[سفینۀ کهن رباعیات، تصحیح و تحقیق ارحام مرادی و محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴]
کتاب شایستۀ تقدیر سی و پنجمین دورۀ جایزۀ کتاب سال
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
کتاب شایستۀ تقدیر سی و پنجمین دورۀ جایزۀ کتاب سال
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اردیبهشتماه روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
زبان شاهنامه زبانی فخیم و زدوده و شیواست. در شعر فارسی چنین فصاحتی را تنها، البته با تفاوت سبک، در شعر نظامی و سعدی میتوان دید. یکچنین زبانی، و حتّی تا یکی دو درجه پایینتر از آن، زبانی است که هر اندازه خودجوش و زادۀ طبع خداداد باشد، اندیشیده به خامه رفته و از سر خامه به کاغذ دویده و حک و اصلاح گشته است. بهویژه باید توجه داشت که شعر روایی در پیچ و خم و فراز و نشیب داستانها نیاز به برخی طرفهکاریها دارد تا داستان از صورت عامیانه و بدون زیورهای لفظی و معنوی به صورت هنری و پرورده درآید، بدانگونه که در برخی از داستانهای شاهنامه و برخی حکایات نظامی و سعدی میبینیم. بر این مطالب افزوده میگردد بیتهای فراوانی با مضامین روانکاوانه و هنر توصیف و تشبیه و صحنهپردازی و منشسازی که تنها در آثار ادبی هنری دیده میشود. به هر روی، ما در شعر فارسی کسی را که با فنون داستانسرایی و حکایتسراییِ هنری به اندازۀ این سه تن آشنا باشد سراغ نداریم.
زبان شاهنامه، در عین اینکه استوار است، کهن نیز هست. کاربرد برخی واژهها و ترکیبات و اصطلاحات در شاهنامه در متون باقیمانده از زمان شاعر گواهی ندارد. برای مثال واژۀ «سخن» در متون دیگر تنها به معنی «کلام» به کار رفته است، ولی در شاهنامه به معانی «رویداد، کار، واقعیت، سرگذشت» نیز هست، یا «ایران» در متون دیگر تنها به معنی «سرزمین ایران» به کار رفته، ولی در شاهنامه به معنی «ایرانیان» نیز هست. این مثالها، که برای آنها نه در متون زمان فردوسی و نه متون پس از او و نه در فرهنگها گواهی میتوان یافت، در کنار نویسش برخی نامها همچون گیومرت، طهمورت و اغریرت نشان میدهند که همه از راه ترجمه از پهلوی به شاهنامۀ ابومنصوری و از آنجا به شاهنامۀ فردوسی راه یافتهاند. همچنین کاررفت واژههایی چون «روان» و «جان» در معنی «نفس» و دیگر واژهها و ترکیبات و اصطلاحات فلسفی، «هوش» در معنی «مرگ»، «آراستن» در کاربرد فعل همکرد و مثالهای فراوان دیگر، کثرت واژهها و ترکیبات فردوسی و قلّت واژههای عربی آن، همه و همه نشان میدهد که مأخذ شاهنامه نمیتواند گفتاری باشد، چه رسد به اینکه کسی خود شاهنامه را نیز گفتاری بپندارد.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۰-۴۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان شاهنامه زبانی فخیم و زدوده و شیواست. در شعر فارسی چنین فصاحتی را تنها، البته با تفاوت سبک، در شعر نظامی و سعدی میتوان دید. یکچنین زبانی، و حتّی تا یکی دو درجه پایینتر از آن، زبانی است که هر اندازه خودجوش و زادۀ طبع خداداد باشد، اندیشیده به خامه رفته و از سر خامه به کاغذ دویده و حک و اصلاح گشته است. بهویژه باید توجه داشت که شعر روایی در پیچ و خم و فراز و نشیب داستانها نیاز به برخی طرفهکاریها دارد تا داستان از صورت عامیانه و بدون زیورهای لفظی و معنوی به صورت هنری و پرورده درآید، بدانگونه که در برخی از داستانهای شاهنامه و برخی حکایات نظامی و سعدی میبینیم. بر این مطالب افزوده میگردد بیتهای فراوانی با مضامین روانکاوانه و هنر توصیف و تشبیه و صحنهپردازی و منشسازی که تنها در آثار ادبی هنری دیده میشود. به هر روی، ما در شعر فارسی کسی را که با فنون داستانسرایی و حکایتسراییِ هنری به اندازۀ این سه تن آشنا باشد سراغ نداریم.
زبان شاهنامه، در عین اینکه استوار است، کهن نیز هست. کاربرد برخی واژهها و ترکیبات و اصطلاحات در شاهنامه در متون باقیمانده از زمان شاعر گواهی ندارد. برای مثال واژۀ «سخن» در متون دیگر تنها به معنی «کلام» به کار رفته است، ولی در شاهنامه به معانی «رویداد، کار، واقعیت، سرگذشت» نیز هست، یا «ایران» در متون دیگر تنها به معنی «سرزمین ایران» به کار رفته، ولی در شاهنامه به معنی «ایرانیان» نیز هست. این مثالها، که برای آنها نه در متون زمان فردوسی و نه متون پس از او و نه در فرهنگها گواهی میتوان یافت، در کنار نویسش برخی نامها همچون گیومرت، طهمورت و اغریرت نشان میدهند که همه از راه ترجمه از پهلوی به شاهنامۀ ابومنصوری و از آنجا به شاهنامۀ فردوسی راه یافتهاند. همچنین کاررفت واژههایی چون «روان» و «جان» در معنی «نفس» و دیگر واژهها و ترکیبات و اصطلاحات فلسفی، «هوش» در معنی «مرگ»، «آراستن» در کاربرد فعل همکرد و مثالهای فراوان دیگر، کثرت واژهها و ترکیبات فردوسی و قلّت واژههای عربی آن، همه و همه نشان میدهد که مأخذ شاهنامه نمیتواند گفتاری باشد، چه رسد به اینکه کسی خود شاهنامه را نیز گفتاری بپندارد.
[از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارۀ مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه، تألیف دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۴۰-۴۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اردیبهشتماه زادروز دکتر علیاشرف صادقی، منتخب بیست و پنجمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
آشنایی من و دکتر صادقی به بیش از نیم قرن پیش و به سالهای آغازین دهۀ چهل خورشیدی بازمیگردد. در محوطۀ دانشگاه سوربن، در جوار دیوارها و مجسمۀ سنگی آن، جوان لاغراندامی را دیدم. گفتند فلانی است، جزء دانشجویان بورسیۀ شاگردان اول است، بسیار جدی است و شدیداً طالب علم. غالباً در کتابخانههاست و به دنبال منابع برای رشتۀ زبانشناسی که برگزیده است، از این کلاس به آن کلاس میرود و هیچ فرصتی را برای پیشبرد اهداف تحصیلیاش از دست نمیدهد. در کلاسهای بنونیست همدیگر را میدیدیم و در همان سالها کلاسی را به همراهی او و فیلیپ ژینیو و زندهیاد احمد تفضّلی در محضر دومناش استاد راهنمای دکتری من، متون پهلوی و دینکرد خواندیم.
او با موفقیت از رسالۀ دکتری خود با راهنمایی آندره مارتینه در سال ۱۳۴۶ دفاع کرد و به ایران بازگشت. از آن پس آشنایی من و دکتر صادقی به دوستی انجامید. در گروه زبانشناسی و زبانهای باستانی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران همکار شدیم؛ گروهی که در دانشکدۀ ادبیات به دلیل استادان ارزندهاش بسیار خوش درخشید. دکتر صادقی از آن پس از مسیری که از جوانی در پیش گرفته بود، منحرف نشد و همیشه پژوهشگری ماند وفادار و در خدمت مسائل زبان فارسی.
دوستان ما به خاطر دارند که او همیشه با مدادی کوچک که در جیب دارد نکتههای جالب را با نکتهسنجیهای خاص خودش میبیند، یادداشت میکند و همۀ اینها تبدیل به مقالاتی سودمند میشوند که فهرست بالابلند آن در دسترس همگان قرار دارد.
او زبانشناسی است که ارتباط تنگاتنگ با ادبیات فارسی و ادبیات و زبانهای باستانی ایران دارد و از این نظر در میان زبانشناسان ایران از برتری خاصی برخوردار است و او همۀ این اطلاعات خود را در خدمت زبان فارسی قرار داده است و از این رو در این رشته فرد بسیار موفقی است.
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
[دفترچۀ بیست و پنجمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر علیاشرف صادقی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ص ۴۴-۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آشنایی من و دکتر صادقی به بیش از نیم قرن پیش و به سالهای آغازین دهۀ چهل خورشیدی بازمیگردد. در محوطۀ دانشگاه سوربن، در جوار دیوارها و مجسمۀ سنگی آن، جوان لاغراندامی را دیدم. گفتند فلانی است، جزء دانشجویان بورسیۀ شاگردان اول است، بسیار جدی است و شدیداً طالب علم. غالباً در کتابخانههاست و به دنبال منابع برای رشتۀ زبانشناسی که برگزیده است، از این کلاس به آن کلاس میرود و هیچ فرصتی را برای پیشبرد اهداف تحصیلیاش از دست نمیدهد. در کلاسهای بنونیست همدیگر را میدیدیم و در همان سالها کلاسی را به همراهی او و فیلیپ ژینیو و زندهیاد احمد تفضّلی در محضر دومناش استاد راهنمای دکتری من، متون پهلوی و دینکرد خواندیم.
او با موفقیت از رسالۀ دکتری خود با راهنمایی آندره مارتینه در سال ۱۳۴۶ دفاع کرد و به ایران بازگشت. از آن پس آشنایی من و دکتر صادقی به دوستی انجامید. در گروه زبانشناسی و زبانهای باستانی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران همکار شدیم؛ گروهی که در دانشکدۀ ادبیات به دلیل استادان ارزندهاش بسیار خوش درخشید. دکتر صادقی از آن پس از مسیری که از جوانی در پیش گرفته بود، منحرف نشد و همیشه پژوهشگری ماند وفادار و در خدمت مسائل زبان فارسی.
دوستان ما به خاطر دارند که او همیشه با مدادی کوچک که در جیب دارد نکتههای جالب را با نکتهسنجیهای خاص خودش میبیند، یادداشت میکند و همۀ اینها تبدیل به مقالاتی سودمند میشوند که فهرست بالابلند آن در دسترس همگان قرار دارد.
او زبانشناسی است که ارتباط تنگاتنگ با ادبیات فارسی و ادبیات و زبانهای باستانی ایران دارد و از این نظر در میان زبانشناسان ایران از برتری خاصی برخوردار است و او همۀ این اطلاعات خود را در خدمت زبان فارسی قرار داده است و از این رو در این رشته فرد بسیار موفقی است.
دکتر ژاله آموزگار، عضو شورای تولیت و هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
[دفترچۀ بیست و پنجمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر علیاشرف صادقی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۷، ص ۴۴-۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و پنجم اردیبهشتماه زادروز ابوالفضل خطیبی
فردوسی و روایات ملّی
هزار سال و بیش از آن روز و لحظۀ تاریخی میگذرد که دهقانزادهای بزرگوار اهل طوس خراسان عزم جزم کرد تا با تکیه بر مآخذ، روایات بازمانده از ایران باستان را به شعر درآورد و پارسی را زنده کند. حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی که از طبع شعر برخورداری تمام داشت، حدود سی سال هدف بزرگ خود را حتی در شرایط سخت و دشوار از یاد نبرد و به جان کوشید تا کار سترگی را که دیگران به اندازۀ کافی از عهدۀ آن برنیامده بودند، خود به بهترین صورت به سرانجام مقصود رساند، آن هم در زمانهای که از اهل دانش و فرهنگ، کمتر کسی را پروای کار شاهنامهسرایی و حفظ و نگاهبانی از روایات ملّی در اندیشه بود.
بدین ترتیب، شاهنامهای پدید آمد، گردآمده از میراث باستانی ایرانزمین و خداینامهها، از گذشتههای اساطیری و افسانهآمیز تا عهد تاریک و روشن ساسانیان و از آن زمان تاکنون، هیچ اثری بدین ارجمندی و در جامهای چنین آراسته و فریبا، ایرانیان را به تصویری که از گذشتۀ باستانی خود داشتهاند، راهبری نکرده است و بی هیچ گزافه، شاهنامۀ فردوسی، از پایههای وحدت ملّی ایران در شمار است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
سهشنبه ۲۵ اردیبهشتماه ۱۳۹۷
کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
فردوسی و روایات ملّی
هزار سال و بیش از آن روز و لحظۀ تاریخی میگذرد که دهقانزادهای بزرگوار اهل طوس خراسان عزم جزم کرد تا با تکیه بر مآخذ، روایات بازمانده از ایران باستان را به شعر درآورد و پارسی را زنده کند. حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی که از طبع شعر برخورداری تمام داشت، حدود سی سال هدف بزرگ خود را حتی در شرایط سخت و دشوار از یاد نبرد و به جان کوشید تا کار سترگی را که دیگران به اندازۀ کافی از عهدۀ آن برنیامده بودند، خود به بهترین صورت به سرانجام مقصود رساند، آن هم در زمانهای که از اهل دانش و فرهنگ، کمتر کسی را پروای کار شاهنامهسرایی و حفظ و نگاهبانی از روایات ملّی در اندیشه بود.
بدین ترتیب، شاهنامهای پدید آمد، گردآمده از میراث باستانی ایرانزمین و خداینامهها، از گذشتههای اساطیری و افسانهآمیز تا عهد تاریک و روشن ساسانیان و از آن زمان تاکنون، هیچ اثری بدین ارجمندی و در جامهای چنین آراسته و فریبا، ایرانیان را به تصویری که از گذشتۀ باستانی خود داشتهاند، راهبری نکرده است و بی هیچ گزافه، شاهنامۀ فردوسی، از پایههای وحدت ملّی ایران در شمار است.
دکتر ابوالفضل خطیبی
سهشنبه ۲۵ اردیبهشتماه ۱۳۹۷
کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
از هفدهم تا بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۴
نشانی انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه:
راهرو ۲۲، غرفۀ ۵
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به غرفۀ انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه کتاب تهران، کتابهای این انتشارات را با تخفیف ویژۀ نمایشگاه تهیه کنند.
همچنین خرید کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران از طریق پیوند زیر امکانپذیر است:
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=362&publisher
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
از هفدهم تا بیست و هفتم اردیبهشتماه ۱۴۰۴
نشانی انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه:
راهرو ۲۲، غرفۀ ۵
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به غرفۀ انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه کتاب تهران، کتابهای این انتشارات را با تخفیف ویژۀ نمایشگاه تهیه کنند.
همچنین خرید کتابهای انتشارات دکتر محمود افشار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران از طریق پیوند زیر امکانپذیر است:
https://book.icfi.ir/book?exhibitorId=362&publisher
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
فهرست انتشارات _ اردیبهشت 1404.pdf
2.8 MB
فهرست انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اردیبهشتماه ۱۴۰۴
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
بیست و هفتم اردیبهشتماه زادروز اللّهیار صالح، عضو پیشین شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
آقای اللهیار صالح کیست؟
در سال ۱۲۷۵ در یکی از قریههای کاشان متولد شده، در ۱۵سالگی به طهران آمده و کالج امریکا را تمام کردهاند. پدر ایشان مرحوم حسن مبصرالممالک از صلحا و نیاکان کاشان بوده است. پس از فراغ از تحصیل مدت ده سال در سفارت امریکا بوده و پس از انحلال عدلیه بهوسیلۀ مرحوم داور داخل خدمت دادگستری گردید و سمتهای مختلف داشتهاند. پس از انتصاب مرحوم داور به وزارت دارایی به آنجا منتقل و به سمتهای زیر منصوب بوده:
ریاست کل انحصار دخانیات، مدیریت کل و معاونت وزارت دارایی.
در زمان معاونت وزارت دارایی به عضویت هیئت نمایندگی ایران برای عقد قرارداد تجارتی مسکو رفته و چندی بعد از کار کنار گرفته و به علیآباد کلۀ کاشان رفته که در این مسافرت نگارنده نیز چند روز اول را با ایشان بودم، ولی مجدداً به ریاست هیئت بازرگانی ایران در امریکا منصوب و به آنجا رفتهاند. در کابینۀ آقای قوامالسلطنه به وزارت دارایی منصوب و به ایران آمده و در کابینۀ بعد به ریاست آقای سهیلی همین سمت را داشته، پس از سه ماه در اثر اختلاف نظر با دکتر میلسپو، رئیس کل دارایی، مستعفی و به خیال وکالت دادگستری افتاده، ولی از طرف دولت به ریاست بانک رهنی منصوب و پس از آن برای خرید کالاهای انحصاری به هندوستان مأمور میشوند. سپس در کابینۀ آقای ساعد به وزارت دادگستری معیّن میگردند.
پس از سقوط کابینۀ آقای ساعد، مجدداً فراغت از کار حاصل کرده و در این فرصت که مجلۀ آینده نیز مجدداً منتشر شده با کمال علاقه و صمیمیت با این مجله شرکت قلمی فرمودهاند. اخیراً هم به عضویت کنفرانس سانفرانسیسکو به امریکا رفتهاند. فعلاً نیز در کابینۀ آقای حکیمالملک به سمت وزارت دادگستری منصوب شدهاند. نگارنده متجاوز از بیست سال است که با ایشان دوستی دارم و همیشه از ایشان مهربانی، صفا، وفا، وطنپرستی و فعالیت مشاهده کردهام.
شرح حال ایشان را با این شعر حافظ ختم میکنم:
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
این دو شعر دیگر را هم بهجهت مناسبتی که با اسم ایشان دارد و از سنایی غزنوی میباشد درج میکنم:
فرّخ آن کاختیار او همه سال
عمل صالح است و اکل حلال
هست بهْ نزد من درین ایّام
بینوا زیستن ز کسب حرام
[گنجینۀ مقالات، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۹۲۶ - ۹۲۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آقای اللهیار صالح کیست؟
در سال ۱۲۷۵ در یکی از قریههای کاشان متولد شده، در ۱۵سالگی به طهران آمده و کالج امریکا را تمام کردهاند. پدر ایشان مرحوم حسن مبصرالممالک از صلحا و نیاکان کاشان بوده است. پس از فراغ از تحصیل مدت ده سال در سفارت امریکا بوده و پس از انحلال عدلیه بهوسیلۀ مرحوم داور داخل خدمت دادگستری گردید و سمتهای مختلف داشتهاند. پس از انتصاب مرحوم داور به وزارت دارایی به آنجا منتقل و به سمتهای زیر منصوب بوده:
ریاست کل انحصار دخانیات، مدیریت کل و معاونت وزارت دارایی.
در زمان معاونت وزارت دارایی به عضویت هیئت نمایندگی ایران برای عقد قرارداد تجارتی مسکو رفته و چندی بعد از کار کنار گرفته و به علیآباد کلۀ کاشان رفته که در این مسافرت نگارنده نیز چند روز اول را با ایشان بودم، ولی مجدداً به ریاست هیئت بازرگانی ایران در امریکا منصوب و به آنجا رفتهاند. در کابینۀ آقای قوامالسلطنه به وزارت دارایی منصوب و به ایران آمده و در کابینۀ بعد به ریاست آقای سهیلی همین سمت را داشته، پس از سه ماه در اثر اختلاف نظر با دکتر میلسپو، رئیس کل دارایی، مستعفی و به خیال وکالت دادگستری افتاده، ولی از طرف دولت به ریاست بانک رهنی منصوب و پس از آن برای خرید کالاهای انحصاری به هندوستان مأمور میشوند. سپس در کابینۀ آقای ساعد به وزارت دادگستری معیّن میگردند.
پس از سقوط کابینۀ آقای ساعد، مجدداً فراغت از کار حاصل کرده و در این فرصت که مجلۀ آینده نیز مجدداً منتشر شده با کمال علاقه و صمیمیت با این مجله شرکت قلمی فرمودهاند. اخیراً هم به عضویت کنفرانس سانفرانسیسکو به امریکا رفتهاند. فعلاً نیز در کابینۀ آقای حکیمالملک به سمت وزارت دادگستری منصوب شدهاند. نگارنده متجاوز از بیست سال است که با ایشان دوستی دارم و همیشه از ایشان مهربانی، صفا، وفا، وطنپرستی و فعالیت مشاهده کردهام.
شرح حال ایشان را با این شعر حافظ ختم میکنم:
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
این دو شعر دیگر را هم بهجهت مناسبتی که با اسم ایشان دارد و از سنایی غزنوی میباشد درج میکنم:
فرّخ آن کاختیار او همه سال
عمل صالح است و اکل حلال
هست بهْ نزد من درین ایّام
بینوا زیستن ز کسب حرام
[گنجینۀ مقالات، دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۹۲۶ - ۹۲۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ قدرتالله روشنی زعفرانلو درگذشت.
استاد قدرتالله روشنی زعفرانلو، از دانشمندان و مترجمان و خراسانشناسان معاصر ايران است. او در سال ۱۳۱۲ در روستای پرتان اسفراين متولد شد. پدرش، محمدابراهيمخان روشنی زعفرانلو در آغاز دورۀ پهلوی حاكم قوچان و شيروان بود و مادرش بیبی قمر نام داشت. مرحوم روشنی زعفرانلو فارغالتحصیل رشتۀ زبان انگلیسی از دانشگاه تهران بود و پس از پایان تحصیلات در ادارۀ انتشارات و روابط فرهنگی همان دانشگاه مشغول به کار شد. او در دورانی که زندهیاد ایرج افشار رئیس کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران بود، سمت معاونت ایشان را بر عهده داشت.
روشنی در کنار کار اداری به دو فعالیت عمدۀ پژوهشی دست زد که منشأ خدمات علمی و فرهنگی ارزشمندی شد؛ یکی ترجمه و دیگری تحقیق دربارۀ زادگاهش اسفراین و خراسان که او را به خراسانشناسی نامور مبدّل ساخت. از آثار این پژوهشگر میتوان به اسناد خاندان غفاری، جلد سوم (با همکاری زندهیاد ایرج افشار)، امیرکبیر و دارالفنون، مجموعۀ اسناد و مدارک فرّخخان امینالدوله، مخزن الوقایع: شرح مأموریت و مسافرت فرّخخان امینالدوله (با همکاری شادروان کریم اصفهانیان)، ترجمۀ سفرنامۀ آمبروسیو کنتارینی و ترجمۀ سفرنامۀ خراسان و سیستان: سفرنامۀ کلنل ییت به ایران و افغانستان (با همکاری مهرداد رهبر) اشاره کرد. او همچنین مقالاتی در نشریات معتبر همچون آینده و راهنمای کتاب به چاپ رسانده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت زندهیاد قدرتالله روشنی زعفرانلو را به خانوادۀ محترم آن مرحوم، اهالی فرهنگ و همکاران ایشان در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران تسلیت میگوید. یادش گرامی باد.
@AfsharFoundation
استاد قدرتالله روشنی زعفرانلو، از دانشمندان و مترجمان و خراسانشناسان معاصر ايران است. او در سال ۱۳۱۲ در روستای پرتان اسفراين متولد شد. پدرش، محمدابراهيمخان روشنی زعفرانلو در آغاز دورۀ پهلوی حاكم قوچان و شيروان بود و مادرش بیبی قمر نام داشت. مرحوم روشنی زعفرانلو فارغالتحصیل رشتۀ زبان انگلیسی از دانشگاه تهران بود و پس از پایان تحصیلات در ادارۀ انتشارات و روابط فرهنگی همان دانشگاه مشغول به کار شد. او در دورانی که زندهیاد ایرج افشار رئیس کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران بود، سمت معاونت ایشان را بر عهده داشت.
روشنی در کنار کار اداری به دو فعالیت عمدۀ پژوهشی دست زد که منشأ خدمات علمی و فرهنگی ارزشمندی شد؛ یکی ترجمه و دیگری تحقیق دربارۀ زادگاهش اسفراین و خراسان که او را به خراسانشناسی نامور مبدّل ساخت. از آثار این پژوهشگر میتوان به اسناد خاندان غفاری، جلد سوم (با همکاری زندهیاد ایرج افشار)، امیرکبیر و دارالفنون، مجموعۀ اسناد و مدارک فرّخخان امینالدوله، مخزن الوقایع: شرح مأموریت و مسافرت فرّخخان امینالدوله (با همکاری شادروان کریم اصفهانیان)، ترجمۀ سفرنامۀ آمبروسیو کنتارینی و ترجمۀ سفرنامۀ خراسان و سیستان: سفرنامۀ کلنل ییت به ایران و افغانستان (با همکاری مهرداد رهبر) اشاره کرد. او همچنین مقالاتی در نشریات معتبر همچون آینده و راهنمای کتاب به چاپ رسانده است.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت زندهیاد قدرتالله روشنی زعفرانلو را به خانوادۀ محترم آن مرحوم، اهالی فرهنگ و همکاران ایشان در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران تسلیت میگوید. یادش گرامی باد.
@AfsharFoundation
بیست و هشتم اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم عمر خیّام
قومی متحیّرند در کوی یقین
قومی به گمان فتاده اندر رهِ دین
زان میترسم بانگ برآید روزی
کای بیخبران راه نه آن است نه این
از آمدهها ترش مکن چهرۀ خویش
وز نامدهها آب مکن زهرۀ خویش
بستان تو ز چرخِ بیوفا بهرۀ خویش
زان پیش که دهر برکشد دهرۀ خویش
آن قصر که بهرام درو جام گرفت
روبه بچَه کرد و آهو آرام گرفت
تا جای گرفته است بهرام به گور
دیرست که گور جای بهرام گرفت
مرغی دیدم نشسته در مشهد طوس
در پیش گرفته کلّۀ کیکاوس
میگفت بدان کلّه به افسوس افسوس
کو تاجِ مرصّعِ تو وان نالۀ کوس؟
[سفینۀ کهن رباعیات، تصحیح و تحقیق ارحام مرادی و محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴، ص ۱۱۴-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
قومی متحیّرند در کوی یقین
قومی به گمان فتاده اندر رهِ دین
زان میترسم بانگ برآید روزی
کای بیخبران راه نه آن است نه این
از آمدهها ترش مکن چهرۀ خویش
وز نامدهها آب مکن زهرۀ خویش
بستان تو ز چرخِ بیوفا بهرۀ خویش
زان پیش که دهر برکشد دهرۀ خویش
آن قصر که بهرام درو جام گرفت
روبه بچَه کرد و آهو آرام گرفت
تا جای گرفته است بهرام به گور
دیرست که گور جای بهرام گرفت
مرغی دیدم نشسته در مشهد طوس
در پیش گرفته کلّۀ کیکاوس
میگفت بدان کلّه به افسوس افسوس
کو تاجِ مرصّعِ تو وان نالۀ کوس؟
[سفینۀ کهن رباعیات، تصحیح و تحقیق ارحام مرادی و محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۴، ص ۱۱۴-۱۲۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
واقعۀ قتل ناصرالدینشاه
روز دیگر که جمعه بود صبح موکب همایونی عازم حرکت میشود. حضرت اشرف زودتر به حضرت عبدالعظیم میروند. بندگان همایون یک ساعت از دسته رفته وارد آنجا میشوند. با حضرت اشرف صحبتکنان تا سر مقبرۀ امین اقدس میروند. نهار را در باغ مهد علیا به رسم معمول حاضر کرده بودند. در سر مقبرۀ امین اقدس بندگان همایون میفرمایند ظهر شده یا نشده است؟ یک نماز شکری میخواهم در حرم عبدالعظیم بخوانم آن وقت بروم نهار بخورم.
صدر اعظم عرض میکند هنوز وقت نماز نشده است. خوب است تشریف ببرید نهار خورده مراجعت فرمایید. فرموده بودند خیر. نذر کردهام تا نماز نخوانم نهار نخورم. مخصوصاً غسل کرده وضو هم دارم. قدری اینجا خودمان را مشغول میکنیم، بعد نماز خوانده میرویم نهار میخوریم.
از سر مقبرۀ امین اقدس بیرون میآیند. صدر اعظم میخواهد صحن و حرم را قروق و خلوت کند. شاه میفرمایند لازم نیست. بعضی فراشها و عملهجات هم که مردم را رد میکردهاند با چوب خودشان زده مردم را ممانعت میکردهاند که قروق نکنید و همین طور جمعیت باشد.
با همین حالت اذن دخول خواسته زیارتنامهخوان خوانده وارد حرم میشوند. یک زیارت هم آنجا میخوانند. بعد تشریف میآورند بالای سر حضرت، محاذی درب مسجد مردانه. فرموده بودند به جناب صدراعظم بگویید یک قالیچه بیاورند بالای سر بیندازند که نماز بخوانیم و برویم. صدراعظم میروند که قالیچه بیاورند و بالای سر را خلوت کنند که نماز بخوانند. بندگان همایون خواسته بودند تا قالیچه میآورند دور حرم طوافی بکنند. از بالای سر میروند به طرف دری که به امامزاده حمزه میرود.
همینکه بندگان همایون به محاذی و مقابل دری که به امامزاده حمزه میرود رسیده بودند، پدرسوختۀ ملعون، رضای کرمانی که بعد معلوم شد، از زیر لباده رولور ششلوله را بیرون آورده، درصورتیکه خودش پشت به ضریح حضرت عبدالعظیم ایستاده بوده است و شاه از روبهروی او میگذشتهاند طپانچه را توی سینۀ شاه خالی میکند.
همینکه تیر خلاص میشود بندگان همایون متوحّشانه رو به دالان امامزاده حمزه میروند. از در که وارد میشوند به حاجی حسنعلیخان میفرمایند حاجیخان من را بگیر. حاجی حسنعلیخان زیر بغل مبارک را میگیرد میبرد توی مسجد کوچک مردانه. امینخاقان هم آنجا میرسد، زیر بغل دیگر را میگیرد. ولی تا آنجا شاه به پای خود بدون سستی میروند.
از آنجا دری به بقعۀ مرحوم فروغالسلطنه است. در را حاجی حسنعلیخان میزند که باز کنند. تا در را وامیکردهاند که بندگان همایون بیحال شده مثل فانوس تا شده به زمین میافتند و از شدت سنگینی، دیگر امین خاقان و حاجی حسنعلیخان نمیتوانند نگاهشان دارند. باشی و کشیکچیباشی هم با امین خاقان و حاجی حسنعلیخان کمک نموده شاه را بلند کرده به سر مقبرۀ فروغالسلطنه میآورند و یکی دو متکا از قرّاء و متوقّفین آنجا آورده زیر سرشان گذارده بودند. همان دم آهی سرد کشیده، چشمی باز نموده و بر هم گذارده بدون اینکه فرمایشی بفرمایند جان به جانآفرین تسلیم فرموده بودند.
[اسناد تاریخی خاندان غفّاری، جلد سوم به کوشش قدرتالله روشنی زعفرانلو و ایرج افشار، تهران، انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۹، ص ۱۴-۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روز دیگر که جمعه بود صبح موکب همایونی عازم حرکت میشود. حضرت اشرف زودتر به حضرت عبدالعظیم میروند. بندگان همایون یک ساعت از دسته رفته وارد آنجا میشوند. با حضرت اشرف صحبتکنان تا سر مقبرۀ امین اقدس میروند. نهار را در باغ مهد علیا به رسم معمول حاضر کرده بودند. در سر مقبرۀ امین اقدس بندگان همایون میفرمایند ظهر شده یا نشده است؟ یک نماز شکری میخواهم در حرم عبدالعظیم بخوانم آن وقت بروم نهار بخورم.
صدر اعظم عرض میکند هنوز وقت نماز نشده است. خوب است تشریف ببرید نهار خورده مراجعت فرمایید. فرموده بودند خیر. نذر کردهام تا نماز نخوانم نهار نخورم. مخصوصاً غسل کرده وضو هم دارم. قدری اینجا خودمان را مشغول میکنیم، بعد نماز خوانده میرویم نهار میخوریم.
از سر مقبرۀ امین اقدس بیرون میآیند. صدر اعظم میخواهد صحن و حرم را قروق و خلوت کند. شاه میفرمایند لازم نیست. بعضی فراشها و عملهجات هم که مردم را رد میکردهاند با چوب خودشان زده مردم را ممانعت میکردهاند که قروق نکنید و همین طور جمعیت باشد.
با همین حالت اذن دخول خواسته زیارتنامهخوان خوانده وارد حرم میشوند. یک زیارت هم آنجا میخوانند. بعد تشریف میآورند بالای سر حضرت، محاذی درب مسجد مردانه. فرموده بودند به جناب صدراعظم بگویید یک قالیچه بیاورند بالای سر بیندازند که نماز بخوانیم و برویم. صدراعظم میروند که قالیچه بیاورند و بالای سر را خلوت کنند که نماز بخوانند. بندگان همایون خواسته بودند تا قالیچه میآورند دور حرم طوافی بکنند. از بالای سر میروند به طرف دری که به امامزاده حمزه میرود.
همینکه بندگان همایون به محاذی و مقابل دری که به امامزاده حمزه میرود رسیده بودند، پدرسوختۀ ملعون، رضای کرمانی که بعد معلوم شد، از زیر لباده رولور ششلوله را بیرون آورده، درصورتیکه خودش پشت به ضریح حضرت عبدالعظیم ایستاده بوده است و شاه از روبهروی او میگذشتهاند طپانچه را توی سینۀ شاه خالی میکند.
همینکه تیر خلاص میشود بندگان همایون متوحّشانه رو به دالان امامزاده حمزه میروند. از در که وارد میشوند به حاجی حسنعلیخان میفرمایند حاجیخان من را بگیر. حاجی حسنعلیخان زیر بغل مبارک را میگیرد میبرد توی مسجد کوچک مردانه. امینخاقان هم آنجا میرسد، زیر بغل دیگر را میگیرد. ولی تا آنجا شاه به پای خود بدون سستی میروند.
از آنجا دری به بقعۀ مرحوم فروغالسلطنه است. در را حاجی حسنعلیخان میزند که باز کنند. تا در را وامیکردهاند که بندگان همایون بیحال شده مثل فانوس تا شده به زمین میافتند و از شدت سنگینی، دیگر امین خاقان و حاجی حسنعلیخان نمیتوانند نگاهشان دارند. باشی و کشیکچیباشی هم با امین خاقان و حاجی حسنعلیخان کمک نموده شاه را بلند کرده به سر مقبرۀ فروغالسلطنه میآورند و یکی دو متکا از قرّاء و متوقّفین آنجا آورده زیر سرشان گذارده بودند. همان دم آهی سرد کشیده، چشمی باز نموده و بر هم گذارده بدون اینکه فرمایشی بفرمایند جان به جانآفرین تسلیم فرموده بودند.
[اسناد تاریخی خاندان غفّاری، جلد سوم به کوشش قدرتالله روشنی زعفرانلو و ایرج افشار، تهران، انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۹، ص ۱۴-۱۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نگارخانه و کتابفروشی افشار از یکشنبه تا جمعه از ساعت ١٢ الی ٨ بعد از ظهر پذیرای دوستداران کتاب و هنر ایرانی خواهد بود.
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرد:
اسناد تاریخی خاندان غفاری (جلد دهم)
جلد دهم اسناد خاندان غفاری شامل اسنادی دیگر از افراد این خاندان (بیش از ۴۳۰ نامه و سند) است. بخش نخست به نامههای نوشتهشده به فرخخان امینالدوله، صلحنامهها و مبایعهنامهها و نامههای فرزندان او اختصاص دارد. در بخش دوم نامههای رضاخان اقبالالسلطنه نقل شده و در بخش سوم گذشته از چند نامۀ محمدابراهیمخان معاونالدوله، نامههایی که دیگران به او نوشتهاند گرد آمده است. در بخش چهارم نامههایی که نصراللهخان مشیرالدوله و محمدولیخان تنکابنی به غلامحسینخان صاحباختیار نوشتهاند گردآوری شده و در بخش پایانی، کتابچۀ محاسبات باقیمانده از خاندان غفاری به چاپ رسیده است.
[اسناد تاریخی خاندان غفاری: دورۀ قاجار (جلد دهم)، به کوشش نرگس پدرام، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از سیام اردیبهشت تا دوازدهم خرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
اسناد تاریخی خاندان غفاری (جلد دهم)
جلد دهم اسناد خاندان غفاری شامل اسنادی دیگر از افراد این خاندان (بیش از ۴۳۰ نامه و سند) است. بخش نخست به نامههای نوشتهشده به فرخخان امینالدوله، صلحنامهها و مبایعهنامهها و نامههای فرزندان او اختصاص دارد. در بخش دوم نامههای رضاخان اقبالالسلطنه نقل شده و در بخش سوم گذشته از چند نامۀ محمدابراهیمخان معاونالدوله، نامههایی که دیگران به او نوشتهاند گرد آمده است. در بخش چهارم نامههایی که نصراللهخان مشیرالدوله و محمدولیخان تنکابنی به غلامحسینخان صاحباختیار نوشتهاند گردآوری شده و در بخش پایانی، کتابچۀ محاسبات باقیمانده از خاندان غفاری به چاپ رسیده است.
[اسناد تاریخی خاندان غفاری: دورۀ قاجار (جلد دهم)، به کوشش نرگس پدرام، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار]
علاقهمندان میتوانند از سیام اردیبهشت تا دوازدهم خرداد، این کتاب را با ۳۰٪ تخفیف از دفتر مرکزی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار تهیه کنند.
برای سفارشهای بیش از پانصد هزار تومان ارسال رایگان است.
تلفن مرکز پخش و فروش: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
پیام من به فرهنگستان
به عقیدۀ من فکر جدی تنها این نیست که فرهنگستان در جلسات عمومی خود بنشیند و لفظ و اصطلاح بسازد؛ اصطلاح را در هر رشته و هر فن اهل آن فن باید بسازد و بهطبیعت باید بسازند و این کاری است که در گذشته همواره کردهاند و هنوز هم شاید میکنند و اصطلاحی که اهل فن بهطبیعت خود میسازند بسیار جاافتاده و دلپذیر میشود، مثلاً پیچ و مهره و ماله و رنده اصطلاحاتی است که آهنگرها و بناها و نجارها خود به صرافت طبع ساختهاند بدون اینکه کسی از آنها بخواهد، بعدها نیز همین قسم باید بشود و برای اصطلاحات علمی هم اهل فن باید این کار را بکنند؛ مخصوصاً کسانی که کتابهای علمی را از زبانهای بیگانه به فارسی درمیآورند ذمهدار ادای این وظیفه میباشند.
ممکن است سؤال شود اگر الفاظ و اصطلاحات را مردم باید بسازند پس فرهنگستان چه کاره است؟ جواب میدهم اگر این وظیفه به فرهنگستان اختصاص داشته باشد، از عهده برنمیآید و کار به تأخیر میانجامد. بهتر آن است که کار چنانکه گفتم به دست مردم و اهل فن ساخته شده و فرهنگستان سلسلهجنبان باشد و به فراهم کردن اسباب کار و راهنمایی و تشویق اهل فن بپردازد.
اسباب کاری که باید فراهم کرد شناسانیدن و به دسترس گذاشتن کتابهایی است که به وسیلۀ آنها معرفت به زبان فارسی حاصل میشود و مهمتر از همه تهیۀ فرهنگ لغت فارسی است که بالأخره بهدرستی معلوم شود که زبان فارسی دارای چه الفاظی است و آن الفاظ چه معانی دارد و مورد استعمال آنها کجاست و چه استفاده میتوان کرد و حدود این استفاده چیست و لفظهای بیگانه که استعمال آنها در زبان ما روا میباشد کدام است.
اما تشویق و راهنمایی از این قرار است که از یک طرف بهوسیلۀ نشریات و تذکّرها و اخطارها که به اولیای وزارت معارف و مدارس و اهل علم و ادب بکند رفع عیب و نقص زبان فارسی را میان مردم انتشار دهد؛ فکر صحیح را ترویج نماید و فکرهای سقیم و افراطی را منع کند. از طرف دیگر دستور اصول و قواعد زبان فارسی و طریق ساختن الفاظ و اصطلاحات و رد و قبول آنها را تهیه نماید و منتشر سازد و نمونه و سرمشق به دست مردم بدهد و پس از آنکه این فکرها و دستور منتشر شد، فرهنگستان باید به وسایل تشویقی مردم را به کار بستن آنها وادارد.
«پیام من به فرهنگستان»، محمّدعلی فروغی
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۹۰۴-۹۰۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
به عقیدۀ من فکر جدی تنها این نیست که فرهنگستان در جلسات عمومی خود بنشیند و لفظ و اصطلاح بسازد؛ اصطلاح را در هر رشته و هر فن اهل آن فن باید بسازد و بهطبیعت باید بسازند و این کاری است که در گذشته همواره کردهاند و هنوز هم شاید میکنند و اصطلاحی که اهل فن بهطبیعت خود میسازند بسیار جاافتاده و دلپذیر میشود، مثلاً پیچ و مهره و ماله و رنده اصطلاحاتی است که آهنگرها و بناها و نجارها خود به صرافت طبع ساختهاند بدون اینکه کسی از آنها بخواهد، بعدها نیز همین قسم باید بشود و برای اصطلاحات علمی هم اهل فن باید این کار را بکنند؛ مخصوصاً کسانی که کتابهای علمی را از زبانهای بیگانه به فارسی درمیآورند ذمهدار ادای این وظیفه میباشند.
ممکن است سؤال شود اگر الفاظ و اصطلاحات را مردم باید بسازند پس فرهنگستان چه کاره است؟ جواب میدهم اگر این وظیفه به فرهنگستان اختصاص داشته باشد، از عهده برنمیآید و کار به تأخیر میانجامد. بهتر آن است که کار چنانکه گفتم به دست مردم و اهل فن ساخته شده و فرهنگستان سلسلهجنبان باشد و به فراهم کردن اسباب کار و راهنمایی و تشویق اهل فن بپردازد.
اسباب کاری که باید فراهم کرد شناسانیدن و به دسترس گذاشتن کتابهایی است که به وسیلۀ آنها معرفت به زبان فارسی حاصل میشود و مهمتر از همه تهیۀ فرهنگ لغت فارسی است که بالأخره بهدرستی معلوم شود که زبان فارسی دارای چه الفاظی است و آن الفاظ چه معانی دارد و مورد استعمال آنها کجاست و چه استفاده میتوان کرد و حدود این استفاده چیست و لفظهای بیگانه که استعمال آنها در زبان ما روا میباشد کدام است.
اما تشویق و راهنمایی از این قرار است که از یک طرف بهوسیلۀ نشریات و تذکّرها و اخطارها که به اولیای وزارت معارف و مدارس و اهل علم و ادب بکند رفع عیب و نقص زبان فارسی را میان مردم انتشار دهد؛ فکر صحیح را ترویج نماید و فکرهای سقیم و افراطی را منع کند. از طرف دیگر دستور اصول و قواعد زبان فارسی و طریق ساختن الفاظ و اصطلاحات و رد و قبول آنها را تهیه نماید و منتشر سازد و نمونه و سرمشق به دست مردم بدهد و پس از آنکه این فکرها و دستور منتشر شد، فرهنگستان باید به وسایل تشویقی مردم را به کار بستن آنها وادارد.
«پیام من به فرهنگستان»، محمّدعلی فروغی
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۲، ص ۹۰۴-۹۰۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
جلد یازدهم روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار یکی از پرفروشترین کتابهای بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد یازدهم) یکی از پرفروشترین کتابهای بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود.
این مجموعه که توسط پادشاه قاجار نوشته شده، نشاندهندۀ اهمیت روایات سفر در قرن نوزدهم است. سفر برای ناصرالدّینشاه قاجار به طور قطع یک عنصر ضروری بود. او سفرهای زیادی به سراسر ایران و خارج از کشور داشت و سفرهای خود را به دقت ثبت میکرد. سه سفر او به اروپا در سالهای ۱۸۷۳، ۱۸۷۸، ۱۸۸۹، نشان میدهد که سفر جزء لاینفک سبک زندگی این پادشاه مهم قاجار بود.
آنچه که این سفرها را منحصر به فرد میکند، این واقعیت است که ناصرالدّینشاه قاجار عملاً مرکز ثقل سیاسی قلمرو خود را از پایتخت خود در تهران دور کرده بود و ریاست یک دربار سیّار را بر عهده داشت. یادآوری این نکته نیز ضروری است که ناصرالدّینشاه به همان اندازه که به اروپا سفر کرد، در قلمرو خود و سپس به دور جهان عرب و اسلام در امپراتوری عثمانی نیز سفر کرد. او مخارج این سفرها را بیشتر از طریق فروش امتیازات عمده به اروپا تأمین میکرد. روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار توسط مجید عبدامین گردآوری شده، شرح جالبی را از نگاه این پادشاه و مکانهایی که به آن سفر کرده ارائه میدهد.
https://www.ibna.ir/news/534177
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار از شعبان ۱۳۰۰ تا جمادیالثانی ۱۳۰۱ق. به انضمام سفرنامۀ دوم خراسان (جلد یازدهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار (جلد یازدهم) یکی از پرفروشترین کتابهای بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در سی و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود.
این مجموعه که توسط پادشاه قاجار نوشته شده، نشاندهندۀ اهمیت روایات سفر در قرن نوزدهم است. سفر برای ناصرالدّینشاه قاجار به طور قطع یک عنصر ضروری بود. او سفرهای زیادی به سراسر ایران و خارج از کشور داشت و سفرهای خود را به دقت ثبت میکرد. سه سفر او به اروپا در سالهای ۱۸۷۳، ۱۸۷۸، ۱۸۸۹، نشان میدهد که سفر جزء لاینفک سبک زندگی این پادشاه مهم قاجار بود.
آنچه که این سفرها را منحصر به فرد میکند، این واقعیت است که ناصرالدّینشاه قاجار عملاً مرکز ثقل سیاسی قلمرو خود را از پایتخت خود در تهران دور کرده بود و ریاست یک دربار سیّار را بر عهده داشت. یادآوری این نکته نیز ضروری است که ناصرالدّینشاه به همان اندازه که به اروپا سفر کرد، در قلمرو خود و سپس به دور جهان عرب و اسلام در امپراتوری عثمانی نیز سفر کرد. او مخارج این سفرها را بیشتر از طریق فروش امتیازات عمده به اروپا تأمین میکرد. روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار توسط مجید عبدامین گردآوری شده، شرح جالبی را از نگاه این پادشاه و مکانهایی که به آن سفر کرده ارائه میدهد.
https://www.ibna.ir/news/534177
[روزنامۀ خاطرات ناصرالدّینشاه قاجار از شعبان ۱۳۰۰ تا جمادیالثانی ۱۳۰۱ق. به انضمام سفرنامۀ دوم خراسان (جلد یازدهم)، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نگارخانه و کتابفروشی افشار از یکشنبه تا جمعه از ساعت ١٢ الی ٨ بعد از ظهر پذیرای دوستداران کتاب و هنر ایرانی خواهد بود.
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دوم خرداد زادروز دکتر محمدعلی موحد،
منتخب بیست و دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
زبان ملّی
اظهار علاقۀ آذربایجانیها به فولکلور خاص و زبان مادری خود هیچگونه تعارضی با علاقۀ آنها به فرهنگ ملّی و زبان رسمی فارسی ندارد. فارسی زبان رسمی و ملّی ماست. میراث مشترک همۀ اقوامی که در این سرزمین زندگی میکنند و سهم آذربایجان در تحکیم مبانی این زبان از هیچجای دیگر ایران کمتر نیست. به یاد بیاورید که پیشگامان تدوین دستور و فرهنگ زبان فارسی از آذربایجان بودند. قطران و نظامی و خاقانی، گنجوران سخن پارسی را به یاد بیاورید. شمس تبریز، آن نادرۀ روزگاران را که میگوید: «زبان پارسی را چه شده است به این لطیفی و خوبی که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است، در تازی نیامده است.
[دفترچۀ بیست و دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر محمّدعلی موحّد، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۴، ص ۳۴-۳۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
منتخب بیست و دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
زبان ملّی
اظهار علاقۀ آذربایجانیها به فولکلور خاص و زبان مادری خود هیچگونه تعارضی با علاقۀ آنها به فرهنگ ملّی و زبان رسمی فارسی ندارد. فارسی زبان رسمی و ملّی ماست. میراث مشترک همۀ اقوامی که در این سرزمین زندگی میکنند و سهم آذربایجان در تحکیم مبانی این زبان از هیچجای دیگر ایران کمتر نیست. به یاد بیاورید که پیشگامان تدوین دستور و فرهنگ زبان فارسی از آذربایجان بودند. قطران و نظامی و خاقانی، گنجوران سخن پارسی را به یاد بیاورید. شمس تبریز، آن نادرۀ روزگاران را که میگوید: «زبان پارسی را چه شده است به این لطیفی و خوبی که آن معانی و لطایف که در پارسی آمده است، در تازی نیامده است.
[دفترچۀ بیست و دومین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهداشده به دکتر محمّدعلی موحّد، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۴، ص ۳۴-۳۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
با دریغ حسن کامشاد، پژوهشگر، مترجم و استاد دانشگاه درگذشت.
حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴- ۱ خرداد ۱۴۰۴) در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. او در سال ۱۳۲۴ وارد دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران شد و پس از پایان تحصیلات در ۱۳۲۷ به استخدام شرکت نفت درآمد. کامشاد در ۱۳۳۳ برای ادامۀ تحصیل رهسپار انگلستان شد و با نوشتن رسالهای دربارۀ نثر فارسی به نام Creative writing in modern Persian prose در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی مدرک دکتری گرفت.
او در این مدت به تدریس نیز اشتغال داشت و جزوهای درسی گرد آورد که بعدتر با عنوان Modern Persian prose literature در انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسید و کتاب درسی زبان فارسی در دانشگاههای انگلیس و آمریکا شد. رسالۀ دکتریاش نیز در انگلستان به چاپ رسید و سالها بعد خودش ترجمهٔ آن را در ایران با نام پایهگذاران نثر جدید فارسی منتشر کرد.
کامشاد در بازگشت به ایران به کار در شرکت نفت مشغول شد، اما در بهار ۱۳۴۱ پس از دریافت بورسیۀ تحقیقاتی بار دیگر به کمبریج سفر کرد و از آنجا به دعوت دانشگاه کالیفرنیا به آمریکا رفت و به مدت یک سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی در آن دانشگاه پرداخت.
او در بازگشت دوباره به وطن به سمتهای مهمی در شرکت نفت دست یافت و نمایندهٔ ایران در کمیسیون اقتصادی اوپک شد و همزمان، تابستانها به دعوت دکتر سید حسین نصر در دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به دانشجویان خارجی زبان و ادبیات فارسی میآموخت.
کامشاد در سال ۱۳۵۵ به عنوان نمایندهٔ شرکت نفت در لندن مقیم شد و تا هنگام انقلاب در این منصب بود. او زندگینامهٔ خود را با عنوان حدیث نفس در دو جلد منتشر کردهاست.
مهمترین ترجمۀ کامشاد کتاب تاریخ چیست؟ اثر ادوارد هالت کار است و از دیگر ترجمههای او میتوان به ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و پادشاهی پهلوی، از سیروس غنی، قبلۀ عالم: ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران از عباس امانت، سرگذشت فلسفه، اثر برایان مگی و تاریخ بیخردی از باربارا تاکمن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت دکتر حسن کامشاد را به خانوادۀ ایشان و جامعۀ علمی و دانشگاهی کشور تسلیت میگوید. یادش گرامی باد.
@AfsharFoundation
حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴- ۱ خرداد ۱۴۰۴) در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان برد. او در سال ۱۳۲۴ وارد دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران شد و پس از پایان تحصیلات در ۱۳۲۷ به استخدام شرکت نفت درآمد. کامشاد در ۱۳۳۳ برای ادامۀ تحصیل رهسپار انگلستان شد و با نوشتن رسالهای دربارۀ نثر فارسی به نام Creative writing in modern Persian prose در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی مدرک دکتری گرفت.
او در این مدت به تدریس نیز اشتغال داشت و جزوهای درسی گرد آورد که بعدتر با عنوان Modern Persian prose literature در انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسید و کتاب درسی زبان فارسی در دانشگاههای انگلیس و آمریکا شد. رسالۀ دکتریاش نیز در انگلستان به چاپ رسید و سالها بعد خودش ترجمهٔ آن را در ایران با نام پایهگذاران نثر جدید فارسی منتشر کرد.
کامشاد در بازگشت به ایران به کار در شرکت نفت مشغول شد، اما در بهار ۱۳۴۱ پس از دریافت بورسیۀ تحقیقاتی بار دیگر به کمبریج سفر کرد و از آنجا به دعوت دانشگاه کالیفرنیا به آمریکا رفت و به مدت یک سال به تدریس زبان و ادبیات فارسی در آن دانشگاه پرداخت.
او در بازگشت دوباره به وطن به سمتهای مهمی در شرکت نفت دست یافت و نمایندهٔ ایران در کمیسیون اقتصادی اوپک شد و همزمان، تابستانها به دعوت دکتر سید حسین نصر در دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به دانشجویان خارجی زبان و ادبیات فارسی میآموخت.
کامشاد در سال ۱۳۵۵ به عنوان نمایندهٔ شرکت نفت در لندن مقیم شد و تا هنگام انقلاب در این منصب بود. او زندگینامهٔ خود را با عنوان حدیث نفس در دو جلد منتشر کردهاست.
مهمترین ترجمۀ کامشاد کتاب تاریخ چیست؟ اثر ادوارد هالت کار است و از دیگر ترجمههای او میتوان به ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و پادشاهی پهلوی، از سیروس غنی، قبلۀ عالم: ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران از عباس امانت، سرگذشت فلسفه، اثر برایان مگی و تاریخ بیخردی از باربارا تاکمن اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار درگذشت دکتر حسن کامشاد را به خانوادۀ ایشان و جامعۀ علمی و دانشگاهی کشور تسلیت میگوید. یادش گرامی باد.
@AfsharFoundation
سوم خرداد زادروز دکتر احمد اقتداری، منتخب بیست و یکمین جایزهٔ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
اقتداری فرهنگ لارستانی را موقعی که منوچهر ستوده مشغول چاپ فرهنگ گیلکی بود به پیروی از او تألیف کرد؛ زیرا معمولاً مواقعی که به کوهنوردی میرفتیم بر ستیغ کوهها و در دل درهها از ستوده جویای پیشرفت فرهنگ گیلکی میشدیم. او جواب میگفت و ما را از راه و رسم کار باخبر میکرد. اقتداری هم به موضوع علاقهمند شد و با ستوده گاهی از شباهت و یکریشگی لغات در لهجه سخن میگفتند (مانند لاری و گراشی و فیشوری با گویشهای شمال ایران) و کار به آنجا کشید که ایشان به گردآوری گویش قلمرو زندگی خاندانی خود به روش مأخود و مرسوم تحریض شد و کتاب شناختهشدۀ فرهنگ لارستانی را تألیف کرد و شادروان پیر استادمان، ابراهیم پورداود مقدمهای بر آن نوشت. فرهنگ لارستانی زود شهرت گرفت و بحثهایی چند دربارۀ آن توسط زبان شناسان شوروی (روسیۀ کنونی) و فرانسه و آلمان ابراز شد و خوشبختانه در تحقیقات و مطالعات زبانشناسی مربوط به ایران غالباً و متوالیاً مورد استفاده بوده است.
از خدمات فرهنگی اقتداری یکی وسیله شدنش به انتقال ماترک علمی سدیدالسلطنۀ کبابی است به کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران. اوراق و اسناد آن مرحوم در اختیار دامادش به نام مهندس ستایش بود. اقتداری چون او را میشناخت، توانست خانواده را متقاعد کند که برای پایدار ماندن آن آثار، آن مقدار از نوشتههای سدید را که از تصاریف روزگاران در امان مانده است به کتابخانه واگذار کنند و خود متعهد شد که به تحقیق و نشر آنها بپردازد. کتابخانه از همۀ اوراق سدیدالسلطنه عکس گرفت و در اختیار آقای اقتداری گذاشت که به چاپ آنها بپردازد. همین کار شد و چند جلد با نامهای گوناگون نشر شد.
دورۀ کارهای تعلیماتی اقتداری به جز آنچه در نواحی لارستان انجام داده، عبارت بوده است از تدریس در دانشسرای مقدماتی تهران و دانشکدۀ حقوق (در مسائل خلیج فارس برای رشتۀ علوم سیاسی) و کلاسهای فرهنگ عامه که شادروان ابوالقاسم انجوی شیرازی پایهگذار آن بود.
تألیفات اقتداری دربارۀ آثار تاریخی خوزستان و ارجان و بخشهایی از فارس تاریخی مانند کهگیلویه مربوط میشود به ذوق و علاقهمندی و کششی که مرحوم سپهبد فرجالله آقاولی، رئیس انجمن آثار ملّی و مرحوم محمّدتقی مصطفوی، دبیر آنجا به انتشار کتابهایی در مواضیع جغرافیای تاریخی و آثار باستانی داشتند. اقتداری در کرانۀ خلیج فارس از ویرانههای تیس در بلوچستان تا مصب اروندرود در خوزستان، آبادی به آبادی را دید و یادداشتها برداشت و در کتابهای دیار شهریاران و آثار باستانی کرانههای خلیج فارس منعکس ساخت.
اقتداری وسیله شد که سه کتاب مهم از تألیفات مشرقشناسان با حواشی متعدد و مفصلی که بر آنها نوشت در دسترس فارسیزبانان قرار بگیرد: یکی کتاب گاوبۀ آلمانی است دربارۀ ارجان، دیگری دریانوردی ایرانیان از هادی حسن هندی و سومین آنها دریانوردی مسلمانان در خلیج فارس و دریای چین تألیف تیبتس انگلیسی است.
اقتداری مقالههای تحقیقی و انتقادی متعدد نوشته است. مقالههای ایشان در مجلّههای یغما، فرهنگ ایرانزمین، راهنمای کتاب و آینده به چاپ رسیده و قسمتی از آنها در مجموعهای به نام کشتۀ خویش توسط انتشارات توس تجدید طبع شده است. او سرگذشت خودش را در کاروان عمر آورده است.
«اقتداری و فارس»، ایرج افشار، بخارا، خرداد و تیر ۱۳۹۸، شمارۀ ۱۳۱، ص ۶۱۹-۶۲۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
اقتداری فرهنگ لارستانی را موقعی که منوچهر ستوده مشغول چاپ فرهنگ گیلکی بود به پیروی از او تألیف کرد؛ زیرا معمولاً مواقعی که به کوهنوردی میرفتیم بر ستیغ کوهها و در دل درهها از ستوده جویای پیشرفت فرهنگ گیلکی میشدیم. او جواب میگفت و ما را از راه و رسم کار باخبر میکرد. اقتداری هم به موضوع علاقهمند شد و با ستوده گاهی از شباهت و یکریشگی لغات در لهجه سخن میگفتند (مانند لاری و گراشی و فیشوری با گویشهای شمال ایران) و کار به آنجا کشید که ایشان به گردآوری گویش قلمرو زندگی خاندانی خود به روش مأخود و مرسوم تحریض شد و کتاب شناختهشدۀ فرهنگ لارستانی را تألیف کرد و شادروان پیر استادمان، ابراهیم پورداود مقدمهای بر آن نوشت. فرهنگ لارستانی زود شهرت گرفت و بحثهایی چند دربارۀ آن توسط زبان شناسان شوروی (روسیۀ کنونی) و فرانسه و آلمان ابراز شد و خوشبختانه در تحقیقات و مطالعات زبانشناسی مربوط به ایران غالباً و متوالیاً مورد استفاده بوده است.
از خدمات فرهنگی اقتداری یکی وسیله شدنش به انتقال ماترک علمی سدیدالسلطنۀ کبابی است به کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران. اوراق و اسناد آن مرحوم در اختیار دامادش به نام مهندس ستایش بود. اقتداری چون او را میشناخت، توانست خانواده را متقاعد کند که برای پایدار ماندن آن آثار، آن مقدار از نوشتههای سدید را که از تصاریف روزگاران در امان مانده است به کتابخانه واگذار کنند و خود متعهد شد که به تحقیق و نشر آنها بپردازد. کتابخانه از همۀ اوراق سدیدالسلطنه عکس گرفت و در اختیار آقای اقتداری گذاشت که به چاپ آنها بپردازد. همین کار شد و چند جلد با نامهای گوناگون نشر شد.
دورۀ کارهای تعلیماتی اقتداری به جز آنچه در نواحی لارستان انجام داده، عبارت بوده است از تدریس در دانشسرای مقدماتی تهران و دانشکدۀ حقوق (در مسائل خلیج فارس برای رشتۀ علوم سیاسی) و کلاسهای فرهنگ عامه که شادروان ابوالقاسم انجوی شیرازی پایهگذار آن بود.
تألیفات اقتداری دربارۀ آثار تاریخی خوزستان و ارجان و بخشهایی از فارس تاریخی مانند کهگیلویه مربوط میشود به ذوق و علاقهمندی و کششی که مرحوم سپهبد فرجالله آقاولی، رئیس انجمن آثار ملّی و مرحوم محمّدتقی مصطفوی، دبیر آنجا به انتشار کتابهایی در مواضیع جغرافیای تاریخی و آثار باستانی داشتند. اقتداری در کرانۀ خلیج فارس از ویرانههای تیس در بلوچستان تا مصب اروندرود در خوزستان، آبادی به آبادی را دید و یادداشتها برداشت و در کتابهای دیار شهریاران و آثار باستانی کرانههای خلیج فارس منعکس ساخت.
اقتداری وسیله شد که سه کتاب مهم از تألیفات مشرقشناسان با حواشی متعدد و مفصلی که بر آنها نوشت در دسترس فارسیزبانان قرار بگیرد: یکی کتاب گاوبۀ آلمانی است دربارۀ ارجان، دیگری دریانوردی ایرانیان از هادی حسن هندی و سومین آنها دریانوردی مسلمانان در خلیج فارس و دریای چین تألیف تیبتس انگلیسی است.
اقتداری مقالههای تحقیقی و انتقادی متعدد نوشته است. مقالههای ایشان در مجلّههای یغما، فرهنگ ایرانزمین، راهنمای کتاب و آینده به چاپ رسیده و قسمتی از آنها در مجموعهای به نام کشتۀ خویش توسط انتشارات توس تجدید طبع شده است. او سرگذشت خودش را در کاروان عمر آورده است.
«اقتداری و فارس»، ایرج افشار، بخارا، خرداد و تیر ۱۳۹۸، شمارۀ ۱۳۱، ص ۶۱۹-۶۲۳
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
چهارم خردادماه سالروز درگذشت دکتر علیاکبر سیاسی
انتشارات دانشگاه تهران در دورۀ ریاست و در سالهای آغازین کار او تأسیس شد و دکتر پرویز خانلری طراح و مجری امور آن شد. دکتر سیاسی در هر مقامی که بود به رشتۀ تألیفات و نشر کتاب اهمیت زیاد میگذارد و بر جنبۀ کیفی آن نظارت میکرد و همکارانش را بر آن میداشت که نشر کتب از هر گونه ابتذال بهدور باشد. در ایامی که ریاست انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی وابسته به کمیسیون ملّی یونسکو را بر عهده گرفت و همچنین در مقام رئیس کانون ایران جوان کوشید تا مجموعه سخنرانیهای فرهنگی و پژوهشی ایرادشده در آن دو مؤسسه به چاپ رسد (آن قدر که به یاد دارم پنج مجموعه از کانون ایران جوان و دو مجموعه از انجمن ایرانی فلسفه چاپ شده است).
از کارها و فکرهای اساسی و مهم دیگر او که تأثیر زیاد در قوام بنیان فرهنگی دانشگاه داشت، ایجاد بخش روابط فرهنگی بود که ادارۀ امور آن را به عهدۀ دکتر پرویز ناتل خانلری گذارده بود. این اداره با دادن بورسهای تحصیلی به دانشجویان خارجی (امریکا، فرانسه، چکسلواکی، آلمان، هند و پاکستان و عراق) آمدن افرادی را که به تحصیل زبان و ادبیات فارسی علاقه داشتند ترغیب کرد و این کار اساسی که در راه ترویج زبان فارسی بهطور علمی و دانشگاهی مؤثر بود به فکر و ابتکار دکتر سیاسی و شمّ فرهنگی خاص دکتر خانلری در ایران آغاز شد.
تأسیس چاپخانۀ دانشگاه، کوی امیرآباد، خوابگاههای دانشجویان همه یادگار فکر بلند و نیّت مبارک دکتر سیاسی است.
دکتر سیاسی در مقام ریاست دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی و نیز دانشسرای عالی تا پیش از جدا شدن آن که بیش از بیست سال مدت گرفت، همواره بر این کوشش بود که اعتبار علمی و اهمیت جهانی زبان فارسی پایدار باشد. به این منظور برگزاری مراسم فرهنگی با اساس و دور از جنجال را میپذیرفت و از تبجیل و تجلیل استادان بنام خودداری نداشت.
تأسیس مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی نیز نمونۀ دیگری است از آن فکر و مرام. این مجله در طول مدتی که دکتر سیاسی بر آن اشراف و نظارت داشت منزلتی والا داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۹۵۵-۹۵۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
انتشارات دانشگاه تهران در دورۀ ریاست و در سالهای آغازین کار او تأسیس شد و دکتر پرویز خانلری طراح و مجری امور آن شد. دکتر سیاسی در هر مقامی که بود به رشتۀ تألیفات و نشر کتاب اهمیت زیاد میگذارد و بر جنبۀ کیفی آن نظارت میکرد و همکارانش را بر آن میداشت که نشر کتب از هر گونه ابتذال بهدور باشد. در ایامی که ریاست انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی وابسته به کمیسیون ملّی یونسکو را بر عهده گرفت و همچنین در مقام رئیس کانون ایران جوان کوشید تا مجموعه سخنرانیهای فرهنگی و پژوهشی ایرادشده در آن دو مؤسسه به چاپ رسد (آن قدر که به یاد دارم پنج مجموعه از کانون ایران جوان و دو مجموعه از انجمن ایرانی فلسفه چاپ شده است).
از کارها و فکرهای اساسی و مهم دیگر او که تأثیر زیاد در قوام بنیان فرهنگی دانشگاه داشت، ایجاد بخش روابط فرهنگی بود که ادارۀ امور آن را به عهدۀ دکتر پرویز ناتل خانلری گذارده بود. این اداره با دادن بورسهای تحصیلی به دانشجویان خارجی (امریکا، فرانسه، چکسلواکی، آلمان، هند و پاکستان و عراق) آمدن افرادی را که به تحصیل زبان و ادبیات فارسی علاقه داشتند ترغیب کرد و این کار اساسی که در راه ترویج زبان فارسی بهطور علمی و دانشگاهی مؤثر بود به فکر و ابتکار دکتر سیاسی و شمّ فرهنگی خاص دکتر خانلری در ایران آغاز شد.
تأسیس چاپخانۀ دانشگاه، کوی امیرآباد، خوابگاههای دانشجویان همه یادگار فکر بلند و نیّت مبارک دکتر سیاسی است.
دکتر سیاسی در مقام ریاست دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی و نیز دانشسرای عالی تا پیش از جدا شدن آن که بیش از بیست سال مدت گرفت، همواره بر این کوشش بود که اعتبار علمی و اهمیت جهانی زبان فارسی پایدار باشد. به این منظور برگزاری مراسم فرهنگی با اساس و دور از جنجال را میپذیرفت و از تبجیل و تجلیل استادان بنام خودداری نداشت.
تأسیس مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی نیز نمونۀ دیگری است از آن فکر و مرام. این مجله در طول مدتی که دکتر سیاسی بر آن اشراف و نظارت داشت منزلتی والا داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ سوم ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۹۵۵-۹۵۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نگارخانه و کتابفروشی افشار از یکشنبه تا جمعه از ساعت دوازده ظهر تا هشت شب پذیرای دوستداران کتاب و هنر ایرانی خواهد بود.
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نشانی:
خیابان ولیعصر، سهراه زعفرانیه، خیابان عارفنسب، شمارۀ ۱۲
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation