Telegram Web Link
دستش توی جیب مانتوش بود. هوا نه سرد بود، نه گرم. از اون هواهایی که معلوم نیست باید بلرزی یا عرق کنی.
من اون سمت خیابون بودم، درست جلوی کافه‌ای که قرار بود آخرین قراری بشه که هیچ‌وقت قرار نبود.

صدای بوق ماشینا توی سرم نمی‌رفت. نگاه می‌کردم بهش، و از خودم می‌پرسیدم چند بار آدم می‌تونه یه نفر رو ببینه و هیچ‌وقت نگه "دوستت دارم"، و هنوز امیدوار باشه که یه روزی همه‌چی خود به خود درست می‌شه.

اون هم نگفت. فقط اومد جلو. گفت:
«هی... خوبی؟»
وای، چقدر این "خوبی؟" خالی بود.
مثل لیوانی که تهش فقط یخ مونده، نه آبی، نه چیزی... فقط خنکیِ بی‌مزه.

گفتم: «آره، تو چی؟»

گفت: «منم... سرم شلوغه.»

دروغ بود. هر دومون می‌دونستیم هیچ‌کدوم سرمون شلوغ نیست. فقط دلمون شلوغ بود.
دلمون پر از حرفایی بود که هیچ‌وقت به موقع گفته نشدن.
مثلاً اون شب توی کوچه‌مون، که داشت می‌رفت و فقط گفت: "مواظب خودت باش"
و من جواب دادم: "تو هم."
ولی ته دلم فریاد می‌زدم: "نرو... یه کاری کن بمونی."

همیشه از فاصله ترسیدم، نه فاصله‌ی مکانی، نه فاصله‌ی زمانی... فاصله‌ی دلی.

نشستیم پشت میز. چایی آوردن. چایی‌ها سرد شد، حرف‌هامون هم.
من از کارم گفتم، اون از دانشگاه. من از فیلم جدیدی که دیدم، اون از آهنگی که گوش داده بود.

هیچ‌کدوم نگفتیم که دلمون برای هم تنگ شده. هیچ‌کدوم نگفتیم که این، شاید آخرین بار باشه.

وقتی بلند شدیم بریم، حس کردم یه چیزی ته گلوم گیر کرده. مثل بغضی که نه راه بالا داره، نه راه پایین.

گفت:
«یه روزی شاید... دوباره همو دیدیم.»

و من گفتم:
«شاید.»

نزدیک بود بگم: «بمون.»
نزدیک بود بگه: «بیا.»

ولی هیچ‌کدوم نگفتیم. هیچ‌کدوم بلد نبودیم برای یک‌بار هم که شده، دل‌مون رو به زبون بیاریم.

راه افتادیم... دو تا مسیر مختلف.
من به سمت خونه‌ای که خالی بود از خاطره،
اون به سمت آینده‌ای که شاید توش من جایی نداشتم.

امروز، چند سال گذشته. هنوز بعضی شبا صدای لیوان چای اون کافه توی گوشمه.
هنوز گاهی از خواب می‌پرم و فکر می‌کنم اگه همون روز... فقط همون روز، یکی‌مون گفته بود: "نرو"... چی می‌شد؟

ولی نگفتیم.

و حالا، از هم خوش‌مون میاد... ولی نه توی زندگیِ هم.

توی خاطرات هم زندگی می‌کنیم.
و این، تلخ‌ترین شکلِ عاشق‌بودنه...


-علی معظمی


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
😢2👍1
بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما
زیرا نمی‌دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما
از حمله‌های جند او وز زخم‌های تند او
سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی
بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما
زین باده می‌خواهی برو اول تنک چون شیشه شو
چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد
از دل فراخی‌ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند
بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن
با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپر
گر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما
اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما
تا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما


#مـــولانـــا_جـــان


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
.


سیر نمی‌شوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من

با ستم و جفا خوشم گرچه درون آتشم
چونک تو سایه افکنی بر سرم ای همای من

چونک کند شکرفشان عشق برای سرخوشان
نرخ نبات بشکند چاشنی بلای من

عود دمد ز دود من کور شود حسود من
زفت شود وجود من تنگ شود قبای من

آن نفس این زمین بود چرخ زنان چو آسمان
ذره به ذره رقص در نعره زنان که‌های من

آمد دی خیال تو گفت مرا که غم مخور
گفتم غم نمی‌خورم ای غم تو دوای من

گفت که غم غلام تو هر دو جهان به کام تو
لیک ز هر دو دور شو از جهت لقای من

گفتم چون اجل رسد جان بجهد از این جسد
گر بروم به سوی جان باد شکسته پای من

گفت بلی به گل نگر چون ببرد قضا سرش
خنده زنان سری نهد در قدم قضای من

گفتم اگر ترش شوم از پی رشک می شوم
تا نرسد به چشم بد کر و فر ولای من

گفت که چشم بد بهل کو نخورد جز آب و گل
چشم بدان کجا رسد جانب کبریای من

گفتم روزکی دو سه مانده‌ام در آب و گل
بسته خوفم و رجا تا برسد صلای من

گفت در آب و گل نه‌ای سایه توست این طرف
برد تو را از این جهان صنعت جان ربای من

زینچ بگفت دلبرم عقل پرید از سرم
باقی قصه عقل کل بو نبرد چه جای من


#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
41
.

و
اگر
اُمیدی
در
تو
بمیرد،
خداوند
امید
های
فراوان
دیگری
درونت
زنده
میکند


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
5👌1💯1
.

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر

من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر

عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر

سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر


#سعدی


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
3👌1
اول به هزار لطف بنواخت مرا
آخر به هزار غصه بگداخت مرا

چون مهره مهر خویش می‌باخت مرا
چون من همه او شدم بینداخت مرا


#مـــولانـــا_جـــان


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
3

چیست دریا؟ چشم پر اشک زمین...

- هوشنگ ابتهاج


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
4💔1
با مدّعی مگویید، اسرارِ عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد، در دردِ خودپرستی

عاشق شو اَر نَهْ روزی، کارِ جهان سرآید
ناخوانده نقشِ مقصود، از کارگاهِ هستی

#حضرت_حافظ

🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
1
برای پست نمودن اشعار وآثار زیبای خودتان در این کانال پیام بدهید
@Mr_amir_03
دوش آن صنم چه خوش گفت، در مجلسِ مُغانَم
«با کافران چه کارت؟ گر بت نمی‌پرستی»

سلطانِ من خدا را، زُلفَت شکست ما را
تا کِی کُنَد سیاهی، چندین درازدستی؟


#حضرت_حافظ

🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
👍6
در گوشهٔ سلامت، مستور چون توان بود
تا نرگسِ تو با ما، گوید رموزِ مستی

آن روز دیده بودم، این فتنه‌ها که برخاست
کز سرکشی، زمانی، با ما نمی‌نشستی

#حضرت_حافظ

🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
پیش آر جام لعل، تو ای جان جان ما

ما از کجا
حکایت بسیار از کجا!

#مولانای_جان@Ashaarmolana
.

از
نور
شکوفه
کن
به
انها
ثابت
کن
پژمرگی
خرافه
است



🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
3
.

گویند که عشق عاقبت تسکین است
اول شور است و عاقبت تمکین است

هر چند ز آسیا است سنگ زیرین
این صورت بی‌قرار بالا بین است


#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس
#رباعیات


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
2
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده‌ام

دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریده‌ام

#مـــولانـــا_جـــان


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
1👌1
تا که مولاناست آهنگِ زبانِ پارسی
شمس هم پر می‌کشید در آسمان پارسی

از حدود چین و ماچین تا بخارا و ختن
سُغد و ری جغرافیای باستانِ پارسی

قندهارِ تو سمرقند است و یزد تو هری
بلخ، شیراز است در رنگین‌کمانِ پارسی

شهر نیشابور و غزنین‌اند بخشی از بهشت
می‌رسد تا عرشِ اعلا دودمانِ پارسی

رودکی، فردوسی و سعدی و مولانای بلخ
یک قلم خورشید از یک کهکشان پارسی

کاشکی رخش از سمنگان شیهۀ دیگر کشد
کاش سهرابی دگر زاید زنان پارسی

کابل و کولاب و کرمان و خجند و اصفهان
کاشکی احیا شود باز این «جهان پارسی»

قنبرعلی تابش



🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
5🥰1
از رنجی خسته ام
که از آن من نیست
بر خاکی نشسته ام
که از آن من نیست
با نامی زیسته ام
که از آن من نیست
از دردی گریسته ام
که از آن من نیست

بر اساس شعری از احمد شاملو


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦•
@Ashaarmolana •✦❀
5

سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست

#حافظ


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
😢4
الصلاة خيرٌ من النوم
نماز بهتر از خواب است

حيّ على الفلاح
بشتابید به‌سوی رستگاری


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀.
6
#شیخ_شبلی

عارف
به چشم می گرید
به لب میخندد
به دل میسوزد
به سر میبازد
و نام دوست میگوید
و بر در او میگردد


🍃🤍🍃
.....................Join...............
❀✦• @Ashaarmolana •✦❀
2
2025/10/18 16:52:56
Back to Top
HTML Embed Code: