Telegram Web Link
هر بار ز دیده از تو در تیمارم
تا بهره ز دیدار تو چون بردارم

ای یار چو ماه اگر دهی دیدارم
چون چرخ هزار دیده در وی دارم

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۲۶۲
4👏2👍1
چون در غم آن نگار سرکش باشم
آب انگارم گر چه در آتش باشم

چون من به مراد آن پریوش باشم
گر قصد به کشتنم کند خوش باشم

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۲۶۶
3👏2👍1
جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه
بی ذکر تو هر جای نشستم توبه

در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۶۰
7👍3👏2
گر با فلکم کنی برابر بیشم
عالم همه یک ذره نیرزد پیشم

هرگز نمرم ز مرگ از آن نندیشم
کز گوهر خود ملایکت را خویشم

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۲۶۹
6👍2👏1
با من دو هزار عشوه بفروخته‌ای
تا این دل من بدین صفت سوخته‌ای

تو جامهٔ دلبری کنون دوخته‌ای
این چندین عشوه از که آموخته‌ای

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۶۱
5👍2👏2
من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم
آنک خم را ساخت هم او می شناسد خوی خم

کوزه‌ها محتاج خم و خم‌ها محتاج جو
در میان خم چه باشد آنچ دارد جوی خم

مستیان بس پدید و خمشان را کس ندید
عالمی زیر و زبر پیچان شده از بوی خم

گر نبودی بوی آن خم در دماغ خاص و عام
پس به هر محفل چرا دارند گفت و گوی خم

بوی خمش خلق را در کوزه فقاع کرد
شد هزاران ترک و رومی بنده و هندوی خم

جادوی بر خم نشیند می دواند شهر شهر
جادوان را ریش خندی می کند جادوی خم

در سر خود پیچ ای دل مست و بیخود چون شراب
همچنین می رو خراب از بوی خم تا روی خم

تا ببینی ناگهان مستی رمیده از جهان
نزد خم ای جان عمم که منم خالوی خم

روی از آن سو کن کز این سو گفت و گو را راه نیست
چون ز شش سو وارهیدی بازیابی سوی خم

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۱۵۸۸

@AShaarMandgar
4👍1👏1
گشتم ز غم فراق دیبا دوزی
چون سوزن و در سینهٔ سوزن سوزی

باشد که مرا به قول نیک آموزی
چون سوزن خود به دست گیرد روزی

#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۹۶
11👍1👏1
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت

رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم به زبان حال با خلق بگفت

#رودکی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۶
3👍1👏1
دل سیر نگرددت ز بیدادگری
چشم آب نگرددت، چو در من نگری

این طرفه که: دوست تر ز جانت دارم
با آن که ز صد هزار دشمن بتری

#رودکی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۶
9👏2👍1
چون سوی تو نامه‌ای نویسم ز نخست
یا از پی قاصدی کمر بندم چست

باد سحری نامه رسان من و توست
ای باد چه مرغی که پرت باد درست

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۶۸
2👍2👏2
بپذیر دلی را که پراکندهٔ توست
برگیر شکاری که هم افکندهٔ توست

با صد گنه نکرده خاقانی را
گر زنده گذاری ار کشی بندهٔ توست

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۷۶
2👏2👍1
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت
آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت

دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال
از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۵۹
9👍4👏1
پاکی و منزهی و بی همتایی
کس را نرسد ملک بدین زیبایی

خلقان همه خفته‌اند و درها بسته
یا رب تو در لطف بما بگشایی

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۷۱۵
13👍1👏1
آن شب که دلم نزد تو مهمان باشد
جانم همه در روضهٔ رضوان باشد

جانم بر توست لیک فرمان باشد
کامشب تن من نیزد بر جان باشد

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۲
9👏3🔥2👍1
خاقانی ازین مختصران دست بدار
در کار شگرف همتی دست برآر

پروانه مشو جان به چراغی مسپار
خورشید پرست باش نیلوفر وار

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۹
5👏2👍1
ای روی تو محراب دل غمناکان
وی دست تو سرمایه بر سر خاکان

روزی که روند سوی جنت پاکان
جز تو که کند شفاعت بی‌باکان

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۲۶۸
4👏3👍2
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد

مغرور بدانی که نخورده‌ست تو را
تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد

#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۶۸
10👍5👏3🔥2
تا کی به هوس چون سگ تازی تازی
روباه صفت به حیله سازی سازی

از لهو و لعب نه‌ای دمی واقف خویش
ترسم که همه عمر به بازی بازی

#خاقانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۲۶
7👍6👏6
سر در خاک آستان تو نهم
دل در خم زلف دلستان تو نهم

جانم به لب آمده است لب پیش من آر
تا جان به بهانه در دهان تو نهم

#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۲۵۲
7👍3👏3
در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی
بر روی تو نشیند ای ننگ زندگانی

هر ذره‌ای دوان است تا زندگی بیابد
تو ذره‌ای نداری آهنگ زندگانی

گر ز آنک زندگانی بودی مثال سنگی
خوش چشمه‌ها دویدی از سنگ زندگانی

در آینه بدیدم نقش خیال فانی
گفتم چیی تو گفتا من زنگ زندگانی

اندر حیات باقی یابی تو زندگان را
وین باقیان کیانند دلتنگ زندگانی

آن‌ها که اهل صلحند بردند زندگی را
وین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی

#مولانا
- دیوان شمس
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۲۹۶۱

@AShaarMandgar
6👏4👍1
2025/07/12 02:46:28
Back to Top
HTML Embed Code: