Telegram Web Link

▪️Cannes Film Festival Unveils 2025 Lineup

— In Competition
• After (Oliver Laxe)
• Alpha (Julia Ducournau)
• The Eagles of the Republic (Tarik Saleh)
• Eddington (Ari Aster)
• Dossier 137 (Dominik Moll)
• Furor (Mario Martone)
• The History of Sound (Olivier Hermanus)
• In Simple Accident (Jafar Panahi)
• The Mastermind (Kelly Reichardt)
• Nouvelle Vague (Richard Linklater)
• The Phoenician Scheme (Wes Anderson)
• The Secret Agent (Kleber Mendonça Filho)
• Renoir (Chie Hayakawa)
• Romeria (Carla Simon)
• Sentimal Value (Joachim Trier)
• Sound of Falling (Mascha Schilinski)
• Two Prosecutors (Sergei Loznitsa)
• The Youngest Daughter (Hafsia Herzi)
• Young Mothers (Luc and Jean-Pierre Dardenne)

— Opening Night
• Partir un jour (Amélie Bonnin)

— Out of Competition
• The Coming of the Future (Cedric Klapisch)
• Mission: Impossible — The Final Reckoning (Christopher McQuarrie)
• Vie Privée (Rebecca Zlotowski)
• The Richest Woman in the World (Thierry Klifa)

— Un Certain Regard
• Aisha Can’t Fly Away Anymore (Morad Mostafa)
• Eleanor the Great (Scarlett Johansson)
• L’inconnu de la Grande Arche (Stephane Demoustier)
• Heads or Tails? (Alessio Rigo de Righi, Matteo Zoppis)
• Homebound (Neeraj Ghaywan)
• Meteors (Hubert Charuel)
• Once Upon a Time in Gaza (Arab Nasser, Tarzan Nasser)
• A Pale View of Hills (Kei Ishikawa)
• Pillion (Harry Lighton)
• The Plague (Charlie Polinger)
• The Mysterious Gaze of the Flamingo (Diego Céspedes)
• My Father’s Shadow (Akinola Davies Jr.)
• Urchin (Harris Dickinson)

— Special Screenings
• Bono: Stories of Surrender (Andrew Dominik)
• The Magnificent Life of Marcel • Pagnol (Sylvain Chomet)
• Tell Her That I Love Her (Claude Miller)

— Cannes Premiere
• Amrum (Fatih Akin)
• Connemara (Alex Lutz)
• The Disappearance of Josef Mengele (Kirill Serebrennikov)
• Orwell (Raoul Peck)
• Splitsville (Michael Angelo Covino)
• The Wave (Sebastián Lelio)

— Midnight
• Exit 8 (Yann Gozlan)
• Songs of the Neon Night (Juno Mak)

#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️دیوید ممت

ـــ تنها، و الزاماً، یک اثرِ بنجل است که کاری می‌کند ما همیشه حسِ خوبی داشته باشیم.




— David Mamet illustration

🎥 @CinemaParadisooo
▪️جیم جارموش

ـــ یک‌بار مقاله‌اى خواندم راجع به مردى كه سرطان داشت و هر روز از روى بیكارى فیلم‌هاى برادران ماركس را تماشا مى‌كرد و در آخر سرطانش درمان شد و خودش گفت كه این را مدیون برادران ماركس است! اسكار وایلد جایی مى‌گوید: «زندگى مهم‌تر از آن است كه جدى گرفته شود.» من این گفته را خیلى دوست دارم و سعى مى‌كنم بهش عمل كنم و در فیلم‌هایم هم منعكس‌اش كنم.

— A self-portrait of Nobuyoshi Araki and Jim Jarmusch, 1999.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️هونگ سانگ سو

❍ من در یک دنیای کوچک زندگی می‌کنم، با جزئیات بسیار کوچک که یکی پس از دیگری می‌آیند. وقتی فیلم می‌سازم تلاش می‌کنم تا جایی که می‌شود بدون قصد و نیت قبلی باشد. سعی می‌کنم از کارم تعریفِ پیش از موقع نداشته باشم.

❍ خیلی کم پیش می‌آید روی موضوعاتی تمرکز کنم که در جامعه کره‌ جنوبی معمول است. توجه به این مسئله برای من خیلی مهم است، چون در غیر این صورت سخت می‌توان یک فیلم خوب ساخت. تلاش می‌کنم خودخواسته کاری را انجام ندهم. در عوض، همه گزینه‌ها را باز نگه می‌‌دارم و وقتی یک ایده به ذهنم می‌رسد آن را انتخاب می‌کنم.

❍ دوست دارم نشان دهم که هر چیزی، هر رویدادی، حتی جزئی‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین اپیزودِ زندگی ما، در دل خودش خیلی چیزها دارد. چیزی بسیار دم‌دستی و ظاهراً پیش‌پاافتاده هم همیشه این امکان را دارد که حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشد. حتی یک اپیزود کوچک از زندگی ممکن است مجموعه‌ای از نمادها و معناها را در خود پنهان داشته باشد که به ‌صورت چندلایه و در سطوح گوناگون روی هم انباشته شده‌اند.

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️"روز همچنان پابرجاست ولی به‌ زودی تاریک می‌شود، تا وقتی هوا روشن است بیا از قدم‌زدن لذت ببریم."



▫️The Novelist’s Film (2022)
▫️Dir. Hong Sang-soo

🎥 @CinemaParadisooo
▪️"We're not bad people, we just come from a bad place."


— Films
• Enter the Void (2009)
• Thirteen (2003)
• Beautiful Boy (2018)
• Requiem for a Dream (2000)
• Fallen Leaves (2023)
• Shame (2011)
• Uncut Gems (2019)
• Trainspotting (1996)
• The Outrun (2024)
• Naked (1993)

🎥 @CinemaParadisooo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️کریس مارکر

ـــ عمرم را صرف فهمیدن نقش یادآوری کرده‌ام. یادآوری نه متضاد فراموشی بلکه آستر آن است. ما به یاد نمی‌آوریم. خاطره را به همان شکل بازمی‌نویسیم که تاریخ بازنویسی می‌شود. آخر چگونه می‌توان تشنگی را به یاد آورد؟

▫️La Jetée (1962)
▫️Dir. Chris Marker

🎥 @CinemaParadisooo
▪️ماریو بارگاس یوسا

ـــ اگر نبودند کتاب‌های خوبی که خوانده‌ایم قطعاً حال و روزمان بدتر از امروزمان بود؛ دنباله‌روتر بودیم، چندان عصیان‌گر نبودیم، سربه‌راه‌تر می‌شدیم و از روحیۀ انتقادی که هرآینه موتور پیشرفت است محروم می‌ماندیم. خواندن هم مثل نوشتن، اعتراضی است علیه ناکافی بودن شرایط زندگی. آن‌گاه که نگاهی به درون رمان و قصه می‌اندازیم تا دریابیم که چه چیزی را در زندگی از دست داده‌ایم، ما به زبان می‌آییم و می‌گوییم بی‌نیاز به گفتن یا دانستن آن. این دانستن که زندگی چنان که هست، تشنگی ما برای رسیدن به مطلق و محض را ارضا نمی‌کند ـــ پایه‌های اساسی موقعیت انسانی ـــ و درمی‌یابیم که می‌بایست بهتر می‌بود از آن چه هست. ما داستان‌هایی می‌آفرینیم تا شاید بتوانیم زندگی‌های فراوانی را تجربه کنیم که دل‌مان می‌خواست داشته باشیم اما از آنها محروم بوده‌ایم.

— Mario Vargas Llosa (1936 — 2025)

🎥 @CinemaParadisooo

▪️کاترین لاپتِن
ـــ کریس مارکر: خاطره‌هایی از آینده ــ ترجمه صالح نجفی

ـــ آپارتمانی را در ذهن مجسم سازید جایی در پاریس. پنجره‌ها پوشیده شده تا روشنایی روز داخل نیاید و غوغای روز از یاد برود. درون آپارتمان هفت هشت تلویزیون هست که پیوسته روشن‌اند. یکی‌شان از ماهواره برنامه‌های تلویزیون کُره را می‌گیرد، دیگری از چین، و سومی از طریق کابل به تلویزیون فرانسه. بلندتر از صدایی که از تلویزیون‌ها می‌آید، آواهای مربوط به محیط جنگل پخش می‌شود. اتاق تمیز و مرتب است با انبوهی کتاب و نوار ویدئو و یادگاری‌های یک عمر سفر و دوستی. ساکن آپارتمان کریس مارکر است که اوقاتش را در این اتاق به ضبط برنامه‌هایی می‌گذراند که از تلویزیون‌ها پخش می‌شود و آرشیوهای سمعی-بصریِ آینده را می‌نویسد. نشسته می‌خوابد، روی صندلی دسته‌دار، و پاهایش را در دلش جمع می‌کند، مانند میمون سال‌خورده‌ای که میانه‌ای با تخت خواب ندارد. کسانی که به دیدنش می‌آیند با مردی مؤدب و صمیمی روبرو می‌شوند، مردی ترزبان و تیزذهن (هرچند اگر دست بر قضا برنامه‌ای دربارۀ طوطی‌ها در کانال حیوانات شروع شود، دیگر هیچ انگیزه‌ای برای ادامۀ گفتگو ندارد و فایده‌ای ندارد تلاش کنیم او را به بحث برگردانیم). اما شب که از راه می‌رسد، و او که تنها می‌شود از همیشه خوشحال‌تر است. می‌رود سراغ آفریدنِ جهان‌های ویژۀ خودش با ضبط تصویرهای این جهان و تأمل دربارۀ آن تصویرها و نگاه داشتنِ آنها به سان آیینه‌ها و نقاب‌هایی برای عمیق‌ترین خاطره‌ها و خواهش‌های فرهنگیِ تاریخ‌هایی که زندگی‌هامان در آنها به سر می‌شود.

🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️ژان‌پل سارتر
ـــ دست‌های آلوده (۱۹۴۸) ــ ترجمه جلال آل احمد

ـــ گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید، نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت، دیوار را خراب می‌کند.




▫️Dirty Hands (1989)
▫️Dir. Aki Kaurismäki

🎥 @CinemaParadisooo
▪️۱۲ فوریه ۱۹۷۶، در کاخ باشکوه هنرهای زیبای مکزیکوسیتی، پیش‌نمایش مستندی به نام اودیسه آند برگزار شد که فیلمنامه‌ آن را بارگاس یوسا درباره تیم راگبی اروگوئه‌ای نوشته بود که پس از سقوط هواپیمایشان در رشته‌کوه‌های آند، ۷۲ روز زنده ماندند و برخی از آن‌ها برای بقا به آدم‌خواری روی آوردند.

گفته می‌شود پاتریسیا همسر دوم و دخترخالۀ یوسا بین این دو دوست نشسته بود که ناگهان یوسا رو به مارکز گفت: «خائن!» و مشتی را با دست راست، پای چشم چپ او خواباند... جرالد مارتین در کتاب گابریل گارسیا مارکز: داستان یک زندگی، می‌نویسد: «آشکار است که ماریو به این نتیجه رسیده بود که مارکز، دوستی‌اش با او را فدای نگرانی‌اش برای پاتریسیا کرده. آنچه واقعا رخ داده بود، تنها بین گارسیا مارکز و پاتریسیا یوسا باقی ماند.»

برخی نیز معتقدند این دشمنی ریشه در سیاست دارد و یوسا در آن روزها به تدریج از حزب چپ‌گرا به سمت کاپیتالیست‌ها تمایل پیدا کرده بود. مارکز که همیشه به ثبت لحظات مهم زندگی علاقه نشان می‌داد‌، پس از این مشت، از دوستی کلمبیایی خواست تا از چشم کبودش عکس بگیرد‌، تصویری که روی جلد مجله لاجورنادا مکزیک نقش بست.

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ژان دومارشی
ـــ چاقو در زخم ــ گزیده مقالات کایه دو سینما ــ ترجمه کاظم فیروزمند و ماهیار آذر

ـــ برای یک مارکسیست، بسیاری از فیلم‌های آمریکایی مائده بهشتی‌اند و اگر وجود نداشتند باید به نحوی ابداعشان می‌کردیم. من مطمئن‌ام که مارکس کنتس پابرهنه را چنان می‌ستود که در روزگار خودش کمدی انسانی را ستود و یکی از وسترن‌های آنتونی مان به اندازه اسرار پاریس اوژن سو ـــ او را شیفته خود می‌کرد. با این همه، استالینیست‌های ما ترجیح می‌دهند سینمای آمریکا را تحریم کنند، همچنان که کافکا را به عنوان خوش‌بینی پرولتاریایی تحریم کردند.

▫️The Barefoot Contessa (1954)
▫️Dir. Joseph L. Mankiewicz

🎥 @CinemaParadisooo
▪️تی. اس. الیوت

ـــ شاعر بی‌تجربه، تقلید می‌کند؛ و شاعر کارکشته، سرقت.

▪️پابلو پیکاسو

ـــ هنرمندانِ بد کپی می‌کنند. هنرمندانِ خوب می‌دزدند.

▪️ژان-لوک گدار

ـــ مهم جایی نیست که چیزها را از آنجا برداشته‌اید ــ مهم جایی است که آنها را به آنجا می‌برید.


— Jean Seberg in "À bout de souffle", 1960, directed by Jean-Luc Godard. On the wall the reproduction of Pablo Picasso's painting 'Jacqueline with Flowers', 1954 — Photo © Raymond Cauchetier.

🎥 @CinemaParadisooo
‍ ‍ ‍
▪️اسلاوی ژیژک
ـــ چگونه لاکان بخوانیم ــ علی بهروزی

ـــ آنچه مدرنیته را مشخص می‌کند دیگر آن فیگور استاندارد شخص مؤمنی نیست که در خفا به معتقدات خود شک دارد و در عالم وهم و خیال انواع اعمال نهی شده را مرتکب می‌شود. ما امروزه برعکس شخصی را داریم که خود را خوش باش مسامحه‌کاری نشان می‌دهد که تمام وقت در جستجوی لذت و سعادت است و ناخودآگاهش مقری است برای انواع اعمال نهی شده.

در اینجا آنچه واپس زده می‌شود نه لذت یا تمنيات غیرمجاز، بلکه همان نفس نهی شده بودن آنهاست. گفتۀ اگر خدا وجود نداشته باشد آن وقت دیگر هیچ چیزی مجاز نخواهد بود بدین معناست که هرچه بیشتر خودتان را بی‌اعتقاد به خدا بدانید ناخودآگاه شما بیشتر تحت سلطۀ اعمال نهی شده‌ای قرار می‌گیرید که در خوشی شما خرابکاری می‌کنند. به خاطر داشته باشیم که تز مذکور را باید با نقطۀ مقابلش تکمیل کرد؛ اگر خدا وجود داشته باشد پس همه‌چیز مجاز است ـــ و این آیا موجزترین تعریف از بن‌بست یک طالبان افراطی نیست؟ برای او خدا به تمامی وجود دارد و او خود را ابزار دست خدا می‌داند و به همین دلیل می‌تواند هرچه می‌خواهد بکند. اعمال او پیشاپیش مهر صلاح و درستی را بر خود دارند چرا که آنها از نظر او مظهر ارادۀ الاهی‌اند...

🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️فیودور داستایفسکی
ـــ یادداشت‌های زیرزمینی

ـــ هر یک از ما کارهایی در زندگی انجام داده‌ایم که نمی‌توانیم به آن‌ها افتخار کنیم. کارهایی که شاید به هیچ‌کس نتوانیم بگوییم، جز دوستانِ نزدیک خود. اما کارهایی هم هست که به آن‌ها هم نمی‌توانیم بگوییم. کارهایی چون رازی در قلب خود، نگاه می‌داریم و فقط خود و خود از آن‌ها باخبریم. ولی بگذار رازی برایت بگویم. کارهایی هم هست که حتی در خلوت خود نیز آن‌ها را به خود نخواهیم گفت. افکار و کارهایی که با شرم، حتی از خود پنهان می‌کنیم. همۀ ما پنهان می‌کنیم.

▫️Dostoevskij (TV Series – 2024)
▫️Dir. Fratelli D'Innocenzo

🎥 @CinemaParadisooo
▪️جیم جارموش

ـــ کارگردان‌ها نباید وقتی به سن و سال بالا می‌رسند توقع احترام و تحویل گرفتن بی‌مورد داشته باشند. اتفاقا در عرصه‌ای که مدام سینماگران جوان در آن رشد می‌کنند باید سعی کنید همیشه به روز باشید. در سینما به سرعت می‌توان اعتبار لازم را کسب کرد اما اگر لایق آن نباشید به راحتی از دستش می‌دهید. جاده سینما انتهایش معلوم نیست اما راهنماها و تابلوها سرجایشان هستند و شما باید تا زمانی که فیلم می‌سازید مسیر را گم نکرده و از جاده خارج نشوید.

— Pedro Almodóvar, Jim Jarmusch and John Waters, New York, 1990. Photo by Catherine McGann.

🎥 @CinemaParadisooo
‍ ‍
‍ ‍ ▪️رابرت ب. رِی
ـــ از کتابِ «رویکردهای انتقادی در مطالعاتِ فیلم» ــ مقالۀ امپرسیونیسم، سوررئالیسم و نگرۀ فیلم | دنباله‌روی از خطِ سیر یا چگونه سنتی در نگرۀ فیلم از دست می‌رود ــ تألیفِ جان هیل و پاملا چرچ گیبسن ــ ترجمه علی عامری مهابادی

ـــ آندره بازن... سنتِ آیزنشتاینی را که در آن هنر با ضدواقع‌گرایی برابر است به چالش طلبید و... نوعِ متفاوتی از نقدِ فیلم را تشویق کرد؛ بارقه‌هایی شاعرانه، ناپیوسته و طنزآمیز از ذهنیت و تحلیل که در کایه دو سینما نمود یافت. چند مثالِ اکنون معروف‌شده از ژان‌لوک گُدار لحنِ این شکلِ نوین را نشان می‌دهد:

«قبلاً تئاتر (گریفیث)، شعر (مورناو)، نقّاشی (روسلینی)، رقص (آیزنشتاین)، موسیقی (رنوآر) را می‌دیدیم. از این‌جا به بعد دیگر نوبتِ سینماست و سینما نیکلاس ری است. تا قبل از فیلمِ نیکلاس ری، «پیروزیِ تلخ» (١٩۵٧)، هیچ‌یک از شخصیت‌های فیلم تا این حد نزدیک و درعین‌حال دور از ما به‌نظر نمی‌رسیدند. ما در مواجهه با خیابان‌های متروکِ بنغازی، یا دانه‌های شن، ناگهان، به فکرِ فضایی متفاوت، یا چیزی دیگر می‌افتیم ــ اغذیه‌فروشی‌های شانزلیزه، دختری که یک‌نفر او را دوست می‌دارد، همه‌چیز و هیچ‌چیز، دروغ‌ها، ناراستی‌ِ زن‌ها، سطحی‌بودنِ مردان که با دستگاه‌های فروشِ سکه‌ای بازی می‌کنند... چگونه می‌توان دربارۀ چنین فیلمی صحبت کرد؟ در موردِ صحنۀ ملاقاتِ ریچارد برتون و روت رومن چه نکته‌ای می‌توان گفت؟ جایی‌که کورت یورگنز مشغولِ تماشاست. چه نتیجه‌ای دارد که بگوییم این صحنه با قدرتی فوق‌العاده تدوین شده است! شاید این صحنه ما را وادارد که با تمامِ وجود مشاهده کنیم.»

در بسیاری از موارد، این راهبردِ انتقادی خود به‌صورتِ شیوه‌ای از فیلم‌سازی تکامل یافت. گُدار، مجدّداً، توضیح می‌دهد:

«من در مقامِ منتقد به ساختنِ فیلم فکر می‌کنم. این روزها هنوز خود را منتقد می‌دانم و به معنایی، حتّا بیش از قبل، درست هم هست. من به‌جای نقدنویسی فیلم می‌سازم، امّا ذوقِ انتقادیِ من در کار دخالت دارد. من خود را مقاله‌نویس می‌دانم. مقالاتی در شکلِ رمان، یا رمان‌هایی در شکلِ مقاله پدید می‌آورم؛ تفاوتش این است که به‌جای نوشتنْ آن‌ها را فیلم‌برداری می‌کنم.»

نگره‌ای که بازن آن‌را تشویق و پشتیبانی کرد، نه در دورانِ تکوینِ خود، بلکه در متعاقباً به بهترین شکل شرح و بسط داده شد. در سالِ ١٩٧٣، رولان بارت چنین نوشت: «بگذارید تفسیر به خودیِ خود یک متن باشد... دیگر منتقدی در کار نیست. فقط نویسندگان وجود دارند.»

▫️Bitter Victory (1957)
▫️Dir. Nicholas Ray

🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
2025/07/06 20:34:51
Back to Top
HTML Embed Code: