Telegram Web Link
Who loses today, won't find tomorrow, there is nothing important as today.

کسی‌که امروز را از دست میدهد فردا را نخواهد یافت، هیچ روزی از امروز با ارزش‌تر نیست.
به نظر من درون همه ما خلاهایی وجود دارد که قرار است روزی به دست انسانی پر شود.
درمورد خودم می‌توانم بگویم که خلأ درونی من مطالعه و استفاده از تمام تجربیات ارائه شده در کتاب‌هاست.

📚 آخرین کتابفروشی لندن
🖊 مادلین مارتین
بين هجوم اين همه تصوير رنگ رنگ
تنها نگاه توست كه در قاب ميزنم

حسین_منزوی
👏2
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت

فاضل_نظری

چهار فصل جزیره‌ای تنها در قلب دریا
3
کبریت زدم
تو برای این روشنایی محدود ،
گریستی...
سراپا در باد ایستادم ؛
من فقط یک نفرم

اما اکنون
هزاران پرنده را
در باد به یغما میبرند...

«احمد رضا احمدی»
3
درگذر زمان
💔2
🎨«خاطرات»

👨‍🎨بازاروف
2
پاییز آمد
درمیان درختان
لانه کرده کبوتر
از تراوش باران می‌گریزد.
شعر هستی
  بر زبانم جاری
   پُر توانم آری
   می‌روم در كوه و
   دشت و صحرا
ره‌پيمای
  قّله‌ها هستم من
     در كنار ياران
     راه خود در طوفان
      می‌نوردم
در کوهستان
   یا کویر تشنه
    یا که در جنگل‌ها
  ره‌نوردی شاد و
  پُر اُمیدم
باشد روزی
   شعر هستی بر لب
  جان نهاده بر کف
     راه انسان‌ها را
         در نوردم
سعید سلطان پور
👏2
عکس نامه
3
نوبرگ‌های خورشید
بر پیچکِ کنارِ درِ باغ کهنه رُست

فانوس‌های شوخِ ستاره
آویخت بر رواقِ گذرگاهِ آفتاب

من بازگشتم از راه
جان‌ام همه امید
قلب‌ام همه تپش ...


احمدشاملو
😍21
بوف پاییز
😍2
مکن عیب منِ مسکین اگر عاشق شدم جایی
سر زلف سیه دیدم، در افتادم به سودایی

سلمان_ساوجی

👏1
هر کجا برگی هست شورِ من می‌شکفد ؛ مثل یک گلدان می‌دهم گوش به موسیقیِ روییدن ...

#سهراب‌_سپهری

زن کشاورز فلسطینی که پوکه های گلوله های گاز اشک آوری را که سربازان اسراییلی شلیک کرده اند، جمع آوری کرده و در گلخانه خود، در آنها گل می کارد.
👏1
در آینه، دوباره نمایان شد
با ابرِ گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست.

تو در نماز عشق چه خواندی؟
که سال‌هاست
بالای دار رفتی و این شحنه‌های پیر
از مرده‌ات هنوز
پرهیز می‌کنند.

نام تو را به‌رمز
رندان سینه‌چاک نشابور
در لحظه‌های مستی
- مستی و راستی -
آهسته زیر لب
تکرار می‌کنند.

وقتی تو روی چوبهٔ دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسانِ تماشا
با شحنه‌های مأمور
مأمورهای معذور
هم‌سان و هم‌سکوت ماندیم.

خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که بُرد
مردی ز خاک رویید.

در کوچه‌باغ‌های نشابور
مستانِ نیم‌شب به‌ترنّم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع‌وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان‌هاست!

دکتر شفیعی کدکنی
📗در کوچه باغ نیشابور
👏1
در خلوت بامدادی باران
بیداری روشن خروس صبح
خواب خوش قریه را سلامی داد
در جنگل بی کرانه مرغی خواند
با نغمه ی خرد
روشنی
پرشور
تنهایی ارغوان چه شیرین است
بر یال گریوه های دشت دور

شفیعی_کدکنی
😍1
2025/10/24 15:55:55
Back to Top
HTML Embed Code: