Telegram Web Link
بهار جان‌فزا آمد جهان شد خرّم و زیبا
به باغ و راغ گستردند فرشِ حلّه و دیبا

به راغ اندر بنفشه شد چو قدّ بیدلان چفته
به باغ اندر شکوفه شد چو خدّ دلبران زیبا

همه اطراف صحرا هست پُریاقوت و پُربسّد
همه اکناف بستان هست پُرمرجان و پُرمینا

هوا شد تیره و گریان بسان دیدۀ وامق
زمین شد تازه و خندان بسان چهرۀ عذرا

چو بخششگاه جمشید است از نعمت همه بستان
چو کوششگاه کاووس است از زینت همه صحرا

کنار سبزه از لاله شده پُرزهرۀ ازهر
دهان لاله از ژاله شده پُرلؤلؤ لالا

ز دریا سوی هامون رفت ابر و از نثار او
ز گوهر عرصۀ هامون سراسر گشت چون دریا

ز نقش گلبنان مانده به غیرت صورت پروین
ز لحن بلبلان مانده به حیرت نغمت عنقا

به خوشّی و به کشّی باغ همچون خلد و در صحنش
به خوبی و به لعلی ارغوان همچون رخ حورا

درختان همچو مستان در تمایل آمده جمله
تو گویی ساقیانِ ابر دادستندشان صهبا

ز انوار ریاحین باغ و بستان گشته سرتاسر
منوّر چون عبادتگاه رهبانان شب یلدا

جهان است این ندانم یا فضای جنّت‌ مأوی؟
زمین است این ندانم یا رواق گنبد خضرا؟

همه آفاق را افتاد سودای طرب در دل
که تا بنمود ابر از برق رخشنده ید بیضا

جهانِ پیرِ بی‌رونق به سعی طارم ازرق
چو بخت شهریار حق شد ازسر تازه و برنا

[دیوان رشیدالدّین وطواط، تصحیح و تحقیق دکتر سارا سعیدی ورنوسفادرانی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ص ۱۸۲-۱۹۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠هفتم فروردین سالروز درگذشت ریچارد نلسون فرای، برگزیدۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار و استاد پیشین ایرانشناسی دانشگاه هاروارد

ترجمۀ عالی او از کتاب تاریخ بخارا با چنان حواشی و پانوشت‌های دقیقی همراه بوده که در اثبات پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی میان ایران خاوری پیش از اسلام و دورۀ شکوفایی عصر آغازین اسلامی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. هر مکان، آیین و آداب و مبحثی شناسایی و ریشه‌یابی شده و به شیوه‌ای روشن توضیح داده شده است. کتاب میراث ایران او به‌علت روشنی بیان، روانی نثر، غنای منابع که به‌آسانی با اندیشۀ خواننده همخوانی می‌یابند و تصویرهای زیبا، در مدتی کوتاه به اثری کلاسیک و معتبر تبدیل شد. احساسات گرم مؤلف نسبت به فرهنگ ایران از هر صفحۀ آن پیداست، منتهی با چنان هوشمندی بیان شده‌اند که هیچ‌کس نمی‌تواند برچسب جانبداری به آن بزند. این کتاب از لحاظ پافشاری بر این واقعیت که فرهنگ آغازین اسلامی ایران ادامۀ مستقیم تمدن ساسانی بوده، بدین معنا که فتح اعراب نتوانسته تغییر چندانی در بنیاد خصلت ایرانی ملت ایجاد کند، نقطۀ عطفی در پژوهش علمی بود. افزون بر این، کتاب میراث ایران در بحث‌های خود دربارۀ جنبه‌های گوناگون میراث همۀ ایرانیان، افغان‌ها، تاجیک‌ها، اُست‌ها، ایرانیان ترک‌زبان، بلوچ‌ها و گروه‌های فراوان دیگر- برای ایرانیان عاملی وحدت‌بخش بود و هست که بر ریشه‌ها و دستاوردهای مشترک ایشان تأکید می‌ورزد. هدف کتاب بعدی او، عصر زرّین فرهنگ ایران که درواقع دنبالۀ کتاب قبلی محسوب می‌شود نمایان این نکته بود که ایرانیان مسلمان از طریق اسلام جهان‌بینی فرهنگی پرباری ساختند و توانستند اسلام را به مذهب و تمدنی جهانی تبدیل کنند که بدون مشارکت ایشان این امر مقدور نبود. و نیز گواهی هستند بر استفاده از روشی عالمانه که روشن‌بینی را با ژرف‌نگری و شور و اشتیاق را با بی‌طرفی در هم آمیخته است. بعلاوه تلاش فرای در نظارت و ویرایش چهار جلد کتاب تاریخ ایران کمبریج (از یورش اعراب تا زمان سلجوقیان) که گزارش پربار او دربارۀ سامانیان را دربردارد، بی‌گمان خدمت ماندگار دیگری به پژوهش‌های علمی دربارۀ ایران است.

«تقدیر از ریچارد نلسون فرای»، نوشتۀ علیرضا شاپور شهبازی، ترجمۀ مرتضی ثاقب‌فر

به نقل از:
[دفترچۀ سیزدهمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهدایی به دکتر ریچارد نلسون فرای، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۲۰-۲۱]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
دو جشن یکی جشن عروسی و دیگری جشن نوروز از جشن‌های بسیار مهم و سرگرم‌کنندۀ ایرانیان به شمار می‌روند.
دومین جشن بسیار شادمانه و مهم نوروز است که با طبیعت پیوند دارد و پیام‌آور نو شدگی سال و باززایی طبیعت است. جشن‌های نوروزی مدت دو هفته به درازا می‌کشد و مردم در آن به شادی و تفریح و دید و بازدید از یکدیگر می‌پردازند. در روزهای پایانی سال کهنه دسته‌های بازیگر دوره‌گرد مانند آتش‌افروز یا حاجی‌فیروز و غولک یا غول بیابانی به‌طور جمعی در یک دسته یا تک‌تک با دنبک‌زن یا دف‌نواز و با شکل و شمایل چشمگیر و شادی‌آور و صورت سیاه و آرایش‌شده و لباس‌های سرخ و زرد و رنگین و کلاه‌های شیپوری یا بوقی در کوچه و گذرهای محلات شهر راه می‌افتادند (هنوز هم راه افتادن برخی از این پیک‌های شادی نوروزی ادامه دارد) و با خواندن شعر و ترانه و لودگی کردن و مسخرگی آمدن نوروز و بهار را به مردم نوید می‌دادند و آنها را چند گاهی مشغول می‌داشتند.
پولاک در سفرنامه‌اش به تفریح و سرگرمی شاه و درباریان و بزرگان مملکت در نوروز و تماشای بازی‌های میدانی و نمایشی مقلدان و لوطیان و پهلوانان در میدان توپخانه اشاره و به‌تفصیل آنها را وصف می‌کند. معیر‌الممالک می‌نویسد: در این سرگرمی‌ها دسته‌های قوچ‌باز، خرس‌باز، میمون‌باز، هنرمندان بندباز و کشتی‌گیر و تقلیدچیان درباری مانند کریم‌ شیره‌ای و اسماعیل بزاز هنرنمایی می‌کردند. سپس پهلوانان به میدان می‌آمدند و با میل‌بازی، کباده‌گیری و چرخ زدن همراه با نوای تنبک و آوای مرشد به شیرین‌کاری می‌پرداختند. سرانجام پهلوانان مدعی پهلوانی پایتخت به کشتی گرفتن و زورآزمایی با یکدیگر می‌پرداختند و کسی که پشت همۀ پهلوانان را به خاک می‌رساند از دست شاه بازوبند پهلوانی که به «بازومهره» معروف بود می‌گرفت.

[مردم‌شناسی جامعۀ تهران قدیم و گفتارهایی دربارۀ خانه و خانواده و سنت‌های خانوادگی، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۱۴۷-۱۴۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
من امروز نگاه نمی‌کنم که با همسایگان روابط دوستانه داریم. بسیار دورتر را می‌بینم که ممکن است روزی در آنها تحریکی بشود. پس چه عیب دارد که ما احتیاط خود را هم‌اکنون به کار ببریم. من سی سال پیش از آنکه پیشه‌وری و یارانش آن غائله را درست کنند از چنان پیش‌آمدی می‌ترسیدم.
با وضع کنونی اگر غائله‌ای مانند پیشه‌وری پیش آید قادر است که در ظرف ده سال تأثیر عمیق و جبران‌ناپذیری بنماید.
باید به اطراف کشور خود نگاه کنیم و ببینیم چه همسایگانی داریم، زبان آنها چیست و در این طرف مرز چه زبانی دارند. من هرچه نگاه می‌کنم جز در مشرق که با افغانستان همسایه هستیم و آنها نیز مانند ما فارسی‌ حرف می‌زنند، دیگر همسایگان ما فارسی‌زبان نیستند و زبان سرحدی مشترک میان دو طرف مرز است. این وضع خطر دائمی برای وحدت ملی ما می‌باشد. دولت و ملت باید به آن با نظر جدّی و ژرف بنگرند.

دکتر محمود افشار
کلینیک گلان (سوئیس)، دسامبر ۱۹۵۹، دی‌ماه ۱۳۳۸

[پنج وقفنامه، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۳، ص ۱۸-۱۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
باد نوروز بیاراست به گل بستان را
ساخت دیوانه چو من بلبل خوش‌الحان را

در چنین فصل نشاید که نشینم بی می
می‌روم تا گرو باده کنم دیوان را

باد از طرف چمن بوی سمن‌ می‌آرد
می‌رسد صد فرح از باد بهاری جان را

خوش‌زمانی‌ست که در باغ نسیم سحری
می‌برد هر طرفی رایحۀ ریحان را

ای که امروز تویی ساقی صاحب‌نظران
قدح باده بده طالب سرگردان را

گفته‌ای تا به ابد بر سر پیمان توام
باشد آیا که به جای آوری این پیمان را؟

در شب و روز دمادم به تضرّع طالب
از خدا می‌طلبد وصل سیه‌چشمان را

[دیوان اشعار طالب جاجرمی، تصحیح و تحقیق دکتر محمدهادی خالق‌زاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۶۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠آفرین نوروزی

آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرّین پر می و انگشتری و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسپی و بازی و غلامی ‌خوب‌روی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی.

آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان:
۱. شها به جشن فروردین به ماه فروردین آزادی کن بر یزدان (سپاسگزاری کن) و دین کیان
۲. سروش آورد تو را دانایی و بینایی به کاردانی
۳. دیر زی با خوی هژیر (پسندیده) و شاد باش بر تخت زرّین و انوشه خور به جام جمشید
۴. رسم نیاکان در همّت بلند و نیکوکاری و ورزش داد و راستی نگاه دار
۵. سرت سبز باد و جوانی‌‌ات چون خوید
۶. اسپت کامگار و پیروز به کارزار و تیغت روشن و کاری به دشمن
۷. بازت گیرا و خجسته به شکار و کارت راست چون تیر
۸. هم کشوری بگیر نو بر تختش نشین با درم و دینار
۹. پیشت هنری و دانا گرامی و درم‌خوار
۱۰. سرایت آباد و زندگانی‌ات بسیار

چون این بگفتی چاشنی کردی (از آن چشیدی) و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول دیدار چشم بران افگنند تا سال دیگر شادمان و خرّم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بریشان مبارک گردد که خرمی و آبادانی جهان درین چیزهاست که پیش ملک آوردندی.

[دوازده متن باستانی، تدوین، ترجمه، توضیح و تفسیر دکتر بیژن غیبی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۵، ص ۳۷۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣دهم فروردین‌ماه سالروز درگذشت قاسم غنی

دکتر غنی از دورۀ دهم تا سیزدهم سمت نمایندگی سبزوار را داشت. چندی هم وزیر بهداری و از آن پس سفیر ایران در مصر و ترکیه بود.
سالیانی در دانشکدۀ طب تدریس کرد. نیز در دانشکدۀ معقول و منقول مدرس روان‌شناسی بود. در فرهنگستان از اعضای پیوسته به شمار می‌رفت.
مرحوم غنی از دوستان نزدیک مرحوم علّامه قزوینی بود و با او در تصحیح دیوان حافظ همکاری کرد. در انتشار مجلۀ نفیس یادگار با عباس اقبال پایمردی و یاوری فرمود و مقالاتی که در مجلۀ مذکور نوشت از سر تحقیق و فاضلانه بود. از آثار دکتر غنی کتبی که به چاپ رسیده است اینهاست:
ابن‌سینا، معرفة النفس، تاریخ عصر حافظ، تاریخ تصوّف، بحثی در تصوّف، بحث در سیاست، تصحیح تاریخ بیهقی به مشارکت دکتر فیاض.
جز اینها دکتر غنی سه کتاب طائیس، عصیان فرشتگان، بریان‌پزی ملکۀ سبا از آثار آناتول فرانسیس را از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه و نشر کرد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۱۷-۱۱۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
یازدهم فروردین‌ماه زادروز محمد قزوینی

⁠میر نوروزی


سخن درپرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون‌ آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ

رسم «پادشاه نوروزی» سابق در ایران معمول بوده و تا همین اواخر (و شاید هنوز هم) در بعضی نواحی ایران آثاری از آن باقی بوده است. یکی از دوستان موثّق نگارنده، از اطبای مشهور، در جواب استفسار من از ایشان در این موضوع مکتوب ذیل را به این‌جانب مرقوم داشته‌اند که عیناً درج می‌شود:
«در بهار ۱۳۰۲ هجری شمسی برای معالجهٔ بیماری به بجنورد رفته بودم. از اول فروردین تا چهاردهم فروردین در آنجا بودم. در دهم فروردین دیدم جماعت کثیری سواره و پیاده می‌گذرند که یکی از آنها با لباس‌های فاخر بر اسب رشیدی نشسته چتری بر سر افراشته بود. جماعتی هم سواره در جلو و عقب او روان بودند. یک دسته هم پیاده به عنوان شاطر و فرّاش که بعضی چوبی در دست داشتند در رکاب او؛ یعنی پیشاپیش و در جنبین و در عقب او روان بودند. چند نفر هم چوب‌های بلندی در دست داشتند که بر سر هر چوبی سر حیوانی از قبیل سر گاو یا گوسفند بود؛ یعنی استخوان جمجمهٔ حیوانی و این رمز از آن بود که امیر از جنگی فاتحانه برگشته و سرهای دشمنان را با خود می‌آورد. دنبال این جماعت انبوه کثیری از مردم متفرقه، بزرگ و خُرد روان بودند و هیاهوی بسیار داشتند.
تحقیق کردم گفتند که در نوروز یک نفر امیر می‌شود که تا سیزدهِ عید امیر و حکم‌فرمای شهر است. به اعیان و اعزّهٔ شهر حوالهٔ نقد و جنس می‌دهد که همه کم یا زیاد تقدیم می‌کنند؛ به این طریق که مثلاً حکمی می‌نویسد برای فلان متعیّن که شما باید صدهزار تومان تسلیم صندوق‌خانه کنید، البته مفهوم این است که صد تومان باید بدهید، البته این صد تومان را کم و زیاد می‌کردند، ولی در هر حال چیزی گرفته می‌شد. غالب اعیان به رغبت و رضا چیزی می‌دادند‌؛ زیرا جزو عادات عید نوروز به فال نیک می‌گرفتند. از جمله به ایلخانی هم مبلغی حواله می‌دادند که می‌پرداخت، بعد از تمام شدن سیزدهِ عید دورهٔ امارت او به سر می‌آید و گویا در یک خانواده این شغل ارثی بود.»

«میر نوروزی»، محمد قزوینی، یادگار، سال اول، شمارهٔ ۳، آبان ۱۳۲۳، ص ۱۳-۱۶.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
فروردین آمد سپس بهمن و اسفند
ای ماه بدین مژده بر آذر فکن اسپند

برخیز و به بستان گذر امروز که بستان
از لاله و نسرین به بهشت است همانند

در کوه تو گفتی که یکی زلزله افتاد
وانگه ز دل خاک به صحرا بپراگند

صد کان پر از گوهر و صد گنج پر از زر
صد مخزن پیروزه و صد معدن یاکند

صحرا ز گل لعل چو رامشگه پرویز
بستان ز گل سرخ چو آتشگه ریوند

بلبل چو مغان خرده اوستا کند از بر
مرغان دگر زند کنند از بر و پازند

یک مرغ نیایشگر مهر آمد و فرورد
یک مرغ نیایشگر ارد آمد و پارند

فرورد ز مینو به جهان آمد و آورد
همراه گل سرخ بسی فرّه و اورند

صبح است و گلان دیده گمارند به خورشید
چون سوی بت نوش‌لبی شیفته‌ای چند

ما نیز نیایش بر خورشید گزاریم
خوشا که نیایش بر خورشید گزارند

آنگه که برون آید و از اوج بتابد
وانگاه که پنهان شود اندر پس الوند

زرّین شود از تافتنش سینۀ البرز
چون غیبۀ زر از بر خفتان و قزاگند

چون خیمۀ زربفت شود باز چو تابد
مهر از شفق مغرب بر کوه دماوند

ملک‌الشعراء بهار

آینده، سال دهم (۱۳۶۳)، ش ۱، ص ۶.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣⁣دوازدهم فروردین‌ماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیان‌گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک

هویت ملّی


هویت ملّی از احساسی درونی می‌زاید. چنان‌که از مقالات دانشمندان برمی‌آید عواملی چند مثل زبان و مذهب و نژاد و وطن و از همه مهم‌تر اشتراک در تجارب تاریخی در تکوین آن مؤثر است.
بحران هویت هنگامی روی می‌دهد که یکی یا بیشتر از این عوامل در خطر بیفتد یا در اثر رویدادها و دگرگونی‌ها پریشان شود. ایران در طی تاریخ پر فراز و نشیب خود چند بار با چنین بحرانی روبه‌رو شده است. سرزمینِ آن گاه به تصرف بیگانگان (آسوریان، مقدونیان، تازیان، ترکان و مغولان) درآمده، مذهب ملّی آن به مذهبی دیگر جای سپرده، اقوام دیگر در آن سکنی گرفته و نژادی آمیخته در آن ساخته‌‌اند، خط آن دیگرگون شده و زبان آن پاکی خود را از دست داده است. با این همه، ایران به پای خود ایستاده و هویت خود را از معرکه به در برده است.
باید گفت ایران برای حفظ خودی خود و پرهیز از گمنامی وسیله‌ای در اختیار دارد که از دیرباز وی را در پاسداری هویت ملّی یاری کرده و از بر افتادن هخامنشیان تا کنون پیوسته دستگیر و مددکار ما بوده است و آن تجارب مشترک تاریخی و حاصل آنهاست که به صورت میراث ملّی به ما رسیده است. ظرف این میراث و پاسبان قوام آن زبان فارسی است که صرف نظر از زبان‌های محلّی از روزگار ساسانیان زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. زبان فارسی بستر فرهنگ و تمدن و تاریخ ما، گنجینۀ افکار ما و دستمایۀ شاعران و نویسندگان ماست. تنها با گرامی داشتن زبان فارسی و آموختن و آموزاندن آن و مهر ورزیدن به آن و بارورتر کردن آن است که می‌توانیم امیدوار باشیم که از تنگنای بحران کنونی نیز برهیم و خطر را از سر بگذرانیم و از زوال هویت دیرپای خود مصون بمانیم.

[«هویت ملّی»، احسان یارشاطر، ایران‌نامه، سال ۱۲، شمارۀ ۳، تابستان ۱۳۷۳، ۴۲۳-۴۳۰]

عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار و عکاس ایرج افشار

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
دوازدهم فروردین سالروز درگذشت اللهیار صالح، عضو پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

راستی و درستی اداری از برازندگی‌ها و جوهر مقام صالح بود. او به این صفت نامور شده بود. معروف است که مصدق در موردی خاص در حق صالح گفته بود: «هرکس می‌تواند بی‌ دغدغهٔ خاطر امانت خود را به صالح بسپارد که بهتر ازو کسی را نمی‌شناسم» (یا جمله‌ای شبیه بدان).
پدرم برای امانت‌داری موقوفات خود در میان سه نفر متولی منصوص، اوّل صالح را انتخاب کرده بود و صالح بعد از خویش دکتر مهدی آذر را. عباس آریا هم برای نظارت بر ترکه‌اش صالح را معین کرده بود. وصیّ حسین شهشهانی هم او بود و شاید برای افراد دیگر هم که نامشان را نمی‌دانم. می‌دانم که ناظر صغار علی‌اکبر داور هم او بوده است.
از صفات دیگر صالح پرهیز مطلق از توصیه‌بازی اداری و جز آن بود. اما از مساعدت و کمک کردن به بیماران و دانشجویان ابایی نداشت. در طول سال‌های پس از ۱۳۳۲ آنچه از دستش بر‌می‌آمد درین راه می‌کرد. بیماران را به محکمهٔ دوستان پزشک خود می‌فرستاد تا مداوا و یا به مدد آنها بستری شوند. دانشجویان را به دوستانی که در دانشگاه داشت می‌سپرد که نسبت به مدد معاش و تهیّهٔ خوابگاه و کتاب درسی به آنان کمک بشود.
از خدمات سیاسی دلیرانهٔ صالح که با همفکری محمود نریمان انجام داد، افشای نیّت دولت‌های امریکا و شوروی و انگلیس در تشکیل کمیسیون سه‌جانبه برای نظارت سیاسی (و شاید اداری) در مورد ایران بود. این واقعه مربوط است به ماه دی سال ۱۳۲۴ و در دورهٔ نخست‌وزیری ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک). آن سه دولت چنان پیشنهادی را داده بودند و در هیئت دولت مطرح شده بود.
صالح و نریمان که از این خفّت برآشفته شده بودند، محرمانه مذاکرات هیئت دولت را نادیده می‌انگارند و دکتر مصدق را که در آن موقع وکیل مجلس بود از جریان مطلع می‌سازند.
به یکی دیگر از خصیصه‌های صالح هم باید اشاره کرد و آن قناعت و بی‌نیازی بود. در مناصب دولتی که قرار می‌گرفت از دریافت وجوه مختلف که مرسوم و معتاد است امتناع می‌کرد. از عجایب کارهای او که در خزانه‌داری شهرت پیدا کرده بود، بازگردانیدن مبلغ زیادآمدهٔ خرج سفر از بابت ایامی بود که در هندوستان مأموریت خرید کالا داشت و طبق رویهٔ متعارف از آن خودش باید باشد ولی او به خزانه برگردانیده بود.
کوشایی او را در حفظ اموال عمومی، در هر سمتی که بود، نباید از یاد برد. خود تعریف می‌کرد روزی به زیرزمین سفارت ایران در واشنگتن رفتم و دیدم مقادیری قالی کهنه و فرسوده در آنجاست. دادم همه را از گرد و خاک سالیان دراز پاک کردند و به تناسب در اتاق‌های سفارت پهن کردم.
ضمناً از زیر فرش‌ها مجسمهٔ نیم‌تنهٔ برنزی مظفرالدّین‌شاه بیرون آمد. آن را هم در تالار سفارت گذاردم و بر پلاکی نویساندم در زمان این پادشاه، ایران به مشروطیت نایل شد. حیفم آمد که آن مجسمه و آن فرش‌ها که از اموال عمومی بود از میان برود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۶۶۳-۶۶۹]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
با دریغ محمود نیکویه پژوهشگر، تاریخ‌نگار و گردآورندۀ کتاب نادره‌کاران درگذشت.

محمود نیکویه (۱۳۲۹- ۸ فروردین ۱۴۰۴) متولد حاجی‌آباد رشت و فارغ‌التحصیل رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بود. او کار نویسندگی را با نشر مقالاتی در مطبوعات گیلان آغاز کرد و بعدها نقدها و دیگر نوشته‌های خود را در مجلاتی چون نگین، رودکی، راهنمای کتاب، کلک و آینده به چاپ رسانید.
نیکویه به تاریخ گیلان و مفاخر آن سامان توجهی خاص داشت و در این زمینه چند کتاب منتشر کرد که از آن جمله می‌توان به تاریخ‌ بلدیۀ رشت از مشروطه تا ۱۳۲۰ و گیلان در سفرنامه‌های سیاحان خارجی اشاره کرد. کتاب پورداود، پژوهندۀ روزگار نخست نیز حاصل دیدار و مصاحبۀ او با مرحوم پورداود، استاد نامدار گیلانی است که نیکویه سال‌ها بعد با افزودن مقالات و اشعاری از دیگر صاحب‌نظران به چاپ رساند. او همچنین در کتاب از نقطه تا خط مجموعه‌ای از نقدها و نظرات را دربارۀ نصرت رحمانی، شاعر معاصر گرد آورد.
کار بزرگ و ماندگار مرحوم نیکویه گردآوری مجموعۀ مطالبی است که زنده‌یاد ایرج افشار در معرفی و یادکرد رجال فرهنگی ایران و ایران‌شناسان غیرایرانی معاصر نوشته است. او این کتاب را با نام نادره‌کاران منتشر کرد که تاکنون سه بار در انتشارات دکتر محمود افشار به چاپ رسیده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت شادروان محمود نیکویه را به خانوادۀ محترم ایشان، مردم فرهنگ‌پرور و ایران‌دوست گیلان و همۀ هموطنان عزیز تسلیت می‌گوید. خاک بر او خوش باد.

@AfsharFoundation
⁠⁣سیزده‌بدر

در پایان مراسم نوروز که بیشتر روزهایش صرف تفریح و آسایش و دید و بازدید می‌شود سیزدهمین روز که معمولاً مراسم آن در خارج از شهر انجام‌ می‌یابد جنبۀ رمزی و تشریفات مربوط به نوروز را کامل می‌کند. این روزی است که سیزده‌بدر نام دارد و با پایان آن مراسم نوروز در میان حداکثر شادی و نشاط پایان می‌گیرد. بشقاب سبزه‌ای که در این روز... به خارج از شهر برده می‌شود و برای شگون به آب انداخته می‌شود در مدت دوازده روز تعطیلات عید در ضمن رشد خود همراه با دگرگونی‌هایی که در هوای روزهای بهار، غالباً اجتناب‌ناپذیر است به پیران باتجربه فرصتی برای پیش‌بینی دوازده ماه آیندۀ سالی را که تازه آمده است به دست می‌دهد. هنوز در دهات و شهرها شاید کسانی هستند که از روی وضع هوای این دوازده روز از وضع بشقاب سبزه ماه‌های آینده را به اعتقاد خویش پیشگویی می‌کنند. این از آن روست که به اعتقاد عامه دوازده روز اول سال نمونۀ تمام دوازده ماه سال محسوب است و چون به روزهای عید تعلق دارند رمز روزهای آغاز خلقت به شمار می‌آیند و در واقع نفحۀ الهی در آنها می‌وزد.
در واقع سیزده متضمن فالی است که با آن و با خوش گذراندن آن مردم می‌کوشند در طی سالی که تازه به آن وارد شده‌اند تمام دوازده ماه را به‌‌سلامت، به‌‌آسایش و به‌‌شادخواری به سر برند و به ماوراء آن- سال بعدش- که روز سیزده نمایندۀ آن به شمار می‌آید برسند. اینکه این روز را با حداکثر شادی و خوشی به سر می‌برند متضمن بیان این آرزوست که نحوست سیزده در سال جاری و در آنچه بعد از آن برای آنها پیش می‌آید دامان آنها را نگیرد و بدین گونه از نحوست سیزده برکنار بمانند.

[«نوروز و آیین‌های وابسته به آن»، دکتر عبدالحسین زرّین‌کوب، نقش بر آب، تهران، سخن، ۱۳۷۶، ص ۴۵۱-۴۷۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
پانزدهم فروردین‌ماه سالروز درگذشت پروین اعتصامی

نوروز


سپیده‌دم نسیمی روح‌پرور
وزید و کرد گیتی را معنبر

تو پنداری ز فروردین و خرداد
به باغ و راغ بد پیغام‌آور

به رخسار و به تن مشّاطه‌کردار
عروسان چمن را بست زیور

گرفت از پای بندِ سرو و شمشاد
سترد از چهره گردِ بید و عرعر

ز گوهرریزی ابرِ بهاری
بسیطِ خاک شد پر لؤلؤ تر

مبارک‌بادگویان درفکندند
درختان را به تارک سبز چادَر

نمانْد اندر چمن یک شاخ کان را
نپوشاندند رنگین حلّه در بر

ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطّر

بسی شد بر فراز شاخساران
زمرّد همسر یاقوتِ احمر

به تن پوشید گل استبرقِ سرخ
به سر بنهاد نرگس افسرِ زر

بهاری لعبتان آراسته‌ چهر
به کردار پری‌رویانِ کشمر

چمن با سوسن و ریحان منقّش
زمین چون صُحفِ انگلیون مصوّر

در اوج آسمان خورشیدِ رخشان
گهی پیدا و دیگر گه مضمَّر

فلک از پست‌رایی‌ها مبرّا
جهان زآلوده‌کاری‌ها مطهّر

پروین اعتصامی (۱۲۸۵- ۱۳۲۰)، فرزند میرزا یوسف‌خان آشتیانی (اعتصام‌الملک)، یکی از دو بانوی بزرگ شعر فارسی و احیاکنندۀ نوع ادبی مناظره است. اشعار پروین آمیزه‌ای است از حکمت و اندرز در حدود سنّت و متمایل به اصلاحات اخلاقی با گام‌هایی در راه تجدّد به لحاظ فرم، همراه با طرحی تازه‌ از مسائل اجتماعی و انسانی. دیوان اشعار او با دیباچۀ ملک‌الشعراء بهار نخستین بار در سال ۱۳۱۴ در تهران به چاپ رسید.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:

تفسیر نجف


در این کتاب متن مصحح ترجمه و تفسیری کهن از قرآن به چاپ رسیده که به اعتبار محل نگهداری نسخۀ منحصربه‌فرد و ناقص آن، «تفسیر نجف» نامیده شده است.
مؤلف ناشناختۀ تفسیر نجف، احتمالاً در قرن ششم هجری در شرق خراسان بزرگ می‌زیسته است. وی با نثری ساده و روان ترجمه‌‌ای آزاد از سه سورۀ آل عمران، نساء و مائده به دست داده که به لحاظ ترکیب‌ها و ساختارهای نحوی خاص و ویژگی‌های آوایی حائز اهمیت است.

[تفسیر نجف: بخشی از ترجمه و تفسیری کهن از قرآن کریم، تصحیح و تحقیق، امیرحسین آقامحمدی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]

علاقه‌مندان می‌توانند از شانزدهم تا سی‌ام فروردین، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
عید است و از سبزه زمی، چون گنبدِ خضرا بود
گاهِ نشاط و خرّمی، وقت می و مینا بود

عید آمد و نوروز شد، شامِ غم از نو روز شد
کارِ جهان فیروز شد، خرّم در و صحرا بود

وه وه چه عیدی محترم، کو یادگارستی ز جم
در نزدِ شاهان عجم، هر رتبه را دارا بود

روزی چنین عشرت‌فزا، فصلی بدین‌سان دلگشا
کآفاق از روح و صفا، چون جنّت‌المأوی بود

در خانه بنشستن چرا؟ بر روی در بستن چرا؟
خاطر ز غم خستن چرا؟ کاین کار بس بی‌جا بود

یک‌دم به صحرا شو روان بگذر به صحن بوستان
بنگر گلِ سوری چسان؟ از رخ چمن‌پیرا بود

بشکفته گل در باغ بین خرّم هوایِ راغ بین
بلبل به جایِ زاغ بین در نغمه و غوغا بود ...

[دیوان اشعار شعاع شیرازی به انضمام مراسلات، تصحیح و تحقیق دکتر محمّدهادی خالق‌زاده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۱۵۷]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
خطر زرد

در سال ۱۹۰۵ به بهانۀ اختلافات سرحدی، عثمانی‌ها به ناحیۀ غربی آذربایجان عسکر فرستاده و این تصرف غاصبانۀ آنها تا سال ۱۹۱۲ که مصادف با جنگ بالکان بود ادامه داشت. در این زمان کمیسیون مختلطی تمام سرحدات ایران و عثمانی را از خلیج فارس تا ارمنستان به‌طور قطعی تعیین نمود. مع‌‌هذا ترک‌ها دست تعدی و تجاوز خود را نسبت به این نواحی کوتاه نکردند. موقع جنگ بین‌الملل به بهانۀ بودن قشون روس در ایران به آذربایجان حمله آورده و حتی تبریز را گرفتند، ولی مدت آن چندان نبود و به‌زودی روس‌ها آنها را بیرون کردند. سپس به‌واسطۀ شکست و انقلاب روسیه قشون عثمانی وارد قفقاز شد و تا سواحل بحر خزر پیش آمد. در این موقع «دولتی» در نواحی تاتارنشین این‌طرف جبال قفقاز، یعنی خانات سابق بادکوبه و شکی و شیروان و قره‌باغ و گنجه و نخجوان از طرف ترک‌ها تشکیل گردید. این دولت جدید در حقیقت مشتمل است بر نواحی که در ایام قدیم به اسم «اران» معروف بود و یکی از ایالات ایران را تشکیل می‌داد. البته در این وقت هم بهترین اسمی که لایق «دولت» جدید باشد همان اسم تاریخی و زیبای «اران» بود، اما چون ترک‌ها نسبت به ایران و مخصوصاً این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانی‌ها با آذربایجانیان سوء نیت داشتند از همجواری با این ایالت ایران و اشتراک زبان ارانی‌ها با آذربایجان سوء استفاده کرده و نام «آذربایجان» را سرقت نموده به مملکت جدید دادند.
مخصوصاً لیتن، قنسول آلمان در تبریز، در مجلۀ آلمانی شرق جدید، منطبعۀ برلین راجع به همین موضوع می‌نویسد که سردار عثمانی فرمانده قوای قفقاز به او اظهار داشته بود: «آه! خوب اسمی پیدا کردیم!».
این نواحی هیچ‌وقت به اسم آذربایجان موسوم نبوده و سابقۀ تاریخی ندارد. مخصوصاً موقعی که نویسندۀ این سطور در برلین بودم از علامۀ شهیر و مستشرق معروف آلمانی، مارکوارت، مؤلف کتاب ایرانشهر که اطلاعات تاریخی و جغرافیایی زیاد راجع به این قسمت آسیا دارد و متخصص و متبحر در فن است در این‌خصوص تحقیقات کردم و ایشان هم گفتند هرگز آن نواحی به آذربایجان موسوم نبوده است.
مقصود عثمانی‌ها پرواضح بود: غالب سیاستمداران بادکوبه و گنجه و سایر نواحی مسلمان‌نشین آن طرف رود ارس را ترک‌ها کاملاً به طرف خود متمایل نموده و عقاید ملی خود را در آنها تزریق کرده‌ بودند. از طرف دیگر منتظر بودند که به‌واسطۀ وحدت مذهب و وحدت زبان میانۀ قفقازی‌ها و اهالی آذربایجان، همین‌که اسم آذربایجان را هم قفقازی‌ها قبول کنند کم‌کم یک سوء تفاهم تاریخی ایجاد خواهد شد، به نحوی که در آیندۀ دور یا نزدیکی وسائل تجزیۀ آذربایجان از ایران فراهم خواهد گردید.
خلاصه سیاستی را که عثمانی‌ها نسبت به ارامنه تعقیب کرده و نظریات سوئی که طرفداران «اتحاد ترک» در بلعیدن نواحی ترک‌زبان دارند مضافاً به اینکه اسم عثمانی را نیز اخیراً به «ترکیه» تبدیل نموده و پایتخت خود را نیز از اسلامبول به آنقره انتقال داده‌اند تا سیاستاً نزدیک‌تر به نواحی طمع‌کرده‌شده باشند و بهتر بتوانند تبلیغات شوم خود را ادامه دهند، خطر عظیمی را در برابر وحدت ملی و سیاسی ایران برانگیخته است. به عقیدۀ نگارنده خطر زرد بزرگ‌ترین خطرهای ملی است که تا کنون ایران را تهدید نموده و وحشتناک‌تر از خطر روس و انگلیس و دیگران است.

دکتر محمود افشار

[آینده: سال دوم (دی ۱۳۰۵ - اسفند ۱۳۰۶)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ۹۲۱ - ۹۲۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
⁠⁣نوزدهم فروردین‌ماه سالروز درگذشت صادق هدایت

کار اصلی هدایت داستان‌نویسی بود. در این زمینه آثار متعدد و جاندار و مردم‌پسندی دارد. چون بدبین و ناراحت و برخوردش با حوادث و اشخاص دقیق بود، ناچار بسیاری از آثار قلمش دقیق و در حدّ سخن است.
تنها به وصف آنچه می‌دید قناعت نمی‌کرد. تأثرات درونش را نیز به کار می‌برد. او به خیام عشق می‌ورزید. گویی می‌خواست که پیرو او و خیام عصر خود باشد. اما تا کجا پیروز آمد، سخنی است که باید از تلو آثارش بیرون کشید.
به سنن ملّی و مردان دلیر ایران، چو مازیار، احترام می‌گذاشت. اما به ظاهر و برای دوستان بی بند و بارش مرد دیگری بود‌. برای چنین کسانی سخن از زبان آنها می‌گفت. نمی‌خواست که آنها از کلامش برنجند. زندگی او در این شعر کلیم خلاصه شده بود:

طبعی به‌هم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت

او به هر آیین که می‌زیست مرد. اکنون باید از آنچه به یادگار گذاشته و از این پس معرف او نزد آیندگان خواهد بود سخن گفت. مقصود امروز من نام بردن از آثاری است که وی دربارۀ ادبیات گذشته و فرهنگ عامیانۀ مردم ایران پرداخت و به جهان گذاشت.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، چاپ دوم ج ۱، ص ۹۳-۹۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بیستم فروردین‌ماه سالروز درگذشت منوچهر ستوده، از واقفان بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار

در مدت شصت سال که با ستوده بوده‌ام چند صفت او برجسته‌تر است: یکی خاکی بودن اوست. به تجمّل و تعیّن اعتنایی ندارد. دیگر بیابانی بودن اوست یعنی طبیعت‌دوستی و به هر سنب و سوراخی سر کشیدن و به دیدۀ تیز در رنگ‌های کوه و کویر و بیابان و کازه و ماهور و تالاب نگریستن. یکی دیگر نظر کردن و دل بستن به آداب و رسوم بومی و ملی و یکی را با دیگری سنجیدن و همه را در حافظه نگاه داشتن و به موقع به یاد آوردن. یکی دیگر بی‌اعتنا بودن به فلک، هیچ صاحب کبکبه و دبدبه‌ای پیش او ارزشی ندارد. یکی دیگر مسلط بودن بر اعصاب خویش و به اندازه و معتدل خوردن آنچه خوردنی است.
گواه مراتب علمی او کتاب‌های بی‌مانند از آستارا تا استارباد، آثار تاریخی ورارود و خوارزم، چند فرهنگ لغوی محلی، چاپ چندین متن جغرافیایی و تاریخی است. او نخستین ایرانی است که نخستین فرهنگ گویشی را به چاپ رسانید و راه را به دیگران نمود. در کتیبه‌شناسی و خواندن آنچه مخصوصاً به خط کوفی است باز پیشگام بود. نسبت به تواریخ محلی اهمیت بسیار قائل است و در این زمینه چندین متن کم‌نام یا گمنام را چاپ کرده است.
ستوده مرد سفر است، سفر بی‌ آرایه و بی پیرایه. جای خواب برای او مهم نیست. بیشتر به دلش می‌چسبد که خانه روستایی باشد. از زلم و زیمبو بیزار است. ساده زندگی می‌کند. تا روزی که پاها سستی نگرفته بود بیشتر بر زمین می‌نشست. هر کجا که باشد باشد.
با کوه و در کوه زندگی برایش دلچسب‌تر است. پنجاه سال است که تابستان‌ها را در کوشک لورا می‌گذراند. سی سال است که تهران خسته‌کننده را رها کرده و به گوشۀ جنگلی نزدیک چالوس پناه برده است. باغی ساخته و مرکباتی بار آورده و آن را برای نشر کتب تاریخی مرتبط به ایران بزرگ وقف کرده است.

ایرج افشار

«ستوده مرد سفر بی آرایه و پیرایه»، بخارا، سال پانزدهم، شمارۀ ۹۳، خرداد – تیر ۱۳۹۲، ص ۳۱۴-۳۱۵.

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:

نامه‌های منوچهر ستوده و ایرج افشار


عشق به ایران، کتاب و تحقیقات ایران‌شناسی و طبیعت‌گردی، رشته‌هایی بود که منوچهر ستوده و ایرج افشار را به هم پیوند داد و دوستی استوار و دیرپایی میانشان پدید آورد. دلبستگی عمیق ایشان به آموختن و تجربه‌اندوزی و تکمیل مطالعات، موجبات سفرهایی متعدّد به گوشه و کنار ایران و جهان را برایشان فراهم کرد و از همین رهگذر هر گاه از یکدیگر دور افتادند با نوشتن نامه از حال هم باخبر شدند.
این کتاب مجموعۀ نامه‌هایی است که از این مردان فرهنگ و ادب به یکدیگر باقی مانده است. باب نامه‌نگاری میان این دو از آغاز دههٔ سی مفتوح بود و تقریباً تا اواخر ایّام عمرشان ادامه داشت. فایدهٔ اصلی این کتاب در درجهٔ اوّل تصویری روشن است که از قلب اوضاع و مسائل فرهنگی ایران به دست می‌دهد. نیز از خلال این نامه‌ها به بسیاری از خلقیات شخصی و مراودات فرهنگی ستوده و افشار و عدّه‌ای از دوستان ایشان پی می‌بریم و اینها همه برای تکمیل تاریخ ایران‌شناسی سودمند تواند بود.

[نامه‌های منوچهر ستوده و ایرج افشار، به کوشش محمد افشین‌وفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]

علاقه‌مندان می‌توانند از بیستم فروردین تا دوم اردیبهشت‌ماه، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.

برای سفارش‌های بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.

تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
2025/07/10 22:30:24
Back to Top
HTML Embed Code: