Telegram Web Link
📌ارزش معرفتی تجرید

مرحوم محمدرضا حکیمی مدعی اند میرزای اصفهانی تجرید های دو ساعته داشته و از رشحات علم مصبوب! بهره مند شده است! مکتب تفکیک؛ ص217-218

🖌از سوی دیگر خود میرزا به صراحت مدعی است: ان التجرید الروحی لیس آلة للمعرفه بل هو آلة للضلالة/ ابواب الهدی، بوستان کتاب؛ ص140

🖌و مدعی است: طریق العرفا و الصوفیة، التجرید و السیر و السلوک .../ ابواب الهدی؛ انتشارات منیر؛ ص412

💡دو پرسش مهم گریبان گیر تفکیکیان:

1- پرسش اول اینکه اگر تجرید _ حسب اقرار میرزا_آلت ضلالت و طریق عرفا و صوفیه است، پس میرزا چگونه با استفاده از آن توانسته به علم مصبوب دست یابد؟

2- و پرسش دیگر اینکه اگر تجرید آلت ضلالت و گمراهی است، پس چرا شیخ محمود حلبی(که به اقرار فرزند میرزا، مهمترین شاگرد میرزا بوده است) مدعی است:

درس در خلقت بود و گفتیم که حقیقت آنرا زمانی وجدان میکنید که بتوانید تجرید نمایید/معارف الهیه؛ص808

برای فهم حقیقی مطالب عالم اظله و اشباح، راه منحصر در تجرید ... است/ همان؛ ص809

🔍 هر چه بیشتر از آثار تفکیکیان بخوانید، بیشتر متوجه میشوید که چنان در باتلاق تناقضگویی افتاده اند که راه فراری هم ندارند ...

@Aghlyavaran
📌 مخلوقیت اسما و صفات؟

مرحوم شیخ محمود حلبی در این تصویر_ و در ضمن بیان تفاوت اعتقاد خود با فلاسفه و عرفا_ چند ادعا مطرح میکنند:

1- در مشرب فلسفی و عرفانی اسما و صفات، قدیم و عین ذات خداوند است در حالی که در مکتب وحی آنها حادث و مخلوق اند.

2- بنابر نظر کتاب و سنت خداوند لاموصوف و لا یشار است و از هر تعینی _حتی تعین تقدس_ منزه و مقدس است! و در جای دیگر میگوید: ذات بماهو ذات، لا اسم و لا وصف و لا معروف است ... همه تعینات از سوی خلق است/ معارف الهیه؛ ص693

3- این سخنان، نکته های دقیقی است که در جای دیگر نصیبتان نمیشود!

4- این معارف! از نعم الهیه است که خداوند به صاحب علم جمعی عنایت کرده و میرزا هم از او استفاده نموده است.

معارف الهیه؛ ص697

نقد و بررسی:
🔻🔻
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت
📌 مخلوقیت اسما و صفات؟ مرحوم شیخ محمود حلبی در این تصویر_ و در ضمن بیان تفاوت اعتقاد خود با فلاسفه و عرفا_ چند ادعا مطرح میکنند: 1- در مشرب فلسفی و عرفانی اسما و صفات، قدیم و عین ذات خداوند است در حالی که در مکتب وحی آنها حادث و مخلوق اند. 2- بنابر نظر…
💡 در تحلیل و بررسی این مطالب، به ترتیب نکاتی عرض کرده و قضاوت در این مورد را به شما میسپاریم:

🖌 1- خلاف واقع بودن این ادعا_ که عرفا اسما را قدیم و عین مسمی میدانند و به حدوث آنها باور ندارند_ با رجوع به کتب عرفانی واضح و آشکار میشود چرا که ایشان هم مکررا سخن از حدوث اسما و ماسوی الله گفته و نوشته اند:

  ... لا تعقل الأسماء إلا بأن تعقل النسب ... فالنسب حادثة فالأسماء تابعة لها/ فتوحات؛ ج2؛ ص57

... الخلق و ما من ناحیته حادث و مع ذلک لا قدیم سوی الله تعالی/ملاهادی سبزواری؛ شرح الاسما؛ ص 545

میبینید که لفظ مخلوق و حادث، مشترک بین عرفا و تفکیکیان است و در این جهت هیچ فرقی بین آنها وجود ندارد و در نتیجه رجوع به معناست که نشان میدهد مبنای مکتب تفکیک با مبنای فلاسفه و عرفا تفاوت دارد و یا عینا همان است. خود مرحوم حلبی مراد خود از مخلوقیت و حدوث اسما و صفات را توضیح داده و فرموده اند:

« من اسم و وصف خدا هستم و او را نشان میدهم اما به اندازه هندسه خودم ... تعین او من هستم ... همه تعینات از سوی خلق است ... بزرگ ترین راه برای فهمیدن این مطلب این است که شما به اسمای وجودی خودتان توجه نمایید. هر موجودی از موجودات نفسی شما، صور معقوله و متخیله و موهومه، مخلوق شمایند و اسم شما به شمار می آیند ... و در عین حال می رساند که شما به حد و تعین او محدود و متعین نمیشوید!/ معارف الهیه؛ ص693-694».

دقت کنید که مخلوقیت اسما و صفات در نظر ایشان به معنی همان تعین است و مثالی که ارائه داده اند هم به خوبی بیانگر همین مطلب است. نسبت خدا و خلق مانند نسبت نفس انسانی با صور معقوله و متخیله است و در عین حال نفس انسانی محدود به تعین و حدود آن صور معقوله نمیشود و این تبیین و مثال عینا مبنای فلاسفه و عرفا است کما اینکه ملاصدرا مینویسد:

«ان الله تعالى قد خلق النفس الإنسانية بحيث يكون لها اقتدار على إيجاد صور الأشياء ... و خلق النفس الانسانیة مثالا لذاته و صفاته و افعاله ... و موید ذلک ما قاله الشیخ ... فی کتاب فصوص الحکم: بالوهم یخلق کل انسان فی قوة خیالیة ما لا وجود له الا فیها. اسفار ج1ص 264-268»

🖌 2- مطلبی که به عنوان نظر کتاب و سنت ارائه شده عینا
دیدگاه عرفاست که معتقدند خداوند در مقام غیب ذات و اطلاق ذاتی و لابشرطیت، لا موصوف است و منزه از هر وصف و نسبت و تعینی است و اطلاق هر وصف و نسبتی( و به قول حلبی حتی تقدس!) به او مستلزم تعین اوست.

ملاصدرا تمامی صفات و تعینیات و مفهومات را از خداوند نفی کرده و او را ذاتی لا اسم له و لا رسم له میداند که قابل اشاره نیست:

ان ذاته من حیث وجوده و هویته مما یفنی الصفات و التعینات و المفهومات ... فلا اشارة الیه و لا اسم و لا رسم/ اسفار؛ 284/6

و صدر الدین قونوی مینویسد اطلاق اوصاف وجوب وجود، وحدت و یکتایی، مبدئیت و ایجاد و ... در این مقام بر خداوند مستلزم تعین اوست و غلط است و این عینا سخن مرحوم حلبی است:

ان الحق من حیث اطلاقه الذاتی لا یصح ان یحکم علیه بحکم او یعرف بوصف من وحدة او وجوب وجود أو مبدئيّة او اقتضاء ایجاد ... لان کل ذلک یقتضی بالتعین و التقید/ نصوص؛ ص6].

🖌 3- با توجه به توضیحاتی که عرض شد، ارزش سخن شیخ محمود حلبی در شماره سوم هم روشن میشود که آیا به راستی این مطالب، سخنان دقیقی است که در جای دیگر نصیب کسی نمیشود؟ و یا با گزافه سرایی عظیمی مواجهیم و فیلسوفان و عارفان قبل از تولد میرزا و شیخ حلبی و سران تفکیک به اوضح بیان این سخنان را مطرح کرده اند؟بلاشک حق دومی است.

🖌 4- بر اساس تقریرات و طبق مطالب و رمزگشایی های محققین، صاحب علم جمعی کسی نیست جز سید علی شوشتری[ اینجا] که قبل از به دنیا آمدن میرزا فوت کرده است! حال چگونه میرزا این اسرار و علوم و معارف را از کسی اخذ کرده که قبل از متولد شدنش فوت نموده است؟ پاسخ جناب حلبی این است که: هذا الاخذ والاستفادة لم يكن على نظام التعليم والتعلم الظاهري/ تقریرات؛ ص1. یعنی این استفاده و اخذ علم میرزای اصفهانی از صاحب علم جمعی=[ سید علی شوشتری]بر اساس نظام ظاهری تعلیم و تعلم نبوده است! پس چگونه بوده؟ شیخ محمود حلبی پاسخ آنرا در ابتدای بحث داده و نوشته است که میرزا: ینخلع عن بدنه ویتجرد عن قالبه غالبا وکان زمام الخلع والتجرید بیده/ تقریرات؛ ص1 و بعد از این سخن است که ماجرای اخذ علم میرزا از شوشتری را نقل میکند.

و اما سوالی که مطرح میشود اینکه مگر خود میرزا اقرار نکرد انخلاع و تجرید، آلت ضلالت و گمراهی و طریق عرفا و صوفیه است[ اینجا]؟ حال چگونه از این طریق با صاحب علم جمعی در ارتباط بوده و معارف خود را از او اخذ میکرده است؟ و آیا وجود این مطالب ضاله و مبانی صوفیانه در آثار تفکیکیان، به دلیل استفاده قطب این مکتب از روشی گمراه کننده و صوفیانه به نام تجرید نیست؟

🔍 نتیجه سخن آنکه شیخ محمود حلبی تحت لوای مخالفت با فلسفه و عرفان، عینا مبانی آنان را ارائه نموده است.
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت
💡 در تحلیل و بررسی این مطالب، به ترتیب نکاتی عرض کرده و قضاوت در این مورد را به شما میسپاریم: 🖌 1- خلاف واقع بودن این ادعا_ که عرفا اسما را قدیم و عین مسمی میدانند و به حدوث آنها باور ندارند_ با رجوع به کتب عرفانی واضح و آشکار میشود چرا که ایشان هم مکررا…
📌راجع به نکته دوم:

جالب ماجرا اینجاست خود مرحوم حلبی در تقریر نظر عرفا و فلاسفه میگوید که آنها معتقدند خداوند در مقام هویت غیبیه نه اسم دارد و نه رسم و نه صفت!

🖌 با اذعان به مطلب فوق دیگر چگونه میتوان به عنوان نظر ایجابی و اثباتی خود افاضه کرد خداوند لاموصوف است(معارف الهیه؛697) و ذات بماهو ذات، لا اسم و لا وصف و لا معروف است(معارف الهیه؛ 693) الا اینکه به اتحاد مبنایی خود با فیلسوفان و عارفان اقرار نمود؟

🔍 از سویی میگویید بافته های عرفا با نظر کتاب و سنت مغایرت دارد و از سوی دیگر همان بافته های آنان را به عنوان نکته های دقیقه و نِعَم الهیه به خورد عوام الناس میدهید؟ عجیب است ...
📌درست کردن ابرو یا کور کردن چشم؟

تفکیکی به قصد دفاع از جناب سیدان و پاسخ به این اشکال ما(https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1430) ابتدا فرموده ما تقطیع و تدلیس کردیم! و سپس در مقام توضیحِ پاسخ آقای سیدان به شبهه فلاسفه و عرفا (که اگر خداوند کل الاشیا الوجودیة نباشد، لازمه اش ترکیب خداوند است) افاضه فرموده «ما سوی الله نسبت به خداوند در حکم اعدام هستند که نیاز نیست خداوند تمام آنها باشد چون اصلا چیزی نیستند

🖌الحمدلله الذی اجری حجتنا علی مخالیفنا علی لسانهم و فضحهم بایدیهم! میگوید قاعده بسیط الحقیقه درست نیست چون مفاد قاعده این است که خداوند باید تمامی وجود ها باشد ولی ما(یعنی تفکیکیان) میگوییم که مخلوقات در حکم عدم اند و اصلا چیزی نیستند که بعد بگوییم اگر خداوند آنها نباشد محدود میشود! به راستی زیباتر از این میشد وحدت وجود را تبیین و در لفافه پاسخ به شبهه فلاسفه، به عدم و نیستی مخلوقات حکم داد و من حیث لا یشعر به همان چیری تفوه نمود که ابتدا نفی گردیده بود؟ ایضا وقتی قبول کردید جناب سیدان مخلوقات را در حکم عدم و نقص محض میداند، دیگر اتهام تقطیع چه معنایی دارد و مگر نقل عبارت توسط ما حاوی چیزی غیر آن بود؟
نگاهی به برخی تناقضات و رسوایی‌های عجیب محسن موسی‌وند معروف به صمیمیت:

• قبول الهیات سلبی در یک نوشته، و پوچ دانستن آن در نوشته‌ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/873

•  اقرار به مخالفت دانشمندان با نظریه داروین در یک‌ نوشته و نقد استاد میلانی به خاطر گفتن همین سخن در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/429

• اقرار به تنافی ضرورت سابق با اختیار در یک نوشته و قول به عدم تنافی آن با اختیار در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/856

• تراشیدن توجیه برای عدم تنافی بین ضرورت سابق و اختیار در یک نوشته و پوچ دانستن همان توجیه در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/857

• فعل را کمال فاعل دانستن در یک نوشته و بطلان این سخن در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/639

•اقرار به غیر قابل فهم بودن مفهوم خلقت در یک نوشته و درخواست از متکلمین برای توضیح مفهوم آن در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/645

• قول به تنافی علم سابق خداوند و اختیار انسان
در یک نوشته و قول به عدم تنافی میان آنها در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/852

• قول به صفت فعل بودن اراده در نوشته ای و قول به بطلان همین مطلب در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1037

• اقرار به خلاف توحید بودن ازلیت عالم در یک نوشته و عدم قبول آن در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/689

• قول به عدم ارتباط بین بحث استحاله امکان بالغیر و نفی اختیار در یک نوشته و قبول این مطلب در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1101

• قول به صفت ذات بودن خالقیت خداوند در یک نوشته و نفی همین مطلب در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1351

• قول به ملازمه تصور با تصدیق در نوشته ای و اقرار به عدم تلازم میان آنها در نوشته ای دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1351

• قول به عدم وجود حتی یک عبارت از علامه مجلسی مبنی بر نفی تحریف قرآن به نقصان در یک نوشته و اقرار به بطلان همین مطلب در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1384

• باطل دانستن تقسیر نفی علم غیب توسط شیخ صدوق به علم استقلالی در یک نوشته و اقرار به صحت همین مطلب در نوشته دیگر:
https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1471

▪️تنبه: اقتضای تقوا این است که اگر نامبرده عنادی با حق نداشته و ذره‌ای مروّت و مردانگی دارد هرگاه از نظر خود برگشته و همینک هم‌نظر با استاد میلانی شده باشد، صریحا از مسخره کردن‌های قبلی‌اش اعلام برائت کرده و ضمن معذرت‌خواهی پست پیشین را ریپلای کرده و به مخاطبینش اعلام کند؛ اما حقیقت احوالات وی بر مخاطبین آشکار است.

@Aghlyavaran
📌 رسوایی جدید؛ تناقض‌گویی و عناد با حق!

🖌 محسن موسی وند(با نام مستعار صمیمیت) در مقام نقد استاد میلانی_ که فرموده بودند مرحوم شیخ صدوق قائل به علم غیب برای ائمه است_ به عبارتی از کتاب شیخ استناد میکند که فرموده اند هر کس به ائمه علم غیب نسبت بدهد کافر است! (تصویر اول)

🖌 و در نقد پست ما_ که توضیح دادیم سخن شیخ صدوق نفی علم غیب استقلالی است و به سخن آقای جعفر سبحانی هم استناد نمودیم(https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/127)_ مدعی است سخن شیخ صدوق در تکفیر معتقدان به علم غیب بسیار واضح است و این که بگوییم مراد شیخ صدوق نفی علم غیب استقلالی است فاقد شاهد است!( تصور دوم).

🖌 و میگوید شما قید استقلالی را از کجای سخن شیخ صدوق آوردید که مدعی هستید مراد او نفی علم غیب استقلالی است؟( تصویر سوم).
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت
Photo
💡 لکن در مقام پاسخ به پرسشگری که پرسیده: آیا شیخ صدوق منکر علم غیب برای ائمه است؟ مهر بطلانی بر افاضات سابق خود زده و فرموده:

علم غیب در آن زمان به معنای دیگری غیر از معنای امروزی بوده. مقصود علم استقلالی و ذاتی است که شیخ صدوق این را نفی کرده است!

🔍 خوب مشاهده کنید که عناد با حق انسان را به چه درجه از خباثت میرساند که مقابل چشم صدها و هزاران نفر، اینگونه ضد و نقیض سخن براند و با دو دست خویش خود را مفتضح عام و خاص بگرداند. به حق باید گفت: في قلوبهم مرضٞ فزادهم ٱلله مرضٗا ولهمۡ عذاب أليمۢ بما كانوا يكۡذبون!

برای مشاهده دیگر تناقضات و رسوایی های ایشان کلیک کنید:(https://www.tg-me.com/Aghlyavaran/1468).

@Aghlyavaran
📌ارزش عقل و برهان در مکتب تفکیک

جناب رضا برنجکار در گفتگو با آقای محمد جعفری درباره ارزش عقل از نگاه میرزای اصفهانی، مدعی اند:

• میرزا جهش معرفتی از بدیهیات به نظریات را میپذیرد و می گوید هیچ اشکالی ندارد!

• میرزا برهان را قبول دارد!


💡در حالی که هر دو مطلب کذب محض است و میرزا صریحا بدیهیات را ظلمت و گمراهی دانسته و طلب معرفت از طریق آنرا روش دیوانگان میداند:

إن المعقولات الضرورية مظلمة الذات ... وطلب المعرفة من هذا الطريق عين الضلال المبین؛ فإنه طريق معوج، وهو سلوک المجانين/ابواب الهدی؛ 294

💡و درباره اعتبار برهان و براهین هم افاضه میکند نتیجه تمامی براهین با معرفت تضاد دارد! و تمامی معقولات حاصل از براهین حجاب معرفت هستند:

نتیجة البراهین هي العلوم الحصولیة وهي تضاد المعرفة ... فاذن تکون المعقولات الحاصلة من البراهین کلها حجبا عن المعرفة .../تقریرات؛ص30

و سرّ به خطا افتادن عرفا در جمیع ابواب معارف را اهل برهان بودن آنها میداند:

السر المستسر الذي أوقع العرفاء ... في ورطة الاشتباه ... في جمیع الابـواب المعارف الربوبي أمر واحد وهو أنهم كانوا من أهل البرهان/تقریرات؛ص41

🔍 قضاوت را بر عهده شما میسپاریم!
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت
Photo
نقدی بر نقدنامه!
#نقد‌نامه

📌 به تازگی کتابی روانه بازار شده که حاوی پاسخ به اشکالات منتقدین بر مبانی میرزاست. اکنون نقدی مختصر بر این نوشته وارد کرده و به بررسی اولین پاسخ تفکیکیان به اشکالات استاد میلانی میپرداریم و سپس در روز های آتی وارد نقد تفصیلی مباحث آن میشویم.

نویسندگان در صفحه 32 کتاب اعتراف میکنند میرزا در دوره اول زندگی خود و تحت تعلیم اساتید عرفان و تصوف به مقام تجرید و خلع بدن نائل شده است!

سپس در صفحه 427، اشکال استاد میلانی و دیگر منتقدین مکتب تفکیک بر میرزا را نقل میکنند که به اتحاد روشی میرزای اصفهانی و عرفا و صوفیه( که همان تجرید و خلع بدن است) اشاره کرده اند.

در نهایت در صفحه 428 و در مقام پاسخ به اشکال یادشده، مدعی میشوند: «میرزای اصفهانی در مسیر رسیدن به معارف توحیدی ابتدا به فلسفه روی آورده و سپس به روش برخی از عرفای شیعه، سلوک عرفانی داشته و از این راه تا راهیابی به مقام معرفة النفس و خلع بدن پیش رفته اند. اما وی پس از برخورداری از عنایات حضرت ولی عصر، راه فلسفه و عرفان( که همان تجرید و خلع بدن است) را کنار میگذارند و متوجه میشوند که از این دو راه نمیتوان به معرفت رسید».

🖌 خلاصه پاسخ تفکیکیان این است که میرزا در ابتدا و قبل از تشرف خدمت حضرت ولی عصر، از روش انخلاع و تجرید استفاده مینموده ولی بعد از تشرف خدمت حضرت و توبه از فلسفه و عرفان، آنرا کنار گذاشته است!

💡در حالی که این پاسخ به جهات عدیده مخدوش است:

1- تاریخ وفات میرزا سال 1365 هجری قمری است و از سوی دیگر و به ادعای تفکیکیان، میرزا در سن 30 سالگی خدمت حضرت ولی عصر تشرف یافته و از فلسفه و عرفان توبه میکند و در نتیجه تاریخ تشرف ادعایی و توبه او میشود سال 1333ه‍.ق‌. از سوی دیگر و به اقرار شیخ محمود حلبی، میرزا مباحث کتاب تقریرات را در سال 1352ه.ق افاضه فرموده است( تقریرات؛ ص1) یعنی حدود 19 سال پس از ادعای تشرف و توبه از فلسفه و عرفان!
با این مقدمه وارد پاسخ اصلی شده و عرض میکنیم شیخ محمود حلبی در ابتدای تقریرات درباره میرزا مینویسد: ... و ممن تتحمل علوم اهل البیت اصولا و فروعا و معارفا و کان ممن ینخلع عن بدنه و یتجرد عن قالبه غالبا و کان زمام الخلع و التجرید بیده/ تقریرات؛ ص1». یعنی میرزا از کسانی بود که متحمل علوم اهل بیت در اصول و فروع و معارف دین شده بود و خلع بدن و تجرید مینمود و زمام این دو امر به دستش بود. مشاهده میکنید که میرزای اصفهانی سالها (حدود 19 سال) پس از ادعای تشرف خدمت امام زمان باز هم از تجرید و خلع بدن برای کسب معارف استفاده میکرده است!

2- شیخ محمود حلبی باز هم میگوید:« مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی ... در آخرین انخلاعش خواسته بود که او را از این دنیا ببرند و در خواستش استجابت شد و هفته بعد سکته کرد!/ معارف الهیه؛ ص322». دقت کنید به اقرار شیخ محمود حلبی _که به گفته فرزند میرزا مهمترین شاگرد میرزا بوده و به گفته تفکیکیان کسی بوده که علاوه بر جلسات عمومی، در جلسات خصوصی میرزا هم شرکت مینموده است_میرزای اصفهانی حتی در آخرین روزها و هفته های عمر خویش هم دست از تجرید و انخلاع برنداشته است و تا اخر عمر به انجام این عمل صوفیانه ادامه داده است!

3- مرحوم محمدرضا حکیمی هم مدعی اند میرزای اصفهانی تجرید های دو ساعته داشته و به علم مصبوب دست یافته است! و این مطلب را در شرح دوره دوم زندگی میرزا( یعنی دقیقا پس از ادعای تشرف) نقل میکنند!( مکتب تفکیک؛ ص218).

🔍 نتیجه: با ارائه این سه شاهد متقن و محکم، آشکار شد میرزای اصفهانی تا آخر عمر خود به تجرید روحی و انخلاع از بدن پایبند بوده و مدعای نویسندگان_ مبنی بر استفاده میرزا از این روش در دوره اول و کنار گذاشتن آن در دوره دوم و پس از تشرف_ جدا ضعیف است و در نتیجه نقد و اشکال استاد میلانی و منتقدان به قوت خود باقی است ...

@Aghlyavaran
نقدی بر نقدنامه(2)
#نقد‌نامه

📌 تفکیکیان در بخشی دیگر از کتاب و به زعم خود، به یکی دیگر از اشکالات استاد میلانی بر میرزا پرداخته اند که باز هم نشان خواهیم داد نقد ایشان در غایت اتقان بوده و پاسخ تفکیکیان مصداق لا طائل تحته و لا یسمن و لا یغنی من جوع است.

اشکال استاد میلانی این است که سخن میرزا در باب ماهیات عینا دیدگاه فلسفه و عرفان است چرا که فیلسوفان و عارفان هم ما سوی الله را ماهیاتی دانسته که هیچ شیئیت نفسی در عرض و مقابل وجود ندارند و سخن میرزا هم دقیقا همین است
نقدفلسفه=دفاع از عقلانیت
Photo
.

خلاصه پاسخ تفکیکیان( که کامل آنرا میتوانید در تصویر مشاهده کنید) چنین است:

• میرزا سخن فلاسفه در بحث ماهیت را شرک میداند.
• میرزا الماهیة ما شمت رائحة الوجود را باطل میداند.
• میرزا الماهیة من حیث هی لیست الا هی را باطل میداند.


💡به ترتیب نکاتی تحلیل و بررسی این مطالب عرض میکنیم:

1- آنچه میرزا _تحت عنوان شیئیت ماهوی_ مخالف آن است این می باشد که مخلوقات را حقایقی بدانیم که نسبت به وجود و عدم لااقتضا اند و نیازمند علتی می باشند که وجودشان بر عدمشان ترجیح یابد و موجود شوند و مخالفت با این معنا از ماهیت نه تنها به معنای مخالفت با فلسفه و عرفان نیست بلکه کاملا مطابق مبانی اصالت وجودیان و وحدت وجودیان است! توضیح مختصر مطلب اینکه کسی میتواند اشیا را حقایقی قابل وجود و عدم و لااقتضا نسبت به آندو و نیازمند به علت برای موجود شدن بداند_ که قائل به کثرت موجودات باشد ولی بنابر مکتب اصالت وجود و وحدت وجود که وجود را منحصر در واحد شخصی و ماسوای آنرا چیزهایی میدانند که بویی از وجود نبرده اند، این سخن موضوعا منتفی است.

جناب مطهری به درستی به این نکته اشاره کرده و می فرمایند:

« فرض قدما روی این بود که ... ماهیت نسبت به اینکه در واقع موجود باشد یا نباشد لا اقتضاست یعنی ماهیت نمی‌تواند به خودی خود موجود یا معدوم باشد بلکه موجود بودن یا معدوم بودن واقعی و حقیقی ماهیت تابع علت خارجی است که او را به وجود آورده یا معدوم نموده است ... ولی بنا بر اصالت وجود برای همیشه از این فرض باید دست کشید  .../ اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ ج3؛ ص109».

بر این اساس، فلاسفه وحدت وجودی و بالتبع میرزا، مخالف ماهیت به معنای فوق هستند ولی ماهیات بودن ما سوی الله، _ بدین معنا که آنها تعینیات و اعراض عارضه بر ذات احدیت اند و شیئیت نفسی در عرض وجود خداوند ندارند_ کاملا مورد تایید آنهاست:

ان من الموجود ما لیس له استقلال نفسی بوجه من الوجوه ...الوجود الرابط ... لا نفس له ... الوجودات الممکنة روابط بالنسبة الی الوجود الحق جلت عظمته / اسفار ج1؛ ص327 حاشیه طباطبایی

میرزای اصفهانی هم وجود را منحصر در خداوند دانسته و ماسوای او را ماهیات میداند:

الوجود ... منحصر في الله تعالي فهو الازل والابد وما سواه ماهيات/ تقریرات؛ ص114

و از سوی دیگر، شیئیت نفسی ما سوی الله را انکار کرده و مینویسد:

ان حیث ذات خلقه لیس الا الکینونة به ... و انه لیس حقیقة ذواتهم لانه ‌لا شیئیة لهم فی انفسهم/ معارف القرآن؛ مخطوط

در نتیجه مدعا و نقد استاد میلانی به قوت خود باقی است و حضرات تفکیکی در فهم مراد میرزا _ و اینکه ماهیات را به چه معنا منکر و به چه معنا قبول دارد_ به خطا رفته اند و لله الحمد.

2- ادعای دوم هم سخنی گزاف است و میرزا ما سوی الله را ظل خداوند دانسته و گفته است:

( کائنات ... ظل اند/ معرفت نفس یگانه؛ ص360)

و در معنای ظل هم میگوید:
در حقیقت وجود، نخواهد شد که چیز دیگری موجود باشد، در نور شمس وجود، وجود دیگری موجود نمیشود و الا اجتماع نقیضین میشود. نه وجود میشود گفت نه عدم ... در نور وجود چیزی موجود نمیشود چون صمدی است. پس [روح و تمام مخلوقات] در چیست؟ در ظلال است و بیانش این است که اگر تو در آفتاب بایستی آیا ظل و سایه تو چیست؟ حقیقت او چیست؟ ظل به تو است و الا ما شمّت رائحة الوجود .../ همان؛ 334-335».

و در جای دیگر هم تصریح میکند ماهیات همان اظله هستند:

اما مسئلة الخالق و المخلوق ... ان الماهیات ... یعبر عنها فی لسان الشرع بالاظلة/ تقریرات؛ ص66

در نتیجه در نظر او، مخلوقات همان اظله _ یا همان ماهیات_ هستند که ما شمت رائحة الوجود! و این نیز عینا قول فلاسفه است: الماهيات ما شمت رائحة الوجود / اسفار375/6]

3- درباره ادعای سوم هم به ذکر سخن شیخ محمود حلبی اکتفا میکنیم که فرموده:

«فلاسفه میگویند در یکی از تاملات عقلی معلوم میشود که ماهیت لیس بوجود و لا عدم و هی هی، این حرفشان درست است که الماهیة من حیث هی لیست الا هی، لا موجودة و لا معدومة/ معارف الهیه؛764».

فرزند میرزا هم درباره شیخ محمود و معارف الهیه او میگوید:

«مهم ترینِ شاگردان میرزا، محمود حلبی بود. سه کتاب داشت ...‌ و معارف الهیه ... تمام نوشته‌های ایشان را مرحوم والدم، میرزا مهدی اصفهانی دیده بود. گاهی فقط یک کلمه از کتاب را خط زده و تصحیح کرده است. خود شیخ محمود حلبی می‌گفت:نوشته‌هایم را برای تصحیح شب جمعه به میرزا می‌دادم و صبح شنبه آنها را به من تحویل می‌داد/ کلیک کنید».

🔍 با توجه به مطالب فوق، قضاوت درباره اعتبار پاسخ های تفکیکیان را به شما میسپاریم.

@Aghlyavaran

نقد قبلی
2024/05/20 17:29:58
Back to Top
HTML Embed Code: