تولد کاراواجو (میکلآنجلو مریسی دا کاراواجو، ۱۵۷۱–۱۶۱۰) – نقاش ایتالیایی، بنیانگذار رئالیسم در نقاشی، یکی از بزرگترین استادان باروک.
او یکی از نخستین کسانی بود که سبک نقاشی «کیاروسکورو» (chiaro e scuro – نور و سایه) را به کار برد و از سبک «تنبرسکو» (tenebroso – تاریک و تیره) استفاده کرد.
او یکی از نخستین کسانی بود که سبک نقاشی «کیاروسکورو» (chiaro e scuro – نور و سایه) را به کار برد و از سبک «تنبرسکو» (tenebroso – تاریک و تیره) استفاده کرد.
👏2
Forwarded from جرس
تابلوی نقاشی "جنونِ اکاتِرینودار، ویولونیستِ دیوانه کنار جسد مادر مُردهاش"
(Ekaterinodar Madness, Mad violinist at the body of his dead mother)
اثرِ "پیوتر_کُسُلاپ" (Pyotr_Kosolap)
هنرمند و نقاش روسی، او در میانهی قرن نوزدهم تحصیل کرد و طبق منابع، دورهای برای ادامهی آموزش نزدِ آکادمی هنرهای امپراتوری به سنپترزبورگ فرستاده شد و پس از تحصیل به زادگاهش بازگشت و سالها به تدریسِ هنر پرداخت، آثار او عمدتاً در ژانرِ صحنههای روزمره و موضوعاتِ رئالیستی قرار میگیرند اما گاهی به سراغ موضوعات تاریخی یا صحنههای دراماتیک نیز رفته است. او این نقاشی را با تکنیک رنگ و روغن روی بوم در سال 1863 خلق کرده است که هماکنون در "موزهی دولتی روسیه" در سنپترزبورگ نگهداری میشود.
(Ekaterinodar Madness, Mad violinist at the body of his dead mother)
اثرِ "پیوتر_کُسُلاپ" (Pyotr_Kosolap)
هنرمند و نقاش روسی، او در میانهی قرن نوزدهم تحصیل کرد و طبق منابع، دورهای برای ادامهی آموزش نزدِ آکادمی هنرهای امپراتوری به سنپترزبورگ فرستاده شد و پس از تحصیل به زادگاهش بازگشت و سالها به تدریسِ هنر پرداخت، آثار او عمدتاً در ژانرِ صحنههای روزمره و موضوعاتِ رئالیستی قرار میگیرند اما گاهی به سراغ موضوعات تاریخی یا صحنههای دراماتیک نیز رفته است. او این نقاشی را با تکنیک رنگ و روغن روی بوم در سال 1863 خلق کرده است که هماکنون در "موزهی دولتی روسیه" در سنپترزبورگ نگهداری میشود.
👏3
این نقاشی صحنهای در یک اتاق زیرشیروانی تاریک و بسته را نشان میدهد و فضای کلی پُر از تَنشی نگرانکننده است، شخصیتِ مرکزی در تصویر، مردی با موهای ژولیده و چشمانی توخالی و خیره و پابرهنه نشسته و کنار بدن بیجان مادر سالخوردهاش با شدتی جنونآمیز ویولون مینوازد، نواختنی که دیگر صرفاً یک عملِ هنری نیست و حرکتی آشفته و تقریباً اگزوتریک است که میان سوگواری و جنون در نَوسان است، حالتِ چهرهاش با چشمانی باز و هراسانگیز، سنگینیِ فروپاشیِ عاطفیاش را نشان میدهد، ویولون که معمولاً نمادی از شور و بیان هنری است در اینجا به ابزاری سرد و وحشتآور از غم تبدیل شده است، آیا او برای مادرش آهنگی غمناک مینوازد یا این تلاش ناامیدانهای است برای برقراری پیوند با روحِ او؟ این ابهام پابرجاست و صحنه را آزاردهندهتر میکند، جسد مادر که بر روی یک تخت چوبی ساده دراز کشیده، آرام و بیحرکت است و چهرهاش تقریباً آرام و گویی رنجِ او پایان یافته است در حالی که رنجِ پسرش تازه آغاز شده است، سادگیِ تخت، پتو و محیط بستهی این اتاق زیرشیروانی، فقر را در این صحنه به روشنی نشان میدهد.
👏1
