Telegram Web Link
بعد از مرگم، وقتی فرصتم برای تجربه های جدید زندگی تموم شد، توی اون هشت دقیقه اخر که مغزم خاطرات و مرور میکنه، قطعا صدای خنده هاتو دوباره و برای اخرین بار میشنوم.
اره جدا شدیم، چون من بهت اجازه ندادم با روح و روانم بازی کنی.
اون که مال منه مال همه نیست.
دوباره کی دستامون هم و بغل میکنن؟
من حساس نبودم، تو زیادی تو‌ کون بقیه بودی.
بعد از جدا شدنمون، هرسال روز تولدت غمگینم.
دلم برای اعتمادی که این وسط بگا رفت میسوزه.
خواستم باهات حرف بزنم، بهت توضیح بدم، ولی تو هیچ وقت منو نشنیدی همیشه فقط چیزایی توجهت رو جلب میکرد که به نفعت بود، دردناک ترین قسمت این موضوع اینه ، من بعد از این که بی توجهی تورو دیدم، دیگه نمیتونم حتی برای ادمی که میدونم واقعا اهمیت میده بهم و برای حرفام ارزش قائله توضیحی بدم، باعث شدی دیگه نتونم به کسی اعتماد کنم.
من مهربون ترین و ساده ترین ورژن خودم و بهت نشون دادم، چطور دلت اومد انقدر حرومزاده باشی؟
کاشکی با خواهش من دوباره راضی میشد.
ادم غمگین و چی غمگین تر میکنه؟ منتظر موندن.
با تموم شدن رابطمون ذوق منم برای همه چی تموم شد.
از بهترین تجربه های زندگیم میتونم به لحظه بغل کردنت زیر بارون اشاره کنم.
به هیچکس اعتماد ندارم، حتی تو عزیزم.
من فقط با دوست صمیمیم میتونم وسط گریه بخندم.
نترس عزیزم تموم شد ، دیگه چیزی نمونده که بخوای خرابش کنی.
توهم که فقط رفتن و‌ بلدی، چی‌ میشد یه بار میومدی؟
دیگه تو مستی بهت فکر نمیکنم، همینو میخواستی؟
چی تو من دیدی که فکر کردی میتونم تحمل کنم با یکی دیگه ببینمت.
2025/06/28 05:33:55
Back to Top
HTML Embed Code: