Telegram Web Link
این روزها هوا خیلی غبار آلود است،
گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد،
هنگامی گرگ را می شناسیم که
دریده شده ایم...

#آل_پاچینو

📚 @BooksCom
روزی شخص سخنرانی در میان گروهی از عوام، درفواید سحرخیزی سخن می راند که:
ای مردم همانند من که همواره صبح زود از خواب برمی خیزم عمل کنید که فواید بسیاری بر آن است.

بهلول که در آن جمع بود گفت:
ای خواجه؟
«تو از خواب بر نمی خیزی،
ز رختخواب بر می خیزی
و میان این دو، تفاوت از زمین است تا آسمان.»

بیاید از خواب برخیزیم
نه از رختخواب...

📚 @BooksCom
غسان کنفانی چه خوب میگه که:
"آنچه غمگينت مى‌کند را هرگز برای کسی بازگو مکن؛ مگر برای آن کسی که همیشه در اندیشه خوشحال کردن توست..."

📚 @BooksCom
‏عجیب نیست؟
یک کتاب بعد از چندین بار خوانده شدن،
چاقتر میشود!؟
انگار چیزی لابلای صفحه ها جا می ماند
چیزهایی مثل
احساسات
افکار،
صداها...

#کرنلیا_فانکر

📚 @BooksCom
آزادی از نظر من یعنی قبل از هر چیز عروج انسان از طریق رها شدن از خرافات ...
آدمیزاد خرافه‌پرست از بردگی و جهل خودش دفاع می‌کند و مرا هم با خودش به بردگی می‌کشاند.

#احمد_شاملو

📚 @BooksCom
مردمی که
فکرشان آزاد نیست
هیچگاه
آزاد نخواهند شد
بلکه به وسعت تفکرشان
قفسی دیگر را تجربه خواهند کرد...

📚 @BooksCom
ماندلا و قذافی هر دو آفریقایی بودند ، هر دو آزادی خواه بودند ، هر دو مبارز بودند ، هر دو در مبارزه پیروز شدند ، هر دو به محبوبیتِ فراوان رسیدند و هر  دو موفق شدند که رهبری کشورهایشان را به دست بگیرند ، ماندلا امّا بدون خون ریزی به پیروزی رسید و بدون خون ریزی ادامه داد و قدافی با خون بر مسند نشست و با خون ادامه داد ، ماندلا گوشش را برای شنیدن صدای مردم باز کرد و قذافی دهانش را به نعره گشود تا گوش مردم از صدایش پر باشد ، ماندلا کتابِ مردم را خواند و قذافی کتابی نوشت و مردم را وادار به خواندن آن کرد ، ماندلا خودش را کشت تا مردمش زنده باشند و قذافی مردم را کشت تا خودش زنده باشد ، ماندلا گفت : « ما » و قذافی گفت : « من » ، ماندلا مردم را فرزندان خود خواند و قذافی مردم را سوسک و موش خطاب کرد ، ماندلا پیش از این که از زندگی کناره بگیرد از قدرت کناره گرفت و قذافی تا آخرین لحظات به تخت و خیمه اش می‌اندیشید.

و حالا نلسون ماندلا و معمّر قذافی - هر دو نفر - در پیشگاهِ ابدیّت تاریخ ایستاده اند و ما تنها به احترام ماندلا می ایستیم..

📚 @BooksCom
هیچ چیز ابدی نیست؛ نه لبخندهای از ته دل و نه غم‌های نفس‌گیر. در لحظه‌ها زندگی کنیم اما به هیچ لحظه‌ای دل نبندیم.

📚 @BooksCom
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل می‌کند، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، میشود بدبختی رُبا!

و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، می‌شود خوشبختی رُبا. هرچه را که می‌بینید،
هرآنچه را که می‌شنوید، و هر حرفی که می‌زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا می‌کنند!

به قول «حضرت مولانا» :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

📚 @BooksCom
دلش خوش است که این شهر، شهر قرآنیست
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست

توریست خیز ترین جای زمين، خاك ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست

نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است

سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست

برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک ، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست

و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست

دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش ، مکه درمانیست

همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست

اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست

برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانيست…

📚 @BooksCom
مردها خیلی هم خوبند..

دوست داشتنی و مهربان..
عاشق محبت واقعی...
گاهی وقتا مثل یه بچه از ته دل خوشحالند..
و گاهی مثل یک پیرمرد خسته...
اکثرشان تنهایی را تجربه کرده اند...
بیشترشان درد کشیده اند...
و اکثرا غمهایشانرا در وجودشان مخفی کرده اند..
خیلی از اشک ها را نگذاشته اند
از چشمانشان بیرون بریزد..
مردها میروند قدم میزنند تا یادشان نرود که به جای گریه باید قدمهای محکم داشته باشند..
همانهای که اگر عاشق شوند ؛
برایتان فرهاد می شوند ،و بیستون میکنند...
و تو بهشت را روی زمین خواهی داشت...
اری اینها مرد هستند...

#فروغ_فرخزاد

📚 @BooksCom
زمانی که وارد جمعی می شوی، لباس هایت معرف تو هستند؛ و زمانی که خارج می شوی، افکار و سخنانت ...

#لئون_تولستوی

📚 @BooksCom
مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت . اینطور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت

مردی که کنار جاده ایستاده بود
فریاد زد کجا می روی؟

مرد اسب سوار جواب داد
نمی دانم از اسب بپرس!

این داستان زندگی خیلی از مردم است
آنها سوار بر عادتها و باورهای غلطشان می تازند، بدون اینکه بدانند به کجا می روند.

#دارن_هاردی

📚 @BooksCom
غذا در گلویتان گیر کرده و در حال خفه شدن هستید...
من دو انتخاب دارم:

"بزنم پشتتان" یا "برایتان دعا کنم"؟
کدامیک را میخواهید انجام دهم؟

#لاورنس_کراوس

📚 @BooksCom
ایرج میرزا ۱۰۰ سال پیش چه نیکو گفت:

این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود،
رندان به چپاول سر این سفره نشستند!

گفتند که چنینیم و چنانیم، دریغا،
اینها همه لالایی خواباندن ما بود!

📚 @BooksCom
در زندگى هر انسان دو روز است كه براى او 24 كامل نخواهد بود...
اولی روز تولد و دومی روز مرگ او...

"و اینجاس که ضرب المثل معروف دنیا دو روزه برامون معنی پیدا میکنه”

📚 @BooksCom
ناتانیل هاوثورن" نویسنده مشهور آمریکایی عدد 64 را شوم می دانست و در حدی از این عدد نفرت داشت که همیشه در نوشته هایش به جای 64 عدد 63 را مینوشت. او در سال 1864در سن 64 سالگی درگذشت.

📚 @BooksCom
آزادی،
دریایی متلاطم و طوفانی است…
انسان‌های ترسو آرامش استبداد را
بر این طوفان ترجیح می‌دهند.

#توماس_جفرسون

📚 @BooksCom
قورباغه به کانگورو گفت: من و تو میتوانیم بپریم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.
کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم.
کانگورو گفت: بهتر.
قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ بپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند.
این قصه ی زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد.
«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.»

هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر می دهد.
اگر شما مدتی ست که افکارتان تغییر نکرده، بدانید که این مدت فکر نکرده اید. آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود!
آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگربینی و دگرگونی آنها را نمی دهیم.

به قول نیچه: «باورهای غلط از حقایق خطرناک، ویران کننده ترند.»

📚 @BooksCom
تصور کن اگر قرار بود؛
هر کس به اندازه ی دانش خود
حرف بزند، چه سکوتی بر دنیا
حکمفرما می شد...!

#ناپلئون_بناپارت

📚 @BooksCom
2025/07/01 21:20:09
Back to Top
HTML Embed Code: