Telegram Web Link
Forwarded from BBCPersian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻میلیون‌ها خرچنگ جزیره کریسمس را می‌پیمایند

ده‌ها میلیون خرچنگ قرمز راه‌ها و پل‌های جزیره کریسمس در استرالیا را پوشانده‌اند.

آنها در حال مهاجرت سالانه خود هستند. این سخت‌پوستان از جنگل تا ساحل سفر می‌کنند تا آنجا تخم‌گذاری کنند.

سفر آنها کمی بعد از اولین باران فصل بارانی آغاز می‌شود.

@BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
- ترانه های خیام
- صادق هدایت
🍃
محیط زیست در قابی زیبا.
بخور اما زیر پایش را خالی نکن 🌷
🌷

گفته شده که سرمایه از دعوا و اغتشاش می‌گریزد و ذاتاً ترسو است، که در جای خود سخنِ بسیار درستی است، اما این تمامِ حقیقت نیست... سرمایه از سودِ صفر يا سودِ بسیار کم متنفر است، به همان نحو که در گذشته می‌گفتند طبیعت از خلأ بیزار است؛ سرمایه با سودِ کافی بسیار جسور است. با ۱۰ درصد سودِ مطمئن، می‌توان آن را همه‌جا به کار برد؛ ۲۰ درصد سودِ مطمئن، بی‌قراری به وجود می‌آورد، ۵۰ درصد سود به تهورِ کامل می‌انجامد، با ۱۰۰ درصد سود آماده می‌شود تا تمامِ قانون‌های انسانی را لگدمال كند، در برابرِ ۳۰۰ درصد سود هيج جنایتی نیست که از ارتکابِ آن روی‌گردان باشد، وهیچ خطری نیست که به آن تن ندهد. حتی اگر احتمال رود که صاحب آن به دار آویخته می شود، اگر ناآرامی و ستیزه‌جویی سود‌آور باشند، آزادانه مشوقِ هر دوی آنها خواهد بود. قاچاق و تجارتِ برده به قدرِ کفایت آن چه را که در اینجا بیان شد، اثبات می‌کند.

#کارل_مارکس
از کتاب #سرمایه
نوشته ی کارل مارکس
جلد اول (صفحه ی ۷۷۴-۷۷۳)
🌱
@bar_bal_andisheha
روز کریسمس، آغاز سال نو مسیحی را به همه مسیحیان و دوستداران عیسایی بشارت دهنده، شادباش می‌گوییم.

امید که سال جدید، سالی برای گسترش آرمان‌های صلح طلبانه باشد.

@bar_bal_andisheha
Forwarded from mojtaba garousi
‏سال‌ها پیش وقتی یکی از دانشجویان انسان‌شناسی از "مارگارت مید" پرسید که

نخستین نشانه‌ تمدن در یک فرهنگ چیست؟ دانشجو انتظار داشت تا "مید" درباره‌ قلاب‌های ماهی‌گیری، کاسه‌های سفالین یا سنگ‌های آسیاب و سکه های زر، حرف بزند.

ولی نه... "مید" گفت
نخستین نشانه‌ تمدن در یک فرهنگ باستانی، استخوان‏رانی بود‌ه که شکسته شده و سپس جوش خورده است.
"مید" توضیح داد که چنانچه پای شما در یک قلمرو حیوانی بشکند، شما می‌میرید. شما نمی‌توانید از خطر بگریزید، برای نوشیدن به رودخانه رفته یا برای غذا شکار کنید. شما خوراکی هستید برای جانوران پرسه‌زن.

هیچ حیوانی با پای شکسته آنقدر دوام ‏نمی‌آورد تا استخوانش جوش بخورد.
استخوان شکسته‌ رانی که جوش خورده است گواهی‌ست بر اینکه
کسی زمان صرف کرده تا با شخص پا‌ شکسته همراهی کند، محلِ جراحت را بسته،
شخص را نگهداری و تیمار نموده تا سلامت‌ و بهبودی‌ پیدا کند.
"مید" گفت "کمک به دیگری در عینِ دشواری، همان‌ جایی‌ست که تمدن آغاز می‌شود."

راستی مدنیت ما کی آغاز شده؟
یا
چه وقت از خود یک انسان متمدن با پرنسیب اجتماعی باورمند به همزیستی مسالمت آمیز روادارانه خواهیم ساخت؟
کندوی عسل می تواند ساختار اجتماعی بسیار پیچیده ای داشته باشد و انواع مختلف زنبورهای کارگر را در خود جای دهد. اما تاکنون محققان موفق به یافتن زنبورهای وکیل نشده اند.

زنبورها احتیاجی به وکیل ندارند، چون خطر فراموش کردن یا نقض قانون اساسی کندو وجود ندارد. ملکه غذای نظافتچیان را با دوز و کلک از چنگشان درنمی آورد و آنها هم هرگز برای حقوق بیشتر اعتصاب نمی کنند. اما اینها کارِ همیشگی انسان است.

📚 انسان خردمند
👤 یووال_نوح_هراری

@bar_bal_andisheha

🐜🦟🦟
8 دی ماه، زادروز #فروغ_فرخزاد، شاعر بزرگ معاصر، خجسته باد!

🔹#هدیه

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.

از کتاب: تولدی دیگر، ص ۹۶

بر بال اندیشه‌ها
8 دی ماه، زادروز #فروغ_فرخزاد، شاعر بزرگ معاصر، خجسته باد! 🔹#هدیه من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم. از کتاب: تولدی دیگر،…
🌷🌷

8 دی ماه، زادروز فروغ فرخزاد، خجسته باد!


خوانش شعر کوتاهی از فروغ فرخزاد
#حسن_محمدیان

در میان شعرهای برجسته یِ #فرخزاد، شعر کوتاه «هدیه» درخشندگی ویژه ای دارد و با اقبال عمومی مخاطبان نیز روبرو شده است.

🔹#هدیه

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم.

از کتاب: تولدی دیگر، ص ۹۶
-----------
🔹 این شعر، علاوه بر زبان روان و لحن عاطفی، اغلب ویژگی های دیگر شعر فرخزاد را نیز دارد. از جمله:‌
با وزنی نیمایی آغاز می شود و در سطر چهارم از آن می گریزد و به نوعی سخن روان با وزنی پنهان و گریزنده از قواعد عروض قدیم و #نیمایی تبدیل می شود، که این ویژگی در شعرهای بعدی شاعر، مثل «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم ... » تکامل می‌یابد و به یک عنصر سبکی شعر فرخزاد تبدیل می شود، در این‌گونه وزن، نظم میان ارکان عروضی به هم می ریزد و بنابراین اگر چه دارای وزنی بر بنیاد ارکان عروضی است، ولی این گونه وزنی، نامی در میان وزن های شعر سنتی و نیمایی ندارد. شاید بتوان آن را «#وزن_خوشه ای» نامید. خوشه ای از ارکان بدون محدودیت _و حتا نظم خاص_، که در پی هم تکرار می شوند و به گفته خود فرخزاد:‌ وزن مثل نخی است که در درون دانه های شعر پنهان است. نمونه زیر از «تولدی دیگر ...»
زندگی شاید
یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر می گردد



🔹دومین ویژگی این شعر کوتاه، ساختار منسجم آن است. و ساخت آن نیز نماد-مرکزی است. #نمادی در مرکز شعر قرار دارد و عناصر دیگر شعر بر گرد آن تنیده می‌شود و در کنش و واکنش با آن نماد یا تکمیل آن، احضار می‌شوند. در شعرهای دیگر فرخزاد این نیز این ویژگی ساخت نماد-محور تکرار می شود. اگر چه وقتی شعر طولانی می شود، ساخت آن نیز پیچیده تر می گردد. و تعدد نمادها، هر یک، هاله‌‌هایی بر اطراف خود ایجاد می‌کنند و در واقع امکانات زبانی و ساختی بیشتری در شعر طولانی به کار گرفته می شود یا تکرار می شود و ...

🔹 به خاطر تفسیر نمادها، شعر فرخزاد، مثل اغلب شعرهای خوب، چند لایه است.
در #لایه_اولِ شعرِ هدیه، لایه عاشقانه و شخصی است. شب نماد احوال شاعر است که در حضور رسیدن معشوق و چراغی که هدیه می‌آورد، یا خودش که مثل چراغی سر می‌رسد، حضور شب می شکند و روشنی روی می نماید.

#لایه_دوم شعر، تحت تاثیر نمادپردازی #نیما از شب، اجتماعی است. نیما شب را نماد استبداد سیاسی-اجتماعی تصویر کرده است و این تعبیر او در شعر اغلب پیروان شعر نیمایی نیز گسترش یافته است. فرخزاد جامعه تیره ای را تصویر می کند که چشم به راه دست مهربانی است تا چراغی بیاورد و به همراه آن روشنایی و خوشبختی نیز رخ نماید.

به نظر نگارنده شعر #لایه_سومی هم دارد، که ناشی از نوآوری فرخزاد در حوزه نمادهای نیمایی و آشنایی زدایی او از نمادهای مکرر و شخصی سازی نمادهاست. نماد شب نیز در اغلب شعرهای فرخزاد، با تفسیر تازه ای به کار می رود.
سلام ای شب معصوم!
سلام ای شبی که چشمهای گرگ های بیابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می کنی و ... (ایمان بیاوریم ...)
*
به ایوان می روم و انگشتان را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند.

در این موارد و تعدادی از شعرهای دیگر فرخزاد نیز،‌ شب با مفاهیم متفاوتی از شعر نیما و شاعران جامعه گرای نیمایی به کار رفته است.
در این شعر، شب نماد «#مرگ» است. مرگ، شب نهایی و نهایت شب است و شاعر از کسانی که بر سر مزار یا خانه‌اش پا می‌گذارند خواستار چراغی است. او نیز مثل #حافظ می دانست که تربتش زیارت گه رندان جهان خاهد بود. و دریچه که در شعر هست، گشودن دری از مرگ، از فضای تیره مرگ، به بیرون است. کاری که هدیه آورنده نمی تواند انجام دهد. آوردن دریچه ممکن نیست و بنابراین، آنکه در مرگ محاصره شده است، هرگز ازدحام کوچه خوشبخت را نخاهد دید.


🌷🍃

کسانی که نان‌شان آماده است نمی‌خواهند بدانند که نان چگونه پخت می‌شود.
آنها ترجیح می‌دهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا.
اما کسانی که نان می‌پزند می‌دانند، تا چیزی را حرکت ندهی تکان نمی‌خورد.

زندگی گالیله / برتولت برشت

🌱
@bar_bal_andisheha
"بسیار سفر باید، تا پُخته شود خامی"

نکته ی قابل توجه اینجاست؛ انسان‌ها هر چقدر در خلق و خو، رفتار و عادات، بیشتر به هم‌ شبیه باشند، بیشتر نیز از نقاطِ ضعف و قوت یکدیگر مطلّع اند. اگر خیلی اتفاقی، دو فرد ناآشنا به هم، بخواهند شبی زیبا را در خلوتِ کوهپایه ای سپری کنند، و یکی از آن دو از عطرِ نرگس های وحشی بگوید و دیگری در پاسخ، از زیبایی دلپذیرِ ماه... یعنی شباهتی حسّانی میانِ آن دو حاکم‌است.
این شباهت ها دالِ بر آن‌است، که آن دو خیلی زود، خصائل روحیِ یکدیگر را خواهند شناخت و همین طور عدم تقارن هایِ ذهنیِ مختصِ به یکدیگر را در حوزه ی انسانِ خردمند.
این اصلی لازم‌ برای دوستی ست. چرا که دوستان می باید در  شناخت به یکدیگر؛ ماهر و از ویژگی هایِ حسّانی و ادراکیِ مشابهی برخوردار باشند.
اما اصلی که بر کفایتِ رابطه مُهرِ تایید می زند، رعایتِ اخلاقیاتِ در شناخت است.
اگر بخواهم‌ خیلی ساده بگویم؛ فائق آمدنِ آگاهانه ی میل به دوستی بَر میلِ به خودستایی ست،که یکی از رانه هایِ ناخودآگاهِ انسانیِ ماست.یعنی درکِ متقابل، ایثار، که نام حقیقیِ آن؛ عشق است...دوستی ست.

"صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی"
- سعدی

✍️ #بابک_رضایی
🌷
مطلبی از یان میردال
ترجمه نجف دریابندی


ما در دنیای افسانه زندگی می کنیم، حقایق در پس پرده افسانه پنهان شده اند. دروغ چنان قدرتی دارد که اگر تجربۀ شخصی انسان به خلاف دروغهای رسمی و ضدرسمی حکم کند ، آن وقت هیچ کس به تجربۀ شخصی خود اعتماد نخواهد کرد.

ما به معنای حقیقی کلمه در جامعه ای مبتنی بر واقعیات توهمی زندگی می کنیم ، دروغها و افسانه ها و توهمات جامعه ، امری خارجی نیستند. و چون پیرامون ما مدام در تغیرات است ، باید گفت که اگر امروز هم دربارۀ جهان عقیده ای را داشته باشیم که دیروز داشتیم پس عقیدۀ خود را عوض کرده ایم چون ممکن است راست امروز دروغ فردا باشد.

@bar_bal_andisheha
🌱

کلمات پیامدهایی دارند و آنچه یک نسل می‌گوید ولی واقعا به آن معتقد نیست ممکن است اعتقاد نسل بعدی شود و حتی بر اساس همان اعتقاد عمل کند. پذیرش عمومی دی گاه‌ها به خودی خود نوعی پیشرفت است اما آنچه واقعا اهمیت دارد عملکرد این پذیرش عمومی همانند اهرمی است که می‌تواند پیشرفت عینی و ملموس به وجود آورد.

#پیتر_سینگر
اخلاق در دنیای واقعی، ص ۴۰

✏️ @bar_bal_andisheja
📃

مرد می باید خویشتن را بیازماید که آیا برای ناوابستگی و فرماندهی ساخته شده است یا نه؛ و این کار را بهنگام می باید کرد.
از آزمونِ خویش، سر باز نمی باید زد، اگر چه اینکار خطرناک ترین بازیی است که بشر تواند کرد و آزمونی است که تنها شاهدش خودمانیم
، نه هیچ داور دیگر.
به هیچ کس نچسبیدن،اگرچه عزیزترین کس باشد.
زیرا هر کس ؛ زندانی است و زاویه ای [ برای در بند نگاه داشتنِ ما]

- فریدریش نیچه
🍃
R
2025/10/29 11:25:25
Back to Top
HTML Embed Code: