آیا ما سزاوار بودیم
تمامِ خیابان را در باران برویم
و در انتهای خیابان
کسی در انتظار ما نباشد؟
✍🏻 احمدرضا احمدی
@CafeZhaw ☕️
تمامِ خیابان را در باران برویم
و در انتهای خیابان
کسی در انتظار ما نباشد؟
✍🏻 احمدرضا احمدی
@CafeZhaw ☕️
وقتى خورشید غروب کرد و تاریکى همهجا را فرا گرفت، حسى غریب و ناخوشایند به او دست داد. ترس از مرگ نبود، هنگام شام و بازى ورق به دلایلى مطمئن بود که دوئل راه به جایى نمىبرد. بلکه ترس از اتفاقى بود که فردا صبح براى اولین بار در زندگىاش رخ مىداد. ترس از آغاز شب... او مىدانست که شبى دراز در پیش خواهد داشت که بىخوابى به سرش مىزند. و نه فقط به ون کارن و کینهاى که از او درد دل دارد، فکر مىکند، بلکه به انبوهى هم که از دروغ ساخته فکر خواهد کرد. ولى نه توانایى آن را دارد که از آن بگذرد و نه مهارت آن. انگار ناگهان بیمار شده بود.
✍🏻 آنتوان چخوف
@CafeZhaw ☕️
✍🏻 آنتوان چخوف
@CafeZhaw ☕️
خجالت آور است تماشای کسی که آخر عمری، خود را موشکافی می کند و به این نتیجه می رسد تنها چیزی که با خود به گور می برد شرم زندگی نکردن است.
✍🏻 استیو تولتز
@CafeZhaw ☕️
✍🏻 استیو تولتز
@CafeZhaw ☕️
امروز که زندهای، زندگی کن. فردا خواهی مرد
همانطور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی
وقتی که سراسر زندگیات در برابر ابدیت
لحظهای بیش نیست،
چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟
📕 جنگ و صلح
✍️ #لئو_تولستوی
@CafeZhaw ☕️
همانطور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی
وقتی که سراسر زندگیات در برابر ابدیت
لحظهای بیش نیست،
چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟
📕 جنگ و صلح
✍️ #لئو_تولستوی
@CafeZhaw ☕️
میدانم! دل کندن آسان است.
اما
تکلیفِ خاطراتِ بلاتکلیف چه میشود؟
واژگان معلق مانده در هوا چطور؟
و تکلیف لبخندی که هنوز نتابیده بر صورتت؟
یا دلتنگیهایی که مرا میکشد؟
یا تکلیف قلب کوچکم که در لمس سرانگشتانت جاودانگی را طی کرد؟
اصلا بگو
امن من!
«چگونه وسعت زمین بدون تو
در نگاهم به تنگ آمده است؟»
باشد
به سکون حزینت ادامه بده
لبهای صامتت را
قاب میکنم بر تاریخِ خاطره
بر جغرافیایِ دریغ
روزی خواهد آمد
با تبسمی به وسعتِ موسمِ وصال
فتح کنی قلهی خیالم را
عزم عشق
چنین است
راسخ و خستگیناپذیر
✍🏻 مرضیه بازرگانی
@CafeZhaw ☕️
اما
تکلیفِ خاطراتِ بلاتکلیف چه میشود؟
واژگان معلق مانده در هوا چطور؟
و تکلیف لبخندی که هنوز نتابیده بر صورتت؟
یا دلتنگیهایی که مرا میکشد؟
یا تکلیف قلب کوچکم که در لمس سرانگشتانت جاودانگی را طی کرد؟
اصلا بگو
امن من!
«چگونه وسعت زمین بدون تو
در نگاهم به تنگ آمده است؟»
باشد
به سکون حزینت ادامه بده
لبهای صامتت را
قاب میکنم بر تاریخِ خاطره
بر جغرافیایِ دریغ
روزی خواهد آمد
با تبسمی به وسعتِ موسمِ وصال
فتح کنی قلهی خیالم را
عزم عشق
چنین است
راسخ و خستگیناپذیر
✍🏻 مرضیه بازرگانی
@CafeZhaw ☕️
کجا می شود پیدایش کرد آن که قرار بود زخم ها را التیامی باشد و زیبایی را پناهی بیش از آغوش آدمی؟!!!
@CafeZhaw ☕️
@CafeZhaw ☕️
Forwarded from بینام
هر استوری یا پستی که تو اینستا میبینی و خوشت میاد رو میتونی به راحتی از این ربات دانلود کنی!
بدون هیچ هزینه ای کاملا رایگان👇👇
🆔 @InstaDownlaodBot
🆔 @InstaDownlaodBot
بدون هیچ هزینه ای کاملا رایگان👇👇
🆔 @InstaDownlaodBot
🆔 @InstaDownlaodBot
عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
✍🏻 همام تبریزی
@CafeZhaw ☕️
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
✍🏻 همام تبریزی
@CafeZhaw ☕️
دنیا نه خوشبخت است، نه بدبخت.
دنیا همان چیزی می شود که ما می بینیم.
دنیا بینش ماست.
هر کسی آفریننده دنیای خویش است.
✍🏻 اشو
@CafeZhaw ☕️
دنیا همان چیزی می شود که ما می بینیم.
دنیا بینش ماست.
هر کسی آفریننده دنیای خویش است.
✍🏻 اشو
@CafeZhaw ☕️
سخن دارای بار عاطفی است که ما را تکان میدهد. اشک از دیدگان جاری میکند؛ ما را متواضع، خشمگین یا انتقامجو میکند و سخن یا سخنگو را جاویدان و به یادماندنی.
📕 کتاب:قدرت کلام
✍🏻 اثر: #سیمون_میر
@CafeZhaw 📚
📕 کتاب:قدرت کلام
✍🏻 اثر: #سیمون_میر
@CafeZhaw 📚
شدم محو تماشا دلم از دستم رفت
دل سپردن به تو از خویش بریدن دارد
«کاتبا» دست من و دامن آن سرو بلند
آخرِ عشق به معشوقه رسیدن دارد
✍🏻 کاتب زنجانی
@CafeZhaw ☕️
دل سپردن به تو از خویش بریدن دارد
«کاتبا» دست من و دامن آن سرو بلند
آخرِ عشق به معشوقه رسیدن دارد
✍🏻 کاتب زنجانی
@CafeZhaw ☕️
آیا با زخم هم میشود رقصید؟
بله، میشود.
من با زخم رقصیدهام، حتی خونچکان رقصیدهام.
امشب هم با زخم خواهم رقصید، با زخمی به نام رفیق، و او به رقص من خواهد خندید، چنان که با نفسش خاکهای سرد گرم شوند، چنان که با نگاهش تیرگی گورها روشن شوند، چنان که با صدایش مرگ - حتی برای ساعتی - پس بنشیند.
من با زخم هم میتوانم برقصم.
و اصلأ چارهام برای هر زخمی رقصیدن است.
با من برقص!
✍🏻 بکتاش آبتین
@CafeZhaw ☕️
بله، میشود.
من با زخم رقصیدهام، حتی خونچکان رقصیدهام.
امشب هم با زخم خواهم رقصید، با زخمی به نام رفیق، و او به رقص من خواهد خندید، چنان که با نفسش خاکهای سرد گرم شوند، چنان که با نگاهش تیرگی گورها روشن شوند، چنان که با صدایش مرگ - حتی برای ساعتی - پس بنشیند.
من با زخم هم میتوانم برقصم.
و اصلأ چارهام برای هر زخمی رقصیدن است.
با من برقص!
✍🏻 بکتاش آبتین
@CafeZhaw ☕️
چه منظرهی غم انگیزی است
تماشایَ مَردمی که مُنتظرند خدا
همهیِ کارها را درست کند
✍🏻 کامیلو خوسه سلا
@CafeZhaw ☕️
تماشایَ مَردمی که مُنتظرند خدا
همهیِ کارها را درست کند
✍🏻 کامیلو خوسه سلا
@CafeZhaw ☕️