Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه نهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
اگر این گزارش درست باشد، به این ترتیب نرون نخستین امپراتور روم است که با میترائیسم آشنا شد. نرون خیلی میل داشت که به نام خدای خورشید شهرت پیدا بکند.
حتی در باغ کاخ نرون مجسمۀ عظیمی قرار داشت، که تجسم خدای خورشید بود. ما بیآنکه خودمان را با جزئیات برخورد تیریدات بانرون مشغول بکنیم، به این نتیجه کار داریم، که پس از یک قرن میترائیسم در روم جا افتاده است و مقامی استوار دارد و میرود با رنگ و روی رومی، قرنها در اروپا ماندگار شود.
جز این برخورد تیریدات اشکانی با نرون و صدور رسمی میترائیسم به امپراتوری روم اخبار دیگری داریم، که به موجب ان میترائیسم پیش از تیریدات از طریق دزدان دریایی کیلیکیه(سیلیسیه) به روم راه یافته است. بنابر پلوتارخ دزدان دریایی پرقدرتی که مدتها گذرگاههای آبی دریای اژه و مدیترانه را برای بازرگانان پرمخاطره ساخته بودند، وسیلۀ پومیه (پومپیوس)، یکی از سرداران بزرگ روم، طی سالهای 78 تا 67 پیش از میلاد، شکست میخورند و پس از اسارت در ایتالیا مخصوصاً در شهر ساحلی اوسیتا اسکان داده میشوند. این دزدان آیین میترا را در دیار جدید ترویج میکنند37.
دلائل دیگری نیز در دست است، که نقش اشکانیان ارمنستان در ترویج مهرپرستی ناچیز نبوده است: سنگنگارۀ بزرگ آنتیوکوس (34- 69 پیش از میلاد) در نیمرو داغ ارمنستان کوچکف و پدرش میترا داد (مهرداد) بهترین کارنامههای عظمت میترا در این دوره است. هر دو ساتراپ در صخرهای عظیم خدایان نیاکان خود را تصویر کردهاند. در میان این خدایان آنتیوکوس بر تخت نشسته است. در سنگ نبشتهای مربوط به سنگ
نگارهها میترا در کنار دیگر خدایان محلی و آبانی جای والایی دارد. در هردو سنگ نگاره، آنتیوکوس و میتراداد دست میترا را میفشارند و میترا لباسی اشکانی به تن دارد.
سکهای که وسیلۀ قیصر گودریان سوم (244- 338 میلادی) در تاروس ضرب شده است نماینده ادامۀ حیات میترا در این نواحی است. در این سکه میترا در حال کشتن گاو است (شکل همین صفحه).
شواهد دیگر و فراوانی از رخنۀ گام به گام میترا به مغرب زمین در دست است، که پرداختن به همۀ آنها مجالی دیگر میخواهد و در این جا فقط به چند اشارل کوتاه قناعت میکنیم:
تراژن امپراتور روم با تصرف داسیا (رومانی امروز) در سال 106 میلادی میترا را به رومانی برد و در نتیجه معبدهای زیادی برای برگزاری مراسم مهرگان و پرستش میترا در این سرزمین به وجود آمد. هادریان تا اشکاتلند پیش رفت و در کناد دژها و استحکاماتی که برای سپاهیان خود ساخت، معابدی هم برای میترا در نظر گرفته شد، که آثار یکی از این معابد هنوز هم بر جای است.
لژیونهای رومی در پی متصرفات جدید به هرجا که قدم گذاشتند معبدی هم برای میترا ساختند. در رومانی، دربلغارستان، دریوگوسلاوی، در آلمان، در اتریش، در انگلستان، در فرانسهف در اسپانیا و در شمال آفریقا.
راز دلبستگی مردم این سامان به خدایی این چنین بیگانه و از سرزمینی دور دست آمده نیز یکی از مسائل بلاتکلیف تاریخ است و یکی از مسائلی که روانشناسی تاریخ باید به آن بپردازد... چرا کومودوس (192- 180 میلادی) امپراتور روم به آیین مهر گراید؟
در سه معبدی که والریانوس ماکسیمیانوس (305- 286) در دالماسی، شمال غربی یوگوسلاوی ساخت و در معابدی دیگری که در شمال آفریقا بنا کرد، چه مراسی برگزار میشدند؟ جامعۀ امپراتوری عظیم روم چه برداشتی از میترا داشت که در 307 میلادی دیوکلیسن اپراتورروم، میترا خورشید شکست ناپذیر را حامی و حافظ بقای روم خواند و برای میترایی این چنین پراعتبار معبدی در کارنونتوم، در نزدیکی وین ساخت؟
صفحه نهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
اگر این گزارش درست باشد، به این ترتیب نرون نخستین امپراتور روم است که با میترائیسم آشنا شد. نرون خیلی میل داشت که به نام خدای خورشید شهرت پیدا بکند.
حتی در باغ کاخ نرون مجسمۀ عظیمی قرار داشت، که تجسم خدای خورشید بود. ما بیآنکه خودمان را با جزئیات برخورد تیریدات بانرون مشغول بکنیم، به این نتیجه کار داریم، که پس از یک قرن میترائیسم در روم جا افتاده است و مقامی استوار دارد و میرود با رنگ و روی رومی، قرنها در اروپا ماندگار شود.
جز این برخورد تیریدات اشکانی با نرون و صدور رسمی میترائیسم به امپراتوری روم اخبار دیگری داریم، که به موجب ان میترائیسم پیش از تیریدات از طریق دزدان دریایی کیلیکیه(سیلیسیه) به روم راه یافته است. بنابر پلوتارخ دزدان دریایی پرقدرتی که مدتها گذرگاههای آبی دریای اژه و مدیترانه را برای بازرگانان پرمخاطره ساخته بودند، وسیلۀ پومیه (پومپیوس)، یکی از سرداران بزرگ روم، طی سالهای 78 تا 67 پیش از میلاد، شکست میخورند و پس از اسارت در ایتالیا مخصوصاً در شهر ساحلی اوسیتا اسکان داده میشوند. این دزدان آیین میترا را در دیار جدید ترویج میکنند37.
دلائل دیگری نیز در دست است، که نقش اشکانیان ارمنستان در ترویج مهرپرستی ناچیز نبوده است: سنگنگارۀ بزرگ آنتیوکوس (34- 69 پیش از میلاد) در نیمرو داغ ارمنستان کوچکف و پدرش میترا داد (مهرداد) بهترین کارنامههای عظمت میترا در این دوره است. هر دو ساتراپ در صخرهای عظیم خدایان نیاکان خود را تصویر کردهاند. در میان این خدایان آنتیوکوس بر تخت نشسته است. در سنگ نبشتهای مربوط به سنگ
نگارهها میترا در کنار دیگر خدایان محلی و آبانی جای والایی دارد. در هردو سنگ نگاره، آنتیوکوس و میتراداد دست میترا را میفشارند و میترا لباسی اشکانی به تن دارد.
سکهای که وسیلۀ قیصر گودریان سوم (244- 338 میلادی) در تاروس ضرب شده است نماینده ادامۀ حیات میترا در این نواحی است. در این سکه میترا در حال کشتن گاو است (شکل همین صفحه).
شواهد دیگر و فراوانی از رخنۀ گام به گام میترا به مغرب زمین در دست است، که پرداختن به همۀ آنها مجالی دیگر میخواهد و در این جا فقط به چند اشارل کوتاه قناعت میکنیم:
تراژن امپراتور روم با تصرف داسیا (رومانی امروز) در سال 106 میلادی میترا را به رومانی برد و در نتیجه معبدهای زیادی برای برگزاری مراسم مهرگان و پرستش میترا در این سرزمین به وجود آمد. هادریان تا اشکاتلند پیش رفت و در کناد دژها و استحکاماتی که برای سپاهیان خود ساخت، معابدی هم برای میترا در نظر گرفته شد، که آثار یکی از این معابد هنوز هم بر جای است.
لژیونهای رومی در پی متصرفات جدید به هرجا که قدم گذاشتند معبدی هم برای میترا ساختند. در رومانی، دربلغارستان، دریوگوسلاوی، در آلمان، در اتریش، در انگلستان، در فرانسهف در اسپانیا و در شمال آفریقا.
راز دلبستگی مردم این سامان به خدایی این چنین بیگانه و از سرزمینی دور دست آمده نیز یکی از مسائل بلاتکلیف تاریخ است و یکی از مسائلی که روانشناسی تاریخ باید به آن بپردازد... چرا کومودوس (192- 180 میلادی) امپراتور روم به آیین مهر گراید؟
در سه معبدی که والریانوس ماکسیمیانوس (305- 286) در دالماسی، شمال غربی یوگوسلاوی ساخت و در معابدی دیگری که در شمال آفریقا بنا کرد، چه مراسی برگزار میشدند؟ جامعۀ امپراتوری عظیم روم چه برداشتی از میترا داشت که در 307 میلادی دیوکلیسن اپراتورروم، میترا خورشید شکست ناپذیر را حامی و حافظ بقای روم خواند و برای میترایی این چنین پراعتبار معبدی در کارنونتوم، در نزدیکی وین ساخت؟
صفحه نهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤1👍1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه دهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
9- جشن مهرگان: در هشت بخش گذشته کوشیدیم، تا اندازهای زمینه را برای آشنایی بیشتر با مهرگان آماده سازیم.
با اطلاعاتی که دربارۀ میترا داریم، حالا میتوانیم، بپذیریم که جشن مهرگان نتیجۀ نهایی جشنهای پراکندهای است که گاه و بیگاه، از طرف میترا پرستان (مهرپرستان) برگزار میشده است به مرور چون شاهان و مغان و کاهنان با شرکت خود در مراسم قربانی به آن شکلی رسمیتری دادهاند از مجموع این جشنهای پراکنده جشن مهرگان برای یک زمان معین شکل گرفته است. طبیعی است که مهرروز مهرماه مناسبترین روز برگزاری جشن مهرگان بوده است. زیرا آغاز نیمۀ دوم سال هم وقت فراغت کشاورزان از مبارزۀ با طبیعت است و هم فراغت شاهان از جنگ با دشمنان38.
ما هنوز در هیچ یک از آثار پیش از اسلامی خود اشارهای صریح به برگزاری جشن مهرگان در ایران پیدا نکردهایم. هر چه داریم از گزارشهای مورخان غیر ایرانی پیش از اسلام است و از اخبار برگزاری این جشن در خارج از ایرانف مخصوصاً در روم.
و متأسفانه در مدارک ایرانی پس از اسلام به نقش مردم در این جشنها اشارۀ چندانی نشده است و هر چه میخوانیم دربارۀ شاهان است و امیران و بزرگان تنها از قرائن چنین دستگیرمان میشود، که این جشن از نظر تودههای مردم جشن پیروزی بر ظلم و ستم است. جشن پیروزی بر ضحاک، که مجسم ظلم است و ستم و همیشه در اساطیر و افسانههای ایرانی نمایندۀ شاهان ظالم، که لابد همه ظالم بودهاند، چون خلافش ثابت نشده است! سرنخ همین جا است! و اگر میترا روزگاری، پیش از زرتشت خداوند خونریزی بوده است، همین بس از نیروی مردم، که او را از بارگاه خدائیش پایین کشیدهاند و به صورت ایزد راستی و پاکی و انصاف درآوردهاند و جشن خونریزی
را به جشن پیروزی برستم و جشن دهقانان زحمتکش درآوردهاند. جشن حرکت و برکت و برکت و حرکت!
بنابر اوستا، در ایرانباستان سال را به دو فصل مساوی تقسیم میکردند و در آغاز هر فصل جشن با شکوهی ترتیب میدادند. فصل اول تابستان بود، که «همه» (Hama) خوانده میشد و فصل دوم زمستان و به نام «زینه»(Zayana). جشن آغاز تابستان نوروز بود و جشن آغاز زمستان «میتراکانا» (میتراگان). آیینهای این جشن روز شانزدهم ماه، که خود روز مهر است، آغاز میشد و تا روز بیست و یکم ماه، رام روز، ادامه داشت. مهرروز مهرماه، مهرگان کوچک، آغاز جشن مهرگان بود و جشن عامه، ورام روز مهرگان بزرگ نامیده میشد و جشن خواص بود. با این همه به طوری که از گزارش ابوریحان بر میآید(←) سراسر مهرماه از طرف تودههای مردم جشن گرفته میشد. چون زرتشتیان این جشن را مطابق با تقدیم قدیم شمسی اوستایی برگزار میکنند، روز دهم مهر با تقویم اصلاحی کنونی برابر با روز شانزدهم تقویم اوستایی است.
کتزیاس در سال 390 میلادی دربارۀ این جشن مینویسد، که شاهان هخامنشی در مراسم جشن مهرگان لباس سرخ به تن میکنند و در نوشیدن میافراط میورزند. و استرابون جغرافیدان یونانی مینویسد، ساتراپ ارمنستان به هنگام جشن مهرگان بیست هزار(1000؟) کره اسب به دربار هدیه میکند. معلوم نیست این اسبها طی مراسم جشن در قربانگاههای میترایی قربانی میشدند و یا مورد استفادۀ درباریان و نظامیان قرار میگرفتند. با توجه به اینکه میدانیم، هخامنشیان، جشنهای بزرگ، از آن جمله نوروز را در کاخهای تخت جمشید برگزار میکردند، در سنگ نگارههای تخت جمشید شواهد زیادی را میتوان در ارتباط با جشن مهرگان به دست آورد. از ان جمله چارپایانی که نمایندگان ساتراپیهای گوناگون برای هدیه کردن به شاه همراه دارند.
متأسفانه، با اینکه به علت پیدایش جشن مهرگان دست یافتهایم، اطلاعاتمان دربارۀ برگزاری این جشن بسیار ناچیز است و در مسائل تاریخی، اغلب هر چه اطلاعات و اخبار درست کمتر است، میدان عمل برای اخبار و گزارشهای نادرست بیشتر است و اخبار نادرست کار بررسی را دشوار میکنند. به هر حال ناگزیریم با همین اطلاعات ناچیزی، که بیشترشان دربارۀ درباریان و شاهان است تا مردم عامی، بسازیم. البته یادآوری این نکته نیز حائز اهمیت است که حتی گزارشهای نادرست نیز در کار پژوهش از اعتبار خاصی برخوردارند. زیرا با همین گزارشها میتوانیم به برداشت زمان تدوین گزارشها از مطلب مورد بحث دست بیابیم. مثلاً ابوالحسن علیبنحسین مسعودی اوائل سده چهارم هجری دربارۀ جشم مهرگان مینویسد:
صفحه دهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
9- جشن مهرگان: در هشت بخش گذشته کوشیدیم، تا اندازهای زمینه را برای آشنایی بیشتر با مهرگان آماده سازیم.
با اطلاعاتی که دربارۀ میترا داریم، حالا میتوانیم، بپذیریم که جشن مهرگان نتیجۀ نهایی جشنهای پراکندهای است که گاه و بیگاه، از طرف میترا پرستان (مهرپرستان) برگزار میشده است به مرور چون شاهان و مغان و کاهنان با شرکت خود در مراسم قربانی به آن شکلی رسمیتری دادهاند از مجموع این جشنهای پراکنده جشن مهرگان برای یک زمان معین شکل گرفته است. طبیعی است که مهرروز مهرماه مناسبترین روز برگزاری جشن مهرگان بوده است. زیرا آغاز نیمۀ دوم سال هم وقت فراغت کشاورزان از مبارزۀ با طبیعت است و هم فراغت شاهان از جنگ با دشمنان38.
ما هنوز در هیچ یک از آثار پیش از اسلامی خود اشارهای صریح به برگزاری جشن مهرگان در ایران پیدا نکردهایم. هر چه داریم از گزارشهای مورخان غیر ایرانی پیش از اسلام است و از اخبار برگزاری این جشن در خارج از ایرانف مخصوصاً در روم.
و متأسفانه در مدارک ایرانی پس از اسلام به نقش مردم در این جشنها اشارۀ چندانی نشده است و هر چه میخوانیم دربارۀ شاهان است و امیران و بزرگان تنها از قرائن چنین دستگیرمان میشود، که این جشن از نظر تودههای مردم جشن پیروزی بر ظلم و ستم است. جشن پیروزی بر ضحاک، که مجسم ظلم است و ستم و همیشه در اساطیر و افسانههای ایرانی نمایندۀ شاهان ظالم، که لابد همه ظالم بودهاند، چون خلافش ثابت نشده است! سرنخ همین جا است! و اگر میترا روزگاری، پیش از زرتشت خداوند خونریزی بوده است، همین بس از نیروی مردم، که او را از بارگاه خدائیش پایین کشیدهاند و به صورت ایزد راستی و پاکی و انصاف درآوردهاند و جشن خونریزی
را به جشن پیروزی برستم و جشن دهقانان زحمتکش درآوردهاند. جشن حرکت و برکت و برکت و حرکت!
بنابر اوستا، در ایرانباستان سال را به دو فصل مساوی تقسیم میکردند و در آغاز هر فصل جشن با شکوهی ترتیب میدادند. فصل اول تابستان بود، که «همه» (Hama) خوانده میشد و فصل دوم زمستان و به نام «زینه»(Zayana). جشن آغاز تابستان نوروز بود و جشن آغاز زمستان «میتراکانا» (میتراگان). آیینهای این جشن روز شانزدهم ماه، که خود روز مهر است، آغاز میشد و تا روز بیست و یکم ماه، رام روز، ادامه داشت. مهرروز مهرماه، مهرگان کوچک، آغاز جشن مهرگان بود و جشن عامه، ورام روز مهرگان بزرگ نامیده میشد و جشن خواص بود. با این همه به طوری که از گزارش ابوریحان بر میآید(←) سراسر مهرماه از طرف تودههای مردم جشن گرفته میشد. چون زرتشتیان این جشن را مطابق با تقدیم قدیم شمسی اوستایی برگزار میکنند، روز دهم مهر با تقویم اصلاحی کنونی برابر با روز شانزدهم تقویم اوستایی است.
کتزیاس در سال 390 میلادی دربارۀ این جشن مینویسد، که شاهان هخامنشی در مراسم جشن مهرگان لباس سرخ به تن میکنند و در نوشیدن میافراط میورزند. و استرابون جغرافیدان یونانی مینویسد، ساتراپ ارمنستان به هنگام جشن مهرگان بیست هزار(1000؟) کره اسب به دربار هدیه میکند. معلوم نیست این اسبها طی مراسم جشن در قربانگاههای میترایی قربانی میشدند و یا مورد استفادۀ درباریان و نظامیان قرار میگرفتند. با توجه به اینکه میدانیم، هخامنشیان، جشنهای بزرگ، از آن جمله نوروز را در کاخهای تخت جمشید برگزار میکردند، در سنگ نگارههای تخت جمشید شواهد زیادی را میتوان در ارتباط با جشن مهرگان به دست آورد. از ان جمله چارپایانی که نمایندگان ساتراپیهای گوناگون برای هدیه کردن به شاه همراه دارند.
متأسفانه، با اینکه به علت پیدایش جشن مهرگان دست یافتهایم، اطلاعاتمان دربارۀ برگزاری این جشن بسیار ناچیز است و در مسائل تاریخی، اغلب هر چه اطلاعات و اخبار درست کمتر است، میدان عمل برای اخبار و گزارشهای نادرست بیشتر است و اخبار نادرست کار بررسی را دشوار میکنند. به هر حال ناگزیریم با همین اطلاعات ناچیزی، که بیشترشان دربارۀ درباریان و شاهان است تا مردم عامی، بسازیم. البته یادآوری این نکته نیز حائز اهمیت است که حتی گزارشهای نادرست نیز در کار پژوهش از اعتبار خاصی برخوردارند. زیرا با همین گزارشها میتوانیم به برداشت زمان تدوین گزارشها از مطلب مورد بحث دست بیابیم. مثلاً ابوالحسن علیبنحسین مسعودی اوائل سده چهارم هجری دربارۀ جشم مهرگان مینویسد:
صفحه دهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤1👍1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه یازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«... از نوروز تا مهرگان یکصد و شصت و نه روز است. ایرانیان دربارۀ مهرگان گویند، که به روزگاران قدیم یکی از پادشاهان ایران به همۀ مردم از خاص و عام ظلم میکرد و این پادشاه مهر نام داشت. و ماهها را به نام ملوک مینامیدند. مثلاً میگفتند مهرماه. و عمر این پادشاه دراز شد و ظلم وی سخت شد. در نیمۀ این ماه یعنی مهرماه بمرد و روز مرگ وی را مهرجان نامیدند. یعنی مهرجان داد!...» 39.
این گزارش با همۀ نادرستیش همۀ آن چیزی است که یک مورخ عرب دربارۀ جشن مهرگان دارد. گزارش ثعالبی نیز اطلاعات چندانی به دست نمیدهد. از مطلب طولانی ثعالبی دربارۀ جشن هرگان تنها چیزی که دستگیرمان میشود این است ، که «در زمان اشکانیان جشن مهرگان برگزار میشده است و در زمان خسرو پسر فیروز هدیههایی به شاه تقدیم میشده است»40
گزارش ابوریحان بیرونی، که در اواخر سدۀ چهارم هجری تهیه شده است نیز، جز افسانه چیزی به دست نمیدهد. ما در این جا به عمد عین گزارش ابوریحان را نقل میکنیم، تا نشان بدهیم جشن مهرگان در اواخر سدۀ چهارم هجری از نظر یک دانشمند به چه چیزی تلقی میشده است. چون در هر حال اطلاعات ابوریحان بیشتر از اطلاعات مردم زمان او بوده است:
«... گویند مهر، که اسم خورشید است، در چنین روزی ظاهر شد. به این مناسبت
این روز بدو منسوب کردهاند. پادشاهان در این جشن تاجی که به شکل خورشید و در آن دایرهای مانند چرخ نصب بود به سر میگذاشتند. و گویند در این روز فریدون به بیوراسب، که ضحاک خوانندش، دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان، به یاری فریدون، فرود آمدند. به یاد آن، در جشن مهرگان، در سرای پادشاهان مرد دلیری میگماشتند، که بامدادان، به آواز بلند، ندا درمیداد، ای فرشتگان! به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید! و گویند خداوند در این روز زمین را بگسترایند، و در اجساد، روان بدمانید. و در این روز کره ماه، که تا آن وقتگوی تاریکی بود، از خورشید روشنایی و نور کسب نمود. از سلمان فارسی نقل شده است، که او گفت، ما در زمان ساسانیان قائل بودیم، از آن که خداوند، یاقوت را در روز نوروز از برای زینت مردمان بیافرید و زبرجد را در روز مهرجان. و این دو روز را بر سایر ایام سال فضیلت داد. چنان که یاقوت و زبرجد را بر سایر جواهرات.
در آخرین روز این جشن، که بیست و یکم ماه باشد، فریدون ضحاک را در کوه دماوند به زندان انداخت، وخلایق را از گزند او برهانید. لاجرم در این روز عید گرفتند، و آفریدون مردم را امر کرد، که کشتی به میان بندند و واج زمزمه کنند و در هنگام خوردن و آشامیدن لب از سخن فرو بندند. چون مدت استیلای ضحاک هزار سال طول کشید و ایرانیان خود مشاهده کردند، که ممکن است عمر انسان این همه طولانی گردد، از این روز به بعد دعای خیرشان در حق یکدیگر چنین بود: هزار سال بزی!
زرادشت فرمود، که آغاز و انجام جشن مهرجان در عظمت و شرافت مساوی است، پس هر دو روز را عید بگیرید. از این پس هرمز بن شاپور در تمام روزهای مهرجان جشن برپا داشت... بعد پادشاهان و مردمان ایرانشهر از آغاز مهرجان تا مدت سی روز، مانند نوروز، عید میگرفتند. و هر پنج روز را به یک طبقۀ از شاهزادگان و موبدان و بزرگان و بازرگانان و رزمیان و دهقانان و اهل حرفه و صنایع مخصوص نمودند»41.
این «داستان» اگر هم از «داستان» اصلی پیدایش جشن مهرگان به دور است. هر چه هست، در برگیرندۀ همۀ اطلاعات یک دانشمند ایرانی از جشن مهرگان در اواخر سدۀ چهارم هجری است و لابد که تا در زمان ابوریحان «داستان» های زیادی پدید آمدهاند و هزارگاهی با برجای گذاشتن چند عنصر، جای خود را به «داستان» جدیدی سپردهاند.
با این همه چون «داستان» به ما رسیده از بیخ و بن مبتنی بر «داستان»های به ما نرسیده است و از طرف دیگر اصل جریان جریانی افسانهای است، هر چه از این گزارشها به دست بیاوریم به شناخت مهرگان کمک بیشتری شده است. هدف، شناخت برداشت مردم است از جشنهایش. این برداشت از آن هر دورهای باشد بهای ویژۀ خود را دارد. حتی سفرنامۀ مجمول فیثاغورث نیز بهای خود را دارد:
صفحه یازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«... از نوروز تا مهرگان یکصد و شصت و نه روز است. ایرانیان دربارۀ مهرگان گویند، که به روزگاران قدیم یکی از پادشاهان ایران به همۀ مردم از خاص و عام ظلم میکرد و این پادشاه مهر نام داشت. و ماهها را به نام ملوک مینامیدند. مثلاً میگفتند مهرماه. و عمر این پادشاه دراز شد و ظلم وی سخت شد. در نیمۀ این ماه یعنی مهرماه بمرد و روز مرگ وی را مهرجان نامیدند. یعنی مهرجان داد!...» 39.
این گزارش با همۀ نادرستیش همۀ آن چیزی است که یک مورخ عرب دربارۀ جشن مهرگان دارد. گزارش ثعالبی نیز اطلاعات چندانی به دست نمیدهد. از مطلب طولانی ثعالبی دربارۀ جشن هرگان تنها چیزی که دستگیرمان میشود این است ، که «در زمان اشکانیان جشن مهرگان برگزار میشده است و در زمان خسرو پسر فیروز هدیههایی به شاه تقدیم میشده است»40
گزارش ابوریحان بیرونی، که در اواخر سدۀ چهارم هجری تهیه شده است نیز، جز افسانه چیزی به دست نمیدهد. ما در این جا به عمد عین گزارش ابوریحان را نقل میکنیم، تا نشان بدهیم جشن مهرگان در اواخر سدۀ چهارم هجری از نظر یک دانشمند به چه چیزی تلقی میشده است. چون در هر حال اطلاعات ابوریحان بیشتر از اطلاعات مردم زمان او بوده است:
«... گویند مهر، که اسم خورشید است، در چنین روزی ظاهر شد. به این مناسبت
این روز بدو منسوب کردهاند. پادشاهان در این جشن تاجی که به شکل خورشید و در آن دایرهای مانند چرخ نصب بود به سر میگذاشتند. و گویند در این روز فریدون به بیوراسب، که ضحاک خوانندش، دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان، به یاری فریدون، فرود آمدند. به یاد آن، در جشن مهرگان، در سرای پادشاهان مرد دلیری میگماشتند، که بامدادان، به آواز بلند، ندا درمیداد، ای فرشتگان! به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید! و گویند خداوند در این روز زمین را بگسترایند، و در اجساد، روان بدمانید. و در این روز کره ماه، که تا آن وقتگوی تاریکی بود، از خورشید روشنایی و نور کسب نمود. از سلمان فارسی نقل شده است، که او گفت، ما در زمان ساسانیان قائل بودیم، از آن که خداوند، یاقوت را در روز نوروز از برای زینت مردمان بیافرید و زبرجد را در روز مهرجان. و این دو روز را بر سایر ایام سال فضیلت داد. چنان که یاقوت و زبرجد را بر سایر جواهرات.
در آخرین روز این جشن، که بیست و یکم ماه باشد، فریدون ضحاک را در کوه دماوند به زندان انداخت، وخلایق را از گزند او برهانید. لاجرم در این روز عید گرفتند، و آفریدون مردم را امر کرد، که کشتی به میان بندند و واج زمزمه کنند و در هنگام خوردن و آشامیدن لب از سخن فرو بندند. چون مدت استیلای ضحاک هزار سال طول کشید و ایرانیان خود مشاهده کردند، که ممکن است عمر انسان این همه طولانی گردد، از این روز به بعد دعای خیرشان در حق یکدیگر چنین بود: هزار سال بزی!
زرادشت فرمود، که آغاز و انجام جشن مهرجان در عظمت و شرافت مساوی است، پس هر دو روز را عید بگیرید. از این پس هرمز بن شاپور در تمام روزهای مهرجان جشن برپا داشت... بعد پادشاهان و مردمان ایرانشهر از آغاز مهرجان تا مدت سی روز، مانند نوروز، عید میگرفتند. و هر پنج روز را به یک طبقۀ از شاهزادگان و موبدان و بزرگان و بازرگانان و رزمیان و دهقانان و اهل حرفه و صنایع مخصوص نمودند»41.
این «داستان» اگر هم از «داستان» اصلی پیدایش جشن مهرگان به دور است. هر چه هست، در برگیرندۀ همۀ اطلاعات یک دانشمند ایرانی از جشن مهرگان در اواخر سدۀ چهارم هجری است و لابد که تا در زمان ابوریحان «داستان» های زیادی پدید آمدهاند و هزارگاهی با برجای گذاشتن چند عنصر، جای خود را به «داستان» جدیدی سپردهاند.
با این همه چون «داستان» به ما رسیده از بیخ و بن مبتنی بر «داستان»های به ما نرسیده است و از طرف دیگر اصل جریان جریانی افسانهای است، هر چه از این گزارشها به دست بیاوریم به شناخت مهرگان کمک بیشتری شده است. هدف، شناخت برداشت مردم است از جشنهایش. این برداشت از آن هر دورهای باشد بهای ویژۀ خود را دارد. حتی سفرنامۀ مجمول فیثاغورث نیز بهای خود را دارد:
صفحه یازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤1👎1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه دوازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«بیرون شهر در مدخل غاری تاریک حاضر شدم. از غرابت تعیین این محل برای برپا داشتن جشن درخشندهترین ستارگان [میترا] متعجب بودم. با تنی چند از تماشاچیان به درون رفتم. آنقدر اعمال و شعابر و مراتب ستایش از پیش چشمم گذشت، که حافظۀ درستکار من توانایی بیان آن را ندارد. واقفان اسرار را دیدم، پیرامون چشمه آب روان، بدن را میشستند و پاکیزگی روان و خرد را از ایزدان درخواست میکردند. زرتشت وظایف پیشوای مذهب را به جا میآورد[!؟] و علامتی زوالناپذیر برسینۀ حضار میگذاشت. از حصول مرتبت، غروری در این اشخاص به وجود آمد. هر یک نانی خوردند و ظرفی آب آشامیدند. این نشانۀ بعثت یا رمز مرور به حیات جدید بود. چونان که خورشید در سال نو را به جهانیان و جهان میگشود. همین را در سرود یزدانی و دعاهای خود گفته و میخواندند.
یک نفر روحانی زیردست، که او را کلاغ مقدس مینامیدند، تاجی آویخته به نوک تیغ آن را تقدیم کرد. نپذیرفتند و به لحن خاص گفتند، مهر تاج من است. در عمق دخمۀ مرموز به تشخیص نمایندۀ مهر موفق شدم. این مجسمه نبود. جوانی بود دلیر و زیبا، بر گاو نشسته و شمشیر به دست... شاه را به صورتی دیدم که زنبوری در دهان داشت. گروه درباریان در صور عقاب و شاهین و سگ و کرکس از عقب وی حرکت میکردند. محبوبههای شاه وارد شدند. همه صورت کفتار بر چهره نهاده و به همین اسم موسوم بودند. برپارههای برف و یخ ساختگی پای برهنه راه رفتند. بر دوش عریانشان پانزده چوب زده شد، که تازیانه میترا یا آفتاب بود»42.
به مساعدت جامۀ پشمین خویش، که مانند جامۀ حاضران بود، توانستم به پیکر مقدس میترا نزدیک شوم... خدای جوان، که نامش یگانۀ جاوید است، میکوشد، تا گاو زورمندی را مقهور سازد و بکشد. تاج ایرانی شبیه افسر شاهان بر سر، نیم تنۀ کوتاه و زیر جامۀ فراخ ایرانی در تن و به ساز جنگ ایرانی مسلح. گمانم آنکه بالاپوشی بر دوش وی مشاهده کردم. دو پیکر همراه او اگر چه همان جامه را داشتند، اما از قسمت رویین محروم بودند. یکی از این دو یاوران مشعل افراشته، و دومی مشعل واژگون به دست گرفته بود. جنسیت آنها معلوم نبود. گفتند اشارتی است به تواند و تناسل از گلوی گاو مجروح چند قطره خون جاریست. حروف اطراف آن را برایم چنین معنی کردند، ژالۀ آسمان. در متن ابن لوحه اشکال خود حیوانات زنده، که در تقویم ایران، آفتاب و ماه و سیارات و صور نجومیه را معرفی میکنند. مشهود گشت. نیکوتر و جاذبتر از همه رسوم و قواعد سوگندی است، که هر مرد و زن از آگاهان و خواص به تناوب یاد میکنند و مهر را مخاطب خویش قرار داده چنین میگویند: برافزایش شمارۀ آفریدگان خردمند، که زمین را معمور و مسکون میدارند سوگند یاد میکنم، برکشتن هر حیوان زیانکار سوگند یاد میکنم، برجاری کردن آب خنک در خاک خشک و عمارت یک راه سوگند یاد میکنم، راضیم پس از مرگ از جایگاه نیکبختان رانده شوم، اگر در اثنای زندگانی این فرایض مقدسه را انجام ندهم...»43.
با انقراض ساسانیان جشنهای گوناگونی که در ایران زمین برگزار میشد تا حدودی به بوتۀ فراموشی سپرده شدند. با این همه، از همۀ شواهد تاریخی چنین برمیآید، که ایرانیان پیشگامی که نهضت مردمی را رهبری میکردند، تنها به خاطر ایجاد روحیۀ مقاومت همواره کوشیدندف با زنده نگه داشتن برخی از این جشنها و انگیزاندن مردم به رفتارهای مشابه با ایجاد وحدت قومی در برابر یورشهای پر از ظلم و ستم حکام عرب ایستادگی کنند.
بیدلیل نیست، که مهتدی خلیفۀ عباسی در اواخر سال 255 هجری قمری از قبول هدیههای مهرگانی سر باز میزند44.
و مدیحه سرایان ایران نیز که در بست خود و هنرشان را به دربارها فروخته بودند، بدون توجه به خواست و هدف مردم به آنها پشت میکنند.
عنصری خطاب به سلطان محمود غزنوی میگوید:
خدایگانا! گفتم، که تهنیت گویم
به جشن دهقان آیین و زینت بهمن
چنین که بینم، آیین تو قویتر بود
به دولت اندر ز آیین خسرو بهمن
تو مرد دینی و این رسم، رسم گبران است
روانداری به رسم گبرکان رفتن
جهانیان به رسوم تو نهنیت گویند
تو را به رسم کسان تهنیت نگویم من
نه آتش است سده، بلکه آتش آتش تست!
که یک زبانه به تازی زند، یکی به ختن!
صفحه دوازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
«بیرون شهر در مدخل غاری تاریک حاضر شدم. از غرابت تعیین این محل برای برپا داشتن جشن درخشندهترین ستارگان [میترا] متعجب بودم. با تنی چند از تماشاچیان به درون رفتم. آنقدر اعمال و شعابر و مراتب ستایش از پیش چشمم گذشت، که حافظۀ درستکار من توانایی بیان آن را ندارد. واقفان اسرار را دیدم، پیرامون چشمه آب روان، بدن را میشستند و پاکیزگی روان و خرد را از ایزدان درخواست میکردند. زرتشت وظایف پیشوای مذهب را به جا میآورد[!؟] و علامتی زوالناپذیر برسینۀ حضار میگذاشت. از حصول مرتبت، غروری در این اشخاص به وجود آمد. هر یک نانی خوردند و ظرفی آب آشامیدند. این نشانۀ بعثت یا رمز مرور به حیات جدید بود. چونان که خورشید در سال نو را به جهانیان و جهان میگشود. همین را در سرود یزدانی و دعاهای خود گفته و میخواندند.
یک نفر روحانی زیردست، که او را کلاغ مقدس مینامیدند، تاجی آویخته به نوک تیغ آن را تقدیم کرد. نپذیرفتند و به لحن خاص گفتند، مهر تاج من است. در عمق دخمۀ مرموز به تشخیص نمایندۀ مهر موفق شدم. این مجسمه نبود. جوانی بود دلیر و زیبا، بر گاو نشسته و شمشیر به دست... شاه را به صورتی دیدم که زنبوری در دهان داشت. گروه درباریان در صور عقاب و شاهین و سگ و کرکس از عقب وی حرکت میکردند. محبوبههای شاه وارد شدند. همه صورت کفتار بر چهره نهاده و به همین اسم موسوم بودند. برپارههای برف و یخ ساختگی پای برهنه راه رفتند. بر دوش عریانشان پانزده چوب زده شد، که تازیانه میترا یا آفتاب بود»42.
به مساعدت جامۀ پشمین خویش، که مانند جامۀ حاضران بود، توانستم به پیکر مقدس میترا نزدیک شوم... خدای جوان، که نامش یگانۀ جاوید است، میکوشد، تا گاو زورمندی را مقهور سازد و بکشد. تاج ایرانی شبیه افسر شاهان بر سر، نیم تنۀ کوتاه و زیر جامۀ فراخ ایرانی در تن و به ساز جنگ ایرانی مسلح. گمانم آنکه بالاپوشی بر دوش وی مشاهده کردم. دو پیکر همراه او اگر چه همان جامه را داشتند، اما از قسمت رویین محروم بودند. یکی از این دو یاوران مشعل افراشته، و دومی مشعل واژگون به دست گرفته بود. جنسیت آنها معلوم نبود. گفتند اشارتی است به تواند و تناسل از گلوی گاو مجروح چند قطره خون جاریست. حروف اطراف آن را برایم چنین معنی کردند، ژالۀ آسمان. در متن ابن لوحه اشکال خود حیوانات زنده، که در تقویم ایران، آفتاب و ماه و سیارات و صور نجومیه را معرفی میکنند. مشهود گشت. نیکوتر و جاذبتر از همه رسوم و قواعد سوگندی است، که هر مرد و زن از آگاهان و خواص به تناوب یاد میکنند و مهر را مخاطب خویش قرار داده چنین میگویند: برافزایش شمارۀ آفریدگان خردمند، که زمین را معمور و مسکون میدارند سوگند یاد میکنم، برکشتن هر حیوان زیانکار سوگند یاد میکنم، برجاری کردن آب خنک در خاک خشک و عمارت یک راه سوگند یاد میکنم، راضیم پس از مرگ از جایگاه نیکبختان رانده شوم، اگر در اثنای زندگانی این فرایض مقدسه را انجام ندهم...»43.
با انقراض ساسانیان جشنهای گوناگونی که در ایران زمین برگزار میشد تا حدودی به بوتۀ فراموشی سپرده شدند. با این همه، از همۀ شواهد تاریخی چنین برمیآید، که ایرانیان پیشگامی که نهضت مردمی را رهبری میکردند، تنها به خاطر ایجاد روحیۀ مقاومت همواره کوشیدندف با زنده نگه داشتن برخی از این جشنها و انگیزاندن مردم به رفتارهای مشابه با ایجاد وحدت قومی در برابر یورشهای پر از ظلم و ستم حکام عرب ایستادگی کنند.
بیدلیل نیست، که مهتدی خلیفۀ عباسی در اواخر سال 255 هجری قمری از قبول هدیههای مهرگانی سر باز میزند44.
و مدیحه سرایان ایران نیز که در بست خود و هنرشان را به دربارها فروخته بودند، بدون توجه به خواست و هدف مردم به آنها پشت میکنند.
عنصری خطاب به سلطان محمود غزنوی میگوید:
خدایگانا! گفتم، که تهنیت گویم
به جشن دهقان آیین و زینت بهمن
چنین که بینم، آیین تو قویتر بود
به دولت اندر ز آیین خسرو بهمن
تو مرد دینی و این رسم، رسم گبران است
روانداری به رسم گبرکان رفتن
جهانیان به رسوم تو نهنیت گویند
تو را به رسم کسان تهنیت نگویم من
نه آتش است سده، بلکه آتش آتش تست!
که یک زبانه به تازی زند، یکی به ختن!
صفحه دوازدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
👍2❤1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه سیزدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
امروز مهرگان با همۀ سرگذشت پر ماجرایش جشن زحمتکشترین تودههای مردم، یعنی جشن دهقانان و کشاورزان است. و به حق زیرا: کشاورزان و شبانان، به نام نخستین تودههای پراکنده در فلات ایران، اولین قربانیان میترائیسم بودند، که با تشکیل حکومت و دولت، روز به روز بر رونقش افزوده میشد و از حالت ابتدایی به صورت یک دین شکل گرفته در میآمد. زیرا: کشاورزان و دهقانان بودند، که با اعمال فشار بر هیئت حاکم از میترا ایزدی مهربان ساختند، که نگهبان گلهها و رمهها باشد... زیرا: کشاورزان و دهقانان بودند، که در صدر مبارزههای مردم علیه حکام عرب با برگزاری آیینهای جشن مهرگان به تقویت روحیه ملی و روحیۀ مقاومت کمک کردند... زیرا: دهقانان و کشاورزان دهههای اخیر بودند، که با برگزاری جشن مهرگان، در کنار یکدیگر ماندند، و نشان دادند، میتوان با وجود برنامههای «فرهنگ و هنری» و طرح ریزی شده و یشت به کشاورز و دهقان کرده، از حیثیت و حرمت کشاورز و دهقان دفاع کرد. برماست، که به سهم خودمان، با بزرگداشت مهرگان دهقانان، این اعتقاد و اعتماد را درآنها به وجود بیاوریم، که به کنارشان آمدهایم و درکنارشان خواهیم ماند.
مهرگان و موسیقی
چون مطربان زنند نوا تخت اردشیر
گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان
منوچهری دامغانی
چون نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
نظامی گنجوی
با توجه به علاقۀ شدید ایرانیان به جشنهای مهرگان، طبیعی به نظر میرسد، که ایرانیان در پیوند با بزرگداشت مهرگانف سرودها و ترانههایی نیز ساخته و در روزهای جشن میخواندهاند. از این بعید نیستف که برخی از این سرودها و ترانها، به خاطر قدمت به آنچنان حدی از تکامل رسیده باشند، که به مرور به صورت «مقام» و «لحن» «مادر» در موسیقی سنتی ایران درآمده باشند. متأسفانه دربارۀ پیدایش «مقام»ها و «لحن»ها اسناد قابل توجهی داری و نه دربارۀ این که از سرودها و ترانههای مهرگانی چیزی به دستگاههای موسیقی ایرانی راه یافته باشد. تنها در برهان قاطع میخوانیم: «مهرگان بزرگ نام مقامی است از موسیقی که آن را بزرگ خوانند. مهرگان خردک نام مقامی است از موسیقی که آن را کوچک خوانندو مهرگان کوچک به معنی مهرگان خردک است، که نام مقامی باشد از موسیقی. مهرگانی بر وزن و معنی و مهربانی باشند، که نام لحن بیست و پنجم است از سی لحن باربد و نام نوائی هم هست». و در حاشیۀ همین فرهنگ میخوانیم: « در سی و یک لحن باربدی که نظامی در خسروشیرین در عنوان گفتاراندر صفت باربد و بخشش خسرو آورده، لحن بیست و پنجم روز فرخ است و مهرگانی نام لحن دوازدهم است. استاد حسینعلی ملاح، مینویسد:«همچنان که صاحب برهان نوشته است، مهرگان خردک یا مهرگان کوچک را به طور خلاصه کوچک و مهرگان بزرگ را بزرگ نیز نوشتهاند. هم اکنون در میان گوشههای آواز شور. بعد از نغمه نشیب و فراز گوشۀ کوچک و بزرگ نواخته میشود. شاید بتوان این نغمه ا باقیماندۀ آن نغمات تصور کرد. در میان دوازده مقام فارابی وصفیالدین ارموی مقام یازدهم مهرگان ثبت شده، که لحن آن بر ما مجهول است»44. استاد ملاح در حاشیۀ همین مطلب میافزاید: «در کتاب ردیف موسیقی ایران نغمهای به این نام موجود نیست، ولی لحن بیست و هشتم و لحن سیام بزرگ ثبت شده است. و لحن سی و یکم بزرگ است»45.
در هر حال اگر هم چگونگی الحان مهرگان بزرگ و کوچک بر ما روشن نیست، نام گذاری لحن و گوشهای از موسیقی ایرانی به نام مهرگان نشان از خیلی حکایتها دارد، که هرگز حکایت نشدهاند!... باید در انتظار یافتن اسناد و مدارک دیگری بود...
صفحه سیزدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
امروز مهرگان با همۀ سرگذشت پر ماجرایش جشن زحمتکشترین تودههای مردم، یعنی جشن دهقانان و کشاورزان است. و به حق زیرا: کشاورزان و شبانان، به نام نخستین تودههای پراکنده در فلات ایران، اولین قربانیان میترائیسم بودند، که با تشکیل حکومت و دولت، روز به روز بر رونقش افزوده میشد و از حالت ابتدایی به صورت یک دین شکل گرفته در میآمد. زیرا: کشاورزان و دهقانان بودند، که با اعمال فشار بر هیئت حاکم از میترا ایزدی مهربان ساختند، که نگهبان گلهها و رمهها باشد... زیرا: کشاورزان و دهقانان بودند، که در صدر مبارزههای مردم علیه حکام عرب با برگزاری آیینهای جشن مهرگان به تقویت روحیه ملی و روحیۀ مقاومت کمک کردند... زیرا: دهقانان و کشاورزان دهههای اخیر بودند، که با برگزاری جشن مهرگان، در کنار یکدیگر ماندند، و نشان دادند، میتوان با وجود برنامههای «فرهنگ و هنری» و طرح ریزی شده و یشت به کشاورز و دهقان کرده، از حیثیت و حرمت کشاورز و دهقان دفاع کرد. برماست، که به سهم خودمان، با بزرگداشت مهرگان دهقانان، این اعتقاد و اعتماد را درآنها به وجود بیاوریم، که به کنارشان آمدهایم و درکنارشان خواهیم ماند.
مهرگان و موسیقی
چون مطربان زنند نوا تخت اردشیر
گه مهرگان خردک و گاهی سپهبدان
منوچهری دامغانی
چون نو کردی نوای مهرگانی
ببردی هوش خلق از مهربانی
نظامی گنجوی
با توجه به علاقۀ شدید ایرانیان به جشنهای مهرگان، طبیعی به نظر میرسد، که ایرانیان در پیوند با بزرگداشت مهرگانف سرودها و ترانههایی نیز ساخته و در روزهای جشن میخواندهاند. از این بعید نیستف که برخی از این سرودها و ترانها، به خاطر قدمت به آنچنان حدی از تکامل رسیده باشند، که به مرور به صورت «مقام» و «لحن» «مادر» در موسیقی سنتی ایران درآمده باشند. متأسفانه دربارۀ پیدایش «مقام»ها و «لحن»ها اسناد قابل توجهی داری و نه دربارۀ این که از سرودها و ترانههای مهرگانی چیزی به دستگاههای موسیقی ایرانی راه یافته باشد. تنها در برهان قاطع میخوانیم: «مهرگان بزرگ نام مقامی است از موسیقی که آن را بزرگ خوانند. مهرگان خردک نام مقامی است از موسیقی که آن را کوچک خوانندو مهرگان کوچک به معنی مهرگان خردک است، که نام مقامی باشد از موسیقی. مهرگانی بر وزن و معنی و مهربانی باشند، که نام لحن بیست و پنجم است از سی لحن باربد و نام نوائی هم هست». و در حاشیۀ همین فرهنگ میخوانیم: « در سی و یک لحن باربدی که نظامی در خسروشیرین در عنوان گفتاراندر صفت باربد و بخشش خسرو آورده، لحن بیست و پنجم روز فرخ است و مهرگانی نام لحن دوازدهم است. استاد حسینعلی ملاح، مینویسد:«همچنان که صاحب برهان نوشته است، مهرگان خردک یا مهرگان کوچک را به طور خلاصه کوچک و مهرگان بزرگ را بزرگ نیز نوشتهاند. هم اکنون در میان گوشههای آواز شور. بعد از نغمه نشیب و فراز گوشۀ کوچک و بزرگ نواخته میشود. شاید بتوان این نغمه ا باقیماندۀ آن نغمات تصور کرد. در میان دوازده مقام فارابی وصفیالدین ارموی مقام یازدهم مهرگان ثبت شده، که لحن آن بر ما مجهول است»44. استاد ملاح در حاشیۀ همین مطلب میافزاید: «در کتاب ردیف موسیقی ایران نغمهای به این نام موجود نیست، ولی لحن بیست و هشتم و لحن سیام بزرگ ثبت شده است. و لحن سی و یکم بزرگ است»45.
در هر حال اگر هم چگونگی الحان مهرگان بزرگ و کوچک بر ما روشن نیست، نام گذاری لحن و گوشهای از موسیقی ایرانی به نام مهرگان نشان از خیلی حکایتها دارد، که هرگز حکایت نشدهاند!... باید در انتظار یافتن اسناد و مدارک دیگری بود...
صفحه سیزدهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
👍2❤1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه چهاردهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
...................................................................
1- اوستایی: Mithra/ سانکریت: Mitra / فارسی باستان: Mithra/پهلوی: میترMitr/فارسی: هر. میترا(مهر) یعنی «پیمان» بعدها معانی دیگری هم هم ردیف با «پیمان» برای میترا پیدا شده است، که در بخشهای آینده با این معانی آشنا خواهیم شد. البته نه در بخشی مستقل، بلکه در جریان همۀ بحثها!
2- دربارۀ گیاه هوم وایزد هوم و جریان کشته شدنش در یکی از شمارههای آیندۀ مجلۀ چیستا خواهیم نوشت.
3- در «ریگ ودا» (ماندالای سوم، سرود60) در ستایش میترا میخوانیم:
1) «میترا چون به سخن درآید: مردم را به کار برمیانگیزد. میترا زمین و آسمان، هر دو را، نگاه میدارد. میترا مردم را با چشمانی که بسته نمیشود مینگرد. با روغن مقدس برای میترا نذر بیاورید. 2) آن که برای تو (میترا) غذا آورد، برتر از همه باشد. ای میترا آن که میکوشد، تا قانون مقدس را نگاه دارد، آدیتیا (است). آن که تو او را یاری کنی هرگز کشته نشود، و مغلوب رنج نگردد. هیچ رنجی از دور و نزدیک به او نرسد. 3) باشد که ما مسرور از غذای مقدس و فارغ از بیماری، و با زانوهای خم شدۀ بر سطح زمین گسترده، و با پیروی دقیق از قوانین آدیتیا در رحمت لطف آمیز میترا باقی بمانیم. 4) این میترای قابل ستایش و متبرک با پادشاهی زاده شد، پادشاه و بخشنده باشد که ما از لطف مقدس او بهرهمند شویم. آری در مهربانی محبتآمیز و فراوان او باقی بمانیم. 5) آن آدیتیای بزرگ، که باید او را با پرستش خدمت کنیم، و مردم را برانگیزد، سراینده را قرین لطف خویش قرار میدهد. به میتراف که در خور والاترین ستایش است، نذری را که او دوست دارد، در آتش تقدیم کنید. 6) لطف سودمند میترا، خداوند، و نگاه دارندۀ نوع بشر، به شهرت اعلی و بالاترین جلال میبخشد. 7) میترا که جلال او در اقصی نقاط منتشر است، در نیرو از آسمان در میگذرد، و در شهرت از زمین فزونی مییابد. تمام پنج نژاد به میترا توسل میجویند، که در یاری نیرومند است، چون او نگهدارندۀ همۀ خدایان است. 8) میترا به خدایان، و به مردم زنده، و به آن که علف مقدس را میگسترد، در اجرای قانون مقدس روزی میدهد».
4- باید توجه داشت، که مغ یک← مغوپد← موپد← موبد، پس از جا افتادن آئین زرتشت به روحانی زرتشتی اطلاق میشود. و فرق است میان «مغ» ای که در این بحث به او اشاره میشود و مغ و موبد زرتشتیان.
5- یسنا، هات46، بند1.
11- هات46، بند2.
6- گاثاها، یسنا، هات50، بند1.
7- گاثاها، یسنا، هات51، بند14.
8- گاثاها، یسنا، هات51، بند14.
9- گاثاها، یسنا، هات31، بند15.
همچنین در بند 5 و 18 از هات 31 و بند12 و 14 از هات 32 و بندهایی چند از هات44 و ...
10- کسی که چارپا کم دارد.
12- پلوتارخ، ترجمۀ احمد کسروی، تهران1315، جلد دوم، صفحۀ34.
13- تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران1345، صفحۀ 481.
14- گاثاها، یسنا، هات29، بند1.
15- هرودوت، به نقل از دیاکونوف، کتاب یاد شده، صفحه487.
16- به نقل از دیاکونوف، صفحۀ 488.
17- مهریشت، کرده2، فقرۀ 7.
18- مهریشت، کردۀ1، فقرۀ1.
28- کردۀ 13، فقرۀ 54.
19- مهریشت، کرده 1، فقرۀ3.
20- کردۀ 1، فقرۀ4.
21-کردۀ2، فقرۀ 7.
22- کردۀ4، فقرۀ 13.
23- کردۀ5، فقرۀ 18.
24- کردۀ 7، فقرۀ 27.
25- کردۀ 8، فقرۀ 28.
26- کردۀ 8، فقرۀ 30
27- کردۀ 20، فقرۀ 45.
29- کردۀ 16، فقرۀ 65.
30- کردۀ 19، فقرۀ 75.
31- کردۀ 19، فقرۀ 76.
32- گردۀ22، فقرۀ 85 و 86.
33- کردۀ 23، فقرۀ 88
34- کردۀ 24، فقرۀ 98
35- کردۀ 35، فقرۀ 144.
36- منظورر تیریدات این است، که من ترا در لباس میترا برده هستم! به عبارت دیگر من بردۀ میترا هستم. باید توجه داشت که کسانی که طی مراسم مهرگان و یا به هرعلت دیگری میترا را میپذیرفتند و به خدمت او درمیآمدند، آن چنان خود را از آن او میدانستند، که خودشان را برده و غلام میترا میخواندند...
صفحه چهاردهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
...................................................................
1- اوستایی: Mithra/ سانکریت: Mitra / فارسی باستان: Mithra/پهلوی: میترMitr/فارسی: هر. میترا(مهر) یعنی «پیمان» بعدها معانی دیگری هم هم ردیف با «پیمان» برای میترا پیدا شده است، که در بخشهای آینده با این معانی آشنا خواهیم شد. البته نه در بخشی مستقل، بلکه در جریان همۀ بحثها!
2- دربارۀ گیاه هوم وایزد هوم و جریان کشته شدنش در یکی از شمارههای آیندۀ مجلۀ چیستا خواهیم نوشت.
3- در «ریگ ودا» (ماندالای سوم، سرود60) در ستایش میترا میخوانیم:
1) «میترا چون به سخن درآید: مردم را به کار برمیانگیزد. میترا زمین و آسمان، هر دو را، نگاه میدارد. میترا مردم را با چشمانی که بسته نمیشود مینگرد. با روغن مقدس برای میترا نذر بیاورید. 2) آن که برای تو (میترا) غذا آورد، برتر از همه باشد. ای میترا آن که میکوشد، تا قانون مقدس را نگاه دارد، آدیتیا (است). آن که تو او را یاری کنی هرگز کشته نشود، و مغلوب رنج نگردد. هیچ رنجی از دور و نزدیک به او نرسد. 3) باشد که ما مسرور از غذای مقدس و فارغ از بیماری، و با زانوهای خم شدۀ بر سطح زمین گسترده، و با پیروی دقیق از قوانین آدیتیا در رحمت لطف آمیز میترا باقی بمانیم. 4) این میترای قابل ستایش و متبرک با پادشاهی زاده شد، پادشاه و بخشنده باشد که ما از لطف مقدس او بهرهمند شویم. آری در مهربانی محبتآمیز و فراوان او باقی بمانیم. 5) آن آدیتیای بزرگ، که باید او را با پرستش خدمت کنیم، و مردم را برانگیزد، سراینده را قرین لطف خویش قرار میدهد. به میتراف که در خور والاترین ستایش است، نذری را که او دوست دارد، در آتش تقدیم کنید. 6) لطف سودمند میترا، خداوند، و نگاه دارندۀ نوع بشر، به شهرت اعلی و بالاترین جلال میبخشد. 7) میترا که جلال او در اقصی نقاط منتشر است، در نیرو از آسمان در میگذرد، و در شهرت از زمین فزونی مییابد. تمام پنج نژاد به میترا توسل میجویند، که در یاری نیرومند است، چون او نگهدارندۀ همۀ خدایان است. 8) میترا به خدایان، و به مردم زنده، و به آن که علف مقدس را میگسترد، در اجرای قانون مقدس روزی میدهد».
4- باید توجه داشت، که مغ یک← مغوپد← موپد← موبد، پس از جا افتادن آئین زرتشت به روحانی زرتشتی اطلاق میشود. و فرق است میان «مغ» ای که در این بحث به او اشاره میشود و مغ و موبد زرتشتیان.
5- یسنا، هات46، بند1.
11- هات46، بند2.
6- گاثاها، یسنا، هات50، بند1.
7- گاثاها، یسنا، هات51، بند14.
8- گاثاها، یسنا، هات51، بند14.
9- گاثاها، یسنا، هات31، بند15.
همچنین در بند 5 و 18 از هات 31 و بند12 و 14 از هات 32 و بندهایی چند از هات44 و ...
10- کسی که چارپا کم دارد.
12- پلوتارخ، ترجمۀ احمد کسروی، تهران1315، جلد دوم، صفحۀ34.
13- تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران1345، صفحۀ 481.
14- گاثاها، یسنا، هات29، بند1.
15- هرودوت، به نقل از دیاکونوف، کتاب یاد شده، صفحه487.
16- به نقل از دیاکونوف، صفحۀ 488.
17- مهریشت، کرده2، فقرۀ 7.
18- مهریشت، کردۀ1، فقرۀ1.
28- کردۀ 13، فقرۀ 54.
19- مهریشت، کرده 1، فقرۀ3.
20- کردۀ 1، فقرۀ4.
21-کردۀ2، فقرۀ 7.
22- کردۀ4، فقرۀ 13.
23- کردۀ5، فقرۀ 18.
24- کردۀ 7، فقرۀ 27.
25- کردۀ 8، فقرۀ 28.
26- کردۀ 8، فقرۀ 30
27- کردۀ 20، فقرۀ 45.
29- کردۀ 16، فقرۀ 65.
30- کردۀ 19، فقرۀ 75.
31- کردۀ 19، فقرۀ 76.
32- گردۀ22، فقرۀ 85 و 86.
33- کردۀ 23، فقرۀ 88
34- کردۀ 24، فقرۀ 98
35- کردۀ 35، فقرۀ 144.
36- منظورر تیریدات این است، که من ترا در لباس میترا برده هستم! به عبارت دیگر من بردۀ میترا هستم. باید توجه داشت که کسانی که طی مراسم مهرگان و یا به هرعلت دیگری میترا را میپذیرفتند و به خدمت او درمیآمدند، آن چنان خود را از آن او میدانستند، که خودشان را برده و غلام میترا میخواندند...
صفحه چهاردهم
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
👍2❤1
Forwarded from کانال رسمی هزار باده فرهنگ
صفحه پانزهم.پایان
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
37- صرف نظر از این که، در جزئیات مراسم و از نظر میزان قدرت، میترای ایرانیان نمیتواند تحت تأثیر خدایان بومی و برداشتهای محلی از خدایان بومی همان میترای انتقال یافتۀ وسیلۀ دزدان دریایی باشد و خود این امرجای بررسی دارد، که چگونه و به چه دلیلی این دزدان به میترا، که خدای پیمان و دوستی است، اعتقاد داشتهاند. آیا هرمس (مرکوری) یونانی، که دزدان او را از آن خود میدانستند، بنابر مقتضا برخی از ویژگیهای خود را به میترا داده است؟
38- البته با وجود شواهد زیر میتوان در مورد پیوند جشن مهرگان و تاریخ برگزاری آن با جریان قتل گئومات مغ به دست داریوش پژوهشی گسترده انجام داد:
1- گئومات بنا به گفتۀ داریوش در سنگ نبشتۀ بیستون (DB)، ستون 1، بند13 ، خط 55، روز دهم ماه«باگ یادیش» (Bagayadish ) سال522 پیش از میلاد (حدود اول مهرماه 522) [فرهنگ نامهای اوستا، کتاب سوم، صفحۀ 1199 به بعد] به قتل رسیده است.
2- کتزیاس جریان کشته شدن گئومات و سپس کشته شدن مغان را به دست هواداران داریوش «مغوفونیا» (مغ کشان) مینامد.
3- هرودوت میگوید، این کشتار پنج روز به طول کشیده است.
4- با توجه به این که در منابع ایران اسلامی جشن مهرگان، جشن پیروزی فریدون برضحاک است، فردوسی روز پیروزی فریدون را روز اول مهر میداند.
39- مروجالذهب و معادنالجوهر، جلد اول، تهران 1356، صفحۀ 551 به بعد.
40- غرر اخبار ملوکالفرس و سیرهم، ابومنصور عبدالملک بن محمدبن ثعالبی، محمود هدایت، تهران1328، صفحۀ220.
41- آثارالباقیه عنالقرونالخالیه، به اهتمام زاخو، لایپزیک، 1923، صفحۀ 224- 222 (به نقل از یشتها، گزارش پور داود، جلد اولف تهران 1356، 297 به بعد).
ابوریحان درکتاب دیگر خود «التفهیم» دربارۀ مهرگان مینویسد: «شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر. و اندرین روز افریدون ظفر یافت بر بیور اسب جادو. آنک معروف است به ضحاک. و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشناند. برکرد آنچ از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش» صفحۀ 254 و 256. و در زینالاخبار گردیزی تهران 1347، صفحۀ 244، نیز به مطلبی مشابه مطلبالتفهیم برمیخوریم، که در سال 441 هجری نوشته شده است.
42- نگاه کنید، به فقرۀ122 از یشت10.
43- سیاحتنامۀ فیثاغورث در ایران، ترجمۀ یوسف اعتصامی، تهران1314، صفحۀ66 به بعد
43- توجه به این دو مصرع از بحتری، شاعر عرب، حائز اهمیت است:
رددت هدایا المهرجان و لم تکن
لتسخوالنفوسالوفرعون مستفادها
و عادیت اعیادالمضلین معلنا
ولولا التحری للهدی لم نمادها
44- منوچهری دامغانی و موسیقی، حسینعلی ملاح، تهران1344، صفحۀ43.
45- همان جا.
پایان
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
ادامه 👈 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
37- صرف نظر از این که، در جزئیات مراسم و از نظر میزان قدرت، میترای ایرانیان نمیتواند تحت تأثیر خدایان بومی و برداشتهای محلی از خدایان بومی همان میترای انتقال یافتۀ وسیلۀ دزدان دریایی باشد و خود این امرجای بررسی دارد، که چگونه و به چه دلیلی این دزدان به میترا، که خدای پیمان و دوستی است، اعتقاد داشتهاند. آیا هرمس (مرکوری) یونانی، که دزدان او را از آن خود میدانستند، بنابر مقتضا برخی از ویژگیهای خود را به میترا داده است؟
38- البته با وجود شواهد زیر میتوان در مورد پیوند جشن مهرگان و تاریخ برگزاری آن با جریان قتل گئومات مغ به دست داریوش پژوهشی گسترده انجام داد:
1- گئومات بنا به گفتۀ داریوش در سنگ نبشتۀ بیستون (DB)، ستون 1، بند13 ، خط 55، روز دهم ماه«باگ یادیش» (Bagayadish ) سال522 پیش از میلاد (حدود اول مهرماه 522) [فرهنگ نامهای اوستا، کتاب سوم، صفحۀ 1199 به بعد] به قتل رسیده است.
2- کتزیاس جریان کشته شدن گئومات و سپس کشته شدن مغان را به دست هواداران داریوش «مغوفونیا» (مغ کشان) مینامد.
3- هرودوت میگوید، این کشتار پنج روز به طول کشیده است.
4- با توجه به این که در منابع ایران اسلامی جشن مهرگان، جشن پیروزی فریدون برضحاک است، فردوسی روز پیروزی فریدون را روز اول مهر میداند.
39- مروجالذهب و معادنالجوهر، جلد اول، تهران 1356، صفحۀ 551 به بعد.
40- غرر اخبار ملوکالفرس و سیرهم، ابومنصور عبدالملک بن محمدبن ثعالبی، محمود هدایت، تهران1328، صفحۀ220.
41- آثارالباقیه عنالقرونالخالیه، به اهتمام زاخو، لایپزیک، 1923، صفحۀ 224- 222 (به نقل از یشتها، گزارش پور داود، جلد اولف تهران 1356، 297 به بعد).
ابوریحان درکتاب دیگر خود «التفهیم» دربارۀ مهرگان مینویسد: «شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر. و اندرین روز افریدون ظفر یافت بر بیور اسب جادو. آنک معروف است به ضحاک. و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشناند. برکرد آنچ از پس نوروز بود. و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش» صفحۀ 254 و 256. و در زینالاخبار گردیزی تهران 1347، صفحۀ 244، نیز به مطلبی مشابه مطلبالتفهیم برمیخوریم، که در سال 441 هجری نوشته شده است.
42- نگاه کنید، به فقرۀ122 از یشت10.
43- سیاحتنامۀ فیثاغورث در ایران، ترجمۀ یوسف اعتصامی، تهران1314، صفحۀ66 به بعد
43- توجه به این دو مصرع از بحتری، شاعر عرب، حائز اهمیت است:
رددت هدایا المهرجان و لم تکن
لتسخوالنفوسالوفرعون مستفادها
و عادیت اعیادالمضلین معلنا
ولولا التحری للهدی لم نمادها
44- منوچهری دامغانی و موسیقی، حسینعلی ملاح، تهران1344، صفحۀ43.
45- همان جا.
پایان
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤2👍2
.
بادرود و سپاس بیکران از این همه گمان نیکو و مهری که براین دوست ناچیز دارید. ایزد بزرگ را بسی از برای این بخشش گران سپاسگزارم.
از ژرفای دل امیدوارم که این تن و جان شگفت و سپند را تندرست و شاداب و آسوده از هر گزندی باز یابم.
ارادتمند: #مهدی_رحمانی_قوچانی.
این چهار گانهی پاییزی را پیشکش به یار فرهیختهام میکنم.
پاییز چه سخت و سهمگین آمدهاست
با لشکری از آتشِ کین آمدهاست
با داسِ هزار شانه آغشته به خشم
غارتگرِ باغِ نازنین آمدهاست
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
❤4👍2
.
فرخنده گلافشان: اسطورهی سکوت و وفا در سایهسار عشق یکتایی*
🔹در دشتهای سبز و آسمان فراخ قوچان، جایی که ریشههای تاریخ در خاک هنر و موسیقی تنیده است، داستان عشقی جاودانه آغاز شد. داستانی که شخصیت محوری آن، نه بانوی افسانههای کهن، که بانویی از جنس همین خاک و همین مردم بود؛ بانویی به نام فرخنده گلافشان. او که زادگاهش دیار قوچان بود، از تبار خانوادهای مهاجر و پرتلاش برخاسته بود. پدرش، که روزگاری از شوروی به این دیار پناه آورده بود... . 👇💧💧
متن کامل این مقاله را در دو صفحهی زیرِ همین پست سوگمندانه و دردمندانه مطالعه بفرایید.👇
استفاده از این مقاله با ذکر منبع فصلنامهی فرهنگی و هنری باغ خبوشان (هزار بادهی فرهنگ) بلامانع خواهد بود.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
❤2🔥2😢1
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. فرخنده گلافشان: اسطورهی سکوت و وفا در سایهسار عشق یکتایی* 🔹در دشتهای سبز و آسمان فراخ قوچان، جایی که ریشههای تاریخ در خاک هنر و موسیقی تنیده است، داستان عشقی جاودانه آغاز شد. داستانی که شخصیت محوری آن، نه بانوی افسانههای کهن، که بانویی از جنس همین…
.
فرخنده گلافشان: اسطورهی سکوت و وفا در سایهسار عشق یکتایی*
🔹در دشتهای سبز و آسمان فراخ #قوچان، جایی که ریشههای تاریخ در خاک هنر و موسیقی تنیده است، داستان عشقی جاودانه آغاز شد. داستانی که شخصیت محوری آن، نه بانوی افسانههای کهن، که بانویی از جنس همین خاک و همین مردم بود؛ بانویی به نام فرخنده گلافشان. او که زادگاهش دیار #قوچان بود، از تبار خانوادهای مهاجر و پرتلاش برخاسته بود. پدرش، که روزگاری از شوروی به این دیار پناه آورده بود، با دستانی پرکار و دلی آرام، کسب و کار فرشفروشی را در #قوچان بنیان نهاده بود. گویی پیوند هنر و زندگی از همان ابتدا در تاروپود وجود فرخنده ریشه دوانده بود؛ هنری اصیل و پرزحمت، همچون بافتن یک فرش نفیس.
🔹فرخنده، با آیندهای روشن در پیش رو، مسیر دانش و تعهد را در پیش گرفت و شغل شریف معلمی را برگزید. او که خود پروردهی فرهنگ و ادب بود، میخواست بارقۀ دانایی را در چشمان نسل آیندهی میهنش روشن کند. اما تقدیر، نوای دیگری برای زندگی او در سر داشت. آشنایی و سپس ازدواج با جوانی خوشقریحه و بااستعداد به نام محمدرضا شجریان، فصل تازهای در زندگی او گشود. این پیوند، که در همان شهر #قوچان شکل گرفت، نه تنها یک زندگی مشترک، که آغاز همسری با هنرمندی بود که قرار بود روزی به نماد موسیقی اصیل ایرانی بدل شود.
🔹حاصل این زندگی مشترک، چهار فرزند شد به نامهای راحله(فرزانه)، افسانه، مژگان و همایون. فرخنده گلافشان در کنار همسری استاد، سنگصبور و پناهگاهی استوار برای خانواده بود. او در سالهای پرتلاش و گاه پرچالش زندگی شجریان، که با اوجگیری هنرش همراه بود، کانون گرم و آرامبخشی را در خانه ایجاد کرد. حضوری که بیتردید در آرامش خاطر و تمرکز استاد بر آفرینش آثار جاودانهاش بیتأثیر نبود.
.
🔹اما زندگی، گاه با پیچیدگیهایی روبرو میشود که سنجش ظرفیت روح آدمی را به آزمونی سخت میکشاند. زمانی که محمدرضا شجریان با همسر دیگری ازدواج کرد، این فرخنده گلافشان بود که در یکی از دشوارترین راههای زندگی خود ایستاد. در این برههی حساس بود که قامت بلندِ انسانی و عاطفی این بانوی بزرگ نمایان شد. او که تا ابد تنها محمدرضای زندگیاش را در دل داشت، راه سکوت و حفظ حرمت را پیش گرفت. او هرگز در برابر رسانهها و مطبوعات لب به اعتراض یا گلایه نگشود. این سکوت، نه نشانهی ضعف، که اعلانترین فریاد عزت نفس و شأن انسانی بود.
🔹فرخنده گلافشان، اسطورهی عشق و صبوری شد. او به جهان نشان داد که عشق حقیقی، نیازمند نمایش و اثبات برای دیگران نیست. عشق او به استاد شجریان، از جنس تملک و تصاحب نبود، بلکه از جنس ایثار و احترام به انتخابهای او، حتی اگر این انتخابها به قیمت دوری او از کانون خانواده تمام میشد. او نمادِ وفا و شکیبایی گردید. زنی که عشق را تا آخرین نفس باور داشت و عشقِ تنها محبوب زندگیاش را تا واپسین دم در دل نگاه داشت؛ هرگز تصویر او را از دل نبرید.
۱ از۲ 👇
🔥3❤2