🔸غیرت

...دارم حرف می‌زنم، وسط حرفم می‌گم مَهنا... با غیظ پریده وسط حرفم و با آرنج می‌زنه به پهلوم که مَهناخانوم...!

در آستان بلوغ | #آقارسول

🔸خبر سلامتی

عرض به محضر مبارک حضرات دوستان و گرامیان که جویای احوال هستند به اطلاع می‌رسانم من تهران هستم و جای نگرانی نیست. باید توجه داشته باشید که مملکت نظام‌آباد قطب عالم امکان و لنگرگاه خلقت روزگار هست. خداوند باری در سِفر پیدایش اول نظام‌آباد رو خلق کرد بعد تهران رو اطرافش بنا کرد، فلذا تا وقتی آب، برق و گاز این مُلک وصل هست و سوپری آقامهرداد باز باشه با قلبی مطمئن و بیش از اون با ضمیری شاد در خدمت هستم. بعد از این‌ها به عنوان نوهٔ کربلایی محمدحسن، اول دو دور تسبیح می‌گردونم و استخاره می‌کنم و سه‌تا لاحول ولا قوة الا بالله می‌خوانم بعد با خودم می‌گم خب... دیگه کم‌کم شاید بهتر باشه یک کاری بکنیم. 😆

در آستان بلوغ | #جامعه | #طنزخانه

🔸دیوونه

مردک دیوونه ساعت پنجُ نیم صبح یه کاره اومده آبجوسازی ۵۰ سال پیش رو زده! نمیگه مردم خوابن... زابه‌راه میشن... بچه کوچیک دارن...
دست به دست کنید برسه دستش که دادا اولاً سرش رو کمی بده اون‌ورتر بعد هم آخه مردک پنجُ نیم صبح...؟! واقعاً که... ایشش...

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #طنزخانه

🔸غریب

از معلم شهید و این‌ها که بگذریم، به خیر نظام مقدس که امید نیست، شلوار خودش را به پا نگه دارد باید اسپند دود کرد چشم نخورد، به سلامتی نه عُرضه و اراده‌اش را دارد و نه غیرت و تعصّبش را؛ کاش لااقل خانواده و ارادتمندان بانی می‌شدند و باقی‌ماندهٔ آن پیکرِ محترم و عزیزِ به امانت گذاشته‌شده را پس از ۴۸ سال به خانه بازمی‌گرداندند.

۲۹ خرداد سالگرد وفات زنده‌یاد جناب دکتر علی شریعتی است.

یادداشت مرتبط:
• دکتر علی شریعتی

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه

🔸زیر آسمان تهران

یادگار روزهایی که از سر گذراندیم زمزمهٔ هنرمند نازنین و محجوبی را بشنوید که امیدوارم روزی نام‌شان بیشتر شنیده شده و در جایگاهی که درخور و لایق آ‌ن‌ هستند قرارگیرند: با احترام سرکار خانم میترا محمدی.

پی‌نوشت: حس و حال و فضای این زمزمه که در هوای آزاد و صداهای زمینهٔ واقعی با موبایل ضبط شده بی‌نظیر است و بهترین هدیه تولدم. متشکرم میتراخانم عزیز، ممنونم حمیدم. 🥹

در آستان بلوغ | #آواخانه

🔸زنان
فقط آقایان بخوانند

در ایام تلخ و سختی که گذشت می‌خواستم یادداشتی در مورد خانم‌ها بگذارم که شبکه رفت و نشد که بشود...
می‌خواستم بگویم در این روزها حواس‌مان بیشتر به خانم‌های اطراف‌مان در هر نقشی که هستند، به عنوان خواهر، مادر، فرزند، دوست، شریک زندگی، همکار، فروشندهٔ فروشگاهی که از آن خرید می‌کنیم یا خانم همسایه باشد.
می‌خواستم بگویم زنان در جهان نکبتِ مردزدهٔ ما گیرافتاده‌اند. جهانی که جنگش را ما راه‌می‌اندازیم و هزینه‌اش را آن‌ها با فرزندان و همسران و آرامش و سلامتی و بدن خود می‌پردازند. آن‌ها ظریف‌تر و شکننده‌تر از ما هستند اما درک شهودی عمیق‌تری نسبت به ما از وقایع دارند. درکی که شاید نتوانند آن را با واژه‌ها یا استدلالی که برای ما قابل فهم باشد توضیح دهند.
می‌خواستم بگویم تو یک زن... یک مادر... حیات از دامان تو شعله می‌افروزد. چنین است که تو آواز می‌خوانی و کائنات به حرمت تو سکوت می‌کند (و آتشبارها از صدا می‌افتند). وقتی طرّهٔ گیسویت را در عزا می‌بُری مرگ و عزا از آسمان می‌بارد. به نفرین مویه کنی زمین و آسمان و پشت هر مردی می‌لرزد که او نیز از دامان مادری برخاسته‌است. انگشت به چشمه و چاه می‌زنی و آب جریان می‌یابد در این تفتیده‌فلاتِ کهن... نگاه کنید ببینید چقدر در افسانه‌ها و اساطیرمان قصه و روایت و حکایت داریم.

می‌خواستم بگویم حواس‌مان بیشتر به خانم‌ها باشد. اگر آن‌ها را نمی‌فهمیم، این کوتاهی قد فهم ماست. این نقص را با مهر و مراقبت و توجه بیشتر جبران کنیم.

یادداشت مرتبط:
• زیر آسمان تهران
• زن و زنانگی
• کُنش و واکنش
• زنان در شرایط بحرانی

در آستان بلوغ | #جامعه

🔸آلودگی شیمیایی با دی‌اکسید نیتروژن

در ایام اخیر شاید شما هم دچار عوارضی مثل گلودرد یا خارش گلو، آب‌ریزش بینی، سوزش چشم و تنگی نفس شده یا کسانی را با این مشکلات دیده باشید. چون چند نفر را با این عوارض دیدم و خودم هم به سختی دچار این مشکلات شدم ترجیح دادم موضوع را به‌طور عمومی مطرح کنم، شاید برای دوستان مفید باشد.

چون ممکن‌ست شرح موضوع خارج از حوصلهٔ همه باشد به طور خلاصه این عوارض می‌تواند در اثر گازهای شیمیایی حاصل از سوختن سوخت موشک‌ها باشد. اما چرا همه این‌ عوارض را بروز نداده‌اند؟ چون بعضی بیماری‌ها یا مشکلات زمینه‌ای مثل آلودگی‌های شیمیایی زمان جنگ، آسم، برونشیت (جیر-جیر کردن ریه هنگام تنفس و خصوصاٌ در انتهای بازدم نشانهٔ برونشیت یا ترکیدن حباب‌های ریه و آسیب دائمی به بافت ریه است) یا حتی سابقهٔ کرونا با آسیب‌های ریوی دارند. در واقع همهٔ کسانی که نمونه‌های من هستند سابقهٔ کرونا هم داشته‌اند!

اما برای توضیح بیشتر باید گفت سوخت موشک چه هنگام شلیک و چه در صورت آتش‌سوزی در جریان برخی انفجارها در مراکز نظامی یا انبارهای سوخت موشکی، به‌ویژه در سامانه‌های پیشران فضایی یا موشک‌های بالستیک، گاهی دود غلیظی با رنگ نارنجی یا قهوه‌ای مایل به قرمز در آسمان مشاهده می‌شود. این پدیده تنها یک جلوه بصری نیست، بلکه نشانه‌ای هشداردهنده از حضور گازهای سمی در هواست که می‌توانند پیامدهای جدی برای سلامت انسان و محیط زیست به دنبال داشته باشند. منشأ اصلی این دود نارنجی، ترکیبات نیتروژن اکسید، به‌ویژه دی‌اکسید نیتروژن (NO2) است که از اجزای کلیدی سوخت‌های موشکی مایع محسوب می‌شود.
دی‌اکسید نیتروژن (NO2) گازی بسیار سمی، با بوی تند و خورنده است که در غلظت‌های بالا در ریه می‌تواند به سرعت باعث تحریک دستگاه تنفس شود. در مواجهه حاد با NO2 افراد ممکن است دچار علائمی چون سوزش در بینی و گلو، سرفه شدید، تنگی نفس و درد قفسه سینه شوند. در موارد شدیدتر، حتی تماس کوتاه‌مدت می‌تواند به التهاب ریوی، تجمع مایع در ریه (ادم ریوی) و در برخی موارد نادر، مرگ منجر شود. این گاز به دلیل جرم مولکولی نسبتاً بالا، بیشتر در نزدیکی سطح زمین باقی می‌ماند و بنابراین می‌تواند جمعیت محلی را در معرض مستقیم قرار دهد.
مکانیسم اثر دی‌اکسید نیتروژن در بدن انسان پیچیده اما شناخته‌شده است. این گاز پس از ورود به سیستم تنفسی، در مجاورت رطوبت موجود در ریه به اسید نیتریک (HNO3) و اسید نیترو (HNO2) تبدیل می‌شود. این اسیدها بسیار خورنده‌اند و بافت‌های ظریف پوشاننده مجاری تنفسی را تخریب می‌کنند. در نتیجه، سیستم ایمنی بدن درگیر یک واکنش التهابی شدید می‌شود که می‌تواند به کاهش ظرفیت تنفسی و آسیب‌های دائمی در بافت ریه منجر شود. مواجهه مکرر یا طولانی‌مدت با مقادیر پایین‌تر NO2 نیز با افزایش احتمال ابتلا به آسم، برونشیت مزمن، و بیماری انسدادی مزمن ریوی (COPD) در ارتباط است.
یکی از نگرانی‌های مهم در چنین مواردی، امکان گسترش گاز در مناطق مسکونی اطراف است. بسته به شدت انفجار، میزان مواد نشت‌یافته و شرایط جوی مانند سرعت و جهت باد، این گاز می‌تواند در شعاعی چند کیلومتری گسترش یابد. بنابراین، در زمان وقوع چنین انفجارهایی، رعایت پروتکل‌های پدافند غیرعامل و ایمنی شیمیایی بسیار حیاتی است. مردم باید فورا از منطقه دور شوند، در فضاهای بسته پناه بگیرند، پنجره‌ها را ببندند، و در صورت دسترسی از ماسک‌های فیلتردار مناسب (مانند ماسک N95 یا ماسک‌های مجهز به فیلتر شیمیایی) استفاده کنند.
برای نمونه در انفجار سال ۲۰۲۰ در بندر بیروت نیز چنین دود نارنجی دیده شد که منشأ آن را نیترات آمونیوم و ترکیبات نیتروژن‌دار اعلام کردند.

یادداشت مرتبط:
• ماسک تنفسی کربن فعال

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه

🔸خورند

...آدم‌ها توی دل و جونشون چاله چوله‌های مختلفی دارند و البته که کسی وظیفه نداره بیاد اون‌ها رو برای آدم پر کنه. یک زن ممکنه گاهی بخواد یا نیاز داشته باشه یک ملکه باشه، گاهی یه دختربچه کوچولو، گاهی یه معشوقه یا شاید گاهی همون که میگن توی تخت... یک مرد هم گاهی باید مردی قوی و مقتدر و حامی باشد، گاهی یک عاشق ستایشگر زن، گاهی یک پسربچه که به دامن مادرش پناه می‌برد، گاهی یه لودهٔ مسخره برای او و یه آقای محترم و باوقار پیش دیگران... اما مهم‌تر از همه اینه که جفت هم باشند. هم را بلد باشند. تن هم را... حرف هم را... نگاه هم را... زبان هم را... و اشارات و بل‌که ناگفته‌های هم را...
فراهانی‌ها یک واژه‌ای دارند می‌گویند خورَند. آدم‌ها خوبه خورند هم باشند و دو سر یک رابطه واجب‌تر و لازم‌تر.

در یک رابطه اگر دیدید لقمهٔ دهان هم نیستید، اگر خورند هم نبودید، خیلی دوستانه تمامش کنید، قبل از آن‌که به رابطه‌ای بیمار و سمی تبدیل شود و عمر و جان هم را بجوید و هم را تباه کنید.

در آستان بلوغ | #خلوت‌خانه | #جامعه

🔸خان

...خان پر آرخالق رو زد شال کمرش، قطار فشنگ بست، تفنگ دسته نقره‌ش رو حمایل کرد، کلاهش رو به سر محکم کرد، نشست به اسب کهرش و رفت جنگ... زنای ایل خنج به صورت کشیدند و گیسو پریشان کردند که خان غضب کرده، تا خون نکنه برنمی‌گرده... مردای ایل دستپاچه افتادن به هولُ بلای جنگ. بزرگان ایل گفتند خان برو، خدا پشت و پناهت. برو تا هوا برشون نداره که ایل مرد نداره... این خاک و خانه و کوه و دشت و بیابون صاحب نداره...
خان سر تپه، سواره به غروب خون‌گرفته خیره شده و سر سبیل مردونه‌اش رو به دندون می‌گزید!

توی دلم می‌گم خان... قربون غیرتت، فدای معرفت و مردونگیت، پشت و پناه و شرف ایل... صفای سیاه‌چادر... حرمت آتشدان... سوی چراغ... و اشک دیگه امان نمیده... 🥺😢

خدایا ایل و این خاک و خانه را خودت حفظ کن!

در آستان بلوغ | #جامعه | #داستان‌خانه

🔸جان

تا اینترنت را دوباره به فنا نداده‌اند و هنوز نفَسی هست این را هم گفته باشیم که آن مسئول و سیاست‌گذار و مجری دلقک مهوعی که امروز گزارش می‌دهد چند نفر فلان و بهمان کجا و کجا کشته شدند همان احمقی‌ست که تا هفتهٔ پیش آن‌وری‌ها را مسخره می‌کرد که از ترس به پناهگاه‌ها می‌روند. سگ هاری که ۷۰ سال است پاچهٔ همه را می‌گیرد، ۷۰ سال هم هست که تأسیسات دفاعی و پناهگاه هم ساخته‌.
این‌جا اما اگر جنگ نیست، این‌همه بمب و موشک و پهپاد بالای سرمان چه می‌کنند؟ اگر جنگ است، اعلام خطر و پناهگاه و دفاع‌مان کو؟

در آستان بلوغ | #جامعه | #سیاست‌خانه

🔸نفوذ

راستی این پیام را یادتان هست؟ عرض کردم که برای جمع‌آوری اطلاعات عمومی و اجتماعی شاید اما برای جذب جاسوس حرفه‌ای کاری احمقانه است. ظاهراً بعضی از کسانی که در ایام اخیر به عنوان جاسوس اعدام شدند، از طریق چنین آگهی‌هایی جذب شده‌بودند.
اما باید هشیار بود که به دار کشیدن عجولانهٔ چند بیچارهٔ دو سر طلای از جهت امنیتی بی‌ارزش به معنی بستن راه نفوذ و جاسوسی نیست. وقتی جاسوس‌ها و نفوذی‌های واقعی را نمی‌توان در امنیتی‌ترین موقعیت‌های کشور یافت، نمایش آن را که می‌شود در کوچه و خیابان و کف جامعه اکران کرد...

یادداشت‌های مرتبط:
• ستون پنجم
• احمق یا مغرض

منبع | در آستان بلوغ | #عملیات_روانی | #جامعه

🔸آگاه

به گفتگوی نخست‌وزیر عراق با بی‌بی‌سی فارسی توجه کنید... در دقيقهٔ سوم می‌گوید:
از ۴۸ ساعت قبل از آغاز حمله، همهٔ برآوردهای امنیتی، سیاسی و رسانه‌ای حاکی از نزدیک بودن یک اقدام نظامی بود و ما هشدارهای لازم را به همسایگان‌مان داده بودیم.
حالا سئوال این‌ست که اگر این حرف درست باشد دفاع از کشور و مردم پیش‌کش، آقایان حضرات برای حفظ خودشان چه کردند که طی چند موج اول حمله سه رده فرماندهی نظامی و دانشمندان کشور از دست نروند؟ گروه‌های مسلح عراقی مورد حمایت ایران که قرار بود در آن‌جا بجنگند که در این‌جا نجنگیم چطور؟ آن‌ها که می‌دانستند زدند به قوزک پای چپ و به آن‌ها که نمی‌دانستند هشدار نداده‌بودند یا کلا همگی دایورت کرده بودند؟

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه

🔸صبح به خیر تهران

هفتم آذرماه سال قبل نوشتم صباح‌الخیر یابیروت، اما برای آن که نخواهد بشنود و درس بگیرد شاید بشود گفت صباح‌الخیر یاطهران!

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه

🔸یادها

در این هاگیرواگیرِ نفوذ و جاسوس‌بازی ضمن قرائت فاتحه برای نادرخان طالب‌زاده بد نیست یک یادی هم بکنیم از سرکار خانم شکدم... راستی از بزرگوار چه خبر؟!

یادداشت مرتبط:
• هنرمندان حامی روحانی و رئیسی
• نفوذ
• یک نکتهٔ مهم | سهند ایرانمهر

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه

🔸رجزخوانان
به نقل از استاد مسعود باب‌الحوائجی

گویند سگی در تیرگی شب به منزل شاعری بزدل درآمد که او و همسرش به شتاب از خانه بیرون شدند. شاعر شمشیر برکشید و شروع کرد به تکبیر گفتن و نعره می‌زد: «إن وعد الله حق» بی‌گمان وعدهٔ الهی راست باشد. چندان‌که ساکنان محل گردآمدند و جویای احوال شدند که تو را چه شده؟
گفت: دشمنی ستیهنده، حرمت خانه‌ام درشکسته و اینک در منزلم آرمیده‌است. سپس فریاد زد: کای مرد! اگر اهل مبارزه‌ای از منزلم بیرون بیا که من «أبوالمُبارزانم» وگر قصد و نیت به صلح داری بیا که من از صلح‌جویانم. و همچنان شمشیر می‌چرخاند و به در و دیوار خانه می‌کوبید.
در این میان سگ کز همهمهٔ مردم بو برده‌بود، از خانه بیرون شد و به آرامی راه خود پیش گرفت. شاعر اما با دیدن سگ شمشیر از کف بیفکند وز ترس نقش زمین شد و گفت: سپاس خدای را که تو را به صورت سگی مسخ کرد و ما را از نبرد با تو رهانید.

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #کتاب‌خانه

🔸مقاومت محض، تسلیم محض

چگونه کشوری که تسلیم در فرهنگش تعریف نشده‌ و سربازانش حملات انتحاری انجام می‌دادند، مجبور به تسلیم بی‌قیدُ شرط شد؟
داستان تسلیم بی قیدُ شرط ژاپن در جنگ جهانی دوم؛ از انقلاب میجی ۱۸۶۸ و تبدیل کشوری منزوی به امپراتوری مهاجم تا بمب‌های اتمی هیروشیما و ناگازاکی. پشت صحنه تصمیمات سرنوشت‌ساز در کاخ امپراتور، جلسات محرمانه شورای عالی جنگ، و نقش امپراتور هیروهیتو در شکستن سکوت قرن‌ها.

لینک مرتبط:
• امپراتور و ژنرال مک‌آرتور

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه

گوجه‌گیلاسیِ اندرویدی

در آستان بلوغ | #عکس‌خانه

گوجه‌گیلاسیِ خودبادمجان‌پندار

در آستان بلوغ | #عکس‌خانه

🔸استحالهٔ اسب به خر

از هوش مصنوعی گوگل می‌پرسم تبدیل اسب به خر یعنی چه؟ بزرگوار خیلی با حوصله، جوری که حالی من بشود فرمایش می‌کند:

تبدیل اسب به خر در واقع یک اصطلاح کنایی است و منظور از آن این است که فردی با استعداد و توانایی بالا، به فردی معمولی و کم‌توان تبدیل شود. این اصطلاح معمولاً برای توصیف شرایطی استفاده می‌شود که در آن یک شخص با وجود پتانسیل، به دلیل عوامل مختلف، از جمله شرایط محیطی، کم‌کاری، یا عدم استفاده از توانایی‌های خود، به فردی بی‌اهمیت و کم‌فایده تبدیل می‌شود.
تبدیل اسب به خر یک فرآیند نیست که بتوان آن را به صورت گام به گام آموزش داد، بلکه بیشتر یک نتیجه است که به عوامل مختلفی بستگی دارد. این عوامل می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

شرایط محیطی:
محیطی که فرد در آن زندگی می‌کند می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت و توانایی‌های او داشته باشد. اگر محیط از نظر اجتماعی، اقتصادی و آموزشی مناسب نباشد، فرد ممکن است نتواند استعدادهای خود را شکوفا کند و به فردی کم‌توان تبدیل شود.

انگیزه و اراده:
انگیزه و اراده فرد برای پیشرفت و یادگیری نیز نقش مهمی در این فرآیند دارد. اگر فرد انگیزه کافی برای تلاش و پیشرفت نداشته باشد، ممکن است به راحتی درجا بزند و به فردی کم‌توان تبدیل شود.

آموزش و پرورش:
آموزش و پرورش مناسب می‌تواند به فرد کمک کند تا استعدادهای خود را بشناسد و آنها را پرورش دهد. اگر فرد از آموزش مناسبی برخوردار نباشد، ممکن است نتواند از توانایی‌های خود به درستی استفاده کند و به فردی کم‌توان تبدیل شود.

استفاده از استعدادها:
استفاده از استعدادها و توانایی‌ها می‌تواند به فرد کمک کند تا به فردی موفق و مفید تبدیل شود. اگر فرد از استعدادهای خود استفاده نکند، ممکن است به مرور زمان آنها را از دست بدهد و به فردی کم‌توان تبدیل شود.

بنابراین، برای جلوگیری از تبدیل شدن یک اسب به خر، باید به این عوامل توجه کرد و تلاش کرد تا فرد در محیط مناسبی قرار گیرد، انگیزه و اراده کافی برای پیشرفت داشته باشد، آموزش مناسبی ببیند و از استعدادهای خود به درستی استفاده کند.

بیشتر که فکر می‌کنم می‌بینم بزرگوار چه جواب قابل‌تأملی داده‌اند. ظاهرا جناب دکتر ناصر کرمی گزین‌گویه‌هایی با عنوان "خودآموزتبدیل اسب به خر" در ایکس دارند:

• بفرستش به پیست اسب‌دوانی، اما برای تماشای مسابقهٔ خرها. عادتش بده علاقمند بشود به این مسابقه. دل‌نگران اول یا دوم شدن این خر یا آن خر باشد و هرازچندگاهی که خر دلخواهش برنده می‌شود شورمستانه پایکوبی کند. کم کم یادش می‌رود آن پیست جای اسب‌هاست. از خود خرها هم بیشتر خرکیف می‌شود از نتیجهٔ مسابقهٔ آن‌ها.

• خر بزدلی را که تنها هنرش این است که زنده مانده نشانش بده و بگو راه همین است که این خر رفت.

• عسرت روزگار را بهانه بساز و قانعش کن به جای زین و افسار جل و ریسمان بر تن کند. علمای زیست شناس می‌گویند قناعت به جل حتی از عامل وراثت هم بیشتر در افزایش خرهای جهان نقش داشته است.

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه

🔸وطن ما، داور ما، جنگ ما

...البته که من هم ورزشکار نیستم، اما ورزشکاران را دوست دارم. اصل ماجرا را همه شنیده‌اید و دیگر تکرار نمی‌کنم. بعضی خوشحال شدند و تبریک گفتند، بعضی هم غیظ کردند که فلان و فلان.
می‌خواهم بگویم کسانی که مجبور به مهاجرت شده‌اند بی‌وطن و خائن و نیستند. چه بسیار کسان که می‌شناسیم و به هزار دلیل ناچار به مهاجرت‌شان کردند و حالا هم در اولین فرصت باز خواهندگشت، این را همه می‌دانند. بی‌وطن کسانی هستند که شاعر و نویسنده و هنر و هنرمند و آهنگ‌ساز و نوازنده و یک ملتی را پیر کردند و فرسودند و حالا که مرگ و موشک تا پشت گردن‌شان آمده وطن‌دردشان عود کرده و ایران ایران می‌خوانند. این مردم فراموش نکرده‌اند نشاندن امت به جای ملت را...
به نظرم آقای فغانی از مفاخر این مُلک و ملت هستند، مثل خیلی‌های دیگر؛ جنگ و دشمن و وطن را هم خوب می‌دانند و می‌شناسند. این سیاست است که به مردان و زنان بزرگ و دانا و توانا و فرهیخته نیاز دارد و از آنان آبرو و عزت می‌گيرد. اگر علی‌رضای فغانی از گرفتن نشان و مدال از شخص ترامپ دوری نمی‌کند برای این‌ست که این جنگ را جنگ خودش نمی‌داند، مثل خیلی‌های دیگر.

دقیقا هشت‌ماهُ‌نیم پیش، در یادداشت کار ناتمام، روزی که گفتم "مردم این جنگ را جنگ خودشان نمی‌دانند و پای دشمن را به این خانه باز نکنید" یادتان هست؟

یادداشت مرتبط:
• چشم در چشم
• کار ناتمام
• فرار مغزها

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه