سلام به کاربر 83 من هم همین مشکل رو چند سال داشتم .که واقعا اذیت شدم .به خاطر استرسم ،یه دکتر عمومی بهم پیشنهاد داد که پیش دکتر اعصاب و روان برم  .شرایطم رو برای دکتر اعصاب توضیح دادم دکتر برام دارو نورتریپ... 10 نوشت که الان روزی دو بار میخورم، یک بار صبح ،یکبار نزدیک شب . البته  اولش به مدت سه ماه روزی یک بار خوردم .جواب نداد سر درد کمتر شده بود اما بازم داشتم .دفعه بعد که براش توضیح دادم ،بهم گفت روزی بار بخور ببین چطوره ؟ به خاطر همون الان باید روزی دوبار بخورم که خداروشکر جواب داد . و یه چیز دیگه هم هست الان سعی میکنم تو کارهام آرامش داشته باشم و استرس نگیرم . پیشنهاد میکنم شما هم به دکتر اعصاب و روان مراجعه کنید نه مغز و اعصاب.
سلام خانم ۱۰۹ لازم نیست از پس‌انداز شما کسی خبر داشته باشه(حتی پدر و مادر ) یه حساب باز کنید پول بریزید وقتی مقدار پول زیاد شد طلا بخرید بزارید صندق امانت بانک یا جای مخفی داخل خونه ولی حواستون به دزد باشه اگه داخل خونه میزارید
سلام کاربر ۱۰۵ شما باید شماره ماشین بر میداشتی ازشون شکایت میکردید دوربین راهنمایی رانندگی هم بوده پزشک قانونی هم میرفتید برای جای زخم نامه می‌گرفتید میزاشتی روی شکایت الان مردم میترسن بیان وسط دعوا چون چاقو و صلاح سرد دارن به مردم هم حق بدید که تو دعوا شرکت نکنن
۱۰۵ با سلام...بعضی دوستان راهنمایی هایی کردند من فقط خواستم ازتون تشکر زیاد کنم که این اتفاقی که براتون افتاده را اینجا مطرح کردید و باعث شدید چشم و گوشمون کمی باز بشه و اگر مشابه این اتفاق برای خودم و خانوادمون افتاد شوکه نشیم. من احساس شما رو درک می کنم دعوا حتی داخل خانه و با خانواده هم روح و روان آدمو به هم می ریزه چه برسه به وسط خیابون جلوی مردم جلوی چشم بچت..خدا رو شکر کن که سلامتید  بالاخره دور و بر ما پر از اتفاقای بد و آدم‌های بد هست .💔
کاربر ۱۰۹
دوست عزیز پس انداز مخفی یعنی همسرتون اصلا ندونن شما همچین پولی دارین چه برسه به میزانش
یه حساب که کسی ازش خبر نداره باز کنید و کارتش رو هم به کسی نشون ندین.پس انداز هاتون رو داخلش بریزید و هروقت به اندازه ای شد که تونستید باهاش یه تکه طلا شکسته از جای مطمئن یا طلا دست دوم حتی در حد ۱ گرم بخرید و قایم کنید.
من خودمم شاغلم خرج و مخارج لباس و لوازم آرایش و ...رو میدم و گاهی هم به دلخواهم برای خونه خرید میکنم اما از روز اول با همسرم شرط گذاشتم که هیچ وقت از موجودی کارتم نپرسه و این یه رازه و اون هم هیچ وقت کنجکاوی نکرد.
من دو مدل پس انداز دارم مدل اول پس اندازی هست که وقت خرید خونه و ماشین رو کردم و دادم به همسرم و ایشون هم به همون نسبت از سهم خونه سه دنگ به نامم کرد و یه بار دیگه چون ماشینمون گرون هست و همسرم حساس برای خرید و کارهای روزمره سختش میشد پس اندازم رو دادم و یه تیبا به نام خودم برام خرید و ‌کا های روزمره رو ایشون باهاش انجام میده و بابت ماشین خیالش راحته.منم پس اندازام الکی خرج نشدن.
نوع دوم پس اندازم که خب مبلغش کم تر بود رو هرگز رو نکردم و سعی میکنم هرماه حداقل در حد یک گرمم که شده طلا شکسته بخرم.وقتی طلاها حدود ۱۵ گرم میشن میرم تبدیل میکنم به طلای دست دوم مثلا زنجیر و دستبند و غیره و خورد خورد تونستم با بقیه ی طلاها حدود ۱۴۰ گرم طلا داشته باشم که همسرم فقط از ۱۰۰ گرمی که با هم خریدیم قبلا خبر داره.
راستش طلا دست دوم ها رو خورد خورد جمع میکنم برای آینده ی پسرم که ایشالا ماه دیگه به دنیا میاد.که بعدها برای دانشگاه و ازدواج و غیره همه رو یک جا بهش هدیه کنم یا اینکه بتونیم یه خونه ی نقلی براش بخریم کمی خیالم از آیندش راحت باشه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دكتر آذرتاش: دلنوشته ها
باسلام خدمت همگی،ببخشید اصلا حالم خوب نیس چند شب پیش باشوهرم و دختر۴سالم داشتیم واسه خرید میرفتیم ک بعدی اقایی ک درحین رانندگی بود ماهم داخل ماشین بودیم ب همسرم فحش میدن همسرم گفت هرچی میگی خودتی بعد افتادیم پشت چراغ قرمز اقاهه ازتوماشین پیاده شد شوهرمنم کشوند…
سلام خانمها....خطاب به اون خانمی که توی خیابون مورد ضرب وشتم قرارگرفته...نمیخوام مثل بقیه اعضاراهکاربهت بدم یابگم چرا شماره پلاکوبرنداشتی.شمارونمیشناسم ولی مثل یه خواهرهمین الان دوست دارم محکم بغلت کنم....بگم عیب نداره ادمای روان پریش زیادی هستن توجامعه که متاسفانه توسط افراد روان پریش ترازخودشو تربیت وبزرگ شدن...میدونم خیلی سخته خیلی دردناکه من درکت نمیکنم چون جای تونبودم ولی باهات همدردی میکنم.بشین یه دل سیررررگریه کن.بعدیه حموم برو همزمان که دوش میگیری توی ذهنت تصورکن تمام اون اتفاقات وصحنه ها همراه اب میره توی چاه حموم.درضمن ابروی شمانرفته کاری نکردی که...بهش فکرنکن.فیلم ببین که یادت بره...عوض اینکه به اون ادمای دیوانه نابهنجارفکرکنی به کسایی فکرکن که توی کانالن وباهات همدردی کردن..به ادمای مهربون که دوست دارن...به منی که ساعت 2ونیم نصف شب دارم به ادمین پیام میدم تابه تودلدا ری بدم...با اینکه دخترم امروز واکسن زده ومن دوشبه نخوابیدم😅😅😅😅😅😅یکی باید خودمو اروم کنه😅😅😅😅
سلام و وقت بخیر خدمت دوستان کارشناسان محترم کانال
چند سال پیش ک عضو کانال شدم اولین چیزی ک نظرمو جلب کرد گفته های خانم دکتر در رابطه با پس انداز بود

من توی روستا زندگی میکنم حدود 8سال ک کم کم پس انداز کردم ولی همسرم اصلا از پس انداز من اطلاعی ندارن

هر مبلغی توی سال جمع میشد رو میدادم خواهرم برام طلای دست دوم می‌خرید تا الان حدود 25گرم طلا دارم ک ب عنوان پس انداز مخفی من هست .
پس انداز من طوری بود ک وقتی خریدی داشتم همسرم ب من 400هزار تومان میداد من 300تومان خرج میکردم 100 برای پس انداز نگه میداشتم .


نکته ی بعدی باز هم ب حرف خانم دکتر گوش دادم گفتن ک باید یه شغل و هنری داشته باشیم
  من چون همسرم اصلا ب کار کردن خانم اعتقادی نداره و هیچ جوره راضی نمیشد مغازه  بزنه برام یا کاری بکنم
شروع کردم ب فروش آنلاین  دو ساله تمام  تلاشمو کردم ک مشتریا از کارم راضی باشم
بهترین کیفیت و مناسبترین قیمت ها رو در اختیارشون گذاشتم تا مشتری ثابت بشن الحمدلله تا الان موفق بودم
فروشم هرچند کمه ولی من باز تلاشمو ادامه میدم .
ممنون از کانال خوبتون
سلامتی و موفقیت رو برای تک تک هموطنان عزیزم دارم🌸
کاربر ۱۰۵
منم تجربه چنین اتفاقی رو دارم. عزیزم میدونم اذیت شدید.  اما اتفاقیه که پیش اومده. با قهر کردن با همسرتون و سرد کردن روابط تان ، سختی هضم این اتفاق بیشتر میشه.
سعی کنید هربار فکرش میاد تو ذهن تون حواستون رو پرت کنید . شمع تو خونه روشن کنید . گل بخرید . حال و هوای خانه رو عوض کنید با چیزهای ساده و کوچک . سخته اما بخاطر فرزندتان این کار رو بکنید تا به مرور رو به فراموشی بره...


عزیزم خدا همیشه هست. دنیا پر از آدم های جاهل و دیوانه است که گاها با اشتباهاتشان زندگی دیگران هم تحت تاثیر قرار میدن. مراقب زندگی خودتان باشید عزیزم

زودتر برای خوب شدن حالتان اقدامی انجام بدید
دیگه راجع به این موضوع هم با کسی حرف نزنید
سلام
خدمت عزیزان ،خانم دکترگل،ودوستان مجازی خوبم...
لطفاجواب پیام منوبدین تابتونم تصمیم جدی بگیرم..من شوهرم فوت کرده تقریبا سه سالی میشه بایکی درارتباط بودم الان ایشون نامزد کرده ولی اصرار داره که منم همچنان در زندگیش بمونم،هرچقدمیگم،دلیل میارم ولی حرف خودشومیزنه نمیتونم باهاش کناربیام...
هرچند من تصمیموگرفتم برای جداشدن ولی دوستدارم نظرشماروهم بدونیم قاطع کنارش بزارم،باحرفاتون روحیه بگیرم محکمتربشم نسبت به تصمیمم..‌ممنون از راهنماییتون🙏


#111
سلام
دوست گرامی۱۱۱ بهترین تصمیم رو گرفتید چون اول وجدان دارید ،دوم چرا به همنوع خود خیانت کنید و...
این آقا هم خرما رو میخواد هم خدارو

مرد بود نامزد نمیکرد با شما ازدواج میکرد

اینکه بهونه های مختلف بیارن که خانواده هم نمیپذیره و ... همه بهونه اس

دختر خاله‌ام سن کم بیوه شد با یه بچه
پسری میخواستش ،۶ سال طول کشید وآخرش خانوادش تسلیم شدن و امسال عروسی مجلل گرفت و باهم رفتن زیر یه سقف
من واقعا عشق برنده شد
اونم تو محیط کوچیک ،اونم محیطی که پذیرش چنین موضوع رو نداره که پسر مجرد با خانم بیوه با وجود بچه ازدواج کنه
دوست عزیز میدونم ارزش شما بیشتر ازاینهاست
شک نکنید خدا یه کیس عالی پیش روتون میزاره در پاداش خیانت نکردن به همنوع خودت

موفق باشی ❤️
سلام خوبید من مشکلی ندارم فقط ناراحتم و احتیاج به دلجویی دارم 😔
من ۳تا  خواهر دارم که گروه داریم واسه خودمون بعد چند روز پیش خواهرم یه مسئله ای رو گفت که در مورد کار بود که دوستش بهش میشنهاد داده بود منم به خواهرم گفتم که اگر کار خوبی بود به تو پیشنهاد نمیدادن اول خودشون میرفتن .خواهرم هم بخاطر همین حرفم برگشت کلی حرف بارم کرد یه چیزایی گفت که دلم شکست گفت تو خونه نشینی فقط از کار ظرف شستن و جارو زدنو بلدی .من خیلی دلم شکست گفتم چی میگی مگه من چی گفتم (((خواهرم خیلی رو دوستاش حساسه)))همیشه هم دوستاش بهش ضربه میزنن ولی بازم طرفدارشونه .خلاصه منم گفتم داری توهین میکنی بهم چه طرز حرف زدنه و اینا


بعد برگشت گفت تو همیشه دخالت میکنی فضولی میکنی  . بخدای بالا سر من هیچ وقت تو زندگیش دخالت نکردم .منظورش مادرمه
مادرم هر موقع میخواد با کسی حرف بزنه با تیکه و طعنه حرفاشو میزنه

چون من هفته ای یکبار میرم خونش فکر میکنه من مادرم پر میکنم که بره بهش بگه
بعد اون یکی خواهرمم طرف من در نیومد بگه منم اونجا بودم همچین چیزی نگفته منم گفتم چرا نمیگی گفت اره دوست داری بیام طرفداریتو بکنم که دلت خنک بشه اخه این چه طرز حرف زدنه  خوب یه چیزی بگو که از من ناراحت نشه نه که خودتو بی طرف بگیری بعد بگی به من مربوط نیست 😔بخدا همین خواهرم هر موقع دلش پر بود از خانواده شوهرش من نشستم به حرفاش گوش دادم که خودشو خالی کنه  که نخاد سر شوهر بچه ها و شوهرش خالی کنه 🥹🥹
به همون خدای بالا سر شاهد یکبارم در موردش حرف نزدم فقط نمیدونم چرا مادرم بعد رفتن من حرفاشو میزنه که اونا فکر کنن من گفتم اینا رو ...مادرم مثلا میخواد دلسوزی کنه با توپ و تشر حرفاشو میزنه همیشه هم بعد رفتن من .من نمیدونم چه گناهی کردم که انقدر بدبختم و باید از خواهرم حرف و تهمت بشنوم .حتی مادرمم رعایت نمیکنه .از این که بهم در مورد کار همسرش تهمت زده واقعا ناراحتم .حتی بهم میگه تو وقتی ناراحتی منو میبینی دلت خنک میشه اخه این چه حرفیه مگه میشه خواهری از ناراحتی خواهرش دلش خنک بشه 😔😔.من جز خوبی کاری براش نکردم ولی اون اینجوری جوابمو داد .تو رو خدا به اندازه شخصیتشون بها بدین .کاش ای کاش از غریبه حرف میشندیم از خواهرام نمیشنیدم .من از دوتا خواهرام که از من کوچیک تر هم هستن واقعا دلخورم ...همیشه با این که کوچیک ترن برام بزرگی میکنن و یه عالم حرف بارم میکنن من خیلی سعی میکنم جوابشونو ندم ولی اینبار واقعا دلخور شدم .
یبار خونه مادرم بودیم خواهرم که گفت دوست داری طرفت باشم برگشت کلی چیز به بچم گفت چون دوست نداره دخترشو دعوا کنه دوست داره بچه های مردمو دعوا کنه که ی موقع به قول خودش دخترش که ملکه هست ناراحت نشه .

اون یکی خواهرمم ک هر موقع منو میبینه اصلا باهام حرف نمیزنه میره قاطی بچه ها یا کنار مادرم اصن باهام حرف نمیزنه
که اینم همه مقصر مادرمه 😔
به قران دو ماه پیش همین دوتا خواهرم دم خونه ی من دعواشون شد قهر کردن .بخدا هزار بار حرف بردم اوردم تا اشتی کنن حتی به دروغ .حالا که اشتی کردن دست به یکی کردن منو عذاب بدن  .حالا همین مادرم اگر قهر کنیم هی میگه ازتون راضی نیستم قهر یعنی چی در صورتی که خودش مصبب قهر ما میشه فقط خودش
هزار بار از این دونفر حرف شنیدم دم نزدم گفتم من بزرگترم میبخشم
ولی اینبار واقعا دلم شکست چون هر دوتاشون بهم گفتن تو وقتی ما ناراحتیم دلت خنک میشه 😔😔

این چند روز یک شب راحت نخوابیدم نمیدونم اونا چطور راحت میخوابن 😔

من همه چیو نگفتم در موردشون فقط در مورد بحثمون گفتم .


#112
دكتر آذرتاش: دلنوشته ها pinned «📌رابطتون با خانواده همسرتون خوبه؟»
سلام
در رابطه با خانوم محترم ۱۱۱ دوست گرامی بهترین تصمیم را گرفتین.و اصلا مشخصه این آقا آدم درستی هم نیست.که با وجود متاهل بودن تصمیم گرفته هنوز هم با شما رابطه داشته باشه .فقط مواظب باشین گول حرفهاش را نخورین یکوقت اون زمان هم که باهاش ارتباط داشتین هردو مجرد بودید واگر صیغه بودید مشکل شرعی نداشت الان متاهل شدن وتعهد دارن چطور چنین پیشنهادی بهتون میدن .
سلام عزیزم ۱۱۱

گلم به نظرت شما رو واسه بازیچه نمی خواد؟؟؟

آخه چرا محکم چندتا حرف قشنگ بارش نمیکنی که اگه من خوبم چرا منو نگرفتی ؟؟

اون بهت توهین کرده با ازدواجش
  قوی باش و جوری رفتار کن که جرات تماس نداشته باشه
تهدیدش کن بگو خدا شاهده زنگ بزنی به زنت میگم بزار بترسه بره پی زندگیش
یادتون باشه اگه بهشون جواب بدی یکی دیگه رو بدبخت کردید و به هم نوعت خیانت کردی اون آقا ببخشید بی تعهد ... شما پایه اش نباش
خانم   111
لطفا اول بخاطر خودت و بعد بخاطر اون دختری که دارخ با هزار امید و آرزو عروس خونه این آقا میشه بکش کنار جواب نده بلاک کن دور شو تموم شو واسش
یکی از اقوام من که تو مجردیش با همکار خانومش در ارتباط بوده و متاسفانه روابط غیر اخلاقی و زنا داشتن حدود 8 ماه پیش ازدواج کرد و رابطش رو با اون خانم قطع نکرد چند بار خانمش تو کار گاهی که شوهرش داشته و با اون خانم کار میکرده رفت و آمد میکنه و به شوهرش مشکوک میشه گوشیشو رو ضبط صدا میذاره و میره و دستگیرش میشه که بله درست حدس زده ولی خوب این دلیل محکمی نبوده دفعه بعد رو حالت فیلمبرداری میذاره یه گوشه ای و میره بعد میبره به پدر شوهر مادر شوهرش نشون میده اون احمقها هم بهش میگن تو نمیتونی واسه ما پاپوش درست کنی دختر هم جمع میکنه میره خونه باباش چهار ماه میگذره و اینا سراغی ازش نمیگیرن که تو اصلا وجود داشتی یا نه بعد 4 ماه دختر مسئله رو باز میکنه و آبروی شوهر و خانواده شوهرشو میبره کلا 4 ماه با شوهرش زندگی کرد الانم دارن طلاق میگیرن
نکنننین خانما به همجنس خودتون خیانت نکنید من تا دو سه هفته بعد از شنیدن ماجرا هنگ بودم سردرد معده درد فقط دلم به حال اون دختر بیچاره میسوخت که چطور زندگیش به باد رفت
درود بر ادمین بزرگوار ودوستان عزیز
خطاب به کاربر ۱۰۵ دوست عزیز وقتی دلنوشته شما رو خوندم یادم به اتفاقی که چند سال پیش برای خودمون افتاد افتادم. چند سال پیش دانشجو بودم وباردار هنگامی که همسرم داشت بنده رو میرسوند دانشگاه تو مسیر نزدیک بود یه ماشین با ما برخورد کنه که همسرم بوق زدن که تو دور زدن تقاطع یه اقای از ماشین پیاده شدند وشروع به فحاشی کردند ویقه همسرم رو گرفتن وبه زور از ماشین پایین کشیدن وشروع به کتک زدن کردند  ومن تو ماشین حالم بد شد اصلا نتونستم پیاده بشم وچون همسرم دیدند من ترسیدم هیچ اقدامی نکردند وپس از جدا کردن ایشون ما رو تعقب وتهدید وفحاشی کردند وفردا دیدیم یه احضاریه دم خونمون امد که من وهمسرم ایشون رو کتک زدیم .ایشون خود زنی کرده بودند وتو کلانتری تهدید کردند که یا به خوبی ۱۰ میلیون بهم میدید یا بیچاره تون میکنم چون ما بیگناه بودیم زیر بار نرفتیم .وبا اینکه خودشون اعتراف کرده بودند که ما رو تهدید وفحاشی کردند وتمام شواهد با ما بود وبنده به پزشکی قانونی مراجع دادند که ببیند واقعا باردارم یا نه وبه خاطر تمام این استرس ها وترس های که به من وارد شد بچه م رو از دست دادم وتو دادگاه متوجه شدیم دایی این شخص تو داداگاه کاره ای هستند واین شخص به همین روش همه رو سر کیسه میکنه .وقاضی  حق به ایشون دادن ودیه بریدن .من آسیب زیادی دیدم وبچه م رو دو سه ماه بعد از این اتفاق در ماه ۷ بارداری  از دست دادم وافسردگی گرفتم هیچ موقع این اتفاق رو فراموش نکردم ووقتی سوار میشینم ترس دارم اگر از اون قسمت رد بشیم تمام عضلاتم  ناخود اگاه سفت میشه.
منم پولی که بابت دیه دادیم وناحقی شد اون شخص رو از ته دل نفرین کردم واون قاضی رو هیچ وقت نمیبخشم امیدوارم خدا ازش نگذره . بانوی عزیز این اشخاص واقعا بیمار هستند همسرتون رو مقصر ندونید  شما ترسیده اید وشوکه شده اید. تو کلانتری دیدم پدری رو که فقط تو یه کلانتری ۴ پرونده داشت که بچه هاش رو به عمد جلو ماشین ها مینداخت که دیه بگیره.همیشه فکر میکردم قانون طرف حقه ولی با اتفاقی که برام افتاد دیدم همیشه افراد ساده مورد ظلم قرار میگیرن وحق با کسی که پارتی داشته باشه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/05/14 06:32:30
Back to Top
HTML Embed Code: