Telegram Web Link
🔸تازه‌نفس‌ها
کیانوش عیاری

در این قیلُ قال مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم عجالتاً با زدن روی لینک منبع مستند تازه‌نفس‌ها را ببینید در حال هوای تابستان ۵۸، کمتر از شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی.

منبع | در آستان بلوغ | #فیلم‌خانه
2
🔸بامدادی

دلت آباد...
تو که با اولین شعاع آفتاب می‌روی،
اما بوی خوشی
با هر نسیم
بر من می‌وزد.

بگذر...
بگذر...
که من،
خو کرده با بوی بهار
و آواز هزار قناری آزاد،
تا صبح فردا
که بازمی‌آیی
تو را به انتظار
خواهم‌نشست.

این در
به روی ماه تو
همیشه باز
خواهدبود.

در آستان بلوغ | #در_آستان_بلوغ | #شعرخانه
6
بعضی ها هیچوقت نمیهمن - توخولسکی.pdf
1.3 MB
🔸تاوان
بعضی‌ها هیچ‌وقت نمی‌فهمن! | کورت توخولسکی

هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدم‌کشیِ مُجاز. وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر می‌کنن و دیگه نمی‌دونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چه‌جوری حل کنن، از پشتِ پَستو عروسکِ میهن‌پرستی رو درمی‌آرن. کفش و کلاهش هم می‌کنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهن‌پرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامت‌طلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همه‌شون می‌گن راهشون راه حقه و پای خداهاشونو می‌کشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچه‌های از دنیا بی‌خبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن.

منبع | در آستان بلوغ | #کتاب‌خانه
😢6👍21👎1
🔸کاپیتولاسیون

کاپیتولاسیون معنی‌ای جز این داشت آیا؟ فرقش این بود که اون موقع به آمریکا باج می‌دادیم و ژاندارم منطقه بودیم، حالا به عراقی‌ها باج می‌دهیم و خسارات جنگ را هم نمی‌توانیم بگیریم و شکر زیادی می‌خوریم که برای سلامتی هم مضر است. 🤬

نفرت بر باعث و بانی این ذلت!

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
😡3👎1
🔸فرهنگ و سرهنگ

آدم باید دق کند از درد و رنج جامعه‌ای که وزیر فرهنگش به رئیس پلیس بگوید ما سرباز شماییم. نه که گلایه‌ای به این بابا باشد ها... از این بشر و این سیستم همین می‌تراود چون همین در اوست، او نباشد یکی دیگر. باید به حال خودمان گریه کنیم که به جای چه بزرگانی، چه سفله‌هایی را نشاندیم. یک زمانی وزیر و وکیل و سرهنگ این مملکت کی‌ها بودند و حالا...

یادداشت مرتبط:
سربازی فرهنگ برای سرهنگ | رحمت‌الله بیگدلی

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
5
🔸مردِ تُرک با عمامهٔ بزرگ
اثرِ معین مصوّر ۱۶۴۲ م. از کتاب نگاره‌های ایرانیِ موزهٔ ارمیتاژ [سده‌ی پانزدهم تا نوزدهم]، آ. ت. آداموا، مترجم: زهره‌ی فیضی، انتشارات فرهنگستان هنر، ۱۳۸۶، ص ۱۸۸

دکتر بهرام‌پور می‌فرمایند: معین مصوّر به جهانِ پیرامونِ خویش توجهی ویژه داشت. او از پیشاهنگانِ تطوّرِ مینیاتورِ ایرانی و نزدیک‌گرداندنِ آن به مولفه‌های هنرِ نقاشی است.
برپایه‌ی این اثر، زیبایی و طنزِ برخی ابیاتِ صائب، آشکارتر می‌شود.
در غزل ۲۵۳۵ جناب صائب می‌خوانیم:

نالهٔ آتش عنانم رخنه در گردون کند
گریهٔ پا در رکابم شهر را هامون کند

دامنِ فکرِ بلند آسان نمی‌آید به دست
سرو می‌پیچد به خود تا مصرعی موزون کند

دستِ لیلی را غرورِ حسن دارد در نگار
پنجهٔ شیران مگر دل‌جوییِ مجنون کند

پای ما از خار صحرای جنون را ساده کرد
وای بر دستی که خار از پای ما بیرون کند

کار با عمامه و دورِ شکم افتاده‌است
خُم درین محفل بزرگی‌ها به افلاطون کند

رزق ما لب‌بستگان را بی‌طلب خواهدرساند
آن که خاکِ بی‌زبان را طعمه از قارون کند

صفحه را جیب و بغل گنجینهٔ گوهر شود
خامهٔ صائب چو دست از آستین بیرون کند

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #شعرخانه
❤‍🔥1👍1
🔸بندرعباس

ماجرای بندر شهید رجایی را همه شنیده‌اید. ضمن عرض تسلیت به خانواده‌های داغ‌دیده علی‌رغم نظر بعضی دوستان، موضوع را اصلاً کار آمریکا و اسرائیل و بمب‌گذاری و حمله و موشک و... نمی‌دانم.
این مملکت اصلاً نیاز به دشمن و بدخواه و جاسوس ندارد. اگر می‌خواهید یک سیستمی را به زمینِ مرگ بزنید لازم نیست خودتان را به زحمت بیندازید و توطئه کنید و چه و چه... طرف را تشویق هم نه، مسیر را برایش باز کنید تا کار را دست چند ابله و نادان و کارنابلد و متوهم بسپارد، بعد کنار بنشینید و نگاه کنید. باقی کار را خودشان انجام خواهندداد.

در آستان بلوغ | #جامعه | #سیاست‌خانه
👍5🤯1
Channel photo updated
🔸وطن
سعید مبشر

اگرچه سهم من از سرزمین من کفن است
مرا صلابت این خاک عینِ جان و تن است

به حال خویش نمی‌گریم از فُزونی داغ
غریب هستم و از من غریب‌تر وطن است

سری به صفحه‌ی اخبار می‌زنم سر صبح
"وطن دِلی است که در حال منفجرشدن است"

کدام گوشه‌ی ایران به خون خضاب شده؟
صدای آتش و دود از کدام شهر من است؟

بگو بلند بگریند ماهیان خلیج
در این عزا که هوا نیز تیره‌پیرهن است

نظر بدوز به دریا و هیچ چیز نپرس
که موج راوی این قصه‌‌ی کمرشکن است

صدای ناله‌ی دَمّام و سنج می‌آید
بهار در قُرقُ گریه‌های مرد و زن است

سکوت کن وطن! ای پاره‌های پیکر من!
که مرگ آه! فقط مرگ با تو هم‌سخن است

تو مادری و به آغوش می‌کشی همه را
و روی دامن تو عادتم گریستن است

در آستان بلوغ | #جامعه | #شعرخانه
❤‍🔥3👍2😢2
⟨در آستان بلوغ⟩
🔸بندرعباس ماجرای بندر شهید رجایی را همه شنیده‌اید. ضمن عرض تسلیت به خانواده‌های داغ‌دیده علی‌رغم نظر بعضی دوستان، موضوع را اصلاً کار آمریکا و اسرائیل و بمب‌گذاری و حمله و موشک و... نمی‌دانم. این مملکت اصلاً نیاز به دشمن و بدخواه و جاسوس ندارد. اگر…
🔸خورزوخان، غضنفرها و دیوث‌های نظام

دشمن... دشمن... و باز هم دشمن! فی‌الواقع با یک خورزوخانی مواجه هستیم که دست‌های بلندی دارد، اما حضور فیزیکی ندارد. می‌آید، کارش را می‌کند، می‌رود و تا چهار روز بعد حتی نمی‌تواند مستدل طرف اتهام قرار بگیرد... مثل ترور فخری‌زاده و تهرانی‌مقدم و موارد دیگر.

آیا این هم یکی دیگر از بازی‌های عملیات روانی خورزوخان نیست که روغن ریختهٔ غضنفرهای نظام را دارد خرج موفقیت خودش می‌کند؟ اگر این‌طور باشد اطلاع‌رسانی درست و قابل‌قبول برای مردم راه بستن نفوذ و اثرگذاری روانی در جامعه است.

پی‌نوشت: دیوث‌های نظام هم آن‌هایی هستند که می‌دانند دارند چه جنایتی می‌کنند و جان و مال مردم به هیچ‌جاشان هم نیست.

یادداشت مرتبط:
سناریو
ضداطلاعات

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #عملیات_روانی
😢3
🔸صوفی‌گری

روزی ابوسعید ابوالخیر با جمعی صوفیان به در آسیابی رسیدند. اسب بازداشت و ساعتی توقف کرد. پس گفت: می‌دانید که این آسیاب چه می‌گوید؟ می‌گوید که تصوف این است که من دارم. درشت می‌ستانم و نرم باز می‌دهم و گردِ خود طواف می‌کنم. سفر در خود می‌کنم تا آنچه نباید از خود دور کنم.

در آستان بلوغ | #جامعه‌ | #کتاب‌خانه
4👍1👎1
🔸تقدير
تيرِ هشتادُ سه

مرا ‏
چون آينه
در برابر گير،
مهربانيت را ‏
در من ‏
پژواک دِه
و لبخندت را ‏
چون باران ‏
بر من ارزاني دار.‏
گاه مي‌انديشم:‏
«تو،
نه گزينش
كه تقديرِ من بودي!» ‏
‏* * *‏
در من بدَم:‏
نجوا كن به مهر ...‏
در من ببين:‏
آن قامتِ رعنا و دل‌فريب.‏
دستي به گيسوانِ سياهِ فروهِشته كن،
عشوه‌كن،
چرخي‌بزن،
دل‌ببَر،
به ناز
‏(بنگر كه نيست اعتبار ‏
بر اين چرخِ كج‌مدار)‏
‏... امّا ‏
چيزي از درون ‏
مرا چنگ‌مي‌زند
و صَلا‌ مي‌دهد:‏
«كه نيست،
گذشت‌ست
ديگر زمانه‌ي دل سپردنُ بردن.‏
در هايُ هويِ غريبِ باد
رفته‌است «دوستت‌دارم»‏
‏ - اين كلامِ مهر-‏
همراهِ باد!» ‏
‏... و من: ‏
خانه‌ام، بر باد
دلم، كويرِ پُر زِ عطش
خودم، تنهايِ تنها
بي هيچ ستاره‌اي
معلّق ميانِ زمينُ هفت آسمانِ خدا
دل‌خوش به يك خيالِ خام:‏
«اين‌ست تقديرِ من!» ‏

این هم به مناسبت بیست‌سومین سالگرد ثبت اولین یادداشت من در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۱ و تأسیس وبلاگ "در آستان بلوغ" که بعدها به شکل کانال فعلی درآمد. همین‌جا از همهٔ دوستانی که در تمام این سال‌ها خوانندهٔ من بودند تشکر می‌کنم.

https://karimionline.blogfa.com/

در آستان بلوغ | #در_آستان_بلوغ | #شعرخانه
6
🔸حضور

جناب سعدی می‌فرماید:

از هر چه می‌رود، سخنِ دوست خوش‌تر است
پیغام آشنا، نفَسِ روح‌پرور است

هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیده‌ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نبود، شمع گو «بمیر»
چون هست، اگر چراغ نباشد منور است

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغِ زنده‌دلان، کوی دلبر است

جان می‌روم که در قدم اندازمش ز شوق
درمانده‌ام هنوز که نزلی محقر است

کاش آن به خشم‌رفتهٔ ما آشتی‌کنان
بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است

جانا! دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که می‌زنم ز غمت، دود مجمر است

شب‌های بی توام، شبِ گور است در خیال
ور بی تو بامداد کنم، روز محشر است

گیسوت عنبرینهٔ گردن تمام بود
معشوق خوب‌روی، چه محتاجِ زیور است؟

سعدی! خیال بیهُده بستی، امید وصل
هجرت بکُشت و وصل، هنوزت مصور است

زنهار از این امیدِ درازت که در دل است
هیهات از این خیالِ محالت که در سر است

با عزیزی می‌گفتم "هست‌تر از هست و بودتر از بودنیم ما". بعضی، ‌وقتی سر جای خودشان "قرار" می‌گیرند در جان و جامه‌اند، دور و نزدیک ندارند، هرجا که می‌خواهند باشند، حاضر و غایب در مورد آن‌ها نیست، همیشه هستند و ای بسا کسان که پیش چشم و چشم در چشم‌اند، اما نیستند، حرفی با هم نداریم و همیشه و در همه حال غایب‌اند.

در آستان بلوغ | #شعرخانه
2👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸برانگیزش

به گفته کانال منبع تمام این فیلم فقط با دستور به هوش مصنوعی Veo3 ساخته شده‌. متن، صدا، تصویر، جلوه‌های ویژه... تنها با فرمان! و پرسیده...

چه حسی دارید؟

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #وب‌گردی
🤯2❤‍🔥11👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸إفرح یاقلبي
شاد باش جانا

پیش از این به اشاره‌ای از این ترانهٔ زیبا گذشته بودیم. با این توضیح که شرح نکات فنی آوازی این ترانه را می‌توانید در یادداشت‌های مرتبط بیابید، عجالتاً اجرای زیبای خانم نای برغوثی را با ارکستر اندلسی آمستردام بشنوید و لذت ببرید تا بقیهٔ ماجرا...

یادداشت‌های مرتبط:
نای برغوثی و جایزهٔ آقاخان
شاد باش جانا

در آستان بلوغ | #آواخانه | #نای_برغوثی
3😍1
🔸شاد باش جانا

...و اما بقیهٔ ماجرا: بر اساس ترانهٔ افرح یا قلبي، تولید ۱۹۳۷، ترانه‌سرا احمد رامی، آهنگ‌ساز ریاض السنباطی و با صدای بانو ام‌کلثوم.

افرح يا قلبي لك نصيب تبلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
شاد باش قلب من، که بر توست رسیدن به آرزوی محبوب، شاد باش

يا فرحة القلب الحزين لو صادف الخل الامين
شادیِ دلی غمگین، به گاهِ کام‌روایی

بعد التمني و الحنين يبلغ مناه ويا الحبيب
افرح يا قلبي
رسیدن به آرزوی یار پس از آرزو و اشتیاق، شاد باش قلبم

الفكر كان تايه شريد و القلب كان هايم وحيد
عقل گم‌شده و آواره، و دل سرگردان و تنها

و اللي انكتب له يكون سعيد يبلغ مناه ويا الحبيب
افرح يا قلبي
و چه سعادتمند تقدیری: آرزومندی که به محبوب رسد

غنى له الحان الغرام و احكي له اسباب الهيام
دگر آواز پاک‌بازی بخوان و اسباب عاشقی بگوی

و افرح يا قلبي بالمرام وابلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
و شاد باش جانا به مقصود و برس به آرزوی محبوب، شاد باش

اقطف معاه زهر الحياه مدام هواك وافق هواه
شکوفه‌چین زندگانی با هم، هنگام که شوقتان به هم

اخلص اليه و اطلب رضاه و ابلغ مناك ويا الحبيب
افرح يا قلبي
‌وفادارش باش، خوشنودیش بجوی و به آرزوی محبوب مشرف شو، شاد باش جانا

یادداشت مرتبط:
افرح يا قلبي

در آستان بلوغ | #روایت‌خانه
3
Forwarded from توريا
در ستایش اندیشه و شعر، در امتداد هیچ و فریاد...

گروه هنری توریا در بزرگداشت حکیم عمر خیام، شاعر، ریاضی‌دان و فیلسوف برجسته‌ی ایرانی، محفلی فرهنگی‌ـ‌ادبی تدارک دیده است با محوریت خوانش شعر، گفتگو و تأملی فلسفی بر مفاهیم بنیادین آثار خیام.

زمان: آدینه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷
مکان: تهران، شهران، بالاتر از فلکه دوم، جنب بانک ملی پ ۱۶۴، کافه‌رستوران لئون

از فرهیختگان، هنرمندان و علاقه‌مندان به شعر ، ادبیات و اندیشه دعوت می‌کنیم در این گردهمایی صمیمانه حضور به هم رسانند.
👍2
🔸شعر

روبرتو خوارز شاعر آرژانتینی در تعریف شعر می‌گوید: شعر، نه کلمات، بلکه سکوتی است کز سکوتیدن امتناع می‌کند.

منبع | در آستان بلوغ | #کتاب‌خانه
⟨در آستان بلوغ⟩
🔸إفرح یاقلبي شاد باش جانا پیش از این به اشاره‌ای از این ترانهٔ زیبا گذشته بودیم. با این توضیح که شرح نکات فنی آوازی این ترانه را می‌توانید در یادداشت‌های مرتبط بیابید، عجالتاً اجرای زیبای خانم نای برغوثی را با ارکستر اندلسی آمستردام بشنوید و لذت ببرید…
🔸شوقِ مدام

این زن با صدای بهشتی‌اش... این فرهنگ با شعر و موسیقی‌اش من را سرشار و از خود بی‌خود می‌کند. پرواز می‌کنم و از مرزهای خود فراتر می‌روم.
پایم را ببندید و قفسی‌ام کنید، چون آخر یک روزی افسار این زندگی را به سر خودش می‌گذارم، رهایش می‌کنم... با همهٔ دل‌بستگی‌هايم رهایش می‌کنم و می‌روم یک جایی که ام‌کلثوم و نای و رابعه و آن آهی که وسط شعر و ترانه می‌کِشند و خلیل جبران و محمود درویش و قبانی داشته‌باشد و می‌گویم آمده‌ام تا از خوشی بمیرم و روزی که سر بر زمین گذاشتم برایم انت عمریِ ام‌کلثوم بگذارید، اگر ننشستم و به پهنای صورت اشک نریختم دیگر مطمئن شوید که مُرده‌ام و باقی بقای‌تان.

پی‌نوشت: ...و قسم می‌خورم که باور نمی‌کنم انت عمری را در این کانال نگذاشته باشم! باید در این‌جا گِل گرفت به گمانم.

یادداشت‌های مرتبط:
• هرچه از شعر، موسیقی و ادبیات عربی گفته، نوشته و روایت کرده‌ام.

در آستان بلوغ | #خلوت‌خانه | #آواخانه
5
2025/10/21 17:39:27
Back to Top
HTML Embed Code: