Telegram Web Link
🔸تحلیل بزرگان

فرموده‌اند:
دموکرات‌ها همان کسانی بودند که جنگ فلسطین را با همه توان مورد حمایت قرار می‌دادند اما در عمل، مردم آمریکا رأی ندادند به کسانی که ماشین کشتار صهیونیست‌ها را تجهیز کردند.

📝 اما بزرگوار این را نمی‌گویند که مردم آمریکا با آرای خود کار را به دست کسی دادند که به اسرائیل اختیار تمام داده‌است برای حل کردن ماجرا در غزه و نمی‌گویند که برای مردم آمريکا منافع و اقتصاد خودشان و جان سربازان خودشان به مراتب مهم‌تر بود از تمام غزه و فلسطین و نمی‌گویند که رئیس‌جمهور و طبعاً دولت جدید به‌مراتب با اسرائیل همگراتر از رئیس‌جمهور و دولت قدیم هستند و من واقعاً درک نمی‌کنم این برداشت‌ها و تحلیل‌ها را از کجاشان درمی‌آورند و چرا بیان می‌کنند.

یادداشت مرتبط:
چک سفید | گاردین

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #فرمایش_بزرگان
👍21
🔸جناب استاد احمد سلطانیان

دوستان و گرامیانم، ظاهراً جناب استاد احمد سلطانیان دیری‌ست خوانندهٔ این رسانه و یادداشت‌های من هستند. قبل از هر چیز عذرخواهم که پیش از این متوجه حضور ایشان نشده‌ام و جز این از دوستان علاقمند به هنر ارجمند خوش‌نویسی دعوت می‌کنم محضر این هنرمند ارجمند و محقق نکته‌پرداز را از دست ندهند.

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #کتاب‌خانه
2
🔸داستان دو کتری

   می‌گوید آب صاف و تمیز و سالم یعنی این که این کتری بیشتر از شش ماه است که هر روز استفاده می‌شود و هنوز هیچ رسوبی نگرفته.
می‌گویم این هم کتری من است که همان شش ماه است که از آن استفاده می‌کنم.
و یاد داستان آن قورباغه می‌افتم که به آرامی پخته می‌شد و خبر نداشت...

فکر می‌کردم این کاری‌ست که یک سیستمِ با خوش‌بینانه‌ترین فرض فشل، ناکارآمد و نالایق با کلیه و مثانه و سلامتی همه ما دارد می‌کند...
فکر می‌کردم حالا این آب تهران است که خوب است، ببین جایی مثل زاهدان چه خبر است که ۳۵ سال پیش آب شیرین نداشت و حالا هم ندارد، یا آب ماهشهر و دیگر شهرهای خوزستان که به وضوح بوی نامطبوعی دارند...
فکر می‌کردم این را تعمیم بده به صدتا چیز دیگرمان که ماشالا همه گلُ بلبل، به هم می‌آیند... (که در همین گیرُ دار خبر قطعی‌های منظم برق هم آمد!)
فکر می‌کردم همین است که یک جای دنیا می‌شود جهان سوم و یک جای دیگر می‌شود یک کشور پیشرفته...
😔
یادداشت مرتبط:
کیفیت گاز شهری

در آستان بلوغ | #جامعه
👍2👌1
🔸زن و زنانگی

ماجرای دانشکده علوم و تحقیقات را می‌توان به یک حرکت هیستریک یا ناراحتی خانوادگی یا بیماری روانی یا هر بهانه و برچسب دیگری کاهش داد و به هم مالید و مثل خیلی موارد دیگر از آن گذشت و آن را کش نداد، اما انگار موضوع ابعاد دیگر و گسترده‌تری هم دارد.
وقتی زن "کشتزار مرد"¹ فرض می‌شود، سوی دیگر این شیئ‌انگاری، حق زن بر بدن خویش، به عنوان یک انسان است. زنی که برهنه می‌شود مدعی حقی است که بر بدن خود دارد و به عریان‌ترین، واضح‌ترین و بلندترین صدا این حق را فریاد می‌زند.
نتیجهٔ نگاه کشتزارمدار البته این می‌شود که به مرد حق می‌دهد مالک تمامُ کمال، و هرجا و هرگاه "کشتزار خود" باشد و از "محصول خود" حفاظت و بر آن اِعمال مالکیت کند و عکس‌العمل آن نیز می‌شود صدای بلندی که نهیب می‌زند بدن من مال هیچ‌کس نیست. من همین هستم که هستم، نه کشتزار کسی هستم و نه وسیلهٔ ارضاء خواسته‌های جنسی کسی. کمر باریک و شکم تخت و سینه‌های فلان هم مال فیلم‌های فلان است. سینه‌های من افتاده و شکمم ترک‌خورده است، رد پای فرزندی که با ارادهٔ خودم و توافق هم به عشق پرورده‌ایم. یک چند ایامی حوصله دارم و این حرف‌ها را می‌گویم، ایامی هم ممکن است حوصله نداشته باشم و از توی شریک روزهای خوش و ناخوشم توقع داشته باشم به من نزدیکتر باشی و بیشتر درکم کنی.

توضیحات:
¹ بقره آیه ۲۲۳: زنان شما کشتزار شمایند، هرجا و هرگاه که بخواهید، به کشتزار خود درآیید (و با آنان آمیزش نمائید) و (در انجام کار نیک) برای خود، پیش بگیرید واز خدا پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و به مؤمنان بشارت ده.

لینک‌ها و یادداشت مرتبط:
در همبستگی با آهو دریایی | بی‌بی‌سی
جوانی جمعیت | بی‌بی‌سی
اِشراف اطلاعاتی در جلوگیری از سقط جنین | بی‌بی‌سی
مرز جنون | در آستان بلوغ

در آستان بلوغ | #جامعه
👌2👎1🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸مشاعره

چند روز پیش حمیدجان برام عکس فرستاد... در جواب براش نوشتم:

چای و چمن و چهرهٔ خوبان همه جمع‌اند
زاغ و زغن و زُهره‌جبینان همه جمع‌اند

در جواب نوشت:

ما همچو قُشَمشَم که در این گوشه پلاس‌ایم
بازآ که درین میکده اینان همه جمع‌اند

جواب دادم:

زُلف و زَلَف و چاه زنخدان همه معناست
شمع و شَمَن و شاه‌نشینان همه جمع‌اند

امروز فرستاده:

با این همه سودا که دلم غم‌خور آن‌ست
با شاه و گدا، جمله خماران همه جمع‌اند

این تاج زر و سیم زمان قسمت ما شد
گویی که در این محفل جانان همه جمع‌اند

در رقص سما چرخش دوران به عیان شد
با سالک و آن واعظ و رندان همه جمع‌اند

یه همچین رفیقی رو نباید گذاشت لای نون بربری داغ و با همین چایی خورد آیا...؟! 🥰😋

در آستان بلوغ | #شعرخانه
5👍3🤔1
🔸مِشکین‌موی

میرزا محمد جِیحونِ یزدی ملقب به تاج‌الشعرا یکی از شاعران مشهور یزدی دوره قاجار بود. او در سال ۱۲۱۵ هجری شمسی در شهر یزد دیده به جهان گشود.

مرا تُرکی‌ست مِشکین‌مویُ نسرین‌ بویُ سیمین‌بَر
سُها لب، مشتری ‌غبغب، هلال ‌ابرویُ مه‌پیکر

چو گردد رامُ گیرد جامُ بخشد کامُ تابد رخ
بوَد گل‌بیزُ حالت‌خیزُ سِحرانگیزُ غارتگر

دهانش تنگُ قلبش سنگُ صلحش جنگُ مهرش کین
به قد تیرُ به مو قیرُ به رخ شیرُ به لب شکّر

چه بر ایوان، چه در میدان، چه با مستان، چه در بُستان
نشیند ترشُ گوید تلخُ آرد شورُ سازد شر

چو آید رقصُ دزدد ساقُ گردد دور، نشناسم
ترنج از شستُ شست از دستُ دست از پا و پا از سر

همانا طلعتش این خَلعتِ پیروزی و پیشی
گرفت از حالُ اقبالُ جمالِ شاهِ گردون‌ فَرّ

غیاث‌المُلک و الملّه، جمِ اختر، ناصرالدّوله
کز او نازد نگینُ تختُ طوقُ یارهُ افسر

ز تمکینُ صفاُ سطوتُ عزمش، سبَق بُرده
هم از خاکُ هم از آبُ هم از آتش، هم از صرصر

سمندُ صارمُ سهمُ سنانش را گَهِ هیجا
سما بیدا، هنر شیدا، ظفر پیدا، خطر مضمر

اَیا شاهی که شد کفُّ بنانُ سکّهُ نامت
پناه سیفُ عون کِلکُ فخر سیمُ ذُخر زر

پُر است از عزمُ حَزمُ رایتِ جِیش تو کیهان را
ز پَستُ برزُ فوقُ تحتُ شرقُ غربُ بحرُ برّ

فِتد گاهِ تَک، خِنگِ قُلل‌کوبِ تُلل‌بُرّت
پلنگ از پایُ شیر از پی، نهنگ از پویُ مرغ از پر

یک از صدگونه اوصاف تو ننویسد کس، ار گردد
مداد ابحارُ کلک اشجارُ هفتم آسمان دفتر

بدزدد بالُ نافُ مُشک و ناخن، از صَهیل او
عقابِ چرخُ گاوِ ارضُ پیلِ مستُ شیرِ نر

شمارد پاُ دستُ سُمُّ ساقُ ساعدش یکسان
پلُ شَطُّ حصارُ خندقُ کُهسارُ خشکُ تر

نداند گرمُ سردُ رعدُ برقُ آبُ برفُ نم
چه در تیرُ چه در قوسُ چه در آبان، چه در آذر

الا تا فرق‌ها دارند نزد فکرتِ دانا
صوَر از ذاتُ حادث از قدیم، اَعراض از جوهر

درُ بامُ سرُ پایُ رگُ چشمُ دل خصمت
به کُندُ کوبُ بندُ چوبُ تیرُ ناخن و نِشتر

یادداشت مرتبط:
ناباکف کیلویی چند؟

منبع | در آستان بلوغ | #شعرخانه
👍31
🔸بی‌آه

دوستی پرسید در زندگی چه آرزویی داری؟
هرچه فکر کردم دیدم هیچ آرزو و حسرتی ندارم.
سری تکان داد و گفت واقعا هیچ آرزویی نداری؟
گفتم حقیقتاً از چیزهایی که دارم راضی و خوشحالم.

با خود خیال می‌کردم نه که فرق داشتن و نداشتن را ندانم، اما در حسرت چیزی نبودن و آهِ چیزی را نکشیدن و به داشته‌ها نگاه کردن و از آن‌ها راضی و خشنود بودن چیز دیگری‌ست.
فکر می‌کردم البته طبعاً حداقل‌هایی برای زندگی لازم و ضروری‌ست و بدبختی و فقر و فلاکت، "نداشتن" هم فضیلت نیست، اما این حداقل را اغلب داریم و خوشبختی و رضایتمندی بیشتر در دل و چشم آدم است تا در جیب و خانه و حساب بانکی آدم، بیشتر در "نخواستن" است تا در داشتن.
فکر می‌کردم چه خوب است که آدم این حرف را در وقتش (که شاید برای هرکس یک وقت باشد) شنیده و دانسته، و به آن رسیده باشد، وگرنه آدم وقتی دنیا را درید و از هضم رابع گذراند، سر پیری که پروستات و چربی و قند و نارسایی قلبی یقه‌اش را گرفت بیاید بگوید ای آقا... مال دنیا چرک کف دست است، فکر نمی‌کنم دیگر چندان به حالش افاقه کند.
فکر می‌کردم به جوان‌ترها بگویم هیچ‌گاه و هیچ‌گاه "سلامتی و آرامش"تان را خرج داشتن و به‌دست آوردن چیزی نکنید. که اگر وقت نداشتید به همسرتان خسته‌ نباشی بگویید و زحمات و زایل شدن زیبایی او را در زندگی مشترک و بزرگ شدن فرزندتان را ندیدید، باخته‌اید (و لازم به گفتن نیست که این با تنبلی و تن‌پروری و انگل اینُ آن بودن فرق می‌کند).

در آستان بلوغ | #خلوت‌خانه
👌31
🔸جناب امیر کارگر

با افتخار جناب "امیر کارگر"، هنرمند سینما و تئاتر، در جمع ما هستند. ضمن خوش‌آمدگویی به ایشان و سایر دوستان و بزرگوارانی که اخیراً به جمع ما پیوسته‌اند، امیدوارم فرصتی برای معرفی کارها و آثار این عزیزان باشد.

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه‌
👍43
🔸کیانوش سنجری...

می‌گوید
دوباره از درُ دیوار
مرگ می‌بارد
می‌گویم
آدم دق نکند آیا...؟!
🥺

در آستان بلوغ | #جامعه | #شعرخانه | #در_آستان_بلوغ
🤔1
🔸ره‌آورد

تقدیم با عشق! چند عکس گرفتم برای زمینه گوشی‌هاتون 😊

در آستان بلوغ | #عکس‌خانه
11👍2
🔸مسیریابی اتوبوس + مترو

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در تهران نیاز به ترکیبی از مسیرهای مترو و اتوبوس برای رسیدن به مقصد داشته باشید. برای این کار شرکت واحد ابزار و نقشه‌های مفیدی دارد. وب‌سایت شرکت واحد را در لینک منبع می‌توانید بیابید.

لینک‌های مرتبط:
نقشه خطوط بی.آر.تی
مسیریابی روی نقشه
پیگیری اشیاء گم‌شده
شهروند بافرهنگ

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #وب‌گردی
🔸کشیدن کیسهٔ انجمن در دو پرده
پردهٔ اول: آقامیرعلی

عرض می‌شود که می‌گویند یک زمانی در آبادان مسابقه گذاشتند ببینند کی ترانه‌های داریوش را بهتر می‌خواند. خود داریوش شرکت کرد، با ارفاق سوم شد!
شما فرض کن یک قطعهٔ خوش‌نویسی را دست بگیریم ببریم انجمن خوش‌نویسان، همچین مؤدب و محجوب عرض کنیم حضرت... بزرگوار... این آقامیرعلی ما ذوقی به هنر و دستی به قلم دارند. چه می‌فرمایید در خصوص ایشان؟
می‌شود حدس زد اول یک فرم مشخصات می‌دهند که لطفاً پر بفرماييد. پر می‌فرماییم می‌دهیم خدمت حضرت. نگاه می‌کنند و با صدای بلند و استفهامی‌طور با خودشان می‌فرمایند: هروی؟! فاقد کد ملی هم که هستند؟!
عرض می‌کنیم که بعله... اهل هِرات افغانستان هستند و به دلیل جنگ و مهاجرت در همان‌جا و مشهد خدمت حضراتِ اساتید مشق کرده‌اند... بالاخره بضاعت همین‌ست که هست. خواهشمندم هرچه هست ریش‌سفیدی مای پیرمرد را قبول کنید، مرحمت نموده ایشان را تعیین سطح فرموده، خدمت حضرت استاد دلالت بفرمایید.
کاغذهای روی میز را زیرُ رو کرده دوباره نگاهی به فرم آقامیرعلی ما انداخته و در حالی که برگهٔ از پیش چاپ‌شده‌ای را به دست‌مان می‌دهند، می‌فرمایند حالا که وسط ترم است، برای ترم بعد ثبت‌نام کنند تا وقت امتحان تعیین سطح برسد. بعد تشریف ببرند خدمت استاد اُرُزگانی که هم‌شهری‌شان هم هستند، برای ثبت‌نام و کلاس‌های حضوری ترم بعد انشاءلله...
به کاغذی که داده‌اند دست‌مان نگاه می‌کنیم. با خط خوش و قلم کتابت شامل شماره حسابی است و نشانی شعبه‌های انجمن در اسلامشهر و ری و ورامین و پاکدشت!
۸-۹ ماه بعد پیگیر می‌شويم که آقامیرعلی بالاخره کلاس‌ها را رفتید؟ می‌فرمایند اساتید ممتحنین که معلوم‌مان نشد کیستند. چلیپایی فرمودند، قلمی کردیم، مقابله با خط استاد امیرخانی نمودند و با ارفاق فرسته کردند به صنف عالی تا جور و تیار شویم ببینیم می‌تانیم در امتحان برگزیده شویم تا نمی‌تانیم زین پس انکشاف حاصل نماییم.

پردهٔ دوم

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #طنزخانه | #داستان‌خانه
👍4🤔1
🔸کشیدن کیسهٔ انجمن در دو پرده
پردهٔ دوم: میرزاغلام‌رضا

...بزرگوار را در بازار بزرگ می‌گردانیم و چارسوق و گرز رستم را نشان داده، عرض می‌کنیم پدرجان این‌جا تهران است و گرز رستم هم در گرو نان، شما میرزاغلام‌رضا‌خان هم که باشی نمی‌گویند چه قلمی! چه سرپنجهٔ طلاکوب و هنرریزی! می‌گویند مدرک چه داری؟ تا راضی می‌شوند یک تُکِ پا تا دفتر انجمن بیایند. به روال سابق دوباره همچین مؤدّب و محجوب تق تق تق می‌زنیم به در که حضرت... بزرگوار... این آقاغلام‌رضا‌خان ما هم ذوقی به هنر و دستی به قلم دارند. در خصوص ایشان چه می‌فرمایید؟
این مرتبه دیگر می‌شناسندمان و روی‌مان را نگه می‌دارند. با تأنّی و طمأنینه می‌فرمایند این رو بگی باز یه چیزی... و بعد عقب می‌روند و جلو می‌آیند و حرف را توی دهان‌شان می‌گردانند، بعد می‌پرسند چند ترم انجمن اومدن؟ پیش کی مشق ممتاز کردن؟ خط دوم‌شون چی بوده؟ ...چی؟! خط دوم ندارن؟! ای بابا... همین می‌شه دیگه... وقتی بیرون از انجمن، پیش خوش‌نویس‌های متفرقه مشق می‌کنند دست‌شون خراب می‌شه دیگه... بفرمایید عجالتاً خط دوم رو ثبت‌نام کنن، ایشالا اگر موفق شدن با همکاری حضرات استادان لااقل یک مدرک ممتاز براشون دستُ پا کنیم. ما هم از این‌جا پیگیری می‌کنیم که استادها سخت نگیرن و ایشون دست خالی از انجمن برنگردن! و بعد چند اشکال در تراش قلم و مرکب‌برداری و قلم‌گذاری را روی کار تذکر می‌دهند و راهنمایی می‌کنند که لطفا پشت سرتون در رو هم ببندید که سوز نیاد دست دست استاد سرد بشه... در پناه خدا باشید.

و این هم حکایت واسطه‌گری و ریش‌سفیدی کردن ما، تا بماند به یادگار... 😄

فرم‌های مشخصات و یادداشت‌های مرتبط:
آقامیرعلی هروی فرزند میرمحمدباقر
میرزاغلام‌رضا اصفهانی فرزند میرزاجان
انسانیت سیاسی، سیاست انسانی و استاد محمد اُرُزگانی
خوش‌نویسی و هوش مصنوعی
آموزش خوش‌نویسی
پردهٔ اول

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه‌ | #طنزخانه | #داستان‌خانه
👍4
🔸جناب استاد مسعود احمدی

برای من بسیار مایه مباهات است که یکی دیگر از حضرات استادان حاضر در کانال را معرفی کنم. استاد جوان و شیرین‌قلمی که صفای کتیبه و کتابت‌شان را باید در صفحه شخصی و آموزشگاه‌شان در اینستاگرام که در لینک منبع گذاشته‌ام ببینید.

حضرات اهل هنر، این‌قدر که محجوب و به دور از هیاهو و بود و نمود هستند را باید مثل جواهر جورید و جُست‌شان و هرچه هنرمندتر، ناپیداتر.

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
👍31🙏1
2025/10/27 15:00:34
Back to Top
HTML Embed Code: