آزادی از نظر من یعنی قبل از هر چیز عروج انسان از طریق رها شدن از خرافات ...
آدمیزاد خرافهپرست از بردگی و جهل خودش دفاع میکند و مرا هم با خودش به بردگی میکشاند.
#احمد_شاملو
📚 @BooksCom
آدمیزاد خرافهپرست از بردگی و جهل خودش دفاع میکند و مرا هم با خودش به بردگی میکشاند.
#احمد_شاملو
📚 @BooksCom
👍23❤2👏1
برای عمل کردن بدن انسان
باید او را بیهوش کرد...
امــــا
برای عمل کردن روح انسان
باید او را بیدار کرد...
#لئو_تولستوی
📚 @BooksCom
باید او را بیهوش کرد...
امــــا
برای عمل کردن روح انسان
باید او را بیدار کرد...
#لئو_تولستوی
📚 @BooksCom
👍39👏10👌2
مردها آنچه را که میشنوند
از یک گوش وارد
و از گوش دیگر خارج میسازند،
اما زنان از دو گوش وارد
و از دهان خارج میکنند...!
#جرج_برنارد_شاو
📚 @BooksCom
از یک گوش وارد
و از گوش دیگر خارج میسازند،
اما زنان از دو گوش وارد
و از دهان خارج میکنند...!
#جرج_برنارد_شاو
📚 @BooksCom
👍24❤5👌5
دلش خوش است که این شهر، شهر قرآنیست
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست
توریست خیز ترین جای زمين، خاك ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست
نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است
سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست
برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست
و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست
دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش، مکه درمانیست
همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست
اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست
برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانيست…
📚 @BooksCom
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست
توریست خیز ترین جای زمين، خاك ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست
نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است
سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست
برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست
و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست
دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش، مکه درمانیست
همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست
اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست
برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانيست…
📚 @BooksCom
👏55👍9❤7👌2
روحانيون بزرگترین تاجران تاريخند.
آنها كالايی را میفروشند كه هیچکس آن را نديده و زمان تحويلش نیز درون قبر و بعد از مرگ شماست، مالیات هم نمیدهند!
#برتراند_راسل
📚 @BooksCom
آنها كالايی را میفروشند كه هیچکس آن را نديده و زمان تحويلش نیز درون قبر و بعد از مرگ شماست، مالیات هم نمیدهند!
#برتراند_راسل
📚 @BooksCom
👍58👌6❤4👏1
کسانی که بیپروا و شجاع بودند پیش از آنکه بتوانند ژن خود را به نسل بعدی منتقل کنند،کشته شدند؛
باقی افراد یعنی ترسوها و ملاحظه کارها زنده ماندند ما نوادگان آنهاییم!
#رولف_دوبلی
📚 @BooksCom
باقی افراد یعنی ترسوها و ملاحظه کارها زنده ماندند ما نوادگان آنهاییم!
#رولف_دوبلی
📚 @BooksCom
👍51❤13👌5
هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود، که میداند باید از شیر تند تر بدود،
تا طعمه او نگردد...
و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند...
مهم نیست که شیر باشی یا آهو، باطلوع هرآفتاب با تمام توان آماده دویدن باش...
#نلسون_ماندلا
📚 @BooksCom
تا طعمه او نگردد...
و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند...
مهم نیست که شیر باشی یا آهو، باطلوع هرآفتاب با تمام توان آماده دویدن باش...
#نلسون_ماندلا
📚 @BooksCom
👏33👍18❤3😢3👌1
"سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانه بردگی بریده بودند را بالای سر خود میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتی به بیآزار بودن آن برده پی میبرد، با او هم کلام میشود...
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی را که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ، مزرعه پربرکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمینهای مرا بهنام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشهای مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد...
سالهای سال از دختر و همسرم بهرهبرداری کرد و آنها را بهعنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شدهام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند...
سینوهه با برده به قبرستان میرود و قبر نوشته آن مرد را اینگونه میخواند: " او انسان درستکاری بود و در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت.او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هرگاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزرگ مصر(آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید:" آیا او آنقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد ای خدای بزرگ ای آمون مرا بهخاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی که او انسان خوب و درستکاری بوده است؟ و برده این جمله تاریخی را میگوید که : " وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ، مینویسد: " آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد."
📚 @BooksCom
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی را که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ، مزرعه پربرکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون زمینهای مرا بهنام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشهای مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد...
سالهای سال از دختر و همسرم بهرهبرداری کرد و آنها را بهعنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از کار معدن رها شدهام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند...
سینوهه با برده به قبرستان میرود و قبر نوشته آن مرد را اینگونه میخواند: " او انسان درستکاری بود و در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت.او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هرگاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزرگ مصر(آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید:" آیا او آنقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد ای خدای بزرگ ای آمون مرا بهخاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی که او انسان خوب و درستکاری بوده است؟ و برده این جمله تاریخی را میگوید که : " وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ، مینویسد: " آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافه پرستی مردم استفاده کرد."
📚 @BooksCom
👍89❤7👌7😢6
به مکه که رفتم،
خيال ميکردم ديگر تمام گناهانم
پاک شده است، غافل از اينکه
تمام گناهانم گناه نبوده و تمام
درست هايم به نظرم خطا انگاشته
و نوشته شده بود!
درمکه ديدم خدا چند ساليست
که از شهر مکه رفته و انسانها
به دور خويش ميگردند!
در مکه ديدم هيچ انسانی به فکر فقير
دوره گرد نيست، دوست دارد زود به
خدا برسد و گناهان خويش را بزدايد،
غافل از اينکه آن دوره گرد، خود خدا بود!
درمکه ديدم خدا نيست و چقدر بايد
دوباره راه طولانی را طی کنم تا به
خانه خويش برگردم! درهمان نماز
ساده خويش تصور خدا را در کمک
به مردم جستجو کنم!
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر
از رفتن به مکهای است که خدايی در آن نيست.
#حسين_پناهی
📚 @BooksCom
خيال ميکردم ديگر تمام گناهانم
پاک شده است، غافل از اينکه
تمام گناهانم گناه نبوده و تمام
درست هايم به نظرم خطا انگاشته
و نوشته شده بود!
درمکه ديدم خدا چند ساليست
که از شهر مکه رفته و انسانها
به دور خويش ميگردند!
در مکه ديدم هيچ انسانی به فکر فقير
دوره گرد نيست، دوست دارد زود به
خدا برسد و گناهان خويش را بزدايد،
غافل از اينکه آن دوره گرد، خود خدا بود!
درمکه ديدم خدا نيست و چقدر بايد
دوباره راه طولانی را طی کنم تا به
خانه خويش برگردم! درهمان نماز
ساده خويش تصور خدا را در کمک
به مردم جستجو کنم!
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر
از رفتن به مکهای است که خدايی در آن نيست.
#حسين_پناهی
📚 @BooksCom
👍46❤10👏10👌5
عجیب نیست؟
یک کتاب بعد از چندین بار خوانده شدن، چاقتر میشود!؟
انگار چیزی لابلای صفحه ها جا می ماند
چیزهایی مثل
احساسات
افکار،
صداها...
#کرنلیا_فانکر
📚 @BooksCom
یک کتاب بعد از چندین بار خوانده شدن، چاقتر میشود!؟
انگار چیزی لابلای صفحه ها جا می ماند
چیزهایی مثل
احساسات
افکار،
صداها...
#کرنلیا_فانکر
📚 @BooksCom
👍37❤14👌4
اگر براى اثبات عقايدتان
مجبور به تصويب قانونى
هستيد كه بهتعداد زيادى
از مـردم آزار مـىرساند
عقايد شما هــيچ ارزشى
براى اثبات شدن ندارند!
#جورج_تاكى
📚 @BooksCom
مجبور به تصويب قانونى
هستيد كه بهتعداد زيادى
از مـردم آزار مـىرساند
عقايد شما هــيچ ارزشى
براى اثبات شدن ندارند!
#جورج_تاكى
📚 @BooksCom
👍36❤6👌6😢1
جهل مذهبی پهنایی به در ازای تاریخ دارد
زکریای رازی در اواخر عمر به خاطر اعتقاداتش در دادگاه های مذهبی بارها محاکمه شد. اما نارحت کننده است که بدانید در این محاکمه ها آنقدر کتابهایش بر سرش کوبیده شد که بینایی خود را ازدست داد و نابینا ازدنیا رفت!!
میگویند شاگردانش به او گفتند حکیم شما بدتر از این را معالجه نمودی پس چرا خود را معالجه نمیکنید. در جواب حکیم گفت:
بینا شوم که چه چیز را ببینم سیاهی جهل ، قدرت فاسد و روزگار بد و سخت مردمان. گمان کنم همان کور باشم کمتر زجر میکشم
📚 @BooksCom
زکریای رازی در اواخر عمر به خاطر اعتقاداتش در دادگاه های مذهبی بارها محاکمه شد. اما نارحت کننده است که بدانید در این محاکمه ها آنقدر کتابهایش بر سرش کوبیده شد که بینایی خود را ازدست داد و نابینا ازدنیا رفت!!
میگویند شاگردانش به او گفتند حکیم شما بدتر از این را معالجه نمودی پس چرا خود را معالجه نمیکنید. در جواب حکیم گفت:
بینا شوم که چه چیز را ببینم سیاهی جهل ، قدرت فاسد و روزگار بد و سخت مردمان. گمان کنم همان کور باشم کمتر زجر میکشم
📚 @BooksCom
👍50❤13👌6😢3