🔒انگیزه‌ی کسانی که در صدد ممانعت از آزادی‌های دیگران برمی‌آیند، از سه شق خالی نیست:

اول؛ آنکه می‌خواهند اراده‌ی خود را بر دیگران تحمیل کنند.

دوم؛ آنکه در پی همرنگی و یکدستی اجتماع هستند. نمی‌خواهند برخلاف دیگران فکر کنند و نیز نمی‌خواهند که دیگران برخلاف آنان بیندیشند.

سوم؛ آنکه چنین می‌پندارند که سؤال «چگونه باید زیست؟» یک پاسخ بیش ندارد(همانگونه که پاسخ هر سؤال درست و اصیل یکی بیش نتواند بود) و بر آنند که این پاسخ را می‌توان چه از طریق توسل به عقل و چه از راه شهود یا وحی یا با پیروی از مسلک و طریقتی خاص یا با ایجاد وحدت بین نظریه و عمل، بدست آورد. پس این پاسخ از هریک از راه‌هایی که به شرح بالا، برای وصول به علم یقینی در اختیار داریم، بدست آید اعتبارش را می‌توان مشخص کرد و لذا انحراف از آن، خطا و مخل سلامت انسان‌ها خواهد بود.
به اعتقاد این گروه، وضع قوانین برای جلوگیری از کسانی که دیگران را از حقیقت منحرف می‌سازند-با صرف‌نظر از هر رویه و نیتی که داشته باشند-و حتی خفه کردن آنها، موجه و صحیح خواهد بود.

📚چهار مقاله درباره آزادی-سر آیزایا برلین
@cafe_andishe95
🟥مارکس با تمام اشتباهات کمونیستیش در فهم جایگاه زنان فرسنگها از نیچه جلوتر بود▪️

در میانه قرن 19 دو متفکر آلمانی با هم قابل قیاس هستند چرا که هم پر طرفدار بوده اند و هم همزمانی قرنی دارند.نیچه آرای بسیار ارتجاعی و عقب مانده درباره زنان دارد که در عین شگفتی منطبق بر نظریات پیش مدرن ارتجاع دینی است.او خود این ارتجاع را در کتاب تبارشناسی اخلاق ص178 به صراحت اعلام کرده:

"کتاب های مدرن اگر ماندگار باشند که خوشبختانه از این بابت جای نگرانی نیست بدان شرط که آیندگانی با ذوقی قویتر سخت تر و سالمتر باشند و هر چیز مدرن آیندگان را به چکار خواهد آمد :به جای داروی قی آور به جای آن لعاب شیرین اخلاقی و دروغبافی هاشان «به سبب زنانگی ذاتی ای» که در آنها هست و خوش دارد خود را ایدئالیسم بنامد."


یکی از بدترین توهینهایی که در کنار باقی لفاظی های خود علیه چیزهای مدرن بکار می برد صفت زنانه است که به یک آیکون تکراری در آثارش برای توهین و تحقیر تبدیل شده و به گوشه ای از فکر فلسفیش ارتقا یافته.هنر رمانتیک زنانه است چون منحط است و منحط است چون زنانه است.اینجا با یک باور ساده خرافی طرف نیستیم که از عقب ماندگی فهم در کانتکس خود ناشی باشد چرا که مارکس هم در همان دوره بوده یا جان استوارت میل لیبرال مدرن و چنین دیدگاه های واپسگر نداشتند.پس این دو متفکر مدرن پیشرو و نظرات نیچه ارتجاعی و ماقبل مدرن هستند.

جای دیگر در ص161 تبارشناسی بدفهمی شوم و تباه ترین اندیشه در باره خود را شک به نیک بختی خود میداند که این شنیعترین حرکت را زنانه گری ننگین خطاب میکند.در ص144 پرهیز از زنان را به ورزشکاران و سوارکاران نسبت داده پیش از این نیز فلسفه و فیلسوف را بیزار از زنان و رابطه جنسی دانسته(تا چه حد تفکر شبه دینی است!)
در ص138 شوپنهاوار را برتر از بقیه میداند زیرا یک ویژگی اش دوری از زنان بود.
برای توهین به مسیحیت در سپیده دمان ص75 می گوید:" چیزی شرقی و زنانه در مسیحیت هست"

در اینجا کاملا نماینده تحجر و ارتجاعی است که با نظرات واپسگرایان دینی هیچ فرقی دیده نمی شود:
"در هیچ زمانه‌ای به اندازه‌ی زمانه‌ی ما مردان با جنسِ ضعیف با این همه احترام رفتار نکرده‌اند، که این نیز، مانندِ بی‌حرمتی به پیری، از پی‌آمدهایِ گرایش و طبعی است از اساس دموکراتیک. جایِ شگفتی نیست اگر که به زودی از این احترام بهره‌گیریِ ناشایست شود. به زودی بیشتر خواهند خواست و طلبکارتر خواهند شد. سرانجام، کمابیش از این احترام‌گذاری دل‌زده خواهند شد و به رقابت بر سرِ حقوق بر خواهند خاست و، به راستی، جنگی تمام عیار به راه خواهند انداخت: بله، زن حیا را از دست خواهد داد؛ و زود بیفزاییم که ذوق و سلیقه‌ی خود را نیز. ترس از مرد را از یاد خواهد بُرد. اما زنی که «ترس را از یاد ببرد»، تاوانِ آن را با از دست دادنِ غریزه‌هایِ زنانه‌ی خویش خواهد پرداخت. زن هنگامی به میانِ معرکه می‌تازد که آنچه در مرد ترس‌انگیز است، و یا، سرراست بگوییم، مردانگیِ مرد را دیگر نخواهند و نپرورند - این نکته هم درست است هم فهمیدنی. اما آنچه فهمیدن‌اش به این آسانی نیست آن است که در پیِ چنین وضعی زن - تباه خواهد شد. خودمان را نفریبیم: این همان چیزی است که امروز در جریان است.هر جا که روحِ صنعتی بر روحِ سپاهی‌گری و نژادگی چیره شده است، زن در طلبِ خود-فرمانیِ اقتصادی و حقوقِ کارمندانه برآمده است. «زن در جایگاهِ کارمند» کتیبه‌ای‌ است کوبیده بر سرِ دروازه‌ی جامعه‌ی مدرنی که در کارِ پدید آمدن است. با این دست‌یابی به حقوقِ تازه، زن در راهِ «آقایی» می‌کوشد و پرچمِ «پیشرفت» را بر می‌دارد، اما با آشکارگیِ هولناکی عکسِ داستان روی می‌دهد: یعنی، زن پس می‌رود".( فراسوی نیک و بد ص ۲۳۹)

در چنین گفت زرتشت: زیرا شیرین ترین زن نیز تلخ است.(بخش یکم) زن را هنوز توان دوستي نيست. زنان هنوز گربه اند و پرنده، يا، دستِ‌بالا ماده‌گاو.(بخش دوست.ص70)

@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🟥مارکس با تمام اشتباهات کمونیستیش در فهم جایگاه زنان فرسنگها از نیچه جلوتر بود▪️ در میانه قرن 19 دو متفکر آلمانی با هم قابل قیاس هستند چرا که هم پر طرفدار بوده اند و هم همزمانی قرنی دارند.نیچه آرای بسیار ارتجاعی و عقب مانده درباره زنان دارد که در عین شگفتی…
ادامه)
"بلاهت در آشپزخانه:زن در مقام آشپز تهی مغزی هولناکی که با آن خورد و خوراك خانواده و آقای خانه فراهم میشود زن نمی فهمد غذا یعنی چه و بازهم می خواهد آشپز باشد .در کله زن اگر فکری میبود در طول هزاران سالی که پخت و پز به عهده او بوده است، می بایست واقعیات اساسی فیزیولوژی را کشف کرده و همچنین فن درمان را به اختیار درآورده بوده باشد.دست پخت بد زنانه به علت غیبت محض عقل در آشپزخانه سبب شده است که رشد بشر این همه به درازا بکشد و این همه آسیب بیند امروز هم وضع چندان بهتر از آن نیست. خطابه ای برای دختران مدارس عالی"( فراسوی نیک و بد گزین‌گویه 234، ص 210).

کارل مارکس با یک جمله هوشمندانه مدرن ،تهوع واپسگرایی را پس می زند که نشانگر برتری مطلق مدرنها بر نیچه است:

«تغییر یک دوره‌ تاریخی را همواره می‌توان با میزان پیشرفت زنان به‌سمت آزادی تعیین کرد، چراکه در این‌جا، در رابطه‌ بین زن و مرد، رابطه‌ بین قوی و ضعیف، پیروزی سرشت انسانی بر ستم‌گری مشهود‌تر از هر جای دیگر است. درجه‌ی رهایی زنان، معیاری طبیعی برای رهایی همگانی است.»‌(کارل مارکس، خانواده مقدس)

@cafe_andishe95
▪️تئوری استبداد و سرکوب و جنایت علیه بشریت از نیچه:



«هر نظام اشراف سالار نیکو و سالمی قربانی شدن انبوه بیشمار (Unzahl) مردمی را که میباید برای خاطر آن سرکوب شوند و
به صورت مردمی ناقص، برده و ابزار درآیند خواهد پذیرفت»


📗منبع :نیچه- فراسوی نیک و بد

@cafe_andishe95
🔺نام خلیج فارس در گذرنامه‌ی «شیخ زاید» بنیانگذار امارات متحده عربی در سال ۱۹۵۱

ای همیشه نیلگون، ای خلیج فارس
نام نامی ات همواره جاودانه است
نام نامی ات همواره بر زبان موج
جاودان ترین سرود عاشقانه است



🌹🌊گرامی باد 10 اردیبهشت روز
خلیج همیشگی فارس
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🕊👩🏻‍⚖️🧑🏻‍⚖️حقوق بشر چیست؟

و چه کیفیت و امکاناتی پیش روی بشر مدرن قرار می دهد؟


🎥#ویدئو
@cafe_andishe95
⚫️پوچی و تهی بودن استدلالی گزین گویه گون نیچه ای

«وقتی زنی گرایشات دانشمندانه دارد در جنسیت وی باید اشکالی باشد زیرا سترونی است که شخص را به سوی نوعی ذوق مردانه می کشاند زیرا با عرض معذرت مرد جانور سترون است.»
فردریش نیچه-گزین گوی 144 فراسوی نیک و بد صفحه 125


خرافات بی معنی را جامه فلسفه پوشاندن عملی شنیع و سطح پایین است.نه استدلالی و نه منطقی صرفا یک عقیده واپسگرای شبه دینی در پوشش فلسفه ای پیشرو.بیاید فرض کنیم این حرف سبک گفته نمی شد کجای تمدن بشر آسیب میدید؟
چه نگرشی با این گفتار منتقل شد؟جز بی خردانه و نسنجیده سنت زن ستیز را تکثیر کردن؟
گرایشات دانشمندانه هم جنسیت دارد!؟
ای کاش این متن کمیت عقل سلیمش لنگ نبود و چیزی می گفت .
اینگونه متنها نشان می دهد خردستیزی و خودمداری افراطی و بی اخلاقی و خار کردن همه ارزشهای انسانی مدرن چه ثمرات شومی دارد.
چنین سخنان سخیفی با مغلطه مرجعیت نیچه همراه شود شومتر و گمراه کننده تر هم خواهد شد.

@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیژن و مغالطه های شناخته شده !

سازگاری با نظام جهانی ، از نظر بیژن یعنی مستعمره شدن و دادن دستاوردهای کشور ، حالا چه دستاوردهای بماند !!! واقعا این شخص چقدر می‌تونه وسط باز و مغالطه گر باشه ؟ یک آپولوژیستِ سوسیالیست متحول شدهُ اصلاح طلب ، از نوع عاطلِ باطلِ بی اراده که ادای روشنفکر ها را فقط یاد گرفته بازی کنه ... این کشور آرامش داره و سلطنت طلبان قصد دارند آن را بهم بزنند ؟!  آرامشش رو ؟ جالبه در کلیپ های  دیگه از نداشتن اختیار شخصی در دانشگاه گله مند هست ، و سرکوب و افراطی گری را هم از انقلاب کمونیستی خمینی مجزا میکند !!  این به اصطلاح روشنفکران ، فقط برای اینکه میراث ، غلیظ ترین یاوه گویی ها را در اذهان عوام جا بندازن تلاش میکنند ،  مصداقی هم میتونید بیژن عبدالکریمی که قبلا گفته بود تمام امید من ، بچه بسیجی ها هستند نام برد !!! این آرامشی که با وجود پادشاهی خواهان بخطر می افتد ، پس کجا بود که اختیار ندارید این ژاژگویی ها را به مغز شاگردان خود فرو کنید  !؟
alzaymerissm
@cafe_andishe95
توهین نژادی به انگلیسیها فحاشی و یاوه سرایی یکی از محصولات "فلسفی"! نیچه:

"این انگلیسیان نژادی اهل فلسفه نیستند: بیکن مظهر حمله به روح فلسفی است؛ و هابز و هیوم و لاک، برای مدتی بیش از یک قرن، مایه تباهی و پستی ارزش مفهوم فلسفه بوده‌اند.
در برابر هیوم بود که کانت علم برداشت و قد بر افروخت؛ در حق لاک بود که شلینگ توانست بگویید، «من لاک را به چیزی نمیگرم» هگل و شوپنهاور همراه با «گوته» در مورد احمقانه کردن جهان با مکانیکی کردن آن به شیوه انگلیسی همصدا بودند: این دو برادر نابغه در فلسفه، با هم دشمن بودند و در دو قطب مخالف روح آلمانی با یکدیگر در کشاکش بودند و بر سر آن چنان بلائی بر سر هم آوردند که جز از دست برادران در حق یکدیگر بر نمی‌آید.

آن نیمه بازیگر و سخن‌پرداز انگلیسی، آن کودن بی‌مزه، یعنی «کارلایل»، خوب می‌دانست که در انگلیس چه چیزی نبوده و هرگز نبوده است، و این همان چیزی بود که کارلایل خود نداشت و می‌کوشید نداشتنش را در پی ظاهر سازی های پرشور پنهان کند - و آن، نداشتن قدرت راستین معنوی، ژرفی راستین بینش معنوی، خلاصه، نداشتن فلسفه است.

از ویژگی‌های چنین نژاد غیر فلسفی آن است که سخت به مسیحیت می‌چسبد، زیرا برای دستیابی به «اخلاق» و آدمیت به انظباطی مسیحی نیاز دارد. انگلیسی از آلمانی تاریک‌تر و حسی‌تر وبا اراده‌تر است و درست به همین همین دلایل از او عامی‌تر و همچنین دیندارتر است: آنان به مسیحیت بیشتر نیاز دارند.


«فردیش ویلهلم نیچه - فراسوی نیک و بد»
238ص
🔻حال آنکه مسیحی بودن ربطی به غیر فلسفی بودن ندارد همچنین بسیاری از انگلیسیها سوسیالیست،لیبرال سکولار یابی دین بوده اند.
جالب اینکه تمام لیبرال دموکراسی و آزادی سترگ تاریخ بشر مدرن وامدار تفکرات لیبرال انگلیسی بود که از آنجا به آمریکا و سراسر جهان سر ریز شد.
تاریخ نشان داد تفاوت تفکر فلسفی مفید و مثبت با جنون و نژادپرستی در چیست!


@cafe_andishe95
مرتکبان جنایت علیه #نیکاشاکرمی، و مسئول اصلی آن علی خامنه‌ای به دست عدالت سپرده خواهند شد. در کنار مادر گرامی نیکا و خواهر شجاعش، #آیداشاکرمی که با وجود همه تهدیدها و فشارها، مبارزه او برای آزادی را ادامه داده‌اند، هستیم.

و بار دیگر از همه مردم ایران به‌ویژه مردان سرزمینم می‌خواهم که:

"امروز بیش از هر زمان دیگری در کنار خواهران و مادران و دختران و همسران و همه زنان ایران بایستید و از آنان دفاع کنید. آنکه در این تجاوز سازمان‌یافته، زنان ایران را می‌آزارد دشمن است: دشمن شما و دشمن ایران. دفاع از زنان میهن‌مان یک وظیفه انسانی و ملی‌ست. در این مسیر، آنها که به دفاع از زنان ایران برمی‌خیزند، پا جای پای سلسله بلندی از جاویدنامان در درازنای تاریخ پرشکوه‌مان می‌گذارند؛ دلاورانی که در برابر متجاوزان ایستادند، گارد جاویدان ایران بودند تا خاک و نام ایران جاویدان بماند."

Today the BBC has revealed to the world what has long been known to Iranians: Ali Khamenei's thugs are waging a campaign of systematic sexual assault against Iranian women and protesters. This is a crime against humanity, and the international legal community, must hold the perpetrators, primarily Khamenei, accountable.

Despite this, #NikaShakarami's mother and sister bravely carry on her fight for Iran's liberation.

@OfficialRezaPahlavi
🚩⚫️چرا چپ سرمایه داری ستیز منسوخ و واپسگراست؟

⚫️گفتمان هیستریکِ سرمایه ستیز عامل تباهی آزادی و توسعه


متنهای داخل گیومه خط خورده از علی زاهدی است نقدها بولد شده:
"ژیژک در کتاب خود بنام " درنگیدن با امر منفی " پرسشی از جانب لکان مطرح می کند ، سپس همین پرسش را در متن جامعهُ سرمایه داری کالبدشکافی می کند .پرسش این است : چرا لکان سرمایه داری را حکمفرماییِ گفتمانِ هیستریک می نامد ؟ ابتدا به ویژگی مقدماتیِ سرمایه داری می پردازد ، بی تعادلیِ ساختاریِ ذاتی و خصلت ستیزگرانهُ ژرفش است : که همواره در بحران دایمی است .سرمایه در واقع هیچ حالت " عادی " و متعادلی ندارد ، حالت عادی در آن تولیدِ مداومِ - مازاد - است . که باید تکثیر و بزرگ شود و گسترش یابد .بنظر ژیژک غیر از این باشد بقایش را از دست می دهد" .


مدعای کمونیستها کاملا غلط است چرا که سرمایه داری شکل نرمال و اومانیستی یک اقتصاد سالم و پویا و روابط نرمال و آزاد افراد درون جامعه مدنی پس از نظام فاسد فئودالی و اصلاحی بزرگ در اقتصاد برای ایجاد ثروت و رفاه و ایجاد صنعتی شدن و موتور محرکه مدرنیته بوده است.بحرانها در همه نظام های پویا رخ می دهند و تنها زندگی گونه های چون کرم خاکی است که فاقد بحران و تحرک و تغییر است مهم نفس بحران که طبیعی است نیست بلکه مهم توان عبور از بحرانها است که سرمایه داری با سلامت از بحرانهای خود عبور میکند و کلید رشد و توسعه کشورهای سابقا جهان سوم بوده که امروز دیگر کشورهای توسعه یافته هستند حتی چین با اصلاحات بازاری و سرمایه داریه به رشد اقتصاد خود رسید.آزادیب اقتصادی هم هیچ خصلت ستیزنده ندارد بلکه راه تبادل کالا و خدمات را آزاد میکند و در یک نظام دموکراتیک آزادی اقتصادی و توسعه را نیز برای جامعه فراهم میکند.تولید سود هم عادی و مشروع است سرمایه گذار و کار فرما باید سود کند تا بتواند به فعالیت اقتصادیش ادامه دهد.درامد اضافه به خرج مواد اولیه و خدمات درونی و حقوق کارمندان رسیده و سود باقی مانده هم از شیر مادر حلالتر است.

"اگر چه بنظر ژیژک این وضعیت شبیهِ گرفتاری در مدارِ بسته است ، اما می شود از یک طرف اضافه کرد که اگر حیاتش در این نوسان ها و تکانه هاست ، به آن عادت کرده و به آزمودگی رسیده است ، مثل کشتی که با امواج توفانی با هدایت ناخدایش آشتی کرده باشد . مارکس پیشتر در توضیح ژیژک به این ویژگیِ ساختاری تازه در قرن نوزدهم اشاره کرده بود : سرمایه داری که برای ارضای نیازهای جامعه بیش از هر نوع صورت بندی و ساختار اجتماعی - اقتصادی تولید می کند ، ثروت هر چه بیشتر شود ، نیاز به تولید ثروتِ بیشتر نیز زیادتر می شود .این حالت است که لکان از حکمفرمایی گفتمانِ هیستریک می گوید که ارضای ظاهری اش فقط شکاف عدم ارضایش را بزرگ تر می کند ، که نوعی هم ساختاری بین سرمایه داری و مفهومِ فرویدی سوپر اگو وجود دارد .که همین سوپراگو نیز بی تعادلی ساختاری دارد : هر چه بیشتر به فرمانش گردن نهیم ، بیشتر احساس گناه می کنیم ، به یاد بیاریم سرنوشت خود و برادران کی یر کگارد را ، که برادرانش کمتر از سی سالگی می مردند و خود کگارد که بعد مدتی زنده نماند ، اما داستان گویا بر می گردد به زمانی که پدر او از نداری و فقر بر بالای تپه ایی رفته بود و به خدا فحاشی کرده بود ، همین احساس - گناه - درون او را یا وضعیت سوپر اگوی اش را در تلاطم و بحران همیشگی فرو برد و گمانه زنی بعدی این بود که جوانمرگ شدن فرزندانش ناشی از همین هیستریِ احساسِ گناه بود."


تولید ثروت در جامعه هم موجب رفاه و آسایش همه ساکنان از هر طبقه می شود وفور کالا و خدمات به ارزانی آن منجر میشود و از طرفی با ایجاد کسب و کار به ایجاد شغل و موقعیتهای رفاهی منجر شده نیاز های جامعه نیز بر طرف شده و شهروندان در گزینش و نتخاب کالا و خدمات آزادی دارند.بنابراین سرمایه داری ستیزی چپ گفتمان هیستریک عقب مانده ای است که باعث تاخر تاریخی کشورهای عقب مانده و عدم رشد اقتصادی می شود.این نظام بسته سوسیالیستیست که مثل باتلاقی از پلیدی ها و عدم آزادی رشد اقتصادی را نابود و باعث پسرفت جامعه شده و مدرنیته را علیل می کند.نظام اقتصادی یک شخص یا ایده مشخص نیست کهکسی به فرمانش گردن بنهد!نظامی است از آزادی مباله کالا و خدمات و بازارو تقویت مردم(بخش خصوصی) درون نظام قانون حقوق بشری.عدم حق مالکیت کمونیستی ضد حقوق بشر ضد دموکراسی است یک کشور آزاد و دموکرات باید الزاما هم اقتصاد باز و سرمایه داری داشته باشد تا به توسعه برسد.به طور طبیعی و منطقی بازار باید قیمت را مشخص کند عرضه و تقاضا جهت دهی بازار را درون نظام ارزشی و اخلاقی قانون ممکن سازد.

@cafe_andishe95
ادامه
🚩⚫️چرا چپ سرمایه داری ستیز منسوخ و واپسگراست؟

آنچه فقر و پلشتی می زاید بسته بودن بازار و عدم سرمایه داریست وقتی مدرنیته در سرمایه داری تبلور یافته و بشر راه دیگری در اقتصاد کشف نکرده که چنین سودمند و مناسب توسعه باشد،بیماری و عجز در قالب کمونیست ضد سرمایه داری توهم می شود.



"و حالا برگردم به سخن ژیژک که این پشیمانی گناهِ بیشتر - سرمایه داری که در آن افزایش تولید برای پر کردن فقدان فقط فقدان را بزرگ تر می کند .این منطق پس زمینهُ درک منطق لکان مبنی بر گفتمان - ارباب - است .اشاره به دوره های ماقبل سرمایه داری ست که نقش ارباب دقیقا این است که تعادل ایجاد کند و مازاد ( همان فوران و گسترش سرمایه در سرمایه داری ) را تنظیم کند . که در این نگاه جوامع پیشاسرمایه داری ، که گفتمان مسلط شان ، گفتمان - ارباب - بود ، همچنان قادر بودند بر بی تعادلیِ خاصِ سوپر اگو کنترل داشته باشند . حتی ژیژک به نوشتهُ فوکو اشاره می کند که بنظرش ارباب کهن تجسمِ اخلاقِ خودسروری و " سنجهُ دقیق " بود .بدین ترتیب هدف اخلاقِ پیشاسرمایه داری جلوگیری از مازادِ خاصِ اقتصاد لیبیدویی انسان بود . اما سرمایه داری این کارکرد اربابی را به تعلیق در می آورد و دورِ باطل سوپر اگو آزادانه می چرخد .به همین دلیل می شود به وسوسهُ صنف گرایی جاری در جوامع تامل کرد .ژیژک این نسبت را به " عمارتِ ایدئولوژیکِ صنف گراییِ فاشیستی " پیوست می دهد .رویای فاشیستی به سادگی این است که سرمایه داری را بدون " مازاد" اش ، بدون ستیزه گری اش که موجبِ بی تعادلیِ ساختاری اش می شود ، داشته باشد .به همین جهت است که در فاشیسم از طرفی ، با بازگشتِ سیمای ارباب یا رهبر سر و کار داریم ، کسی که ثبات و تعادلِ بافتِ اجتماعی را تضمین می کند ، در حالی که از طرف دیگر این بی تعادلی به سیمای یهودی نسبت داده می شود .که انباشت " مازادین " و حرص و آزش علت ستیزه گریِ اجتماعی است .با این رویا پردازی که چون مازاد از بیرون آمده ، یعنی کارِ متجاوزی بیگانه است ، از میان برداشتن آن ما را قادر خواهد ساخت تا دوباره ارگانیسمِ اجتماعیِ با ثباتی به دست آوریم که اجزایش بدنهُ صنفی و متحدی را شکل می دهد .کارکردِ " ارباب " این است که با قرار دادنِ علتِ مازاد در یک عاملیتِ اجتماعیِ محدود شدهُ مشخص بر آن تسلط یابد "


اتفاقا سرمایه داری با رونق اقتصاد و گرامیداشت کرامت فردی در قالب حق مالکیت حقوق بشری و شکوفایی کشورهای غربی زمینه رفاه گسترده و بزرگ شدن طبقه متوسط را فراهم آورد تمام دعاوی مارکس و ژیژک جز دروغ بافی نیست.
وقتی با سرمایه داری بیش از 200میلیون فرد فقیر ظرف فقط 20سال از کمونیسم مائو به سمت ثروت و توسعه رفتند دعاوی نخنمای کمونیستها بی آبرو شد همچنین تمام کشورهای شرقی توسعه یافته کنونی در مداری از پذیرش سرمایه داری به قدرتهای مهم تبدیل شدند مثل کره جنوبی سنگاپور تایوان و ژاپن.

بازی با کلمات روانکاوی و بیماری های روانی متنهای کمونیستی را عمیق نمیکند بلکه نشانگر بی خبری و جهلی عمیق از مبانی توسعه کشورها در اقتصاد بوده است.خود متن اشاره دارد که قبل از سرمایه داری ارباب مطرح بود و با سرمایه داری این شیوه منسوخ شد.اما به دروغ خود سرمایه داری را که منجی بود ارباب جدید قالب میکند.چیزی بنام اخلاق سرمایه داری هم نداریم داوری اخلاقی کاری به نظام اقتصادی ندارد می توان از نظر حقوق و اخلاقی نظام اقتصادی را در چارچوب اخلاقی قرار داد که این کار در غرب با موفقیت انجام شد و سرمایه داری نشان داد به خوبی قابلیت سازش با آزادی سیاسی را دارد:

«هر کشور آزاد و دموکراتیکی اقتصاد سرمایه داری دارد اما هر سرمایه داری دموکراتیک نیست».

این حکم کلی و علمی معرف ارزش و قدرت والای سرمایه داری برای خدمت به آزادی و رفاه بشری است.اقتصاد فاشیستی و دولت گرا هم ربطی به سرمایه داری بازار آزاد ندارد سرمایه داری برای آزادی لازم اما کافی نیست پس یک نظام فاشیستی به فرض که نظامی دولتمدار(مشابه سوسیالیسم)نبود و سرمایه داری به خدمت گرفت، آزادی را ناقص به اجرا در اورده و حالت ایده آلِ لیبرال، سرمایه داری درون نظام سیاسی-فرهنگی لیبرال معنی دارد.ذهنیت کمونیستی در دوره ارباب رعیتی اسیر شده از نظر آلترناتیو تهی دست است از نظر ایده منحط.
اما سرمایه داری بود که این دوره را پس زد و شهروند را در مقام سوژه آزاد در حالتِ قدرت و توان و رقابت اقتصادی قرار داد.
حاصل:رشد و رفاه و توسعه اقتصادی کشورها.


@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚩⚫️چرا چپ سرمایه داری ستیز منسوخ و واپسگراست؟ ⚫️گفتمان هیستریکِ سرمایه ستیز عامل تباهی آزادی و توسعه متنهای داخل گیومه خط خورده از علی زاهدی است نقدها بولد شده: "ژیژک در کتاب خود بنام " درنگیدن با امر منفی " پرسشی از جانب لکان مطرح می کند ، سپس همین پرسش…
🚩روش گرامی داشت کارگر توسط کمونیستها

ماجرای کمونیستها و تکریم کارگران:


کمونیست:سرمایه داری باعث بدبختی بشر است تمام مفاسد از سرمایه داریست

نتیجه عملی اجرای سیاستهای ضد حقوق بشری؛ضد دموکرات و ضد بازار کمونیسم:فقر و فلاکت

کمونیست در مقام دفاع:نه این کمونیسم واقعی نبود

دوباره کمونیست: عامل این فقر و بدبختی سرمایه داری بود!

حالا چه کنیم؟
کمونیست: ضدیت با سرمایه داری و ایجاد کمونیسم واقعی

نتیجه:دوباره فقر و فلاکت مضاعف

جواب کمونیست:این کمونیسم واقعی نیست!

همین سیکل معیوب همچنان ادامه دارد و خودش بزرگترین خیانت به کارگران در تمام ادوار تاریخ بوده است.



🌹روز کارگر گذشته مبارک
@cafe_andishe95
⚫️🟥نبوغ یک دیکتاتور همیشه در نحوه سرکوب ملتش تجلی می‌یابد.هر دیکتاتوری سبک خاص خود را در سرکوبگری دارد و انصافا مائو تسه تونگ رهبر چین کمونیست از این حیث نابغه‌ای بود برای خودش.او شصت و هشت سال پیش در چنین روزی(دوم ماه می ) با سر و صدای بسیار کارزاری را آغاز کرد زیر عنوان« بگذار یک صد گل بشکفد» .حضرتش از ملت چین خواست آزادانه هر گونه انتقادی نسبت به حزب کمونیست چین (حزب حاکم) دارند بیان کنند.مائو گفت :«آزادانه انتقاد کنید و نظر بدهید تا یک‌صد مکتب فکری رقیب پدید آید تا از این طریق علم و هنر و فرهنگ چین شکوفا شود.»

به زودی اندیشمندان و روشنفکران شروع کردند به نوشتن و طرح نظرات انتقادی.همه فکر می‌کردند رهبر چین بعد از هفت هشت سال انقلابیگری و به فلاکت کشاندن ملت عاقبت سر عقل آمده و می‌خواهد راه آزادی و دموکراسی را در پیش بگیرد.
اما هدف دیکتاتور چیز دیگری بود.او به رییس پلیس مخفی‌اش گفته بود:«ما برای مدتی فضا را باز می‌گذاریم تا همه دشمنان مخفی حزب دست خود را رو کنند.ما چند صباحی دم لانه این مارهای خوش خط و خال نیلبک می‌زنیم تا بیایند بیرون و بعد سرشان را از بدن جدا می‌کنیم.» و دقیقا نیز همین اتفاق افتاد.چند ماه پس از آغاز کارزار یک صد گل، سرکوب سراسری در چین آغاز شد و ده‌ها هزار روشنفکر و منتقد دولت دستگیر یا اعدام شدند.
چنین کنند دیکتاتورها.


بیژن اشتری
@cafe_andishe95
امشب این جمله« زیبای»جوزف استالین ، استاد رعب و وحشت و جنایت در کتابی به چشمم خورد که دریغم آمد آن را با شما شریک نشوم:«مرگ‌ شکست‌خوردگان برای آرامش‌خاطر فاتحان ضروری‌ست » حالا می‌فهمید این دیکتاتور چه حالی می‌کرده از کشتن و سربه نیست کردن مخالفان مغلوب و بی‌دفاع خودش؟ این کار برای آرامش خاطرش ضرورت داشته، در حکم لورازپام بوده براش، وگرنه شب‌ها نمی‌تونسته راحت بخوابه.

استاد یک‌جای دیگه می‌فرماید:«کشت و کشتار از نظر ما بسیار ناخوشایند است .کار واقعا کثیفی‌ست.اگر می‌خواهیم دستمان را پاک نگه داریم، باید از سیاست دور باشیم.ولی اگر بخواهیم خلق ستم‌دیده را آزاد کنیم نمی‌توانیم از سیاست دور بمانیم.حق این کار را نداریم.وقتی قبول می‌کنیم وارد سیاست شویم ، باید همه کار بکنیم حتی کشت و کشتار.حاکمیت از ما می‌طلبد که بی‌رحم باشیم.»

چنین کنند دیکتاتورها.

به نقل از کتاب کتابخانه استالین ،جفری را برتر ،کتاب کوله‌پشتی


بیژن اشتری

@cafe_andishe95
🗽دونالد ترامپ سال‌هاست فریاد می‌زند که جامعه آمریکا در معرض تسخیر کمونیست هاست.اذعان می‌کنم که این حرف ترامپ را به خیلی جدی نگرفته بودم اما الان یکی دو سالی هست که به این نتیجه رسیدم که این حرفش کاملا درست است.چندی پیش کتاب «مارکسیسم آمریکایی » مارک لوین را خواندم و برایم روشن شد که مارکسیسم چه نفوذ زیرپوستی وحشتناکی در آمریکای کاپیتالیست کرده است.نویسنده کتاب به مردم کشورش هشدار داده که مارکسیسم آمریکایی در آستانه بلعیدن جامعه و فرهنگ آمریکاست.او هشدار داده این جنبش مارکسیستی که زمانی یک پدیده جنبی،حاشیه ای، بدنام و پنهانی در جامعه آمریکایی بود حالا چنان قدرتی گرفته که نشانه هایش در همه جا (مدارس،دانشگاه ها،رسانه ها،فرهنگ و هنر)پیداست.در بخشی از کتاب میخوانیم:

🚩درآمریکا،بسیاری از مارکسیست ها خودشان را در زیر پوشش عباراتی مثل"سوسیال دموکرات"،"مترقی" و "فعال اجتماعی" پنهان کرده اند زیرا هنوز اکثریت جامعه آمریکا با واژه مارکسیسم سر ناسازگاری دارد.مارکسیست های آمریکایی به همین دلیل در قالب انبوهی از تشکل های نژادی و هویتی از قبیل "بلک لایوز متر" ،"آنتیفا " و "اسکاد" فعالیت می کنند.آنها ادعا میکنند که حامی عدالت اجتماعی،عدالت زیست محیطی، برابری جنسیتی و برابری نژادی ،صلح‌طلبی و غیره هستند.آنها نظریه هایی مثل"نظریه نژادی انتقادی" را ابداع کرده اند و نیز انبوهی از واژه ها و اصطلاحات مرتبط با اصول مارکسیستی را.آنها مدعی هستند که نظام کاپیتالیستی و "فرهنگ غالب" ناعادلانه و نژادپرستانه است و باید آن را کاملا نابود کرد.آنها از تاکتیک های پروپاگاندایی و مغزشویی استفاده می کنند و از هواداران خویش همسانی و متابعت می طلبند و صداهای مخالف خود را با توسل به تاکتیک های سرکوبگرانه ای مثل "کنسل کالچر"(فرهنگ لغو) خفه می کنند.اتوپیاگرایی مارکسیستی برای بسیاری از جوانها جذاب است زیرا به آنها وعده یک آینده بهشتی می دهد تنها به شرطی که جامعه و فرهنگ موجود را با خاک یکسان کنند و فرد همه آزادی های خویش را در پای آرمان مارکسیستی قربانی کند.
تازه‌ترین قدرت‌نمایی چپ آمریکایی را در تظاهرات اخیر دانشگاه‌های آمریکا می‌بینید.چندی پیش کتابی خواندم از دیوید هاروویتز که یک تحقیق مفصل و علمی درباره گرایشات سیاسی در دانشگاههای آمریکاست.هاروویتز در این کتاب ثابت کرده که بیش از نود درصد اساتید آمریکایی چپ‌گرا هستند که خود این بازتابی از گرایشات سیاسی دانشجویان دانشگاههای آمریکاست.خلاصه گفتم در جریان باشید.


بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🚺زن ستیزی نیچه ذاتی و فلسفی است نه موردی و عَرَضی✖️

برخی از افراد سعی میکنند اینهمه زن ستیزی نیچه را که در نهایت ضد زن بودن و توهین و حمله و تحقیر به زن بودن را شامل می شود که پیش از این نمونه های فراوانی قرار دادیم لاپوشانی کرده خود را به یک "اگر" بیاویزند و از ان زن ستایی نیچه را نتیجه گیرند!!

متن اصلی از فراسوی نیک و بد این است:اگر حقیقت زن باشد چه خواهد شد؟ آیا این ظنّ نخواهد رفت که فیلسوفان همگی، تا بدان‌ جا که اهل جزمیت بوده‌اند در کارِ زنان سخت خام بوده‌اند؟ آن جدی بودنِ هولناک، آن پیله کردنِ ناهنجار که بنا به عادت، تا کنون بدان شیوه به سراغِ حقیقت رفته‌اند، مگر وسایلی ناشیانه و ناجور برای نرم کردنِ دل یک زن نبوده است؟(فراسوی نیکو بد پیش گفتار آغاز کتاب)

ابتدا به دیدگاه واقعی نیچه به زن توجه کنید:
"یکی از نشانه‌های هوشمندی زنان آن است که همچون زنبوران ملکه در کندو بنشینند و از حاصل دسترنج دیگران تغذیه کنند. اما گاهی در این باب هم فکر می‌شود که سر منشاء این امر چه بوده است و چرا مردان از دسترنج زنان زندگی نمی‌کنند. بی شک دلیل این امر آن است که خودپسندی و جاه طلبی مرد بیش از هوشمندی زن است، زیرا زنان دریافته‌اند که در عین تظاهر به زیر دست بودن، برتری و حاکمیت خویش را تضمین کنند. حتی نگهداری کودکان را در اصل با هوشمندی بهانه‌ای ساخته اند تا در حد امکان از کار دوری کنند. حتی اگر هم کار کنند، باز هم خیلی خوب می‌دانند که از کاری کوچک همچون خانه‌داری چنان سر و صدایی بر پا کنند که بنابر عادت ارزش خدمت آنان را ده برابر در نظر آورند.«فردریش ویلهلم نیچه - انسانی، بسیار انسانی، ص۳۷۳»"

این تنها یک نمونه کوچک بود حالا نکات مهم:

اول اینکه متن گفته اگر و مگر!یعنی یک مسئله ذهنی و تخیلی را مطرح کرده که هیچ ستایشی از مقام زن در آن نیست

دوم حقیقت در دید نیچه در برخی موارد بار بسیار منفی دارد اگر حقیقت یافته پیشینیان است که بار منفی دارد همچنین خودش گفته برای دوری از حقیقت به هنر پناه می آوریم یعنی حقیقت را ناخوشایند و غیر قابل تحمل می داند که به هنر پناه می برد.
به متن زیر دقت کنید:


من از «آزادیِ روح» معنایِ کاملِ معینی را در می‌یابم: و آن این است که از‌ حیثِ سرسختی نسبت به خود، از حیثِ پاکیزگی و شهامت، از حیثِ اراده‌ی بی‌قید و شرط به «نه» گفتن، آنجا که «نه» گفتن خطرناک است، صد بار از فیلسوفانِ «حقیقت» و پیروانِ «حقیقت» برتر باشیم _ من فیلسوفانِ پیشین را همچون هرزگانِ خوار و بی‌مقداری می‌انگارم که در پوششِ زنی به نامِ «حقیقت» پنهان‌ شده‌اند.
(فردریش نیچه - در کتابِ اراده قدرت ؛ ۴۶۵)


در این متن به صراحتی خودشیفته وار همه فیلسوفان قبلی را با توهین و تحقیر رد کرده برای این توهین در موضع حقیقت ،زنانه بودن را به آن سنجاق کرده
یعنی به وضوح آنچه نیچه ستایان با جعل و تحریف به عنوان ستایش زن معرفی میکردند اولا فاقد هر گونه ستایشی است
دوم اینکه ده ها جا مخالف آن را گفته به خصوص در اراده قدرت که رابطه زنان و حقیقت را روشنتر از بیان گنگ فراسوی نیک و بد شکافته است.و همه این اوهام را خود نیچه شسته و با خود به زباله دان می سپارد.


درک ابتدایی محتوای اصولی ضد زن اندیشه نیچه در مجموعه گسترده تری از بیاناتش ثابت میکند هیچ ستایشی در آن متن تخیل شده برای زن روانه نشده
اگر دنبال ستایش زن هستید در جای دیگر بگردید.

موضوع این متن هم فمینیسم بازی چیپ چپها نیست بلکه پرداختن به اصول منشور حقوق بشر لیبرالی است که ناظر به برابری حقوق انسانهاست چه زن چه مرد

@cafe_andishe95
2024/05/04 15:42:47
Back to Top
HTML Embed Code: