پیامی از آینده...
امروز ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ هست؛ جنگ تموم شده مردم برای شادی ب خیابان ریختند و میرقصند؛ تمام هموطنان به خانه هایشان بازگشتند و فعالیت روزمره خودشان را از سر گرفتند؛ آنها دگر فقط یک چیز میدانند، زندگی کوتاهاست و در لحظه زندگیمیکنند.
امروز ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ هست؛ جنگ تموم شده مردم برای شادی ب خیابان ریختند و میرقصند؛ تمام هموطنان به خانه هایشان بازگشتند و فعالیت روزمره خودشان را از سر گرفتند؛ آنها دگر فقط یک چیز میدانند، زندگی کوتاهاست و در لحظه زندگیمیکنند.
جنگ که تموم شه ازدواج میکنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود
شبیه تو.
نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده
شبیه تو.
نامه ای در جیب یک سرباز کشته شده
من امیدوارم هنوز...
به صلحی که پشت پرده اتفاق میافتد، در قلب جنگ، وسط معرکه... و ما یکی از همین روزها، درست همانجا که هیچکس حواسش نیست، از دل هیاهوی بسیار، به سکوت میرسیم...
نرگس صرافیان
به صلحی که پشت پرده اتفاق میافتد، در قلب جنگ، وسط معرکه... و ما یکی از همین روزها، درست همانجا که هیچکس حواسش نیست، از دل هیاهوی بسیار، به سکوت میرسیم...
نرگس صرافیان
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم، که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد. ماریا… ماریا… و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
حالا ماریای کوچکش چهقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است… از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند… چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان زیبای ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند… کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای امن خود نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک «سلام»
از کتاب «ضد خاطرات» اثر سياستمدار فرانسوی، آندره مالرو
صدای آژیر جنگ
فریاد بلند بیگناهی است
که زیر چکمه جنون
درحال له شدن است...
با آرزوی سلامتی و ایمنی برای هموطنان عزیزمان و به امید آیندهای روشن برای کشورمان ایران...🤍
من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
حالا ماریای کوچکش چهقدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است… از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند… چون آنها که دستور جنگ را میدهند زیر باران نیستند.
میان گلولای نیستند و با فکر چشمان زیبای ماریا نمیمیرند.
آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند… کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای امن خود نشستهاند. بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند. راحتتر از نوشتن یک «سلام»
از کتاب «ضد خاطرات» اثر سياستمدار فرانسوی، آندره مالرو
صدای آژیر جنگ
فریاد بلند بیگناهی است
که زیر چکمه جنون
درحال له شدن است...
با آرزوی سلامتی و ایمنی برای هموطنان عزیزمان و به امید آیندهای روشن برای کشورمان ایران...🤍
ﻫﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﻻﯼ ﺩﮐﻤﻪﻫﺎﯼ ﯾﻮﻧﯿﻔﻮﺭﻣﺶ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ ﻣﯽﺑﺮﺩ.
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ...
(حلقههای ازدواج به جای مانده
از جنگ جهانی دوم)
ﺁﻣﺎﺭ ﮐﺸﺘﻪﻫﺎﯼ ﺟﻨﮓ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ...
(حلقههای ازدواج به جای مانده
از جنگ جهانی دوم)
چقدر این جمله از کتاب "گفتگوهای اگزیستانسیال" به دلم نشست:
"در هر حال، یادتان باشد که یک شخصیت کامل
باید یک جو دیوانگی و کمی حماقت هم داشته باشد؛
چون در غیر این صورت آدم نمیتواند دوام بیاورد."
"در هر حال، یادتان باشد که یک شخصیت کامل
باید یک جو دیوانگی و کمی حماقت هم داشته باشد؛
چون در غیر این صورت آدم نمیتواند دوام بیاورد."
اگر واقعاً میخواهی کسی را بشناسی ببین با زیردستانش چطور رفتار میکند، نه با آدمهای همسطحِ خود ...
جی کی رولینگ
جی کی رولینگ
روی چیزایی کار کن که مردم نمیتونن
ازت بگیرن :
- روی مهارتت
- روی بدنت
- روی طرز فکرت
- روی شخصیتت
- روی دانشت
- روی اخلاق کاریت
اینجوری شکست ناپذیر میشی
ازت بگیرن :
- روی مهارتت
- روی بدنت
- روی طرز فکرت
- روی شخصیتت
- روی دانشت
- روی اخلاق کاریت
اینجوری شکست ناپذیر میشی
دخترم در نهایت زیبایی ظاهر، سرنوشت یک دختر را رقم نمیزند؛
بلکه مسالهی مهم، نفوذ و تأثیریست که کل شخصیت او به جای میگذارد.
زیگموند فروید
بلکه مسالهی مهم، نفوذ و تأثیریست که کل شخصیت او به جای میگذارد.
زیگموند فروید
اگر کسی که با گفتار یا کردارش سبب رنج شما شده است از نزدیکان شما نبود، کمتر رنج میکشیدید. اما کسی که سبب رنج شما میشود دقیقا همان کسی است که بیش از همه عاشقش هستید
نیلوفر و مرداب تیچ نات هان
نیلوفر و مرداب تیچ نات هان
سیارهى ما،
دیگر نیازى به آدمهاى موفق ندارد!
این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو،
درمانگر، ناجى، قصهگو و عاشق است...
دیگر نیازى به آدمهاى موفق ندارد!
این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو،
درمانگر، ناجى، قصهگو و عاشق است...
از شمس تبریزی پرسیدن که چه شد به آرامش رسیدی؟ پاسخ داد: وعده این شد که خود را آرام کنم نه جهان اطرافم را....
معجزه شد؛ جهان اطرافم هم آرام گرفت...
معجزه شد؛ جهان اطرافم هم آرام گرفت...
فقط دلبری خدا اینجا که میگه:
«فَإِنِّي قَرِيبٌ» یعنی "من پشتتم"
وقتی که تنهایی، وقتی که خسته ای، وقتی که ناامیدی، وقتی که بریدی، وقتی که نمیخوای ادامه بدی، وقتی هیچکسو به جز اون نداری؛ اون پشتته..
«فَإِنِّي قَرِيبٌ» یعنی "من پشتتم"
وقتی که تنهایی، وقتی که خسته ای، وقتی که ناامیدی، وقتی که بریدی، وقتی که نمیخوای ادامه بدی، وقتی هیچکسو به جز اون نداری؛ اون پشتته..
سه چیز در زندگی هست
که دیگر نمیتوانید به دستش بیاورید:
کلمات، بعد از گفته شدن
لحظهها، پس از دست رفتن
زمان، بعد از سپری شدن
نلسون ماندلا
که دیگر نمیتوانید به دستش بیاورید:
کلمات، بعد از گفته شدن
لحظهها، پس از دست رفتن
زمان، بعد از سپری شدن
نلسون ماندلا