.
💢 مالکان فراموشکار 💢
1⃣ آیا ایران از آن تمام ایرانیان است یا از آن تنها یک نفر؟
پاسخ به این سوال را در دو سطح عینی/ذهنی می توان داد. در سطح عینی که به آن حقیقی و تکوینی نیز گفته می شود، سوال یک سوال فلسفی می شود و فارغ از ذهنیت ها و باورها، به دنبال این هستیم که ببینیم چه نسبت وجودی بین فرد فرد ما با خداوند و جهان اطرافمان وجود دارد؟ آیا نسبت ما با خداوند بی واسطه است و یا با واسطه؟ و نسبت ما با محیط اطراف آیا مالکانه است یا به طفیل وجود دیگری؟
2⃣ در سطح حقیقی و تکوینی، خداوند انسان را آزاد و صاحب اراده آفریده است. در سرشت هر فردی نهاده است که نسبت به زادبوم خود حس تعلق و حق آب و گل کند. این همان احساس تملک غریزی است که در تمام حیوانات نسبت به محیط اطراف خود وجود دارد و بطور طبیعی آن را مرز گذاری می کند و از آن دفاع می نماید. انسان های اولیه و در مرحله ی قبیله ای نیز اینچنین بوده اند.
در این سطح، ایران ملک مشاعی است که متعلق به تمام ایرانیان است. صرفنظر از دین و آیین و مذهب و زبان و نژاد.
3⃣ سطح ذهنی که به آن تشریعی و اعتباری و قراردادی نیز می گویند، به عالم ذهن انسان مربوط می شود و رنگی در واقعیت و عالم عین و خارج ندارد. انسانها به تدریج که متمدنتر شدند و از حالت قبیله ای خارج شده و مدنیت اختیار کردند، برای تنظیم بهتر مناسبات بین خود، در ذهن مفاهیمی را ساختند که در عالم واقعیت وجود ندارند. مفاهیمی چون مالکیت(با حس مالکیت غریزی فرق دارد)، ریاست، زوجیت، وکالت، و ...
این مفاهیم ذهنی می تواند حالت قانونی و رسمی به خود بگیرد یا این که صرفا در حد سنت از نیاکان به ارث برسد.
پس پاسخ به سوال فوق درسطح ذهنی نیز خود به دو سطح قانونی/سنتی تحویل می شود.
4⃣ در سطح قانونی سوال فوق رنگ حقوقی به خود می گیرد و باید پاسخ را در قانون اساسی کشور که مادر قانون ها است، دید. طبق اصل ۵۶ قانون اساسی، ایران از آن تمام ایرانیان است. این اصل می گوید :
"حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال می کند."
پس آنچه "موضوعیت" دارد، حق حاکمیت ملی است که روح قانون اساسی را تشکیل می دهد و نهاده های حقوقی که در اصول دیگر آمده اند چون ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجلس، خبرگان، ریاست جمهوری، و .... "طریقیت" دارند و صرفا طرقی هستند برای اعمال حق حاکمیت ملت.
5⃣ پس مشکل کجاست؟ اگر هم در سطح تکوین و آفرینش خدا انسان را آزاد و صاحب اراده آفریده است و اگر در سطح حقوقی و قانونی مالک ایران تمام ایرانیان اند، پس چرا تقریبا تمام عزیزانی که پاسخ این سوال را به نگارنده منعکس کرده اند، بدون استثنا مالک ایران را یک نفر دانستند؟ آیا مشکل به آن یک نفر باز می گردد؟ یا مشکل در جای دیگری است؟
این قلم معتقد است مشکل به نحوه ی پاسخ ما ایرانیان به سطح سوم سوال فوق باز می گردد :
"پاسخ سنتی ما چیست به این سوال که ایران متعلق به کیست؟"
6⃣ در سنت ۲۵۰۰ ساله ی ما ایرانیان، نظام هستی سلسله مراتبی است و لذا کشور را خسروی باید که دارای "فره ی ایزدی" است. این روح جمعی ما ایرانیان چه در مزدیسنای ساسانیان، چه در اسلام سنی سلجوقیان و چه در اسلام شیعی صفویان حفظ شد.
با انقلاب ۵۷ که انقلابی بود مدرن با مفاهیمی مدرن چون ملت، آزادی، استقلال، جمهوریت، و ....، قرار بر این بود که اسلام و ولایت فقیه و شورای نگهبان، طرقی باشند برای رسیدن ملت به آن اهداف مدرن. اگر به سخنان رهبر انقلاب و مباحثات خبرگان قانون اساسی مراجعه شود همه استدلال می کنند که ولایت فقیه و شورای نگهبان برای جلوگیری از استبداد و دیکتاتوری وضع شده اند. تمام نگرانی های آن زمان حول این محور بود که مبادا رئیس جمهور برآمده از رای مردم، مجددا با اسم جدید نظام استبداد را بازتولید کند. پس از اختیارات او کاستند و به ولی فقیه و شورای نگهبان دادند زیرا تصور می رفت روحانیت و تقوای آنان مانع استبدادشان می شود.
7⃣ پس چه شد؟ آیا توطئه ای در کار بود؟ آیا رهبر انقلاب و فقهای خبرگان دروغ می گفتند و ملت را فریب دادند؟
نگارنده چنین باوری ندارد و مشکل را در سنت ما ایرانیان می داند. سنتی که در آن "صلاح مملکت خویش، خسروان می دانند." پیش فرض این سنت این است که اولا مملکت همچنان خسرو دارد. ثانیا این مملکت مال اوست. ثالثا صلاح را خود او می داند و ما کاره ای نیستیم و صرفا فرمانبریم. لذا پس از انقلاب مدرن خود به خانه ها خزیدیم و صلاح مملکت را به خسرو جدید سپردیم و عکسش را در ماه دیدیم به نشانه ی فره ی ایزدی باستان.
آری از ماست که بر ماست و تا ما تغییر نکنیم، سرنوشتمان تغییر نمی کند.
@Cmorghgrom30
.
💢 مالکان فراموشکار 💢
1⃣ آیا ایران از آن تمام ایرانیان است یا از آن تنها یک نفر؟
پاسخ به این سوال را در دو سطح عینی/ذهنی می توان داد. در سطح عینی که به آن حقیقی و تکوینی نیز گفته می شود، سوال یک سوال فلسفی می شود و فارغ از ذهنیت ها و باورها، به دنبال این هستیم که ببینیم چه نسبت وجودی بین فرد فرد ما با خداوند و جهان اطرافمان وجود دارد؟ آیا نسبت ما با خداوند بی واسطه است و یا با واسطه؟ و نسبت ما با محیط اطراف آیا مالکانه است یا به طفیل وجود دیگری؟
2⃣ در سطح حقیقی و تکوینی، خداوند انسان را آزاد و صاحب اراده آفریده است. در سرشت هر فردی نهاده است که نسبت به زادبوم خود حس تعلق و حق آب و گل کند. این همان احساس تملک غریزی است که در تمام حیوانات نسبت به محیط اطراف خود وجود دارد و بطور طبیعی آن را مرز گذاری می کند و از آن دفاع می نماید. انسان های اولیه و در مرحله ی قبیله ای نیز اینچنین بوده اند.
در این سطح، ایران ملک مشاعی است که متعلق به تمام ایرانیان است. صرفنظر از دین و آیین و مذهب و زبان و نژاد.
3⃣ سطح ذهنی که به آن تشریعی و اعتباری و قراردادی نیز می گویند، به عالم ذهن انسان مربوط می شود و رنگی در واقعیت و عالم عین و خارج ندارد. انسانها به تدریج که متمدنتر شدند و از حالت قبیله ای خارج شده و مدنیت اختیار کردند، برای تنظیم بهتر مناسبات بین خود، در ذهن مفاهیمی را ساختند که در عالم واقعیت وجود ندارند. مفاهیمی چون مالکیت(با حس مالکیت غریزی فرق دارد)، ریاست، زوجیت، وکالت، و ...
این مفاهیم ذهنی می تواند حالت قانونی و رسمی به خود بگیرد یا این که صرفا در حد سنت از نیاکان به ارث برسد.
پس پاسخ به سوال فوق درسطح ذهنی نیز خود به دو سطح قانونی/سنتی تحویل می شود.
4⃣ در سطح قانونی سوال فوق رنگ حقوقی به خود می گیرد و باید پاسخ را در قانون اساسی کشور که مادر قانون ها است، دید. طبق اصل ۵۶ قانون اساسی، ایران از آن تمام ایرانیان است. این اصل می گوید :
"حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال می کند."
پس آنچه "موضوعیت" دارد، حق حاکمیت ملی است که روح قانون اساسی را تشکیل می دهد و نهاده های حقوقی که در اصول دیگر آمده اند چون ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجلس، خبرگان، ریاست جمهوری، و .... "طریقیت" دارند و صرفا طرقی هستند برای اعمال حق حاکمیت ملت.
5⃣ پس مشکل کجاست؟ اگر هم در سطح تکوین و آفرینش خدا انسان را آزاد و صاحب اراده آفریده است و اگر در سطح حقوقی و قانونی مالک ایران تمام ایرانیان اند، پس چرا تقریبا تمام عزیزانی که پاسخ این سوال را به نگارنده منعکس کرده اند، بدون استثنا مالک ایران را یک نفر دانستند؟ آیا مشکل به آن یک نفر باز می گردد؟ یا مشکل در جای دیگری است؟
این قلم معتقد است مشکل به نحوه ی پاسخ ما ایرانیان به سطح سوم سوال فوق باز می گردد :
"پاسخ سنتی ما چیست به این سوال که ایران متعلق به کیست؟"
6⃣ در سنت ۲۵۰۰ ساله ی ما ایرانیان، نظام هستی سلسله مراتبی است و لذا کشور را خسروی باید که دارای "فره ی ایزدی" است. این روح جمعی ما ایرانیان چه در مزدیسنای ساسانیان، چه در اسلام سنی سلجوقیان و چه در اسلام شیعی صفویان حفظ شد.
با انقلاب ۵۷ که انقلابی بود مدرن با مفاهیمی مدرن چون ملت، آزادی، استقلال، جمهوریت، و ....، قرار بر این بود که اسلام و ولایت فقیه و شورای نگهبان، طرقی باشند برای رسیدن ملت به آن اهداف مدرن. اگر به سخنان رهبر انقلاب و مباحثات خبرگان قانون اساسی مراجعه شود همه استدلال می کنند که ولایت فقیه و شورای نگهبان برای جلوگیری از استبداد و دیکتاتوری وضع شده اند. تمام نگرانی های آن زمان حول این محور بود که مبادا رئیس جمهور برآمده از رای مردم، مجددا با اسم جدید نظام استبداد را بازتولید کند. پس از اختیارات او کاستند و به ولی فقیه و شورای نگهبان دادند زیرا تصور می رفت روحانیت و تقوای آنان مانع استبدادشان می شود.
7⃣ پس چه شد؟ آیا توطئه ای در کار بود؟ آیا رهبر انقلاب و فقهای خبرگان دروغ می گفتند و ملت را فریب دادند؟
نگارنده چنین باوری ندارد و مشکل را در سنت ما ایرانیان می داند. سنتی که در آن "صلاح مملکت خویش، خسروان می دانند." پیش فرض این سنت این است که اولا مملکت همچنان خسرو دارد. ثانیا این مملکت مال اوست. ثالثا صلاح را خود او می داند و ما کاره ای نیستیم و صرفا فرمانبریم. لذا پس از انقلاب مدرن خود به خانه ها خزیدیم و صلاح مملکت را به خسرو جدید سپردیم و عکسش را در ماه دیدیم به نشانه ی فره ی ایزدی باستان.
آری از ماست که بر ماست و تا ما تغییر نکنیم، سرنوشتمان تغییر نمی کند.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 عقل یا اطاعت 💢
1⃣ کدامیک مایه ی رستگاری انسان است : عقل یا اطاعت؟
کدامیک توصیه ی کتاب و سنت است؟
کدامیک از خصوصیات انسان "تراز اسلام" است؟
2⃣ امروزه تشیعی که از منابر و تریبون های رسمی ترویج می شود تعطیلی عقل است و اطاعت محض از ولی امر را مایه ی رستگاری معرفی می کند و آن را شیعه ی تنوری نام می نهد.
3⃣ با تحقیق معلوم می شود چنین تفکری اساسا ریشه در کتاب و عترت ندارد و اول مبدع آن دستگاه خلافت بوده است و به تدریج این تفکر از گفتمان اهل سنت وارد فضای فکری امامیه شد. که سپس با تشکیل حکومت های شیعی بوییان و صفویان ، تئوریزه گردید.
3⃣ در کتاب قرآن همواره تاکید بر تفکر و تعقل و توجه به الهامات درونی است و از تقلید از سنن نیاکان و اوامر بزرگان و حتی تقلید از مراجع روحانی پرهیز می دهد. و آنجاهایی که فرمان به اطاعت از پیامبر و اولوالامر می دهد ، اطاعت منبعث از عقل است. یعنی مردمی با عقل خود رهبری را به نیکویی شناخته و فرمانش را عاقلانه و عادلانه یافته اند. پس در اجرای آن باید پایمردی کنند و ازسختی ها نهراسند. نه این که هر امر نابخردانه و ناعادلانه ای را اطاعت کنند :
لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ
4⃣ ائمه ی اطهار (ع) همواره به رجوع به عقل به عنوان پیامبر درونی تاکید داشتند و می فرمودند حق را با عقل و وجدان خود بشناسید و از روی آن مردان حق را بیابید. علی (ع) هیچگاه به مردم نفرمود از من اطاعت محض کنید چون من بنا به حدیث غدیر منصوب خدایم. بلکه می فرمود به گوینده نگاه نکنید که چه کسی می گوید بلکه بنگرید که چه می گوید.
5⃣ برعکس قرآن و عترت ، دستگاه خلافت همواره بر اطاعت بی چون و چرا تاکید می کردند و شعار می دادند :
" الحق لمن غلب"
حق با کسی است که غلبه یافته است و بر مسلمانان حکومت پیدا کرده است. چون اگر حق نبود خداوند او را بر جان و مال و ناموس مسلمین مسلط نمی ساخت. این شعار معاویه و دیگر خلفا بود.
6⃣ به تدریج جریانی از شیعیان بعلت دوری از حضور امام معصوم (ع) در واکنش به دستگاه خلافت بر اطاعت محض از ائمه ی اطهار (ع) تاکید کردند و روایاتی در این خصوص جعل کردند که بعدها با تشکیل حکومت های شیعه تئوریزه و تثبیت شد و به جریان غالب در امامیه تبدیل شد.
7⃣ یکی از روایات مجعول ، روایت معروف به شیعه ی تنوری است که بسیار در تریبون های رسمی حکومتی تبلیغ می شود. این روایت جعلی است و در کتب اربعه ی شیعه وجود ندارد و فقط در یک منبع متأخر یعنی مناقب ابن شهرآشوب آمده است و فاقد سند معتبر است. ضمن اینکه محتوای روایت شک برانگیز است و چنین روایتی را نباید مبنای عقیده قرار داد.سند این روایت ضعیف است. آیت لله خویی به صراحت بیان کرده اند مطلب شیعه تنوری صحیح نیست.
@Cmorghgrom30
.
💢 عقل یا اطاعت 💢
1⃣ کدامیک مایه ی رستگاری انسان است : عقل یا اطاعت؟
کدامیک توصیه ی کتاب و سنت است؟
کدامیک از خصوصیات انسان "تراز اسلام" است؟
2⃣ امروزه تشیعی که از منابر و تریبون های رسمی ترویج می شود تعطیلی عقل است و اطاعت محض از ولی امر را مایه ی رستگاری معرفی می کند و آن را شیعه ی تنوری نام می نهد.
3⃣ با تحقیق معلوم می شود چنین تفکری اساسا ریشه در کتاب و عترت ندارد و اول مبدع آن دستگاه خلافت بوده است و به تدریج این تفکر از گفتمان اهل سنت وارد فضای فکری امامیه شد. که سپس با تشکیل حکومت های شیعی بوییان و صفویان ، تئوریزه گردید.
3⃣ در کتاب قرآن همواره تاکید بر تفکر و تعقل و توجه به الهامات درونی است و از تقلید از سنن نیاکان و اوامر بزرگان و حتی تقلید از مراجع روحانی پرهیز می دهد. و آنجاهایی که فرمان به اطاعت از پیامبر و اولوالامر می دهد ، اطاعت منبعث از عقل است. یعنی مردمی با عقل خود رهبری را به نیکویی شناخته و فرمانش را عاقلانه و عادلانه یافته اند. پس در اجرای آن باید پایمردی کنند و ازسختی ها نهراسند. نه این که هر امر نابخردانه و ناعادلانه ای را اطاعت کنند :
لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ
4⃣ ائمه ی اطهار (ع) همواره به رجوع به عقل به عنوان پیامبر درونی تاکید داشتند و می فرمودند حق را با عقل و وجدان خود بشناسید و از روی آن مردان حق را بیابید. علی (ع) هیچگاه به مردم نفرمود از من اطاعت محض کنید چون من بنا به حدیث غدیر منصوب خدایم. بلکه می فرمود به گوینده نگاه نکنید که چه کسی می گوید بلکه بنگرید که چه می گوید.
5⃣ برعکس قرآن و عترت ، دستگاه خلافت همواره بر اطاعت بی چون و چرا تاکید می کردند و شعار می دادند :
" الحق لمن غلب"
حق با کسی است که غلبه یافته است و بر مسلمانان حکومت پیدا کرده است. چون اگر حق نبود خداوند او را بر جان و مال و ناموس مسلمین مسلط نمی ساخت. این شعار معاویه و دیگر خلفا بود.
6⃣ به تدریج جریانی از شیعیان بعلت دوری از حضور امام معصوم (ع) در واکنش به دستگاه خلافت بر اطاعت محض از ائمه ی اطهار (ع) تاکید کردند و روایاتی در این خصوص جعل کردند که بعدها با تشکیل حکومت های شیعه تئوریزه و تثبیت شد و به جریان غالب در امامیه تبدیل شد.
7⃣ یکی از روایات مجعول ، روایت معروف به شیعه ی تنوری است که بسیار در تریبون های رسمی حکومتی تبلیغ می شود. این روایت جعلی است و در کتب اربعه ی شیعه وجود ندارد و فقط در یک منبع متأخر یعنی مناقب ابن شهرآشوب آمده است و فاقد سند معتبر است. ضمن اینکه محتوای روایت شک برانگیز است و چنین روایتی را نباید مبنای عقیده قرار داد.سند این روایت ضعیف است. آیت لله خویی به صراحت بیان کرده اند مطلب شیعه تنوری صحیح نیست.
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from علم ، دین ، خرافه (آپولون)
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۲ مردادماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۲ مردادماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
.
💢 زمین؛ حرم امن الهی 💢
✅ اعراب جاهلیت دایره ای به مرکز مسجدالحرام و شعاع تقریبی ۲۰ کیلومتر را "حرم" می نامیدند و برای آن حرمت و قداست قائل بودند. این محدوده بعلت وجود عوارض طبیعی چون کوه و دره ، یک دایره ی کامل نبود. خارج این محدوده "حِل" خوانده می شد زیرا در این منطقه اعمالی که در حرم ممنوع و حرام بود ، مجاز و حلال شمرده می شد.
✅ آنها عقیده داشتند که نخستین کس حضرت ابراهیم (ع) بود که طبق وحی و با راهنمایی جبرئیل، محدوده حرم را علامت گذاشت. پس از ان نیز عرب جاهلیت با حفظ و تعمیر آن نشانهها، سعی در تعیین محدوده حرم مکه داشتند. این نشانه ها اَعلام، اَنصاب، مَنار، مَعالم، اَزلام و اَمْیال حرم گفته شده است.
✅ اسلام ضمن تایید این محدوده با اعمال اصلاحاتی کارهای زیر را در این منطقه ممنوع و حرام اعلام کرد :
🔹 کشتن و آزار حیوانات، مگر ذبح حیوانات اهلی که برای ارتزاق پرورش می دهند و جانوران آزار رساننده (مانند عقرب، مار و افعی).
🔹شکار جانوران زمینی یا کمک به شکارچیان
🔹آسیب رساندن به گیاهان مگر برداشت از گیاهانی که جهت ارتزاق پرورش می دهند.
🔹خوردن گوشت حیوانی که به گونهای نامشروع در محدوده حرم شکار شده است.
🔹جنگ و خون ریزی و حتی حمل اسلحه
🔹برداشتن اشیای گمشده در محدوده حرم.
🔹اجرای حد و قصاص در مورد کسی که در خارج از حرم مرتکب جنایت شده و به حرم پناه آورده است .(چنین کسی اگر جرم و جنایتش ثابت شده باشد را باید با اِعمال برخی محدودیتها درباره او ، از جمله غذا ندادن به وی و خودداری از معامله با او، وادار به خروج از حرم. کرد تا اجرای مجازات در خارج از حرم صورت گیرد تا حرمت حرم شکسته نشود)
🔹 کسی که در حرم مرتکب جرم و جنایت شده باشد، به سبب شکستن حرمت آن، از مصونیت فوق برخوردار نیست بلکه مجازاتش شدیدتر است.
✅ با هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه و تشکیل حکومت در آنجا، مدینه و اطراف آن نیز حرم نامیده شد و ضمن جاری شدن کلیه ی حرمت های پیش گفته در مورد حفظ جان انسان و حیوانات و گیاهان، در مدینه مقرر شد : مردم مدینه اعم از مسلمان و یهودی و مشرک از حقوقی برابر برخوردار باشند و مردمان اختلافات خود را بجای این که با جنگ و خونریزی حل کنند، به نزد محمد امین ببرند تا او بینشان داوری کند. چه همه ی اقوام با هر دین و آیینی او را به داد و انصاف پذیرفته بودند. محمد در مدینه حکمران نبود بلکه حَکَم بود به معنی داور.
✅ با شکست نهایی قریش در سال ۸ ه و فتح مکه برگزاری حج مطابق مناسک و آیین اسلام آغاز شد. در این مناسک بنمایه های اخلاقی و معنوی حج جاهلیت حفظ و بر غنای آن افزوده و منزه از آلودگی های شرک آلود شد. از ارکان این مناسک، "اِحرام" است که در خلال آن شخص"مُحرِم" باید لباس احرام به تن کند و با ترک لذائذ و خشونت، وارد یک تمرین عملی چندین روزه شود که این مناسک را بیشتر به یک اردوی تربیتی برای پرورش انسان تراز اسلام تبدیل می کند. در این حالت آزار دیگر انسانها و حیوانات، حتی پشه ی روی بدن، و آسیب گیاهان بر. فرد "محرم" حرام می شود. به نشانه ی این که ابراهیم(ع) با تفکر و ذهنیت بت پرسی می جنگید نه با بت پرستان. که بت اصلی ریشه در ذهن دارد و هوای نفس. بت در درون خود ماست.
✅ از سال ۹ ه به تدریج قبایل مختلف اسلام آوردند. مشخصات مسلمانی برای آنها ساده بود : نماز در پنج وعده بجا آورند، زکات برای کمک به نیازمندان بدهند، اختلافات خود را نه با جنگ بلکه با بردن داوری نزد محمد امین حل کنند و پشتیبان مظلوم باشند و در دفع ستمکاران سپاه اسلام را یاری دهند.
در مقابل، پیامبر اداره ی داخلی هر قبیله را بخودشان می سپرد و حوزه ی قلمرو آن قبیله را "حرم" اعلام می کرد که همان قوانین "حرمین شریفین" در آنها جاری بود.
✅ با فراگیری اسلام در کل جزیره العرب، کل این سرزمین "حرم" اعلام می شود : انسان ها و حیوانات و گیاهان نه تنها در قلمرو هر قبیله، که در سزمین های بین قبایل هم از آسیب در امان و مسافران و کاروان ها باید با امنیت و آسودگی در تردد باشند. راهزنی و قطع طریق کردن و اسلحه کشیدن و ترساندن مردم همه و همه در حکم محاربه ی با خدا و افساد در روی زمین اعلام شد.
✅ این الگویی است برای کل زمین و کل بشریت که ای انسانها! از هر قوم و نژاد و دین و زبانی که هستید بیایید بر محور مشترکات متحد شویم و جز خدا را نپرستیم و کل کره ی زمین را حرم امن الهی بدانیم و یاریگر ستمدیدگان و دشمن ستمگران باشیم و اختلافات خود را نه با جنگ که با داوری نزد عدل و انصاف ببریم. که صاحب جواهر در کتاب فقهی سترگ خود می گوید شرایط قاضی نه اجتهاد و نه مرد بودن و نه حلالزاده بودن و نه هیچکدام از صفات مشهور در فقه ، بلکه صرفا دادوری بر اساس حق و عدالت و انصاف است.(۱)
پ.ن. :
(۱). جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، دار احیاء التراث العربی، ج ۴۰، ص ۱۵
@Cmorghgrom30
.
💢 زمین؛ حرم امن الهی 💢
✅ اعراب جاهلیت دایره ای به مرکز مسجدالحرام و شعاع تقریبی ۲۰ کیلومتر را "حرم" می نامیدند و برای آن حرمت و قداست قائل بودند. این محدوده بعلت وجود عوارض طبیعی چون کوه و دره ، یک دایره ی کامل نبود. خارج این محدوده "حِل" خوانده می شد زیرا در این منطقه اعمالی که در حرم ممنوع و حرام بود ، مجاز و حلال شمرده می شد.
✅ آنها عقیده داشتند که نخستین کس حضرت ابراهیم (ع) بود که طبق وحی و با راهنمایی جبرئیل، محدوده حرم را علامت گذاشت. پس از ان نیز عرب جاهلیت با حفظ و تعمیر آن نشانهها، سعی در تعیین محدوده حرم مکه داشتند. این نشانه ها اَعلام، اَنصاب، مَنار، مَعالم، اَزلام و اَمْیال حرم گفته شده است.
✅ اسلام ضمن تایید این محدوده با اعمال اصلاحاتی کارهای زیر را در این منطقه ممنوع و حرام اعلام کرد :
🔹 کشتن و آزار حیوانات، مگر ذبح حیوانات اهلی که برای ارتزاق پرورش می دهند و جانوران آزار رساننده (مانند عقرب، مار و افعی).
🔹شکار جانوران زمینی یا کمک به شکارچیان
🔹آسیب رساندن به گیاهان مگر برداشت از گیاهانی که جهت ارتزاق پرورش می دهند.
🔹خوردن گوشت حیوانی که به گونهای نامشروع در محدوده حرم شکار شده است.
🔹جنگ و خون ریزی و حتی حمل اسلحه
🔹برداشتن اشیای گمشده در محدوده حرم.
🔹اجرای حد و قصاص در مورد کسی که در خارج از حرم مرتکب جنایت شده و به حرم پناه آورده است .(چنین کسی اگر جرم و جنایتش ثابت شده باشد را باید با اِعمال برخی محدودیتها درباره او ، از جمله غذا ندادن به وی و خودداری از معامله با او، وادار به خروج از حرم. کرد تا اجرای مجازات در خارج از حرم صورت گیرد تا حرمت حرم شکسته نشود)
🔹 کسی که در حرم مرتکب جرم و جنایت شده باشد، به سبب شکستن حرمت آن، از مصونیت فوق برخوردار نیست بلکه مجازاتش شدیدتر است.
✅ با هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه و تشکیل حکومت در آنجا، مدینه و اطراف آن نیز حرم نامیده شد و ضمن جاری شدن کلیه ی حرمت های پیش گفته در مورد حفظ جان انسان و حیوانات و گیاهان، در مدینه مقرر شد : مردم مدینه اعم از مسلمان و یهودی و مشرک از حقوقی برابر برخوردار باشند و مردمان اختلافات خود را بجای این که با جنگ و خونریزی حل کنند، به نزد محمد امین ببرند تا او بینشان داوری کند. چه همه ی اقوام با هر دین و آیینی او را به داد و انصاف پذیرفته بودند. محمد در مدینه حکمران نبود بلکه حَکَم بود به معنی داور.
✅ با شکست نهایی قریش در سال ۸ ه و فتح مکه برگزاری حج مطابق مناسک و آیین اسلام آغاز شد. در این مناسک بنمایه های اخلاقی و معنوی حج جاهلیت حفظ و بر غنای آن افزوده و منزه از آلودگی های شرک آلود شد. از ارکان این مناسک، "اِحرام" است که در خلال آن شخص"مُحرِم" باید لباس احرام به تن کند و با ترک لذائذ و خشونت، وارد یک تمرین عملی چندین روزه شود که این مناسک را بیشتر به یک اردوی تربیتی برای پرورش انسان تراز اسلام تبدیل می کند. در این حالت آزار دیگر انسانها و حیوانات، حتی پشه ی روی بدن، و آسیب گیاهان بر. فرد "محرم" حرام می شود. به نشانه ی این که ابراهیم(ع) با تفکر و ذهنیت بت پرسی می جنگید نه با بت پرستان. که بت اصلی ریشه در ذهن دارد و هوای نفس. بت در درون خود ماست.
✅ از سال ۹ ه به تدریج قبایل مختلف اسلام آوردند. مشخصات مسلمانی برای آنها ساده بود : نماز در پنج وعده بجا آورند، زکات برای کمک به نیازمندان بدهند، اختلافات خود را نه با جنگ بلکه با بردن داوری نزد محمد امین حل کنند و پشتیبان مظلوم باشند و در دفع ستمکاران سپاه اسلام را یاری دهند.
در مقابل، پیامبر اداره ی داخلی هر قبیله را بخودشان می سپرد و حوزه ی قلمرو آن قبیله را "حرم" اعلام می کرد که همان قوانین "حرمین شریفین" در آنها جاری بود.
✅ با فراگیری اسلام در کل جزیره العرب، کل این سرزمین "حرم" اعلام می شود : انسان ها و حیوانات و گیاهان نه تنها در قلمرو هر قبیله، که در سزمین های بین قبایل هم از آسیب در امان و مسافران و کاروان ها باید با امنیت و آسودگی در تردد باشند. راهزنی و قطع طریق کردن و اسلحه کشیدن و ترساندن مردم همه و همه در حکم محاربه ی با خدا و افساد در روی زمین اعلام شد.
✅ این الگویی است برای کل زمین و کل بشریت که ای انسانها! از هر قوم و نژاد و دین و زبانی که هستید بیایید بر محور مشترکات متحد شویم و جز خدا را نپرستیم و کل کره ی زمین را حرم امن الهی بدانیم و یاریگر ستمدیدگان و دشمن ستمگران باشیم و اختلافات خود را نه با جنگ که با داوری نزد عدل و انصاف ببریم. که صاحب جواهر در کتاب فقهی سترگ خود می گوید شرایط قاضی نه اجتهاد و نه مرد بودن و نه حلالزاده بودن و نه هیچکدام از صفات مشهور در فقه ، بلکه صرفا دادوری بر اساس حق و عدالت و انصاف است.(۱)
پ.ن. :
(۱). جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، دار احیاء التراث العربی، ج ۴۰، ص ۱۵
@Cmorghgrom30
.
.
امام صادق عليه السلام :
انْظُرْ ما بَلغَ بهِ عليٌّ عندَ رسولِ اللّه ِ، فإنَّ عليّا إنّما بَلغَ ما بَلغَ بهِ عندَ رسولِ اللّه ِ بصِدقِ الحديثِ و أداءِ الأمانةِ .[الكافي : 2 / 104 / 5 .]
ببين على(ع) به چه چيز آن منزلت را نزد پيامبر(ص) پيدا كرد؟ او، فقط با راستگويى و امانتدارى ، آن مقام و منزلت را نزد پيامبر(ص) يافت.
عجیب است !
نفرمود علی (ع) با اطاعت از ولی امر وقت مسلمین ، یعنی پیامبر اکرم (ص) ، به آن مقام و منزلت دست یافت ، فرمود با دو چیز به آن جایگاه رفیع رسید :
1- راستگویی
2- امانتداری
آیا این حدیث با روایاتی که ارکان اسلام را نماز وزکات و روزه و حج و ولایت می دانند و برترین آنها را ولایت معرفی می کنند در تضاد نیست؟
چگونه قابل جمعند؟
به نظر می رسد ولایت نه اطاعت بلکه به معنی پیوند قلبی عمیق بین خوبان است. آنان که راس خوبی ها را دو چیز می دانند : راستگویی و امانتداری.
مابقی خوبی ها زاییده ی این دو خوبی است.
@Cmorghgrom30
.
امام صادق عليه السلام :
انْظُرْ ما بَلغَ بهِ عليٌّ عندَ رسولِ اللّه ِ، فإنَّ عليّا إنّما بَلغَ ما بَلغَ بهِ عندَ رسولِ اللّه ِ بصِدقِ الحديثِ و أداءِ الأمانةِ .[الكافي : 2 / 104 / 5 .]
ببين على(ع) به چه چيز آن منزلت را نزد پيامبر(ص) پيدا كرد؟ او، فقط با راستگويى و امانتدارى ، آن مقام و منزلت را نزد پيامبر(ص) يافت.
عجیب است !
نفرمود علی (ع) با اطاعت از ولی امر وقت مسلمین ، یعنی پیامبر اکرم (ص) ، به آن مقام و منزلت دست یافت ، فرمود با دو چیز به آن جایگاه رفیع رسید :
1- راستگویی
2- امانتداری
آیا این حدیث با روایاتی که ارکان اسلام را نماز وزکات و روزه و حج و ولایت می دانند و برترین آنها را ولایت معرفی می کنند در تضاد نیست؟
چگونه قابل جمعند؟
به نظر می رسد ولایت نه اطاعت بلکه به معنی پیوند قلبی عمیق بین خوبان است. آنان که راس خوبی ها را دو چیز می دانند : راستگویی و امانتداری.
مابقی خوبی ها زاییده ی این دو خوبی است.
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from علم ، دین ، خرافه (آپولون)
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: نقدی بر سخنرانی تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر
🗣 سخنران: دکتر جواد علاء المحدثین، مهندس مخابرات از دانشگاه صنعتی شریف ، دکترای قرآن و حدیث و استاد دانشگاه آزاد تهران شمال
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۲۶ مردادماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: نقدی بر سخنرانی تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر
🗣 سخنران: دکتر جواد علاء المحدثین، مهندس مخابرات از دانشگاه صنعتی شریف ، دکترای قرآن و حدیث و استاد دانشگاه آزاد تهران شمال
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۲۶ مردادماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
Forwarded from علم ، دین ، خرافه (آپولون)
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت دوم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۹ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت دوم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۹ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
.
زندگی تا زمانی ارزش زیستن دارد که انسان چیزی داشته باشد بخاطرش بمیرد
اینست پیام حسین (ع)
@Cmorghgrom30
.
زندگی تا زمانی ارزش زیستن دارد که انسان چیزی داشته باشد بخاطرش بمیرد
اینست پیام حسین (ع)
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from آپولون
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت سوم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۶ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت سوم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۶ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
.
گفت : باور کنید،مَنِ ایرانی با دیدن این تصویر خون به دل شدم. از این همه تحقیر و سقوط ... رئیس جمهور صربستان در دیدار با ترامپ
گفتم : مخالفم. کسی که فقیر و گدا است عملا تحقیر شده است و عدم اذعان به این مطلب خودفریبی و غرور کاذب است.
فقیری که برای سیر کردن زن و فرزندش از روی ناچاری(تاکید می کنم از روی ناچاری نه تنبلی) گردن در برابر توانمندان خم کند ، به عقیده ی من بسیار عزتمندتر و باشرفتر از گدایی است که حاضر باشد زن و فرزندش به فحشا بیفتند ولی او سر خم نکند.
گدا باید واقعیت را قبول کند و باید گدایی کند ، تا زمانی که خود توانگر شود.
@Cmorghgrom30
.
گفت : باور کنید،مَنِ ایرانی با دیدن این تصویر خون به دل شدم. از این همه تحقیر و سقوط ... رئیس جمهور صربستان در دیدار با ترامپ
گفتم : مخالفم. کسی که فقیر و گدا است عملا تحقیر شده است و عدم اذعان به این مطلب خودفریبی و غرور کاذب است.
فقیری که برای سیر کردن زن و فرزندش از روی ناچاری(تاکید می کنم از روی ناچاری نه تنبلی) گردن در برابر توانمندان خم کند ، به عقیده ی من بسیار عزتمندتر و باشرفتر از گدایی است که حاضر باشد زن و فرزندش به فحشا بیفتند ولی او سر خم نکند.
گدا باید واقعیت را قبول کند و باید گدایی کند ، تا زمانی که خود توانگر شود.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 الهیات تنزیهی / الهیات تشبیهی 💢
سه تصور می توان از خدا داشت :
خدای غیر متشخص
خدای متشخص غیر انسان وار
خدای متشخص انسان وار
هر تصوری ما از خدا داشته باشیم ، تنها یک بت ذهنی است که هنوز به صورت بت عینی و فیزیکی در نیامده است.
خدای واقعی کدامیک از این دو است؟ خدای متشخص یا غیر متشخص و یا ...؟
پرسش بالا بر مبنای فرضیاتی است و مبنای این فرضیات فهم انسانی است. ما از درون فهم محدود خود، وجودی را که ورای فهم ماست محبوس در همان حصارهایی می کنیم که خود گرفتار آن هستیم و دغدغه مان این است که کدامین حصار زیبنده ی اوست!
خدای محبوس در هر یک از این حصارها گرفتاری متفاوتی را در فهم محدود ما رقم می زند. خدای متشخص اشتیاق انسان به ارتباطی دو سویه را پاسخ می دهد اما در عین حال کنشها و واکنشهای انسان واری را در ذهن تبادر می کند که تصور آنها برای برخی اذهان گاه آزار دهنده است. خدای غیر متشخص برای بسیاری خوشایند است اما گاه پاسخ دلچسبی برای نیازهای ارتباطی انسان نیست.
قرآن در پاسخ به سوال بالا اما هرگز انتخاب یکی از این دو حصار را بر نمی تابد. آنجا که وصف او محدود به "تو چه نیستی" است بنا به نقل قرآن تمامی موجودات او را وصف می کنند و آن "تسبیح" است.
آنجا که وصف به مدار "تو چه هستی" صعود می کند اما، بنا بر قرآن، تنها خواص وصفش را می گویند و آن "حمد" است. تسبیح یعنی عاری دانستن خداوند از هر مفهومی، چون "مفهوم" یعنی قابل فهم انسانی بودن و آنچه که قابل فهم انسانی باشد عاری از کاستی نمی تواند باشد پس آن خدا نمی تواند باشد.
برخی از فرضهای مستتر در پرسش بالا عبارتند از:
- خداوند یا متشخص است و یا غیر متشخص
- خداوند نمی تواند نه متشخص و نه غیر متشخص باشد
- تعریف متشخص و غیر متشخص برای خداوند و غیر خداوند یکسان است.
فرضهای مذکور در زمره فرضهای قابل درک برای انسان هستند. چه بسا دیگر ابعاد غامض نهفته در پاسخ این پرسش، که برای ذهن محصور انسان هرگز قابل درک نخواهند بود.
اگر بپذیریم که خدای ادیان ابراهیمی و خدای برخی ادیان شرق دور- مانند بودایی گری - یکی است، پس باید پذیرفت که او لیس کمثله شیی است که خود خویشتن را محصور در هیچیک از فروض بالا نکرده است.
انگار که می گوید من همانم که تو پذیرای آنی، متشخص و یا غیر متشخص.
نتیجه اینکه پاسخ به پرسش متشخص یا غیر متشخص بودن خداوند پاسخی زیرکانه اما بگمانم حساب شده است: خداوند نه متشخص و نه غیرمتشخص که نا مشخص است. نا مشخصی که تن به حصارهای ذهنی انسانها می دهد تا قابل تشخیص باشد.
و از این نظر چقدر شبیه است به یک دیدگاه از "تفسیر کپنهاگی" ذرات بنیادی در فیزیک کوانتم. می دانیم ذرات بنیادی الکترون و پروتون و نوترون و فوتون رفتار دوگانه ی موج/ذره از خود نشان می دهند و در بعضی آزمایش ها از خود رفتار موجی و در برخی از خود رفتار ذره ای نشان می دهند. یک تفسیر از این رفتار دوگانه این می تواند باشد که بگوییم ، آنها نه موجند و نه ذره ، بلکه چیزیند ورای این دو که فوق درک ما هستند و ذهن مفهوم ساز ما به علت ضعف درک خود ، آنها را با مفاهیم آشنای خود چون "موج" و " ذره" تقریب می زند. درست مانند درک یک موجود دوبعدی از یک استوانه ، که گاهی او را مستطیل می بیند و گاه دایره. در حالی که آن نه مستطیل است و نه دایره. بلکه چیزی است ورای این دو که به فهم آن موجود دو بعدی نمی آید چون استوانه سه بعدی است.
در قرآن الفاظی بکار رفته است که هر سه نوع تصور را از خدا به ذهن متبادر می کند. این آیات متشابهات هستند که صرفا برای تقریب به ذهن و از باب نارسایی و محدودیت ظرفیت الفاظ بشری از بار کردن حقایق هستی می باشند و باید آنها را به دسته ی دیگری از آیات ارجاع داد که خدا فوق تصور بشری معرفی می کنند. اینها آیات محکمات هستند.
اجمالا در عین این که می دانیم ذاتش برتر از هر گمان و فهم و تشبیه است و با سبحان الله و الله اکبر و لیس کمثله شیء او را تنزیه می کنیم ، در ضمن می دانیم که او زنده است و می داند و می بیند و می شنود و روزی می دهد و ..
حال چگونه ؟ ربط حادث به قدیم و ربط متغیر به ثابت چگونه می شود؟
اینها همه سوالاتی است که از آن نهی شده ایم. زیرا فوق درک ذهن مفهوم ساز ماست.
@Cmorghgrom30
.
💢 الهیات تنزیهی / الهیات تشبیهی 💢
سه تصور می توان از خدا داشت :
خدای غیر متشخص
خدای متشخص غیر انسان وار
خدای متشخص انسان وار
هر تصوری ما از خدا داشته باشیم ، تنها یک بت ذهنی است که هنوز به صورت بت عینی و فیزیکی در نیامده است.
خدای واقعی کدامیک از این دو است؟ خدای متشخص یا غیر متشخص و یا ...؟
پرسش بالا بر مبنای فرضیاتی است و مبنای این فرضیات فهم انسانی است. ما از درون فهم محدود خود، وجودی را که ورای فهم ماست محبوس در همان حصارهایی می کنیم که خود گرفتار آن هستیم و دغدغه مان این است که کدامین حصار زیبنده ی اوست!
خدای محبوس در هر یک از این حصارها گرفتاری متفاوتی را در فهم محدود ما رقم می زند. خدای متشخص اشتیاق انسان به ارتباطی دو سویه را پاسخ می دهد اما در عین حال کنشها و واکنشهای انسان واری را در ذهن تبادر می کند که تصور آنها برای برخی اذهان گاه آزار دهنده است. خدای غیر متشخص برای بسیاری خوشایند است اما گاه پاسخ دلچسبی برای نیازهای ارتباطی انسان نیست.
قرآن در پاسخ به سوال بالا اما هرگز انتخاب یکی از این دو حصار را بر نمی تابد. آنجا که وصف او محدود به "تو چه نیستی" است بنا به نقل قرآن تمامی موجودات او را وصف می کنند و آن "تسبیح" است.
آنجا که وصف به مدار "تو چه هستی" صعود می کند اما، بنا بر قرآن، تنها خواص وصفش را می گویند و آن "حمد" است. تسبیح یعنی عاری دانستن خداوند از هر مفهومی، چون "مفهوم" یعنی قابل فهم انسانی بودن و آنچه که قابل فهم انسانی باشد عاری از کاستی نمی تواند باشد پس آن خدا نمی تواند باشد.
برخی از فرضهای مستتر در پرسش بالا عبارتند از:
- خداوند یا متشخص است و یا غیر متشخص
- خداوند نمی تواند نه متشخص و نه غیر متشخص باشد
- تعریف متشخص و غیر متشخص برای خداوند و غیر خداوند یکسان است.
فرضهای مذکور در زمره فرضهای قابل درک برای انسان هستند. چه بسا دیگر ابعاد غامض نهفته در پاسخ این پرسش، که برای ذهن محصور انسان هرگز قابل درک نخواهند بود.
اگر بپذیریم که خدای ادیان ابراهیمی و خدای برخی ادیان شرق دور- مانند بودایی گری - یکی است، پس باید پذیرفت که او لیس کمثله شیی است که خود خویشتن را محصور در هیچیک از فروض بالا نکرده است.
انگار که می گوید من همانم که تو پذیرای آنی، متشخص و یا غیر متشخص.
نتیجه اینکه پاسخ به پرسش متشخص یا غیر متشخص بودن خداوند پاسخی زیرکانه اما بگمانم حساب شده است: خداوند نه متشخص و نه غیرمتشخص که نا مشخص است. نا مشخصی که تن به حصارهای ذهنی انسانها می دهد تا قابل تشخیص باشد.
و از این نظر چقدر شبیه است به یک دیدگاه از "تفسیر کپنهاگی" ذرات بنیادی در فیزیک کوانتم. می دانیم ذرات بنیادی الکترون و پروتون و نوترون و فوتون رفتار دوگانه ی موج/ذره از خود نشان می دهند و در بعضی آزمایش ها از خود رفتار موجی و در برخی از خود رفتار ذره ای نشان می دهند. یک تفسیر از این رفتار دوگانه این می تواند باشد که بگوییم ، آنها نه موجند و نه ذره ، بلکه چیزیند ورای این دو که فوق درک ما هستند و ذهن مفهوم ساز ما به علت ضعف درک خود ، آنها را با مفاهیم آشنای خود چون "موج" و " ذره" تقریب می زند. درست مانند درک یک موجود دوبعدی از یک استوانه ، که گاهی او را مستطیل می بیند و گاه دایره. در حالی که آن نه مستطیل است و نه دایره. بلکه چیزی است ورای این دو که به فهم آن موجود دو بعدی نمی آید چون استوانه سه بعدی است.
در قرآن الفاظی بکار رفته است که هر سه نوع تصور را از خدا به ذهن متبادر می کند. این آیات متشابهات هستند که صرفا برای تقریب به ذهن و از باب نارسایی و محدودیت ظرفیت الفاظ بشری از بار کردن حقایق هستی می باشند و باید آنها را به دسته ی دیگری از آیات ارجاع داد که خدا فوق تصور بشری معرفی می کنند. اینها آیات محکمات هستند.
اجمالا در عین این که می دانیم ذاتش برتر از هر گمان و فهم و تشبیه است و با سبحان الله و الله اکبر و لیس کمثله شیء او را تنزیه می کنیم ، در ضمن می دانیم که او زنده است و می داند و می بیند و می شنود و روزی می دهد و ..
حال چگونه ؟ ربط حادث به قدیم و ربط متغیر به ثابت چگونه می شود؟
اینها همه سوالاتی است که از آن نهی شده ایم. زیرا فوق درک ذهن مفهوم ساز ماست.
@Cmorghgrom30
.
.
💢من منصوب خدا هستم💢
🔥 ایوان مخوف تزار روسیه :
من ماموریتیافته از سوی "خدا و مسیح" برای نجات و رستگاریِ روسها هستم.
🔥 آدولف هیتلر رهبر آلمان :
من مسیری را میروم که "خدا" به من دیکته میکند.
🔥 بنیتو موسولینی رهبر ایتالیا :
من نظرکردهی "خدا" هستم.
🔥 فرانسیسکو فرانکو رهبر اسپانیا :
من فقط نسبت به "خدا" و تاریخ احساس مسئولیت میکنم.
🔥 معمر قذافی رهبر لیبی :
من رهبر انقلاب ليبی و صاحب اين انقلاب هستم و مادام العمر در اين سمت باقی خواهم ماند.
🔥 رابرت موگابه رئیس جمهور زیمباوه :
ریاست جمهوری برای من ماموریتی "آسمانی و الهی" است که نمیتوانم از آن سر باز زنم و شانه خالی کنم.
🔥 دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا :
من برگزیده ی خدا هستم.
👨👩👧👧 هر یک از اینها در کشور خود طرفداران چند ده میلیونی داشتند.
⁉️ به نظر شما چگونه می توان به این طرفداران ثابت کرد که رهبر شما برگزیده ی خدا نیست؟
@Cmorghgrom30
.
💢من منصوب خدا هستم💢
🔥 ایوان مخوف تزار روسیه :
من ماموریتیافته از سوی "خدا و مسیح" برای نجات و رستگاریِ روسها هستم.
🔥 آدولف هیتلر رهبر آلمان :
من مسیری را میروم که "خدا" به من دیکته میکند.
🔥 بنیتو موسولینی رهبر ایتالیا :
من نظرکردهی "خدا" هستم.
🔥 فرانسیسکو فرانکو رهبر اسپانیا :
من فقط نسبت به "خدا" و تاریخ احساس مسئولیت میکنم.
🔥 معمر قذافی رهبر لیبی :
من رهبر انقلاب ليبی و صاحب اين انقلاب هستم و مادام العمر در اين سمت باقی خواهم ماند.
🔥 رابرت موگابه رئیس جمهور زیمباوه :
ریاست جمهوری برای من ماموریتی "آسمانی و الهی" است که نمیتوانم از آن سر باز زنم و شانه خالی کنم.
🔥 دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا :
من برگزیده ی خدا هستم.
👨👩👧👧 هر یک از اینها در کشور خود طرفداران چند ده میلیونی داشتند.
⁉️ به نظر شما چگونه می توان به این طرفداران ثابت کرد که رهبر شما برگزیده ی خدا نیست؟
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from افشین
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت چهارم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۳۰ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت چهارم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۳۰ شهریور ماه ساعت ۸ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
Forwarded from افشین
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت پنجم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۶ مهر ماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت پنجم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۶ مهر ماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
.
وای بر نظامی که با عملکردش مردم، و ایضا مسئولین ارشدش، را به این نتیجه رسانده است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موثرتر از انتخابات داخلی خود است.
@Cmorghgrom30
.
وای بر نظامی که با عملکردش مردم، و ایضا مسئولین ارشدش، را به این نتیجه رسانده است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موثرتر از انتخابات داخلی خود است.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 الهیات جنایت 💢
هر دزد و جنایتکاری برای تشفی خاطر خود و آرامش وجدانش، دزدی و جنایت خود را مبتنی بر الهیاتی می کند که در آن دزدی و جنایتش قابل توجیه باشد. او با خود می گوید این مالی که از او برده ام در حقیقت مالی است که خدا به من داده است و او آن را غصب کرده بوده است و با این دزدی حق به حقدار رسیده است.
یا با خود می گوید او را که کشته ام و یا هتک حرمت کرده ام دشمن خدا بوده است و بنا بر این حقش بوده است که چنین بلایی بر سرش آید.
@Cmorghgrom30
.
💢 الهیات جنایت 💢
هر دزد و جنایتکاری برای تشفی خاطر خود و آرامش وجدانش، دزدی و جنایت خود را مبتنی بر الهیاتی می کند که در آن دزدی و جنایتش قابل توجیه باشد. او با خود می گوید این مالی که از او برده ام در حقیقت مالی است که خدا به من داده است و او آن را غصب کرده بوده است و با این دزدی حق به حقدار رسیده است.
یا با خود می گوید او را که کشته ام و یا هتک حرمت کرده ام دشمن خدا بوده است و بنا بر این حقش بوده است که چنین بلایی بر سرش آید.
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from افشین
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع:
نقدی بر سخنرانی تشیع؛ میانهی غلو و تقصیر (قسمت دوم)
قرآن کریم و شئون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
🗣 سخنران: دکتر جواد علاء المحدثین، مهندس مخابرات از دانشگاه صنعتی شریف ، دکترای قرآن و حدیث و استاد دانشگاه آزاد تهران شمال
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۳ مهرماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع:
نقدی بر سخنرانی تشیع؛ میانهی غلو و تقصیر (قسمت دوم)
قرآن کریم و شئون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
🗣 سخنران: دکتر جواد علاء المحدثین، مهندس مخابرات از دانشگاه صنعتی شریف ، دکترای قرآن و حدیث و استاد دانشگاه آزاد تهران شمال
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۱۳ مهرماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
.
مرغ سحر دیگر ناله سر نمی کند
و همچنان
شب است و چهره ی ميهن سياه
و
من دچار خفقانم خفقان
ولی تو!
ای مه من! ای بت چین!
همراه شو عزیز
و
تفنگت را زمین بگذار
که
در اين سرای بی کسی کسی به در نمی زند
و
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
@Cmorghgrom30
.
مرغ سحر دیگر ناله سر نمی کند
و همچنان
شب است و چهره ی ميهن سياه
و
من دچار خفقانم خفقان
ولی تو!
ای مه من! ای بت چین!
همراه شو عزیز
و
تفنگت را زمین بگذار
که
در اين سرای بی کسی کسی به در نمی زند
و
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
@Cmorghgrom30
.
.
💢 زن و برده داری در اسلام 💢
1⃣ بارها گفته ایم که مخاطب مستقیم قرآن مشافهین و حاضرین عصر پیامبر بوده اند و نه ما.
ما مخاطبین غیر مستقیم قرآنیم. و گر نه ماهم باید به دستور تجهیز اسب برای قتال و چند همسری و برده داری و ... عمل کنیم. که البته نمی کنیم. زیرا ناخودآگاه اذعان داریم که این دستورها برای این زمان و این مکان نیست.
بلکه باید آن دستورها را در بافتار آن زمان و آن مکان فهم کرد و مثال اینجایی و اکنونی آن را اجرا کرد و "اجتهاد" یعنی همین.
منتقدین می فرمایند کو آن دینی که مبلغ تک همسری بجای چند همسری و استفاده از تانک بجای اسب و تساوی انسانها بجای برده داری و ... است؟ و منبعش کجاست؟
عرض می شود که علم "اصول فقه" ازیک طرف و دانش "هرمنوتیک" از جانب دیگر به ما آموخته است که هر متنی را فقط ازسیاهی کلمات آن فهم نکنیم بلکه سفیدی بین سطور آن را هم در نظر بگیریم. یعنی هر متنی را در بافتار زمان و مکان پیدایشش فهم کنیم و قرائن حالیه و مقالیه و بطور کلی "مقدمات حکمت" را برای "الغای خصوصیت" و کاربست "قاعده ی اشتراک" در نظر بگیریم. و در این میان اگر به الغای خصوصیت مخاطب فرمان می دهیم ، بالتبع باید به الغای خصوصیت "موضوع حکم" نیز تن بدهیم. مثلا اگر دیه قتل غیر عمد برای عرب بیابانگرد ۱۴۰۰ سال پیش یکصد شتر بوده است ، و ما می آییم طبق قاعده اشتراک می گوییم آن حکم برای وی و ما مشترک است و خصوصیات عرب بودن و بیابانگرد بودن و فاصله ی زمانی ۱۴۰۰ ساله را ملغی می کنیم و آن را برای مای ایرانی شهرنشین این زمان تعمیم می دهیم ، باید از موضوع حکم یعنی شتر که برای آن عرب ارزش عرفی داشته ، هم الغای خصوصیت کنیم و موضوعاتی این زمانی و این مکانی مطابق عرف تعریف کنیم و مثلا پراید را در نظر بگیریم.
2⃣ متشرعین معمولا از این رویکرد روشنفکران دینی نگران می شوند که مبادا دین خدا از دست برود و به اباحی گری منجر شود. در جواب این عزیزان عرض می شود که این رویکرد کاملا روشمند است و از منهجی که نزد عالمان نواندیش حوزه به "فقه مقاصدی" مشهور شده است ، پیروی می کند. برای توضیح این منهج مثالی عرض می کنم.
فرض کنید مالک کارخانه ای حقوق ماهانه ی کارگران خود را در سال اول تاسیس ۱ میلیون تومان در نظر گرفته باشد و هر سال ۲۰۰ هزار تومان به حقوقشان اضافه کند. اگر آن مالک پس از ۱۰ سال فوت کند طبیعتا حقوق کارگرانش در آن هنگام ۳ میلیون تومان بوده است. حال فرزندان آن مالک اگر بگویند که ما می خواهیم در اداره ی کارخانه پدر خود را الگو قرار دهیم و مانند او عمل کنیم ، سه نوع رویکرد می توانند داشته باشند :
رویکرد اول این است که بگویند آخرین دستور پرداخت پدر ناسخ دستور های قبلی است و تا ابد باید همان دستور آخری یعنی ۳ میلیون تومان به کارگران پرداخت شود. بدیهی است که این رویکرد غیر عقلایی است و آن فرزندان در تاسی به پدر خود دچار جمود و خشک اندیشی شده اند. این رویکرد دقیقا همان رویکرد حاکم بر فقه سنتی ما در مواجهه با حقوق زنان و برده ها و حدود و دیات و قصاص و ... است.
رویکرد دوم این است که فرزندان برای تاسی به پدر ، خط سیر پرداخت حقوق را در سال های متوالی بررسی کنند و از آن مقصد و نیت پدر را دریابند و آن را ملاک پرداخت بگیرند. بر این منوال حقوق کارگران در سال یازدهم می شود ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان و سال بعد ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و ... این رویکرد فقه مقاصدی است.
رویکرد سوم این است که در رویکرد فقه مقاصدی تغییر و تحولات زمانه را هم در نظر بگیریم و مثلا اگر در یک سالی تورم ۳۰% بود ، در آن سال ضمن این که ۲۰۰ هزار تومان هر ساله اضافه می شود ، ۳۰% هم بخاطر تورم اضافه شود. زیرا آن فرزندان پدر خود را منصف و عادل و اخلاقی یافته اند و مطمئن هستند اگر پدر زنده بود در این شرایط تورمی چنین می کرد.
مطابق این مثال مشاهده می شود خط سیر احکام اسلام در طول ۲۳ سال عصر نبوی در جهت حقوق هر چه بیشتر بانوان در ارث و دیه و مالکیت و حضور اجتماعی و حقوق در ازدواج و زناشویی و ... بوده است. و در مورد برده داری خط سیر ، آزادی هر چه بیشتر برده ها و در نهایت لغو برده داری بوده است. و در مورد مجازات مجرمان رعایت اصل تناسب جرم و مجازات بر اساس عرف بوده است. بنابر این ملاک را خط سیر احکام در نظر بگیریم نه آخرین حکم زمان پیامبر .
@Cmorghgrom30
.
💢 زن و برده داری در اسلام 💢
1⃣ بارها گفته ایم که مخاطب مستقیم قرآن مشافهین و حاضرین عصر پیامبر بوده اند و نه ما.
ما مخاطبین غیر مستقیم قرآنیم. و گر نه ماهم باید به دستور تجهیز اسب برای قتال و چند همسری و برده داری و ... عمل کنیم. که البته نمی کنیم. زیرا ناخودآگاه اذعان داریم که این دستورها برای این زمان و این مکان نیست.
بلکه باید آن دستورها را در بافتار آن زمان و آن مکان فهم کرد و مثال اینجایی و اکنونی آن را اجرا کرد و "اجتهاد" یعنی همین.
منتقدین می فرمایند کو آن دینی که مبلغ تک همسری بجای چند همسری و استفاده از تانک بجای اسب و تساوی انسانها بجای برده داری و ... است؟ و منبعش کجاست؟
عرض می شود که علم "اصول فقه" ازیک طرف و دانش "هرمنوتیک" از جانب دیگر به ما آموخته است که هر متنی را فقط ازسیاهی کلمات آن فهم نکنیم بلکه سفیدی بین سطور آن را هم در نظر بگیریم. یعنی هر متنی را در بافتار زمان و مکان پیدایشش فهم کنیم و قرائن حالیه و مقالیه و بطور کلی "مقدمات حکمت" را برای "الغای خصوصیت" و کاربست "قاعده ی اشتراک" در نظر بگیریم. و در این میان اگر به الغای خصوصیت مخاطب فرمان می دهیم ، بالتبع باید به الغای خصوصیت "موضوع حکم" نیز تن بدهیم. مثلا اگر دیه قتل غیر عمد برای عرب بیابانگرد ۱۴۰۰ سال پیش یکصد شتر بوده است ، و ما می آییم طبق قاعده اشتراک می گوییم آن حکم برای وی و ما مشترک است و خصوصیات عرب بودن و بیابانگرد بودن و فاصله ی زمانی ۱۴۰۰ ساله را ملغی می کنیم و آن را برای مای ایرانی شهرنشین این زمان تعمیم می دهیم ، باید از موضوع حکم یعنی شتر که برای آن عرب ارزش عرفی داشته ، هم الغای خصوصیت کنیم و موضوعاتی این زمانی و این مکانی مطابق عرف تعریف کنیم و مثلا پراید را در نظر بگیریم.
2⃣ متشرعین معمولا از این رویکرد روشنفکران دینی نگران می شوند که مبادا دین خدا از دست برود و به اباحی گری منجر شود. در جواب این عزیزان عرض می شود که این رویکرد کاملا روشمند است و از منهجی که نزد عالمان نواندیش حوزه به "فقه مقاصدی" مشهور شده است ، پیروی می کند. برای توضیح این منهج مثالی عرض می کنم.
فرض کنید مالک کارخانه ای حقوق ماهانه ی کارگران خود را در سال اول تاسیس ۱ میلیون تومان در نظر گرفته باشد و هر سال ۲۰۰ هزار تومان به حقوقشان اضافه کند. اگر آن مالک پس از ۱۰ سال فوت کند طبیعتا حقوق کارگرانش در آن هنگام ۳ میلیون تومان بوده است. حال فرزندان آن مالک اگر بگویند که ما می خواهیم در اداره ی کارخانه پدر خود را الگو قرار دهیم و مانند او عمل کنیم ، سه نوع رویکرد می توانند داشته باشند :
رویکرد اول این است که بگویند آخرین دستور پرداخت پدر ناسخ دستور های قبلی است و تا ابد باید همان دستور آخری یعنی ۳ میلیون تومان به کارگران پرداخت شود. بدیهی است که این رویکرد غیر عقلایی است و آن فرزندان در تاسی به پدر خود دچار جمود و خشک اندیشی شده اند. این رویکرد دقیقا همان رویکرد حاکم بر فقه سنتی ما در مواجهه با حقوق زنان و برده ها و حدود و دیات و قصاص و ... است.
رویکرد دوم این است که فرزندان برای تاسی به پدر ، خط سیر پرداخت حقوق را در سال های متوالی بررسی کنند و از آن مقصد و نیت پدر را دریابند و آن را ملاک پرداخت بگیرند. بر این منوال حقوق کارگران در سال یازدهم می شود ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان و سال بعد ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و ... این رویکرد فقه مقاصدی است.
رویکرد سوم این است که در رویکرد فقه مقاصدی تغییر و تحولات زمانه را هم در نظر بگیریم و مثلا اگر در یک سالی تورم ۳۰% بود ، در آن سال ضمن این که ۲۰۰ هزار تومان هر ساله اضافه می شود ، ۳۰% هم بخاطر تورم اضافه شود. زیرا آن فرزندان پدر خود را منصف و عادل و اخلاقی یافته اند و مطمئن هستند اگر پدر زنده بود در این شرایط تورمی چنین می کرد.
مطابق این مثال مشاهده می شود خط سیر احکام اسلام در طول ۲۳ سال عصر نبوی در جهت حقوق هر چه بیشتر بانوان در ارث و دیه و مالکیت و حضور اجتماعی و حقوق در ازدواج و زناشویی و ... بوده است. و در مورد برده داری خط سیر ، آزادی هر چه بیشتر برده ها و در نهایت لغو برده داری بوده است. و در مورد مجازات مجرمان رعایت اصل تناسب جرم و مجازات بر اساس عرف بوده است. بنابر این ملاک را خط سیر احکام در نظر بگیریم نه آخرین حکم زمان پیامبر .
@Cmorghgrom30
.