راز ...
#پارت1054 بلاخره وقت رفتن رسيد، مامان اصرار داشت من همراه اونا برم خونه ، مي گفت نيما كه صبح زود بايد بره، خوب تو از حالا بيا اونجا، نمي خواست اوضاع خرابتر بشه، حدس مي زد اتفاقات ناخوش آيندي در پيشه، مي دونست حال خوشي ندارم، ولي من هيچ توجهي نکردم،…
سلام عزیزان بریم برای ادامه رمان بسیاااار زیبا و کاملاااا واقعی #راز👇👇
#پارت1056
به وضوح صداش مي لرزيد
:بايد توضيح بدي... و گر نه نه من نه تو ...
اگه منو نميخواي، چرا خودتو اذيت مي
كني؟؟؟
بيا منو بکش راحت بشي...
ديگه تحملم تموم شده بود، دستام و مشت كردم زدم بهش ....
داد زدم
: تو غلط كردي خسته شدي،
مگه من چيکارت كردم... منم خسته شدم، به اينجام رسيده ....حالا ديگه به خاطر اونا
منو مي زنيييي،...
حالييت مي كنم ....آره ازت بدم مياد، مي خ.ام بکشمت ....به خاطر تو چقدر حرف شنيددددم، از
به وضوح صداش مي لرزيد
:بايد توضيح بدي... و گر نه نه من نه تو ...
اگه منو نميخواي، چرا خودتو اذيت مي
كني؟؟؟
بيا منو بکش راحت بشي...
ديگه تحملم تموم شده بود، دستام و مشت كردم زدم بهش ....
داد زدم
: تو غلط كردي خسته شدي،
مگه من چيکارت كردم... منم خسته شدم، به اينجام رسيده ....حالا ديگه به خاطر اونا
منو مي زنيييي،...
حالييت مي كنم ....آره ازت بدم مياد، مي خ.ام بکشمت ....به خاطر تو چقدر حرف شنيددددم، از
#پارت1057
خوشيام گذشتم،
همش تحمل كردم... پا به پاي تو كار كردم....
ااااااي خدا ... خسته شدم، من خر بودم ... نديدم...
نفهميدم ... اطمينان كردم... نيما چطور مي توني ...
خيلي نامردي...نخواستي بچه دار بشم كه هر غلطي مي خواي بکني
هان، گفتي سواري بگيرم... حيف من، حيييييف، تو لياقت اينهمه خوبي رو نداشتي..
دوباره با مشت زدم به شونه هاش:
نگه دار، بذار برم...گوشام خيلي درازه...
جلوي من عطر ستاره رو مي زني به خودت، مگه لادن بچه توعه كه
بغلش ميکني.... حيووني تو بغل تو آرووم ميگيره،
نمي دونه چه بي قراري هايي پشت سرشه،
مثل من احمق كه بهت
تکيه كردم....
اصلا" برو از فردا آزادي برو دنبال زندگيت ،
برو به جهنم... رفتي به اونا گفتي من زن زوريم،
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
خوشيام گذشتم،
همش تحمل كردم... پا به پاي تو كار كردم....
ااااااي خدا ... خسته شدم، من خر بودم ... نديدم...
نفهميدم ... اطمينان كردم... نيما چطور مي توني ...
خيلي نامردي...نخواستي بچه دار بشم كه هر غلطي مي خواي بکني
هان، گفتي سواري بگيرم... حيف من، حيييييف، تو لياقت اينهمه خوبي رو نداشتي..
دوباره با مشت زدم به شونه هاش:
نگه دار، بذار برم...گوشام خيلي درازه...
جلوي من عطر ستاره رو مي زني به خودت، مگه لادن بچه توعه كه
بغلش ميکني.... حيووني تو بغل تو آرووم ميگيره،
نمي دونه چه بي قراري هايي پشت سرشه،
مثل من احمق كه بهت
تکيه كردم....
اصلا" برو از فردا آزادي برو دنبال زندگيت ،
برو به جهنم... رفتي به اونا گفتي من زن زوريم،
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
عزیزان رمان #راز خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #راز رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
@tabliq660👈👈👈👈