هجدهم تیرماه سالروز درگذشت مهدی آذر یزدی
با درگذشت مهدی آذر یزدی به یاد سالی افتادم که ایشان از یزد کوچ کرده و به تهران آمده بود و چون در شهر خود به کسب کتابفروشی آشنا شده بود نزد محمّدحسن علمی صاحب چاپخانه و کتابفروشی علمی به کار غلطگیری و کارهای کتابفروشی اشتغال یافته بود و چون صاحب قلم و انشای پاک و پاکیزهای بود مسئول نشریهای شد که مؤسسۀ علمی به توصیۀ اهل بصیرت به نام مجموعۀ راهنمای کتاب برای تبلیغ انتشارات خود و نشر مطالب فرهنگی منتشر ساخت. ولی بیش از دو شماره دوام نیافت. آن قدر که به یاد میآورم علیاکبر کسمایی هم در آن با آذر همکاری داشت یا بالعکس.
آذر هیچ تعلقی در زندگی برای خود ایجاد نکرد. خانه نداشت. زن و بچه نداشت. روزها را در مطبعهها میچرخید و غروبها به حاشیۀ خیابانهایی میآمد که کتابفروشیها در آنجا بودند، آن روزگاران خیابانهای ناصرخسرو و شاهآباد و حول و حوش میدان مخبرالدّوله و البته بعدها در ضلع جنوبی خیابان شاهرضا (نزدیک دانشگاه) نیز دیده میشد. از این کتابفروشی بیرون میآمد و به کتابفروشی بعدی سر میکشید. بیتاب دیدن کتاب تازه بود.
انس آذر یزدی با کتابهای قدیمی بود. به مولانا سرسپردگی داشت. پنجاه سال پیش فهمیده بود که چون فرائد الادب در مدارس درس گفته نمیشود نوجوانان با ادبیات دیرینه دیرآشنایند و به خواندن شعر و نثر قدیم دلبستگی ندارند. پیش خود دریافته بود اگر نوشتههای سنگین و ثقیل پیشینیان از دشواریها و قلمبهگوییها پیراسته شود میتوان کودکان و نوجوانها را تا حدی متوجه ساخت که در متون گذشته، هم اندیشه و هم داستانهای دلپسند هست. پس روی آورد به آسانسازی بعضی از آثار گذشته. در این زمینه پیشرفت کرد تا به جایی که جایزههایی دریافت کرد.
آذر پنجاه سالی را در تهران زندگی میکرد. عاقبت چون تنها میبود و خسته و آزرده، به خرمشاه یزد که زادگاهش بود پناه جست. خرمشاه آبادی نامآوری است چندان که نامش بر یکی از کتابهای پورداود گذاشته شده است. چند سالی را آنجا بود و هماره مورد احترام مردم یزد. تا اینکه پایان عمر از آنجا به کرج آمد و درگذشت.
او از دوستان خوب روزگار جوانی در قلمرو کتاب و فرهنگ بود. همه همسالان فرهنگدوست آن دوران (مانند مرتضی کیوان، محمّدجعفر محجوب، عبدالحسین زرینکوب) با آذر دوستی داشتند. چون کارساز و مساعد و دلچسب بود. سال ۱۳۰۱ زاده شد و ۱۸ تیر ۱۳۸۸ درگذشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۸۹-۱۳۰۴)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۱۵۰۱-۱۵۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با درگذشت مهدی آذر یزدی به یاد سالی افتادم که ایشان از یزد کوچ کرده و به تهران آمده بود و چون در شهر خود به کسب کتابفروشی آشنا شده بود نزد محمّدحسن علمی صاحب چاپخانه و کتابفروشی علمی به کار غلطگیری و کارهای کتابفروشی اشتغال یافته بود و چون صاحب قلم و انشای پاک و پاکیزهای بود مسئول نشریهای شد که مؤسسۀ علمی به توصیۀ اهل بصیرت به نام مجموعۀ راهنمای کتاب برای تبلیغ انتشارات خود و نشر مطالب فرهنگی منتشر ساخت. ولی بیش از دو شماره دوام نیافت. آن قدر که به یاد میآورم علیاکبر کسمایی هم در آن با آذر همکاری داشت یا بالعکس.
آذر هیچ تعلقی در زندگی برای خود ایجاد نکرد. خانه نداشت. زن و بچه نداشت. روزها را در مطبعهها میچرخید و غروبها به حاشیۀ خیابانهایی میآمد که کتابفروشیها در آنجا بودند، آن روزگاران خیابانهای ناصرخسرو و شاهآباد و حول و حوش میدان مخبرالدّوله و البته بعدها در ضلع جنوبی خیابان شاهرضا (نزدیک دانشگاه) نیز دیده میشد. از این کتابفروشی بیرون میآمد و به کتابفروشی بعدی سر میکشید. بیتاب دیدن کتاب تازه بود.
انس آذر یزدی با کتابهای قدیمی بود. به مولانا سرسپردگی داشت. پنجاه سال پیش فهمیده بود که چون فرائد الادب در مدارس درس گفته نمیشود نوجوانان با ادبیات دیرینه دیرآشنایند و به خواندن شعر و نثر قدیم دلبستگی ندارند. پیش خود دریافته بود اگر نوشتههای سنگین و ثقیل پیشینیان از دشواریها و قلمبهگوییها پیراسته شود میتوان کودکان و نوجوانها را تا حدی متوجه ساخت که در متون گذشته، هم اندیشه و هم داستانهای دلپسند هست. پس روی آورد به آسانسازی بعضی از آثار گذشته. در این زمینه پیشرفت کرد تا به جایی که جایزههایی دریافت کرد.
آذر پنجاه سالی را در تهران زندگی میکرد. عاقبت چون تنها میبود و خسته و آزرده، به خرمشاه یزد که زادگاهش بود پناه جست. خرمشاه آبادی نامآوری است چندان که نامش بر یکی از کتابهای پورداود گذاشته شده است. چند سالی را آنجا بود و هماره مورد احترام مردم یزد. تا اینکه پایان عمر از آنجا به کرج آمد و درگذشت.
او از دوستان خوب روزگار جوانی در قلمرو کتاب و فرهنگ بود. همه همسالان فرهنگدوست آن دوران (مانند مرتضی کیوان، محمّدجعفر محجوب، عبدالحسین زرینکوب) با آذر دوستی داشتند. چون کارساز و مساعد و دلچسب بود. سال ۱۳۰۱ زاده شد و ۱۸ تیر ۱۳۸۸ درگذشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۸۹-۱۳۰۴)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۱۵۰۱-۱۵۰۲]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation