Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محقّق

ای محقّق، علم‌ها آموختی
کُن خَمُش یعنی که آن را سوختی

ویدئوکلیپ شعرِ محقّق
خانم فریبا خادمی
گزیده‌ای از کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات


🌐 وب‌سایتِ گنج حضور

🔗 https://www.tg-me.com/GanjeHozourMessages


❤️

@fariba_khademi
34
Audio
محقّق

وقتِ آمد که ای هوشِ روان
تو خمُش گردیّ و شَهْ گردد عیان

فایل صوتیِ پیام تلفنیِ خانم فریبا خادمی در برنامۀ شمارۀ ۸۶۲ گنج حضور


🌐 وب‌سایتِ گنج حضور

🔗 https://www.tg-me.com/GanjeHozourMessages


❤️

@fariba_khademi

29❤‍🔥3
#862 - Fariba - Sher e MOHAGHEGH.pdf
189.4 KB
محقّق

از محقّق تا مقلد فرق‌هاست
کاین چو داوود است و آن دیگر صَداست


گزیده‌ای از کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
نوشتهٔ فریبا خادمی
فایل پی‌دی‌اف (۱۴ صفحه)


🌐 وب‌سایتِ گنج حضور

🔗 https://www.tg-me.com/GanjeHozourMessages


❤️

@fariba_khademi

32
4
Audio
❤️
محقّق

وقتِ ختمِ قصه‌هایِ آه شد
وقتِ گفتن‌هایِ شاهنشاه شد

ای محقّق، علم‌ها آموختی
کُن خَمُش یعنی که آن را سوختی


کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی


آدینه با شعر (۱۹)


فهرستِ آدینه‌ها

❤️

@fariba_khademi
47
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزۀ تصاویر معاصر برگزار می‌کند:


دوره‌های سبکِ زندگی با ادبیات
(ده جلسه درس‌گفتارِ حضوری)

بررسی ساده و کاربردی داستان‌های مثنویِ مولانا

مدرس: خانم فریبا خادمی


زمان: پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۱ تا ۱۴ بعد‌از‌ظهر.
مکان: خیابان وصال شیرازی، بین بلوار کشاورز و خيابان ايتاليا، کوچۀ شیرین بیانی، موزۀ تصاویر معاصر.

شروع دوره: ۸ آبان ۱۴۰۴

ثبت‌نام در تیوال:

https://www.tiwall.com/p/zendegibaadabiyat6


دوره‌‌ها حضوری و به‌صورتِ ده‌جلسه‌ای است.

امکان ثبت نام به صورت آفلاین نیز وجود دارد و عزیزانی که  به صورت  آفلاین ثبت نام می نمایند می توانند از تمامی فایلهای دوره های قبل نیز  استفاده کنند.


@fariba_khademi
@MTMTehran
55
Audio
قرنِ جدید

چهارده قرن است ره پیموده‌ایم
رّدِ پایِ قصّه‌ها بشْنوده‌ایم

وقتِ ارجاع است و ایجاب و سکوت
وقتِ معراج است در حلقه‌یْ قنوت


فایل صوتیِ پیام تلفنیِ خانم فریبا خادمی در برنامۀ شمارۀ ۹۰۸ گنج حضور

وب‌سایتِ گنج حضور

https://www.tg-me.com/GanjeHozourMessages


❤️

@fariba_khademi

17❤‍🔥9🙏1
#908 - Fariba - GHARN e JADID.pdf
124.9 KB
قرنِ جدید

چهارده قرن است در انبارِ ما
هیزم است و بس خطا اندر خطا

پیام تلفنیِ خانم فریبا خادمی در برنامۀ شمارۀ ۹۰۸ گنج حضور
فایلِ پی‌دی‌اف (۱۴ صفحه)

★ متنِ این شعر در کتابِ جدید خانم فریبا خادمی، با عنوانِ وعدۀ ما، چشمۀ آب حیات هم آمده‌است.

وب‌سایتِ گنج حضور

https://www.tg-me.com/GanjeHozourMessages

❤️

@fariba_khademi

21❤‍🔥7🙏1
6
Audio
❤️
قرنِ جدید

چهارده قرن است ره پیموده‌ایم
رّدِ پایِ قصّه‌ها بشْنوده‌ایم

وقتِ ارجاع است و ایجاب و سکوت
وقتِ معراج است در حلقه‌یْ قنوت


کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی


آدینه با شعر (۲۰)


فهرستِ آدینه‌ها

❤️

@fariba_khademi
❤‍🔥2210🙏4
به امید دیدار دوستان نازنین در اصفهان

@fariba_khademi
37🙏5
Audio
پوشه شنیداری شعرخوانی سرکار خانم فریبا خادمی در چهارمین نشست ماهانۀ صبح امید

دوشنبه، پنجم مردادماه ۱۴۰۴

🔺موسسه‌ی فرهنگی سپهر مهر
🔺خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی
🔺مؤسسۀ دالیز سلامت

#صبح_امید
#فریبا_خادمی
#خودمراقبتی
#مولانا
#پیامبرـوـصحابیـبیمار

@sepehr_mehr
27❤‍🔥6
❤️
هر‌که جز ماهی، ز آبَش سیر شد
هرکه بی‌روزی‌ست، روزش دير شد

❤️

نیست زُرْ غِبّاً وظیفه‌‌یْ ماهیان
ز‌آن‌که بی دریا ندارند اُنسِ جان
❤️

مولوی

❤️

@fariba_khademi
27❤‍🔥4🙏4
Audio
هرکه جز ماهی، ز آبش سیر شد
هرکه بی‌‌روزی‌ست، روزش دیر شد
(مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۷)

https://www.tg-me.com/GanjeHozourMathnavi/387
❤‍🔥215🙏2
Audio
نیست زُر غِبّاً وظیفهٔ ماهیان
زانکه بی‌دریا ندارند اُنسِ جان
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۷۲)

https://www.tg-me.com/GanjeHozourMathnavi/287681
❤‍🔥217🙏3
شعر یلدای جهان
فریبا خادمی
❤️

یلدایِ جهان

در شبِ یلدا بخوان این قصّه‌ها
تا بسوزانی وجودِ غصّه‌ها

شعر و خوانش: فریبا خادمی

❤️

@fariba_khademi
20🙏2
یلدای جهان

در بهاران بشْکفد خاک و درخت
در تَموز آن میوه‌ها آید به بخت

در خزان آن برگ‌ها ریزان شود
سوز و سرما در جهان خیزان شود

روز و شب در فصل‌ها کمّ و زیاد
مهر گَهْ در کاهش و گَهْ ازدیاد

مهرْ تابان، لیک چرخش در زمین
آرَد این تغییرها در سرزمین

گاه رو در رویِ مهر و آفتاب
باغ و بُستان در صفایِ بی‌حساب

گاه پشتِ مهر ما اِستاده‌ایم
در دی و سرما از آن افتاده‌ایم

آذر و دی چون درآرید رو به هم
جمع می‌گردند خلقان دُورِ هم

در درازایِ شبی یلداش‌نام
خلق بیدارند تا فرجامِ شام

پاس می‌دارند شب را تا به روز
در پناهِ اجتماعِ دیوسوز

در پناهِ جمع و شادی و سرور
می‌کنند از این شبِ تیره عبور

دُورِ کرسی، رو به‌ رو، چُست و عیان
قصّه می‌گوید یکی صاحب‌بیان

کودکان بنْشسته با چشمانِ تیز
دانهٔ دانش درونْ‌شان خیز‌خیز

از لبِ فرزانگانِ جمع، زود
بشْنوند آن طفلکانِ جان‌فروز

قصّهٔ رستم، همی دیوِ سپید
قصّهٔ شب‌ها و هم صبحِ امید

قصهٔ چوپان و موسی در کتاب
خواندن اشعارِ آن عالی‌جناب

قصّهٔ اعجازِ موسی، آبِ نیل
قصهٔ آتش به جانِ آن خلیل

قصّهٔ گُردآفرید و رزمِ او
قصّهٔ رزم و سپس آن بزمِ او

قصًه می‌گوید به جان‌ها جانِ پیر
که مرو ای طفل، بی‌ ماهِ منیر

غولت از رهْ افکنَد اندر گزند‌
از تو داهی‌تر در این رهْ، بس بُدند


که مرو بی‌ راه‌بَر، مازندران
که شبی تاریک باشد، ره‌رُوان

که چو یوسف می‌‌نرو با غافلان
ناله از اِخوان کنم یا از زنان؟

کودکان بنْشسته در نورِ چراغ
گوش می‌دارند رسمِ این فِراق

پس پیمبر گفت: بهرِ این طریق
باوفاتر از عمل نَبْوَد رفیق


علم‌آموزی طریقش قولی است
حِرفَت‌آموزی طریقش فعلی است


فقر خواهی، آن به صحبت قایم است
نه زبانت کار می‌آید نه دست


دانشِ آن را ستانَد جان زِ جان
نه ز راهِ دفتر و نه از زبان


پیرِ خانه در دلِ شامِ سیاه
می‌بخوانَد قصّهٔ ایزدسپاه

برنویس احوالِ پیرِ راه‌دان
پیر را بگْزین و عینِ راه دان


پیر را بگْزین که بی‌ پیر این سفر
هست بس پُر آفت و خوف و خطر


پس تو طفلِ جانِ من، با‌هوش باش
در قبولِ پیر، هم‌چون گوش باش

آفتِ این در هوا و شهوت است
ورنه این‌جا شربت اندر شربت است


خویش را صافی کن از اوصافِ خود
تا ببینی ذاتِ پاکِ صافِ خود


هم ترازو را ترازو راست کرد
هم ترازو را ترازو کاست کرد


در زمینِ مردمان خانه مکن
کارِ خود کن، کارِ بیگانه مکن


جمله خَلقان سُخرهٔ اندیشه‌‏اند
زآن‌ سبب خسته‌دل و غم‌پیشه‏‌اند


صبر و خاموشی جذوبِ رحمت‌ است
وین نشان جُستن نشانِ علت است


هر کسی را خدمتی داده قضا
در خورِ آن، گوهرش در ابتلا


هیچ تسبیحی ندارد آن دَرَج
صبر کن، اَلصَّبرُ مِفتاحُ الفَرَج


این هوا را نشکند اندر جهان
هیچ‌چیزی هم‌چو سایه‌یْ هم‌رهان


این جهان دام است و دانه‌اش آرزو
در گریز از دام‌ها، روی آر زو


این جهان کوه است و فعلِ ما ندا
سویِ ما آید نداها را صَدا


از خدا غیرِ خدا را خواستن
ظَنِّ افزونی‌ست و کلّی کاستن


ای برادر، دست وادار از سَخُن
خود خدا پیدا کند علمِ لَدُن


در شب قدری که آن یلدا بُوَد
نورِ املاکِ خدا پیدا بُوَد

نور را یک قطره هم میمون بُوَد
قطره‌قطره آب را افزون بُوَد

هین قُمِ‌اللَّیلَ که شمعی، ای هُمام
شمع اندر شب بُوَد اندر قیام


این شبِ یلدا به شادیّ و به پیر
باش بیدار و بکن دیوَت اسیر

بعدِ یلدا در زمستان خوف هست
لیک هم دل‌ داری و هم طُوف هست

آن زمستان را به صبر و شکر باش
در زمینِ بایرَت افزون مپاش

تا بهارِ جاودانت در‌رَسد
تا بمیری و رسی اندر رَشَد

گر همی‌‌خواهی که بِفْروزی چو روز
هستیِ هم‌چون شبِ خود را بسوز


در شبِ یلدا بخوان این قصّه‌ها
تا بسوزانی وجودِ غصّه‌ را

فریبا خادمی
وعدهٔ ما، چشمهٔ آبِ حیات
ص ۱۶۶.

❤️

@fariba_kh

29❤‍🔥4🙏1👌1
4
Audio
❤️

یلدایِ جهان

در درازایِ شبی یلداش‌نام
خلق بیدارند تا فرجامِ شام

پاس می‌دارند شب را تا به روز
در پناهِ اجتماعِ دیوسوز

در شبِ یلدا بخوان این قصّه‌ها
تا بسوزانی وجودِ غصّه را


کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی


آدینه با شعر (۲۱)


فهرستِ آدینه‌ها

❤️

@fariba_khademi
41🙏3
2025/11/09 07:49:17
Back to Top
HTML Embed Code: