This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نەورووزدان پیرووز 🔥❤️
✅ئمێدەوارم ئێ ساڵە ، لەبە ساڵ خوەشێگ بوود ک هۊچوەخت لە هۊر نەچوود. ساڵێگ پڕ لە سەواراتِ خاس و خەوەرەیل خوەش
.
ئهێ کوانگ سهردوسڕ! چووهیلد هاکوو
ئهێ دهروهچِ کوور، ئارزووهیلد ها کوو
ئمساڵ چمان زار و زهمین هانه خهوا
ئهێ تاش! وههاره، ئهزبووهیلد ها کوو
🆔 @B_dowlati
✍ بابک دولتی
🔄 مریم صفرزاده
سال نو مبارک
✅امیدوارم این سال، آنچنان سال خوبی باشد کە هیچگاە از یاد نرود. سالی لبریز از اتفاقاتِ نیکو و خبرهای خوش
.
اجاق سرد! هیزمهایت کو؟
دریچهی کور! آرزوهایت کو؟
امسال زمین و زمان را گویی خواب برده است!
آی کوه! ازبوئههایت* کجاست؟
✅ئمێدەوارم ئێ ساڵە ، لەبە ساڵ خوەشێگ بوود ک هۊچوەخت لە هۊر نەچوود. ساڵێگ پڕ لە سەواراتِ خاس و خەوەرەیل خوەش
.
ئهێ کوانگ سهردوسڕ! چووهیلد هاکوو
ئهێ دهروهچِ کوور، ئارزووهیلد ها کوو
ئمساڵ چمان زار و زهمین هانه خهوا
ئهێ تاش! وههاره، ئهزبووهیلد ها کوو
🆔 @B_dowlati
✍ بابک دولتی
🔄 مریم صفرزاده
سال نو مبارک
✅امیدوارم این سال، آنچنان سال خوبی باشد کە هیچگاە از یاد نرود. سالی لبریز از اتفاقاتِ نیکو و خبرهای خوش
.
اجاق سرد! هیزمهایت کو؟
دریچهی کور! آرزوهایت کو؟
امسال زمین و زمان را گویی خواب برده است!
آی کوه! ازبوئههایت* کجاست؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر کوردی 🌹
.
عمریست ،تنها، نشانِ خودم را جستجو میکنم؛
من قاتلِ منم و قصاصِ خویش را به انتظار نشستهام.
به اکنون قسم! بریدهام از دنیا.
امشب، به بودن خویش هم مشکوکم.
🆔 @B_dowlati
📚 خان
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە
.
عمریست ،تنها، نشانِ خودم را جستجو میکنم؛
من قاتلِ منم و قصاصِ خویش را به انتظار نشستهام.
به اکنون قسم! بریدهام از دنیا.
امشب، به بودن خویش هم مشکوکم.
🆔 @B_dowlati
📚 خان
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزل کوردی با ترجمهی فارسی
.
زمین و زمان را موریانهها گرفتهاند.
توی تمام کوچههای جهان
موریانگانند که وول میخورند.
بنای هر خانه را که بگذارند،
آنها پنهان میشوند لابلای آجرها؛
بعد همراه زمان، هر روز
ذرات خانه را میجوند.
روزی ساعت طغیان بزرگ فرا میرسد
آنگاه چون ساچمههای گداختهی پران
موریانگان هجوم میآورند.
موریانهها، این سربازهای مرگ
خانه خانه در تقلایند
تا نشان حیات را بزدایند.
اینان به صبر پا سفت کردهاند
تا جهان را بپوسانند.
موریانهها خون میمکند،
خون پیران را و جوانان را.
حرفایم را باید که تمام کنم
فرصتی نیست؛
قدم به قدم
سر میرسند موریانهها.
حرفایم را باید که تمام کنم
چیزی نماندهست؛ دارم فرو میریزم.
به مغز استخوان رسیدهاند انگار موریانهها!
🔴هاوڕێەیل بەڕێز!
کتاوەیل خەو ، خان و ڕێ
له چاپەمەن دیباچە بتوان👇
09029331033
.
زمین و زمان را موریانهها گرفتهاند.
توی تمام کوچههای جهان
موریانگانند که وول میخورند.
بنای هر خانه را که بگذارند،
آنها پنهان میشوند لابلای آجرها؛
بعد همراه زمان، هر روز
ذرات خانه را میجوند.
روزی ساعت طغیان بزرگ فرا میرسد
آنگاه چون ساچمههای گداختهی پران
موریانگان هجوم میآورند.
موریانهها، این سربازهای مرگ
خانه خانه در تقلایند
تا نشان حیات را بزدایند.
اینان به صبر پا سفت کردهاند
تا جهان را بپوسانند.
موریانهها خون میمکند،
خون پیران را و جوانان را.
حرفایم را باید که تمام کنم
فرصتی نیست؛
قدم به قدم
سر میرسند موریانهها.
حرفایم را باید که تمام کنم
چیزی نماندهست؛ دارم فرو میریزم.
به مغز استخوان رسیدهاند انگار موریانهها!
🔴هاوڕێەیل بەڕێز!
کتاوەیل خەو ، خان و ڕێ
له چاپەمەن دیباچە بتوان👇
09029331033
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#غەزەڵ_کوردی 🌷
میپرسی: چه میتوان یافت گرد این زندگی کال ؟
تنها قفس،
قانون لجوجی که اینجا حکم میراند.
میگویند: دچار خیالات دور که نباشی،
قفس جای خوبی خواهد شد
برای آدم ابله.
لحظهای این کوچههای بیانتها را ببین!
تا دریابی که همه جا را قفس چیدهاند،
قفس پشت قفس.
آه پرندهی غمگین! از زاری دست بکش!
همه جا را
رویش بیامان قفسها گرفته است.
من، خود لبریزم از هزار درد؛
و نگاه که میکنم،
تو هم آزردهی شکستی، آزردهی قفس.
قناری اندوهگین! آی پرندهی زار!
دیگر بس است!
بر باد خواهی رفت!
به درک که قفسی هست!
نمیگذارندت از این دوزخ، ساده بگذری؛
شهرها در تسلط قفساند یک به یک.
آرام بگیر! کاری از من ساخته نیست؛
قفس از همگان
فرصت نفس را حتی گرفته است.
آرام بگیر!
دردهای جهان به تمامی شکل همند؛
سوی دیگر جاده گمان میکنی که چیست؟
دیگربار قفس.
.
📚 ڕێ
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە
.
🆔 @b_dowlati
.
#بنێرن_ئەڕا_کوردەوار 🙏🌷
میپرسی: چه میتوان یافت گرد این زندگی کال ؟
تنها قفس،
قانون لجوجی که اینجا حکم میراند.
میگویند: دچار خیالات دور که نباشی،
قفس جای خوبی خواهد شد
برای آدم ابله.
لحظهای این کوچههای بیانتها را ببین!
تا دریابی که همه جا را قفس چیدهاند،
قفس پشت قفس.
آه پرندهی غمگین! از زاری دست بکش!
همه جا را
رویش بیامان قفسها گرفته است.
من، خود لبریزم از هزار درد؛
و نگاه که میکنم،
تو هم آزردهی شکستی، آزردهی قفس.
قناری اندوهگین! آی پرندهی زار!
دیگر بس است!
بر باد خواهی رفت!
به درک که قفسی هست!
نمیگذارندت از این دوزخ، ساده بگذری؛
شهرها در تسلط قفساند یک به یک.
آرام بگیر! کاری از من ساخته نیست؛
قفس از همگان
فرصت نفس را حتی گرفته است.
آرام بگیر!
دردهای جهان به تمامی شکل همند؛
سوی دیگر جاده گمان میکنی که چیست؟
دیگربار قفس.
.
📚 ڕێ
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە
.
🆔 @b_dowlati
.
#بنێرن_ئەڕا_کوردەوار 🙏🌷
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غەزەڵ کوردی🌻
.
این دریچهی روشن از کجا رسید؟
هنگام رفتنم شب بود.
فکر هزار سال بیخوابی چگونه پا گرفت؟
در حیرتم؛
این رود گلآلود از کجاست؟
پیش از این آبی زلال جاری بود از کوه.
تنها چند روزی پی خاطرههام رفته بودم؛
چه اتفاق افتاد؟
این ترس بیپایان چیست؟
شبح از کجا رسید؟
اینجا خانههایی بود تا پناه خستگی باشند؛
کسانی اما سند ساختند.
حرف تصاحب چگونه آغاز شد؟
آن که مینوشت من بودم؛
حالا نگاه کنید که داستان
چه سان دیگرگون شده است!
زندان آهنین چگونه اضافه شد؟
داستان، خودسر و رها
خویش را تغییر داده و
پا به کوچه نهاده است.
طوفان و این ریگها از کجا پیدا شدند؟
این پرتگاه که انتهای جاده ایستاده است،
این راهی که همگان میپیمایند
از کجا آمده است؟
به جاده میاندیشند آدمها و گرفتار میشوند؛
این فکر دهشتناکی که میگویند، از کجاست؟
باید از نو بخوانم
سطر به سطر؛
شاید دریابم که این راه بیپایان
از کجا آغاز شد؟!
🆔 @B_dowlati
📚 ڕێ
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە
.
این دریچهی روشن از کجا رسید؟
هنگام رفتنم شب بود.
فکر هزار سال بیخوابی چگونه پا گرفت؟
در حیرتم؛
این رود گلآلود از کجاست؟
پیش از این آبی زلال جاری بود از کوه.
تنها چند روزی پی خاطرههام رفته بودم؛
چه اتفاق افتاد؟
این ترس بیپایان چیست؟
شبح از کجا رسید؟
اینجا خانههایی بود تا پناه خستگی باشند؛
کسانی اما سند ساختند.
حرف تصاحب چگونه آغاز شد؟
آن که مینوشت من بودم؛
حالا نگاه کنید که داستان
چه سان دیگرگون شده است!
زندان آهنین چگونه اضافه شد؟
داستان، خودسر و رها
خویش را تغییر داده و
پا به کوچه نهاده است.
طوفان و این ریگها از کجا پیدا شدند؟
این پرتگاه که انتهای جاده ایستاده است،
این راهی که همگان میپیمایند
از کجا آمده است؟
به جاده میاندیشند آدمها و گرفتار میشوند؛
این فکر دهشتناکی که میگویند، از کجاست؟
باید از نو بخوانم
سطر به سطر؛
شاید دریابم که این راه بیپایان
از کجا آغاز شد؟!
🆔 @B_dowlati
📚 ڕێ
✍ بابەک_دەوڵەتی
🔄 مەریەم_سەفەرزادە