@Sherism
روز مادر است، آه
انتظارِ شاخهگُل ز هیچ کس...
انتظارِ آمدن ز هیچ راه...
جان فدای مادرانِ داغدار
جان فدای مادرانِ دادخواه!
#مرتضی_لطفی
روز مادر است، آه
انتظارِ شاخهگُل ز هیچ کس...
انتظارِ آمدن ز هیچ راه...
جان فدای مادرانِ داغدار
جان فدای مادرانِ دادخواه!
#مرتضی_لطفی
@Sherism
برای کشته شدگان هواپیمای PS 752 اوکراینی:
۱۷۶گنجشک پر زد
۱۷۶ گنجشک، در خون
چه کردین با ۱۷۶ «دل»
چه کردین با ۱۷۶ «جون»؟!
چه کردین با عزیزای دل ما
که رفتن، برنگشتن دسته دسته
۱۷۶ تا شاخ شمشاد
۱۷۶ سرو شکسته
چرا اون موشک اول رها شد
چرا آتیش به جون بچه ها زد
یکی از موشک دوم بپرسه
بپرسه از کجا اومد؟ چرا زد؟!
هواپیما که پا شد، بخت برگشت
هواپیما پرید و سرنگون شد
۱۷۶ تا آرزو سوخت
یکی نیس که بگیم تقصیر اون شد
۱۷۶ پرواز بیپر
۱۷۶ فریاد خاموش
۱۷۶ ققنوسزخمی
که آتیشو گرفتن توی آغوش
۱۷۶ یعنی که از خون:
۱۷۶ خط، خطّ قرمز!
۱۷۶ یعنی که هیهات...
۱۷۶ یعنی که هرگز...
۱۷۶ دیگه عدد نیس
۱۷۶ انبوه درده
۱۷۶ یعنی عزیزت
بره از پیشت اما برنگرده
الهی بشکنه اون تیر غیبی،
که بالِ سینهسرخم رو نشون کرد
الهی واژگون شه تخت اونکه
نشست و بخت ما رو واژگون کرد
۱۷۶ عکسه رو دیوار
که از هممیهنامون یادگاره
۱۷۶تا جای خالی
هنوزم این زمین چشمانتظاره!
#هواپیمای_اوکراینی
#مرتضی_لطفی
برای کشته شدگان هواپیمای PS 752 اوکراینی:
۱۷۶گنجشک پر زد
۱۷۶ گنجشک، در خون
چه کردین با ۱۷۶ «دل»
چه کردین با ۱۷۶ «جون»؟!
چه کردین با عزیزای دل ما
که رفتن، برنگشتن دسته دسته
۱۷۶ تا شاخ شمشاد
۱۷۶ سرو شکسته
چرا اون موشک اول رها شد
چرا آتیش به جون بچه ها زد
یکی از موشک دوم بپرسه
بپرسه از کجا اومد؟ چرا زد؟!
هواپیما که پا شد، بخت برگشت
هواپیما پرید و سرنگون شد
۱۷۶ تا آرزو سوخت
یکی نیس که بگیم تقصیر اون شد
۱۷۶ پرواز بیپر
۱۷۶ فریاد خاموش
۱۷۶ ققنوسزخمی
که آتیشو گرفتن توی آغوش
۱۷۶ یعنی که از خون:
۱۷۶ خط، خطّ قرمز!
۱۷۶ یعنی که هیهات...
۱۷۶ یعنی که هرگز...
۱۷۶ دیگه عدد نیس
۱۷۶ انبوه درده
۱۷۶ یعنی عزیزت
بره از پیشت اما برنگرده
الهی بشکنه اون تیر غیبی،
که بالِ سینهسرخم رو نشون کرد
الهی واژگون شه تخت اونکه
نشست و بخت ما رو واژگون کرد
۱۷۶ عکسه رو دیوار
که از هممیهنامون یادگاره
۱۷۶تا جای خالی
هنوزم این زمین چشمانتظاره!
#هواپیمای_اوکراینی
#مرتضی_لطفی
@Sherism
بیمارمان کردی مرض داری مگر تو
هیچ از سر ما دستبرداری مگر تو
یکسر دخالت میکنی در کار مردم
بیرون کش از میخانه بیکاری مگر تو
کاری به کارت نیست ما را مرد مومن
با ما چه کارت مردمآزاری مگر تو
کاری بغیر از مردمآزاری نداری
آزار داری خواجه بیماری مگر تو
مشعل به دست از راهبندانت چه حاصل
با ریزعلی همذاتپنداری مگر تو
گیرم قطار ما به دوزخ میبرد راه
تمثال دهقان فداکاری مگر تو
گوشت بدهکار حقیقت نیست از ما
ای حق به جانب جان طلبکاری مگر تو
از جان ما دیگر چه میخواهی مسلمان
خون بس! خداناکرده خونخواری مگر تو
چشم جوانان وطن را کور کردی
آغامحمدخان قاجاری مگر تو
تخم نفاق و کینه در کشور فشاندی
زین خاک حاصلخیز بیزاری مگر تو
آحاد ملت را به کین از هم گسستی
ای دوبهمزن دیو و دیواری مگر تو
کندی ستون را ریخت سقف خانه بر سر
ویرانزمین را بر سر آواری مگر تو
در خانه صاحبخانه را دشمن شمردی
یک مملکت را دشمنانگاری مگر تو
اندیشهی کشورگشایی نیز داری
یا شیخ نادرشاه افشاری مگر تو
یاللعجب کز نابهنجاران ملولی
شیخنشه والا بهنجاری مگر تو
مام وطن را ملک طلق خود گرفتی
ارث پدر از ما طلب داری مگر تو
نی نی غلط کردم شکر خوردم ببخشید
از ذلت ملت خبرداری مگر تو
مولای من در جنگل مولا هراسان
در دام دیو و دد گرفتاری مگر تو
چون ما رعایا نیمخورده نیممرده
خونین و مالین صید کفتاری مگر تو
از صبح تا شب در پی نان زخمخورده
از درد شب تا صبح بیداری مگر تو
گر برنیاشوبی از این اوضاع بهتر
مسؤول این آشفته بازاری مگر تو
#سیدحامد_احمدی
بیمارمان کردی مرض داری مگر تو
هیچ از سر ما دستبرداری مگر تو
یکسر دخالت میکنی در کار مردم
بیرون کش از میخانه بیکاری مگر تو
کاری به کارت نیست ما را مرد مومن
با ما چه کارت مردمآزاری مگر تو
کاری بغیر از مردمآزاری نداری
آزار داری خواجه بیماری مگر تو
مشعل به دست از راهبندانت چه حاصل
با ریزعلی همذاتپنداری مگر تو
گیرم قطار ما به دوزخ میبرد راه
تمثال دهقان فداکاری مگر تو
گوشت بدهکار حقیقت نیست از ما
ای حق به جانب جان طلبکاری مگر تو
از جان ما دیگر چه میخواهی مسلمان
خون بس! خداناکرده خونخواری مگر تو
چشم جوانان وطن را کور کردی
آغامحمدخان قاجاری مگر تو
تخم نفاق و کینه در کشور فشاندی
زین خاک حاصلخیز بیزاری مگر تو
آحاد ملت را به کین از هم گسستی
ای دوبهمزن دیو و دیواری مگر تو
کندی ستون را ریخت سقف خانه بر سر
ویرانزمین را بر سر آواری مگر تو
در خانه صاحبخانه را دشمن شمردی
یک مملکت را دشمنانگاری مگر تو
اندیشهی کشورگشایی نیز داری
یا شیخ نادرشاه افشاری مگر تو
یاللعجب کز نابهنجاران ملولی
شیخنشه والا بهنجاری مگر تو
مام وطن را ملک طلق خود گرفتی
ارث پدر از ما طلب داری مگر تو
نی نی غلط کردم شکر خوردم ببخشید
از ذلت ملت خبرداری مگر تو
مولای من در جنگل مولا هراسان
در دام دیو و دد گرفتاری مگر تو
چون ما رعایا نیمخورده نیممرده
خونین و مالین صید کفتاری مگر تو
از صبح تا شب در پی نان زخمخورده
از درد شب تا صبح بیداری مگر تو
گر برنیاشوبی از این اوضاع بهتر
مسؤول این آشفته بازاری مگر تو
#سیدحامد_احمدی
@Sherism
زان یار آن «یگانهترین یار»
زان «روزهای سالم سرشار»
زان مرد آن نژادهترین مرد
زان یار آن یگانهترین یار
زان در مدار خویش فروزان
زان بر قرار خویش وفادار
زان پافشار بر سر موضع
زان پای کار در دل پیکار
زان در محیط حادثه مرکز
زان در میانه نقطهی پرگار
زان افتتاح خیزش و جنبش
زان اختتام سازش و «تَکرار»
زان باعث تشوّش اذهان
زان علّت تشتّت افکار
زان صحنه را مدرّس طرّاح
زان فتنه را مهندس معمار
زان اغتشاشنقش شبآشوب
زان فتنهآفرین فسونکار
زان بیامانستیز نفسگیر
زان ایستادهمیر علمدار
زان یورش مقاوم نستوه
زان شورش مداوم هموار
زان رود بیقرار خروشان
زان رعد سهمناک گرانبار
زان دادخواه صاعقهآسا
زان دادگاه زلزلهکردار
زان بر در ستم زده کوبه
زان بر سر ستم شده آوار
زان صدق را نمود مصدّق
زان عشق را به صدق نمودار
زان «شیر پیر بسته به زنجیر»
زان فتنهی به حصر گرفتار
زان شیر در مقابل خنزیر
زان ببر در برابر کفتار
زان میر سر نداده به اکراه
زان شیر تن نداده به اجبار
زان لرزه را محرّک اول
وان گرزه را نخستین اخطار
زان از در قعود گریزان
بر پردهی قیام پدیدار
زان پیش پا نهاده خیابان
در زیر ران چو مرکب رهوار
زان وانداده از در بیعت
افسار اختیار به جبّار
زان شمع شعلهبار و پیامش
«النّار والحریق و لا العار»
زان جمع پا نهاده به میدان
زان فرد در میانه میاندار
زان خیل سبز و سرخی عصیان
زان سیل خون و غرّش رگبار
زان نوخطان سرزده در خون
زان سبزجامگان نگونسار
ای ردّ پای جرم و جنایت!
ای خون مانده بر در و دیوار
یاد آر بیمضایقه یاد آر
یاد آر بیمضایقه یاد آر
یازدهم اسفند ۱۴٠۲
#سیدحامد_احمدی
زان یار آن «یگانهترین یار»
زان «روزهای سالم سرشار»
زان مرد آن نژادهترین مرد
زان یار آن یگانهترین یار
زان در مدار خویش فروزان
زان بر قرار خویش وفادار
زان پافشار بر سر موضع
زان پای کار در دل پیکار
زان در محیط حادثه مرکز
زان در میانه نقطهی پرگار
زان افتتاح خیزش و جنبش
زان اختتام سازش و «تَکرار»
زان باعث تشوّش اذهان
زان علّت تشتّت افکار
زان صحنه را مدرّس طرّاح
زان فتنه را مهندس معمار
زان اغتشاشنقش شبآشوب
زان فتنهآفرین فسونکار
زان بیامانستیز نفسگیر
زان ایستادهمیر علمدار
زان یورش مقاوم نستوه
زان شورش مداوم هموار
زان رود بیقرار خروشان
زان رعد سهمناک گرانبار
زان دادخواه صاعقهآسا
زان دادگاه زلزلهکردار
زان بر در ستم زده کوبه
زان بر سر ستم شده آوار
زان صدق را نمود مصدّق
زان عشق را به صدق نمودار
زان «شیر پیر بسته به زنجیر»
زان فتنهی به حصر گرفتار
زان شیر در مقابل خنزیر
زان ببر در برابر کفتار
زان میر سر نداده به اکراه
زان شیر تن نداده به اجبار
زان لرزه را محرّک اول
وان گرزه را نخستین اخطار
زان از در قعود گریزان
بر پردهی قیام پدیدار
زان پیش پا نهاده خیابان
در زیر ران چو مرکب رهوار
زان وانداده از در بیعت
افسار اختیار به جبّار
زان شمع شعلهبار و پیامش
«النّار والحریق و لا العار»
زان جمع پا نهاده به میدان
زان فرد در میانه میاندار
زان خیل سبز و سرخی عصیان
زان سیل خون و غرّش رگبار
زان نوخطان سرزده در خون
زان سبزجامگان نگونسار
ای ردّ پای جرم و جنایت!
ای خون مانده بر در و دیوار
یاد آر بیمضایقه یاد آر
یاد آر بیمضایقه یاد آر
یازدهم اسفند ۱۴٠۲
#سیدحامد_احمدی
@Sherism
من مبتلای عشق و سخنْ مبتلای من
شعرم بلای خلق و قوافی بلای من
بندِ هوای زلفِ توام، گرچه هر پری
چنگی به زلف در زند اندر هوای من
زلفی که لابه کرد: چه نالی؟ مگر هنوز
صیدِ غزل نمیکنی از لا به لای من؟
تسبیح داشتم به کف و گفتمش: سلام!
گفتا: علیک! هر چه شمردی فدای من!
حسرت کِشَت نَمُرده که این بــار بر زمین
مانَد، هَزارْ نغمهی حسرتفزای من!
خود بهرِ سفرهات برکت خواستم، ولی
هی خواستگار میرسدت از دعای من!
خندید و گفت: جای تو خالی! و گفتمش
با طعنه: وه! چه باک؟ فلانی به جای من
ز اِحرامْ بستگانْ دو سه تن تیغ بستهاند
ترسم که کعبهی تو شود کربلای من
میلافد این فلک که: منم بر غمت گواه
ای قحبه! وایِ من که تو باشی گوایِ من!
شادی همه به حلقهی اغیار بر، ولی
هر جا غمت فزود بیاور برای من!
#امیرحسین_الهیاری
من مبتلای عشق و سخنْ مبتلای من
شعرم بلای خلق و قوافی بلای من
بندِ هوای زلفِ توام، گرچه هر پری
چنگی به زلف در زند اندر هوای من
زلفی که لابه کرد: چه نالی؟ مگر هنوز
صیدِ غزل نمیکنی از لا به لای من؟
تسبیح داشتم به کف و گفتمش: سلام!
گفتا: علیک! هر چه شمردی فدای من!
حسرت کِشَت نَمُرده که این بــار بر زمین
مانَد، هَزارْ نغمهی حسرتفزای من!
خود بهرِ سفرهات برکت خواستم، ولی
هی خواستگار میرسدت از دعای من!
خندید و گفت: جای تو خالی! و گفتمش
با طعنه: وه! چه باک؟ فلانی به جای من
ز اِحرامْ بستگانْ دو سه تن تیغ بستهاند
ترسم که کعبهی تو شود کربلای من
میلافد این فلک که: منم بر غمت گواه
ای قحبه! وایِ من که تو باشی گوایِ من!
شادی همه به حلقهی اغیار بر، ولی
هر جا غمت فزود بیاور برای من!
#امیرحسین_الهیاری
@Sherism
«من نیستم از آنهایی که میگویند:
بی تو نمیتوانم زندگی کنم.
من بی تو نیز میتوانم امّا
با تو یک طور دیگری زندگی میکنم.»
#ناظم_حکمت
«من نیستم از آنهایی که میگویند:
بی تو نمیتوانم زندگی کنم.
من بی تو نیز میتوانم امّا
با تو یک طور دیگری زندگی میکنم.»
#ناظم_حکمت
@Sherism
گفتیم که چشمه است، سرابی گل کرد
از دست نوازشش عتابی گل کرد
از هرکه فرشتهی نجاتش خواندیم
دیدیم و الههی عذابی گل کرد
#علیاکبر_یاغیتبار
گفتیم که چشمه است، سرابی گل کرد
از دست نوازشش عتابی گل کرد
از هرکه فرشتهی نجاتش خواندیم
دیدیم و الههی عذابی گل کرد
#علیاکبر_یاغیتبار
@Sherism
یا رب! مرا ببخش، ولی این عذابها
دیگر نمیشوند به زورِ دعا، جدا
حتی اگر تمام جهان را الک کنی
آوارگی نمیشود از آسیا جدا
#غلامرضا_طریقی
یا رب! مرا ببخش، ولی این عذابها
دیگر نمیشوند به زورِ دعا، جدا
حتی اگر تمام جهان را الک کنی
آوارگی نمیشود از آسیا جدا
#غلامرضا_طریقی
