دو ماهه نامزد کردیم ، هر بار میریم خرید خجالت میکشیدم باهاش برم لباس زیر بخرم ، اونم هعی میگفت مطمئنی چیز دیگه ای نمیخوای ، منم میپیچوندم ، دیروز پیام داده بسته ات امروز میرسه دستت گفتم چیه گفت نه باید خودت ببینی ، یکم قبل رسیده دستم باورم نمیشه این دو تا ست خوشگل و برام خریده ، با خجالت پیام دادم اینا چیه ، نوشته خب ما الان نامزدیم خجالت نداره که ، دفعه دیگه اصلا با هم انتخاب می کنیم ، گفتم از کجا گرفتی اصلا ، آدرس اینجا رو داده ؛ تا الان ۵ ست دیگه انتخاب کردیم از بس قیمتاشم مناسبه :
@Lebasezir 🌱
@Lebasezir 🌱
🔴خندیدن کنیز به آلتِ پادشاه
به خلیفه مصر میگن ، شاه موصل یه کنیز بسیار زیباه داره ، و وقتی تصویر اون کنیز به خلیفه نشون میدن چنان شیفته میشه که جام شراب از دستش میفته به همین خاطر یک سپهسالار مورد اعتماد با لشکر بسیار زیاد میفرسته و میگه برو اون کنیز به هر قیمتی شده برای من بیار، تا من ماه رو در زمین در دست داشته باشم ، سپهسالار هم اطاعت میکنه، میره به سمت موصل و جنگ بزرگی به راه میندازه و توی یک هفته جنگ پیروز میشه ،وقتی شاه موصل دید شکست خورده یه قاصد سمت سپهسالار مصر میفرسته ، برای چی به اینجا حمله کردی و خون بنده های خدا رو میخوای اگه شهر میخوای من تسلیم میشم و میرم بیرون از شهر، اگرم تاج و خراج میخوای مشکلی نیست و بیش از این خون مردم نریز ،وقتی فهمید سپهسالار برای یک زن اومده ،گفت مشکلی نیست کنیز را ببر ، سپهسالار به محض اینکه کنیز میبینه....
ادامه ی داستان
به خلیفه مصر میگن ، شاه موصل یه کنیز بسیار زیباه داره ، و وقتی تصویر اون کنیز به خلیفه نشون میدن چنان شیفته میشه که جام شراب از دستش میفته به همین خاطر یک سپهسالار مورد اعتماد با لشکر بسیار زیاد میفرسته و میگه برو اون کنیز به هر قیمتی شده برای من بیار، تا من ماه رو در زمین در دست داشته باشم ، سپهسالار هم اطاعت میکنه، میره به سمت موصل و جنگ بزرگی به راه میندازه و توی یک هفته جنگ پیروز میشه ،وقتی شاه موصل دید شکست خورده یه قاصد سمت سپهسالار مصر میفرسته ، برای چی به اینجا حمله کردی و خون بنده های خدا رو میخوای اگه شهر میخوای من تسلیم میشم و میرم بیرون از شهر، اگرم تاج و خراج میخوای مشکلی نیست و بیش از این خون مردم نریز ،وقتی فهمید سپهسالار برای یک زن اومده ،گفت مشکلی نیست کنیز را ببر ، سپهسالار به محض اینکه کنیز میبینه....
ادامه ی داستان