Telegram Web Link

📅 #شعر_مناسبتی

‏━━━━━━━━━━━
جلوه‌ی روی تو، خلقی به رهت شیدا کرد
همه را زار و گرفتار -به روز ما- کرد

با سر زلف بلند تو، چه کوته‌نظر است
آن سبک‌سر که حکایت ز #شب_یلدا کرد

تا ز مردم رخِ چون مهر نهان کردی، ماه
آشکار آمد و خود را به جهان رسوا کرد

هوس روز وصالت به عبث در دل داشت
آنکه از رنجِ شب هجر شکایت‌ها کرد

سرخ‌رو غنچه به گلزار شد از فرط حیا
رهگذر رشک چو بر آن لب شکّرخا کرد

هیچکس دل ز سر کوی تو نتْواند کَند
مگر آنکس که به عشق تو ز جان پروا کرد

مده -ای دوست- ز کف، دامن عیشِ امروز
حیف بر آنکه غمین دل ز پی فردا کرد

بلبلِ طبعِ «سرود» از غزل آمد مشهور
تا به گلزار ادب معرکه‌ها برپا کرد...

🍉 #غلامحسین_سرود
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems

📖 #ادبیات_جهان

‏━━━━━━━━━━━
دریا عقب کشیده‌است
در چشم‌های نیم‌باز تو امّا
دو موج کوچک مانده
-دو موج کوچک-
برای غرق کردن من...

#ژاک_پره‌ور
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
نشسته‌اند ملخ‌های شک به برگِ یقینم
ببین چه زرد مرا می‌جوند، سبزترینم!

ببین چگونه مرا ابر کرد، خاطره‌هایی
که در یکایک‌شان می‌شد آفتاب ببینم

شکستنی شده‌ام... اعتراف می‌کنم امّا
ز جنس شیشه‌ی عمر تواَم؛ مزن به زمینم

برای پرزدن از تو، خوشا مرام عقابان
کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟

نمی‌رسند به هم، دستِ اشتیاق تو و من
که تو همیشه همانی، که من همیشه همینم...
‏━━━━━━━━━━━
#محمدعلی_بهمنی


📖 #شعر_بلند

‏━━━━━━━━━━━
عشق و دل را یک اختیار بُود
عقل و جان را دویی حصار بُود

زآستان، عقل پیش‌تر نرود
عشق خود زآشیان به‌در نرود

بالِ دل چیست؟ عشق دیوانه
بندِ جان چیست؟ عقل فرزانه

عشق دیوانه را چو برخوانند
عقل فرزانه را به‌در مانند

هرکه عاشق نشد، تمام نگشت
وآنکه در عشق پُخت، خام نگشت

همره عشق شو، که یار این است
در پی عشق رو، که کار این است...

#اوحدی_مراغه‌ای
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

🌸 ولادت #حضرت_فاطمه (س)
و #روز_مادر را تبریک می‌گوییم
‏━━━━━━━━━━━
رفیقِ بی‌کلک و پاک و بی‌ریا مادر
همیشه سایه‌ی امنت پناه ما مادر

تمام عمر، چقدر عاشقانه می‌چرخی
بدون منّت و مُزدی به دور ما مادر

به وقت شادی و غم در کنار من هستی
در آسمانِ دلم یار باوفا مادر

هرآنچه داشته‌ام، از دعای خیرت هست
دلیلِ مُهرِ اجابت به هر دعا مادر

صفا و گرمی خانه، به لطف بودن توست
همیشه خرّم و سرسبز و باصفا مادر

بهشت را به بهای وجودتان داریم
به زیر پای شما جنّتِ خدا مادر...
‏━━━━━━━━━━━
#محسن_زعفرانیه


📖 #شعر_نوین

‏━━━━━━━━━━━
دانه‌های باران به شیشه‌ها
ترانه دارد

در اجاق من آتشی
به چشمان من
زبانه دارد

بسته هر دری
خفته هرکه خانه دارد
مرغِ هوا هم آشیانه دارد

شب سمج می‌نماید و دل
بهانه دارد

دل هوای او
دل هوای مِی
دل هوای بانگ عاشقانه دارد

آن پرستُوَک از دیار ما
بار غم به دل
رفت و کس ندانم کز او
نشانه دارد

غم نشسته باغِ جان من
جنگلی‌ست بی‌شکوفه، لیک
بنگر ای بهار دیررس!
شاخه‌ها جوانه دارد

آتش است و شعله‌ها و دود
طرح او فکنده در نظر
با خیال او، نگاه من
خلوتی شبانه دارد

پشت شیشه‌ها
باد رهگذر
ترانه دارد...

#سیاوش_کسرایی
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
آن نقطه که مرکز جهان است، تویی
وآن قطره که اصل کُن فَکان است، تویی

وآن حرف که از اسم بیان است، تویی
وآن اسم که از ذات نشان است، تویی...
‏━━━━━━━━━━━
#نعیمی_استرآبادی

💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
آرامِ جان ما چو غزالی رمید و رفت
از ما چه دیده بود که دامن کشید و رفت؟

اوّل نسیم‌وار بشد دلفزای من
پس خارِ جور در دل شیدا خَلید و رفت

تیری به دل به قصد تفرّج اگر نشاند
از ما به جز صفا و محبّت ندید و رفت

شبنم‌صفت طراوتِ دل لحظه‌ای فزود
ناشسته گَردِ حُزن، بشد ناپدید و رفت

مرغ سبک‌پری که فرو شد به آتشی؟
او آتشی نهاد و دلی را خرید و رفت

«زیرک» امیدوار بر او دل نهاده بود
او از وفا و مهر و محبّت برید و رفت...
‏━━━━━━━━━━━
#زیرک_اصفهانی

💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
رؤیای مرا تا سرِ خط برگردان
از راهِ درست یا غلط برگردان

سهمم شده از عشق، غم و تنهایی
آن شادیِ رفته را فقط برگردان...
‏━━━━━━━━━━━
#مرتضی_محمدخانی


📖 #تک‌بیت‌های_ناب

‏━━━━━━━━━━━
تمام عمر ستم کرد و من همان عاشق
-به یک نگه که در آغازِ دلربایی کرد!
#حزینی_گنابادی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
خواستم نذر کنم دار و ندارم را حیف
جز دل ساده‌ام -ای عشق!- ندارم چیزی
#سجاد_اسدی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
به چشمِ ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
نبسته‌است کسی شاهراه دل‌ها را
#صائب_تبریزی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
تا نگاه افکنده‌ای، تسخیر شهری کرده‌ای
همچو بوی گل که تا برخاست، بُستان را گرفت
#کلیم_کاشانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
بی‌هیچ قید و شرطی، می‌خواهمت که عاشق
پایان جمله‌هایش، امّا نمی‌گذارد...
#محمد_رفیعی
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
عمری‌ست تا به درد محبّت فسانه‌ایم
چون سایه زآفتابِ طرب بر کرانه‌ایم

چون زلف، بس که مست پریشانی خودیم
در بند یک خرام نسیمِ بهانه‌ایم

بر مصرِ دام و شهرِ قفس کم گذشته‌ایم
ما مرغ روستایی این آشیانه‌ایم

بوسیم دست و پای چه دشمن چه دوست را
در دِیر و کعبه، هم در و هم آستانه‌ایم

با ناقصان خوشیم که منّت نمی‌نهند-
بر هیچکس که: کاملِ این کارخانه‌ایم

چون از هجوم شوق، صد آغوش گشته‌ایم
گرنه، به دست شاهدِ اندوه شانه‌ایم

بی‌کار نیستیم -«فصیحی!»- در این دیار
محنت‌سِتان و ناله‌فروش زمانه‌ایم...
‏━━━━━━━━━━━
#فصیحی_هروی


📖 #نیم‌بیت‌های_ناب

‏━━━━━━━━━━━
تا جان بُودم در تن، رو از تو نگردانم
#عطار
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
عمرِ عزیز خود منما صرف ناکَسان
#قصاب_کاشانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
مهربانی خوش‌تر است، آزار و محنت تا به کِی؟
#وصال_میانه‌ای
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
هر نفس با زجر آمد، با هزاران درد رفت
یک به یک دوران عمرم با "چه باید کرد؟" رفت

برده‌ام سر را به زیر پر، که دیگر این زمان
آنکه شادی را برایم هدیه می‌آورد، رفت

دل به امّید وفای هیچکس هرگز مبند
سال هم زیبا و گرم آمد، ولیکن سرد رفت

در میان گردبادِ زندگی ماندم هنوز
گرچه تکّه‌تکّه از جانم شبیه گَرد رفت

می‌رسد روزی که می‌گویند "او یکرنگ بود"
زآنکه دائم زرد بود و زرد ماند و زرد رفت...
‏━━━━━━━━━━━
#رضا_خادمه_مولوی


📚 #منهای_شعر

‏━━━━━━━━━━━
در عشق قدم نهادن
کسی را مسلّم شود که با خود نباشد
و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند

عشق آتش است؛
هر جا که باشد جز او رَخت دیگری ننهد، هرجا که رسد سوزد
و به رنگ خود گرداند...

#عین‌القضات_همدانی
#تمهیدات
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
دستی سوی مویت که تواند آورد؟
یا طاقت خویت که تواند آورد؟

آن‌ها که دلم می‌کشد از زلف کجت
جز شانه به رویت که تواند آورد...؟
‏━━━━━━━━━━━
#معاذی_تبریزی


📖 #ادبیات_جهان

‏━━━━━━━━━━━
هیچ چیز تغییر نکرده‌است؛
فقط تعداد آدم‌ها بیشتر شده‌است،
در کنار گناه‌های قدیم
گناه‌هایی جدید ظهور کرده‌است
-واقعی، موهومی، موقّتی-

امّا فریادی که بدن به آن پاسخ می‌دهد
به استناد معیار قدیم و آوای کلام
فریاد معصومیت بوده
و هست و خواهد بود...

#ویسلاوا_شیمبورسکا
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems

📅 #شعر_مناسبتی

‏━━━━━━━━━━━
زآن نامه‌ای که دادی و زآن شِکوه‌های تلخ
تا نیمه‌شب به یاد تو چشمم نخفته‌است
ای مایه‌ی امید من، ای تکیه‌گاه دور!
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته‌است

شاید نبوده قدرتِ آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بُگذار تا ترانه‌ی من رازگو شود
بُگذار آنچه را که نهفتم، عیان کنم

تا بر گذشته می‌نگرم، عشق خویش را
چون آفتاب گمشده می‌آورم به یاد
می‌نالم از دلی که به خون غرقه گشته‌است
این شعر، غیر رنجش یارم به من چه داد

این درد را چگونه توانم نهان کنم
آن‌دَم که قلبم از تو به سختی رمیده‌است
این شعرها که روح تو را رنج داده‌است
فریادهای یک دلِ محنت‌کشیده است

گفتم قفس، ولی چه بگویم که پیش از این
آگاهی از دورویی مردم مرا نبود
دردا که این جهان فریبای نقش‌باز
با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود

اکنون منم که خسته ز دام فریب و مکر
بار دگر به کنج قفس رو نموده‌ام
بُگشای در، که در همه دوران عمر خویش
جز پشت میله‌های قفس خوش نبوده‌ام

پای مرا دوباره به زنجیرها ببند
تا فتنه و فریب، ز جانم نیفکند
تا دست آهنینِ هوس‌های رنگ‌رنگ
بندی دگر دوباره به پایم نیفکند...

#فروغ_فرخزاد
(۸ دی ۱۳۱۳، زادروز این شاعره‌ی نامدار)
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems

📖 #شعر_بلند

‏━━━━━━━━━━━
ای کرده کرشمه را کمندی
بر هر نگهت ز ناز، بندی
روزی که شدم اسیرِ دامت
یک صید نبود در کمندی
بی‌قدریِ گریه‌های تلخم
نگْشود لبت به نوشخندی
با نوش لب تو، درد دل را
حاجت نبُود گلاب و قندی
ناریخته خون خلق نگْذاشت
چشم تو به غمزه‌ی کُشندی
چون شمع کنم به دیده جایش
از شعله گَرَم رسد گزندی
خاموش! که گوش ما ندارد
شایستگی قبول پندی
از نامه‌ی درد ما سوادی‌ست
هر دود که خیزد از سپندی
فریاد که ناتوانی‌ام کشت
در حسرت ناله‌ی بلندی
نگْشود دری ز ناصبودی
خواهم که به کنج صبر، چندی

بنْشینم و سر کشم سوی جِیب
تا صبر دری گشاید از غیب

‏□

جز شعله -چو شمع- افسرم نیست
سودای تو هست اگر سرم نیست
از بس که فریب وعده خوردم
پهلوی منیّ و باورم نیست!
بر هرچه نظر کنم شب و روز
جز نقش تو در برابرم نیست
از سوزِ درون نگیرم آرام
در سینه دَمی که اخگرم نیست
من قاصد پیشگاه قُربم
جز نامه‌ی قدس بر پرم نیست
از رنگِ شکسته‌حال من پرس
حاجت به گواه دیگرم نیست
دریای محیط و پل؟ محال است
شوق من و صبر؟ باورم نیست
یک لحظه به کام دل نشستن
در بزم تو چون میسّرم نیست

بنْشینم و سر کشم سوی جِیب
تا صبر دری گشاید از غیب...

#قدسی_مشهدی
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
تو ماهی، من ستاره؛ هردو یاریم
گَهی آرام و گاهی بی‌قراریم

بیا با هم یکی خورشید گردیم
دمار از روزگار شب برآریم...!
‏━━━━━━━━━━━
#تیمور_گرگین

2025/06/28 10:22:53
Back to Top
HTML Embed Code: