Telegram Web Link
🔸محمدعلی بهمنی درگذشت!
شاعر غزل‌های ناگفته...

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است

اکسیر من، نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غرل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل‌خوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
😢


یادداشت مرتبط:
میهمانی خرچنگ‌های مردابی
صبور

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
4
🔸نیّت پاک

هفتهٔ پیش یک ویدئویی منتشر شده بود که پلیس عراقی کولهٔ یک برادر ارجمندی را بیرون ریخته، تعدادی کاندوم رو در دست گرفته‌بود و داشت می‌گفت این‌جا برای زیارت می‌آیند و این گندکاری‌ها حرام است و... خنده خنده به رفقا می‌گفتم آدم اگه نیتش درست باشه می‌بینی امام‌حسین می‌طلبه به نیت کربلا می‌آد بیرون و سر از آنتالیا درمی‌آره. یکی هم مثل این بنده خدا سین و صاد نمازش درست نبوده، درست نیت نکرده یا حرف ضدانقلابی زده، قرار بوده بره تایلند سر از عراق درآورده. عبرت بگیرید بدبختا... 😜😆
امروز دیدم نخیر، آدم اگر نیتش خیلی درست باشد، به کوری چشم دشمنان، آنتالیا که سهل است، سر از خود بانکوک هم درمی‌آورد! آن قدیم... دورهٔ ما بود که راه قدس از کربلا می‌گذشت، حالا انگار مسیر کلاً عوض شده.
به هر حال ما که همین‌جوری روی هوا فرمایشات نمی‌کنیم، باشد که ایمان‌تان بیشتر شود. ضمناً از ما به شما نصیحت، برای عزاداری هر قبرستونی تشریف می‌برید، عزاداری‌هاتون قبول، اما گدابازی درنیارید و لطفاً محض اطمینان پول چهارتا کاندوم جیب‌تون باشه که پلیس خشتک‌تون رو پرچم نکنه و هی تکرار نکنه که حرام... حرام... والا بقرعان 😆

یادداشت مرتبط:
نیّت ناخالص
نیّت خالص

در آستان بلوغ | #طنزخانه
🔸آفت دین

پيامبر خدا که درود خدا بر او باد میفرمایند: سه چیز آفت دين است: فقيه بدكار، پيشواى ستمگر و عابد نادان.

پی‌نوشت: نگفتند مردم بی‌بصیرت، نگفتند زن بی‌حجاب... ای تو روح‌تون که ریشهٔ باور و اعتقاد مردم رو کَندید. 😔

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
👍2
🔸آواخانه

برای شما هم پیش آمده که در تلفظ یک واژهٔ غیرفارسی تردید کنید؟ قدیم آن را با علائم خاصی آوانگاری می‌کردند، اما خواندن آن علائم خود ماجرایی بود. در لینک منبع می‌توانید ادای صحیح کلمات در زبان‌های مختلف را به صورت صوتی بشنوید.

منبع | در آستان بلوغ | #کتاب‌خانه
1
🔸خانه‌های سریع

اگر قرار باشد یک کاری را درست و سریع انجام دهند کی دکان مدیریت جهادی راه‌بیاندازد؟ کی لُفت لیس کند؟ کی سوبسید و رانت و ارز دولتی بگیرد؟

می‌گویند صحبت کار جهادی و انبوه‌سازی مسکن برای زلزله‌زده‌ها بود، یکی را بردند بازدید. جایی را نشان دادند که این شهرک را می‌بینید...؟ طرف گفت کدام شهرک؟ اینجا که بیابان است! گفتند همین تا حالا هزار میلیارد خرج برداشته...

یادداشت مرتبط:
جهادی
زنان در شرایط بحرانی

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #مهندسی
👍1
🔸حرمت
از یک پیام رسیده

بعد از تمام شدن هر چیزی حرمت نان و نمک و مدتی که باهم بودید را نگه‌دارید... شرافت انسان در گرو حفظ حرمت است؛ چه زندگی، چه رفاقت، چه شراکت.

در آستان بلوغ | #جامعه‌
6👍1
🔸خاویار

الحمدلله بچه‌ها دیگه یه سره سرشون توی گوشی و بازی‌های خودشونه، خیلی پای تله‌ویزیون نمی‌نشینند مثل دورهٔ ما، وگرنه که بدآموزی داره بقرعان مجید...

حالا این به کنار، اما یعنی مثلاً اون وقتا مامانا می‌خواستن پسر قندُ عسل‌شون رو ناز کنن و در عین حال جاری‌شون که پسر نداشت رو هم بچزونن می‌گفتن "مامان قربونت بره... خاویارتو بخورم پدسّگ" یا مثلاً مارلون براندو برای اجرای نقش دُن کورلئونه توی فیلم پدرخوانده، سکانس دستور قتل می‌رفته جلوی آینه و همون‌جور زیردندونی تمرین می‌کرده "هی سانی... من خاویار اون خائن رو می‌خوام. سگا گرسنه‌ان... مگه نه پسر...؟" چه می‌دونم والا... اما به نظرم شانس آوردیم قبلنا دنیا نیومدیم ها...

پی‌نوشت: البته خب... از حق نگذریم، یه خوبی هم داشته، عرق‌خورای جنوب شهر و رقاصای کافه شکوفه‌نو هم جای دنبلان و کون مرغ، خاویار مزه عرق شب جمعه‌شون می‌کردن لابد. اما این‌جا یه سئوال هم پیش میاد: اون‌وخ مایه‌دارای بالاشهر میرفتن باغ، می‌خواستن جلوی باجناق‌شون کم نیارن و یه چُسی هم بیان چی می‌زدن تِنگ بساط؟ خاویار مارلون براندو رو؟ البته تازه اگر شانس داشته باشند و بار خوب گیرشون بیاد، وگرنه که اگر ما بریم بازار خاویار مرحوم عمر شریف می‌کنن توی پاچه‌مون. تازه اون هم باز بد نیست، لااقل یک چیزی دست آدم رو می‌گیره پیش سر و همسر. فک کن رفته بودی بازار، سینه رو دادی جلو که خاویار مارلون براندو بگیری، بعد اومدی خونه بازکردی می‌بینی دبوث خاویار ریوزو تاناکورا رو بهت انداخته! اون هم با اون پیرمرده که شیرین می‌زد قاطی داره. والا بقرعان... شانس که نداریم.
تازه یک چیز دیگر هم دستگیرمان شد و اون هم این‌که به همین دلیل خاویار از قدیم گران بوده و توی بساط و دست هر کسی پیدا نمی‌شده بالاخره شوخی نیست. خاویار رو که دست هر کسی نمی‌دن. ما که از قدیم صادر می‌کردیم. آقاجون ما بفروشِ کوچه و بازار نیستیم. فقط صادرات... فعلاْ نون تو فروشه... هرچی که بشه پول کرد...

و نکته همین‌جاست که این هرچی برای خیلی‌ها فرش زیر پا و عمر و جان و خون دل است برای لقمه‌ای نان شب و سقف امنی بالای سر و برای بعضی آیندهٔ یک ملت و یک مملکت، با همهٔ عرصه و اعیان...

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #تله‌ویزیون | #طنزخانه
👍1
🔸جی‌پی‌اس

بارالها... پروردگارا... قربونت وقتی فرشته‌هات رو برای کاری زمین می‌فرستی لطفاً چک کن اینا جی‌پی‌اس‌شون درست کار کنه. فکر کنم اين‌ها گاهی به در دیوار می‌زنند. برای ما که گاهی جی‌پی‌اس قاط می‌زنه اسنپ‌مون جای دیگه می‌ره دنبال‌مون.
I U

یادداشت مرتبط:
اندوه ایشان کشت ما را
توفیق خدمت

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
🔸چشم در برابر چشم

یهود: «زندگی در برابر زندگی، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، دست در برابر دست، پا در برابر پا، سوختن در برابر سوختن، زخم در برابر زخم، خط در برابر خط» خروج ۲۳: ۲۱-۲۵

مسیح: «شنیده‌اید که گفته‌اند چشم در برابر چشم و دندان در مقابل دندان، اما من به شما می گویم که در برابر بدکار مقاومت نکنید. اگر کسی به گونهٔ راستت زد، گونه دیگر را نیز به او بگردان» متی ۵:۳۸–۳۹

اسلام: «ای اهل ایمان بر شما حکم قصاص کشتگان چنین معین گشت که مرد آزاد در مقابل مرد آزاد، و بنده را به جای بنده، و زن را به جای زن قصاص توانید کرد. و چون صاحب خون از قاتل که برادر دینی اوست بخواهد درگذرد کاری است نیکو، پس قاتل دیه را در کمال خشنودی ادا کند. در این حکم، تخفیف (امر قصاص) و رحمت خداوندی است، و پس از این دستور، هر که تجاوز کند او را عذابی سخت خواهد بود» قرآن: بقره ۱۷۸

مارتین لوتر کینگ: «قانون قدیمی چشم در برابر چشم، همه را کور می‌کند»

دیروز ایران، امروز لبنان: چشم در برابر چشم

یادداشت‌های مرتبط:
ای داد...
داغِ دلِ ما
بر بامِ سپیده
تمرد و تشویق به فساد
سیاوش تو قهرمان منی

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
2
🔸ولادت پیامبر
خاطرات اعتمادالسلطنه صفحه ۲۱۳

عید مولود پیغمبر (ص) است. دیشب چراغان و آتش‌بازی در خیابان الماس بود. امروز هم ایلچی کبیر عثمانی حضور آمد. در «تالار بلور» منعقد شد. نقیب‌الممالک که سابق بود مرده است. به توسط من سید عبدالله اصفهانی که نزد سلطان محمد میرزا پسر مرحوم عمادالدوله است خطبه‌ی سلام را خواند. شاه تعریف زیاد کرد و الحق بسیار خوب خواند. عضدالملک میخواست پسر نقیب را که دوازده ساله است بیاورد خطیب سلام عام نماید، چون کارهای ایران بچه بازی شده. مستوفی‌الممالک ما نُه سال و معتمدالملک ما ده سال، میرآخور بیست و پنج سال، مجدالملک وزیر وظایف و اوقاف هنوز طرف (جای یک کلمه سفید مانده است) است، خود خان عضدالملک ناظر و ایلخانی و غیره و غیره به زور ریش درآورده چهل سال ندارد. و همچنین و همچنین. به نظر سهل می‌آید طفلی هم خطبه سلام بخواند.

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
🔸جنگ

ترافیک تهران و بیروت ۳ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۰

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
امشب را هشیار بخوابید.
ارتش اسرائیل شلیک موشک‌هایی از ایران را تایید کرده است.
ویدیوهایی از پرواز موشک‌هایی از اصفهان و شیراز دیده شده است.
خبرهای ایام اخیر را همه اطلاع دارید و پرسش‌هایی که کمُ بیش در ذهن همه است: پس چه شد آن‌همه لاف انتقام سخت؟ صبر استراتژیک تا به کجاست؟ کجاست آن باران سی‌هزار موشک‌ حزب‌الله؟ حد یَقِف‌شان کجا بود؟ حماس و فرماندهانش بودند؟ عموم نیروهای‌شان بودند؟ فرماندهان‌ و نیروهای ستادی‌شان بودند؟ دبیر کل‌شان بود؟ ورود به خاک لبنان بود؟ ما که حمایت معنوی می‌کنیم. از طرف دیگر تسلسل وقایع چنان سریع و پی‌در‌پی است که حتی به سختی می‌شود همهٔ آنچه رخ می‌دهد را دنبال کرد چه رسد به رسیدن به یک تحلیل جامع و منسجم.
برای کسانی که سال‌های جنگ با عراق را به یاد ندارند می‌گویم، در سال‌هایی که غریو "جنگ، جنگ تا رفع کل فتنه" گوش فلک را کر کرده‌بود، فکر می‌کنید هیچ عاقلی نبود که بپرسد با کدام پول، کدام بضاعت و کدام توان؟ بود و می‌پرسیدند، خیلی هم عاقلانه و مستدل و با احتیاط می‌پرسیدند اما صدای‌شان شنیده نمی‌شد. نمی‌گذاشتند شنیده شود. همچنان که الان هم مگر می‌شود گفت...

این یادداشت را داشتم می‌نوشتم که خبرها شروع شد. به هر حال خیلی سریع بگویم که من مخالف وارد شدن ایران به این جنگ هستم، این چیزی است که اسرائیل می‌خواهد...
🔸سِفر عُسرت

دیباچه
شاعر: مهدی اخوان ثالث
آواز: شهرام ناظری

کاوه یا اسکندر
زنده‌یاد مهدی اخوان‌ ثالث

موج‌ها خوابیده‌اند ، آرامُ رام
طبلِ طوفان از نوا افتاده‌است
چشمه‌های شعله‌ور خشکیده‌اند
آب‌ها از آسیاب افتاده‌است.

در مزارآباد شهر بی‌تپش
وایِ جغدی هم نمی‌آید به گوش
دردمندان بی‌خروش و بی‌فغان
خشمناکان بی‌فغان و بی‌خروش

آه‌ها در سینه‌ها گم کرده راه
مرغکان سرشان به زیر بال‌ها
در سکوت جاودان مدفون شده‌است
هر چه غوغا بود و قیل و قال‌ها

آب‌ها از آسیا افتاده‌است
دارها برچیده، خون‌ها شسته‌اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته‌ها
پِشک‌بُن‌های پلیدی رُسته‌اند

مشت‌های آسمان‌کوبِ قوی
وا شده‌ست و گونه‌گون رسوا شده‌ست
یا نهان سیلی‌زنان یا آشکار
کاسه‌ی پَست گدایی‌ها شده‌ست

خانه خالی بود و خوان بی‌آب و نان
و آن‌چه بود، آش دهن‌سوزی نبود
این شب است، آری، شبی بس هولناک
لیک پشتِ تپّه هم روزی نبود

باز ما ماندیم و شهر بی‌تپش
و آن‌چه کفتار است و گرگ و روبه‌ست
گاه می گویم فغانی برکشم
باز می‌بینم صدایم کوته است

باز می‌بینم که پشت میله‌ها
مادرم استاده، با چشمان‌تر
ناله‌اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم، تو کر

آخر انگشتی کُند چون خامه‌ای
دست دیگر را به سان نامه‌ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خودکامه‌ای

من سری بالا زنم چون مکیان
از پس نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گوید، این بیند جواب

گوید آخر... پیرهاتان نیز... هم
گویمش اما جوانان مانده‌اند
گویدم این‌ها دروغ‌اندُ فریب
گویم آن‌ها بس به گوشم خوانده‌ام

گوید اما خواهرت، طفلت، زنت...؟
من نَهم دندانِ غفلت بر جگر
چشم هم این‌جا دم از کوری زند
گوش کز حرف نخستین بود کر

گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که: این جهل است و لج
قلعه‌ها شد فتح، سقف آمد فرود
وآخرین حرفم ستون است و فرج

می‌شود چشمش پر از اشک و به خویش
می‌دهد امید دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزد مسکین بُرده سیگار مرا

آب‌ها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن
میهمان باده و افیون و بنگ
از عطای دشمنان و دوستان

آب‌ها از آسیا افتاده، لیک
باز ما ماندیم و عدل ایزدی
وآن‌چه گویی گویدم هر شب زنم
باز هم مست و تهی دست آمدی؟

آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین و ناپیدا به دست
رو به ساحل‌های دیگر گام زد

در شگفت از این غبار بی‌سوار
خشمگین، ما ناشریفان مانده‌ایم
آب‌ها از آسیا افتاده، لیک
باز ما با موج و توفان مانده‌ایم

هر که آمد بار خود را بست و رفت
ما همان بدبخت و خوار و بی‌نصیب
ز آن چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ؟
زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب؟

باز می‌گویند: فردای دگر
صبر کن تا دیگری پیدا شود
کاوه‌ای پیدا نخواهدشد، امید
کاشکی اسکندری پیدا شود

منبع | در آستان بلوغ | #آواخانه
1👍1
🔸۷ اکتبر

🪓⛔️
🪤⛔️
🪚⛔️
👁‍🗨⛔️
💉⛔️

الان مرعوب شدید یا امنیت روانی شما مخدوش شد؟
یادآوری می‌شود که ۷ اکتبر، سالگرد طوفانی که بعضی اقصی نقاط را درنوردید و تا حالا باعث مرگ حدود ۴۰,۰۰۰ نفر، ناپدید شدن ۱۰,۰۰۰ نفر و زخمی شدن ۸۰,۰۰۰ نفر شده، نزدیک است.

لینک‌های مرتبط:
تبر
ارعاب
تلفات

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #جامعه
👍1
🔸مهندسی مکانیک

در گروه دوستان و گرامیانِ هم‌دوره و هم‌ریشِ دانشگاهی گپی بود، فرمودند مکانیک رشتهٔ سختی بود. عرض می‌کردم که...

در باب سختی رشتهٔ مکانیک که فرمودید، به نظرم رشتهٔ مکانیک سخت نبود بلکه ما از در نادرستی وارد موضوع شده بودیم یا ما را از در نادرستی وارد موضوع کرده بودند. بالاخره یک دانش و یک علم، یک مقدمه‌ای و یک پیشینه‌ای دارد. آن‌همه فرمول‌ها و روابط عجب در عجب که یک‌شبه بر اندیشهٔ آدمی‌زاده نازل نشده‌اند. یک ترتیباتی و یک چرا و چگونه‌ای، یک دیالکتیکی دارد.
ما آدم‌ها و حوّاهای معصوم و بی‌گناهی بودیم که لابد از زور نیک‌بختی، یک‌شبه بال‌ُ پر سوخته وسط گروه مکانیک هبوط کرده بودیم و قسم می‌خورم که هیچ‌وقت یک جمله از فرمایشات استاد در معادلات دیفرانسیل را به دلیل لهجه ایشان که به گوشم ناآشنا بود و سرعت گفتارشان و این‌که نمی‌فهمیدم خب...، گیریم که درست، حالا مثلاً توابع تبدیل یعنی چه و به چه درد من می‌خورد و به چه کار می‌آید، درک نکردم و بعدها چقدر تأسف خوردم که چه حیف از عمری که گذشت و یک بزرگواری پیدا نشد و کرامت نکرد داستان را یک جور دیگری حالی ما بندگان معصیت‌کار و دانش‌آموزان درس ناخواندهٔ روسیاه کند و این حقیرِ فقیرِ سراپا تقصیر دیفرانسیل و انتگرال را وقتی فهمید که روش محاسبهٔ رویهٔ گنبد را در کتاب "رسالهٔ طاق و ازج" جناب غیاث‌الدین جمشید کاشانی خواند؛ و کاویتاسیون و معادلات حجم-دما-فشار را وقتی از بُنِ جان فهمید که پمپ سوخت هلی‌کوپتر را مهندسی معکوس کرد و ساخت و در آزمون‌های عملکرد زیر بار برد؛ و سیالات را وقتی فهمید که با مسائل مخابرات و آنتن و موج‌بَر درگیر شد و دید که چه جالب...! این‌ هر دو یکی هستند و با یک منطق، قابل فهم. فقط در دو فضای متفاوت سیر می‌کنند و هادی یا رسانا و سیّال‌شان فرق می‌کند؛ و سیّال از درون لوله می‌گذرد و جریان از جان و جرم و جسمِ هادی و در فرکانس‌های بالا از روی آن و در فرکانس‌های بالاتر حتی از بیرون آن، و سیم و کابل فقط آن را هدایت می‌کنند، هم‌چون رشته طنابی که کوهنوردی را؛ و دید که خازن، همان فنر است و ولتاژ، همان اختلاف ارتفاع دو منبعِ متصل و جریان، همان دِبی و این قصه را بگیر برو تا به آخر... و این‌طور می‌شود که حالا در این سن اسف و افسوس می‌خورم که کاش بیشتر می‌دانستیم و بیشتر لذت می‌بردیم.

در آستان بلوغ | #مهندسی
👍81
امشب به طرز غریبی آسمان خلوت است...
👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸Experience
Ludovico Einaudi

لودویکو اِناودی متولد ۲۳ نوامبر ۱۹۵۵، آهنگساز و پیانیست معاصر ایتالیایی که مادرش نقش مهمی در یادگیری پیانو در دوران کودکی وی ایفا کرده‌است.
فضای موسیقی او خیال‌انگیز، اغلب درون‌گرا و مینیمال است. پدر او، جولیو اناودی، ناشر و پدربزرگ او، لوئیجی اناودی رئیس‌جمهور ایتالیا بین سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۵۵ بوده و در تاکستانی در شمال غربی ایتالیا زندگی می‌کند. انائودی ۳ کنسرت در تاریخ های ۴، ۵ و ۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ در تالار وزارت کشور تهران داشته است. از فیلم‌هایی که وی در پدید آمدن‌شان نقش داشته، می‌توان به نور چشمانم و پدر اشاره کرد.

فایل صوتی این قطعه را می‌توانید در زیر بشنوید.

منبع | در آستان بلوغ | #آواخانه
👍1
2025/10/27 15:00:27
Back to Top
HTML Embed Code: