کاش میتونستم کتاب «اختناق ایران» مورگان شوستر رو به تعداد دانشآموزان ایران چاپ کنم و بدم همشون بخونن! اتفاقات این ۷، ۸ ماه حضور این مرد در ایران، یه بُرش دقیق و کامل از وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ما محسوب میشه! واقعاً خدمتی که این مرد با این کتاب کرده، هیچ تاریخنگاری نکرده!
@Vaajpub
@Vaajpub
👍4❤1
ایران دشتهای دلپذیر دارد و مادرهای خوب و روشنفکران بد و غذاهای خوشمزه.
از نامههای سپهری به محصص.
@Vaajpub
#سهراب_سپهری #بهمن_محصص
از نامههای سپهری به محصص.
@Vaajpub
#سهراب_سپهری #بهمن_محصص
❤29👍6👏4
سفرنامه لیدی شل کتابی منحصربهفرد برای فهم ایام نخستین ایران معاصره که برخلاف عموم کتابها و سفرنامههای تقلیلیافته به جهان مردانه، موفق به ثبت جهان زنانه -هرچند از موضع بالا- شده، لحظاتی که برای حضور مردان ناممکن بوده و کنجکاوی اندکی هم در کار. این نمونه جذابی است برای اهل فکر.
@vaajpub
@vaajpub
👍4❤1
زادروز
#بیژن_مفید
(۲۲ خرداد ۱۳۱۴، تهران ـ ۲۱ آبان ۱۳۶۳، لسآنجلس)
نویسنده، کارگردان، شاعر، آهنگساز، مترجم، بازیگر
برادرِ #بهمن_مفید
از او نُه نمایشنامه انتشار یافته و بعضی از نوشتههایش به روی صحنه آمده و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط او ترجمه و کارگردانی شدهاست. شهر قصه پرآوازهترین اثر بیژن مفید است.
بیژن مفید هنوز دفن نشده، و سالهاست که خاکسترش در بانکی در لوسآنجلس نگهداری میشود.
@Vaajpub
#بیژن_مفید
(۲۲ خرداد ۱۳۱۴، تهران ـ ۲۱ آبان ۱۳۶۳، لسآنجلس)
نویسنده، کارگردان، شاعر، آهنگساز، مترجم، بازیگر
برادرِ #بهمن_مفید
از او نُه نمایشنامه انتشار یافته و بعضی از نوشتههایش به روی صحنه آمده و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط او ترجمه و کارگردانی شدهاست. شهر قصه پرآوازهترین اثر بیژن مفید است.
بیژن مفید هنوز دفن نشده، و سالهاست که خاکسترش در بانکی در لوسآنجلس نگهداری میشود.
@Vaajpub
❤9👍3
محبوب من!
عدالت یعنی هرچیزی، هرکسی، سرجای خودش باشد.
عدل این است که شما در دل ما باشید.
#محمد_صالحعلا
@Vaajpub
عدالت یعنی هرچیزی، هرکسی، سرجای خودش باشد.
عدل این است که شما در دل ما باشید.
#محمد_صالحعلا
@Vaajpub
❤33👍2
زادروز و سالروز درگذشت
#اصغر_بیچاره (اصغر بیچاره ژوله گنابادی)
(۲۲ خرداد ۱۳۰۶، تهران ـ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، لسآنجلس، کالیفرنیا)
عکاس، هنرپیشه و کارگردان
از او به عنوان قدیمیترین عکاس حرفهای ایران یاد میشود
@Vaajpub
#اصغر_بیچاره (اصغر بیچاره ژوله گنابادی)
(۲۲ خرداد ۱۳۰۶، تهران ـ ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، لسآنجلس، کالیفرنیا)
عکاس، هنرپیشه و کارگردان
از او به عنوان قدیمیترین عکاس حرفهای ایران یاد میشود
@Vaajpub
❤15
فروغ فرخزاد در چند داستان کوتاهی که برای مجلات هفتگیِ سال 1336 نوشت، بهخلاف روال معهود داستاننویسیِ زنانه، از کاربرد توصیفهای ادیبانۀ کلیشهای پرهیز کرد و به سادگیِ زبان گفتار رو آورد؛ چشماندازهای طبیعت را هم، که در اکثر داستانهای این دوره کارکردی روایی نداشتند، براساس ضرورت مضمونیِ داستان برگزید و به گفتوگوها نقشی مهمتر از توصیفها بخشید.
داستانها متعلق به دورۀ نخست کارِ ادبی فرخزاد و پیش از تحول فکری و هنری او در «تولدی دیگر» (1342) است. از این رو، آنها را به قالب کتابی مستقل درنیاورد و رضا داد در لابهلای صفحات مطبوعات فراموش شوند.
اما داستانها، با همۀ خامیِ صناعتِ بهکاررفته در آنها، از سادگی و صراحتی کمیاب در میان آثار زنان این دوره برخوردارند. نویسنده بیش از آنکه همچون دیگر زنان نویسنده، در فکر اصلاح اجتماع و هشدار دادن به دختران باشد، تحول عاطفی و فردیِ شخصیت داستان را مدنظر دارد. همۀ داستانها را زن جوانی به صیغۀ اول شخص مفرد روایت میکند که در پیِ شناخت نیمۀ دیگرِ خود، به ارتباطی عاطفی میاندیشد، اما با پی بردن به بازیچه شدن، یا جداییِ ناگزیر، پوچیِ پنهان در این رابطه را حس میکند. از این رو داستانهای عاشقانۀ فرخزاد، فضایی سرد و تیره، آکنده از سرخوردگی و تنهایی و مرگ مییابند.
داستان «شکست» روایتِ حسِ خامِ عشق دورۀ نوجوانی با طنزی در کلام است. «دوست کوچک من» از خلال رابطۀ عاطفیِ زن با کودکی بیمار و تکافتاده، حسی بشردوستانه و مادرانه را بازتاب میدهد. «کابوس» داستانی اروتیک از دیدِ کودکی بدخوابشده، از سروصداهای اتاق خواب پدر و مادر است؛ اما عمدۀ داستانها، مثل «بیتفاوت» و «اندوه فردا» و «انتها»، بازنماییِ رمانتیکِ احساساتِ درونیِ زنانهاند.
فرخزاد در این داستانها، از منظری شخصی و زنانه عواطف و احساسات خود را بیان میکند و سنت حسبحالنویسیِ زنان داستاننویس را، بهصراحت و با عصیانگریِ بیشتر، ادامه میدهد.
حسن میرعابدینی، دختران شهرزاد، زنان نویسندۀ ایرانی، نشر چشمه، 1400، صص 88 و 89.
#فروغ_فرخزاد
#حسن_میرعابدینی
#داستان
#داستان_کوتاه
#نشر_واج
@Vaajpub
داستانها متعلق به دورۀ نخست کارِ ادبی فرخزاد و پیش از تحول فکری و هنری او در «تولدی دیگر» (1342) است. از این رو، آنها را به قالب کتابی مستقل درنیاورد و رضا داد در لابهلای صفحات مطبوعات فراموش شوند.
اما داستانها، با همۀ خامیِ صناعتِ بهکاررفته در آنها، از سادگی و صراحتی کمیاب در میان آثار زنان این دوره برخوردارند. نویسنده بیش از آنکه همچون دیگر زنان نویسنده، در فکر اصلاح اجتماع و هشدار دادن به دختران باشد، تحول عاطفی و فردیِ شخصیت داستان را مدنظر دارد. همۀ داستانها را زن جوانی به صیغۀ اول شخص مفرد روایت میکند که در پیِ شناخت نیمۀ دیگرِ خود، به ارتباطی عاطفی میاندیشد، اما با پی بردن به بازیچه شدن، یا جداییِ ناگزیر، پوچیِ پنهان در این رابطه را حس میکند. از این رو داستانهای عاشقانۀ فرخزاد، فضایی سرد و تیره، آکنده از سرخوردگی و تنهایی و مرگ مییابند.
داستان «شکست» روایتِ حسِ خامِ عشق دورۀ نوجوانی با طنزی در کلام است. «دوست کوچک من» از خلال رابطۀ عاطفیِ زن با کودکی بیمار و تکافتاده، حسی بشردوستانه و مادرانه را بازتاب میدهد. «کابوس» داستانی اروتیک از دیدِ کودکی بدخوابشده، از سروصداهای اتاق خواب پدر و مادر است؛ اما عمدۀ داستانها، مثل «بیتفاوت» و «اندوه فردا» و «انتها»، بازنماییِ رمانتیکِ احساساتِ درونیِ زنانهاند.
فرخزاد در این داستانها، از منظری شخصی و زنانه عواطف و احساسات خود را بیان میکند و سنت حسبحالنویسیِ زنان داستاننویس را، بهصراحت و با عصیانگریِ بیشتر، ادامه میدهد.
حسن میرعابدینی، دختران شهرزاد، زنان نویسندۀ ایرانی، نشر چشمه، 1400، صص 88 و 89.
#فروغ_فرخزاد
#حسن_میرعابدینی
#داستان
#داستان_کوتاه
#نشر_واج
@Vaajpub
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی به سیر تو پرداختم
فهمیدم چقدر دنیا بزرگ است...
دنیا بزرگ است
و تا تورا تمام نکرده،
نمیتوانم از دنیا بگذرم
همهچیز را از نو باید شروع کرد
#شمس_لنگرودی
@Vaajpub
فهمیدم چقدر دنیا بزرگ است...
دنیا بزرگ است
و تا تورا تمام نکرده،
نمیتوانم از دنیا بگذرم
همهچیز را از نو باید شروع کرد
#شمس_لنگرودی
@Vaajpub
❤24
من و شماهایی که در ایران هستیم احتمالا همین الان زندگی روزمره داریم. چای یا قهوه مان رو خورده ایم ،اخبار جنگ را دنبال کرده ایم و فارغ ازینکه دیشب را چه طور گذرانده ایم، یه گوشه ی ذهنمان این است که مثلا برای شام چه درست کنیم یا لباس های کثیف را کی بشوریم ... زندگی روزمره ادامه دارد حتی زیر بمباران!
اما" زندگی روزمره "این روزها به نظرم الان ارزشی به مراتب بیشتر از زنده ماندن دارد .مخصوصا هم اگر قرار است این دراما ادامه دار باشد ( که پیش بینی من این است) کسانی از نظر روانی قسر در می روند که بتوانند بیشتر به روزمرگی چنگ بزنند .خالد حسینی در رمان بادبادک باز از قدرت ایجاد حس امنیت روزمرگی میگوید: «پدرم همیشه چای را توی قوری مسی درست میکرد. صدای قلقل آب، صبحها در کابل، حس امنیت میداد. حتی وقتی بمبها صدا میکردند، باز هم آن صدا بود.»
کورت ونه گات در سلاخ خانه ی شماره ی پنج زمانی را توصیف میکند که بعد از بمباران درسدن از پناهگاه بیرون آمده اند و شهر را با خاک یکسان شده میبینند اما سربازی که کنارش بوده به دنبال دگمه ی پیراهن گمشده اش می گشته!
برای داشتن سلامت روان در این روزها احتمالا ما هم نیاز داریم دنبال آن دگمه ی گمشده باشیم ،یا به آوای قوری چای گوش بسپاریم .
برای ما انسان های معمولی این که در زیر بمباران و اخبار جنگ دنبال آب و نان باشیم، عاشق باشیم،ترسیده باشیم حتی عشق ابدی ببینیم یا جک بگوییم کاملا طبیعی و عادی است، ما میخواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم نه این که قهرمان باشیم !
درامای ایران ما متاسفانه پیش آمده و ممکن است ادامه داشته باشد.اما بهتر است مثل آنچه واسیلی گروسمن در کتاب زندگی و سرنوشت توصیف میکند، به شکست دادن جنگ فکر نکنیم ، چایی مان را دم کنیم و از آرامشی که ممکن است کوتاه ، موقت،ناپایدار و حتی دودشدنی باشد ولی در لحظه داریم ، لذت ببریم.
«زنی در آشپزخانهای تاریک، با دو شمع، سوپ چغندر میپزد. او جنگ را شکست نمیدهد، فقط با آن سازگار میشود.»
@Vaajpub
اما" زندگی روزمره "این روزها به نظرم الان ارزشی به مراتب بیشتر از زنده ماندن دارد .مخصوصا هم اگر قرار است این دراما ادامه دار باشد ( که پیش بینی من این است) کسانی از نظر روانی قسر در می روند که بتوانند بیشتر به روزمرگی چنگ بزنند .خالد حسینی در رمان بادبادک باز از قدرت ایجاد حس امنیت روزمرگی میگوید: «پدرم همیشه چای را توی قوری مسی درست میکرد. صدای قلقل آب، صبحها در کابل، حس امنیت میداد. حتی وقتی بمبها صدا میکردند، باز هم آن صدا بود.»
کورت ونه گات در سلاخ خانه ی شماره ی پنج زمانی را توصیف میکند که بعد از بمباران درسدن از پناهگاه بیرون آمده اند و شهر را با خاک یکسان شده میبینند اما سربازی که کنارش بوده به دنبال دگمه ی پیراهن گمشده اش می گشته!
برای داشتن سلامت روان در این روزها احتمالا ما هم نیاز داریم دنبال آن دگمه ی گمشده باشیم ،یا به آوای قوری چای گوش بسپاریم .
برای ما انسان های معمولی این که در زیر بمباران و اخبار جنگ دنبال آب و نان باشیم، عاشق باشیم،ترسیده باشیم حتی عشق ابدی ببینیم یا جک بگوییم کاملا طبیعی و عادی است، ما میخواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم نه این که قهرمان باشیم !
درامای ایران ما متاسفانه پیش آمده و ممکن است ادامه داشته باشد.اما بهتر است مثل آنچه واسیلی گروسمن در کتاب زندگی و سرنوشت توصیف میکند، به شکست دادن جنگ فکر نکنیم ، چایی مان را دم کنیم و از آرامشی که ممکن است کوتاه ، موقت،ناپایدار و حتی دودشدنی باشد ولی در لحظه داریم ، لذت ببریم.
«زنی در آشپزخانهای تاریک، با دو شمع، سوپ چغندر میپزد. او جنگ را شکست نمیدهد، فقط با آن سازگار میشود.»
@Vaajpub
❤55👍12