Telegram Web Link
محسن نظری ، پزشک و غزل سرا ، ساکن اصفهان، سرایش شعر و بویژه غزل را به صورت جدی از سال 1390 آغاز کرد و در این زمینه از مطالعه ی اشعار بزرگان شعر پارسی و شاعران مشهور معاصر تاثیر بسیار گرفته است.
اولین مجموعه غزل با همت انتشارات اقلیما ، در سال 1396 و با نام “تا پلک برهم میزنی” منتشر گردید و دو دوره نیز در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.
مجموعه غزل بعدی ایشان با نام “وضعیت وخیم” در دست انتشار می باشد و بزودی به بازار کتاب عرضه خواهد شد.
@Sociology_critical
نمونه آثار :

من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم 
من اون خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم 
اگه گلبرگ بی آبم به شبنم رو نمی یارم 
اگه تشنه تو خورشیدم به سایه تن نمی کارم 
من اون دردم که هر جایی پی مرهم نمی گرده 
چه غم دارم اگر دنیا به کام من نمی چرخه 
من اون عشقم که با هر کس سر سفره نمی شینه 
من اون شوقم که اشکامو به جز محرم نمی بینه 
اگه من ساقه ی خشکم به دریا دل نمی بندم 
اگه بارون پر بارم به صحرا دل نمی بندم. 
  ------------------------------------
شهد شیرین لبانت را ، عسل نامیده اند
لحظه ای دور از تو بودن را ، اجل نامیده اند
من برایم معنی اش ، بوسیدن لبهای توست
آنچه را “حی علی خیر العمل” نامیده اند !
حلقه ای دورت کشیدم ، تا که مال من شوی
بعد از آن سیاره ی من را ، زحل نامیده اند !
سالها جان کندم و چیزی نگفتی ، جز سکوت !
پاسخ تلخ تو را ، عکس العمل نامیده اند
بس که پیش چشم این نامردمان خندیده ام
حاصل شب گریه هایم را غزل نامیده اند
————————–
ای دلیلِ عاشقی! چندی ست ، اینجا نیستی
در نظر هستی ولی افسوس! … پیدا نیستی
ماهِ من ، برگرد! … اینجا تا ابد مأوای توست
تا مرا داری خیالت تخت ، … تنها نیستی!
قرصِ ماهِ کاملی ، … یک شهر در تسخیر توست
از حسادت بوده هر کس گفته زیبا نیستی!
هر چه کوشیدند این مردم ، … تو را نشناختند
مطلقاً در حیطه ی ادراک آنها ، … نیستی!
واقعیت ها ، اصولاً بر خلاف قصه هاست
جان به لب شد یوسف از دوری … زلیخا ، نیستی!
پیشِ پایش عاقبت بر خاک می کوبم تو را
ای دلِ خونین ، … چرا قدری شکیبا نیستی؟
———————————-
دنیا برای عـاشـقـان ، کــاری نخواهد کــرد
غیر از تـو ، من را هیچکس یاری نخواهد کرد
از من نخواه از روی مـاهت ، چشم بردارم!
چشمان عاشق ، خویشتـنداری نخـواهد کرد
مُـرداب اگــر در فکـر اقـیـانـوس هـم بـاشـد
جز اشکِ حسرت ، قطره ای جاری نخواهد کرد
آه ، … این منـم! سـرباز مـغـرور و اسیری که
تسلیــم خـواهد شد ، ولی زاری نخواهد کرد
بانـو ، … بگو شمشیــر را بر خاک بگذاریم!
بـا مـا اگـر چشمـت وفـاداری نخـواهد کرد ...

@Sociology_critical    
📗 توسعه و ترقی ایران از گذار به دموکراسی می‌گذرد

✍️ سید علی محمودی

نگرش به دموکراسي مي‌تواند از دو منظر انجام‌پذيرد. يکي نقد دموکراسي، به معني نقد فلسفه، ساختارها، روش‌ها و سازوکارهاي دموکراسي، با هدف کاستن از ناسازگاري‌ها، ضعف‌ها و نقصان‌ها، و افزودن به ظرفيت‌ها، قوت‌ها و کارآيي‌هاي آن. دو ديگر، مغلطة دموکراسي، با اين مقصود که فرهنگ و نظام دموکراتيک با استفاده از روش‌هاي غيرمنطقي، جوسازي و شست‌وشوي مغزي، تحريف شود و آماج تيرهاي زهرآگي‍ﻦ مغالطه قرار گيرد و کم‌کم به عنوان يک دشنام، با نام «کلمة قبيحۀ دموکراسي» به منطقة ممنوعه فروغلطانده شود.

هنوز خاطرۀ شرم‌آور و توهین‌آمیز ترور شخصيت آزادي با عنوان «کلمة قبيحه آزادي» در مکتوب ملاعلی کنی خطاب به ناصرالدين شاه قاجار، از ذهن و ضمير مردم ايران زدوده نشده است. درواقع، گرانيگاه نقد دموکراسيْ آزادي است، در حالي‌که خاستگاه مغلطة دموکراسي، چيزي جز استبداد و خودکامگي نتواند بود. آشکار است که دموکراسي بديلي جز استبداد ندارد. آنان که دانايي، توانايي و شجاعت روي‌آوردن به دموکراسي را ندارند، لاجرم به هاويه و سياه‌چالة استبداد و خودکامگي سقوط مي‌کنند و نباید تیره‌روزی خود را به تقدیر و دست‌های نامرئی منتسب کنند.

در اين‌جا لازم است به موضوعي بنيادين و بسيار مهم به اشاره تأکيد بگذارم و آن اين است که دموکراسي را بايد آموخت و سپس در مناسبات انساني، از خانواده و مدرسه گرفته تا دانشگاه و کارخانه، و از حزب و نهاد مدني گرفته تا ساختارهاي حکومتي، در عمل به کار گرفت. برخورداري از دانش دموکراسي امري لازم است، اما به هيچ‌وجه کافي نيست. مي‌بايد روابط دموکراتيک ميان شهروندان را به فرهنگ عمومي تبديل کرد و به تدريج به شکل مهارت درآورد. تمرين دموکراسي با دانش متوسط، بسيار کارآمدتر و کارسازتر است، تا اين که عمري نظريه‌هاي دموکراسي را فراگيريم و تدريس و ترويج کنيم، اما در عمل، راه استبدادي و روش پدرسالاري را تداوم بخشيم.

مردم ايران، امروز بيش از هر زمان ديگر، به آموختن و تمرين دموکراسي در مناسبات اجتماعي، سياسي و اقتصادي نياز دارند، تا فرهنگ دموکراسي آرام آرام در اين سرزمين نهادينه شود. از یادنبریم که توسعه و ترقی ایران از گذار به فرهنگ، ادب و مناسبات مبتنی بر دموکراسی می‌گذرد. نمی‌توان راه ‌و رسم استبدادی را ادامه داد و در عین حال خواهان قرارداد اجتماعی، حاکمیت ملی، حکومت قانون، رعایت حقوق بشر، صلح و زیست آبرومند انسانی بود.

دموکراسی با حرف و شعار شکل نمی‌گیرد. دموکراسی از خانه‌های شهروندان، از محله‌ها، کوچه‌ها و خیابان‌ها شروع می‌شود. شهروندان در این فضاها می‌باید برپایۀ روابط انسانی، دوستانه و اخلاقی به هم‌کنشی و همکاری روی‌آورند و به یکدیگر احترام بگذارند. اگر عقلانیت بشری حکم می‌کند که نظام دموکراتیک را برپاسازیم، معقولیت انسانی نیز حکم می‌کند که با همنوعان خویش به مدارا، شکیبایی، گذشت، صداقت و رفاقت رفتار کنیم. هیچ‌گاه نباید آنچه را برخود نمی‌پسندیم در همان موقعیت بر دیگران روا داریم و آنچه را برخود می‌پسندیم در همان موقعیت از دیگران دریغ کنیم. این «قاعدۀ زَّرین» (Golden Rule) که در درازنای تاریخ پیشینه ای چند هزار ساله دارد، از کلیدهای اصلی گشودن زیست‌جهان ما به سوی آزادی، برابری و دموکراسی است.
@Sociology_critical
📜 فصلنامه «مردم‌نامه» از مجلات کم‌شمار مستقلی‌ست که در عمومی‌سازی دانش #تاریخ در ایران می‌کوشد.

«مردم‌نامه» به سردبیری #داریوش_رحمانیان تاریخ مردم برای مردم و حرکتی نو در تاریخ‌نگاری ایران است که دو آماج را دنبال می‌کند. یکی نوشتن درباره مردم و دیگری نوشتن برای مردم. چرا که باور دارد نواندیشی، نوگرایی، نوسازی و مردم‌سالاری در جامعه در غیاب مردم شدنی نیست و راه به جایی نمی‌برد. غیبت مردم در اکنون، ریشه و پایه در غیبت آنان در روایت تاریخ گذشته دارد.

از آن‌جا که ایمان داریم پشتیبانی از چنین فعالیت‌ها و نهادهای فرهنگی و نشریات مستقلی، در زمانه دشوار کنونی به استمرار کار آنان، افزایش آگاهی جامعه درباره این سرزمین و مردم ایران و گذار به آینده‌ای بهتر می‌انجامد، وظیفه خود می‌دانیم که داوطلبانه و در حد توان خود، در اطلاع‌رسانی و معرفی این نشریات و نهادها بکوشیم و از شما همراهان گرامی‌مان نیز بخواهیم که با معرفی آ‌نان به دیگران و با خرید این مجلات یا کمک‌های داوطلبانه، چراغ دانایی را در این سرزمین روشن بدارید.

مردم‌نامه را می‌توانید در نشانی‌های زیر دنبال کنید:
وب‌گاه                    تلگرام    
پیوند سایر رسانه‌های مردم‌نامه

@Sociology_critical
من سیاسی نیستم!؟

دکتر جواد عباسی*

سال ۱۳۹۴ هنگامی که پس از سه سال تدریس در دانشگاه ایالتی اوهایو به دانشگاه فردوسی بازگشتم دانشجویان پرسش‌های گوناگونی پیرامون موضوعات متفاوت از نظام آموزشی، برنامه درسی و شیوه و منابع تدریس تا سبک زندگی و وضعیت اقتصادی مردم و سایر شئون زندگی در امریکا می‌پرسیدند. از جمله پرسش‌ها هم این بود که راست است که می‌گویند امریکایی‌ها چندان درگیر آگاهی از اوضاع جهان از جمله ایران و نیز اوضاع سیاسی کشور خودشان نیستند و سطح عمومی آگاهی سیاسی‌شان بالا نیست؟ توضیح من این بود که به طور طبیعی درگیر شدن شهروندان هر کشور با یک موضوع بسته به میزان تأثیر آن موضوع بر زندگی‌شان دارد. مثلا باید دید سیاست به چه میزان بر زندگی دانشگاهی یا زندگی روزمره و از جمله اقتصاد فردی و خانوادگی در یک کشور اثرگذار است. در امریکا نظام سیاسی دخالتی در نظام دانشگاهی و بخش مهمی از اقتصاد ندارد و این بخش‌ها عمدتا مستقل و خصوصی هستند و از آمدن و رفتن دولت‌ها چندان تأثیری نمی‌پذیرند. بنابراین برای چنین مردمی دنبال کردن روزمره اخبار و امور سیاسی چندان معنایی هم ندارد. در مقام مقایسه ایران کشوری است که حکومت و سیاست تقریبا در تمامی شئون زندگی مردم از نوع پوشش گرفته تا طرز تفکر و اعتقادات و متون درسی و در یک کلام همه چیز مردم دخالت دارد و بنابراین طبیعی است که مردم به طور دائم درگیر سیاست باشند و حتی فراتر رفته و دچار سیاست‌زدگی هم بشوند. همین‌طور است در مورد کنجکاوی مردم ایران نسبت به اوضاع امریکا؛ چرا که در چند دهه اخیر سرنوشت ایران و ایرانیان چنان با دشمنی با این کشور گره زده شده است که هر تحولی در این کشور خواه ناخواه بر سرنوشت ایرانیان اثرگذار است و نماد بارز آن هم در اثرگذاری تغییرات قیمت دلار در زندگی روزمره ایرانیان دیده می‌شود. همه تحولات کشور ما از انقلاب اسلامی گرفته تا جنگ با عراق و بحران‌های منطقه‌ای و نیز وضعیت اقتصادی و حتی مناسبات علمی – دانشگاهی ما هم با این کشور پیوند دارد. بدین جهت به اصطلاح «سیاسی بودن» بیشتر مردم کشوری مانند ایران طبیعی است و اگر کسی نسبت به عرصه سیاست بی تفاوت باشد گویی سرنوشت خود و جامعه برایش اهمیتی ندارد.

این مقدمه تجربی را نوشتم تا برسم به عبارتی که از بسیاری افراد از جمله دانشگاهیان می‌شنویم یا بروز آن را در عملکرد آنها می بینیم؛ یعنی عبارت «من سیاسی نیستم!» یا «من با سیاست کاری ندارم!» که در بسیاری موارد به عنوان یک نقطه قوت و با افتخار از آن یاد می‌شود (بگذریم که اتفاقاً برخی از افرادی که چنین مدعایی دارند به شدت پیگیر اخبار و تحولات سیاسی هستند اما بنا به مصالح مختلف خودسانسوری می‌کنند). طبیعی است که منظور این افراد از عبارت «من سیاسی نیستم» نداشتن فعالیت سیاسی یا حزبی و مانند آن نیست، بلکه مقصود عدم علاقه به حوزه سیاست و از جمله دنبال کردن اخبار تحولات سیاسی کشور و اظهار نظر پیرامون آنهاست. بدیهی است که سیاسی بودن در معنای نخست یعنی داشتن فعالیت سیاسی و حزبی را نمی‌توان از همگان انتظار داشت و از قضا یکی از آفت‌های نظام حکمرانی و حوزه سیاست در ایران ورود افراد ناشایست و بی‌مایه به این عرصه است. اما در مورد دوم یعنی حساس بودن نسبت به تحولات سیاسی و اظهارنظر و واکنش نشان دادن در مورد آنها با توجه به نوع رابطه سیاست با تمامی عرصه‌های زندگی در کشور ما «سیاسی نبودن» چیزی جز «بی‌تفاوتی» و «شانه خالی کردن» از مسئولیت اجتماعی نیست و صدالبته افتخار و امتیازی برای مدعی آن به شمار نمی‌آید.
این نوشتار را با یک خاطره شروع کردم و با یک خاطره به پایان می‌برم. چند سال پیش از همکاری پرسیدم «چه خبر؟» و او با افتخار گفت فلانی دو سه سال است کلا به اخبار گوش نمی‌دهم و از هیچ چیز خبر ندارم! نمی‌دانم واقعاً و در عمل هم چنین بود یا فقط چنین وانمود و خودسانسوری می‌کرد یا نه. چون هیچگاه هم اظهارنظری در مورد وضعیت سیاسی کشور از او ندیده بودم حمل بر صحت کردم اما تا مدتی کنجکاو بودم که چطور می‌شود یک فرد بتواند چنین کاری بکند و اگر بشود خوب است من هم به آن فکر کنم و این اندازه به حوزه سیاست توجه نکنم و برای خودم هزینه نتراشم (هشت سال توقف در تبدیل وضعیت و پنج سال بایگانی شدن پرونده ارتقاء مصوب کمیته تخصصی دانشکده). بعد از مدتی دریافتم از قضا همکار یاد شده تمرکزش بر تبدیل وضعیت، ارتقاء و برخی مسائل حاشیه‌ای دیگر بوده است و احتمالا پرداختن به سیاست در حد یک شهروند معمولی را نه تنها وقت‌گیر که چه بسا مانع پیشبرد برنامه‌های شغلی و شخصی خود می‌دیده است.

*گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد

@Sociology_critical
سفر و گردشگری، راهی به سوی توسعه  

(خلاصه گزارش شاخص توسعه سفر و گردشگری ۲۰۲۴)

حریر رحیمی
 
 سال ۲۰۲۴ برای صنعت سفر و گردشگری، سالی پربار و پر از تغییرات بزرگ بوده است. با افزایش تقاضا برای سفرهای داخلی و بین‌المللی و پایان محدودیت‌های ناشی از همه‌گیری، رقابت شدیدی در میان کشورهای مختلف جهت جذب گردشگران بین‌المللی شکل گرفته است. بسیاری از کشورها، با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های گردشگری و بهبود خدمات، سعی در جذب بیشتر گردشگران داشته و برخی از آن‌ها در کاهش خطرات و به حداکثر رساندن پتانسیل سفر و گردشگری خود عملکرد بهتری داشته‌اند. اروپا با توجه به جاذبه‌های فرهنگی و تاریخی خود، یکی از محبوب‌ترین مقاصد گردشگری است و همچنان در شاخص توسعه سفر و گردشگری،بالاترین عملکرد را داشته و در
اکثر بخش‌ها نیز بالاتر از میانگین جهانی قرار دارد.
فرانسه و ایتالیا با ارائه تجربه‌های منحصر به فرد و توریستی، در صدر فهرست مقاصد گردشگران باقی مانده‌اند. اسپانیا نیز با ترکیب سواحل زیبا و تاریخ غنی خود، توریست‌های بسیاری را به خود جذب کرده است.
فناوری‌های نوین، از جمله هوش مصنوعیو فضای مجازی نیز، تجربه مسافران را 
بهبود بخشیده و امکان برنامه‌ریزی و رزرو سفرها را آسان‌تر نموده است. به طور کلی، سال ۲۰۲۴ با نوآوری‌ها و تغییرات مثبت، فرصت‌های جدیدی را برای مسافران و صنعت گردشگری به ارمغان آورده است.  
ازاین‌ رو شاخص توسعه سفر و گردشگری
۲۰۲۴ به بررسی وضعیت و روندهای کلیدی در صنعت سفر و گردشگری جهانی می‌پردازد و بینش‌های منحصر به فردی را در مورد نقاط قوت و زمینه‌های بهبود هر کشور ارائه می‌دهد تا به تلاش‌های آن‌ها 
برای ارتقاء رشد بلندمدت بخش سفر و گردشگری به‌صورت پایدار و مقاوم کمک کند. براساس این شاخص، ایالات متحده آمریکا در صدر فهرست قرار گرفته است و در زمینه محیط کسب‌وکار، زیرساخت‌های حمل‌ونقل هوایی و منابع طبیعی امتیاز بالایی را کسب نموده است و بعد از آن کشورهای اسپانیا، ژاپن و فرانسه به ترتیب در جایگاه دوم، سوم و چهارم فهرست جهانی قرار گرفته‌اند.  
منطقه آسیا–اقیانوسیه در رتبه دوم جای گرفته است و با تاکید بر منابع  طبیعی  و فرهنگی، علی‌رغم چالش‌های اقتصادی،  به عنوان یکی از مقاصد مهم گردشگری
باقی مانده است. منطقه خاورمیانه نیز با افزایش سرمایه‌گذاری‌ها در زیرساخت‌
ها و سیاست‌های تسهیل گردشگری، به 
دنبال جلب بیشتر گردشگران می‌باشد. 
کشورایران در شاخص توسعه سفر و گردشگری در رتبه ۷۳ از میان ۱۱۹ اقتصاد مورد بررسی قرار گرفته است و گرچه این رتبه نسبت به سال‌های قبل تغییرات جزئی داشته و با بهبودهایی نیز مواجه بوده است، اما همچنان با  چالش‌های قابل توجهی در این صنعت رو‌به‌رو می‌باشد. به‌عنوان مثال، سهم صنعت گردشگری در تولید ناخالص داخلی ایران کاهش یافته و به دلیل تحریم‌ها و ناپایداری شرایط اقتصادی، فرصت‌های شغلی نیز در این بخش کاهش یافته‌اند.
از طرف دیگر، زیرساخت‌های گردشگری در ایران نیاز به بهبود دارند و کمبود  تسهیلات مدرن و استانداردهای بین‌المللی از جمله چالش‌های اصلی این بخش است. مشکلات مربوط به امنیت و قوانین سختگیرانه در حوزه گردشگری، همچنان موانع بزرگی برای جذب گردشگران خارجی بهشمار می‌آیند. بهبود در شبکه حمل و نقل و اقامتگاه‌های گردشگری، تلاش‌های دولت برای تسهیل فرآیندهای ویزا و بهبود تصویر بین‌المللی ایران ‌می‌تواند نقش مهمی در جذب گردشگران بین‌المللی داشته باشد. اگرچه ایران در بخش گردشگری با چالش‌های جدی مواجه است، اما با اعمال سیاست‌های مناسب و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و تسهیلات گردشگری، ‌می‌تواند بهبود چشمگیری در این صنعت داشته باشد و به یکی از مقاصد مهم گردشگری در
منطقه تبدیل شود. 
شاخص توسعه سفر و گردشگری (TTDI)
که برای اولین بار در سال ۲۰۲۲ معرفی شد، مجموعه‌ای از عوامل و سیاست‌هایی که توسعه پایدار و مقاوم سفر وگردشگری را ممکن می‌سازند، اندازه‌گیری کرده وکشورهای جهان را بر اساس عواملی مانند ایمنی و امنیت، اولویت‌دهی به سفر وگردشگری، زیرساخت‌های حمل‌ونقل هوایی و زمینی، منابع طبیعی، فرهنگی و پایداری رتبه‌بندی می‌کند. این شاخص از ۵ بعد، ۱۷ رکن و ۱۰۲ زیرشاخص جداگانه تشکیل شده است (امتیاز کشورها در این شاخص بین ۱ تا ۷ می‌باشد) و به طور مستقیم از شاخص رقابت‌پذیری سفر و گردشگری (TTCI) که به صورت دوسالانه از سال ۲۰۰۷ منتشر می‌شود، تکامل یافته است. هدفTTDI  این است که به دولت‌ها، کسب‌وکارها و سازمان‌های بین‌المللی کمک کند تا سیاست‌های مؤثرتری را برای توسعه پایدار سفر وگردشگری خود طراحی کنند. 
این شاخص به شناسایی نقاط قوت و زمینه‌های بهبود در اقتصادهای سفر و گردشگری کمک کرده و به منظور ارتقاء استانداردها و بهبود عملکرد کشورها در
زمینه گردشگری پایدار و مسئولانه طراحی شده است و هدف آن ایجاد نگاهی دقیق و همه‌جانبه به وضعیت جهانی سفر وگردشگری می‌باشد. همچنین با فراهم آوردن امکان مقایسه بین کشورهای مختلف و ارزیابی پیشرفت کشورها در زمینه عوامل توسعه سفر وگردشگری، به سیاست‌گذاری‌ها و تصمیمات سرمایه‌گذاری در زمینه توسعه کسب‌وکارهای سفر وگردشگری کمک می‌کند. به طور خاص، TTDI نمای استراتژیک و جامعی را از اقتصاد گردشگری ارائه می‌دهد، که شامل عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر توسعه سفر و گردشگری و ارتباطات متقابل آن‌ها می‌شود. 
 نتایج ۲۰۲۴TTDI ، منعکس‌کننده جدیدترین داده‌های در دسترس در زمان جمع‌آوری (پایان سال ۲۰۲۳) می‌باشند. TTDI 2024، شامل ۱۱۹ کشور است که به تحلیل جنبه‌های مختلف سفر و گردشگری از جمله زیرساخت‌های حمل‌ونقل، امنیت، سیاست‌های دولتی، تأثیرات زیست‌محیطی و تأثیرات اقتصادی و اجتماعی می‌پردازد. 
همان‌طور که انتظار می‌رفت تقریبا ورود گردشگران بین‌المللی و سهم بخش سفر و گردشگری در تولید ناخالص داخلی جهانی در سال جاری به سطح پیش از پاندمی بازگشته، که این امر به دلیل رفع محدودیت‌های سفر مرتبط با کووید-۱۹ و افزایش تقاضای جهانی است که همزمان با پروازهای بیشتر، بازتربودن فضای بین‌المللی و افزایش علاقه و سرمایه‌گذاری در جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی بوده است. با وجود رشد پس از همه‌گیری کرونا، بخش جهانی گردشگری همچنان با چالش‌های پیچیده‌ای روبه‌رو است و این روند بهبود، در مناطق مختلف متفاوت بوده است؛ اگرچه ۷۱ کشور از ۱۱۹ کشور رتبه‌بندی شده، امتیازهای خود را از سال ۲۰۱۹ بهبود بخشیده‌اند، اما میانگین امتیاز شاخص تنها با ۰.۷ درصد بیشتر از سطح‌های پیش از همه‌گیری بوده است. با وجود گذر از شوک اولیه بحران بهداشت جهانی، این بخش با چالش‌های مداوم از جمله خطرات کلان اقتصادی، تنش‌های ژئوپلیتیکی، نگرانی‌های زیست‌محیطی و تأثیر فناوری‌های جدید مانند داده‌های بزرگ و هوش مصنوعی مواجه بوده است. علاوه بر این، مسائلی مانند کمبود نیروی کار، ظرفیت ناکافی مسیرهای هوایی، سرمایه‌گذاری‌های مالی، بهره‌وری و عوامل دیگر با افزایش تقاضا همگام نبوده‌اند، که این عدم توازن  با تورم جهانی بدتر شده و قیمت‌ها و مسائل خدماتی را افزایش داده است. 
 
به طور کلی چالش‌های کلیدی که بخش سفر و گردشگری جهانی با آن‌ها مواجه است عبارتند از: 
خطرات کلان اقتصادی: شامل نوسانات اقتصادی، تورم و تغییرات در نرخ ارز که ۰می‌تواند بر قدرت خرید و تقاضای سفر تاثیر بگذارد. 
ریسک‌های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی: 
تنش‌های سیاسی، نزاع‌ها و تحولات جغرافیایی که ممکن است بر امنیت سفر و جریان گردشگران تاثیر منفی بگذارد. 
چالش‌های زیست‌محیطی و پایداری:
 فشار برای رعایت اصول پایداری و کاهش اثرات زیست‌محیطی گردشگری، از جمله مدیریت منابع طبیعی و کاهش آلودگی. 
تکنولوژی‌های دیجیتال و تحول دیجیتال: تأثیر فناوری‌های نوین مانند داده‌های کلان و هوش مصنوعی بر روندهای سفر و گردشگری، و نیاز به تطابق با این تغییرات. 
کمبود نیروی کار: کمبود پرسنل آموزش‌دیده و متخصص در بخش‌های مختلف گردشگری که می‌تواند بر کیفیت خدمات و ظرفیت عملیاتی تاثیر بگذارد. 
ظرفیت مسیرهای هوایی و سرمایه‌گذاری: محدودیت در ظرفیت پروازها، سرمایه‌گذاری ناکافی در زیرساخت‌ها و کمبود سرمایه‌گذاری در بخش‌های کلیدی که نمی‌تواند به سرعت با افزایش تقاضا هماهنگ شود. 
 
برجسته‌ترین نکات شاخص توسعه گردشگری سال ۲۰۲۴ 
بر اساس نتایج این شاخص، کشورهای مختلف بر اساس عملکردشان در زمینه توسعه پایدار سفر وگردشگری رتبه‌بندی می‌شوند. از میان ۳۰ اقتصاد برتر در شاخص ۲۰۲۴، ۲۶ اقتصاد با درآمد بالا هستند که ۱۹ مورد در اروپا، هفت مورد در آسیا-اقیانوسیه، سه مورد در قاره آمریکا و یکی (امارات متحده عربی) در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) قرار دارد. همچنین ده کشور برتر در نسخه ۲۰۲۴ شامل ایالات متحده، اسپانیا، ژاپن، فرانسه، استرالیا، آلمان، بریتانیا، چین، ایتالیا و سوئیس می‌باشند. نتایج نشان می‌دهد که اقتصادهای با درآمد بالا در اروپا و منطقه آسیا-اقیانوسیه همچنان پیشرو در شاخص سفر و گردشگری مجمع جهانی اقتصاد هستند و به طور کلی شرایط مناسب‌تری را برای توسعه این بخش فراهم می‌کنند. که این به دلیل محیط‌های تجاری مساعد، بازارهای کار پویا، سیاست‌های سفر باز، زیرساخت‌های قوی حمل‌ونقل و گردشگری و جاذبه‌های طبیعی، فرهنگی و غیرتفریحی توسعه‌یافته است. ایالات متحده در صدر فهرست قرار گرفته و در زمینه محیط کسب‌وکار، زیرساخت‌های حمل‌ونقل هوایی و منابع طبیعی امتیاز بالایی را کسب نموده است.
که این نشان‌دهنده زیرساخت‌های قوی، سهولت سفر  بین شهرها، مقاصد طبیعی و فرهنگی متنوع و سایر جاذبه‌ها در این کشور می‌باشد. 
با این حال، کشورهای در حال توسعه نیز در سال‌های اخیر شاهد برخی از بزرگ‌ترین بهبودها بوده‌اند. در میان اقتصادهای با درآمد بالای متوسط، چین رتبه خود را در میان ۱۰ کشور برتر تثبیت کرده است. مقاصد گردشگری نوظهور بزرگ مانند اندونزی (با رتبه ۲۲)، برزیل (با رتبه ۲۶) و ترکیه (با رتبه ۲۹) نیز به چین در رتبه‌بندی‌های بالاتر پیوسته‌اند. عربستان سعودی (۵.۷٪+، از رتبه ۵۰ به ۴۱)  و امارات متحده عربی(۴.۴٪+، از رتبه ۲۵ به ۱۸) تنها اقتصادهای با درآمد بالا هستند که در میان ۱۰ اقتصاد با بیشترین درجه  بهبود بین سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۴ قرارگرفته‌اند. در بین کشورهای با درآمد کم تا متوسط اگرچه ۵۲ کشور از ۷۱ کشور امتیازهای TTDI خود را از سال ۲۰۱۹ بهبود داده‌اند، اما همچنان به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجه‌ای برای پر کردن شکاف‌ها و افزایش سهم بازار خود نیاز دارند. که یکی از راه‌های ممکن برای دستیابی به این هدف، بهره‌برداری پایدار از دارایی‌های طبیعی و فرهنگی است که کمتر به سطح درآمد کشورها وابسته هستند و می‌توانند فرصتی را برای توسعه اقتصادی مبتنی بر گردشگری در کشورهای در حال توسعه ارائه دهند. 
 
نتایج منطقه‌ای 
اروپا به طور مداوم به عنوان برترین منطقه در TTDI باقی مانده و در اکثر زمینه‌ها بالاتر از میانگین جهانی عمل کرده است. ۳۴ اقتصاد از این منطقه که رتبه‌بندی شده‌اند، امتیازی بالاتر از میانگین این شاخص را کسب کرده‌اند. بهبودی در زیرساخت‌های حمل و نقل هوایی و افزایش متوسط نمرات منطقه در منابع طبیعی از پیشرفت‌های مهم این منطقه به‌شمار می‌روند. 
منطقه آسیا-اقیانوسیه  در میان مناطق رتبه‌بندی شده توسط  TTDIجایگاه دوم را به خود اختصاص داده است. از ۱۹ اقتصاد موجود در این منطقه، ۱۰ اقتصاد بالاتر از میانگین شاخص هستند و ۱۱ اقتصاد از سال ۲۰۱۹ پیشرفت داشته‌اند. با این حال، بین سال‌های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۴، این منطقه کاهش میانگین نمرات TTDI را تجربه کرده است. 
در خصوص قاره آمریکا، به طور متوسط، منطقه آمریکای لاتین و کارائیب پایین‌تر از میانگین TTDI عمل می‌کنند و تنها هشت اقتصاد از این منطقه در سال ۲۰۲۴ بالاتر از میانگین جهانی نمره کسب کرده‌اند. علاوه بر این، کمتر از نیمی از اقتصادهای این منطقه نسبت به سال ۲۰۱۹ بهبود نشان داده‌اند که پیشرفت مختلط در شرایط قابل‌توجه برای توسعه گردشگری و سفر را نشان می‌دهد.  
با پیشرفت‌های سریع و تلاش‌ها برای بهبود رشد گردشگری، بخش گردشگری آفریقای جنوبی به تازگی اعلام کرده است که این کشور در شاخص توسعه سفر و گردشگری ۲۰۲۴ (TTDI) از سوی مجمع جهانی اقتصاد، بالاترین رتبه را در منطقه آفریقا کسب کرده است. در شاخص ۲۰۲۴، آفریقای جنوبی نسبت به رتبه قبلی خود ۷ پله صعود کرده و در زمینه‌های رقابت‌پذیری قیمت، منابع طبیعی و تأثیرات اجتماعی-اقتصادی سفر و گردشگری امتیاز بالایی را کسب کرده است. در این رتبه‌بندی، آفریقای جنوبی در میان ۱۱۹ کشور، در رتبه ۵۵ قرار گرفته و به‌عنوان پیشروترین کشور در این رتبه‌بندی برای قاره آفریقا معرفی شده است. 
طبق گزارش خطرات جهانی ۲۰۲۴ مجمع جهانی اقتصاد، بخش سفر وگردشگری با ریسک‌های پیچیده‌ای از جمله عدم قطعیت‌های ژئوپلیتیک، نوسانات اقتصادی، تورم و شرایط جوی شدید روبرو است. این گزارش همچنین به نگرانی‌های مداوم درباره برابری و شمولیت می‌پردازد. در حالی که بخش گردشگری، منبع عمده‌ای از مشاغل نسبتاً با دستمزد بالا، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، می‌باشد،  برابری جنسیتی همچنان یک مسئله عمده برای مناطقی مانند MENA و جنوب آسیا باقی مانده است. 
با توجه به اینکه بخش سفر و گردشگری تاریخی، ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و اشتغال جهانی را تشکیل داده است، تصمیم‌گیران در این بخش باید نیاز به رویکردهای استراتژیک و جامع را درک کنند تا بتوانند شرایط پیچیده‌تر را به درستی مدیریت کرده و از پتانسیل بزرگ سفر و گردشگری جهت فراهم کردن رفاه برای جوامع مختلف در سراسر جهان بهره‌برداری کنند. 
 
 وضعیت ایران در شاخص توسعه سفر و گردشگری  
ایران در شاخص توسعه سفر و گردشگری در سال ۲۰۲۴ در میان ۱۱۹ کشور مورد بررسی، با نمره ۳.۷۲ در رتبه ۷۳ قرار گرفته و در مقایسه با سال ۲۰۱۹، با جهش ۴ پله‌ای و رشد ۱.۵ درصدی مواجه شده است. آمار جدید شورای جهانی سفر و گردشگری نشان داده که سهم صنعت گردشگری در اقتصاد کل ایران در سال ۲۰۲۳ به طور جزئی به ۴.۷ درصد افزایش یافته است. همچنین، ارزش این صنعت در ایران به ۷۴۰ هزار میلیارد تومان در سال گذشته رسیده است. علاوه بر این، تعداد شاغلان در صنعت گردشگری در سال ۲۰۲۳ به میزان ۱۰.۳ درصد افزایش یافته که رشد قابل توجهی نسبت به سال گذشته به حساب می‌آید.
تعداد کارکنان این صنعت به ۱.۶ میلیون نفر و سهم صنعت گردشگری از کل اشتغال در ایران به ۶.۶ درصد در سال ۲۰۲۳ رسیده است.  
 رتبه ایران در شاخص توسعه سفر و گردشگری با وجود برخی بهبود‌ها هنوز در مقایسه با بسیاری از کشورها پایین است. لذا سیاست‌گذاران ایران باید توجه بیشتری به این بخش داشته باشند و آن را در اولویت قرار دهند و فعالیت‌های دیگر نیز در راستای تقویت این بخش صورت گیرد تا درنهایت بتوانند جایگاه خود را در صنعت گردشگری جهانی ارتقا داده و از مزایای اقتصادی و اجتماعی این صنعت بهره‌مند شوند. چرا که به طور کلی صنعت گردشگری یکی از عوامل کلیدی و مهم در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها محسوب می‌شود و با برنامه‌ریزی و مدیریت مناسب می‌تواند به توسعه پایدار و بهبود کیفیت زندگی مردم کمک کند. 
 
@Sociology_critical
سیری در کتاب نظم و زوال سیاسی اثر فوکویاما

@Sociology_critical
سیری در کتاب نظم و زوال سیاسی اثر فوکویاما

یوشیهیرو فرانسیس فوکویاما متفکر آمریکایی-ژاپنی متولد ۱۹۵۲ آمریکا و متخصص علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی است که در ایران بیشتر او را با کتاب “پایان تاریخ” که در ۱۹۹۲ منتشر شد می‌شناسند.

کتاب “نظم و زوال سیاسی” (۲۰۱۴) یکی از مهمترین نوشته‌های فوکویاماست که در ایران، توسط نشر روزنه با ترجمه‌ی رحمن قهرمان‌پور در سال ۱۳۹۶ روانه‌ی بازارِ کتاب شد.
نویسنده در این کتاب می‌کوشد به دو پرسش اساسی پاسخ دهد:
۱. دولت‌های باظرفیت فعلی ( کشورهای توسعه‌یافته مانند آلمان، سوئیس، دانمادک و… ) چگونه به این کیفیت حکمرانی دست یافته‌اند.
2. دولت‌های کم‌ظرفیت کنونی، چگونه می‌توانند باظرفیت شوند.
از منظر فوکویاما، دولت‌ها در سه حالت می‌توانن دردسرساز شوند:
۱. هنگامی که اقتدار ندارند و فروپاشیده‌اند. مانند دولت‌های لیبی، یمن و…
2. هنگامی که وجود دارند اما کم‌ظرفیت و کم‌کیفیت‌اند.
3. هنگامی که بیش از حد نهادینه شده‌اند و انبوه قوانین و قواعدشان باعث انعطاف ناپزیری و دشواریِ تغییر بنیادهایشان شده‌ است.
مانند دولت آمریکا. فوکویاما دسته‌ی سوم را زوال سیاسی می‌نامد، جایی که نهادهای قدیمی و قدرتمند سیاسی که باید در خدمت‌ِ اهداف عمومی باشند، توسط منافع خصوصیِ قدرتمند تسخیر می‌شوند و اکثریت مردم در دستِ قدرتمندان گرفتار می‌شوند ‌و نمی‌توانند با روش‌های دموکراتیک آن‌ها را کنترل کنند.
فوکویاما معتقد است که برای توسعه، وجود یک نظم سیاسی بسیار حیاتی است. از نظر او اجتماعی بودن انسان تابع دو متغیر است:
۱. ترجیح خویشاوندی
۲. نوع‌دوستی داد و ستدی
شکل اولیه‌ی اجتماعی‌شدن بدین گونه است که انسان‌ها به صورت ژنتیک خویشان‌شان را به دیگران ترجیح می‌دهند و میان غیر خویشاوندان نیز نوعی داد و ستد لطف وجود دارد. نهادها و دولت‌های شایسته‌سالار که در آن‌ها روابط خویشاوندی، پارتی‌بازی و آشنا بازی وجود ندارد، خلاف طبع بشر است، به همین دلیل بنا کردن چنین جوامعی بسیار دشوار است که کشورهای اندکی توانسته‌اند به آن دست یابند.
دو نوع دولت در تاریخ پدید آمده‌اند:
۱. دولت‌های پدرسالار و ویژه‌پرور که حاکمان به افراد وفادار و نزدیک به خودش منابع و منافع می‌رساند، حامی‌‌پرور است و ویژه‌پروی به معنای توزیع مستقیم منابع و امکانات توسط شخص حاکم میان مقربان درگاه حکومت رایج است.
۲. نوع دوم دولت( حکومت) مدرن که غیر شخصی که سابقه‌ی آن به یک تا دو قرن پیش باز می‌گردد. روابط حاکم با شهروندان غیر شخصی است یعنی تابع میل و اراده‌ی حاکم نیست بلکه تابع اقتدارِ قانون است.
: اولین جایی که دولتی مقتدر و غیر شخصی پدید آورد، نه رر اروپا بلکه چین بود. نه در دوران مدرن، بلکه ۱۸ قرن پیش از پیدایش دولت اروپایی بود. ضرورت‌های جنگ، دولت را به وجود آورد، دولت جنگ را.
به همراه پدید آمدن دولت‌ها، قدرتمندان و زورگویان دولتی نیز پدید آمدند که محدود کردن قدرت آن‌ها همیشه آرزوی مردم بوده است. فوکویاما معتقد است، حاکمیت قانون به این معنا که برخی از قوانین حتی دایره‌ی عمل و اختیار قدرتمندترین بازیگران سیاسی در جامعه را محدود کنند، ریشه در مذهب دارد. علمای اسلام قدرت سلطان را محدود می‌کردند وکلیسای کاتولیک نقش مهمی در نهادینه کردن حکومت قانون در اروپای غربی ایفا کرد. جالب این‌جاست که چین هیچ‌گاه دین آسمانی نداشته است، لذا  علی‌رغم پیشرو بودن در اختراعات و تثبیت دولت، سنت حاکمیت قانون به دلیل نبودن دین آسمانی ‌در این کشور قدرتمند نشده است. فرق چین با اروپا این است که چین دولت را پیش از حاکمیت قانون تاسیس کرده اما اروپا به واسطه‌ی کلیسا، حکومت قانون را پیش از ظهور دولت مدرن ایجاد کرده است.
: نهاد سوم که در قرون اخیر به وجود آمده، ” پاسخگویی دموکراتیک است و انحصاراً در غرب پدیدار گشته است. جان لاک می‌گفت: مردمی که از یک قانون پیروی می‌کنند باید از آن راضی باشند. نمایندگی داشتن و تاثیرگزار بودن مردم بر حاکمان، نطفه‌ی اصلیِ پاسخگویی است. حقوق‌مدار شدن شهروندی ورابطه‌ی انسان‌ها با حاکمان سیاسی، شروعی برای پاسخگویی دموکراتیک بود.

@Sociology_critical
🔲⭕️دولت ایران گرفتار سارکوپنيا شده است!

مجتبی لشکربلوکی

در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپنيا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچه‌ها. گفته می شود کمابیش انسان‌ها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچه‌هایشان را از دست می‌دهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمین‌خوردن و شکستگی می‌شوند.
حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپنيا را دارد.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپنيا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم:

۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.

۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟

۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد.

آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده.
نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند)
نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.

تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مساله‌محورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.

@Sociology_critical
به این معنا نظام سیاسی هنوز حمایت اجتماعی قابل توجهی برای امکان بقا دارد. اما این تنها یک فرصت پیش آمده است. این فرصت پیش آمده می تواند ساخته یا سوخته شود. در کلی ترین شکل آن، فرصت پیش آمده را امکان بقا و تداوم حیات  نظام سیاسی در نظر بگیرید.  دقت داشته باشیم که امکان بقا و حیات یک  نظام سیاسی ضرورتاً و فی نفسه به معنای تداوم حیات و بقای آن نیست، چراکه این امکان حیات از نظر بخش عمده ای از مردم مشروط به موضوعی به نام اصلاحات شده است.با این حال حیات مشروط در هر حال بهتر از وفات محتوم است. بدین سان فرصت پیش آمده برای نظام سیاسی برای بقا تنها در صورتی می تواند به فرصتی ساخته شده یا محقق شده تبدیل شود، که نظام سیاسی اولاً راه اصلاحات را در پیش گیرد، ثانیاً این اصلاحات را به شکلی خاص انجام دهد.

کدام شکل خاص؟ 
 
نتایج پیمایش به ما می گوید این اصلاحات نمی تواند محدود و جزیی، بلکه برعکس باید کلیدی و اساسی باشد.اصلاحات باید اساسی و کلیدی باشد؛ چراکه  از ۷۰ درصدی که خواهان براندازی نیست، ۶۲ درصد طرفدار اصلاحات و تنها ۸ درصد حامی وضع موجود است. این یعنی اصلاحاتی فراگیر، جامع و کلیدی باید صورت گیرد تا ۶۲ درصد جمعیت طرفدار اصلاحات را راضی نگه دارد. اما این تمامی مساله نیست. در این وضعیت ۳۰ درصد طرفداران بالقوه انقلاب را نیز حداقل باید ساکت نگه داشت. مشخص است که رضایت و سکوت ۹۲ درصد از مردم ایران نمی تواند از طریق اصلاحات محدود و جزیی به دست آید. بدیهی است که باید میان وزن “فرصت پیش آمده“ و وزن“ فرصت ساخته  یا محقق شده “توازنی مناسب وجود داشته باشد. زمانیکه ۹۲ درصد مستقیم یا غیر مستقیم در رویداد “فرصت پیش آمده “ نقش داشته اند، “فرصت ساخته شده“ نمی تواند  تنها مورد تایید مثلاً ۲۰ درصد آنها باشد. این را ضرورت هم وزنی “فرصت پیش آمده “و “فرصت ساخته شده” می نامیم. به بیانی دیگر و در مورد ایران، وسعت اصلاحات باید متناسب با وسعت عدم رضایت تعریف شود.زمانیکه عدم رضایت گسترده است، بالطبع نمی توان اصلاحات را محدود تعریف نمود. به این معنا، باید هم وزنی قابل توجه ای میان “وزن اعتراض” و “وزن اصلاحات” وجود داشته باشد. نتایج پیمایش اخیر تاکیدی دوباره بر این موضوع است که دوره “اصلاحات محدود” در ایران سپری شده و عصر “اصلاحات اساسی” فرا رسیده است. به این معنا اگر نظام سیاسی وارد عصر جدید اصلاحات اساسی شود، فرصت پیش آمده را به یک فرصت ساخته شده یا فرصت محقق شده تبدیل نموده است. 

🔹️۲-فرصت سوزی و تهدید سازی از طریق تعلیق اصلاحات 
اما “فرصت پیش آمده“ یعنی تمایل بخش قابل توجهی از جامعه به تغییر از طریق اصلاحات، می تواند همین طور “سوخته“ شود و به جای آن حتی تهدیدی از آن ساخته شود.  این فرصت، زمانی سوخته و تهدید زمانی ساخته می شود که نظام سیاسی زیر بار اصلاحات کلیدی نرود. تصور کنید در جامعه ای تنها ۸ درصد مردم از وضع موجود راضی  و حدود ۹۲ درصد برعکس از وضع موجود ناراضی باشند. بر اساس قولی معروف در علوم سیاسی در وضعیتی که ۹ نفر از ۱۰ نفر از وضعیت موجود ناراضی باشند، تنها درصورتی نماینده آن یک نفر می تواند بدون انجام تغییراتی در قدرت باقی ماند، که نماینده آن یک نفر همواره مسلح باقی ماند. اما مساله این است که حفظ قدرت در این وضعیت پایدار نیست، چراکه نتیجه این وضعیت، فرسایش نظام سیاسی به دلیل استفاده مداوم از قوه قهریه و زور است. فیلسوفی بزرگ  قرنها قبل گفته بود، هیچ حکومتی نمی تواند برای مدت زمان زیادی تنها از طریق زور کشور را اداره کند. همین طور اینکه شاید هیچ چیزی در بلند مدت مانند قدرت مبتنی بر زور عریان برای یک نظام سیاسی تهدید کننده نباشد. این وضعیت زمانی حاد می شود که با تعلیق اصلاحات، مشکلات  نیز مدام بر روی هم  انباشته شوند. این وضعیت فرسایش دو سویه نظام سیاسی را به دنبال خواهد داشت. در حالیکه توان نظام سیاسی به دلیل تلاش برای اعمال زور،  روز به روز بیشتر به تحلیل می رود، حل مشکلات فزاینده برعکس توان بیشتری از نظام سیاسی طلب می کند. پیش بینی نتیجه در این وضعیت خیلی دشوار نیست. ما در این وضعیت با دولتی روبه رو می شویم که مدام ضعیف و ضعیف تر می شود و مشکلاتی که روز به روز بزرگ و بزرگ تر می شوند. 

از این گذشته، تعلیق اصلاحات و گذشت زمان می تواند باعث ناامیدی حامیان اصلاحات شده، از تعداد طرفداران امکان تغییر از طریق اصلاحات بکاهد و برعکس  بر حامیان تغییر از طریق انقلاب بیافزاید. به این معنا هر چه اصلاحات دیرتر آغاز شود، خواست تغییر از طریق اصلاحات کاهش یافته و برعکس خواست تغییر از طریق انقلاب افزایش می یابد. به این معنا گذشت زمان در این جا به زیان حامیان اصلاحات و نفع حامیان انقلاب است. دوم آنکه تعلیق اصلاحات و اصرار بر حفظ وضع موجود، انباشت بیشتر بحرانها و لاجرم تحلیل روزافزون نظام سیاسی را به همراه خواهد داشت.
براین اساس اگر نظام سیاسی در آینده دور و در شرایط ضعف بخواهد دست به اصلاحات بزند، این اصلاحات خود مقوم انقلاب خواهد بود. تجارب زیسته نظام های سیاسی نشان می دهد هر زمانی که آنها در شرایط ضعف به اصلاحات پرداخته اند، شرایط نابودی خود را فراهم ساخته اند. نمونه ایرانی آن اصلاحات دیرهنگام رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ بود که از قضا سرکنگبین صفرا فزود.  به این معنا اصلاحات زمانی برای یک نظام سیاسی سودمند است که در شرایط و زمان تقریباً مساعدی آن را آغاز نماید. اصلاحات در زمان قوت نظام سیاسی به همان میزان که برای آن نظام سودمند یا فرصت ساز است، در زمان ضعف نظام سیاسی می تواند برای آن بسیار خطرناک یا تهدید ساز باشد. بنابراین فهم اینکه چه زمانی اصلاحات در یک نظام سیاسی آغاز شود، حتی از ضرورت خود اصلاحات نیز بیشتر است. گذشت زمان  یا آغازدیرهنگام اصلاحات می تواند برای یک نظام سیاسی  یک “فرصت پیش آمده“ را  حتی به یک “تهدید ساخته شده“ تبدیل کند. کمتر چیزی مانند فرصت اصلاحات،  تا این اندازه  مصداق چیزی است که زمان آن زود، دیر می شود. پنجره اصلاحات تا ابد بر روی هیچ نظام سیاسی باز نمانده است که بخواهد برای ایران باز باقی ماند. 

خلاصه کنیم؛

حداقل از نظر ساخت اجتماعی، نظام سیاسی برای بقای خود باید تصمیمات دشواری بگیرند. شاه بیت این تصمیم دشوار، اصلاحات کلیدی است. اصلاحاتی که از نظر علم سیاست دست کم امروز و حالا همانقدر که دوستدار نظام سیاسی یا فرصت ساز است، با انقلاب و تغییر از طریق انقلاب دشمنی دارد. اما به نظر همین علم، درهای فرصت اصلاحات برای یک نظام سیاسی همواره گشوده باقی نمی ماند و ممکن است آینده کاملا متفاوتی را رقم زند. چنانکه بر اساس آموزه های علم سیاست، اصلاحات دیرهنگام در آینده همانقدر که دشمن نظام سیاسی است، برعکس دوستدار انقلاب خواهد بود. در واقع حداقل بخشی از چیزی که اصلاحات را به دوست و یا دشمن  یا فرصت و تهدید برای نظام سیاسی تبدیل می کند، زمان انجام اصلاحات است. به این معنا نظام سیاسی که اصلاحات را به تعویق می اندازد، در واقع  زمان وقوع انقلاب را برای خود به جلو می اندازد. 
چه باید کرد؟  
بیاییم حداقل از افسانه ای که در مورد عقابها وجود دارد، درس بگیریم. افسانه ای وجود دارد که می گوید عقاب ها می توانند تا ۷۰ سال نیز زندگی کنند. اما زمانیکه آنها به سن چهل سالگی می رسند باید تصمیم سختی بگیرند. بعد از چهل سالگی چنگالهای آنها دیگر نمی تواند به سهولت طمعه را نگه دارد، نوک بلند و تیز آنها کارآیی خود را از دست می دهد و شه بالهای کهن سال عقاب نیز بر اثر ضخیم شدن پرها، امکان پرواز را برای عقاب بسیار دشوار می سازد. در این وضعیت عقاب تنها دو گزینه پیش روی دارد . یا باید بمیرد و یا فرایند تغییراتی را آغاز کند که  هم بسیار دردناک است و هم ۱۵۰ روز به طول می کشد. برای انجام این تغییرات عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند، در آنجا منقارش را آن قدر به سنگ بکوبد تا از جا کنده شود. سپس  عقاب باید صبر کند تا منقار تازه ای به جای منقار قدیمی رشد کند. همین طورباید چنگال هایش را از جای برکند تا چنگالهای جدیدی رشد کنند و نهایتا همین کار را با بال و پر قدیمی خود انجام دهد. پس از آن است که عقاب سرانجام بعد از ۱۵۰ روز پروازی را از سر می گیرد که شبیه تولد دوباره است و به او این امکان را می دهد تا ۳۰ سال دیگر نیز زندگی کند. به نظر می رسد عقاب سیاست ایران که از چهل سالگی گذر کرده است، نیز باید  به سرعت وارد دوره تغییرات کلیدی شود. به یاد خواهیم داشت در سیاست، تصمیات دشوار- شروع اصلاحات- همواره بهتر از تصمیمات مرگبار- تعلیق اصلاحات- هستند. صداها را قبل از آنکه به فریاد و فریادها را قبل از آنکه به خشم تبدیل شوند باید شنید، چراکه خشم دیگر شنیدنی نیست، دیدنی است. خشم، سیاست را نمی فهمد، مسیر خیابان را می بیند، همانطورکه در سالهای ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ دیده است.

@Sociology_critical
‍ ‍ 📗 صلح‌طلبی، هدف غاییِ سیاست


💔 با یاد قربانیان مظلوم و بی‌پناه جنگ‌های تجاوزکارانه در سراسر جهان: از اوکراین تا غزه و لبنان

✍️ سید علی محمودی

📌اگر بخواهیم هدف غاییِ سیاست را ترسیم کنیم، آن هدف چیست؟ بعضی گفته اند هدف سیاست رسیدن به قدرت، حفظ قدرت و افزایش قدرت است. بعضی دیگر، بر این باوراند که سیاست در پی تأمین توسعۀ اقتصادی و رفاه مادی جامعه‌های بشری است. در برابر، اخلاق‌گرایان و دین‌باوران، هدف سیاست را نیل به جامعه ای اخلاقی و معنوی می‌دانند. از سوی دیگر، لیبرال‌ها هدف سیاست را گسترش آزادی‌های فردی و اجتماعی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عنوان می‌کنند. در کنار اینان، کسانی تأمین امنیت را هدف بنیادین سیاست دانسته اند.

📌بی‌تردید، کسب قدرت، تأمین رفاه مردم، جامعۀ اخلاقی و معنوی، بسط و گسترش آزادی‌ها به عنوان گرانیگاه حقوق بنیادین بشر و تأمین امنیت فردی و اجتماعی و بسیاری هدف‌های دیگر، می‌تواند برای سیاست پذیرفته شود. پرسش اساسی این است که دستیابی به این هدف‌ها در سیاست‌ورزی، درگرو نیل به کدام هدف بنیادین است که نبودِ آن، هدف‌های مرحله ای را با ناکامی روبه‌رو می‌کند؟

📌به باورمن، هدف غایی سیاست رسیدن به صلح و زیست صلح‌آمیز است. اگر مردمی در صلح و آرامش درکنار یکدیگر زندگی نکنند، چگونه می‌توانند به هدف‌های فردی و اجتماعی دست‌یابند؟ گیریم که کسانی در سرزمینی به قدرت برسند، در حفظ قدرت و افزایش آن، چه راهی جز سیاست صلح‌آمیز را می‌توانند در پیش بگیرند؟ تأمین توسعۀ اقتصادی و رفاه مادی نیز در گرو برخورداری از زندگی صلح‌آمیز در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی است.

📌 اخلاق و معنویت نیز در وضعیت جنگ و ناامنی به دست نمی‌آید و تحصیل آن به صلح نیازدارد. اگر جامعه ای از نعمت صلح بی‌نصیب باشد، نه بهره ای از حق بنیادین آزادی می‌بَرَد، نه دستاوردهای آن عاید جامعه‌های بشری می‌شود. به دست آوردن امنیت و آرامش نیز از رهگذر صلح به کف می‌آید. چه بسا جامعه‌هایی که از امنیت برخوردار اند، اما امنیت و آرامش آنان در استبداد، خفقان، و نظم و آرامش گورستانی سامان یافته است.

📌 پس امنیت نیز هدف سیاست است، اما هدف غایی آن نیست. اگر جامعه ای، کشوری و منطقه ای در صلح زندگی کند، همۀ امکانات، استعدادها و خوبی‌ها می‌تواند زیر چتر فراگیر صلح فراهم آید. دربرابر، جنگ و ستیر، همه چیز را در لهیب آتش خود می‌سوزاند و به خاکستر تبدیل می‌کند.

#جامعه‌شناسی انتقادی
@Sociology_critical
🔵 #خلاصه_کتاب_توسعه_اقتصادی :

#مایکل_تودارو و #استیفن_اسمیت

✔️ آشنایی با شاخص توسعه انسانی 

بر اساس دسته بندی بانک جهانی کشورها از نظر درآمد سرانه به چهار گروه تقسیم می شوند :
کشورهای کم درآمد
کشورهای بخش پایین درآمد متوسط
کشورهای بخش بالای درآمد متوسط
کشورهای پردرآمد

با توجه به این که درآمد سرانه قدرت خرید را نشان نمی دهد از شاخصی به نام برابری قدرت خرید استفاده کرده و درآمد سرانه را تعدیل می کنند. 

🔻برخی شاخص های اصلی توسعه

درامد سرانه (دلار امریکا)
برابری قدرت خرید(دلار امریکا)
امید به زندگی (سال)
شیوع سو تغذیه (درصد)
مرگ و میر کمتر از 5 سال درهر 100 تولد زنده
نرخ خام زاد و ولد
با سوادی بزرگسالان

🔹شاخص توسعه انسانی HDI یک معیار کل گرایانه از وضعیت زندگی 

✔️ سازمان ملل متحد از شاخص توسعه انسانی برای مقایسه توسعه یافتگی کشور ها بر اساس 3 هدف استفاده می کند:

عمر طولانی (با امید به زندگی سنجیده می شود)

دانش (با متوسط وزنی سواد بزرگسالان دو سوم  و متوسط سال های حضور در دبستان یک سوم سنجیده می شود)

کیفیت زندگی (با درآمد سرانه ناخالص حقیقی تعدیل شده با برابری قدرت خرید کشورها اندازه گیری می شود)

امید به زندگی: متوسط سال های  عمر افراد یک کشور را نشان می دهد.

سو تغذیه: به معنای مصرف مقدار غذای کمی است که فرد نتواند فعالیت های عادی خود را نشان دهد و اغلب مشکل گرسنگی نامیده می شود.

نرخ خام زاد و ولد: یعنی تعداد تولدها به ازای 100 نفر جمعیت

🔹انتقادات وارده به شاخص توسعه انسانی

وزن برابر هر 3 مولفه نشانگر قضاوت های ارزشی است که پی بردن به آن قضاوت ها بسیار سخت است

به نقش کیفیت توجه نشده است مثلا بین یک سال افزایش عمر با سلامتی کامل و یک سال افزایش عمر  در مریضی متفاوت است.

انتظار می رود که با افزایش درآمد شاخص HDI بهبود پیدا کند.زیرا کشورهای ثروتمند قادرند که مبالغ بیشتری برای آموزش توسعه خود سرمایه گذاری کنند و این افزایش سرمایه انسانی منجر به ارتقای بهره وری می شود.

آنچه تعجب آور است این است که علی رغم این الگو هنوز هم اختلاف زیادی بین درآمد و شاخص توسعه انسانی وجود دارد. به عنوان مثال HDI  برای دو کشور گینه و نیجیریه مشابه است اما درآمد سرانه در گینه 89%  بیشتر است.یا شاخص HDI برای کاستاریکا و قطر مشابه است درحالی که درآمد سرانه قطر دو برابر کاستاریکا  است.

با این که برخی انتقادات به شاخص HDI صحیح است وقتی که می خواهیم آن را  به کار ببریم باید به تفاوت ها در توزیع درآمد و جنسیت و منطقه و نژاد و قومیت و مذهب نیز توجه کنیم.

🔹رتبه بندی کشورها از نظر شاخص توسعه انسانی
سه کشور برتر: سوئیس، نروژ و ایسلند

سه کشور آخر: آفریقای مرکزی  سودان جنوبی و سومالی

رتبه ایران در سال ۲۰۲۳ : ۷۸

#جامعه‌شناسی_ انتقادی
@Sociology_critical
2025/09/18 16:06:26
Back to Top
HTML Embed Code: