زِنوس، یه درمانگر خودآموخته از زاغه‌ها که به عنوان یک 《بی‌مصرف》 تبعید شده، از ناامیدی سرباز می‌زنه و یه کلینیک مخفی در شهر سایه‌ها باز می‌کنه. بدون گواهی، جادوی لازم، درمان می‌کنه، آرامش می‌ده و مشکلات رو حل می‌کنه تا اینکه بی‌سروصدا تبدیل به افسانه می‌شه.
ولی همزمان که قدرتش رشد می‌کنه، حتی کاخ سلطنتی هم متوجه‌ش می‌شه.
آیا می‌تونه ورق رو برگردونه و جهانی که اون رو پس زده رو درمان کنه؟

🔖خلاصه داستان :
خلاصه داستان: فصل دوم انیمهٔ ویند بریکر (بادشکن)

🔖خلاصه داستان :
امیو، یه پسر خجالتیه که تازه کار نیمه‌وقت خودش رو تو یه مغازه مانگا فروشی تو قلب شهر شروع کرده. اما زندگیش به اون زرق و برقی که از چراغ‌های نئون شهر ساطع می‌شه، نمی‌رسه. صمیمی‌ترین دوستای امیو، همکاراش هستن که همگی، به عبارتی، شخصیت‌های خاص و منحصر به فردی هستن. با اینکه آدم‌های خوبین، اما هر کدوم یه سری عادت‌های عجیب و غریب دارن. اونا یه گروه دوستانه‌ی صمیمی هستن، برای همدیگه لقب دارن و آخر هفته‌هاشون رو تو مغازه میگذرونن و خودشون رو از اون صحنه‌ی پر زرق و برق بیرون، پنهون می‌کنن.

🔖خلاصه داستان :
فصل دوم انیمه Kimi to Boku no Saigo no Senjou, Aruiwa Sekai ga Hajimaru Seisen

🔖خلاصه داستان :
موجوداتی به نام شوکوجینکی (Shokujinki) قرن‌هاست که به طور مخفیانه در کنار انسان‌ها زندگی می‌کنند. هرچند که به ظاهر شبیه انسان‌ها هستند، شوکوجینکی‌ها قادرند به موجوداتی کنترل‌ناپذیر با چنگال‌های غول‌پیکر تبدیل شوند و برای زنده ماندن انسان‌ها را مصرف کنند. دوجوی کیفوکن (Kifuuken)، که تخصصش در کشتن شوکوجینکی‌ها و قطع دست‌هایشان است، تنها نیرویی است که مانع از تسلط بی‌رویه شوکوجینکی‌ها بر دنیا می‌شود.

توشیهیکو موموتا، پسر رهبر دوجوی کیفوکن، به سرعت عاشق زنی مرموز به نام یوکا کامیتسوکی می‌شود. با این حال، رابطه آن‌ها پیچیده است، چرا که بدون اینکه هیچ‌کدام از آن‌ها بدانند، یوکا خود یک شوکوجینکی است و توشیهیکو به قسم خورده است که او را بکشد. در این میان، دوجوی کیفوکن با بحران اعتماد روبه‌رو می‌شود زیرا کازوما، برادر توشیهیکو، علیه سنت‌ها می‌ایستد و تلاش می‌کند دوجو را مدرن کند.

در حالی که احساسات در حال کشمکش است و اسرار گذشته و حال آشکار می‌شود، این سؤال پیش می‌آید که چه کسی زنده خواهد ماند و چه کسی خورده خواهد شد؟

🔖خلاصه داستان :
در دبیرستان کراس، دو گروه دانش‌آموز وجود دارد: کلاس روز برای انسان‌ها و کلاس شب برای خون‌آشام‌ها. اما انسان‌ها از راز خون‌آشام بودن هم‌کلاسی‌های شبشان بی‌خبرند.

«یوکی کراس»، دختر جوانی که توسط مدیر مدرسه نجات یافته و به فرزندی پذیرفته شده، به‌همراه دوست مرموزش «زِرو کیریو» مسئولیت محافظت از این راز و حفظ نظم بین دو گروه را برعهده دارد. با حضور «کانامه کوران» – یک خون‌آشام اشرافی و نجات‌دهنده‌ی یوکی در کودکی – احساسات پیچیده‌ای در دل یوکی شکل می‌گیرد.

اما پشت چهره آرام مدرسه، رازهای تاریکی نهفته است: درباره‌ی گذشته‌ی یوکی، خانواده‌اش، و ارتباطش با دنیای خون‌آشام‌ها...

🔥 لیست برترین انیمه‌ های بهار – هفته نهم منتشر شد!
✨ رقابت داغه و بعضیا بالا اومدن، بعضیا سقوط کردن...
👀 به‌نظرت این لیست انصافیه یا جای یه انیمه خالیه؟
🗣 نظرتو حتماً برامون بنویس!

🔖خلاصه داستان :
اعتیاد شدید به اینترنت به یک بیماری همه‌گیر تبدیل شده که جوانان کشور را درگیر کرده و نهایتا منجر به وابستگی شدید آن‌ها به دنیای مجازی می‌شود. برای کمک به این جوانان و تبدیل شدنشان به بزرگسالانی موفق، افرادی که وابستگی‌شان به اینترنت بسیار شدید است، به آکادمی بازپروری نخبگان فرستاده می‌شوند. هیبیکی، نوجوان گرفتار این اعتیاد، پس از بیدار شدن در این مرکز، هیچ خاطره‌ای از چگونگی رسیدنش به آنجا ندارد. او از سرپرست ارشد آکادمی متوجه می‌شود که به خاطر پرخاشگری‌های ناشی از اعتیاد به اینترنت، با اصرار مادرش و به طور ناگهانی به این مرکز آورده شده است.

هیبیکی که خود را در مکانی به مراتب شبیه‌تر به زندان تا یک آکادمی می‌بیند و هیچ راه فراری از آزار و اذیت‌های مربیان ندارد، تصمیم می‌گیرد با پریدن از پشت‌بام به زندگی‌اش پایان دهد. اما سرنوشت چیز دیگری رقم می‌زند و او با مردی مرموز به نام شین برخورد می‌کند که قول می‌دهد به زندگی‌اش معنا ببخشد…

🔖خلاصه داستان :
در ادامه‌ی ماجراهای «شوالیه خون‌آشام»، فصل دوم با عنوان Guilty (گناه)، پرده از رازهای بیشتری درباره گذشته «یوکی کراس» برمی‌دارد. یوکی که میان دنیای انسان‌ها و خون‌آشام‌ها گیر افتاده، به‌تدریج به حقیقت هولناکی درباره هویت خودش پی می‌برد. هم‌زمان، تنش‌ها میان دو شخصیت مرموز و قدرتمند، «زِرو کیریو» و «کانامه کوران»، شدت می‌گیرد.

🔖خلاصه داستان :
پسری و دختری در یک مدرسه راهنمایی در شهر کوچکی عهد می‌بندند که تا ابد دوست بمانند. رابطه‌ی این دو، که سرنوشتشان به داشتن رویایی مشترک گره خورده است، دو سال بدون هیچ پیشرفت خاصی گذشته است.
هیماری اینوزوکا، دختری پرانرژی که هنوز عشق اولش را پیدا نکرده، و یو ناتسومه، پسری عاشق گیاهانُ همچنان روزهای خود را در آرامش به‌عنوان بهترین دوستان در باشگاه باغبانی در سال دوم دبیرستان می‌گذرانند.
اما وقتی یو دوباره با اولین عشقش روبه‌رو می‌شود، چرخ‌دنده‌های رابطه‌شان ناگهان از هماهنگی خارج می‌شود! حالا که هیماری عشق را پیدا کرده، آیا می‌تواند از نقش "دوست ایده‌آل" خود فرار کند؟