▪️غزاله علیزاده
ـــ آخرین نوشتار چاپ شده از غزاله علیزاده، پیش از مرگ او ــ ماهنامه آدینه ویژه نوروز ۷۵ و در پاسخ به سئوال «سالی را که گذشت چگونه ارزیابی میکنید؟»
ـــ زوال که آغاز میشود، رؤیاها راه به کابوس میبرند، پای اعتماد بر گردهٔ اطمینان فرود میآید و از ایمان، غباری میماند سرگردانِ هوا که بر جای نمینشیند. خوابها تعبیر ندارد و درها نه بر پاشنهٔ خویش، که بر گرد خود میچرخند و راهها به سامانی که باید، نمیرسند و حق، اگر هست، همین حیات آخرالزمانی است، که نیست، برای آنان که هنوز بادهای مسمومِ مصرف و تخریب را میگذرانند.
قرنی که پیش روست، سالهاست که آغاز شده است، مثل جدایی که بسیار پیش از آن که مسجل شود، روی میدهد؛ اما در زمانی صورت تثبیت میپذیرد که دیگر نیرویی برای وصل اصل، نمانده است. گاهی از بسیاری تازگی و شگفتی است که نامی برای نامیدن نیست، گاه از شدت زوال و تباهی. در بیاعتباری دورانهای نام گذار است که همه چیز را میبایستی از نو تعریف کرد و در این دورانِ بیاعتبار گذار از هزارهای به هزارهٔ دیگر، میراث سنگین اطلاعات بیشمار، غلتیده در مسیر در آمیختن با اشکال منفی است. همان داستان همیشگی کژی و راستی: سختی راستی و آسانی کژی.
هر سال که میگذرد، مرزهای گل و ریحان دوزخ و مرزهای خارستان بهشت، در همتر میروند، اشتباه گرفته میشوند. «سال به سال، دریغ از پارسال». تنها حکم تکرار شونده در صفهای خوار و بار و اتوبوسهای دودزا است که قرار است پس از ابتلای مردم به بیماریهای ناشناختهٔ طاق و جف، فکری به حال سموم فراوانشان بکنند؛ نوشداروی بعد از مرگ سهراب.
ما همیشه دیر میرسیم. رسم داریم که دیر برسیم. ملتی دیریایم. به ضیافت فرشتگان نیز اگر دعوت شویم، زمانی میرسیم که بقایای سرور را، بادهای مسموم شیاطین به این سو و آن سو میبرند. بازمیگردیم با کاغذهای شکلات و تهبلیطهای نمایش در جیب و تکههایی از اعلانهای پاره در دست، تا تار و پود آنچه را که از دست رفته، در رؤیا ببافیم. رؤیاهای بیخریدار.
مردم به یک وعده غذا در رستورانهای سوگوار، راغبتر پول میپردازند تا به تجسم رؤیابینانشان. مقام مقایسه نیست، که در مثل مناقشه نیست. مقایسه، دو سو دارد و ما مردم، یک سو، طاقت ایستادن بر میان بام، در ما نیست. باید از یک سو بیافتیم. مثل پرت افتادن از مرکز وجود، که آنقدر از آن دور افتادهایم که بیتعارف میشود گفت که دیگر وجود نداریم. کافی است که چند صباحی دیگر به همین منوال بگذرد تا باور کنیم که اصلاً نبودهایم.
هفت قرن رفته است از زمانی که «حافظ» نزد اعما صفت مهر منور نکرد. پس آیا خندهدار نیست که امروز ما، اخلاف او، از کسانی که دست بالا با سیصد، چهارصد کلمه اموراتشان را بیدردسر رتق و فتق میکنند، انتظار داشته باشیم خوانای رؤیاهایی باشند که خود به چندین هزار کلمه یاری میرسانند؟
تعداد اتاقهای بیقاعدهای که بساز و بفروشها در ساختمانهای بدقوراهشان علم میکنند چندین برابر خانههای بیحافظهٔ مغز آنهاست. شور دلالها، معنای زندگی را با حیوانیت سرشت انسان برابر میکند. در این جهان ــ که بد است برای کسی که نداند دنیا چیست ــ احمقها اولاند. «پینوشه» هم در ارتش شیلی شلنگتخته میاندازد. «آلنده» یک تنه برابر ارتش او ایستاد، بیست و دو سال پیش دکتر «محمد مصدق» چهارده سال در احمد آباد زیر غبار تبعید از نفسهایی میافتاد که با هر آمد و رفت، دنیا را تکان میداد. دلالهای خارجی، خانهٔ ملی او را به باد دادند. مردم در فرار و تبعید، کلید خانههایشان را در مشت میفشارند؛ برگشت همیشه هست؛ در مرگ هست که نیست.
میگویند مشکلات مالی، آدم را از پا درمیآورد. راه دور نمیروم؛ «مادام بواری» پیش روی من است. «فلوبر» می گفت : «مادام بواری منم». حیوانیت دلالها و بیخیالی عشاق و حماقت شوهر به خودکشیاش کشاند. اما «فلوبر» ماند با خانهٔ شاهانهای در قلب. من در این خانهٔ شاهانه را گچ گرفتهام؛ اما این خانه ویران نشده است. خانهٔ روشن ما از کی به باد رفت؟ خانههای تزویر و ریا تاریکاند. «ما غلام خانههای روشنایم». در خانه، رؤیا میبینیم، در خواب رؤیای خانه و بیخانه، کابوس و در کابوس، زوال آغاز شده است.
▫️Ghazaleh Alizadeh
— Born: February 15, 1949
— Died: May 12, 1996
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️غزاله علیزاده
ـــ آخرین نوشتار چاپ شده از غزاله علیزاده، پیش از مرگ او ــ ماهنامه آدینه ویژه نوروز ۷۵ و در پاسخ به سئوال «سالی را که گذشت چگونه ارزیابی میکنید؟»
ـــ زوال که آغاز میشود، رؤیاها راه به کابوس میبرند، پای اعتماد بر گردهٔ اطمینان فرود میآید و از ایمان، غباری میماند سرگردانِ هوا که بر جای نمینشیند. خوابها تعبیر ندارد و درها نه بر پاشنهٔ خویش، که بر گرد خود میچرخند و راهها به سامانی که باید، نمیرسند و حق، اگر هست، همین حیات آخرالزمانی است، که نیست، برای آنان که هنوز بادهای مسمومِ مصرف و تخریب را میگذرانند.
قرنی که پیش روست، سالهاست که آغاز شده است، مثل جدایی که بسیار پیش از آن که مسجل شود، روی میدهد؛ اما در زمانی صورت تثبیت میپذیرد که دیگر نیرویی برای وصل اصل، نمانده است. گاهی از بسیاری تازگی و شگفتی است که نامی برای نامیدن نیست، گاه از شدت زوال و تباهی. در بیاعتباری دورانهای نام گذار است که همه چیز را میبایستی از نو تعریف کرد و در این دورانِ بیاعتبار گذار از هزارهای به هزارهٔ دیگر، میراث سنگین اطلاعات بیشمار، غلتیده در مسیر در آمیختن با اشکال منفی است. همان داستان همیشگی کژی و راستی: سختی راستی و آسانی کژی.
هر سال که میگذرد، مرزهای گل و ریحان دوزخ و مرزهای خارستان بهشت، در همتر میروند، اشتباه گرفته میشوند. «سال به سال، دریغ از پارسال». تنها حکم تکرار شونده در صفهای خوار و بار و اتوبوسهای دودزا است که قرار است پس از ابتلای مردم به بیماریهای ناشناختهٔ طاق و جف، فکری به حال سموم فراوانشان بکنند؛ نوشداروی بعد از مرگ سهراب.
ما همیشه دیر میرسیم. رسم داریم که دیر برسیم. ملتی دیریایم. به ضیافت فرشتگان نیز اگر دعوت شویم، زمانی میرسیم که بقایای سرور را، بادهای مسموم شیاطین به این سو و آن سو میبرند. بازمیگردیم با کاغذهای شکلات و تهبلیطهای نمایش در جیب و تکههایی از اعلانهای پاره در دست، تا تار و پود آنچه را که از دست رفته، در رؤیا ببافیم. رؤیاهای بیخریدار.
مردم به یک وعده غذا در رستورانهای سوگوار، راغبتر پول میپردازند تا به تجسم رؤیابینانشان. مقام مقایسه نیست، که در مثل مناقشه نیست. مقایسه، دو سو دارد و ما مردم، یک سو، طاقت ایستادن بر میان بام، در ما نیست. باید از یک سو بیافتیم. مثل پرت افتادن از مرکز وجود، که آنقدر از آن دور افتادهایم که بیتعارف میشود گفت که دیگر وجود نداریم. کافی است که چند صباحی دیگر به همین منوال بگذرد تا باور کنیم که اصلاً نبودهایم.
هفت قرن رفته است از زمانی که «حافظ» نزد اعما صفت مهر منور نکرد. پس آیا خندهدار نیست که امروز ما، اخلاف او، از کسانی که دست بالا با سیصد، چهارصد کلمه اموراتشان را بیدردسر رتق و فتق میکنند، انتظار داشته باشیم خوانای رؤیاهایی باشند که خود به چندین هزار کلمه یاری میرسانند؟
تعداد اتاقهای بیقاعدهای که بساز و بفروشها در ساختمانهای بدقوراهشان علم میکنند چندین برابر خانههای بیحافظهٔ مغز آنهاست. شور دلالها، معنای زندگی را با حیوانیت سرشت انسان برابر میکند. در این جهان ــ که بد است برای کسی که نداند دنیا چیست ــ احمقها اولاند. «پینوشه» هم در ارتش شیلی شلنگتخته میاندازد. «آلنده» یک تنه برابر ارتش او ایستاد، بیست و دو سال پیش دکتر «محمد مصدق» چهارده سال در احمد آباد زیر غبار تبعید از نفسهایی میافتاد که با هر آمد و رفت، دنیا را تکان میداد. دلالهای خارجی، خانهٔ ملی او را به باد دادند. مردم در فرار و تبعید، کلید خانههایشان را در مشت میفشارند؛ برگشت همیشه هست؛ در مرگ هست که نیست.
میگویند مشکلات مالی، آدم را از پا درمیآورد. راه دور نمیروم؛ «مادام بواری» پیش روی من است. «فلوبر» می گفت : «مادام بواری منم». حیوانیت دلالها و بیخیالی عشاق و حماقت شوهر به خودکشیاش کشاند. اما «فلوبر» ماند با خانهٔ شاهانهای در قلب. من در این خانهٔ شاهانه را گچ گرفتهام؛ اما این خانه ویران نشده است. خانهٔ روشن ما از کی به باد رفت؟ خانههای تزویر و ریا تاریکاند. «ما غلام خانههای روشنایم». در خانه، رؤیا میبینیم، در خواب رؤیای خانه و بیخانه، کابوس و در کابوس، زوال آغاز شده است.
▫️Ghazaleh Alizadeh
— Born: February 15, 1949
— Died: May 12, 1996
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️ژان-لوک گدار
ـــ در گفتوگو با مجلۀ تله راما ــ شماره بهار ١٩٧٨
ـــ نظر من دربارۀ فرانسوا این است که او اصلا بلد نیست فیلم بسازد... تروفو در آغاز صداقت داشت و بعد که چهارصد ضربه را ساخت در واقع چهارصد ضربه به خود بود. از آنجا که تروفو توان ابداع چیزی را ندارد و فاقد قوۀ تخیل است، ناچار رفت سراغ اقتباس از کتابها، خطایش هم همین بود، چون ذهنیتش با مقولۀ اقتباس اصلا جور در نمیآمد. به هرحال از نظر من، تروفو نه حرفۀ فیلمسازی را میدانست و نه چیز دیگری، عنوان فیلمساز را غصب کرده بود. بدتر از همه اینکه سر از بازیگری درآورد، رفت بازیگر فیلمهای آمریکایی شد. اگر امکانی برایش فراهم میشد که به آکادمی فرانسه برود من مطمئنم نه نمیگفت، میرفت…
شابرول آدم صادقی است که جنایت میکند ولی تروفو جنایتکاری است که میخواهد خود را صادق نشان دهد، و بله این بدتر است. درست مثل کسی که هیچوقت دستهایش را نمیشوید و مدام میگوید باید دستهای پاکی داشت.
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ در گفتوگو با مجلۀ تله راما ــ شماره بهار ١٩٧٨
ـــ نظر من دربارۀ فرانسوا این است که او اصلا بلد نیست فیلم بسازد... تروفو در آغاز صداقت داشت و بعد که چهارصد ضربه را ساخت در واقع چهارصد ضربه به خود بود. از آنجا که تروفو توان ابداع چیزی را ندارد و فاقد قوۀ تخیل است، ناچار رفت سراغ اقتباس از کتابها، خطایش هم همین بود، چون ذهنیتش با مقولۀ اقتباس اصلا جور در نمیآمد. به هرحال از نظر من، تروفو نه حرفۀ فیلمسازی را میدانست و نه چیز دیگری، عنوان فیلمساز را غصب کرده بود. بدتر از همه اینکه سر از بازیگری درآورد، رفت بازیگر فیلمهای آمریکایی شد. اگر امکانی برایش فراهم میشد که به آکادمی فرانسه برود من مطمئنم نه نمیگفت، میرفت…
شابرول آدم صادقی است که جنایت میکند ولی تروفو جنایتکاری است که میخواهد خود را صادق نشان دهد، و بله این بدتر است. درست مثل کسی که هیچوقت دستهایش را نمیشوید و مدام میگوید باید دستهای پاکی داشت.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️هنگامی که کارل تئودور درایر در سال ۱۹۱۸ میلادی نخستین فیلم بلند داستانی خود با نام رئیس دادگاه را کارگردانی کرد؛ بیتردید ترکیببندی تصاویر و طراحی صحنه این فیلم مدیون نقاشیهای ويلهم هامرسهوی بود. درایر در آثار هامرسهوی آمیزهای از احساسات عمیق و تلخ و ساختار تصویری کلاسیک یافت که هدف خود او هم در آفرینش هنری رسیدن به آنها بود. درایر حتی توانست این موارد را بسیار بارزتر از هامرسهوی در سرتاسر آثارش به منصۀ ظهور برساند ــ و شاید این کار را از همه برجستهتر در آخرین فیلم خود گرترود (۱۹۸۹) به انجام رساند. کاری که انجام آن از نظر یک فرد دانمارکی بدون بهره گرفتن از هامرسهوی قابل تصور هم نبود. او در نامهای به این مهم اشاره کرد که محیط اطراف باید بازتابِ شخصیتِ آدمهای فیلم باشد، و «حال آنکه همزمان من میکوشیدم به سادگی برسم». درایر در آن نامه بهصراحت گفت نقاشانی چون ویسلر و هامرسهوی از سرچشمههای اصلی الهام در فیلمهایش بودهاند.
• DREYER | WHISTLER
• DREYER | HAMMERSHØI
🎥 @CinemaParadisooo
• DREYER | WHISTLER
• DREYER | HAMMERSHØI
🎥 @CinemaParadisooo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️رابرت دنیرو، بازیگر افسانهای هالیوود، به پاس یک عمر فعالیت هنری، نخل طلای افتخاری کن ۲۰۲۵ را دریافت کرد. این جایزه را لئوناردو دیکاپریو به او اهدا کرد.
رابرت دنیرو نخستینبار در سال ۱۹۷۶ با دو فیلم راننده تاکسیِ مارتین اسکورسیزی (بخش رقابت اصلی) و ۱۹۰۰ ساخته برناردو برتولوچی (بخش خارج مسابقه) در فستیوال کن حضور داشت که در همان دوره فیلم راننده تاکسی موفق به دریافت نخل طلا شد. از آن زمان تاکنون، دنیرو حضوری همیشگی در بلوار کروآزت کن داشته و با فیلمهایی چون سلطان کمدی (۱۹۸۳)، روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴) ساخته سرجو لئونه و ماموریت (۱۹۸۶) به کارگردانی رولند ژوفر دوباره به جشنواره بازگشته است. فیلم ماموریت نیز موفق به کسب نخل طلای کن شد و بدین ترتیب دنیرو را به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل کرد که در دو فیلم برنده این جایزه معتبر نقشآفرینی کردهاند. او در سال ۲۰۱۱ ریاست هیات داوران کن را بر عهده داشت؛ همان سالی که درخت زندگی ترنس مالیک نخل طلا را از آن خود کرد.
— Standing ovation for Robert De Niro, Honorary Palme d'Or winner of the 78th Cannes Film Festival!
#️⃣ #cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
رابرت دنیرو نخستینبار در سال ۱۹۷۶ با دو فیلم راننده تاکسیِ مارتین اسکورسیزی (بخش رقابت اصلی) و ۱۹۰۰ ساخته برناردو برتولوچی (بخش خارج مسابقه) در فستیوال کن حضور داشت که در همان دوره فیلم راننده تاکسی موفق به دریافت نخل طلا شد. از آن زمان تاکنون، دنیرو حضوری همیشگی در بلوار کروآزت کن داشته و با فیلمهایی چون سلطان کمدی (۱۹۸۳)، روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴) ساخته سرجو لئونه و ماموریت (۱۹۸۶) به کارگردانی رولند ژوفر دوباره به جشنواره بازگشته است. فیلم ماموریت نیز موفق به کسب نخل طلای کن شد و بدین ترتیب دنیرو را به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل کرد که در دو فیلم برنده این جایزه معتبر نقشآفرینی کردهاند. او در سال ۲۰۱۱ ریاست هیات داوران کن را بر عهده داشت؛ همان سالی که درخت زندگی ترنس مالیک نخل طلا را از آن خود کرد.
— Standing ovation for Robert De Niro, Honorary Palme d'Or winner of the 78th Cannes Film Festival!
#️⃣ #cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️کوئنتین تارانتینو
ـــ فقط یک لیست از لیست کارگردانهایی که نخل طلا گرفتهاند برجستهتر است؛ لیست کارگردانهایی که نخل طلا نگرفتهاند.
— Quentin Tarantino in Cannes 1994
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فقط یک لیست از لیست کارگردانهایی که نخل طلا گرفتهاند برجستهتر است؛ لیست کارگردانهایی که نخل طلا نگرفتهاند.
— Quentin Tarantino in Cannes 1994
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز اول
❍ فیلم افتتاحیه (خارج از مسابقه): خداحافظ | آملی بانن
❍ فیلم دو دادستان | سرگئی لوزنیتسا
درام تاریخیای که در سال ۱۹۳۷، در اوج پاکسازیهای استالینی در اتحاد جماهیر شوروی، روایت میشود. در این دوره، هزاران نامه از زندانیانی که بهناحق متهم شدهاند، در سلولهای زندان سوزانده میشوند. بااینحال، یکی از این نامهها بهدست الکساندر کورنف، دادستان تازه منصوبشده در منطقه بریانسک میرسد. کورنف، که بهاصول بلشویکی وفادار است، تلاش میکند تا با نویسنده نامه تماس بگیرد و حقیقت را کشف کند.
❍ فیلم صدای سقوط | ماشا شیلینسکی
داستانی شاعرانه و چندلایه از چهار زن را روایت میکند که در طول یک قرن، در دورههای مختلف تاریخی ـــ دهههای ۱۹۱۰، ۱۹۴۰، ۱۹۸۰ و ۲۰۲۰ ـــ بخشی از کودکی یا جوانی خود را در یک مزرعه چهارضلعی در منطقه آلتمارک آلمان سپری کردهاند. این مزرعه بهعنوان نقطه اتصال نسلها، شاهدی خاموش بر خاطرات، ترسها و زخمهای روانی منتقلشده از نسلی بهنسل دیگر است.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز اول
❍ فیلم افتتاحیه (خارج از مسابقه): خداحافظ | آملی بانن
❍ فیلم دو دادستان | سرگئی لوزنیتسا
درام تاریخیای که در سال ۱۹۳۷، در اوج پاکسازیهای استالینی در اتحاد جماهیر شوروی، روایت میشود. در این دوره، هزاران نامه از زندانیانی که بهناحق متهم شدهاند، در سلولهای زندان سوزانده میشوند. بااینحال، یکی از این نامهها بهدست الکساندر کورنف، دادستان تازه منصوبشده در منطقه بریانسک میرسد. کورنف، که بهاصول بلشویکی وفادار است، تلاش میکند تا با نویسنده نامه تماس بگیرد و حقیقت را کشف کند.
❍ فیلم صدای سقوط | ماشا شیلینسکی
داستانی شاعرانه و چندلایه از چهار زن را روایت میکند که در طول یک قرن، در دورههای مختلف تاریخی ـــ دهههای ۱۹۱۰، ۱۹۴۰، ۱۹۸۰ و ۲۰۲۰ ـــ بخشی از کودکی یا جوانی خود را در یک مزرعه چهارضلعی در منطقه آلتمارک آلمان سپری کردهاند. این مزرعه بهعنوان نقطه اتصال نسلها، شاهدی خاموش بر خاطرات، ترسها و زخمهای روانی منتقلشده از نسلی بهنسل دیگر است.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️نامه جیم جارموش به ویم وندرس بعد از تماشای فیلم پاریس، تگزاس در جشنواره کن ١٩٨۴
ـــ ویم
• فیلمات یکی از زیباترین فیلمهایی است که من بعد از مدتهای طولانی دیدهام. فقط میخواستم بهت بگم که تاثیر خيلی زیادی روی من گذاشت. تبریک میگم به خاطر این کار زیبا. همچنین ــ فیلمبرداری فیلم شگفتانگیز است. رابی [مولر]، به نظر من، بزرگترین فیلمبردار زنده دنیاست. اميدوارم یک بار در جشنواره کن ببينمات. ممنون بابت پاریس، تگزاس.
— Jim Jarmusch's letter of appreciation to Wim Wenders after watching 'Paris, Texas' (1984) at Cannes.
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ ویم
• فیلمات یکی از زیباترین فیلمهایی است که من بعد از مدتهای طولانی دیدهام. فقط میخواستم بهت بگم که تاثیر خيلی زیادی روی من گذاشت. تبریک میگم به خاطر این کار زیبا. همچنین ــ فیلمبرداری فیلم شگفتانگیز است. رابی [مولر]، به نظر من، بزرگترین فیلمبردار زنده دنیاست. اميدوارم یک بار در جشنواره کن ببينمات. ممنون بابت پاریس، تگزاس.
— Jim Jarmusch's letter of appreciation to Wim Wenders after watching 'Paris, Texas' (1984) at Cannes.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز دوم
❍ پرونده ۱۳۷ | دومینیک مول
درامی جنایی و اجتماعی که در بستر جنبش جلیقهزردها، اتفاق میافتد. فیلم با تمرکز بر پروندهای واقعی از خشونت پلیس، داستان استفانی، بازرس سختگیر واحد بازرسی پلیس را دنبال میکند که در جریان تحقیق درباره مجروح شدن یک معترض جوان با شلیک گلولهٔ فلشبال، بهطور غیرمنتظرهای با گذشتهٔ شخصی خود مواجه میشود. نقدی اجتماعی و سیاسی بر ساختارهای قدرت و مصونیت قضایی.
❍ صراط / راه | اولیور لاکس
لوئیس و پسر نوجوانش استبان، به بیابانهای خشک و اسرارآمیز جنوب مراکش سفر میکنند تا دختر گمشدهاش مارینا را بیابند. مارینا چند ماه پیش در جریان یک مهمانی در بیابان ناپدید شده است. پدر و پسر، در جستجوی او، بهگروهی از جوانان رِیورو میپیوندند که بهدنبال برگزاری آخرین جشن خود در دل صحرا هستند، بهامید آنکه مارینا را در آنجا بیابند. فیلمی سیاسی، معنوی و استعاری در دل چشماندازهای خشک و رازآلود مراکش ـــ دربارهٔ هویت، تعلق، گمگشتگی و بازگشت.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز دوم
❍ پرونده ۱۳۷ | دومینیک مول
درامی جنایی و اجتماعی که در بستر جنبش جلیقهزردها، اتفاق میافتد. فیلم با تمرکز بر پروندهای واقعی از خشونت پلیس، داستان استفانی، بازرس سختگیر واحد بازرسی پلیس را دنبال میکند که در جریان تحقیق درباره مجروح شدن یک معترض جوان با شلیک گلولهٔ فلشبال، بهطور غیرمنتظرهای با گذشتهٔ شخصی خود مواجه میشود. نقدی اجتماعی و سیاسی بر ساختارهای قدرت و مصونیت قضایی.
❍ صراط / راه | اولیور لاکس
لوئیس و پسر نوجوانش استبان، به بیابانهای خشک و اسرارآمیز جنوب مراکش سفر میکنند تا دختر گمشدهاش مارینا را بیابند. مارینا چند ماه پیش در جریان یک مهمانی در بیابان ناپدید شده است. پدر و پسر، در جستجوی او، بهگروهی از جوانان رِیورو میپیوندند که بهدنبال برگزاری آخرین جشن خود در دل صحرا هستند، بهامید آنکه مارینا را در آنجا بیابند. فیلمی سیاسی، معنوی و استعاری در دل چشماندازهای خشک و رازآلود مراکش ـــ دربارهٔ هویت، تعلق، گمگشتگی و بازگشت.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جملهای از (بلز) پاسکال خواندم که یکی از استادان و مرشدهای شماست. این جملهای از کتاب «تفکرات» او است: «ما با زندگی که در خودمان و در هستی خود داریم، خشنود نیستیم؛ این اشتیاق را داریم که زندگی تخیلی در ذهن دیگران داشته باشیم و برای این منظور تلاش میکنیم که بدرخشیم.» این من را به یاد جشنواره کن انداخت، جایی که شما پای ثابت آن هستید و نخل طلای آن را هم گرفتید. با آن همه جلال و شکوه و شهرت سینما، به نظر نمیرسد این چیزی باشد که شما برایش ساخته شدهاید اما شاید حتی شما اشتیاق به «زندگی تخیلی در ذهن دیگران» را دارید.
▫️میشائیل هانکه: ببینید، آن لحظه، لحظهای واقعا خوشحال کننده در زندگی من بود. همه ما موجودات اجتماعی هستیم و تلاش میکنیم تا دیگران قدرمان را بدانند. اگر کار شما مرکز وجود شما باشد، عالی است که برای آن شناخته شوید. همه این کارها را برای خودتان انجام نمیدهید، میخواهید ارتباط برقرار کنید. پیش از هر چیز و مهمتر از همه این که میتوانید از این کار لذت ببرید، چون دوست دارید این کار را انجام دهید، اما اگر پاسخی نگیرید یا موفقیتی به دست نیاورید، این انرژی در شما عاطل و باطل میماند.
چیزی که در مورد نخل طلا باعث خوشحالی من میشود، قطعا جلوه و زرق و برقش نیست، بلکه این است که بهترین شکل به رسمیت شناخته شدن در حرفه من است. اثر باید بدرخشد... این چیزی است که اغلب میگویم، اما به عنوان یک فرد، ترجیح می دهم صلح و صفا و آرامش داشته باشم.
— Michael Haneke with Emmanuelle Riva & Jean-Louis Trintignant at Cannes with Palme d'Or for "Amour" (2012)
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جملهای از (بلز) پاسکال خواندم که یکی از استادان و مرشدهای شماست. این جملهای از کتاب «تفکرات» او است: «ما با زندگی که در خودمان و در هستی خود داریم، خشنود نیستیم؛ این اشتیاق را داریم که زندگی تخیلی در ذهن دیگران داشته باشیم و برای این منظور تلاش میکنیم که بدرخشیم.» این من را به یاد جشنواره کن انداخت، جایی که شما پای ثابت آن هستید و نخل طلای آن را هم گرفتید. با آن همه جلال و شکوه و شهرت سینما، به نظر نمیرسد این چیزی باشد که شما برایش ساخته شدهاید اما شاید حتی شما اشتیاق به «زندگی تخیلی در ذهن دیگران» را دارید.
▫️میشائیل هانکه: ببینید، آن لحظه، لحظهای واقعا خوشحال کننده در زندگی من بود. همه ما موجودات اجتماعی هستیم و تلاش میکنیم تا دیگران قدرمان را بدانند. اگر کار شما مرکز وجود شما باشد، عالی است که برای آن شناخته شوید. همه این کارها را برای خودتان انجام نمیدهید، میخواهید ارتباط برقرار کنید. پیش از هر چیز و مهمتر از همه این که میتوانید از این کار لذت ببرید، چون دوست دارید این کار را انجام دهید، اما اگر پاسخی نگیرید یا موفقیتی به دست نیاورید، این انرژی در شما عاطل و باطل میماند.
چیزی که در مورد نخل طلا باعث خوشحالی من میشود، قطعا جلوه و زرق و برقش نیست، بلکه این است که بهترین شکل به رسمیت شناخته شدن در حرفه من است. اثر باید بدرخشد... این چیزی است که اغلب میگویم، اما به عنوان یک فرد، ترجیح می دهم صلح و صفا و آرامش داشته باشم.
— Michael Haneke with Emmanuelle Riva & Jean-Louis Trintignant at Cannes with Palme d'Or for "Amour" (2012)
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️با توجه به پیشرفت تکنولوژی پیشبینی شما درباره سینما در آینده چیست؟
▫️آلفرد هیچکاک: به نظر من به عنوان مثال در سال ۳۰۰۰ میلادی مردم همچنان به سرگرمی نیاز دارند و به سینما خواهند آمد؛ البته در این سال مردم به سینما میآیند و هیپنوتیزم میشوند و در پایان فیلم از خواب برمیخیزند، حتی آنها زمانی که برای خرید بلیت به گیشه میروند، میتوانند انتخاب کنند که جای کدامیک از شخصیتهای فیلم باشند و به جای آنها لذت ببرند، وحشت کنند و یا حتی قهرمانبازی دربیاورند.
🎥 @CinemaParadisooo
▫️آلفرد هیچکاک: به نظر من به عنوان مثال در سال ۳۰۰۰ میلادی مردم همچنان به سرگرمی نیاز دارند و به سینما خواهند آمد؛ البته در این سال مردم به سینما میآیند و هیپنوتیزم میشوند و در پایان فیلم از خواب برمیخیزند، حتی آنها زمانی که برای خرید بلیت به گیشه میروند، میتوانند انتخاب کنند که جای کدامیک از شخصیتهای فیلم باشند و به جای آنها لذت ببرند، وحشت کنند و یا حتی قهرمانبازی دربیاورند.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز سوم
❍ کوچکترین دختر | حفصیه حرزی
فاطیما دختر ١٧سالهٔ فرانسوی-الجزایری کوچکترین فرزند خانوادهای مهربان و سنتی در حومهٔ پاریس است. دانشآموزی ممتاز که با ورود بهدانشگاه فلسفه در پاریس با دنیایی جدید از ایدهها، آزادیها و روابط مواجه میشود. بهتدریج بهتمایلات همجنسگرایانهٔ خود پی میبرد و با چالشهای عمیقی در خصوص هویت، ایمان اسلامی و وفاداری بهخانوادهاش روبهرو میشود. فیلم اقتباسی از رمان تحسینشدهای با همین عنوان نوشتهٔ فاطیما داس است.
❍ اِدینگتِن | آری استر
یک وسترن معاصر با رگههایی از کمدیِ سیاه و درامِ سیاسی که در شهر کوچکی بهنام ادینگتن در نیومکزیکو روایت میشود. داستان بر محور تنش میان کلانتر جو کراس و شهردار تد گارسیا میچرخد که پس از حملهٔ کلانتر بهیک معترض، وارد یک جنگ رسانهای و انتخاباتی میشوند. اما استون در نقش همسر کلانتر، در دل بحرانی خانوادگی قرار میگیرد، درحالیکه شهر بهعرصهای برای نمایش شکافهای اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز سوم
❍ کوچکترین دختر | حفصیه حرزی
فاطیما دختر ١٧سالهٔ فرانسوی-الجزایری کوچکترین فرزند خانوادهای مهربان و سنتی در حومهٔ پاریس است. دانشآموزی ممتاز که با ورود بهدانشگاه فلسفه در پاریس با دنیایی جدید از ایدهها، آزادیها و روابط مواجه میشود. بهتدریج بهتمایلات همجنسگرایانهٔ خود پی میبرد و با چالشهای عمیقی در خصوص هویت، ایمان اسلامی و وفاداری بهخانوادهاش روبهرو میشود. فیلم اقتباسی از رمان تحسینشدهای با همین عنوان نوشتهٔ فاطیما داس است.
❍ اِدینگتِن | آری استر
یک وسترن معاصر با رگههایی از کمدیِ سیاه و درامِ سیاسی که در شهر کوچکی بهنام ادینگتن در نیومکزیکو روایت میشود. داستان بر محور تنش میان کلانتر جو کراس و شهردار تد گارسیا میچرخد که پس از حملهٔ کلانتر بهیک معترض، وارد یک جنگ رسانهای و انتخاباتی میشوند. اما استون در نقش همسر کلانتر، در دل بحرانی خانوادگی قرار میگیرد، درحالیکه شهر بهعرصهای برای نمایش شکافهای اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️آکیرا کوروساوا
ـــ نوشتن شبیه بالا رفتن از کوه است. وقتی کسی به کوهنوردی میرود، اولین چیزی که به او میگویند این است که به قله نگاه نکن. در تمام مدت بالا رفتن از کوه، پایین را ببین! چشم از قدمات برندار. قدم به قدم و با صبر و حوصله و تحمل از کوه بالا برو... اگر چشمات به قله باشد و بالا را نگاه کنی، ناامید و مستاصل خواهی شد.
— Akira Kurosawa in Cannes – 1990
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ نوشتن شبیه بالا رفتن از کوه است. وقتی کسی به کوهنوردی میرود، اولین چیزی که به او میگویند این است که به قله نگاه نکن. در تمام مدت بالا رفتن از کوه، پایین را ببین! چشم از قدمات برندار. قدم به قدم و با صبر و حوصله و تحمل از کوه بالا برو... اگر چشمات به قله باشد و بالا را نگاه کنی، ناامید و مستاصل خواهی شد.
— Akira Kurosawa in Cannes – 1990
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز چهارم
❍ رنوآر | چی هایاکاوا
داستانی احساسی و تأثیرگذار دربارهٔ رشد و بلوغ دختری ۱۱ ساله بهنام فوکی است که در تابستان سال ۱۹۸۷ در حومهٔ توکیو زندگی میکند. پدرش با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند و مادرش بهدلیل مراقبت از همسر بیمارش و فشارهای کاری، دچار استرس شدید است. در این فضای پرتنش، فوکی بهتخیلات خود پناه میبرد و بهویژه به تلهپاتی علاقهمند میشود که او را بهدنیایی خیالی و دور از واقعیت میکشاند. داستانی اجتماعی که با نگاهی شاعرانه بهقدرت تخیل، تابآوری و تلاش برای ارتباط انسانی در دل بحران خانوادگی میپردازد.
❍ موج نو | ریچارد لینکلیتر
داستان فیلم به پشتصحنه تولید فیلم ازنفسافتاده میپردازد و تعاملات میان کارگردان ژان-لوک گدار، بازیگران و دیگر چهرههای کلیدی جنبش موج نو را بهتصویر میکشد. فیلم نگاهی به فرآیند خلاقانه و تجربی ساخت این اثر نمادین دارد و نشان میدهد چگونه گدار و همکارانش با شکستن قواعد سنتی سینما، انقلابی در سینما ایجاد کردند.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز چهارم
❍ رنوآر | چی هایاکاوا
داستانی احساسی و تأثیرگذار دربارهٔ رشد و بلوغ دختری ۱۱ ساله بهنام فوکی است که در تابستان سال ۱۹۸۷ در حومهٔ توکیو زندگی میکند. پدرش با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند و مادرش بهدلیل مراقبت از همسر بیمارش و فشارهای کاری، دچار استرس شدید است. در این فضای پرتنش، فوکی بهتخیلات خود پناه میبرد و بهویژه به تلهپاتی علاقهمند میشود که او را بهدنیایی خیالی و دور از واقعیت میکشاند. داستانی اجتماعی که با نگاهی شاعرانه بهقدرت تخیل، تابآوری و تلاش برای ارتباط انسانی در دل بحران خانوادگی میپردازد.
❍ موج نو | ریچارد لینکلیتر
داستان فیلم به پشتصحنه تولید فیلم ازنفسافتاده میپردازد و تعاملات میان کارگردان ژان-لوک گدار، بازیگران و دیگر چهرههای کلیدی جنبش موج نو را بهتصویر میکشد. فیلم نگاهی به فرآیند خلاقانه و تجربی ساخت این اثر نمادین دارد و نشان میدهد چگونه گدار و همکارانش با شکستن قواعد سنتی سینما، انقلابی در سینما ایجاد کردند.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️عباس کیارستمی
ـــ این تراژدی بشری است که آدمها همدیگر را نمیفهمند و وقتی از دست میدهند باز معنایش این نیست که فهمیدهاند بلکه میکوشند از دست دادهها را دوباره به دست بیاورند. مثل قماربازی که در یک کازینو میبازد اما ادامه میدهد چون تلاش میکند باختاش را جبران کند و به همین دلیل دوباره از دست میدهد و این یک بار اتفاق نمیافتد … تراژدی سرنوشت بشری است، بشر کاری نمیتواند بکند. اگر نشانهیِ بدبینی مفرط من نباشد، دارم میگویم که محتوم است. فهم اینکه ناگزیر یا محتوم است گاهی کمک میکند که مصایب آن را بهتر تحمل کنیم …
📅 | On this day 15 years ago, Abbas Kiarostami's Certified Copy (2010) premiered at the 63rd Cannes Film Festival, where Juliette Binoche won the Best Actress Award.
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ این تراژدی بشری است که آدمها همدیگر را نمیفهمند و وقتی از دست میدهند باز معنایش این نیست که فهمیدهاند بلکه میکوشند از دست دادهها را دوباره به دست بیاورند. مثل قماربازی که در یک کازینو میبازد اما ادامه میدهد چون تلاش میکند باختاش را جبران کند و به همین دلیل دوباره از دست میدهد و این یک بار اتفاق نمیافتد … تراژدی سرنوشت بشری است، بشر کاری نمیتواند بکند. اگر نشانهیِ بدبینی مفرط من نباشد، دارم میگویم که محتوم است. فهم اینکه ناگزیر یا محتوم است گاهی کمک میکند که مصایب آن را بهتر تحمل کنیم …
📅 | On this day 15 years ago, Abbas Kiarostami's Certified Copy (2010) premiered at the 63rd Cannes Film Festival, where Juliette Binoche won the Best Actress Award.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️عباس کیارستمی
ـــ منبع الهام در فیلمسازیام، زندگی است. وقتی در ورونا بودم یکی از تماشاگران پس از نمایش کپی برابر اصل گفت فیلم برایش یادآور صحنههایی از ازدواج برگمان است و پرسید: «جالب است که فیلم شما پژواکی از آن فیلم است. اما چهل سال زمان میانشان است. آیا این به این معنی است که در طول این چهل سال هیچ پاسخی برای این که زوجها چطور میتوانند کنار هم باشند پیدا نشده است؟» جواب دادم: «خب، اگر این دو فیلم مختلف در فاصلۀ چهل سال ساخته شدهاند، فکر میکنم مسأله پیدا کردن پاسخ سؤال نیست، بلکه تسلیم شدن در برابر یافتن راهحل است.» فیلم برای پیدا کردن راهحل یا پیشنهاد جواب ساخته نمیشود. فیلمسازی تنها نوعی همدردی است و میخواهد بگوید ما همگی مشکلهای مشابهی داریم، همگی در یک قایق هستیم و قایق از چهل سال پیش تا الان حرکت نکرده است. این را بپذیریم که اگر به مرور زمان این مشکلها حل نشدهاند نباید آنها را جدی بگیریم. اگر به همدیگر نیاز داریم و میخواهیم با هم باشیم بیایید دنبال راهحلی برایش نباشیم. بهترین راهحل پذیرش این است که راهحلی وجود ندارد.
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ منبع الهام در فیلمسازیام، زندگی است. وقتی در ورونا بودم یکی از تماشاگران پس از نمایش کپی برابر اصل گفت فیلم برایش یادآور صحنههایی از ازدواج برگمان است و پرسید: «جالب است که فیلم شما پژواکی از آن فیلم است. اما چهل سال زمان میانشان است. آیا این به این معنی است که در طول این چهل سال هیچ پاسخی برای این که زوجها چطور میتوانند کنار هم باشند پیدا نشده است؟» جواب دادم: «خب، اگر این دو فیلم مختلف در فاصلۀ چهل سال ساخته شدهاند، فکر میکنم مسأله پیدا کردن پاسخ سؤال نیست، بلکه تسلیم شدن در برابر یافتن راهحل است.» فیلم برای پیدا کردن راهحل یا پیشنهاد جواب ساخته نمیشود. فیلمسازی تنها نوعی همدردی است و میخواهد بگوید ما همگی مشکلهای مشابهی داریم، همگی در یک قایق هستیم و قایق از چهل سال پیش تا الان حرکت نکرده است. این را بپذیریم که اگر به مرور زمان این مشکلها حل نشدهاند نباید آنها را جدی بگیریم. اگر به همدیگر نیاز داریم و میخواهیم با هم باشیم بیایید دنبال راهحلی برایش نباشیم. بهترین راهحل پذیرش این است که راهحلی وجود ندارد.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز پنجم
❍ بمیر عشق من | لین رمزی
زنی در یک منطقهٔ روستایی با روانپریشی پس از زایمان دستوپنجه نرم میکند و در تلاش برای حفظ سلامت روان خود است. او که در نقشهای سنتی همسر و مادر احساس خفگی میکند، بهتدریج بهسمت رفتارهای غیرعادی و خطرناک سوق پیدا میکند و وارد رابطهای خارج از ازدواج میشود.
❍ مامور مخفی | کلبر مندونسا فیلیو
مارسلو استاد دانشگاهی مرموز که با گذشتهای خطرناک بهزادگاهش رسیف بازمیگردد، اما خیلی زود درمییابد که نمیتواند از سایهٔ رژیم نظامی و تعقیبگران سیاسی بگریزد. درامی سیاسی که در دل فضای سرکوبگرانهٔ برزیل دهه ۱۹۷۰ میگذرد.
❍ طرح فنیقی | وس اندرسن
یکی از ثروتمندترین مردان اروپا پس از نجات از چندین سقوط هواپیما، تصمیم میگیرد داراییهای خود را بهتنها دخترش که راهبهای متعهد است واگذار کند. این تصمیم آغازگر ماجراجویی پیچیدهای شده که در آن پدر و دختر با چالشهایی از سوی رقبای تجاری، تروریستهای بینالمللی و قاتلان حرفهای مواجه میشوند.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز پنجم
❍ بمیر عشق من | لین رمزی
زنی در یک منطقهٔ روستایی با روانپریشی پس از زایمان دستوپنجه نرم میکند و در تلاش برای حفظ سلامت روان خود است. او که در نقشهای سنتی همسر و مادر احساس خفگی میکند، بهتدریج بهسمت رفتارهای غیرعادی و خطرناک سوق پیدا میکند و وارد رابطهای خارج از ازدواج میشود.
❍ مامور مخفی | کلبر مندونسا فیلیو
مارسلو استاد دانشگاهی مرموز که با گذشتهای خطرناک بهزادگاهش رسیف بازمیگردد، اما خیلی زود درمییابد که نمیتواند از سایهٔ رژیم نظامی و تعقیبگران سیاسی بگریزد. درامی سیاسی که در دل فضای سرکوبگرانهٔ برزیل دهه ۱۹۷۰ میگذرد.
❍ طرح فنیقی | وس اندرسن
یکی از ثروتمندترین مردان اروپا پس از نجات از چندین سقوط هواپیما، تصمیم میگیرد داراییهای خود را بهتنها دخترش که راهبهای متعهد است واگذار کند. این تصمیم آغازگر ماجراجویی پیچیدهای شده که در آن پدر و دختر با چالشهایی از سوی رقبای تجاری، تروریستهای بینالمللی و قاتلان حرفهای مواجه میشوند.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️آکی کائوریسماکی یکبار گفت:
«سینما مرده است. سینما سال ١٩۶٢ مرد. اشتباه نکنم، ماه اکتبر بود!»
اشارهاش به چه بود؟
حدسهایی میتوان زد:
استنلی کوبریک در سال ١٩۶٢ پس از آنکه آمریکاییها در اقتباس سینمایی از رمان لولیتای ناباکُف محدودیتهایی بر او تحمیل کردند، با هالیوود خداحافظی ابدی کرد.
میکلآنجلو آنتونیونی در سال ١٩۶٢ سهگانۀ مشهور ماجرا را به پایان رساند.
اکتبر ١٩۶٢، مجموعه فیلمهای جیمز باند شروع شد. چند فیلم عالی در ١٩۶٢ یا اکران شدند یا جلو دوربین رفتند: محاکمهی اُرسن ولز و ژول و ژیم و محاکمۀ ژاندارکِ روبر برسون و نور زمستانی برگمان و لارنس عربستانِ دیوید لین و کشتن مرغ مقلد و کارناوال ارواح و کلئو ۵ تا ٧ آنیِس واردا و کلاه ژانپییر ملویل و دکتر نوِ ترنس یانگ و ملکالموتِ لوئیس بونوئل و اکران سال گذشته در مارینبادِ آلن رنه درکشورهای انگلیسیزبان و گذران زندگیِ ژانلوک گدار.
برناردو برتولوچی و سیدنی پولاک نخستین فیلمهای بلندشان را در ١٩۶٢ کارگردانی کردند.
اکتبر ١٩۶٢ تاد براونینگ، کارگردان، از دنیا رفت ـــ مشهورترین کارهایش دراکولا و عجیبالخلقهها
مایکل کورتیس (کازابلانکا) و مریلین مونرو هم در ١٩۶٢ از دنیا رفتند.
اکتبر ١٩۶٢: نخستین اکران چه بر سر بیبی جین آمد؟ رابرت آلدریچ و کاندیدای مَنچوری جان فرانکنهایمر.
اکتبر ١٩۶٢ شاهد بحران موشکیِ کوبا هم بود ـــ بگذریم از اهمیت یا ارزش این واقعه.
سال ٢٠٠۴ کائوریسماکی در مصاحبهای با مجلهای فنلاندی در جواب این سؤال که «حال و روز فیلمسازی در هالیوود امروز را چهطور میبینید؟» جواب داد، «فیلمهای هالیوود امروز دیگر ربطی به سینمای واقعی ندارد. هالیوود حول و حوش ١٩۶٢ مرد».
ــــ ترجمه صالح نجفی
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️آکی کائوریسماکی یکبار گفت:
«سینما مرده است. سینما سال ١٩۶٢ مرد. اشتباه نکنم، ماه اکتبر بود!»
اشارهاش به چه بود؟
حدسهایی میتوان زد:
استنلی کوبریک در سال ١٩۶٢ پس از آنکه آمریکاییها در اقتباس سینمایی از رمان لولیتای ناباکُف محدودیتهایی بر او تحمیل کردند، با هالیوود خداحافظی ابدی کرد.
میکلآنجلو آنتونیونی در سال ١٩۶٢ سهگانۀ مشهور ماجرا را به پایان رساند.
اکتبر ١٩۶٢، مجموعه فیلمهای جیمز باند شروع شد. چند فیلم عالی در ١٩۶٢ یا اکران شدند یا جلو دوربین رفتند: محاکمهی اُرسن ولز و ژول و ژیم و محاکمۀ ژاندارکِ روبر برسون و نور زمستانی برگمان و لارنس عربستانِ دیوید لین و کشتن مرغ مقلد و کارناوال ارواح و کلئو ۵ تا ٧ آنیِس واردا و کلاه ژانپییر ملویل و دکتر نوِ ترنس یانگ و ملکالموتِ لوئیس بونوئل و اکران سال گذشته در مارینبادِ آلن رنه درکشورهای انگلیسیزبان و گذران زندگیِ ژانلوک گدار.
برناردو برتولوچی و سیدنی پولاک نخستین فیلمهای بلندشان را در ١٩۶٢ کارگردانی کردند.
اکتبر ١٩۶٢ تاد براونینگ، کارگردان، از دنیا رفت ـــ مشهورترین کارهایش دراکولا و عجیبالخلقهها
مایکل کورتیس (کازابلانکا) و مریلین مونرو هم در ١٩۶٢ از دنیا رفتند.
اکتبر ١٩۶٢: نخستین اکران چه بر سر بیبی جین آمد؟ رابرت آلدریچ و کاندیدای مَنچوری جان فرانکنهایمر.
اکتبر ١٩۶٢ شاهد بحران موشکیِ کوبا هم بود ـــ بگذریم از اهمیت یا ارزش این واقعه.
سال ٢٠٠۴ کائوریسماکی در مصاحبهای با مجلهای فنلاندی در جواب این سؤال که «حال و روز فیلمسازی در هالیوود امروز را چهطور میبینید؟» جواب داد، «فیلمهای هالیوود امروز دیگر ربطی به سینمای واقعی ندارد. هالیوود حول و حوش ١٩۶٢ مرد».
ــــ ترجمه صالح نجفی
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز ششم
❍ عقابهای جمهوریخواه | طارق صالح
فیلم با الهام از فضای اقتدارگرای مصر معاصر ساخته شده و داستان بازیگری بهنام جرج فهمی را روایت میکند که پس از سقوط جایگاه هنریاش، برای حفظ بقا مجبور بهایفای نقش در فیلمی تبلیغاتی درباره رئیسجمهور میشود. در خلال ساخت فیلم، جرج وارد بازی خطرناکی با سرویسهای امنیتی، ارتش و زنی اسرارآمیز میشود و درمییابد که بیش از آنکه بازیگر باشد، ابزاری در دست سیستم برای القای ایدئولوژی است.
❍ آلفا | ژولیا دوکورنو
داستان حول محور دختری ۱۳ ساله بهنام آلفا میچرخد که در دهه ۱۹۸۰ در شهری خیالی شبیه نیویورک با مادر مجردش زندگی میکند. با ظاهر شدن تتویی روی بازوی آلفا شایعاتی در مدرسه پخش میشود مبنی بر اینکه او بهبیماری جدیدی مبتلا است که منجر بهطرد شدنش از سوی همکلاسیها میشود. درامی روانشناختی و بدنمحور که با نگاهی استعاری ــ تنهایی، طردشدگی اجتماعی و تلاش برای درک مرگ از دید یک نوجوان را بهتصویر میکشد.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز ششم
❍ عقابهای جمهوریخواه | طارق صالح
فیلم با الهام از فضای اقتدارگرای مصر معاصر ساخته شده و داستان بازیگری بهنام جرج فهمی را روایت میکند که پس از سقوط جایگاه هنریاش، برای حفظ بقا مجبور بهایفای نقش در فیلمی تبلیغاتی درباره رئیسجمهور میشود. در خلال ساخت فیلم، جرج وارد بازی خطرناکی با سرویسهای امنیتی، ارتش و زنی اسرارآمیز میشود و درمییابد که بیش از آنکه بازیگر باشد، ابزاری در دست سیستم برای القای ایدئولوژی است.
❍ آلفا | ژولیا دوکورنو
داستان حول محور دختری ۱۳ ساله بهنام آلفا میچرخد که در دهه ۱۹۸۰ در شهری خیالی شبیه نیویورک با مادر مجردش زندگی میکند. با ظاهر شدن تتویی روی بازوی آلفا شایعاتی در مدرسه پخش میشود مبنی بر اینکه او بهبیماری جدیدی مبتلا است که منجر بهطرد شدنش از سوی همکلاسیها میشود. درامی روانشناختی و بدنمحور که با نگاهی استعاری ــ تنهایی، طردشدگی اجتماعی و تلاش برای درک مرگ از دید یک نوجوان را بهتصویر میکشد.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
▪️گابریل گارسیا مارکز
ـــ ملاحظات یک عضو هیئت داوران در فستیوال کن ــ ژوئن ۱۹۸۲
ـــ این مرتبه هم مثل چند بار دیگر، جایزۀ نخل طلا به دو فیلم داده شد. شخصا هیچوقت از این راهحل خوشم نیامده است. به این میماند که خواستهاند دل هر دو را به دست آورند. باید رای گرفت و فقط یک فیلم را انتخاب کرد. اما از همان ابتدا تصمیم گرفته شده بود چنین عملی انجام ندهیم. وقتی هیئت داوران از یک شمارۀ زوج تشکیل شده است، ریاست هیئت حق دارد با یک رای اضافی مسئله را حل کند. ولی جورجو استرلر از همان ابتدا از این امتیاز صرف نظر کرده بود. میخواست هم ردیف سایر اعضا باشد. در نتیجه همگی مجبور شده بودیم هر فیلم را حسابی تجزیه و تحلیل کنیم. وقتی روبر فاو لوبره، ریاست کل فستیوال از این جریان آگاه شد گفت: طی سی و پنج سال هرگز هیئت داورانی ندیده که این همه وراجی کنند.
— The Festival Cannes Jury, 1982.
Featuring Sidney Lumet, Jean-Jacques Annaud, Gabriel García Márquez, René Thévenet, Florian Hopf, Mrinal Sen, Suzo Cecchi d'Amico, Giorgio Strehler, Geraldine Chaplin and Claude Soule.
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ ملاحظات یک عضو هیئت داوران در فستیوال کن ــ ژوئن ۱۹۸۲
ـــ این مرتبه هم مثل چند بار دیگر، جایزۀ نخل طلا به دو فیلم داده شد. شخصا هیچوقت از این راهحل خوشم نیامده است. به این میماند که خواستهاند دل هر دو را به دست آورند. باید رای گرفت و فقط یک فیلم را انتخاب کرد. اما از همان ابتدا تصمیم گرفته شده بود چنین عملی انجام ندهیم. وقتی هیئت داوران از یک شمارۀ زوج تشکیل شده است، ریاست هیئت حق دارد با یک رای اضافی مسئله را حل کند. ولی جورجو استرلر از همان ابتدا از این امتیاز صرف نظر کرده بود. میخواست هم ردیف سایر اعضا باشد. در نتیجه همگی مجبور شده بودیم هر فیلم را حسابی تجزیه و تحلیل کنیم. وقتی روبر فاو لوبره، ریاست کل فستیوال از این جریان آگاه شد گفت: طی سی و پنج سال هرگز هیئت داورانی ندیده که این همه وراجی کنند.
— The Festival Cannes Jury, 1982.
Featuring Sidney Lumet, Jean-Jacques Annaud, Gabriel García Márquez, René Thévenet, Florian Hopf, Mrinal Sen, Suzo Cecchi d'Amico, Giorgio Strehler, Geraldine Chaplin and Claude Soule.
🎥 @CinemaParadisooo
▪️جدول ارزشگذاری مجله فیلم فرانسه به فیلمهای جشنواره فیلم کن ٢٠٢۵
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز هفتم
❍ یک تصادف ساده | جعفر پناهی
یکی از قربانیان شکنجه بهطور تصادفی با مأموری که او را شکنجهگر خود میشناسد روبهرو میشود و او را در اتوبوس خود گروگان میگیرد، با نیت انتقام و کشتن او. اما در ادامه دچار تردید میشود. او نزد دیگر قربانیان شکنجه میرود تا با هم اطمینان یابند که واقعاً همین مرد همان شکنجهگر آنها بوده است. فیلم این پرسش را مطرح میکند که آیا خشونت در مسیر عدالت قابل توجیه است؟
❍ بیرون | ماریو مارتونه
فیلم داستان واقعی ساپینزا را روایت میکند؛ نویسندهای که در دهه ۱۹۸۰ بهدلیل اقدامی ناگهانی و غیرمنتظره بهزندان میافتد. در زندان، او با دو زن جوان آشنا میشود و این آشنایی بهتجربهای تحولآفرین برای او تبدیل میشود. پس از آزادی، در تابستانی گرم در رم، این سه زن ارتباط خود را حفظ میکنند و دوستی عمیقی بین آنها شکل میگیرد. این رابطه صمیمی و تأثیرگذار، که خارج از زندان نیز ادامه مییابد، برای اطرافیانشان قابل درک نیست و با بیتوجهی مواجه میشود.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo
ـــ فیلمهای نمایش داده شده در روز هفتم
❍ یک تصادف ساده | جعفر پناهی
یکی از قربانیان شکنجه بهطور تصادفی با مأموری که او را شکنجهگر خود میشناسد روبهرو میشود و او را در اتوبوس خود گروگان میگیرد، با نیت انتقام و کشتن او. اما در ادامه دچار تردید میشود. او نزد دیگر قربانیان شکنجه میرود تا با هم اطمینان یابند که واقعاً همین مرد همان شکنجهگر آنها بوده است. فیلم این پرسش را مطرح میکند که آیا خشونت در مسیر عدالت قابل توجیه است؟
❍ بیرون | ماریو مارتونه
فیلم داستان واقعی ساپینزا را روایت میکند؛ نویسندهای که در دهه ۱۹۸۰ بهدلیل اقدامی ناگهانی و غیرمنتظره بهزندان میافتد. در زندان، او با دو زن جوان آشنا میشود و این آشنایی بهتجربهای تحولآفرین برای او تبدیل میشود. پس از آزادی، در تابستانی گرم در رم، این سه زن ارتباط خود را حفظ میکنند و دوستی عمیقی بین آنها شکل میگیرد. این رابطه صمیمی و تأثیرگذار، که خارج از زندان نیز ادامه مییابد، برای اطرافیانشان قابل درک نیست و با بیتوجهی مواجه میشود.
#️⃣ #Cannes2025
🎥 @CinemaParadisooo