Telegram Web Link
#بیهقی_خوانی_های_من 27


امروز که من این قصه آغاز می‌کنم...از این قوم که من سخن خواهم راند یک دو تن زنده‌اند، ور گوشه‌ای افتاده، و خواجه بوسهلِ زوزنی چند سال است تا گذشته شده است و به پاسخِ آن که از وی رفت گرفتار. 
و ما را با آن کار نیست، هر چند مرا از وی بد آمد، به هیچ حال. چه عمرِ من به شست و پنج آمده و بر اثرِ وی می‌بباید رفت. و در تاریخی که می‌کنم، سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزیّدی
[=زیاده‌گویی] کشد و خوانندگانِ این تصنیف گویند " شرم باد این پیر را ! " بل که آن گویم که تا خوانندگان با من اندر این موافقت کنند و طعنی نزنند.



@bahavabahane


#تاریخ_بیهقی 
#ابوالفضل_بیهقی_دبیر
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی 
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن پنجم هجری
#انتشارات_مرکز
چاپ اول 1377

پ.ن: جالب است که بیهقی تاریخ خود را قصه می‌نامد، نه در اینجا بلکه در جای‌جایِ کتابش. باید واقعا بر این عقیده بود که واژه story و history از یک ریشه‌اند.
👏5
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 128



از جلالِ ازل بشنو که "احسن القصص" است قصه‌ی عشق. چرا چنین گفت؟ زیرا که در قصه‌ی یوسف عشق‌بازی هست.
گوید: "احسن القصص"، اهلِ غفلت را از این نُقط
[=نکته‌ها] چه خبر؟
زلیخا‌صفتی و مجنون‌لقبی باید تا قصه‌ی یوسف و حکایتِ زلیخا تواند شنود
.






@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد
3
#تاریخ_سیستان_خوانی 4


[عبداله بن طلحه]
و به سیستان ببود تا گاهِ وفاتِ وی. پس وصیت کرد پسر خویش را که:
 "مرا همین جا دفن کن که این مردمان مرا دوست دارند، تا ذکر من اینجا بماند میانِ دوستانِ من، و مرا سالها یاد همی‌کنند _که مردم چون او را همی یاد کنند، مرده نباشد. و آن سخن که کسی گوید که هزار سال تو را بقا باد، آن نه بر خطا گویند: بقای مرد ذکر نیکویی اوست. و من امید می‌دارم که از آن جمله باشم اندر این شهرِ بزرگوار و این بزرگان و آزادمردان."
پس چون فرمان یافت، پسرش فرمانِ او را کار بست و او را به تَلّ ِ مهاجر دفن کرد و اکنون گور او معروف است. 





@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱
👍2
#سکانس_کلمات 75


فرهنگ خودمانی

چاپلوسی: اسم مستعارِ ادب!
هدف: عصایِ زیرِ بغلِ وسیله!
بنز: آمیزه‌ای از تکنولوژی و فقه!
آلمان متحد: نازی آباد!




@bahavabahane

#سکانس_کلمات
مقالات، روایات، خاطرات #سید_حسن_حسینی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
نشر: #نی چاپ: دوم ۱۳۹۶
😁4
#قصص_موسی 12


حکما گفته‌اند:
هر بانویی که به حلیه‌ی حیا مزین نبوَد با کنیزان برابر بُود
و غنی که از مال خود بهره‌مند نبوَد با مزدوران یکسان بوَد
و هر که خدمت مخلوق به طمعِ دنیوی کند، او و سگ همسان بوَد.






@bahavabahane




#قصص_موسی_ع
تفسیری عرفانی بر پایه‌ی آیات قرآن مجید
#قرن_نهم_هجری
#معین_الدین_فراهی_هروی معروف به #ملا_مسکین_هروی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام و تصحیح #محسن_کیانی و #احمد_بهشتی_شیرازی
انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول ۱۳۹۳
👏2
#ملفوظات_خوانی‌های_من 99
واپسین قسمت


او
[شیخ احمد معشوق] را چون بسیار گفتند که چرا نماز نگزاری، گفت نماز بگزارم ولی فاتحه نخوانم. 
گفتند آن چه نماز باشد که فاتحه نخوانید!
چون الحاح بسیار کردند گفت هلا فاتحه بخوانم اما ایاک نعبد و ایاک نستعین نخوانم. باز گفتند این آیت هم بخوان. القصه بعد از گفتگوی بسیار در نماز ایستاده فاتحه خواندن گرفت. چون اینجا رسید که ایاک نعبد و ایاک نستعین بر اعضای مبارک او زیرِ هر بنِ موی خون روان شد. آن‌گاه روی سوی حاضران کرد و گفت من زنی حائضم بر من نماز روا نیست!







@bahavabahane



#فوائد_الفؤاد یا
 #ملفوظات_خواجه_نظام‌الدین_اولیاء
اثر: #خواجه_حسن_دهلوی شاعر پارسی گویِ هند معروف به سعدی هند
قرن هفتم و هشتم
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
تصحیح: #محمد_لطیف_ملک
به کوشش: #محسن_کیانی
انتشارات روزنه، چاپ اول ۱۳۷۷

پ.ن: به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقی است.
👏3
آنچه تاکنون به #پایان رسیده و در کانال قابل دسترسی است:

#فیه_ما_فیه #مولانا یا #مقالات_مولانا
#قابوس_نامه ی عنصرالمعالی
#مقالات_شمس اثر گرانقدر شمس تبریزی
#مکتوبات مولانا یا نامه های مولانا به دیگران
#نواخوان_بزم_صاحبدلان گزیده ای از کتاب #کشف_الاسرار_و_عدة_الابرار اثر #رشیدالدین_ابوالفضل_میبدی
#کلیله_و_دمنه
#منشآت اثر #قائم_مقام_فراهانی
#اخبار_حلاج
#کیمیای_سعادت اثر #امام_محمد_غزالی
#بهارستان اثر #نورالدین_عبدالرحمن_جامی
#سفرنامه_ابن_بطوطه
#سعدی #گلستان_سعدی
#تذکرة_الاولیاء #عطار_نیشابوری
#درد_جاودانگی  #میگل_د_اونامونو
#نفحات_الانس_من_حضرات_القدس اثر
#نورالدین_عبدالرحمن_جامی
#تذکره_علماء اثر #محمد_بن_سلیمان_تنکابنی
#مناقب_العارفین اثر #شمس_الدین_احمد_افلاکی
#رساله_قشیریه اثر
#ابوالقاسم_قشیری
#وصایای_تحریف_شده
اثر #میلان_کوندرا
#فیه_ما_فیه یا #مقالات_مولانا #خوانش_مجدد
#هنر_رمان اثر #میلان_کوندرا
#خواص_الحیوان اثر #خواجه_محمدتقی_تبریزی
#فوائد_الفؤاد یا
 #ملفوظات_خواجه_نظام‌الدین_اولیاء
اثر: #خواجه_حسن_دهلوی

@bahavabahane
3👏3
#قصه‌ی_یوسف_خوانی‌های_من 103



یوسف را برادران در چاه کردند، مومن را خویشان در گور کنند...
آه از آن روزِ زندانِ با وحشت! آه از آن ماران و کژدمانِ با هیبت! آه از آن موکلانِ بی‌رحمت!





@bahavabahane


#قصه‌ی_یوسف 
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲ 
انتشارات علمی فرهنگی
😱4
#بیهقی_خوانی_های_من 34


امیر مسعود با خواجه احمدِ حسنِ وزیر خلوت کرد به حدیثِ دیوانِ عَرَض
[=وزارت جنگ] که : "کدام کس را فرموده آید تا این شغل را اندیشه دارد؟"
خواجه گفت: "از این قوم بوسهلِ حَمَوی شایسته‌تر است."
امیر گفت: "وی را اِشرافِ مملکت
[=بازرسی و امور مالی] فرموده‌ایم و آن مهم‌تر است که چُنو دیگری نداری. کسی دیگر باید."
خواجه گفت: "این دیگران را خداوند
[=امیرمسعود] می‌داند. که را فرماید؟"
امیر گفت: "بوالفتحِ رازی را می‌پسندم. چندین سال پیشِ خواجه کار کرده است."
خواجه گفت: "مردی دیداری و نیکو و کافی است، اما یک عیب دارد که بسته‌کار
[=خسیس و بسیار صرفه‌جو] است و این کار را گشاده‌کاری باید!"
امیر گفت: "شاگردان بددل و بسته‌کار باشند. چون استاد شدند و وجیه گشتند، کار دیگرگون کنند. و بباید خواندن و به این شغل امیدوار کردن!"
وزیر گفت: "چنین کنم."



@bahavabahane


#تاریخ_بیهقی 
#ابوالفضل_بیهقی_دبیر
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی 
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن پنجم هجری
#انتشارات_مرکز
چاپ اول 1377

پ.ن: ابوالفضل بیهقی در ادامه نشان می‌دهد که همین بسته‌کاریِ رییس قشون باعث ایجاد نارضایتی و در نتیجه شکست امیرمسعود غزنوی می‌شود.
👍2
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 129


کار به جائی رسد که زلیخا گوید که این کیست؟ لا بل و لا بل چه نویسم؟

اول به نظر نبود قانع جانم
واکنون به خبر که بشنَوَد شادانم


ای عزیز! پنداری که قصه‌ی یوسف و زلیخا می‌شنوی. دریغا دریغا! سودایِ خود می‌بنمایم.
اَینَ اَنتَ؟
[=تو کجایی؟] خدا را یوسف و زلیخا بسیارند.





@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد
3
#تاریخ_سیستان_خوانی 5


و مردی بود
[عمر بن شان] عالِم و اهلِ علم را دوست داشتی. 
پس روزی، رستم ابن مهرهُرمَزدِ مجوسی پیشِ او اندر شد و بنشست. و متکلم سیستان او بوده بود.
[عمر بن شان] گفت: "دهاقین را سخنانِ حکمت باشد. ما را از آن چیزی بگوی!"
گفت: "نادان مردمان اوست که دوستی به رویِ افتعال
[=دروغ بافی] دارد، بی حقیقت،
و پرستشِ یزدان چشمدیدی
[=ریا و تظاهر] را کند 
و دوستی با زنان به درشتی جوید
و منفعت خویش به آزارِ مردم جوید
و خواهد که ادب آموزد به آسانی.




@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱


پ.ن: به گمانم جمله‌ی آخر طعنی ظریف به عمر بن شان دارد. الله و اعلم.
👌2
#سکانس_کلمات 76


فرهنگ خودمانی

نان: مسأله‌ای که هرگز بیات نمی‌شود!
ستاره: حافظِ منافعِ آفتاب در شب!
آدم نشئه: در عین حال!
شوکران: از نوشیدنی‌های فلسفی!






@bahavabahane

#سکانس_کلمات
مقالات، روایات، خاطرات #سید_حسن_حسینی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
نشر: #نی چاپ: دوم ۱۳۹۶
👏3😁1
#قصص_موسی 13


سفیان ثوری
قدس‌سره بسیار می‌گریست. پرسیدند که این گریه از خوف گناهان است؟
سفیان کاه‌برگی برداشت و گفت: گناه بسیار دارم، لیکن گناهان من به مقدارِ این کاه‌برگ وزن ندارد به جنبِ فضل و کرم سبحانه و تعالی. ولیکن از شرمِ توحید و طاعت و عبادتِ خود می‌گریم. 

توانگران افلاسِ خود چنین ظاهر کرده‌اند و سابقان حسرت چنین خورده‌اند و از طاعات و عبادات خود چنین شرم می‌دارند. ما را از بی‌ادبی‌ها و گستاخی‌ها شرم و حیا نی!





@bahavabahane




#قصص_موسی_ع
تفسیری عرفانی بر پایه‌ی آیات قرآن مجید
#قرن_نهم_هجری
#معین_الدین_فراهی_هروی معروف به #ملا_مسکین_هروی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام و تصحیح #محسن_کیانی و #احمد_بهشتی_شیرازی
انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول ۱۳۹۳
👏3
👍1
#سهروردی_خوانی_های_من 1


هیچ‌کس هست از برادران من که چندانی سمع
[=گوش] عاریت دهد که طَرفی [=قسمتی] از اندوهِ خویش با او بگویم، مگر بعضی از این اندوهانِ من تحمل کند به شرکتی و برادری؟
و این چنین دوستِ خالص کجا یابم؟
که دوستی‌های این روزگار چون بازرگانی شده است: آن وقت برِ دوستی شوند که حاجتی پدید آید و مراعاتِ این دوست فرو گذارند چون بی‌نیازی پدید آید.



@bahavabahane

#قصه_های_شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_یحیای_سهروردی
قرن ششم هجری
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
انتشارات مرکز چاپ اول۱۳۷۵
ویرایش: #جعفر_مدرس_صادقی
👍41
#قصه‌ی_یوسف_خوانی‌های_من 104


صدهزار تیغِ هندی و رمحِ
[=نیزه] رویین و تیرِ ناوکی [=کمان] با سینه‌ی عاشقان آن نکند، که یک ساعت فراقِ معشوق کند.





@bahavabahane


#قصه‌ی_یوسف 
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲ 
انتشارات علمی فرهنگی
👌21
#بیهقی_خوانی_های_من 35


والده‌ام گفت: ای پسر، چون سلطان کسی را وزارت داد، اگرچه دوست دارد آن کس را، در هفته‌ای دشمن گیرد. از آن جهت که همبازِ او شود در مُلک
و پادشاهی به انبازی نتوان کرد.






@bahavabahane


#تاریخ_بیهقی 
#ابوالفضل_بیهقی_دبیر
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی 
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن پنجم هجری
#انتشارات_مرکز
چاپ اول 1377
👍3
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 130


و محبت حاصل نیاید الا آن‌که معرفت حاصل گردد.
و مپندار که تو و امثال تو از محبت جز رسمی بی‌حقیقت دانسته‌اید!






@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد
2
#تاریخ_سیستان_خوانی 6


آبِ جوی خوش بُوَد تا به دریا رسد
و خاندان به سلامت باشد، هر چند فرزند نزاید 
و دوستی میان دو تن صلاح باشد، چند
[=تا وقتی که] بد گوی در میانه نشود
و دانا همیشه قوی بُوَد، چند
[=تا زمانی که] هوا بر او غالب نگردد
و کارِ پادشاهی و پادشاه همیشه مستقیم باشد، چند
[=تا زمانی که] وزیران به صلاح باشند.






@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱
2👍1
2025/10/20 08:12:20
Back to Top
HTML Embed Code: