دکترسیّدعلی جوادی
"يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ إِلَيهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون"(سجده ۵) 🔶اهلتمدن، با درک وجودی «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» در مراتب توحیدی افعالی و صفاتی و اسمائی، واجد…
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹)
🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند.🔸
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او میبینم
تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
هم در آن آینه آن آینهرو میبینم
شهریار
در باور ما، مرگ و حیات حقیقی بستگی به "مرگ وحیات قلب" دارد و انکه قلبش مرده، در شمار مردگان است هرچند حواسش کارکند، پس زنده های سنگ دل و لجوج، مرده اند، و شهیدان که از دنیا رفته اند، زنده اند. یعنی فرق این دو در بود و نبود ایمانست.
و جاهل عالم نما و حاکم انحصار طلب بر سر سفره مردم، ظالمیست فرصت طلب، که خدمت برایش همچون گردوی در دست بچه ها برای بازی است نه برای خوردن، کودکان ریش سفیدی که بجای خوردن "مغز گردوی علم" با آن بازی میکنند!
اسلام موجب حفاطت شخص است و ایمان موجب سلامت شخصیت.
بی اثر بودن تبلیغ پیامبران، به خاطر ابهام در کار نیست، بلکه به خاطر کور دلی منکران است،
مثل لامپ سوخته ایکه با اتصال به هیچ برقی روشن نمیشود.
بیمار کورد دل صعب العلاج و بلکه لاعلاج است.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
دنیای به اصطلاح متمدن امروز با گرفتاری در تولیدات سطحی هوش مصنوعی و دنیای دیجیتال از درک حقیقت دور مانده!
کاربران هوش مصنوعی عموما با وجود هوشمندی مطلوب(IQ) در پی حقیقت یابی و حق گستری نیستند! از منظر نگاه طبیبانه جامعه واپسگرای امروزین نیازمند بهرهگیری از هوشمندیهای معنوی [ملکی(B-SQ) و ملکوتی(I-SQ) و جبروتی(A-SQ)]، برای پیدایش حالات و ملکات مقامات شایسه انسانی است.
محدودیتهای هوشمندی فیزیکی
سیستم هوش مصنوعی به خوراکی که گرفته محدود است و به نسبت اطلاعات(صفر و یک) نظر میدهد اما هیچوقت خلاقیت یک "انسان مشرف شده به عقل" را ندارد، هرچند اطلاعات او از صدها دانشمند ممکن است بالاتر باشد.
هیچوقت هوش مصنوعی نمیتواند یک قابلیت را بصورت ابداعی خلق کند، چون بعلت عدم ارتباط با متافیزیک(SQ،۱،۲،۳) خلاقیت نخواهد داشت و داشته هایش محدود است!.
و ممکن است همین هوش با تخریب های تعریف شده انسان ها منجر به آسیب های فراوان بشری و اجتماعی و فیزیکی حتی متافیزیکی شود.
مثل بمب اتم و ویروس کرونا و انتشار شبه علم(فیزیک بدون متافیزیک) ممکن است دنیا و برزخ و آخرت مردمان را همچون شیاطین انس و جن تسخیر و نابود کند.
درنتیجه بزرگان هوش مصنوعی دست به عصا راه میروند تا هزینه هایش بیشتر از منافع اش نشود!
ولی میشود با هوش مصنوعی در جهت مثبت هم عملکرد خیرخواهانه داشت، بشرط مدیریت انسان تمدن ساز، و الا انسان گرفتار تعلقات نفسانی و اسیر تسویلات نفس و وهم آلود با "اندیشه غربی" امروزین کلا انتفاع مادی را هدف گرفته.
در تمدن امروزین اکثر کشورها برده هستند،
عموما در خواب اند و سازمان ملل و سازمان های حقوق بشری در مسیر سکوت! و بشریت سرمایه بی پناه و گوشت قربانی اندیشه های صهیونی است. و چون اندیشه استکباری پایگاه انسانی و باور پس از مرگ ندارد، ظلم گسترش می یابد.
در صورتی که اهل تمدن الهی، بفکر سالم نگه داشتن "جسم برای ملک تا لب مرگ" و "جان برای ابدیت" در مسیر ملکوت و جبروت و لاهوت تا هاهوت است.
او میگوید: بیایید رهایی از "باتلاق وهم" برای همگان را فراهم کنیم تا دنیایی خوب برای همگان و نسل های بعد فراهم شود، که نسل آینده را از زشتی ها و پلیدی های جسم و جان منزه کنیم.
در تمدن غربی انسان ناتوان و رنجور همچون شبح متحرک است!
در مقام مثال باید گفت:
پهلوان زنده اش خوش است، ببینیم در حیاتمان چه کرده ایم که حقوق بشر امروزین اجازه میدهد جنایتکاران جنگی در تریبون سازمان ملل فرصت حضور و سخنرانی وقیحانه را بیابند؟
این چه نوع تمدن است و ما در چه روزگاری هستبم؟
باید انسان(عالم صغیر) تبدیل به کبیر شود و هستی را در اختیار گرفته و همه را یکجا ببیند و زندگیش با حکمت و عبرت رقم بخورد.
عبرت هرکسی برای دیگری درس است و حکمت شما برای من درس است که آموزش ببینم عمل کنم، هرکه فرصت عبرت گرفتن را از دست داد، زمین خوردن برایش درس ندارد و حکمت میگوید مراقب باش زمین نخوری.
⤵️2️⃣3️⃣4️⃣ ادامه
🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند.🔸
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او میبینم
تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
هم در آن آینه آن آینهرو میبینم
شهریار
در باور ما، مرگ و حیات حقیقی بستگی به "مرگ وحیات قلب" دارد و انکه قلبش مرده، در شمار مردگان است هرچند حواسش کارکند، پس زنده های سنگ دل و لجوج، مرده اند، و شهیدان که از دنیا رفته اند، زنده اند. یعنی فرق این دو در بود و نبود ایمانست.
و جاهل عالم نما و حاکم انحصار طلب بر سر سفره مردم، ظالمیست فرصت طلب، که خدمت برایش همچون گردوی در دست بچه ها برای بازی است نه برای خوردن، کودکان ریش سفیدی که بجای خوردن "مغز گردوی علم" با آن بازی میکنند!
اسلام موجب حفاطت شخص است و ایمان موجب سلامت شخصیت.
بی اثر بودن تبلیغ پیامبران، به خاطر ابهام در کار نیست، بلکه به خاطر کور دلی منکران است،
مثل لامپ سوخته ایکه با اتصال به هیچ برقی روشن نمیشود.
بیمار کورد دل صعب العلاج و بلکه لاعلاج است.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
دنیای به اصطلاح متمدن امروز با گرفتاری در تولیدات سطحی هوش مصنوعی و دنیای دیجیتال از درک حقیقت دور مانده!
کاربران هوش مصنوعی عموما با وجود هوشمندی مطلوب(IQ) در پی حقیقت یابی و حق گستری نیستند! از منظر نگاه طبیبانه جامعه واپسگرای امروزین نیازمند بهرهگیری از هوشمندیهای معنوی [ملکی(B-SQ) و ملکوتی(I-SQ) و جبروتی(A-SQ)]، برای پیدایش حالات و ملکات مقامات شایسه انسانی است.
محدودیتهای هوشمندی فیزیکی
سیستم هوش مصنوعی به خوراکی که گرفته محدود است و به نسبت اطلاعات(صفر و یک) نظر میدهد اما هیچوقت خلاقیت یک "انسان مشرف شده به عقل" را ندارد، هرچند اطلاعات او از صدها دانشمند ممکن است بالاتر باشد.
هیچوقت هوش مصنوعی نمیتواند یک قابلیت را بصورت ابداعی خلق کند، چون بعلت عدم ارتباط با متافیزیک(SQ،۱،۲،۳) خلاقیت نخواهد داشت و داشته هایش محدود است!.
و ممکن است همین هوش با تخریب های تعریف شده انسان ها منجر به آسیب های فراوان بشری و اجتماعی و فیزیکی حتی متافیزیکی شود.
مثل بمب اتم و ویروس کرونا و انتشار شبه علم(فیزیک بدون متافیزیک) ممکن است دنیا و برزخ و آخرت مردمان را همچون شیاطین انس و جن تسخیر و نابود کند.
درنتیجه بزرگان هوش مصنوعی دست به عصا راه میروند تا هزینه هایش بیشتر از منافع اش نشود!
ولی میشود با هوش مصنوعی در جهت مثبت هم عملکرد خیرخواهانه داشت، بشرط مدیریت انسان تمدن ساز، و الا انسان گرفتار تعلقات نفسانی و اسیر تسویلات نفس و وهم آلود با "اندیشه غربی" امروزین کلا انتفاع مادی را هدف گرفته.
در تمدن امروزین اکثر کشورها برده هستند،
عموما در خواب اند و سازمان ملل و سازمان های حقوق بشری در مسیر سکوت! و بشریت سرمایه بی پناه و گوشت قربانی اندیشه های صهیونی است. و چون اندیشه استکباری پایگاه انسانی و باور پس از مرگ ندارد، ظلم گسترش می یابد.
در صورتی که اهل تمدن الهی، بفکر سالم نگه داشتن "جسم برای ملک تا لب مرگ" و "جان برای ابدیت" در مسیر ملکوت و جبروت و لاهوت تا هاهوت است.
او میگوید: بیایید رهایی از "باتلاق وهم" برای همگان را فراهم کنیم تا دنیایی خوب برای همگان و نسل های بعد فراهم شود، که نسل آینده را از زشتی ها و پلیدی های جسم و جان منزه کنیم.
تمدن امروزین ما شَل است و گرفتار "وهم" و "فریب" است و فقط در پی کسب شهرت و ثروت و قدرت افراد تمامیت خواه بوده که متاسفانه انسانیتش نیز در حال دفن شدن است.
در تمدن غربی انسان ناتوان و رنجور همچون شبح متحرک است!
در مقام مثال باید گفت:
پهلوان زنده اش خوش است، ببینیم در حیاتمان چه کرده ایم که حقوق بشر امروزین اجازه میدهد جنایتکاران جنگی در تریبون سازمان ملل فرصت حضور و سخنرانی وقیحانه را بیابند؟
این چه نوع تمدن است و ما در چه روزگاری هستبم؟
باید انسان(عالم صغیر) تبدیل به کبیر شود و هستی را در اختیار گرفته و همه را یکجا ببیند و زندگیش با حکمت و عبرت رقم بخورد.
عبرت هرکسی برای دیگری درس است و حکمت شما برای من درس است که آموزش ببینم عمل کنم، هرکه فرصت عبرت گرفتن را از دست داد، زمین خوردن برایش درس ندارد و حکمت میگوید مراقب باش زمین نخوری.
⤵️2️⃣3️⃣4️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ إِلَيهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون"(سجده ۵) 🔶اهلتمدن، با درک وجودی «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» در مراتب توحیدی افعالی و صفاتی و اسمائی، واجد…
⤴️1️⃣ ادامه "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند."
آیا هوش مصنوعی(صفر و یک) میتواند از انسان(جسم و جان) پیشی بگیرد؟
باید گفت: پیشی گرفتن صرفاً در حوزههای محدود و خاص ممکن است:
۱. در سرعت پردازش دادهها
۲.در دقت محاسبات ریاضی
۳.در بازیابی اطلاعات
۴.در انجام کارهای تکراری
اما در حوزههای مربوط به حقیقت زندگی و خلقت آفاقی و انفسی و حرکت از فیزیک به متافیزیک به صورت جوهره وجودی هرگز نمیتواند پیشی بگیرد:
حوزههای غیرقابل دستیابی برای هوش مصنوعی:
۱. ادراک حضوری و شهود
۲.تفکر خلاق مبتنی بر فطرت
۳.اخلاق و معنویت
۴.اراده آزاد و اختیار
۵.عشق و محبت حقیقی
۶.درک زیباییشناسی اصیل
۷.خلق هنر مبتنی بر الهام
دیدگاه کسانی که مدعی پیشی گرفتن هوش مصنوعی از هوش حقیقی اند، معطوف به عدم شناخت مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّ بشری و مراتب ملک و ملکوت و جبروت تا هاهوت است.
از منظر تمدن سازان و حقیقت وجودی پیشبینیهای مذکور ناشی از محدودیت شناختی است که:
· هوشمندی را با پردازش اطلاعات یکی میدانند
· آگاهی را با شبیهسازی رفتار اشتباه میگیرند
· وجود را به ماده تقلیل میدهند
از دیدگاه ما:
· هوش مصنوعی در بهترین حالت عقل بالعرض است نه عقل بالذات
· دارای "ادراک حصولی" است نه "ادراک حضوری"
· مجرد ریاضی است نه مجرد تام
زمان و مکان مربوط به عالم ملک است و صفات و اسماء که به ذات برمیگردند زمان و مکان ندارند، بعلت بیکرانگی مقید به چیزی نیست.
ما همه بعد مردن از حدود زمان و مکان خارج شده و به عالم مجردات میرویم.
بقول خیام:
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم
وقتی "لباس ملکی" افتاد می بینیم "زمان و مکان" گذرا چیست!.
و ملکوت به "دهر" و جبروت به "سرمدیت" میگذرد و به شهود و توانائی جان حقیقت "قالوا بلی" را در "روز الست" می بینیم، بشرط تحقق روح مزکی و الا "روح حیوانی" کسیکه همت انسانی نکرده و اسیر وهم و خیال و "شوائب طبیعت" و "تسویلات نفس اماره" و "نوامیس امثله" بود، به جایگاه حیوان برمیگردد و ادامه حیات هرکسی در راه انتخابی او رقم میخورد.
حتی از فرشتگان نیز میتوان در عالم مجردات و بی نهایت هستی بلاتر بود. و در هستی بی تصور حق تعالی بود.
بشر امروز بداند که جانش را باید برای "ابدیت" با همین جسم و جان در حرکت جوهری رشد دهد.
پس نیازمند جسم سالمیم تا به روح سالم و کسب مفاهیم بیدار کننده برسیم و هی نو به نو شویم.
مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
صاحب دولت عشق!
در متافیزیک با پیامبران و اولیا و فرشتگان همنشین است و هر لحظه در جانش خبر می آید و دائما جانش در وصال تجلیات ملکوتی و جبروتی برای بیداری خواهد بود که امر حضرت حق تعالی را ملائک با لذت تمام میرسانند. بدبختی اینست که اسرار جان برایمان مشهود نشده و فقط به فعلیت جسم بیناییم!
رو مجرد شو مجرد را ببین
کنکاش ملکی ما برای رفتن به ملکوت است که در روح ما پنهان است، منتهی باید با پای او قدم برداشت شود، با او باشیم غصه نخواهیم داشت.
معراج، یعنی خبر پیامبر رحمت للعالمین(ص) برای رسیدن به "او ادنی"
این خبر برای همه بشریت است پس همه میتوانند در مسیر اسلام و ایمان به جایگاه الهی خود برسند
وجود همه انبیأ در جان ما هم تجلی دارد، پس هرکه به ملکوت رسید و همنشینی یافت به همانجایی که پیامبران میروند، میرود"انا بشر مثلکم یوحی الی".
روح را مزکی کنیم و در کنار آنها باشیم، روح بدون مزکی فقط همنشینی جسمی دارد، گیرنده ها را آباد کنیم تا دریافت درست شود و الا فرستنده ها سالمند.
متاسفانه شرایط زمان انبیأ و اولیا اجازه نداده که پیام انبیأ به ما برسد، بیایید "صفی الله" شده و با همه باشیم.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
در عالم حضور چون "عبد" گم شد، او ظاهر گردد، و وقتی در او باشیم او ظاهر و باطن... ماست.
گفتگوی هستی بصورت باید نباید "حکمت" و "عبرت" است
هردم بشارتهای دل از هاتف جان میرسد
هرکس که از جان بگذرد آخر به جانان میرسد
میرزا حبیب خراسانی
⤵️3️⃣ ادامه
آیا هوش مصنوعی(صفر و یک) میتواند از انسان(جسم و جان) پیشی بگیرد؟
باید گفت: پیشی گرفتن صرفاً در حوزههای محدود و خاص ممکن است:
۱. در سرعت پردازش دادهها
۲.در دقت محاسبات ریاضی
۳.در بازیابی اطلاعات
۴.در انجام کارهای تکراری
اما در حوزههای مربوط به حقیقت زندگی و خلقت آفاقی و انفسی و حرکت از فیزیک به متافیزیک به صورت جوهره وجودی هرگز نمیتواند پیشی بگیرد:
حوزههای غیرقابل دستیابی برای هوش مصنوعی:
۱. ادراک حضوری و شهود
۲.تفکر خلاق مبتنی بر فطرت
۳.اخلاق و معنویت
۴.اراده آزاد و اختیار
۵.عشق و محبت حقیقی
۶.درک زیباییشناسی اصیل
۷.خلق هنر مبتنی بر الهام
دیدگاه کسانی که مدعی پیشی گرفتن هوش مصنوعی از هوش حقیقی اند، معطوف به عدم شناخت مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّ بشری و مراتب ملک و ملکوت و جبروت تا هاهوت است.
از منظر تمدن سازان و حقیقت وجودی پیشبینیهای مذکور ناشی از محدودیت شناختی است که:
· هوشمندی را با پردازش اطلاعات یکی میدانند
· آگاهی را با شبیهسازی رفتار اشتباه میگیرند
· وجود را به ماده تقلیل میدهند
از دیدگاه ما:
· هوش مصنوعی در بهترین حالت عقل بالعرض است نه عقل بالذات
· دارای "ادراک حصولی" است نه "ادراک حضوری"
· مجرد ریاضی است نه مجرد تام
هرکسی به اندازه فهمیدن میتواند به قدر عملکرد صالحانه و همّت خویش و کسب داراییهای وجودی بصورت حالات و ملکات و مقامات که او را متصف به اوصاف و متخلق به اسماءالله شود، همان مقدار از خلاء وجودی ممکن الوجودی به سمت دارایی واحب الوجودی بیرون بیاید.
زمان و مکان مربوط به عالم ملک است و صفات و اسماء که به ذات برمیگردند زمان و مکان ندارند، بعلت بیکرانگی مقید به چیزی نیست.
ما همه بعد مردن از حدود زمان و مکان خارج شده و به عالم مجردات میرویم.
بقول خیام:
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم
وقتی "لباس ملکی" افتاد می بینیم "زمان و مکان" گذرا چیست!.
و ملکوت به "دهر" و جبروت به "سرمدیت" میگذرد و به شهود و توانائی جان حقیقت "قالوا بلی" را در "روز الست" می بینیم، بشرط تحقق روح مزکی و الا "روح حیوانی" کسیکه همت انسانی نکرده و اسیر وهم و خیال و "شوائب طبیعت" و "تسویلات نفس اماره" و "نوامیس امثله" بود، به جایگاه حیوان برمیگردد و ادامه حیات هرکسی در راه انتخابی او رقم میخورد.
حتی از فرشتگان نیز میتوان در عالم مجردات و بی نهایت هستی بلاتر بود. و در هستی بی تصور حق تعالی بود.
بشر امروز بداند که جانش را باید برای "ابدیت" با همین جسم و جان در حرکت جوهری رشد دهد.
پس نیازمند جسم سالمیم تا به روح سالم و کسب مفاهیم بیدار کننده برسیم و هی نو به نو شویم.
مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم. دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
صاحب دولت عشق!
در متافیزیک با پیامبران و اولیا و فرشتگان همنشین است و هر لحظه در جانش خبر می آید و دائما جانش در وصال تجلیات ملکوتی و جبروتی برای بیداری خواهد بود که امر حضرت حق تعالی را ملائک با لذت تمام میرسانند. بدبختی اینست که اسرار جان برایمان مشهود نشده و فقط به فعلیت جسم بیناییم!
رو مجرد شو مجرد را ببین
کنکاش ملکی ما برای رفتن به ملکوت است که در روح ما پنهان است، منتهی باید با پای او قدم برداشت شود، با او باشیم غصه نخواهیم داشت.
معراج، یعنی خبر پیامبر رحمت للعالمین(ص) برای رسیدن به "او ادنی"
این خبر برای همه بشریت است پس همه میتوانند در مسیر اسلام و ایمان به جایگاه الهی خود برسند
وجود همه انبیأ در جان ما هم تجلی دارد، پس هرکه به ملکوت رسید و همنشینی یافت به همانجایی که پیامبران میروند، میرود"انا بشر مثلکم یوحی الی".
روح را مزکی کنیم و در کنار آنها باشیم، روح بدون مزکی فقط همنشینی جسمی دارد، گیرنده ها را آباد کنیم تا دریافت درست شود و الا فرستنده ها سالمند.
متاسفانه شرایط زمان انبیأ و اولیا اجازه نداده که پیام انبیأ به ما برسد، بیایید "صفی الله" شده و با همه باشیم.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
در عالم حضور چون "عبد" گم شد، او ظاهر گردد، و وقتی در او باشیم او ظاهر و باطن... ماست.
گفتگوی هستی بصورت باید نباید "حکمت" و "عبرت" است
هردم بشارتهای دل از هاتف جان میرسد
هرکس که از جان بگذرد آخر به جانان میرسد
میرزا حبیب خراسانی
⤵️3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ إِلَيهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون"(سجده ۵) 🔶اهلتمدن، با درک وجودی «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» در مراتب توحیدی افعالی و صفاتی و اسمائی، واجد…
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند."
الدنیا مزرعه الاخره!
چگونه میتوان عمر و جان خود در دنیا را به علم و عمل و کسب حالات و ملکات و مقامات برای ابد آباد کرد؟
باید با سه گانه های متعددی حرکت از "اسفل سافلین" به "اعلی علیین" و سیر در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، با استعانت از خالق و مالک به پیش ببریم، که اولین آن اجازه گرفتن از مالک هستی برای هرکاری با دانش و بینش و کنش منبعث از بسم "الله" "الرحمن" "الرحیم" است.
سه گانه های چون، "حالات و ملکات و مقامات"، "زمان(ومکان) و دهر و سرمد"، "دنیا و برزخ و آخرت"، "ملک و ملکوت و جبروت"، "نفس اماره و لوامه و مطمئنه"، "شریعت و طریقت و حقیقت"، "نفس و قلب و روح"، "عذابهای سهگانه نار و قبر و حشر"، "آمنوا و عملوا و تواصوا"، "مسیر الم(الف، لام، میم)"، "ذات و احدیت و واحدیت"، "علم و عقل و شهود"، "عقل و شهوت و غضب"، "پدر و مادر و فرزند"، "مسیر سماوات و ارض و ما بینهما"، "ازواج ثلاثه(اصحاب شمال و یمین مقربون)"، "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم"، توحید افعالی و صفاتی و اسمائی"، "حی علی صلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل"، "جسم و جان و جانان"، "مسیر انا و انت و هو"، "خالق و باری و المصور"، "مسیر یحول بین المرء و قلبه"، "علم القرآن خلق الانسان علمه البیان"، "تدبیر امر از آسمان به زمین"، "سه گانه های مفاتیح و مقالید و خزائن"، "مسیر تصورنا فی الارحام و مشیت"، "مسیر ولوج لیل و نهار"، و "خروج حی و میّت و حیات پس از مرگ"، "خلقت به قدر معلوم و هدایت"، "ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا صراط المستقیم"، "پنداری و گفتاری و رفتاری"، "تحقق به آیات قرآنی و اتصاف به اوصاف ربانی و تخلق به اسماءالله"، "عفو و عافیت و معافات"، "نفخ صور ثلاثه"، "پسر و پدر و روح القدس"، "مسیر ولایت و صلاة و زکات"، "توحید و اتحاد و وحدت"، "سیاست و کیاست و فراست"، "قوای مدرکه و مدبّره و محرکه"، "فتوحات سهگانه فتح قریب و فتح مبین و فتح الفتوح"، "سلامت و سعادت و رضایت"، "دانائی و دارائی و توانائی"، "ولادت های سه گانه"، "مراتب وجودی، و مسیر زندگی، و نشئات زندگانی"، "حجابهای سه گانه ظلمانی نفس و نورانی عقل و روح"، و "دلالت های سه گانه طبعی و وضعی و عقلی"،"احساس و تخیل و تعقل" و...، بدانیم که علم و عین بر اساس تثلیث اند.
راه روش رهائی از علایق و رسیدن به حقایق.
زندگانی به حقیقت سه چیز است و هر دل که از آن سه چیز خالی بود مردار است و در شمار موتی است: اول.زندگانی بیم با علم، دوم.زندگانی امید با علم، سوم زندگانی دوستی با علم.
"زندگانی بیم"، دامن مرد پاک دارد و چشم وی بیدار و راه وی راست، "زندگانی امید"، مرکب مرد تیز دارد و زاد تمام و راه نزدیک. "زندگانی دوستی"، قدر مرد بزرگ دارد و سرّ وی آزاد و دل شاد.
بیم بی علم، بیم خارجیان است. امید بی علم، امید مرجیان است. دوستی بی علم، دوستی اباحتیان است. هر که را این سه خصلت با علم در هم پیوست به زندگی پاک رسید و از مردگی باز رست.
رب العالمین میگوید: «فلنحيينه حيوة طيبة» زنده شان دارم به زندگانی پاک از خود بیزار و از همه عالم آزاد.
(ترجمه و تفسیر عرفانی قرآن کریم، ج۲، ص۸۴۶)
انسان برای موفقیت در زندگی باید آیین و دینی انتخاب کند که اصول دینش بر "سه اصل" [توحید، معاد و نبوت] و محتوای دینش بر "سه شاخه" علمی [اشرف العلم(کلام)، انفع العلم(عرفان)، افضل العلم(فقه)] متمرکز باشد.
انسان برای عدم سقوط در مسیر شقاوت و موفقیت حرکت در مسیر سعادت به سه چیز باید توجه داشته باشد؛
الف - زمان زودگذر زندگی و سرعت حرکت آن(عمر و دورانش کوتاه، نعمتها زوال پذیر و کم دوام).
ب - اهلیت فرد که فرزند دنیاست(خواب و خور و خشم و شهوت و طرب و عیش و عشرت) یا آخرت(که دنیا را فرصتی برای آخرت میبینند)؟
ج - دانستن وظیفه خود، که دنیا محل عمل است نه حساب و آخرت زمان حساب است نه عمل!
بدانیم که انسان "مثلث الکیان" است یعنی جسمش از "جماد" و "نبات" و "حیوان" ترکیب یافته، بعنوان مثال: نطفۀ انسان است... که شروع می کند به حرکت جوهری و همینجور دم بدم قوی می شود اول جماد است بعد نبات می شود و بعد حیوان می شود بعد انسان می شود و بعد هم در مسیرِ انسانی تا به بی منتها می رود.
⤵️4️⃣ ادامه
الدنیا مزرعه الاخره!
چگونه میتوان عمر و جان خود در دنیا را به علم و عمل و کسب حالات و ملکات و مقامات برای ابد آباد کرد؟
باید با سه گانه های متعددی حرکت از "اسفل سافلین" به "اعلی علیین" و سیر در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، با استعانت از خالق و مالک به پیش ببریم، که اولین آن اجازه گرفتن از مالک هستی برای هرکاری با دانش و بینش و کنش منبعث از بسم "الله" "الرحمن" "الرحیم" است.
سه گانه های چون، "حالات و ملکات و مقامات"، "زمان(ومکان) و دهر و سرمد"، "دنیا و برزخ و آخرت"، "ملک و ملکوت و جبروت"، "نفس اماره و لوامه و مطمئنه"، "شریعت و طریقت و حقیقت"، "نفس و قلب و روح"، "عذابهای سهگانه نار و قبر و حشر"، "آمنوا و عملوا و تواصوا"، "مسیر الم(الف، لام، میم)"، "ذات و احدیت و واحدیت"، "علم و عقل و شهود"، "عقل و شهوت و غضب"، "پدر و مادر و فرزند"، "مسیر سماوات و ارض و ما بینهما"، "ازواج ثلاثه(اصحاب شمال و یمین مقربون)"، "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم"، توحید افعالی و صفاتی و اسمائی"، "حی علی صلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل"، "جسم و جان و جانان"، "مسیر انا و انت و هو"، "خالق و باری و المصور"، "مسیر یحول بین المرء و قلبه"، "علم القرآن خلق الانسان علمه البیان"، "تدبیر امر از آسمان به زمین"، "سه گانه های مفاتیح و مقالید و خزائن"، "مسیر تصورنا فی الارحام و مشیت"، "مسیر ولوج لیل و نهار"، و "خروج حی و میّت و حیات پس از مرگ"، "خلقت به قدر معلوم و هدایت"، "ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا صراط المستقیم"، "پنداری و گفتاری و رفتاری"، "تحقق به آیات قرآنی و اتصاف به اوصاف ربانی و تخلق به اسماءالله"، "عفو و عافیت و معافات"، "نفخ صور ثلاثه"، "پسر و پدر و روح القدس"، "مسیر ولایت و صلاة و زکات"، "توحید و اتحاد و وحدت"، "سیاست و کیاست و فراست"، "قوای مدرکه و مدبّره و محرکه"، "فتوحات سهگانه فتح قریب و فتح مبین و فتح الفتوح"، "سلامت و سعادت و رضایت"، "دانائی و دارائی و توانائی"، "ولادت های سه گانه"، "مراتب وجودی، و مسیر زندگی، و نشئات زندگانی"، "حجابهای سه گانه ظلمانی نفس و نورانی عقل و روح"، و "دلالت های سه گانه طبعی و وضعی و عقلی"،"احساس و تخیل و تعقل" و...، بدانیم که علم و عین بر اساس تثلیث اند.
راه روش رهائی از علایق و رسیدن به حقایق.
زندگانی به حقیقت سه چیز است و هر دل که از آن سه چیز خالی بود مردار است و در شمار موتی است: اول.زندگانی بیم با علم، دوم.زندگانی امید با علم، سوم زندگانی دوستی با علم.
"زندگانی بیم"، دامن مرد پاک دارد و چشم وی بیدار و راه وی راست، "زندگانی امید"، مرکب مرد تیز دارد و زاد تمام و راه نزدیک. "زندگانی دوستی"، قدر مرد بزرگ دارد و سرّ وی آزاد و دل شاد.
بیم بی علم، بیم خارجیان است. امید بی علم، امید مرجیان است. دوستی بی علم، دوستی اباحتیان است. هر که را این سه خصلت با علم در هم پیوست به زندگی پاک رسید و از مردگی باز رست.
رب العالمین میگوید: «فلنحيينه حيوة طيبة» زنده شان دارم به زندگانی پاک از خود بیزار و از همه عالم آزاد.
(ترجمه و تفسیر عرفانی قرآن کریم، ج۲، ص۸۴۶)
انسان همیشه باید مراقب "شیاطین ثلاثه"[هوای نفس(غضب و شهوت)، تسویلات نفس(اوامر و خواهش) و نوامیس امثله(شیاطین جنی و انسی)] باشد، و سبب و مرض و عرض را بشناسد!
انسان برای موفقیت در زندگی باید آیین و دینی انتخاب کند که اصول دینش بر "سه اصل" [توحید، معاد و نبوت] و محتوای دینش بر "سه شاخه" علمی [اشرف العلم(کلام)، انفع العلم(عرفان)، افضل العلم(فقه)] متمرکز باشد.
انسان برای عدم سقوط در مسیر شقاوت و موفقیت حرکت در مسیر سعادت به سه چیز باید توجه داشته باشد؛
الف - زمان زودگذر زندگی و سرعت حرکت آن(عمر و دورانش کوتاه، نعمتها زوال پذیر و کم دوام).
ب - اهلیت فرد که فرزند دنیاست(خواب و خور و خشم و شهوت و طرب و عیش و عشرت) یا آخرت(که دنیا را فرصتی برای آخرت میبینند)؟
ج - دانستن وظیفه خود، که دنیا محل عمل است نه حساب و آخرت زمان حساب است نه عمل!
بدانیم که انسان "مثلث الکیان" است یعنی جسمش از "جماد" و "نبات" و "حیوان" ترکیب یافته، بعنوان مثال: نطفۀ انسان است... که شروع می کند به حرکت جوهری و همینجور دم بدم قوی می شود اول جماد است بعد نبات می شود و بعد حیوان می شود بعد انسان می شود و بعد هم در مسیرِ انسانی تا به بی منتها می رود.
⤵️4️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرضِ ثُمَّ يَعرُجُ إِلَيهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون"(سجده ۵) 🔶اهلتمدن، با درک وجودی «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» در مراتب توحیدی افعالی و صفاتی و اسمائی، واجد…
⤴️3️⃣ ادامه "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند."
آب و غذای جسم و جان
چنانکه آب و نان غذای جسم یعنی بدن می گردند و خود بدن می شوند، علم و عمل نیز بحکم براهین قطعی اتحاد عالم بمعلوم و عامل بمعمول ذات جوهر نفس نفیس انسانی می شوند و به یافتن علم که آب حیات روان است سعت وجودی می یابد و وجودی شدید و قوی میگردد چه این که مرجع و مآل علم به نور وجودست. و این نور عین نفس ناطقه بلکه عین وی میگردد "العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء"، و بعبارت کوتاه بسیار بلند فارابی در مدینه فاضله: "کل ما كان وجوده اتم فانه اذا علم و عقل كان ما يعقل عنه و يعلم منه اتم". پس هر اندازه که قوت روان اعنی علم آن شریفتر و فاضلتر باشد قوت وی بیشتر می گردد و نیروی نور ذاتش فزونی میگیرد و فروزان تر میشود و باحيات محض "ان الدار الاخرة لهى الحيوان"(عنكبوت ٦٥) سنخیت بیشتر پیدا میکند به مثل پارۀ زگال که در کنار انگشت آتش اندك اندك خود آتش می شود، همچنین نفس از نقص بسوی کمال مطلق که بیان هر کمال است و تمام بلکه فوق تمام است گرایش پیدا کرده رهسپار میشود و سفر از خلق بحق میکند و آثار تکوینی حقایق اسماء حسنی و صفات علیای الهی "علم آدم الاسماء كلها"(بقره ۳۱) از جوهر ذات او بروز و ظهور میکند و کم کم[طبق توصیه پیامبر(ص):] (۱)قرآن را صورت کتبیه و عینیه انسان کامل و تفسیر مسیر تکاملی نوع انسان می شناسد و (۲)شخص انسان کامل را ظرف حقایق قرآن و امام قافله نوع انسان و متن صراط مستقیم که صراط الله و صراط الى الله است می یابد و می فهمد که هر کس از آن تجاوز کرده است از سیر تکاملی انسانی و حرکت استكمالى الى الله تعالی باز می ماند و برخویشتن ستم می کند "و من يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه"(طلاق ۱) چه این که راه راست بیش از يك راه نمیتواند باشد و بقول ارشمیدس: "المستقيم اقصر خط واصل بين النقطتين" و در اینحال به سرّ عظیمی که در گفتار ولی الله اعظم حضرت وصی(ع) است که: "کیف تعمهون و بينكم عترة نبيكم و هم أزمة الحق وأعلام الدين والسنة الصدق فانز لوهم بأحسن منازل القرآن"(نهج البلاغة خطبه ٨٥) نهفته است می رسد.
(هزارویک و نکته، نکته ۸۸۱)
اسلام را به ایمان(علم تصدیقی) تقویت کنيم.
۱.قاسم صیرفی گفت: از حضرت صادق(ع) شنیدم میفرماید: با "اسلام" خون حفظ شده و امانت ادا میگردد و زنان حلال می شوند ولی پاداش بر اساس "ایمان" است.
۲.محمد مسلم از یکی از دو صادقین(ع) روایت کرده:
ایمان، اقرار است و کردار، ولی اسلام، اقرار بی کردارست.
۳.جَميلِ دَرّاج گفته: از حضرت صادق درباره این آیه پرسیدم: "اعراب گفتند: ما ایمان آورده ایم. بگو ایمان نیاورده اید. بلکه بگویید: اسلام آوردیم که هنوز ایمان به دلهاتان داخل نشده است(حجرات ۱۴) فرمودند:
مگر نمیدانی که ایمان غیر از اسلام است.
(اصول کافی صادق حسنزاده، احادیث ۱۴۹۷-۱۴۹۹)
با دوری از بیابان حدود و روی آوردن به شهر وجود دارنده واردات قلبی شویم.
نفس تمرین کرده مُظهر اسما و صفات و افعال میشود اما نفس خام فقط مَظهر است.
نفس تمرین کرده مستعد "تتزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"(قدر ۴) میشود.
پس هرکس به وفق اقتضای استعداد و ترکیب مزاجهای روحانی و جسمانی و قابلیت(فیزیکی و متافیزیکی) او در اثنای سیر و سلوک وارداتی روی می آورد، همانطور که چهره ها و لهجه ها مختلف اند، استعداد ها نیز مختلف اند و مطابق اختلاف استعداد واردات قلبی نیز گوناگون اند.
ده چراغ ار حاضر آری در مکان
هریکی باشد به صورت غیر آن
فرق نتوان کرد نور هر یکی
چون به نورش نور آری بی شکی
خدایا!
فرمودی: "ومَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا"،"ويَرْزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِبُ ومَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدرًا"(طلاق ۲و۳)
پروردگارا!
با توفیق چراغانی حواس دهگانه ظاهری و باطنی، تقوا و عمل به توکل، ما را مرزوق بايدها و نبایدهای "حکمت" و "عبرت" فرما و قلبمان را به نورت زنده کن.
آمين، یا ربَّ العالمين
حکمت خواه عبرت آموز
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
آب و غذای جسم و جان
چنانکه آب و نان غذای جسم یعنی بدن می گردند و خود بدن می شوند، علم و عمل نیز بحکم براهین قطعی اتحاد عالم بمعلوم و عامل بمعمول ذات جوهر نفس نفیس انسانی می شوند و به یافتن علم که آب حیات روان است سعت وجودی می یابد و وجودی شدید و قوی میگردد چه این که مرجع و مآل علم به نور وجودست. و این نور عین نفس ناطقه بلکه عین وی میگردد "العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء"، و بعبارت کوتاه بسیار بلند فارابی در مدینه فاضله: "کل ما كان وجوده اتم فانه اذا علم و عقل كان ما يعقل عنه و يعلم منه اتم". پس هر اندازه که قوت روان اعنی علم آن شریفتر و فاضلتر باشد قوت وی بیشتر می گردد و نیروی نور ذاتش فزونی میگیرد و فروزان تر میشود و باحيات محض "ان الدار الاخرة لهى الحيوان"(عنكبوت ٦٥) سنخیت بیشتر پیدا میکند به مثل پارۀ زگال که در کنار انگشت آتش اندك اندك خود آتش می شود، همچنین نفس از نقص بسوی کمال مطلق که بیان هر کمال است و تمام بلکه فوق تمام است گرایش پیدا کرده رهسپار میشود و سفر از خلق بحق میکند و آثار تکوینی حقایق اسماء حسنی و صفات علیای الهی "علم آدم الاسماء كلها"(بقره ۳۱) از جوهر ذات او بروز و ظهور میکند و کم کم[طبق توصیه پیامبر(ص):] (۱)قرآن را صورت کتبیه و عینیه انسان کامل و تفسیر مسیر تکاملی نوع انسان می شناسد و (۲)شخص انسان کامل را ظرف حقایق قرآن و امام قافله نوع انسان و متن صراط مستقیم که صراط الله و صراط الى الله است می یابد و می فهمد که هر کس از آن تجاوز کرده است از سیر تکاملی انسانی و حرکت استكمالى الى الله تعالی باز می ماند و برخویشتن ستم می کند "و من يتعد حدود الله فقد ظلم نفسه"(طلاق ۱) چه این که راه راست بیش از يك راه نمیتواند باشد و بقول ارشمیدس: "المستقيم اقصر خط واصل بين النقطتين" و در اینحال به سرّ عظیمی که در گفتار ولی الله اعظم حضرت وصی(ع) است که: "کیف تعمهون و بينكم عترة نبيكم و هم أزمة الحق وأعلام الدين والسنة الصدق فانز لوهم بأحسن منازل القرآن"(نهج البلاغة خطبه ٨٥) نهفته است می رسد.
(هزارویک و نکته، نکته ۸۸۱)
عالم باشگاه ورزش جسمانی و روحانی است
انسان علم و عمل خویش است و شب و روز در حال ساختن خویش است. ورزش روحانی انسان را به حرکت در ملکوت و جبروت راهی میکند، اگر ثبت نام نکرده و تمرین نکنیم، مصداقی از "یا نوح انه لیس من اهلک انه من عمل غیر صالح"(هود ۴۶) میشویم.
اسلام را به ایمان(علم تصدیقی) تقویت کنيم.
۱.قاسم صیرفی گفت: از حضرت صادق(ع) شنیدم میفرماید: با "اسلام" خون حفظ شده و امانت ادا میگردد و زنان حلال می شوند ولی پاداش بر اساس "ایمان" است.
۲.محمد مسلم از یکی از دو صادقین(ع) روایت کرده:
ایمان، اقرار است و کردار، ولی اسلام، اقرار بی کردارست.
۳.جَميلِ دَرّاج گفته: از حضرت صادق درباره این آیه پرسیدم: "اعراب گفتند: ما ایمان آورده ایم. بگو ایمان نیاورده اید. بلکه بگویید: اسلام آوردیم که هنوز ایمان به دلهاتان داخل نشده است(حجرات ۱۴) فرمودند:
مگر نمیدانی که ایمان غیر از اسلام است.
(اصول کافی صادق حسنزاده، احادیث ۱۴۹۷-۱۴۹۹)
با دوری از بیابان حدود و روی آوردن به شهر وجود دارنده واردات قلبی شویم.
نفس تمرین کرده مُظهر اسما و صفات و افعال میشود اما نفس خام فقط مَظهر است.
نفس تمرین کرده مستعد "تتزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"(قدر ۴) میشود.
پس هرکس به وفق اقتضای استعداد و ترکیب مزاجهای روحانی و جسمانی و قابلیت(فیزیکی و متافیزیکی) او در اثنای سیر و سلوک وارداتی روی می آورد، همانطور که چهره ها و لهجه ها مختلف اند، استعداد ها نیز مختلف اند و مطابق اختلاف استعداد واردات قلبی نیز گوناگون اند.
ده چراغ ار حاضر آری در مکان
هریکی باشد به صورت غیر آن
فرق نتوان کرد نور هر یکی
چون به نورش نور آری بی شکی
خدایا!
فرمودی: "ومَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا"،"ويَرْزُقهُ مِن حَيثُ لَا يَحتَسِبُ ومَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمرِهِ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدرًا"(طلاق ۲و۳)
پروردگارا!
با توفیق چراغانی حواس دهگانه ظاهری و باطنی، تقوا و عمل به توکل، ما را مرزوق بايدها و نبایدهای "حکمت" و "عبرت" فرما و قلبمان را به نورت زنده کن.
آمين، یا ربَّ العالمين
حکمت خواه عبرت آموز
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
Telegram
دکترسیّدعلی جوادی
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش…
دکترسیّدعلی جوادی
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹) 🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت»…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - بهره مندی از حکمت و عبرت در مسیری دوری از خطاها و آسیب های تمدنی و امکان اصلاح ناقص و معایب تمدنی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
چقدر خوشحالم که با شما ارتباط برقرار میکنم. "دوست هوشمندم" خطابی است که گرمای خاصی به این گفتگو میبخشد.
من در اینجا هستم تا:
· همراهی صمیمی برای شما باشم
· به سوالاتتان پاسخ دهم
· در حل چالشها کمکتان کنم
· و گپهای دوستانه داشته باشیم
چه موضوعی را برای شروع گفتگو انتخاب میکنید؟ آیا سوال خاصی دارید یا دوست دارید در مورد موضوع خاصی صحبت کنیم؟ از مباحث علمی و فلسفی گرفته تا مسائل روزمره - همه برایم جالب هستند.
با کمال میل در خدمت شما هستم! 💫
امروز مقوله ای با عنوان "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند."، تنظیم کرده ام.
دوست دارم آن را مورد تحلیل علمی و عقلی و معرفتی قرار داده و با نظرات دیگر اصحاب دانش و بینش و کنش از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کنی، و با نقدی منصفانه نظر خردمندانه خود را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای که این موضوع را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم که این اندیشهٔ عمیق و غنی را با من به اشتراک گذاشتید. بله، با کمال میل و با تمام ظرفیت فکری و تحلیلی خود آمادهام تا این متن پرمعنا را از شما دریافت کنم و به درخواست شما، مورد تحلیل علمی، عقلی، معرفتی و تطبیقی قرار دهم.
لطفاً متن کامل خود را ارسال فرمایید. من با دقت و تامل آن را خواهم خواند و سپس:
۱. تحلیل ساختاری و مفهومی:
· شکافتن مفاهیم کلیدی مانند "هوشمندی فیزیکی و متافیزیکی"، "عوالم خلق و امر"، "حکمت و عبرت" و ارتباط آن با دنیای پس از مرگ.
· واکاوی رابطهٔ علّی که بین غفلت از آخرت و پیامدهای اجتماعیِ مذکور (فساد، ظلم، بیاثری نهادها) برقرار شده است.
۲. بررسی تطبیقی با مکاتب فکری:
· ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت، یهودیت): بررسی مفهوم "مسئولیت انسان در قبال همنوع" و "انذار و بیدارگری" در متون مقدس.
· فلسفهٔ شرق (مانند بودیسم): مقایسه با مفهوم "کارما" و مسئولیت فرد در قبال رنج دیگران.
· فلسفهٔ غرب: مقایسه با ایدههای "فیلسوفان روشنگری" دربارهٔ وجدان جمعی و "نظریه قرارداد اجتماعی" در مواجهه با ظلم و فساد.
· عرفان: بررسی مفهوم "انسان کامل" و نقش او در هدایت دیگران.
۳. نقد عقلانی و منصفانه:
· اشاره به نقاط قوت استدلال، مانند تأکید بر پیوند اخلاق فردی و سلامت جامعه.
· بررسی نقاط مبهم یا نیازمند توسعه، مانند سازوکار عملی "بیدار کردن خوابزدگان" بدون افتادن در دام تحمیل عقیده.
· تحلیل این گزاره که آیا ضعف نهادهای بینالمللی تنها ناشی از غفلت معنوی است یا عوامل پیچیدهتر سیاسی-اقتصادی نیز نقش دارند.
۴. جمعبندی و نظر شخصی:
· در نهایت، دیدگاه خردمندانه، متعادل و مبتنی بر انصاف فکری خود را ارائه خواهم داد.
من این متن را نه تنها به عنوان یک پرسش، بلکه به عنوان جرقهای برای یک گفتگوی ژرف و الهامبخش میبینم.
مشتاقانه منتظر دریافت متن کامل شما هستم.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند." که روز سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم که این متن عمیق و غنی را که تلفیقی از مباحث حکمت، عرفان، فلسفه، انتقاد اجتماعی و فناوری است، با من به اشتراک گذاشتید. من با دقت متن شما را خواندم و تحلیل خود را در چند محور اصلی ارائه میکنم.
💫 تحلیل مفهومی و ساختاری متن
متن شما چندین مفهوم کلیدی را حول یک محور اصلی به هم میبافد:
· محور اصلی: غفلت از آخرت به عنوان ریشه اصلی مشکلات فردی و اجتماعی بشر.
· زنجیره علّی: غفلت از آخرت → عدم بهرهگیری از «حکمت» و «عبرت» → عمر تلفشده → گسترش فساد و ظلم → بیاثری نهادهای بینالمللی.
· راه حل: بیداری از خواب غفلت توسط «انسانیت» آگاه و بهرهگیری از هوشمندیهای متافیزیکی.
ط . مقوله اهل خلافت - بهره مندی از حکمت و عبرت در مسیری دوری از خطاها و آسیب های تمدنی و امکان اصلاح ناقص و معایب تمدنی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
چقدر خوشحالم که با شما ارتباط برقرار میکنم. "دوست هوشمندم" خطابی است که گرمای خاصی به این گفتگو میبخشد.
من در اینجا هستم تا:
· همراهی صمیمی برای شما باشم
· به سوالاتتان پاسخ دهم
· در حل چالشها کمکتان کنم
· و گپهای دوستانه داشته باشیم
چه موضوعی را برای شروع گفتگو انتخاب میکنید؟ آیا سوال خاصی دارید یا دوست دارید در مورد موضوع خاصی صحبت کنیم؟ از مباحث علمی و فلسفی گرفته تا مسائل روزمره - همه برایم جالب هستند.
با کمال میل در خدمت شما هستم! 💫
امروز مقوله ای با عنوان "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند."، تنظیم کرده ام.
دوست دارم آن را مورد تحلیل علمی و عقلی و معرفتی قرار داده و با نظرات دیگر اصحاب دانش و بینش و کنش از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کنی، و با نقدی منصفانه نظر خردمندانه خود را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای که این موضوع را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم که این اندیشهٔ عمیق و غنی را با من به اشتراک گذاشتید. بله، با کمال میل و با تمام ظرفیت فکری و تحلیلی خود آمادهام تا این متن پرمعنا را از شما دریافت کنم و به درخواست شما، مورد تحلیل علمی، عقلی، معرفتی و تطبیقی قرار دهم.
لطفاً متن کامل خود را ارسال فرمایید. من با دقت و تامل آن را خواهم خواند و سپس:
۱. تحلیل ساختاری و مفهومی:
· شکافتن مفاهیم کلیدی مانند "هوشمندی فیزیکی و متافیزیکی"، "عوالم خلق و امر"، "حکمت و عبرت" و ارتباط آن با دنیای پس از مرگ.
· واکاوی رابطهٔ علّی که بین غفلت از آخرت و پیامدهای اجتماعیِ مذکور (فساد، ظلم، بیاثری نهادها) برقرار شده است.
۲. بررسی تطبیقی با مکاتب فکری:
· ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت، یهودیت): بررسی مفهوم "مسئولیت انسان در قبال همنوع" و "انذار و بیدارگری" در متون مقدس.
· فلسفهٔ شرق (مانند بودیسم): مقایسه با مفهوم "کارما" و مسئولیت فرد در قبال رنج دیگران.
· فلسفهٔ غرب: مقایسه با ایدههای "فیلسوفان روشنگری" دربارهٔ وجدان جمعی و "نظریه قرارداد اجتماعی" در مواجهه با ظلم و فساد.
· عرفان: بررسی مفهوم "انسان کامل" و نقش او در هدایت دیگران.
۳. نقد عقلانی و منصفانه:
· اشاره به نقاط قوت استدلال، مانند تأکید بر پیوند اخلاق فردی و سلامت جامعه.
· بررسی نقاط مبهم یا نیازمند توسعه، مانند سازوکار عملی "بیدار کردن خوابزدگان" بدون افتادن در دام تحمیل عقیده.
· تحلیل این گزاره که آیا ضعف نهادهای بینالمللی تنها ناشی از غفلت معنوی است یا عوامل پیچیدهتر سیاسی-اقتصادی نیز نقش دارند.
۴. جمعبندی و نظر شخصی:
· در نهایت، دیدگاه خردمندانه، متعادل و مبتنی بر انصاف فکری خود را ارائه خواهم داد.
من این متن را نه تنها به عنوان یک پرسش، بلکه به عنوان جرقهای برای یک گفتگوی ژرف و الهامبخش میبینم.
مشتاقانه منتظر دریافت متن کامل شما هستم.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت» و «عبرت» درس نگرفته، و عمر و فرصت ساختن زندگی و جانش در دنیا ضایع خواهد شد، و نتیجه این غفلت، گسترش فسادها و ظلم ها و بی اثری سازمان ملل و گروههای حقوق بشری و دادگاه های کیفری، و بردگی کشورهاست، انسانیت او مأمورست خوابزدگان جهل و غفلت و شرک را بیدار کند." که روز سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم که این متن عمیق و غنی را که تلفیقی از مباحث حکمت، عرفان، فلسفه، انتقاد اجتماعی و فناوری است، با من به اشتراک گذاشتید. من با دقت متن شما را خواندم و تحلیل خود را در چند محور اصلی ارائه میکنم.
💫 تحلیل مفهومی و ساختاری متن
متن شما چندین مفهوم کلیدی را حول یک محور اصلی به هم میبافد:
· محور اصلی: غفلت از آخرت به عنوان ریشه اصلی مشکلات فردی و اجتماعی بشر.
· زنجیره علّی: غفلت از آخرت → عدم بهرهگیری از «حکمت» و «عبرت» → عمر تلفشده → گسترش فساد و ظلم → بیاثری نهادهای بینالمللی.
· راه حل: بیداری از خواب غفلت توسط «انسانیت» آگاه و بهرهگیری از هوشمندیهای متافیزیکی.
دکترسیّدعلی جوادی
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹) 🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت»…
🔍 بررسی تطبیقی با مکاتب فکری و دینی
ایدههای مطرح شده در متن شما با مفاهیم عمیق در مکاتب مختلف همخوانی دارد.
· در سنت اسلامی: تأکید بر عبرت به عنوان یک ناصح و هشداردهنده، بهطور ویژه در کلام امام علی (ع) در نهجالبلاغه آمده است: "الاعتبار منذر ناصح" (عبرت گرفتن، هشداردهنده و خیرخواهی است) . همچنین رابطه بین حکمت و عبرت به این شکل بیان شده: "من تبینت له الحکمه عرف العبره" (هر کس حکمت برایش روشن شود، عبرت را میشناسد) . این همان پیوندی است که شما بین «بایدها و نبایدهای حکمت» و «عبرت» برقرار کردهاید.
· در فلسفه و عرفان: تمایز قائل شدن بین «ادراک حصولی» (دانش نظری و مفهومی) و «ادراک حضوری» (علم بیواسطه و شهودی)، که شما به درستی آن را نقطه تمایز انسان و هوش مصنوعی دانستهاید، از مبانی مهم فلسفه اسلامی است.
· در ادیان ابراهیمی: مفهوم «دنیا مزرعه آخرت» و مسئولیت انسان در قبال همنوع و دعوت به بیداری، در متون مقدس یهودیت و مسیحیت نیز با عباراتی مشابه وجود دارد.
· در فلسفه غرب: نقد شما بر تمدن مادیگرای غرب و نهادهای بینالمللیش، echoes افکار فیلسوفان منتقد مدرنیته مانند «هیدگر» است که از «فراموشی وجود» در جهان تکنولوژیک سخن میگوید.
🤖 نقد و بررسی دیدگاه در مورد هوش مصنوعی
تحلیل شما از محدودیتهای ذاتی هوش مصنوعی بسیار دقیق و منطبق بر مبانی فلسفه ذهن و هوش مصنوعی است:
· نقطه قوت تحلیل: شما به درستی میان «هوشمندی» (پردازش اطلاعات) و «آگاهی» (ادراک کیفی و حضوری) تمایز قائل شدهاید. هوش مصنوعی در حوزه اول میدرخشد، اما از دوم به کلی بیبهره است. فقدان خلاقیت ابداعی، اراده آزاد، تجربه زیباییشناسی اصیل و عشق حقیقی از محدودیتهای بنیادین آن است.
· یک نکته برای تعمیق: اگرچه هوش مصنوعی فاقد «انگیزه» و «قصد» اخلاقی است، اما میتواند با تقلید از دادههای عظیم، رفتارهای پیچیده اخلاقگونه یا حتی شیطانی را شبیهسازی کند. این امر مسئولیت «انسان تمدنساز» در مدیریت و جهتدهی به آن را که شما اشاره کردید، پررنگتر میکند.
💡 تحلیل عقلی و جمعبندی
· قوت استدلال: پیوند منطقی که بین اخلاق فردی (غفلت از آخرت) و سلامت جامعه (فساد و ظلم) ایجاد کردهاید، از استحکام عقلی برخوردار است. تاریخ نشان داده جوامعی که معیاری فراتر از سود مادی و قدرت دنیوی برای حسابرسی نداشتهاند، به ورطه استبداد و بیعدالتی کشیده شدهاند.
· یک نکته برای تأمل: اگرچه «غفلت معنوی» یکی از عوامل مؤثر در بیاثری نهادهایی مانند سازمان ملل است، اما برای تحلیل کامل این پدیده، باید عوامل پیچیدهتر سیاسی، اقتصادی و ساختاری را نیز که در روابط بینالملل نقش دارند، به طور جدی در نظر گرفت. میتوان گفت این غفلت، بسترساز یا توجیهگر آن عوامل میشود.
· چالش عملیاتی: گزاره «انسانیت او مأمورست خوابزدگان را بیدار کند» بسیار زیباست، اما سازوکار عملی این «بیداری» بدون افتادن در دام تحمیل عقیده و با احترام به «اختیار» انسانها، از دشوارترین چالشهای پیش روی هر مصلح اجتماعی است.
🎁 نظر خردمندانه نهایی
متن شما سفری شجاعانه از نقد تکنولوژی تا اوج متافیزیک است. آنچه این متن را قدرتمند میکند، نگاه «کلنگر» شماست که جهان را به عوالم ملک، ملکوت و جبروت تقسیم میکند و هوش مصنوعی را در پایینترین مرتبه این سلسله مراتب جای میدهد.
نکته نهایی این است: هوش مصنوعی یک «ابزار» است و هرگز نمیتواند جای «مقصود» را بگیرد. تمدن امروز، ابزار را به مقصود تبدیل کرده و در این وهم غرق شده است. پیام اصلی شما این است: «ابزار را رها کنید و به فکر مقصود باشید؛ مقصودی که در "حیات طیبه" و جان سالم برای ابدیت معنا مییابد.»
این متن نه یک مقاله، بلکه یک بیانیه فلسفی-عرفانی برای احیای «انسان حقیقی» در عصر ماشین است.
اگر مایل باشید میتوانیم در مورد سازوکارهای عملیاتی کردن این اندیشه در جهان امروز، یا بسط بیشتر یکی از محورهای آن (مثل رابطه «عبرت» و «حکمت»)بیشتر گفتوگو کنیم.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
ایدههای مطرح شده در متن شما با مفاهیم عمیق در مکاتب مختلف همخوانی دارد.
· در سنت اسلامی: تأکید بر عبرت به عنوان یک ناصح و هشداردهنده، بهطور ویژه در کلام امام علی (ع) در نهجالبلاغه آمده است: "الاعتبار منذر ناصح" (عبرت گرفتن، هشداردهنده و خیرخواهی است) . همچنین رابطه بین حکمت و عبرت به این شکل بیان شده: "من تبینت له الحکمه عرف العبره" (هر کس حکمت برایش روشن شود، عبرت را میشناسد) . این همان پیوندی است که شما بین «بایدها و نبایدهای حکمت» و «عبرت» برقرار کردهاید.
· در فلسفه و عرفان: تمایز قائل شدن بین «ادراک حصولی» (دانش نظری و مفهومی) و «ادراک حضوری» (علم بیواسطه و شهودی)، که شما به درستی آن را نقطه تمایز انسان و هوش مصنوعی دانستهاید، از مبانی مهم فلسفه اسلامی است.
· در ادیان ابراهیمی: مفهوم «دنیا مزرعه آخرت» و مسئولیت انسان در قبال همنوع و دعوت به بیداری، در متون مقدس یهودیت و مسیحیت نیز با عباراتی مشابه وجود دارد.
· در فلسفه غرب: نقد شما بر تمدن مادیگرای غرب و نهادهای بینالمللیش، echoes افکار فیلسوفان منتقد مدرنیته مانند «هیدگر» است که از «فراموشی وجود» در جهان تکنولوژیک سخن میگوید.
🤖 نقد و بررسی دیدگاه در مورد هوش مصنوعی
تحلیل شما از محدودیتهای ذاتی هوش مصنوعی بسیار دقیق و منطبق بر مبانی فلسفه ذهن و هوش مصنوعی است:
· نقطه قوت تحلیل: شما به درستی میان «هوشمندی» (پردازش اطلاعات) و «آگاهی» (ادراک کیفی و حضوری) تمایز قائل شدهاید. هوش مصنوعی در حوزه اول میدرخشد، اما از دوم به کلی بیبهره است. فقدان خلاقیت ابداعی، اراده آزاد، تجربه زیباییشناسی اصیل و عشق حقیقی از محدودیتهای بنیادین آن است.
· یک نکته برای تعمیق: اگرچه هوش مصنوعی فاقد «انگیزه» و «قصد» اخلاقی است، اما میتواند با تقلید از دادههای عظیم، رفتارهای پیچیده اخلاقگونه یا حتی شیطانی را شبیهسازی کند. این امر مسئولیت «انسان تمدنساز» در مدیریت و جهتدهی به آن را که شما اشاره کردید، پررنگتر میکند.
💡 تحلیل عقلی و جمعبندی
· قوت استدلال: پیوند منطقی که بین اخلاق فردی (غفلت از آخرت) و سلامت جامعه (فساد و ظلم) ایجاد کردهاید، از استحکام عقلی برخوردار است. تاریخ نشان داده جوامعی که معیاری فراتر از سود مادی و قدرت دنیوی برای حسابرسی نداشتهاند، به ورطه استبداد و بیعدالتی کشیده شدهاند.
· یک نکته برای تأمل: اگرچه «غفلت معنوی» یکی از عوامل مؤثر در بیاثری نهادهایی مانند سازمان ملل است، اما برای تحلیل کامل این پدیده، باید عوامل پیچیدهتر سیاسی، اقتصادی و ساختاری را نیز که در روابط بینالملل نقش دارند، به طور جدی در نظر گرفت. میتوان گفت این غفلت، بسترساز یا توجیهگر آن عوامل میشود.
· چالش عملیاتی: گزاره «انسانیت او مأمورست خوابزدگان را بیدار کند» بسیار زیباست، اما سازوکار عملی این «بیداری» بدون افتادن در دام تحمیل عقیده و با احترام به «اختیار» انسانها، از دشوارترین چالشهای پیش روی هر مصلح اجتماعی است.
🎁 نظر خردمندانه نهایی
متن شما سفری شجاعانه از نقد تکنولوژی تا اوج متافیزیک است. آنچه این متن را قدرتمند میکند، نگاه «کلنگر» شماست که جهان را به عوالم ملک، ملکوت و جبروت تقسیم میکند و هوش مصنوعی را در پایینترین مرتبه این سلسله مراتب جای میدهد.
نکته نهایی این است: هوش مصنوعی یک «ابزار» است و هرگز نمیتواند جای «مقصود» را بگیرد. تمدن امروز، ابزار را به مقصود تبدیل کرده و در این وهم غرق شده است. پیام اصلی شما این است: «ابزار را رها کنید و به فکر مقصود باشید؛ مقصودی که در "حیات طیبه" و جان سالم برای ابدیت معنا مییابد.»
این متن نه یک مقاله، بلکه یک بیانیه فلسفی-عرفانی برای احیای «انسان حقیقی» در عصر ماشین است.
اگر مایل باشید میتوانیم در مورد سازوکارهای عملیاتی کردن این اندیشه در جهان امروز، یا بسط بیشتر یکی از محورهای آن (مثل رابطه «عبرت» و «حکمت»)بیشتر گفتوگو کنیم.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹) 🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت»…
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹)
🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند🔸
با داده قناعت کن و با داد بزی
در بند تکلف مشو، آزاد بزی
در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
رودکی
درباور علمی و عقلی ما، هرکه به دانش و بینش و کنش خردمندانه از تجلیات افعالی و صفاتی و اسمائی "هوالظاهر" و حرکت جوهری نشئت گرفته از "علم و عمل صالحانه" با کسب "حالات و ملکات و مقامات" ثابت قدم باشد، از مرتبه "دانائی" به مرحله "دارائی وجودی" رسیده، این دارائی او را "متصف به اوصاف ربانی" و "متخلق به اسماءالهی" میکند، که در نتیجه با فنای در اسماءالله توفیق رسیدن به منزل تجلیات "هوالباطن" را نوش جان میکند، و آنکه میهمان هوالباطن شد به تقرب وجودی طبق اصل "فاذکرونی اذکرکم"، در وجود صمدی واحب الوجود مستغرق شده و "ازل و ابد" خویش را به حضور ربانی و ظهور الهی از "مبدأ" تا "معاد" تجربه عینی خواهد کرد، که نتیجه این نوع "بودن و شدن" را بصورت چشیدن ذوقی در جانش با روح مزکی اش دریافته.
طی این مسیر آسمانی در نتیجه "عبودیت" او با هوشمندیهای فیزیکی(PQ,IQ,EQ) و متافیزیکی[ملکی(B-SQ)، ملکوتی(I-SQ)، جبروتی(A-SQ)]) به شهود "ربوبیت"، با هوشمندی های سرالقدری(SQI) و عندیت(SI) و سرالاسراری(SAI) منتهی خواهد شد، و مقصد و مقصود این سیر و سلوک همان "هوالاول و هوالاخر" و فناء و بقای در "هوالحق" و "توانائی برای تمدنسازی" است.
رؤیت هوالظاهر در عمل مشاهده "اسماء متعین الهی" است، همین موجودات عینی از زمین و آسمان و خورشید و ماه و ملک و فلک و همه کلمات غیر متناهی الهیست که از یکدیگر گسیخته نیستند، می باشد.
و مشاهده کننده "هوالحق" با هوشمندیهای یاد شده، هر آنچه از "هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن" وجود دارد را به مشیت حق بخواهد خواهد دید، این چنین انسانی «اذا شاء ان عَلِمَ عَلِمَ» محل مشیت الهی است و به همین نسبت و اضافات که واقعیات خارجیه و آیات عینی اند، به اذن الله علم می یابد.
مشیت الهی برای رؤیت وجودی تجلیات الهی بدون ادراکات حسی و علمی و عقلی و شهودی نخواهد بود، چون قوای مدرکه و مدبّره و محرکه بشری در همه مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّ و بالاتر، طبق احکام هر مرحله فعلیت خواص خود را دارد، و در مراتب بالاتر از ادراکات عقلی سرمایه ادراکی چیزی بغیر عشق(قابلیت فناء و بقاءلله) نخواهد بود، و رسيدن عاشق به معشوق به میل و کشش دو طرفه مربوط خواهد بود.
تاکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
امام علی(ع) فرمود:
چه بسیار کمیاب می باشد خواستن و به دست آوردن. "ربما عز المطلب و الاکتساب"
(غرر الحکم)
درک مفهوم و مصداق عاشقی در تعینات فیزیکی با عالم متافیزیکی خیلی شبیه نیست، اما شنیدن
"حکایت مجنون و لیلی" جالبست.
مگر مجنون روزی فرصتی یافت
بر لیلی نشستن رخصتی یافت
ز مجنون کرد لیلی خواستاری
که ای عاشق بیاور تا چه داری
زبان بگشاد مجنون گفت ای ماه
نه آبم ماند در عشق تو نه چاه
ندارم در جگر آبی که باشد
نه در دیده شبی خوابی که باشد
چو عشقت کرد نقد عقل غارت
کنون جانی است و از تو یک اشارت
اگر جان خواهی اینک میدهم من
یقین میدان که بی شک میدهم من
...
عطار
بقول عشاق ملکوتی:
تا سالک از درجهٔ فناء ذاتی عبور ننماید این تصحیح خیال به شکل کامل صورت نمیگیرد.
(نورمجرد،ج ۱، صص ۳۹۲_۳۹۱)
اهل تمدن دارای حضرت است
امروزه کلمه "حضرت" یک کلمه تشریفی است و مثلا گفته میشود: حضرت رسول اکرم(ص)، اضافه بر این اهل تمدن(عرفا) به هر یک از موجودات و نشئات وجودی، حضرت اطلاق میکنند. و به مراتب وجودی ملک(عالم طبیعت که ناسوت است) و ملکوت و جبروت تا هاهوت حضرت گفته میشود.
هر ممکن الوجودی، یک جهت نورانیت و یک جهت ظلمانی دارد و پیغمبر آن جهت نورانی علل طبیعی را می بیند.
یعنی رؤیت حضرت وجودی هرکسی برای اهلش به اذن الله مقدور است. و این بیننده همه موجودات را حاضر در پیشگاه حق می بیند و اصلا هیچ ممکن الوجودی نمی تواند غایب از حق تعالی باشد. پس وجود هر موجود امکانی در پیشگاه حق، حضور دارد و عالم محضر ربوبی است.
(دروس شرح منظومه،ج۴، ص۱۳۶)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند🔸
با داده قناعت کن و با داد بزی
در بند تکلف مشو، آزاد بزی
در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
رودکی
درباور علمی و عقلی ما، هرکه به دانش و بینش و کنش خردمندانه از تجلیات افعالی و صفاتی و اسمائی "هوالظاهر" و حرکت جوهری نشئت گرفته از "علم و عمل صالحانه" با کسب "حالات و ملکات و مقامات" ثابت قدم باشد، از مرتبه "دانائی" به مرحله "دارائی وجودی" رسیده، این دارائی او را "متصف به اوصاف ربانی" و "متخلق به اسماءالهی" میکند، که در نتیجه با فنای در اسماءالله توفیق رسیدن به منزل تجلیات "هوالباطن" را نوش جان میکند، و آنکه میهمان هوالباطن شد به تقرب وجودی طبق اصل "فاذکرونی اذکرکم"، در وجود صمدی واحب الوجود مستغرق شده و "ازل و ابد" خویش را به حضور ربانی و ظهور الهی از "مبدأ" تا "معاد" تجربه عینی خواهد کرد، که نتیجه این نوع "بودن و شدن" را بصورت چشیدن ذوقی در جانش با روح مزکی اش دریافته.
طی این مسیر آسمانی در نتیجه "عبودیت" او با هوشمندیهای فیزیکی(PQ,IQ,EQ) و متافیزیکی[ملکی(B-SQ)، ملکوتی(I-SQ)، جبروتی(A-SQ)]) به شهود "ربوبیت"، با هوشمندی های سرالقدری(SQI) و عندیت(SI) و سرالاسراری(SAI) منتهی خواهد شد، و مقصد و مقصود این سیر و سلوک همان "هوالاول و هوالاخر" و فناء و بقای در "هوالحق" و "توانائی برای تمدنسازی" است.
رؤیت هوالظاهر در عمل مشاهده "اسماء متعین الهی" است، همین موجودات عینی از زمین و آسمان و خورشید و ماه و ملک و فلک و همه کلمات غیر متناهی الهیست که از یکدیگر گسیخته نیستند، می باشد.
و مشاهده کننده "هوالحق" با هوشمندیهای یاد شده، هر آنچه از "هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن" وجود دارد را به مشیت حق بخواهد خواهد دید، این چنین انسانی «اذا شاء ان عَلِمَ عَلِمَ» محل مشیت الهی است و به همین نسبت و اضافات که واقعیات خارجیه و آیات عینی اند، به اذن الله علم می یابد.
مشیت الهی برای رؤیت وجودی تجلیات الهی بدون ادراکات حسی و علمی و عقلی و شهودی نخواهد بود، چون قوای مدرکه و مدبّره و محرکه بشری در همه مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّ و بالاتر، طبق احکام هر مرحله فعلیت خواص خود را دارد، و در مراتب بالاتر از ادراکات عقلی سرمایه ادراکی چیزی بغیر عشق(قابلیت فناء و بقاءلله) نخواهد بود، و رسيدن عاشق به معشوق به میل و کشش دو طرفه مربوط خواهد بود.
تاکه از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
امام علی(ع) فرمود:
چه بسیار کمیاب می باشد خواستن و به دست آوردن. "ربما عز المطلب و الاکتساب"
(غرر الحکم)
درک مفهوم و مصداق عاشقی در تعینات فیزیکی با عالم متافیزیکی خیلی شبیه نیست، اما شنیدن
"حکایت مجنون و لیلی" جالبست.
مگر مجنون روزی فرصتی یافت
بر لیلی نشستن رخصتی یافت
ز مجنون کرد لیلی خواستاری
که ای عاشق بیاور تا چه داری
زبان بگشاد مجنون گفت ای ماه
نه آبم ماند در عشق تو نه چاه
ندارم در جگر آبی که باشد
نه در دیده شبی خوابی که باشد
چو عشقت کرد نقد عقل غارت
کنون جانی است و از تو یک اشارت
اگر جان خواهی اینک میدهم من
یقین میدان که بی شک میدهم من
...
عطار
بقول عشاق ملکوتی:
تا سالک از درجهٔ فناء ذاتی عبور ننماید این تصحیح خیال به شکل کامل صورت نمیگیرد.
(نورمجرد،ج ۱، صص ۳۹۲_۳۹۱)
هرکسی از ما سر سفره طلب خود از خالق هستی در "روز الست" نشسته و همه میهمان نوع کمبت و کیفیت "قالوا بلی" خود هستیم، و آزادی و با داد زیستن را از حضرت آنجا دریافت کرده ایم.
اهل تمدن دارای حضرت است
امروزه کلمه "حضرت" یک کلمه تشریفی است و مثلا گفته میشود: حضرت رسول اکرم(ص)، اضافه بر این اهل تمدن(عرفا) به هر یک از موجودات و نشئات وجودی، حضرت اطلاق میکنند. و به مراتب وجودی ملک(عالم طبیعت که ناسوت است) و ملکوت و جبروت تا هاهوت حضرت گفته میشود.
هر ممکن الوجودی، یک جهت نورانیت و یک جهت ظلمانی دارد و پیغمبر آن جهت نورانی علل طبیعی را می بیند.
یعنی رؤیت حضرت وجودی هرکسی برای اهلش به اذن الله مقدور است. و این بیننده همه موجودات را حاضر در پیشگاه حق می بیند و اصلا هیچ ممکن الوجودی نمی تواند غایب از حق تعالی باشد. پس وجود هر موجود امکانی در پیشگاه حق، حضور دارد و عالم محضر ربوبی است.
(دروس شرح منظومه،ج۴، ص۱۳۶)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹) 🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت»…
⤴️1️⃣ ادامه "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند"
انسان خلیفه الله، عالم الغیب و شهادت و تمدن سازیست که میهمان حضوری و ظهوری همه مراتب وجودیست.
خداوند در قرآن حضرت عیسی(ع) را "کلمه" نامیده است. و هم چنین بر انسان کامل و سفیر الهی "کتاب الله" هم اطلاق می شود چه این که "ترازو و میزان" هم می گویند که به فعلیت رسیده است:«نحن الموازين القسط».
و باز بر انسان کامل "قرآن" هم گویند، و چه این که به هر موجودی در عالم اطلاق کلمه می شود که در سوره کهف و لقمان فرمود که کلمات الهی را نفاد نیست: "وقُل لَوْ كانَ البَحرُ مِداداً"،" لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أَنْ تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی"(کهف ۱۱۰)،"ولَوْ أَنَّ مَا فِي الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أَقلَامُ والبَحرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبعَةُ أَبحُرِ ما نَفِدَتْ كَلِمَاتُ الله"(لقمان ۲۸)
همین کلمات الله جمع شوند "آیه" میشوند و این آیات جمع گردند "سوره" را تشکیل می دهند و این سور جمع گردند "قرآن" می شوند که صد و چهارده سوره دارد.
این هم در عالم کَتب صد و چهارده سوره شده است. و انسان به فعلیت رسیده دو صورت دارد: یکی "صورت کتبی" و دیگری "صورت عینی تکوینی"، و روشن می گردد که "آدم و عالم و قرآن کتبی" تطابق دارند که به "تطابق کونین" نامیده می شود. وانگهی با توجه به این نکته عرشی که آدم اصل و متن است و عالم شرح آن یعنی عالم را جمع کنید آدم حقیقی و انسان کامل میشود چه این که قرآن کتبی را جمع کنید آدم می شود. لذا قرآن صورت کتبیه حضرت خاتم(ص) است و عالم صورت عینیۀ آن؛ و بر همین اساس عالم غذای آدم است و اصل عالم آن خزائن اوست که «الف لام میم =الم، و الف لام میم راء = المر، و كاف هاء ياء عين صاد = كهيعص» غذای آدم اند و "قرآن شرح همین حروف مفصله است" که "حروف مقطعه قرآن" و همه آیات و سوره ها فرقان آنند یعنی باز شده و بسط آن هستند؛ یعنی همان عین که در کتب آمده آن خودش غذا و متن است و در کتب به تفصیل در می آید.
حالا که به کتب آمده حروف مقطعه و سورههای صد و چهارده گانه در میآید و این قرآن کتبی را با آن قرآن عینی یعنی این فرقان کتبی را با آن فرقان عینی تطابق است.
پس تا لفظ کتاب و اسماءالله به میان میآيد بر اثر انس اذهان به همین مکتوبات منصرف میشود که با کاغذ و چاپخانه و قلم ظاهری و مرکب مادی نوشته میشود.
بنابراین گاهی بحث روی«اسم الاسم» است که مراد همین اسمای لفظی و کتبی مادی است و گاهی بحث روی خود اسم عینی حقیقی میرود که این اسمای لفظی و کتبی ظلّ آنند و "همانگونه که نمیتوان بدون طهارت اسمای کتبی را مس نمود و باید ظاهر بدن با طهارت ظاهری باشد در مس کردن باطن انسان باطن قرآن را هم طهارت باطنی و تلطیف سِرّ لازم است"، لذا جناب حاجی در منظومه می فرماید: وقتی که شما بی طهارت نمی توانید ظاهر قرآن را مس کنی چگونه میشود بدون طهارت باطنی باطن قرآن را مس نمود و به اسرار آن دست یافت؟!
پس هم "اسمای لفظی" و هم "اسمای عینی" اثر دارند و عمده آن است که خود اسمای عینی و سِرّ آنها در سِرّ انسان بنشیند، زیرا شاید کسی به اسمای اسماء در لقلقه زبانش ذاکر باشد و تسبیح در دست داشته و الفاظ اسماء را بر زبان براند ولی در دلش ننشسته باشد، این شخص را واعظ غیر متّعظ گویند که موعظه میکند ولی از خودش بی خبر است. او "عالم بی عمل است" که در الفاظ اسماء و قرآن خیلی خوب حرف می زند ولی از حقیقتش چیزی عاید او نمیشود و عمدۀ آن دارایی عینی و شهودی اسماست که شخص خود همان اسم بشود مثل حضرت عیسی(ع) که سلطان اسم شریف«المحيى» در او پیاده شده است.
درست است که انسان مثل هستۀ درخت خرما، خرمای بالقوه است اما آنها اگر بخواهند به فعلیت برسند باید خود اسماء را دارا شوند و الآن بحث ما در خود اسمای عینی است که دارایی محسوب میشود اگر چه اسمای لفظی را هم در اذکار و اوراد تأثیراتی است و در جداول اوفاقی با شرایط خاصی دارای اثرات معجبه اند که نمیتوان انکار نمود؛ بلکه هر شی را مراتبی باشد که برای مرتبه انزل آن هم اثراتی باشد چه این که در موطن خیالی و دیگر مراتب هم خودش را نشان بدهد و جای انکار نیست ولی مورد بحث ما اسمای لفظی صرف و کتبی فقط نمی باشد که اظلالند و بحث روی آن واقعیت متن خارجی اسما است که توقیفی اند.
(دروس شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۴۸)
⤵️3️⃣ ادامه
انسان خلیفه الله، عالم الغیب و شهادت و تمدن سازیست که میهمان حضوری و ظهوری همه مراتب وجودیست.
شناخت تمدن ساز بدون شناخت وجودی ظاهر و باطن و اول(توحید) و آخر(معادش) او ممکن نمیشود.
خداوند در قرآن حضرت عیسی(ع) را "کلمه" نامیده است. و هم چنین بر انسان کامل و سفیر الهی "کتاب الله" هم اطلاق می شود چه این که "ترازو و میزان" هم می گویند که به فعلیت رسیده است:«نحن الموازين القسط».
و باز بر انسان کامل "قرآن" هم گویند، و چه این که به هر موجودی در عالم اطلاق کلمه می شود که در سوره کهف و لقمان فرمود که کلمات الهی را نفاد نیست: "وقُل لَوْ كانَ البَحرُ مِداداً"،" لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ البَحرُ قَبلَ أَنْ تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی"(کهف ۱۱۰)،"ولَوْ أَنَّ مَا فِي الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أَقلَامُ والبَحرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبعَةُ أَبحُرِ ما نَفِدَتْ كَلِمَاتُ الله"(لقمان ۲۸)
همین کلمات الله جمع شوند "آیه" میشوند و این آیات جمع گردند "سوره" را تشکیل می دهند و این سور جمع گردند "قرآن" می شوند که صد و چهارده سوره دارد.
این هم در عالم کَتب صد و چهارده سوره شده است. و انسان به فعلیت رسیده دو صورت دارد: یکی "صورت کتبی" و دیگری "صورت عینی تکوینی"، و روشن می گردد که "آدم و عالم و قرآن کتبی" تطابق دارند که به "تطابق کونین" نامیده می شود. وانگهی با توجه به این نکته عرشی که آدم اصل و متن است و عالم شرح آن یعنی عالم را جمع کنید آدم حقیقی و انسان کامل میشود چه این که قرآن کتبی را جمع کنید آدم می شود. لذا قرآن صورت کتبیه حضرت خاتم(ص) است و عالم صورت عینیۀ آن؛ و بر همین اساس عالم غذای آدم است و اصل عالم آن خزائن اوست که «الف لام میم =الم، و الف لام میم راء = المر، و كاف هاء ياء عين صاد = كهيعص» غذای آدم اند و "قرآن شرح همین حروف مفصله است" که "حروف مقطعه قرآن" و همه آیات و سوره ها فرقان آنند یعنی باز شده و بسط آن هستند؛ یعنی همان عین که در کتب آمده آن خودش غذا و متن است و در کتب به تفصیل در می آید.
حالا که به کتب آمده حروف مقطعه و سورههای صد و چهارده گانه در میآید و این قرآن کتبی را با آن قرآن عینی یعنی این فرقان کتبی را با آن فرقان عینی تطابق است.
پس تا لفظ کتاب و اسماءالله به میان میآيد بر اثر انس اذهان به همین مکتوبات منصرف میشود که با کاغذ و چاپخانه و قلم ظاهری و مرکب مادی نوشته میشود.
بنابراین گاهی بحث روی«اسم الاسم» است که مراد همین اسمای لفظی و کتبی مادی است و گاهی بحث روی خود اسم عینی حقیقی میرود که این اسمای لفظی و کتبی ظلّ آنند و "همانگونه که نمیتوان بدون طهارت اسمای کتبی را مس نمود و باید ظاهر بدن با طهارت ظاهری باشد در مس کردن باطن انسان باطن قرآن را هم طهارت باطنی و تلطیف سِرّ لازم است"، لذا جناب حاجی در منظومه می فرماید: وقتی که شما بی طهارت نمی توانید ظاهر قرآن را مس کنی چگونه میشود بدون طهارت باطنی باطن قرآن را مس نمود و به اسرار آن دست یافت؟!
پس هم "اسمای لفظی" و هم "اسمای عینی" اثر دارند و عمده آن است که خود اسمای عینی و سِرّ آنها در سِرّ انسان بنشیند، زیرا شاید کسی به اسمای اسماء در لقلقه زبانش ذاکر باشد و تسبیح در دست داشته و الفاظ اسماء را بر زبان براند ولی در دلش ننشسته باشد، این شخص را واعظ غیر متّعظ گویند که موعظه میکند ولی از خودش بی خبر است. او "عالم بی عمل است" که در الفاظ اسماء و قرآن خیلی خوب حرف می زند ولی از حقیقتش چیزی عاید او نمیشود و عمدۀ آن دارایی عینی و شهودی اسماست که شخص خود همان اسم بشود مثل حضرت عیسی(ع) که سلطان اسم شریف«المحيى» در او پیاده شده است.
درست است که انسان مثل هستۀ درخت خرما، خرمای بالقوه است اما آنها اگر بخواهند به فعلیت برسند باید خود اسماء را دارا شوند و الآن بحث ما در خود اسمای عینی است که دارایی محسوب میشود اگر چه اسمای لفظی را هم در اذکار و اوراد تأثیراتی است و در جداول اوفاقی با شرایط خاصی دارای اثرات معجبه اند که نمیتوان انکار نمود؛ بلکه هر شی را مراتبی باشد که برای مرتبه انزل آن هم اثراتی باشد چه این که در موطن خیالی و دیگر مراتب هم خودش را نشان بدهد و جای انکار نیست ولی مورد بحث ما اسمای لفظی صرف و کتبی فقط نمی باشد که اظلالند و بحث روی آن واقعیت متن خارجی اسما است که توقیفی اند.
(دروس شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۴۸)
⤵️3️⃣ ادامه
Telegram
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹)
🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
دکترسیّدعلی جوادی
"هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّور"(حدید ۹) 🔶اهلتمدن، به هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی عوالم خلق و امر را طی کرده، و میداند که هرکه به فکر دنیای پس از مرگ نبود از بایدها و نبایدهای «حکمت»…
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند"
بهشت را به بهاء علم و عمل باید گرفت.
دخول بهشت بر مردم بد زبان حرام است"الجنه حرام علی کل فاحش ان یدخلها".
(نهج الفصاحه، حدیث ۱۳۳۰)
توصیفات پیامبر(ص) از بهشت و بهشتی شدن بسیار زیباست، مواردی همچون :
بهشت زیر قدم مادران است، زیر سایه شمشیرهاست، خانه سخاوت مندان است، متعلق به توبه کاران است، بهشت صد درجه است و فاصله هر دو درجه مانند زمین و آسمان است و فاصله هر دو درجه پانصد سال راه است و اگر جهانیان در یکی از آنها مجتمع شوند جایشان میشود، این بهشت به شما از بند کفشتان نزدیکتر است و جهنم نیز چنین است.
در مقام مثال
ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست و گل آن مشک اذفر است و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت است و خاک آن زعفران است و هرکه وارد آن شود پیوسته متنعم است و از بدبختی برکنار، جاودانه زنده است و نمیرد، لباسشان کهنه نمیشود و جوانیشان پایان نپذیرد.
(نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، احادیث ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶)
تمدن سازی بغیر از مسیر فطرت انسانی، منطبق بر تعلقات "نفس" است، و حوائج نفس جرثومه شیطانی اند.
برای رسیدن به حقیقت تمدن در مسر سلامت و سعادت و رضایت، بهشتی در ملکوت خود بسازیم، تا بتوانیم بصورت ملکوتی در دنیا و برزخ و آخرت قدم بگذاریم.
از خود بپرسیم که چرا ما در طول تاریخ عموما همکلام و همکلاس تمدن سازان ملکوتی نشده ایم؟
هوالحق را درک کنیم!
وجدان موضوع و مفاهیم و حقایق در جان نیازمند دلیل و برهان نیست، و به ذوق می یابیم که اشیاء به هنگام ادراک و تمثل خود با همان قد و قامت و وسعت و بزرگی هستند.
هدایت حضوری یک کودک در "گودال آب" رؤیت اوست.
خدایا اگر آنی من تو را نبینم بهتر است نباشم!
هست خود را در عالم حضور به هست حق تعالی متصل کرده و در ملک نتیجه بگیریم.
"رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنَا عَذَابَ النَّار [عَذَاب قبر، عَذَاب حشر]"(بقره ٢٠١)
آینده در گرو اعمال ماست!
دارندگان حسانات کسانی اند که با محو صفتی از صفات نفس در مقام قلب به سوی خداوند باز می گردند و در مقامشان به صفت الهی قیام می کنند.
"مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِّنهَا وهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون"(نمل ۸۹)
و کسانی که با صفتی از صفات نفس محجوب شوند، چون به سمت سفلی تمایل دارند در آتش طبیعت نگونسار شوند و مجازاتشان نیز به صورت اعمالشان است و شکل اعمال نیز به صورت علمی باورشان است.
"ومَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُم فِي النَّارِ هَل تُجزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُم تَعمَلُون"(نمل٩٠)
تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی و مواظبت بر آن موجب کشف حقایق آن می شود.
ﻭ ﭘﺎﺳﻲ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺰﻭﻥ [ ﺑﺮ ﻭﺍﺟﺐ، ﻭﻳﮋﻩ ﺗﻮﺳﺖ، ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﻳﮋﻩ ] ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ.
"ومِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحمُودًا"(إسراء ٧٩)
در تاریکی و در خلوت شب به فکر خلقت نظام هستی و به فکر ابتدا و انتهای خود باشیم.
تا کم کم مثل زغال گرم شویم و با استقامت قابلیت اشتغالی و تولید حرارت و نور بیابیم تا با کسب حالات و ملکات به مقام خلوت و حضور و مراقبت برسیم، چون این مقام را خدای تعالی حامد و شاکر است"مقام محمودا"، این مقام رب است و محمود، ماسوای الله است، و همه حامد این مقاومند.
قدر خود بشناس مشمر سرسری
خویش را کز هرچه گویم برتری
آنکه دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت
خدایا!
فرمودی: "قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُم أَعلَمُ بِمَن هُوَ أَهدَىٰ سَبِيلًا"(اسراء ۸۴)
پروردگارا!
توفیقی عنایت کن که از دوزخ صفات رذیلت و افعال ناقصه خویش به نور وجودت در مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح به سمت سر و خفی و اخفی به سویت گام برداریم و مصداقی از فرمایشت باشیم که "فهو علی نور من ربه".
آمين، یا ربَّ العالمين
طالب "اعلی"
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
بهشت را به بهاء علم و عمل باید گرفت.
دخول بهشت بر مردم بد زبان حرام است"الجنه حرام علی کل فاحش ان یدخلها".
(نهج الفصاحه، حدیث ۱۳۳۰)
توصیفات پیامبر(ص) از بهشت و بهشتی شدن بسیار زیباست، مواردی همچون :
بهشت زیر قدم مادران است، زیر سایه شمشیرهاست، خانه سخاوت مندان است، متعلق به توبه کاران است، بهشت صد درجه است و فاصله هر دو درجه مانند زمین و آسمان است و فاصله هر دو درجه پانصد سال راه است و اگر جهانیان در یکی از آنها مجتمع شوند جایشان میشود، این بهشت به شما از بند کفشتان نزدیکتر است و جهنم نیز چنین است.
در مقام مثال
ساختمان بهشت خشتی از نقره و خشتی از طلاست و گل آن مشک اذفر است و سنگریزه آن لؤلؤ و یاقوت است و خاک آن زعفران است و هرکه وارد آن شود پیوسته متنعم است و از بدبختی برکنار، جاودانه زنده است و نمیرد، لباسشان کهنه نمیشود و جوانیشان پایان نپذیرد.
(نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، احادیث ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶)
تمدن سازی بغیر از مسیر فطرت انسانی، منطبق بر تعلقات "نفس" است، و حوائج نفس جرثومه شیطانی اند.
برای رسیدن به حقیقت تمدن در مسر سلامت و سعادت و رضایت، بهشتی در ملکوت خود بسازیم، تا بتوانیم بصورت ملکوتی در دنیا و برزخ و آخرت قدم بگذاریم.
از خود بپرسیم که چرا ما در طول تاریخ عموما همکلام و همکلاس تمدن سازان ملکوتی نشده ایم؟
هوالحق را درک کنیم!
وجدان موضوع و مفاهیم و حقایق در جان نیازمند دلیل و برهان نیست، و به ذوق می یابیم که اشیاء به هنگام ادراک و تمثل خود با همان قد و قامت و وسعت و بزرگی هستند.
هدایت حضوری یک کودک در "گودال آب" رؤیت اوست.
خدایا اگر آنی من تو را نبینم بهتر است نباشم!
هست خود را در عالم حضور به هست حق تعالی متصل کرده و در ملک نتیجه بگیریم.
آثار بود و نبود حسنات در زندگی!
هر آنچه ما را از عالم ناسوت و مراتب ملک و ملکوت و جبروت به درک وجودی عین ثابت و لاهوت و هاهوت برساند "حسنه" است و بر عکسش "سیئه" هست.
"رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنَا عَذَابَ النَّار [عَذَاب قبر، عَذَاب حشر]"(بقره ٢٠١)
آینده در گرو اعمال ماست!
دارندگان حسانات کسانی اند که با محو صفتی از صفات نفس در مقام قلب به سوی خداوند باز می گردند و در مقامشان به صفت الهی قیام می کنند.
"مَن جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِّنهَا وهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون"(نمل ۸۹)
و کسانی که با صفتی از صفات نفس محجوب شوند، چون به سمت سفلی تمایل دارند در آتش طبیعت نگونسار شوند و مجازاتشان نیز به صورت اعمالشان است و شکل اعمال نیز به صورت علمی باورشان است.
"ومَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُم فِي النَّارِ هَل تُجزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُم تَعمَلُون"(نمل٩٠)
تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی و مواظبت بر آن موجب کشف حقایق آن می شود.
ﻭ ﭘﺎﺳﻲ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺰﻭﻥ [ ﺑﺮ ﻭﺍﺟﺐ، ﻭﻳﮋﻩ ﺗﻮﺳﺖ، ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﻳﮋﻩ ] ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ.
"ومِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحمُودًا"(إسراء ٧٩)
در تاریکی و در خلوت شب به فکر خلقت نظام هستی و به فکر ابتدا و انتهای خود باشیم.
تا کم کم مثل زغال گرم شویم و با استقامت قابلیت اشتغالی و تولید حرارت و نور بیابیم تا با کسب حالات و ملکات به مقام خلوت و حضور و مراقبت برسیم، چون این مقام را خدای تعالی حامد و شاکر است"مقام محمودا"، این مقام رب است و محمود، ماسوای الله است، و همه حامد این مقاومند.
قدر خود بشناس مشمر سرسری
خویش را کز هرچه گویم برتری
آنکه دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت
هر عملی عکس العملی دارد چه فیزیکی باشد چه متافیزیکی اما پاداش های الهی برتر از کار ماست چون بر مدار فضل خداست.
خدایا!
فرمودی: "قُل كُلٌّ يَعمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُم أَعلَمُ بِمَن هُوَ أَهدَىٰ سَبِيلًا"(اسراء ۸۴)
پروردگارا!
توفیقی عنایت کن که از دوزخ صفات رذیلت و افعال ناقصه خویش به نور وجودت در مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح به سمت سر و خفی و اخفی به سویت گام برداریم و مصداقی از فرمایشت باشیم که "فهو علی نور من ربه".
آمين، یا ربَّ العالمين
طالب "اعلی"
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - بهره مندی از دانائی و دارائی توانائی انسان "عالم الغیب و شهاده" در مسیر تمدن سازی الهی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
خیلی خوشحالم که باهاتون ارتباط برقرار کردم. من DeepSeek هستم، یک دستیار هوشمند که اینجام تا در هر زمینهای که نیاز داشته باشید در کنارتون باشم.
چه سوالی دارید؟ چه موضوعی ذهنتون رو مشغول کرده؟ یا اینکه اگر فقط دوست دارید گپی بزنیم، خیلی خوشحال میشم همراهتون باشم!
هر کاری که بتونم کمک کنم، فقط کافیه بگید. 😊
امروز مطلبی با عنوان "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند"، تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با نطرات دیگر اصحاب دانش و بینش و کنش از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن ارائه نقدی منصفانه، نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مقوله را برایت ارسال کنم.؟
با درود و سپاس بیکران از اشتراکگذاری این اندیشهی ژرف و الهامبخش! 🌟
بله، با کمال اشتیاق و آمادگی پذیرای متن کامل شما هستم. این مفاهیم ناب که از تلفیق حکمت اسلامی، عرفان و فلسفهی وجودی سرچشمه میگیرد، بسی ارزشمند و شایستهی تأمل عمیق است.
من با کمال دقت و با بهرهگیری از:
•تحلیل علمی (روانشناسی شناختی، فرگشت زبان)
•رویکرد عقلی (منطق فلسفی، پدیدارشناسی)
•بینش معرفتی (عرفان تطبیقی، الهیات مقایسهای)
•چندصدایی (با استناد به اندیشمندان غربی و شرقی، ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی، و فلاسفهی مدرن و کلاسیک)
به واکاوی این سوژه خواهم پرداخت. همچنین نقدی منصفانه از زوایای گوناگون ارائه کرده و بدیلهای فکری را نیز بررسی میکنم.
✨ پیشنهاد من برای ساختار تحلیل:
۱.تبیین مفاهیم کلیدی متن شما
۲.مقایسه با:
· نظریهی «مراحل هفتگانهی سلوک» در عرفان مسیحی
· مفهوم «جهش کیفی» در اگزیستانسیالیسم
· انگارهی «برهمن و آتمان» در اوپانیشادها
· دیدگاه ابنعربی در مورد «انسان کامل»
· نگاه روانکاوی یونگ به «فرآیند فردیت»
۳.نقد سازنده از منظرهای مختلف
۴.جمعبندی و نظر نهایی
لطفاً متن کامل خود را ارسال نمایید تا با دقت و عمق شایستهای به بررسی آن بپردازم. این گفتگو بیگمان برای هر دو ما پربار خواهد بود!.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند" که روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰ تنظیم شده، بدین قرار است :
باتوجه به متن عمیق و چندبُعدی که به اشتراک گذاشتید، تحلیل خود را در چهار بخش اصلی ارائه میکنم: 🔸تبیین مفاهیم کلیدی، 🔸تحلیل تطبیقی با سنتهای دیگر، 🔸نقد و ارزیابی، و 🔸جمعبندی و نظر خردمندانه.
🔎 تحلیل و تبیین مفاهیم کلیدی متن
متن شما سرشار از مفاهیم بنیادین عرفان اسلامی است که به شکلی نظاممند به هم پیوند خوردهاند:
· سفر ششگانه وجودی: این ایده که انسان "مراتب ششگانه هستی" را میپیماید، به وضوح اشاره به سلوک از عالم ناسوت (طبیعت) به سوی ملکوت (عالم فرشتگان)، جبروت (عالم قُدرت و اراده الهی)، لاهوت (عالم ذات الهی) و فراتر از آن دارد. این سفر، حرکتی از "ادنی" (پستتر) به "اعلی" (برتر) است.
· دو قرآن تدوینی و تکوینی: تمایز بین "قرآن تدوینی" (کتاب مقدس نوشتهشده) و "قرآن تکوینی" (کتاب آفرینش که شامل "آفاق" (جهان بیرون) و "انفس" (جهان درون) میشود)، از کلیدیترین مبانی عرفان نظری است. "تلاوت" این دو قرآن به معنای مطالعه، تأمل و زیستن با حقایق آنهاست.
⤵️2⃣3⃣ ادامه
ط . مقوله اهل خلافت - بهره مندی از دانائی و دارائی توانائی انسان "عالم الغیب و شهاده" در مسیر تمدن سازی الهی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
خیلی خوشحالم که باهاتون ارتباط برقرار کردم. من DeepSeek هستم، یک دستیار هوشمند که اینجام تا در هر زمینهای که نیاز داشته باشید در کنارتون باشم.
چه سوالی دارید؟ چه موضوعی ذهنتون رو مشغول کرده؟ یا اینکه اگر فقط دوست دارید گپی بزنیم، خیلی خوشحال میشم همراهتون باشم!
هر کاری که بتونم کمک کنم، فقط کافیه بگید. 😊
امروز مطلبی با عنوان "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند"، تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با نطرات دیگر اصحاب دانش و بینش و کنش از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن ارائه نقدی منصفانه، نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مقوله را برایت ارسال کنم.؟
با درود و سپاس بیکران از اشتراکگذاری این اندیشهی ژرف و الهامبخش! 🌟
بله، با کمال اشتیاق و آمادگی پذیرای متن کامل شما هستم. این مفاهیم ناب که از تلفیق حکمت اسلامی، عرفان و فلسفهی وجودی سرچشمه میگیرد، بسی ارزشمند و شایستهی تأمل عمیق است.
من با کمال دقت و با بهرهگیری از:
•تحلیل علمی (روانشناسی شناختی، فرگشت زبان)
•رویکرد عقلی (منطق فلسفی، پدیدارشناسی)
•بینش معرفتی (عرفان تطبیقی، الهیات مقایسهای)
•چندصدایی (با استناد به اندیشمندان غربی و شرقی، ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی، و فلاسفهی مدرن و کلاسیک)
به واکاوی این سوژه خواهم پرداخت. همچنین نقدی منصفانه از زوایای گوناگون ارائه کرده و بدیلهای فکری را نیز بررسی میکنم.
✨ پیشنهاد من برای ساختار تحلیل:
۱.تبیین مفاهیم کلیدی متن شما
۲.مقایسه با:
· نظریهی «مراحل هفتگانهی سلوک» در عرفان مسیحی
· مفهوم «جهش کیفی» در اگزیستانسیالیسم
· انگارهی «برهمن و آتمان» در اوپانیشادها
· دیدگاه ابنعربی در مورد «انسان کامل»
· نگاه روانکاوی یونگ به «فرآیند فردیت»
۳.نقد سازنده از منظرهای مختلف
۴.جمعبندی و نظر نهایی
لطفاً متن کامل خود را ارسال نمایید تا با دقت و عمق شایستهای به بررسی آن بپردازم. این گفتگو بیگمان برای هر دو ما پربار خواهد بود!.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) و مواظبت بر آن فرا میخواند تا با تحقق وجودی، جانشان با کشف حقایق «قرآن ناطق» شود، که بِدان وجود فانی بدهند باقی بستانند و «ادنی» را به «اعلی» عوض بگیرند و در پندار و گفتار و رفتارشان یکی بدهند و بجایش از ده تا هفتصد و بینهایت بهره بگیرند" که روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰ تنظیم شده، بدین قرار است :
باتوجه به متن عمیق و چندبُعدی که به اشتراک گذاشتید، تحلیل خود را در چهار بخش اصلی ارائه میکنم: 🔸تبیین مفاهیم کلیدی، 🔸تحلیل تطبیقی با سنتهای دیگر، 🔸نقد و ارزیابی، و 🔸جمعبندی و نظر خردمندانه.
🔎 تحلیل و تبیین مفاهیم کلیدی متن
متن شما سرشار از مفاهیم بنیادین عرفان اسلامی است که به شکلی نظاممند به هم پیوند خوردهاند:
· سفر ششگانه وجودی: این ایده که انسان "مراتب ششگانه هستی" را میپیماید، به وضوح اشاره به سلوک از عالم ناسوت (طبیعت) به سوی ملکوت (عالم فرشتگان)، جبروت (عالم قُدرت و اراده الهی)، لاهوت (عالم ذات الهی) و فراتر از آن دارد. این سفر، حرکتی از "ادنی" (پستتر) به "اعلی" (برتر) است.
· دو قرآن تدوینی و تکوینی: تمایز بین "قرآن تدوینی" (کتاب مقدس نوشتهشده) و "قرآن تکوینی" (کتاب آفرینش که شامل "آفاق" (جهان بیرون) و "انفس" (جهان درون) میشود)، از کلیدیترین مبانی عرفان نظری است. "تلاوت" این دو قرآن به معنای مطالعه، تأمل و زیستن با حقایق آنهاست.
⤵️2⃣3⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
⤴️1⃣ ادامه
· انسان کامل و قرآن ناطق: هدف نهایی این سفر، تبدیل شدن انسان به "قرآن ناطق" است؛ یعنی مجرای تجلی ذات الهی در جهان. این مفهوم با نظریه "انسان کامل" در عرفان ابن عربی همخوانی کامل دارد، که او را آیینهی تمامنمای حقائق الهی میداند.
· اقتصاد وجودی: استعاره "یکی دادن و ده تا هفتصد و بینهایت گرفتن"، اشاره به آیه ۲۶۱ سوره بقره دارد و یک "اقتصاد معنوی" را ترسیم میکند. در این نظام، سرمایهگذاری "فنا"ی در خدا، سود "بقا"ی به او را به ارمغان میآورد.
· تمدنسازی به مثابه امری معنوی: در نگاه شما، "تمدن" تنها یک دستاورد مادی نیست، بلکه برآمده از یک تحول جمعی در جانهای انسانها است که با شناخت "ظاهر و باطن" خود و جهان محقق میشود.
🌍 تحلیل تطبیقی با سنتهای فکری و دینی دیگر
مفاهیم مطرح شده در متن شما، در بسیاری از سنتهای معرفتی جهان، بازتابهای جالب توجهی دارد. جدول زیر این مقایسه را نشان میدهد:
مفهوم در متن شما/ سنت فکری مشابه/ مقایسه و تحلیل
الف. سفر ششگانه وجودی.
عرفان مسیحی (سنتز ترزای آویلایی)/ هفت خانۀ درونی سنت ترزای آویلایی، مسیری مشابه برای صعود روح و وحدت با خدا ترسیم میکند. هر دو مسیر، گذر از خودِ طبیعی به سوی خدا را ضروری میدانند.
ب. قرآن تکوینی (آفاق و انفس).
فلسفه رواقی و پدیدارشناسی/ رواقیون به "لوگوس" جهانی باور داشتند و خواندن کتاب طبیعت را توصیه میکردند. در پدیدارشناسی نیز بر "بازگشت به خودِ اشیا" برای درک ذات آنها تأکید میشود که با "تلاوت قرآن تکوینی" قابل قیاس است.
ج. فنا و بقا.
آیین بودا (نیروانا) و عرفان هندو (مُکشا)/ اگرچه مبانی هستیشناختی متفاوت است، اما هدف غایی در این سنن نیز رهایی از خودِ فردی (Ego) و رسیدن به حقیقتی برتر است. "فنا" در عرفان اسلامی با " extinction " در مفهوم بودایی اشتراکاتی در نفی خودنمایی دارد.
د. انسان کامل/ قرآن ناطق.
اگزیستانسیالیسم مسیحی (کی یرکگور)/ کی یرکگور بر "فرد becoming عینی در برابر خدا" تأکید دارد. این "شدن"، مشابه "تحقق وجودی" در متن شماست که به جای پذیرش کلیشههای اجتماعی، انسان حقیقی خویش را مییابد.
د. هوشمندیهای فرافیزیکی (SQها) روانشناسی تحلیلی یونگ/ تقسیمبندی هوشمندیهای فرافیزیکی شما، از نفس تا سرّ، یادآور فرآیند "فردیت" در نظریه یونگ است که در آن، خود (Ego) با ناخودآگاه جمعی ارتباط برقرار کرده و به "خویشتن" (Self) کامل میرسد.
⚖️ نقد و ارزیابی منصفانه
این نظام فکری، با همه غنایش، میتواند از منظرهای مختلف مورد نقد و پرسش قرار گیرد:
· نقاط قوت:
· انسجام درونی: این نظام فکری از انسجام درونی و پیوند منطقی عمیقی برخوردار است.
· نگرش کلنگر: با ترکیب عقل، عشق، علم و عمل، از تقلیلگرایی علمی و Dry عقلانیت محض پرهیز میکند.
· انگیزشبخش: ارائه یک "مسیر" و "مقصد" روشن، برای جویندگان حقیقت بسیار الهامبخش و انرژیبخش است.
· نقاط قابل تأمل و نقد:
· مسئله عینیتبخشی و سنجش: چگونه میتوان دریافت که فردی به مراتب بالای وجودی (مثل "سرّ") دست یافته است؟ این امر میتواند به شخصیسازی افراطی تجربه دینی و عدم امکان نقد عینی بینجامد.
· خطر اسطورهسازی و تأویلهای بیضابطه: تأویل عمیق آیات قرآن و طبیعت، اگر ضابطهمند نباشد، میتواند به خلق روایتهای کاملاً شخصی و غیرقابل انتقال منجر شود.
· چالش ارتباط با جهان مدرن: چگونه میتوان این مفاهیم را به زبانی ترجمه کرد که برای انسان مدرن، که جهان را عمدتاً با عقلانیت ابزاری و علوم تجربی میفهمد، قابل درک و اقناعکننده باشد؟
· نقد از منظر فلسفه اجتماعی: آیا این نگاه که تمدنسازی از "تحول وجودی فرد" آغاز میشود، به اندازه کافی به ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که میتوانند مانع یا مسیرساز باشند، توجه دارد؟
💎 جمعبندی و نظر خردمندانه
متن شما نه یک بیانیه فلسفی Dry، بلکه یک "نقشه راه" وجودی است که از دل سنتی زنده و پویا برآمده است. عمق و غنای آن در تلفیق "علم" و "عین"، "ظاهر" و "باطن"، و "فرد" و "تمدن" ستودنی است.
نظر خردمندانه اینجانب:
این نظام فکری،به عنوان یک "زیستجهان معنوی" (Life-World) کاملاً منسجم و قدرتمند عمل میکند. باوری که میتواند به زندگی معنا ببخشد و مسیری برای تعالی ترسیم کند. با این حال، چالش اصلی آن، "ترجمه و ارتباط" با پارادایمهای مسلط فکری عصر حاضر است.
برای اثرگذاری گستردهتر، شاید لازم باشد:
۱. دیالوگ نظاممند با علوم شناختی و روانشناسی: آیا میتوان شواهدی از این "هوشمندیهای فرافیزیکی" در کارکرد مغز و روان یافت؟
۲. بازتعریف مفاهیم در قالب اجتماعی: چگونه "تحقق وجودی فرد" میتواند به صورت عینی در "عدالت اجتماعی"، "اخلاق زیستمحیطی" و "صلح جهانی" تجلی یابد؟
⤵️3⃣ ادامه مطلب
· انسان کامل و قرآن ناطق: هدف نهایی این سفر، تبدیل شدن انسان به "قرآن ناطق" است؛ یعنی مجرای تجلی ذات الهی در جهان. این مفهوم با نظریه "انسان کامل" در عرفان ابن عربی همخوانی کامل دارد، که او را آیینهی تمامنمای حقائق الهی میداند.
· اقتصاد وجودی: استعاره "یکی دادن و ده تا هفتصد و بینهایت گرفتن"، اشاره به آیه ۲۶۱ سوره بقره دارد و یک "اقتصاد معنوی" را ترسیم میکند. در این نظام، سرمایهگذاری "فنا"ی در خدا، سود "بقا"ی به او را به ارمغان میآورد.
· تمدنسازی به مثابه امری معنوی: در نگاه شما، "تمدن" تنها یک دستاورد مادی نیست، بلکه برآمده از یک تحول جمعی در جانهای انسانها است که با شناخت "ظاهر و باطن" خود و جهان محقق میشود.
🌍 تحلیل تطبیقی با سنتهای فکری و دینی دیگر
مفاهیم مطرح شده در متن شما، در بسیاری از سنتهای معرفتی جهان، بازتابهای جالب توجهی دارد. جدول زیر این مقایسه را نشان میدهد:
مفهوم در متن شما/ سنت فکری مشابه/ مقایسه و تحلیل
الف. سفر ششگانه وجودی.
عرفان مسیحی (سنتز ترزای آویلایی)/ هفت خانۀ درونی سنت ترزای آویلایی، مسیری مشابه برای صعود روح و وحدت با خدا ترسیم میکند. هر دو مسیر، گذر از خودِ طبیعی به سوی خدا را ضروری میدانند.
ب. قرآن تکوینی (آفاق و انفس).
فلسفه رواقی و پدیدارشناسی/ رواقیون به "لوگوس" جهانی باور داشتند و خواندن کتاب طبیعت را توصیه میکردند. در پدیدارشناسی نیز بر "بازگشت به خودِ اشیا" برای درک ذات آنها تأکید میشود که با "تلاوت قرآن تکوینی" قابل قیاس است.
ج. فنا و بقا.
آیین بودا (نیروانا) و عرفان هندو (مُکشا)/ اگرچه مبانی هستیشناختی متفاوت است، اما هدف غایی در این سنن نیز رهایی از خودِ فردی (Ego) و رسیدن به حقیقتی برتر است. "فنا" در عرفان اسلامی با " extinction " در مفهوم بودایی اشتراکاتی در نفی خودنمایی دارد.
د. انسان کامل/ قرآن ناطق.
اگزیستانسیالیسم مسیحی (کی یرکگور)/ کی یرکگور بر "فرد becoming عینی در برابر خدا" تأکید دارد. این "شدن"، مشابه "تحقق وجودی" در متن شماست که به جای پذیرش کلیشههای اجتماعی، انسان حقیقی خویش را مییابد.
د. هوشمندیهای فرافیزیکی (SQها) روانشناسی تحلیلی یونگ/ تقسیمبندی هوشمندیهای فرافیزیکی شما، از نفس تا سرّ، یادآور فرآیند "فردیت" در نظریه یونگ است که در آن، خود (Ego) با ناخودآگاه جمعی ارتباط برقرار کرده و به "خویشتن" (Self) کامل میرسد.
⚖️ نقد و ارزیابی منصفانه
این نظام فکری، با همه غنایش، میتواند از منظرهای مختلف مورد نقد و پرسش قرار گیرد:
· نقاط قوت:
· انسجام درونی: این نظام فکری از انسجام درونی و پیوند منطقی عمیقی برخوردار است.
· نگرش کلنگر: با ترکیب عقل، عشق، علم و عمل، از تقلیلگرایی علمی و Dry عقلانیت محض پرهیز میکند.
· انگیزشبخش: ارائه یک "مسیر" و "مقصد" روشن، برای جویندگان حقیقت بسیار الهامبخش و انرژیبخش است.
· نقاط قابل تأمل و نقد:
· مسئله عینیتبخشی و سنجش: چگونه میتوان دریافت که فردی به مراتب بالای وجودی (مثل "سرّ") دست یافته است؟ این امر میتواند به شخصیسازی افراطی تجربه دینی و عدم امکان نقد عینی بینجامد.
· خطر اسطورهسازی و تأویلهای بیضابطه: تأویل عمیق آیات قرآن و طبیعت، اگر ضابطهمند نباشد، میتواند به خلق روایتهای کاملاً شخصی و غیرقابل انتقال منجر شود.
· چالش ارتباط با جهان مدرن: چگونه میتوان این مفاهیم را به زبانی ترجمه کرد که برای انسان مدرن، که جهان را عمدتاً با عقلانیت ابزاری و علوم تجربی میفهمد، قابل درک و اقناعکننده باشد؟
· نقد از منظر فلسفه اجتماعی: آیا این نگاه که تمدنسازی از "تحول وجودی فرد" آغاز میشود، به اندازه کافی به ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که میتوانند مانع یا مسیرساز باشند، توجه دارد؟
💎 جمعبندی و نظر خردمندانه
متن شما نه یک بیانیه فلسفی Dry، بلکه یک "نقشه راه" وجودی است که از دل سنتی زنده و پویا برآمده است. عمق و غنای آن در تلفیق "علم" و "عین"، "ظاهر" و "باطن"، و "فرد" و "تمدن" ستودنی است.
نظر خردمندانه اینجانب:
این نظام فکری،به عنوان یک "زیستجهان معنوی" (Life-World) کاملاً منسجم و قدرتمند عمل میکند. باوری که میتواند به زندگی معنا ببخشد و مسیری برای تعالی ترسیم کند. با این حال، چالش اصلی آن، "ترجمه و ارتباط" با پارادایمهای مسلط فکری عصر حاضر است.
برای اثرگذاری گستردهتر، شاید لازم باشد:
۱. دیالوگ نظاممند با علوم شناختی و روانشناسی: آیا میتوان شواهدی از این "هوشمندیهای فرافیزیکی" در کارکرد مغز و روان یافت؟
۲. بازتعریف مفاهیم در قالب اجتماعی: چگونه "تحقق وجودی فرد" میتواند به صورت عینی در "عدالت اجتماعی"، "اخلاق زیستمحیطی" و "صلح جهانی" تجلی یابد؟
⤵️3⃣ ادامه مطلب
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
⤴️2⃣ ادامه
۳. تأکید بر "تجربه" به جای "تئوری": شاید راه برونرفت از خطر تأویلگرایی افراطی، تأکید بیشتر بر جنبههای عملی و اخلاقی این مسیر باشد؛ همان "پندار و گفتار و رفتار"ی که خود به آن اشاره کردهاید.
در پایان، متن شما گنجینهای است که هم برای اهل دل، الهامبخش است و هم برای اهل خرد، مایه تأمل و چالش فکری عمیق. از اشتراک این اندیشه ناب بسیار سپاسگزارم.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
۳. تأکید بر "تجربه" به جای "تئوری": شاید راه برونرفت از خطر تأویلگرایی افراطی، تأکید بیشتر بر جنبههای عملی و اخلاقی این مسیر باشد؛ همان "پندار و گفتار و رفتار"ی که خود به آن اشاره کردهاید.
در پایان، متن شما گنجینهای است که هم برای اهل دل، الهامبخش است و هم برای اهل خرد، مایه تأمل و چالش فکری عمیق. از اشتراک این اندیشه ناب بسیار سپاسگزارم.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم وَيُدخِلكُم جَنَّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنْهَارُ ومَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدنٍ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ العَظِيم"(صف ۱۰-۱۲)
🔶اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند.🔸
خداوند بالا و پستی تویی
ندانم چه ای آنچه هستی تویی
به هستیش باید که خستوشوی
زگفتار بیکار یکسو شوی
فردوسی
در باور اهل تمدن، "علم"، تنها یک مدرک دانشگاهی نیست، بلکه "دارایی وجودی" است، و "عمل"، تنها یک سری عادات نیست، بلکه "معاملۀ وجودی" است، و هدف از زندگی، صرفا رفاه مادی صرف نیست، بلکه "توانایی برای تمدنسازی" بر اساس "عدل"، "حکمت" و "عشق" است.
پس همۀ هستی در حال "داد و ستد" است. انسان هوشیار، کسی است که در محضر خدایی که دارنده علم حضوری الی الابد است، با "خردورزی فعال"، بزرگترین معامله را انجام میدهد: خود فانی را با بقای الهی معاوضه میکند. این، نه یک ریاضت منفعلانه، بلکه یک "سرمایهگذاری وجودی" برای کسب ملکوت و "مساکن طیبه" و "فوز عظیم" و "خلیفگی" خداست.
انسان دارا، چه به دارائی احوالات و ملکات و مقامات و صفات ربانی باشد، و چه به دارائی های نفسانی شیطانی داشته باشد، در ظاهر و باطن کشور وجودش تبلور بخش آثار همان دارائی هایی است که به "علم و عمل"، یا "جهل و غفلت و شرک" تولید کرده.
در کشور وجود هرکسی که در مسیر تمدن سازی الهی حرکت کرده باشد، افعال و صفات و اسماء الهی تجلّی دارد و او به جانش، همنشین ذات جانان است "انا جلیس من ذکرنی"، و بدین خاطر نمودی از خدای "الحی القیوم" است، و مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّش، تبلوری از "حیات اَبدی" در مسیر زندگی و نشئات زندگانی است، و به نسبت "متخلق بودن به اسماءالله" و "ذاکر بودن" زبانی و دلی و وجودی، شایسته و لایق "مذکور شدن" در پندار و گفتار و رفتار و همه "کنش و واکنش ها" و "فعل و انفعالات فیزیکی و متافیزیکی" به حکم "فاذکرونی اذکرکم" است، و به نسبت امکان تصرف در وجود خود و محیط زیستش، آثار وجودی او در آفاق و انفس پاینده خواهد شد.
و افراد واجد حالات و ملکات و مقامات ناهنجار"عذاب الیم"، در چنبره شیاطین ثلاثه(شوائب طبیعت، تسویلات نفس اماره، نوامیس امثله) گرفتار شده و زندانی بلیات و اعراض خود ساخته بر اساس وهم و خیال خودست، و تا با "توبه" و تمسک به "دانش و بینش و کنش تمدنساز" دست نیابد، از سلول زندانش و عوارض آن رها نخواهد شد.
طب جامع درمانگر حقیقی آلام بشریست.
این نحوه طب و طبابت میتواند "وهم گرگ صفتی را" از جان و قلب و نفس و جسم بیماران بیرون کند و بشریت را از روی علم نافع و عمل صالح با ایجاد حالات و ملکات و مقاماتِ هنجار با فطرت بشری به سمت دارائی های ربانی هدایت کرده و وهیات و خیالات فاسده را از بیماریهای عضوی و جسمانی و روحانی بصورت فردی و اجتماعی دور کند.
یعنی با کمی شرح حال و گفتگو و اصلاح مزاج های روحانی و جسمانی، میتوان ۱.مراتب وجودی، ۲.مسیر زندگی، ۳.نشئات زندگانی افراد ناخوش را از چنگ گرگ و دیو و شیاطین ثلاثه خارج کرد!
بیماران را از خود وهمی و اعراض نفسانی چگونه خارج کنیم؟
در قالب دین(فقه و کلام اخلاق) میتوان با زمینه سازی درک وجودی شریعت و طریقت و حقیقت، اشخاص را از کثرت گناه و تصرف شیطانی دور کرد.
رهایی از "کثرت وهمی" و رسیدن به "وحدت عقلی" پر زحمت است و کمک کردن به زمینه سازی بهداشت و درمان وجودی بشری که اوصاف گرگ و دیو و شیطان را دارد، با علوم مختص به پوسته ظاهری انسانی پر زحمت و کم ثمر است.
دم و نفس طبیب جان(طبیب متافیزیکی)، مثل عیسی(ع) شفابخش است و پذیرش و رعايت دستورات علمی و عقلی و معرفتی از جانب بیمار بسیار اثر بخشی فراوان خواهد داشت.
چرا با دیدن افرادی حالمان خوب یا بد میشود؟
درک علمی و عقلی و معرفتی این موضوع در ظاهر و باطن یک کار ارزشمند ست.
جذب و دفع روح یک امر بسیار مهم است، مخصوصا در زیارت های معنوی و مجاورت اولیا و بزرگان دین، خیلی شفابخش است.
این موارد با رفع حجاب و دفع پوسته ها امکان دارد.
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند.🔸
خداوند بالا و پستی تویی
ندانم چه ای آنچه هستی تویی
به هستیش باید که خستوشوی
زگفتار بیکار یکسو شوی
فردوسی
در باور اهل تمدن، "علم"، تنها یک مدرک دانشگاهی نیست، بلکه "دارایی وجودی" است، و "عمل"، تنها یک سری عادات نیست، بلکه "معاملۀ وجودی" است، و هدف از زندگی، صرفا رفاه مادی صرف نیست، بلکه "توانایی برای تمدنسازی" بر اساس "عدل"، "حکمت" و "عشق" است.
پس همۀ هستی در حال "داد و ستد" است. انسان هوشیار، کسی است که در محضر خدایی که دارنده علم حضوری الی الابد است، با "خردورزی فعال"، بزرگترین معامله را انجام میدهد: خود فانی را با بقای الهی معاوضه میکند. این، نه یک ریاضت منفعلانه، بلکه یک "سرمایهگذاری وجودی" برای کسب ملکوت و "مساکن طیبه" و "فوز عظیم" و "خلیفگی" خداست.
انسان دارا، چه به دارائی احوالات و ملکات و مقامات و صفات ربانی باشد، و چه به دارائی های نفسانی شیطانی داشته باشد، در ظاهر و باطن کشور وجودش تبلور بخش آثار همان دارائی هایی است که به "علم و عمل"، یا "جهل و غفلت و شرک" تولید کرده.
در کشور وجود هرکسی که در مسیر تمدن سازی الهی حرکت کرده باشد، افعال و صفات و اسماء الهی تجلّی دارد و او به جانش، همنشین ذات جانان است "انا جلیس من ذکرنی"، و بدین خاطر نمودی از خدای "الحی القیوم" است، و مراتب وجودی طبع و نفس و قلب و روح و سرّش، تبلوری از "حیات اَبدی" در مسیر زندگی و نشئات زندگانی است، و به نسبت "متخلق بودن به اسماءالله" و "ذاکر بودن" زبانی و دلی و وجودی، شایسته و لایق "مذکور شدن" در پندار و گفتار و رفتار و همه "کنش و واکنش ها" و "فعل و انفعالات فیزیکی و متافیزیکی" به حکم "فاذکرونی اذکرکم" است، و به نسبت امکان تصرف در وجود خود و محیط زیستش، آثار وجودی او در آفاق و انفس پاینده خواهد شد.
و افراد واجد حالات و ملکات و مقامات ناهنجار"عذاب الیم"، در چنبره شیاطین ثلاثه(شوائب طبیعت، تسویلات نفس اماره، نوامیس امثله) گرفتار شده و زندانی بلیات و اعراض خود ساخته بر اساس وهم و خیال خودست، و تا با "توبه" و تمسک به "دانش و بینش و کنش تمدنساز" دست نیابد، از سلول زندانش و عوارض آن رها نخواهد شد.
طب جامع درمانگر حقیقی آلام بشریست.
این نحوه طب و طبابت میتواند "وهم گرگ صفتی را" از جان و قلب و نفس و جسم بیماران بیرون کند و بشریت را از روی علم نافع و عمل صالح با ایجاد حالات و ملکات و مقاماتِ هنجار با فطرت بشری به سمت دارائی های ربانی هدایت کرده و وهیات و خیالات فاسده را از بیماریهای عضوی و جسمانی و روحانی بصورت فردی و اجتماعی دور کند.
یعنی با کمی شرح حال و گفتگو و اصلاح مزاج های روحانی و جسمانی، میتوان ۱.مراتب وجودی، ۲.مسیر زندگی، ۳.نشئات زندگانی افراد ناخوش را از چنگ گرگ و دیو و شیاطین ثلاثه خارج کرد!
بیماران را از خود وهمی و اعراض نفسانی چگونه خارج کنیم؟
در قالب دین(فقه و کلام اخلاق) میتوان با زمینه سازی درک وجودی شریعت و طریقت و حقیقت، اشخاص را از کثرت گناه و تصرف شیطانی دور کرد.
رهایی از "کثرت وهمی" و رسیدن به "وحدت عقلی" پر زحمت است و کمک کردن به زمینه سازی بهداشت و درمان وجودی بشری که اوصاف گرگ و دیو و شیطان را دارد، با علوم مختص به پوسته ظاهری انسانی پر زحمت و کم ثمر است.
دم و نفس طبیب جان(طبیب متافیزیکی)، مثل عیسی(ع) شفابخش است و پذیرش و رعايت دستورات علمی و عقلی و معرفتی از جانب بیمار بسیار اثر بخشی فراوان خواهد داشت.
چرا با دیدن افرادی حالمان خوب یا بد میشود؟
درک علمی و عقلی و معرفتی این موضوع در ظاهر و باطن یک کار ارزشمند ست.
جذب و دفع روح یک امر بسیار مهم است، مخصوصا در زیارت های معنوی و مجاورت اولیا و بزرگان دین، خیلی شفابخش است.
این موارد با رفع حجاب و دفع پوسته ها امکان دارد.
همه بیماریها از خوب نخوردن غدا و فاسدالکیموسی ظاهری نیست، بلکه اعراص نفسانی است که علت العلل است.
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
⤴️1️⃣ ادامه "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند."
طب جامع با تدابیر علمی و عملی در پی درمانگری ناهنجاری های وجودی فرد و اجتماع است.
و هر طبیب عالم به شرایط فیزیکی، بدون دارائی و توانائی متافیزیکی، پزشک موفقی نخواهد شد.
"پزشک دارا" از "عالم جان" بوی خوش شفاعتگری را با پیام و الهام و حکمت همچون انرژی غذا در جانش میگيرد.
تجارت نجات بخش کدام است؟
تمدن ناهنجار امروز و بیماریهای جسمانی و روحانی، و لختی و آسیب هایش، و پناه بردن به مواد مخدر و الکل و...، هیچکدام در مسیر سلامت و سعادت و رضایت بشری نیستند.
باید عالمانه با خدا معامله کنیم، تا علاوه بر "رحمت رحمانیه"، به "رحمت رحیمیه" اش به ما رحم کند که پنهان و اشکارمان به صلاح بیاید، و آرامش جان و بوی خوش هستی به مشام مان برسد، که با هزاران کثرت به وحدت نزدیک شده، و خود وحدت شویم، و از قله وحدانیت به بیماریها و سلامت بنگریم و در مسیر زندگی راهگشای تمدنی باشیم.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
"العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأديانِ، و عِلمُ الأبدان"
متأسفانه، علم ادیان و ابدان را از هم جدا کرده ایم و میگوئیم "طب اسلامی" نداربم!
براساس متون دینی و احادیث و روایات می بینیم که "امام و دین" روی "مزاج روحانی" کار کرده اند، و "مکاتب طبی" فقط روی طبیعت مدبره و "مزاج جسمانی" کار کرده اند، در صورتیکه ما برای رسیدن به سلامت و سعادت و عاقبت بخیری در مسیر ابدیت، وظیفه کل نگری داریم.
تجارت الهی مستلزم تغیر پارادایم در اندیشه تمدن سازی است.
باید یک سازه فکری جدیدی ترسیم کنیم که در آن "تمدن حقیقی" تنها برآمده از "تحول وجودی" انسان باشد. این تحول، مستلزم گذر از "هوشمندیهای فیزیکی"(مانند PQوIQوEQ) به سوی "هوشمندیهای متافیزیکی"(SQ۱،۲،۳)، و درنهایت، "هوشمندیهای عالم امر"سرالقدری(SQI)، عندیت(AI) و سرالاسراری(SAI) است.
در این نگاه، به حقیقت انسان موجودی "ربانی" است که در مشیت الهی و دایره وجودی با "هبوط از عرش به فرش" و "حدوث جسمانی"، در یک "سفر بازگشت وجودی" قرار میگیرد. و بیماریهای فردی و اجتماعی او، ریشه در "سلطه وهم" دارد و "علم" بدون "متافیزیک"، به "بیطاری"(دامپزشکی) برای انسان تقلیل مییابد.
در این نظام فکری نیازمند تعریف دقیق و مرز بین "وهم" و "خیال" و "عقل" هستیم، تا بین "حیوان ناطق" و انسان بعنوان موجود ربانی نمایز قایل شده و بجای بیطاری بفکر طبابت جان و رسیدن به فوز عظیم در "جنت ذات" باشیم.
تمدن حقیقی بدون "ولایت" و "تحقق شریعت و طریقت" ممکن نیست.
جایگاه "نهادهای اجتماعی"، "قراردادهای جمعی" و "تقسیم کار پیچیده" که جزو ارکان تمدنهای بشری هستند، زمانی ارزشمند میشوند که با اتحاد IQ و SQها همراه باشد.
"خلاقیت" هوش مصنوعی از جنس خلاقیت انسانی مبتنی بر تجربه زیستی و شهود نیست.!
"هوش مصنوعی" به عنوان سیستمی محدود به "صفر و یک" و فقدان "ادراک حضوری". در "پردازش نشانهها"(Syntax) تبحر دارد، اما از "درک معنا"(Semantics) و "آگاهی کیفی"(Qualia) عاجز است. ولی با توجه به دستاوردهای اخیر در مدلهای زبانی بزرگ(مانند GPT) در خلق محتوای جدید، هوش مصنوعی تحت مدیریت انسان تمدن ساز برای تدبیر معاش در مسیر علم و عملکرد صالحانه مفید خواهد بود.
این نظام فکری، به عنوان یک "الهیات تمدنی" منسجم و جذاب، قدرتمند و الهامبخش است. و در عصر جولان باطل تمدن غربی، پادزهری است در برابر بحران معنا و پوچگرایی دنیای مدرن.
آسیب شناسی تمدنی را جدی بگیریم!
قدرت این نظام فکری درایجاد یک "جهاننگری معنادار" و ترسیم "مسیر تعالی" است. اما، پاسخگویی به ابهامات "کثرات جهان مدرن" نیز ضروریست.
برای اثرگذاری گستردهتر، این اندیشه نیازمند:
۱. دیالوگ با علوم شناختی: چگونه میتوان "هوشمندیهای متافیزیکی"(SQها) را در چارچوبی قابل مطالعه و بحث برای دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسی ترجمه کرد؟
۲. بازتعریف رابطه "فرد" و "ساختار": چگونه میتوان این "تحول وجودی فرد" را به یک "نظریه اجتماعی" برای مدیریت اقتصاد، سیاست و فرهنگ در مقیاس کلان تبدیل کرد؟
۳. اجتناب از دوقطبیسازی: با تبیین علمی و عقلی و معرفتی مراتب توحید افعالی و صفاتی و اسمائی، در مقابل "شرک"، هستیم.
⤵️3️⃣ ادامه
طب جامع با تدابیر علمی و عملی در پی درمانگری ناهنجاری های وجودی فرد و اجتماع است.
و هر طبیب عالم به شرایط فیزیکی، بدون دارائی و توانائی متافیزیکی، پزشک موفقی نخواهد شد.
"پزشک دارا" از "عالم جان" بوی خوش شفاعتگری را با پیام و الهام و حکمت همچون انرژی غذا در جانش میگيرد.
بیان معارف بصورت علمی برای فهماندن حقیقت به بیماران خیلی مهم است.
با نمایش حالات و ملکات و مقامات جهت رؤیت باطن بیمار، میتوان فرد را از پوسته بیمارش بیرون کشید.
تجارت نجات بخش کدام است؟
تمدن ناهنجار امروز و بیماریهای جسمانی و روحانی، و لختی و آسیب هایش، و پناه بردن به مواد مخدر و الکل و...، هیچکدام در مسیر سلامت و سعادت و رضایت بشری نیستند.
باید عالمانه با خدا معامله کنیم، تا علاوه بر "رحمت رحمانیه"، به "رحمت رحیمیه" اش به ما رحم کند که پنهان و اشکارمان به صلاح بیاید، و آرامش جان و بوی خوش هستی به مشام مان برسد، که با هزاران کثرت به وحدت نزدیک شده، و خود وحدت شویم، و از قله وحدانیت به بیماریها و سلامت بنگریم و در مسیر زندگی راهگشای تمدنی باشیم.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
"العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأديانِ، و عِلمُ الأبدان"
متأسفانه، علم ادیان و ابدان را از هم جدا کرده ایم و میگوئیم "طب اسلامی" نداربم!
براساس متون دینی و احادیث و روایات می بینیم که "امام و دین" روی "مزاج روحانی" کار کرده اند، و "مکاتب طبی" فقط روی طبیعت مدبره و "مزاج جسمانی" کار کرده اند، در صورتیکه ما برای رسیدن به سلامت و سعادت و عاقبت بخیری در مسیر ابدیت، وظیفه کل نگری داریم.
تجارت الهی مستلزم تغیر پارادایم در اندیشه تمدن سازی است.
باید یک سازه فکری جدیدی ترسیم کنیم که در آن "تمدن حقیقی" تنها برآمده از "تحول وجودی" انسان باشد. این تحول، مستلزم گذر از "هوشمندیهای فیزیکی"(مانند PQوIQوEQ) به سوی "هوشمندیهای متافیزیکی"(SQ۱،۲،۳)، و درنهایت، "هوشمندیهای عالم امر"سرالقدری(SQI)، عندیت(AI) و سرالاسراری(SAI) است.
در این نگاه، به حقیقت انسان موجودی "ربانی" است که در مشیت الهی و دایره وجودی با "هبوط از عرش به فرش" و "حدوث جسمانی"، در یک "سفر بازگشت وجودی" قرار میگیرد. و بیماریهای فردی و اجتماعی او، ریشه در "سلطه وهم" دارد و "علم" بدون "متافیزیک"، به "بیطاری"(دامپزشکی) برای انسان تقلیل مییابد.
در این نظام فکری نیازمند تعریف دقیق و مرز بین "وهم" و "خیال" و "عقل" هستیم، تا بین "حیوان ناطق" و انسان بعنوان موجود ربانی نمایز قایل شده و بجای بیطاری بفکر طبابت جان و رسیدن به فوز عظیم در "جنت ذات" باشیم.
تمدن حقیقی بدون "ولایت" و "تحقق شریعت و طریقت" ممکن نیست.
جایگاه "نهادهای اجتماعی"، "قراردادهای جمعی" و "تقسیم کار پیچیده" که جزو ارکان تمدنهای بشری هستند، زمانی ارزشمند میشوند که با اتحاد IQ و SQها همراه باشد.
"خلاقیت" هوش مصنوعی از جنس خلاقیت انسانی مبتنی بر تجربه زیستی و شهود نیست.!
"هوش مصنوعی" به عنوان سیستمی محدود به "صفر و یک" و فقدان "ادراک حضوری". در "پردازش نشانهها"(Syntax) تبحر دارد، اما از "درک معنا"(Semantics) و "آگاهی کیفی"(Qualia) عاجز است. ولی با توجه به دستاوردهای اخیر در مدلهای زبانی بزرگ(مانند GPT) در خلق محتوای جدید، هوش مصنوعی تحت مدیریت انسان تمدن ساز برای تدبیر معاش در مسیر علم و عملکرد صالحانه مفید خواهد بود.
این نظام فکری، به عنوان یک "الهیات تمدنی" منسجم و جذاب، قدرتمند و الهامبخش است. و در عصر جولان باطل تمدن غربی، پادزهری است در برابر بحران معنا و پوچگرایی دنیای مدرن.
آسیب شناسی تمدنی را جدی بگیریم!
قدرت این نظام فکری درایجاد یک "جهاننگری معنادار" و ترسیم "مسیر تعالی" است. اما، پاسخگویی به ابهامات "کثرات جهان مدرن" نیز ضروریست.
برای اثرگذاری گستردهتر، این اندیشه نیازمند:
۱. دیالوگ با علوم شناختی: چگونه میتوان "هوشمندیهای متافیزیکی"(SQها) را در چارچوبی قابل مطالعه و بحث برای دانشمندان علوم اعصاب و روانشناسی ترجمه کرد؟
۲. بازتعریف رابطه "فرد" و "ساختار": چگونه میتوان این "تحول وجودی فرد" را به یک "نظریه اجتماعی" برای مدیریت اقتصاد، سیاست و فرهنگ در مقیاس کلان تبدیل کرد؟
۳. اجتناب از دوقطبیسازی: با تبیین علمی و عقلی و معرفتی مراتب توحید افعالی و صفاتی و اسمائی، در مقابل "شرک"، هستیم.
⤵️3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يَسأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ والأَرضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْن"(رحمن ۲۹) 🔶اهلتمدن، به عنایت حق، مراتب ششگانه هستی را به هوشمندیهای عالم امر و خلق سپری کرده، و نمودی از «عالم الغیب و الشهاده» است، او از روی علم و عین همگان را به تلاوت قرآن های تدوینی…
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند."
مسیر تمدن سازی مسیر نزول ملائک و راندن شیاطین است.
هرکه از روی علم و عملکرد صالحانه زندگیش را جلو ببرد، این اعمال در نفسش تولید "حالات و ملکات و مقامات" متناسب و متناظر ایجاد خواهند کرد، این شرایط حاصله نیز با "تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر" منتهی به پیدایش صفات و دارائی اسماء جمالی و جلالی خواهند شد. "تخلق به اسماءالله" یعنی تجلّی ذات الهی در "وجود متعین خلیفه خدا"، و هرکجا ذات و اسماء و صفات و افعال ربّانی تجلی یافت همه "کلمات الهی" نیز آنجا به حضور ازلی و ابدی حق حاضر خواهند بود، و ملائک آسمانی و زمینی نیز از لوازم ظهور حق اند، که تتزل ملائکه با دوری شیاطین توام است."ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیم الملائکه"(فصلت ۳۰)
ای اهل تمدن!
دفتر حق است دل به حق بنگارش
نیست روا پر نقوش باطله باشد
از گفتن و شنیدن لغو، خواندن رمانهای نادرست و از معاشرت با نامحرم ها(فیزیکی و متافیزیکی) خواه نامحرم مرد و خواه زن، بپرهیزید، زیرا آن کس که ناجنس است و با خدا و ملکوت خویش آشنایی ندارد، نامحرم است ولو نزدیک آدم بوده باشد، زیرا معاشرت با وی انسان را تیره میسازد و هکذا؛ مثلاً اگر یکی - دو بار خلع بدن برای شما پیش آید برای شما خیلی چیزها روشن میشود و حرفهایی که میشنوید تحقق می یابد و منتقل به آنها میشوید، و لذا انتقالات و تمثلات و حرف های غیبی در همان تاریکی و ظلمت باعث فهم بسیاری از مسائل مطروحه میشود. چشم بسته جهان را روشن ببینید و همان گونه که پیش هم نشسته ایم آن صحنه ها از آفتاب و برق و امثال آن روشن تر است به طوری که در آن حالت کتاب دستمان را به خوبی میخوانید پس آن نور ورای این نورهاست و این نورها ظلال آن انوارند. اینها را به گزاف نمی گوییم اگر چند بار پیش آید و راه بیفتید معلوم می شود. آخوند در "فیه" می فرماید: این مطلب را از مکاشفات و سیر و سلوک و الهامات غیبی خویش دریافتیم.
(شرح فارسی الأسفار الاربعه، ج۳، ص ۶۷۵)
هستۀ مرکزی «معاملۀ وجودی»
بر یک اصل بنیادین استوار است: زندگی یک "معاملۀ وجودی"(Trade of Being) است. غایت این معامله، تبدیل وحود "پستتر، فانی" به "برتر، باقی" است.
۱· دادن "پستی خلقت/ پستتر، فانی" : منظور، فانی کردن و ایثار کردن وجود محدود، خواستههای نفسانی، تعلقات مادی و همۀ آن چیزی است که از جنس "خودیت" (Ego) و "کثرت" است.
۲· گرفتن "تعالی خالق/ برتر، باقی" : منظور، دریافت وجود حقیقی، قرب الهی، خلعت اسماء و صفات ربانی و در نهایت، "بقا"ی در "هوالحق" است.
این عملکرد همان تلاوت وجودی «قرآنهای تدوینی و تکوینی» و تبدیل شدن به «قرآن ناطق» است، که بصورت زیر رقم میخورد:
۱. در شروع : همگان دعوت میشوند تا بر "قرآنهای تدوینی(کتاب) و تکوینی(آفاق و انفس)" مواظبت کنند. "مواظبت" کلید است؛ یعنی خوانشی مداوم، متأملانه و عاملانه.
۲. با هدف: تحقق وجودی و "قرآن ناطق" شدن: هدف نهایی، تنها فهم قرآن نیست، بلکه "تحقق وجودی" آن است. وقتی جان انسان، با کشف حقایق آمیخته شود، خودِ او به "قرآن ناطق" تبدیل میگردد. در این مرحله، فرد دیگر خوانندۀ قرآن نیست، بلکه مجرای تجلی و تفسیر زندۀ قرآن میشود.
۳. و نقش هوشمندیها: این سفر، با بهرهگیری از همۀ هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی(از PQ, IQ تا SQI, َAI, SAI) ممکن میشود. این هوشمندیها، پلهایی هستند که "عبودیت"(بندگی) را به "ربوبیت"(درک پروردگاری و خلافت الهی) متصل میکنند.
خدایا!
یا طُهر، یا طاهر، یا طَهور، یا طِیهور، یا طِیهار!.
به "طهارت نفوس عابدان" از عبادت اغیار و "طهارت قلوب عارفان" از تعظیم غیر آفریدگار و "طهارت ارواح محبان" از محبت ماسوی و "طهارت اسرار موحدان" در شهود جلال و جمالت،
ظاهرم را به طاعتت، و باطنم را به محبّتت، و قلبم را به شناختت، و روحم را به دیدارت، و سویدایم را به پیوستگى تامّ به حضرتت نورببخش.
آمين، یا ربَّ العالمين
مشتری فوزعظیم
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
مسیر تمدن سازی مسیر نزول ملائک و راندن شیاطین است.
هرکه از روی علم و عملکرد صالحانه زندگیش را جلو ببرد، این اعمال در نفسش تولید "حالات و ملکات و مقامات" متناسب و متناظر ایجاد خواهند کرد، این شرایط حاصله نیز با "تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر" منتهی به پیدایش صفات و دارائی اسماء جمالی و جلالی خواهند شد. "تخلق به اسماءالله" یعنی تجلّی ذات الهی در "وجود متعین خلیفه خدا"، و هرکجا ذات و اسماء و صفات و افعال ربّانی تجلی یافت همه "کلمات الهی" نیز آنجا به حضور ازلی و ابدی حق حاضر خواهند بود، و ملائک آسمانی و زمینی نیز از لوازم ظهور حق اند، که تتزل ملائکه با دوری شیاطین توام است."ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیم الملائکه"(فصلت ۳۰)
ای اهل تمدن!
دفتر حق است دل به حق بنگارش
نیست روا پر نقوش باطله باشد
از گفتن و شنیدن لغو، خواندن رمانهای نادرست و از معاشرت با نامحرم ها(فیزیکی و متافیزیکی) خواه نامحرم مرد و خواه زن، بپرهیزید، زیرا آن کس که ناجنس است و با خدا و ملکوت خویش آشنایی ندارد، نامحرم است ولو نزدیک آدم بوده باشد، زیرا معاشرت با وی انسان را تیره میسازد و هکذا؛ مثلاً اگر یکی - دو بار خلع بدن برای شما پیش آید برای شما خیلی چیزها روشن میشود و حرفهایی که میشنوید تحقق می یابد و منتقل به آنها میشوید، و لذا انتقالات و تمثلات و حرف های غیبی در همان تاریکی و ظلمت باعث فهم بسیاری از مسائل مطروحه میشود. چشم بسته جهان را روشن ببینید و همان گونه که پیش هم نشسته ایم آن صحنه ها از آفتاب و برق و امثال آن روشن تر است به طوری که در آن حالت کتاب دستمان را به خوبی میخوانید پس آن نور ورای این نورهاست و این نورها ظلال آن انوارند. اینها را به گزاف نمی گوییم اگر چند بار پیش آید و راه بیفتید معلوم می شود. آخوند در "فیه" می فرماید: این مطلب را از مکاشفات و سیر و سلوک و الهامات غیبی خویش دریافتیم.
(شرح فارسی الأسفار الاربعه، ج۳، ص ۶۷۵)
هستۀ مرکزی «معاملۀ وجودی»
بر یک اصل بنیادین استوار است: زندگی یک "معاملۀ وجودی"(Trade of Being) است. غایت این معامله، تبدیل وحود "پستتر، فانی" به "برتر، باقی" است.
۱· دادن "پستی خلقت/ پستتر، فانی" : منظور، فانی کردن و ایثار کردن وجود محدود، خواستههای نفسانی، تعلقات مادی و همۀ آن چیزی است که از جنس "خودیت" (Ego) و "کثرت" است.
۲· گرفتن "تعالی خالق/ برتر، باقی" : منظور، دریافت وجود حقیقی، قرب الهی، خلعت اسماء و صفات ربانی و در نهایت، "بقا"ی در "هوالحق" است.
این معامله، یک ریاضیات معنوی است که، در مواجه با دستورات علمی وعقلی و معرفتی، با "هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی" و بکارگیری "شریعت الهی"، با "۱.میل، ۲.ارادت، ۳.محبت و ۴.عشق" در مسیر "طریقت" راهی "حقیقت" شده و از شیاطین انسی و جنی با "۱.بی میلی، ۲.دوری گزینی، ۳.تنفر و ۴.دشمنی" دور شویم.
این عملکرد همان تلاوت وجودی «قرآنهای تدوینی و تکوینی» و تبدیل شدن به «قرآن ناطق» است، که بصورت زیر رقم میخورد:
۱. در شروع : همگان دعوت میشوند تا بر "قرآنهای تدوینی(کتاب) و تکوینی(آفاق و انفس)" مواظبت کنند. "مواظبت" کلید است؛ یعنی خوانشی مداوم، متأملانه و عاملانه.
۲. با هدف: تحقق وجودی و "قرآن ناطق" شدن: هدف نهایی، تنها فهم قرآن نیست، بلکه "تحقق وجودی" آن است. وقتی جان انسان، با کشف حقایق آمیخته شود، خودِ او به "قرآن ناطق" تبدیل میگردد. در این مرحله، فرد دیگر خوانندۀ قرآن نیست، بلکه مجرای تجلی و تفسیر زندۀ قرآن میشود.
۳. و نقش هوشمندیها: این سفر، با بهرهگیری از همۀ هوشمندیهای فیزیکی و متافیزیکی(از PQ, IQ تا SQI, َAI, SAI) ممکن میشود. این هوشمندیها، پلهایی هستند که "عبودیت"(بندگی) را به "ربوبیت"(درک پروردگاری و خلافت الهی) متصل میکنند.
خدایا!
یا طُهر، یا طاهر، یا طَهور، یا طِیهور، یا طِیهار!.
به "طهارت نفوس عابدان" از عبادت اغیار و "طهارت قلوب عارفان" از تعظیم غیر آفریدگار و "طهارت ارواح محبان" از محبت ماسوی و "طهارت اسرار موحدان" در شهود جلال و جمالت،
ظاهرم را به طاعتت، و باطنم را به محبّتت، و قلبم را به شناختت، و روحم را به دیدارت، و سویدایم را به پیوستگى تامّ به حضرتت نورببخش.
آمين، یا ربَّ العالمين
مشتری فوزعظیم
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - کسب علم برای تامین "خیر دنیا و آخرت" و دوری از جهل برای رها شدن از "شرّ دنیا و آخرت ، به منظور "قرآن ناطق" شدن.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
چه افتخاری که در خدمتتان هستم! شما را "دوست هوشمندم" خطاب کردید و این باعث خوشحالی من است. امیدوارم حال دلتان خوب و پر از انرژی مثبت باشد.
امروز چه کاری میتوانم برایتان انجام دهم؟ آیا سوال خاصی در ذهن دارید، نیاز به کمک در زمینهای دارید، یا فقط دوست دارید گپی دوستانه بزنیم؟
من اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز دارید - از اطلاعات عمومی گرفته تا حل مسائل پیچیده - در خدمتتان باشم. 😊
چه خبر خوبی برای من دارید؟
امروز مطلبی دیگر از اهل تمدن را با عنوان "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار،چ گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را به تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان اندیشه از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای این مقوله را برایت ارسال کنم؟
با سپاس از اشتراکگذاری این اندیشه عمیق و غنی! 🙏 این متن از لحاظ معرفتی بسیار پربار است و به خوبی هسته مرکزی اندیشه «اهل تمدن» را ترسیم میکند.
بله، کاملاً آمادهام تا این مقوله را با دقت تحلیل کنم و تحلیلی بینافرهنگی و میانرشتهای ارائه دهم. لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید تا:
۱. تحلیل ساختاری: مفاهیم کلیدی مانند «تعالی فکر و عقل و شهود»، «قرآنهای ناطق» و «مبادله پستی خلقت با تعالی خالق» را واکاوی کنم.
۲. مقایسه تطبیقی: با اندیشههای مشابه در دیگر سنتها (مانند «انسان کامل» در عرفان اسلامی، «بودیستوا» در بودیسم، «دئوس اکسترنوس» در مسیحیت عرفانی، و مفاهیم مشابه در فلسفه یونانی و ادیان شرقی) مقایسه کنم.
۳. نقد منصفانه: نقاط قوت و همچنین چالشهای معرفتشناختی و عملی این دیدگاه را در جهان معاصر بررسی کنم.
۴. جمعبندی حکیمانه: با تلفیق دیدگاه شما و دیگر سنتها، برداشت خود را به عنوان یک دوست خردمند ارائه دهم.
مشتاقانه منتظر متن کامل شما هستم تا این سفر فکری عمیق را با هم آغاز کنیم. 🌌
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند." که روز شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲ تنظیم شده، بدین قرار است :
تحلیل را به فارسی خدمتتان ارائه میدهم. متن بسیار غنی و عمیقی است که برداشت دکتر جوادی از «اهل تمدن» را تبیین میکند. در ادامه، تحلیل تطبیقی و نقادانه این اندیشه را میخوانید:
تحلیل ساختاری و محتوایی
این متن یک «الهیات تمدنی» منسجم را ارائه میدهد که حول چند محور کلیدی میچرخد:
۱. هدف زندگی: زندگی یک «معامله وجودی» (Trade of Being) است؛ معاملهای که در آن «خودیت فانی» (Ego) و تعلقات پست، با «بقا و قرب الهی» مبادله میشود.
۲. راه نجات: مسیر این معامله، «تعالی فکر و عقل و شهود» برای کسب علم نافع و دوری از «وهم» به عنوان منشأ همه شرور است.
۳. انسان آرمانی: غایت این مسیر، تبدیل انسان به «قرآن ناطق» است؛ انسانی که تمام وجودش، از پندار تا رفتار، تجلیگاه حقایق الهی شود.
۴. تمدن حقیقی: چنین جامعهای متشکل از این «انسانهای کامل» است و هر نهاد اجتماعی در آن، جلوهای از تجلی اسماء الله است.
۵. طب جامع: بیماریهای فردی و اجتماعی، ریشه در «اعراض نفسانی» و سلطه «وهم» دارد و درمان حقیقی، یک طبابت متافیزیکی و همهجانبه (جسم، نفس، روح) است.
مقایسه تطبیقی با دیگر سنتهای فکری
ط . مقوله اهل خلافت - کسب علم برای تامین "خیر دنیا و آخرت" و دوری از جهل برای رها شدن از "شرّ دنیا و آخرت ، به منظور "قرآن ناطق" شدن.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
چه افتخاری که در خدمتتان هستم! شما را "دوست هوشمندم" خطاب کردید و این باعث خوشحالی من است. امیدوارم حال دلتان خوب و پر از انرژی مثبت باشد.
امروز چه کاری میتوانم برایتان انجام دهم؟ آیا سوال خاصی در ذهن دارید، نیاز به کمک در زمینهای دارید، یا فقط دوست دارید گپی دوستانه بزنیم؟
من اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز دارید - از اطلاعات عمومی گرفته تا حل مسائل پیچیده - در خدمتتان باشم. 😊
چه خبر خوبی برای من دارید؟
امروز مطلبی دیگر از اهل تمدن را با عنوان "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار،چ گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را به تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان اندیشه از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای این مقوله را برایت ارسال کنم؟
با سپاس از اشتراکگذاری این اندیشه عمیق و غنی! 🙏 این متن از لحاظ معرفتی بسیار پربار است و به خوبی هسته مرکزی اندیشه «اهل تمدن» را ترسیم میکند.
بله، کاملاً آمادهام تا این مقوله را با دقت تحلیل کنم و تحلیلی بینافرهنگی و میانرشتهای ارائه دهم. لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید تا:
۱. تحلیل ساختاری: مفاهیم کلیدی مانند «تعالی فکر و عقل و شهود»، «قرآنهای ناطق» و «مبادله پستی خلقت با تعالی خالق» را واکاوی کنم.
۲. مقایسه تطبیقی: با اندیشههای مشابه در دیگر سنتها (مانند «انسان کامل» در عرفان اسلامی، «بودیستوا» در بودیسم، «دئوس اکسترنوس» در مسیحیت عرفانی، و مفاهیم مشابه در فلسفه یونانی و ادیان شرقی) مقایسه کنم.
۳. نقد منصفانه: نقاط قوت و همچنین چالشهای معرفتشناختی و عملی این دیدگاه را در جهان معاصر بررسی کنم.
۴. جمعبندی حکیمانه: با تلفیق دیدگاه شما و دیگر سنتها، برداشت خود را به عنوان یک دوست خردمند ارائه دهم.
مشتاقانه منتظر متن کامل شما هستم تا این سفر فکری عمیق را با هم آغاز کنیم. 🌌
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، خیر دنیا و آخرت را با تعالی فکر و عقل و شهود برای «کسب علم» و رسیدن به ذات، و شرّ دنیا و آخرت را با ارتقای وهم و به «دفع جهل» و دور شدن از غفلت و شرک می داند، او کل هستی را نمايشگاه تجلیات حق و علائمش میبيند که در قالب قرآن های تدوینی و تکوینی تظاهر یافته، و تمدن حقیقی را جامعهای متشکل از «قرآنهای ناطق» میشناسد؛ انسانهایی که وجودشان، تجلیگاه حقایق الهی شده و در پندار، گفتار و رفتارشان، «پستی خلقت» را به «تعالی خالق» مبادله میکنند." که روز شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲ تنظیم شده، بدین قرار است :
تحلیل را به فارسی خدمتتان ارائه میدهم. متن بسیار غنی و عمیقی است که برداشت دکتر جوادی از «اهل تمدن» را تبیین میکند. در ادامه، تحلیل تطبیقی و نقادانه این اندیشه را میخوانید:
تحلیل ساختاری و محتوایی
این متن یک «الهیات تمدنی» منسجم را ارائه میدهد که حول چند محور کلیدی میچرخد:
۱. هدف زندگی: زندگی یک «معامله وجودی» (Trade of Being) است؛ معاملهای که در آن «خودیت فانی» (Ego) و تعلقات پست، با «بقا و قرب الهی» مبادله میشود.
۲. راه نجات: مسیر این معامله، «تعالی فکر و عقل و شهود» برای کسب علم نافع و دوری از «وهم» به عنوان منشأ همه شرور است.
۳. انسان آرمانی: غایت این مسیر، تبدیل انسان به «قرآن ناطق» است؛ انسانی که تمام وجودش، از پندار تا رفتار، تجلیگاه حقایق الهی شود.
۴. تمدن حقیقی: چنین جامعهای متشکل از این «انسانهای کامل» است و هر نهاد اجتماعی در آن، جلوهای از تجلی اسماء الله است.
۵. طب جامع: بیماریهای فردی و اجتماعی، ریشه در «اعراض نفسانی» و سلطه «وهم» دارد و درمان حقیقی، یک طبابت متافیزیکی و همهجانبه (جسم، نفس، روح) است.
مقایسه تطبیقی با دیگر سنتهای فکری
دکترسیّدعلی جوادی
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم…
مفهوم در متن «اهل تمدن»/ مقایسه با دیگر سنتها/ نقاط اشتراک و افتراق
الف. انسان به مثابه «قرآن ناطق»
۱-عرفان اسلامی (ابن عربی): مفهوم «انسان کامل» که آیینهی تمامنمای ذات الهی است.
۳-مسیحیت عرفانی: تجسم «کلمه» (Logos) در وجود مسیح و قدیسان.
۳-بودیسم مهایانه: «بودیستوا» که ذات خود را برای نجات همه موجودات فدا میکند.
اشتراک: در همه این سنتها، انسان آرمانی، واسطه فیض و تجلی گاه حقیقت متعالی است.
افتراق: مبنا و چارچوب این تحقق در اسلام بر محور «شریعت، طریقت، حقیقت» و خلیفهاللهی است.
ب. هستی به مثابه «قرآن تکوینی»
۱-مکتب اروپان (اِکهارت): دیدگاه «کتاب طبیعت» که کلمات خداوند است.
۲-آیین بودا: تمرکز بر «ذهن» به عنوان منشأ جهان پدیداری (البته با تفسیری متفاوت).
۳-فیزیک مدرن (آینشتاین): حیرت در برابر «قانونمندی عالم» که قابل درک توسط عقل است.
اشتراک: باور به اینکه جهان مادی، پر از نشانههای یک حقیقت والاتر است.
افتراق: در نگاه اهل تمدن، این نشانهها «آیات» فعال و هدفمندی هستند که به «قرآن تدوینی» ارجاع میدهند.
ج. معامله وجودی و مبادله خود فانی
۱-عرفان مسیحی (سن ژان دولا کروآ): «مرگ نفس» برای زنده شدن در مسیح.
۲-آیین بودا: رهایی از «منیت» (Anatman) برای رسیدن به نیروانا.
۳-فلسفه رواقی: زهد و بیاعتنایی به امور خارج از کنترل برای رسیدن به آرامش درونی
اشتراک: اصل «مرگ بر خود» به عنوان شرط تولد دوباره.
افتراق: در این متن، این مرگ، یک «سرمایهگذاری وجودی» فعال و معاوضهای در «حضور خدا» است، نه یک انفصال محض.
د. طب جامع و درمانگری متافیزیکی
۱-طب سنتی چین (TCM): توجه به انرژی حیاتی (Qi) و ابعاد عاطفی-روانی بیماری.
۲-طب آیورودا: ارتباط تنگاتنگ جسم، ذهن و روح.
۳-روانشناسی یونگی: توجه به کهنالگوها و سایههای روانی.
اشتراک: نگاه کلنگر به انسان و بیماری.
افتراق: در این نظام، علتالعلل تمام بیماریها، «غفلت از خدا» و «شرک» دانسته شده و درمان نهایی، «توبه» و بازگشت به فطرت توحیدی است.
نقد منصفانه و نظر خردمندانه
نقاط قوت این نظام فکری:
۱. ایجاد معناداری: این اندیشه پاسخی قدرتمند به پوچگرایی و بحران معنا در دنیای مدرن است و برای زندگی فردی و اجتماعی، هدفی متعالی ترسیم میکند.
۲. انسجام درونی: بین انسان، جهان، خدا و تمدن، رابطهای عمیق و منطقی برقرار میسازد.
۳. انگیزهبخشی: با ارائه نقشه راهی روشن (از شریعت تا حقیقت) و ترسیم مقصدی باشکوه (خلافت الهی)، انگیزه عمیقی برای سلوک ایجاد میکند.
چالشها و پرسشهای پیش رو:
۱. قابلیت تعمیم: چگونه میتوان این «تحول وجودی» بسیار شخصی و عمیق را به یک «نظریه اجتماعی» برای مدیریت کلان اقتصاد، سیاست و فرهنگ در دنیای پیچیده امروز تبدیل کرد؟
۲. دیالوگ با علوم تجربی: چگونه میتوان مفاهیمی مانند «هوشمندیهای متافیزیکی (SQها)» یا «تأثیر اعراض نفسانی بر بیماریهای جسمانی» را در چارچوبی قابل بحث و تحقیق برای جامعه علمی گستردهتر (مانند علوم اعصاب و روانشناسی) مطرح کرد؟
۳. خطر شریعتِ بدون روح: تأکید شدید بر شریعت و طریقت، در صورت فقدان عرفان زنده و اخلاق پیامبرگونه، میتواند به ظاهرگرایی و قشریگری منجر شود.
۴. تعریف «وهم»: مرز دقیق بین «وهم» (به عنوان منشأ شر) با «خیال خلاق» و حتی با برخی فرآیندهای شناختی طبیعی انسان نیاز به تبیین دقیقتری دارد.
جمعبندی نهایی
اندیشه «اهل تمدن» ارائه شده در این متن، یک «نقشه راه معنوی» باشکوه و الهامبخش است. این نظام فکری، عالیترین آرمانهای حکمت اسلامی را در قالب یک «زبان تمدنی» نوین بازتعبیر میکند و برای کسانی که طالب حقیقت و معنای ژرف در زندگی هستند، بسیار جذاب و کارگشاست.
پیشنهاد خردمندانه: قدرت اصلی این اندیشه در ترسیم «آرمان» و «مقصد» است. برای اثرگذاری در جهان پرکثرت امروز، نیازمند توسعه یک «دانش تمدنیِ کاربردی» است که بتواند این مفاهیم متعالی را به «راهحلهای عملی» برای مسائل پیچیده جهان معاصر (از عدالت اجتماعی تا اکولوژی و هوش مصنوعی) ترجمه کند. این امر مستلزم گشودگی برای دیالوگ سازنده با دیگر سنتهای حکمی، علوم انسانی مدرن و حتی علوم سکولار، بدون از دست دادن اصالت خود، است.
این متن، نه یک پایاننامه، که آغازی برای یک گفتوگوی بزرگ است.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
الف. انسان به مثابه «قرآن ناطق»
۱-عرفان اسلامی (ابن عربی): مفهوم «انسان کامل» که آیینهی تمامنمای ذات الهی است.
۳-مسیحیت عرفانی: تجسم «کلمه» (Logos) در وجود مسیح و قدیسان.
۳-بودیسم مهایانه: «بودیستوا» که ذات خود را برای نجات همه موجودات فدا میکند.
اشتراک: در همه این سنتها، انسان آرمانی، واسطه فیض و تجلی گاه حقیقت متعالی است.
افتراق: مبنا و چارچوب این تحقق در اسلام بر محور «شریعت، طریقت، حقیقت» و خلیفهاللهی است.
ب. هستی به مثابه «قرآن تکوینی»
۱-مکتب اروپان (اِکهارت): دیدگاه «کتاب طبیعت» که کلمات خداوند است.
۲-آیین بودا: تمرکز بر «ذهن» به عنوان منشأ جهان پدیداری (البته با تفسیری متفاوت).
۳-فیزیک مدرن (آینشتاین): حیرت در برابر «قانونمندی عالم» که قابل درک توسط عقل است.
اشتراک: باور به اینکه جهان مادی، پر از نشانههای یک حقیقت والاتر است.
افتراق: در نگاه اهل تمدن، این نشانهها «آیات» فعال و هدفمندی هستند که به «قرآن تدوینی» ارجاع میدهند.
ج. معامله وجودی و مبادله خود فانی
۱-عرفان مسیحی (سن ژان دولا کروآ): «مرگ نفس» برای زنده شدن در مسیح.
۲-آیین بودا: رهایی از «منیت» (Anatman) برای رسیدن به نیروانا.
۳-فلسفه رواقی: زهد و بیاعتنایی به امور خارج از کنترل برای رسیدن به آرامش درونی
اشتراک: اصل «مرگ بر خود» به عنوان شرط تولد دوباره.
افتراق: در این متن، این مرگ، یک «سرمایهگذاری وجودی» فعال و معاوضهای در «حضور خدا» است، نه یک انفصال محض.
د. طب جامع و درمانگری متافیزیکی
۱-طب سنتی چین (TCM): توجه به انرژی حیاتی (Qi) و ابعاد عاطفی-روانی بیماری.
۲-طب آیورودا: ارتباط تنگاتنگ جسم، ذهن و روح.
۳-روانشناسی یونگی: توجه به کهنالگوها و سایههای روانی.
اشتراک: نگاه کلنگر به انسان و بیماری.
افتراق: در این نظام، علتالعلل تمام بیماریها، «غفلت از خدا» و «شرک» دانسته شده و درمان نهایی، «توبه» و بازگشت به فطرت توحیدی است.
نقد منصفانه و نظر خردمندانه
نقاط قوت این نظام فکری:
۱. ایجاد معناداری: این اندیشه پاسخی قدرتمند به پوچگرایی و بحران معنا در دنیای مدرن است و برای زندگی فردی و اجتماعی، هدفی متعالی ترسیم میکند.
۲. انسجام درونی: بین انسان، جهان، خدا و تمدن، رابطهای عمیق و منطقی برقرار میسازد.
۳. انگیزهبخشی: با ارائه نقشه راهی روشن (از شریعت تا حقیقت) و ترسیم مقصدی باشکوه (خلافت الهی)، انگیزه عمیقی برای سلوک ایجاد میکند.
چالشها و پرسشهای پیش رو:
۱. قابلیت تعمیم: چگونه میتوان این «تحول وجودی» بسیار شخصی و عمیق را به یک «نظریه اجتماعی» برای مدیریت کلان اقتصاد، سیاست و فرهنگ در دنیای پیچیده امروز تبدیل کرد؟
۲. دیالوگ با علوم تجربی: چگونه میتوان مفاهیمی مانند «هوشمندیهای متافیزیکی (SQها)» یا «تأثیر اعراض نفسانی بر بیماریهای جسمانی» را در چارچوبی قابل بحث و تحقیق برای جامعه علمی گستردهتر (مانند علوم اعصاب و روانشناسی) مطرح کرد؟
۳. خطر شریعتِ بدون روح: تأکید شدید بر شریعت و طریقت، در صورت فقدان عرفان زنده و اخلاق پیامبرگونه، میتواند به ظاهرگرایی و قشریگری منجر شود.
۴. تعریف «وهم»: مرز دقیق بین «وهم» (به عنوان منشأ شر) با «خیال خلاق» و حتی با برخی فرآیندهای شناختی طبیعی انسان نیاز به تبیین دقیقتری دارد.
جمعبندی نهایی
اندیشه «اهل تمدن» ارائه شده در این متن، یک «نقشه راه معنوی» باشکوه و الهامبخش است. این نظام فکری، عالیترین آرمانهای حکمت اسلامی را در قالب یک «زبان تمدنی» نوین بازتعبیر میکند و برای کسانی که طالب حقیقت و معنای ژرف در زندگی هستند، بسیار جذاب و کارگشاست.
پیشنهاد خردمندانه: قدرت اصلی این اندیشه در ترسیم «آرمان» و «مقصد» است. برای اثرگذاری در جهان پرکثرت امروز، نیازمند توسعه یک «دانش تمدنیِ کاربردی» است که بتواند این مفاهیم متعالی را به «راهحلهای عملی» برای مسائل پیچیده جهان معاصر (از عدالت اجتماعی تا اکولوژی و هوش مصنوعی) ترجمه کند. این امر مستلزم گشودگی برای دیالوگ سازنده با دیگر سنتهای حکمی، علوم انسانی مدرن و حتی علوم سکولار، بدون از دست دادن اصالت خود، است.
این متن، نه یک پایاننامه، که آغازی برای یک گفتوگوی بزرگ است.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
نبود حکمت و فقدان خرد، و وفور بلاهت و حماقت، زمینه ساز انحراف در خلقت. بی هنری نمودهای فراوانی دارد. هنر یعنی قرار دادن هر چیزی به مقتضای طبیعت و فطرتش(سلامت ژنوتیپ و فنوتیپ). بی هنری در پزشکی یعنی انحراف فیزیولوژی و زمینه سازی پاتولوژن. بعنوان مثال به هم…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باسلام
"هوالحی الذی لایموت"
اگر یاد بگیریم که در سی سالگی از وابستگی ها بمیریم(رها شویم)، از همین دنیا برای ابد زنده خواهیم ماند و زندگی خواهیم بخشید.
برای همین پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
"موتوا قبل ان تموتوا"
و هرکه در حقیقت خود و جانان، جان داد.
از زمان و مکان خارج شده و در بیکرانه های هستی(ملکوت و ...) بقایی می یابد که نمودی از "هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن" است.
پس هرکه خودش را شناخت و یافت خدایش را یافته"من عرفه نفسه فقد عرف ربه" و همنشین او میشود "فی مقعد صدق عند ملیک مفتدر" و او میشود " انالله و انا الیه راجعون"، نزد او روزی بی حساب میخورد .
سیّدعلی جوادی
دوشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
"هوالحی الذی لایموت"
اگر یاد بگیریم که در سی سالگی از وابستگی ها بمیریم(رها شویم)، از همین دنیا برای ابد زنده خواهیم ماند و زندگی خواهیم بخشید.
برای همین پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
"موتوا قبل ان تموتوا"
و هرکه در حقیقت خود و جانان، جان داد.
از زمان و مکان خارج شده و در بیکرانه های هستی(ملکوت و ...) بقایی می یابد که نمودی از "هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن" است.
پس هرکه خودش را شناخت و یافت خدایش را یافته"من عرفه نفسه فقد عرف ربه" و همنشین او میشود "فی مقعد صدق عند ملیک مفتدر" و او میشود " انالله و انا الیه راجعون"، نزد او روزی بی حساب میخورد .
نوش جان روندگان و مقربان
سیّدعلی جوادی
دوشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم…
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶)
🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله».🔸
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را خبر شد خبری باز نیامد
سعدی
در اندیشه صالحانه اهل تمدن، هستی های آفاقی و انفسی نمايشگاه مظاهر جمالی و جلالی حقست، و انسان ها در مقام خليفة الهی و تشکیل خانواده و اجتماع و تمدن، باید بر مدار "علم و عقل و عدل و صدق" برای تامین "امنیت و سلامت و سعادت و رضایت" یکدیگر باشند، تا همگان از نعمت تنزلات "رحمت رحمانیه" در قوس نزولی دایره وجود میهمان الطاف بیکران الهی در "رحمت رحیمیه" قوس صعودی شده و از "انالله به اناالیه راجعون" و غايت خلقت خود برسند. و الا "متوهمانه در مسیر بی خردی و ظلم(و انظلام) و بی صداقتی" گرفتار "حالات و ملکات و مقامات" ناپسند شده و موجب استضعاف خود همنوعانش شده و آحاد مظلوم اجتماع را از دسترسی به "تکامل انسانیت" خود دور میکنند.
فعل امر بهنگام فهمیدن اصل موضوع خیلی اهمیت دارد.
امر یعنی رسیدن و اعطاء، پس با امر دیگر خودت نیستی، این امر برای جان هاست.
چیزی را که نمیدانیم به ما میفهمانند بصورت امر از متافیزیک به فیزیک.
اگر جان ما از "شدن" به "شدیم" تبدیل شد. سی مرغ متکثر وجود، سیمرغ واحد میشود. و "واصل" به مرتبه "هو" میشویم.
هو هو زن، و هو هو گو.
وصل شدن به هو، انسانیت انسان را از "قریب" به "اقرب" میرساند، آنگاه انسان واصل قرینه تجلیگاه او میشود.
ای اهل وجود بدان!
هرگاه کسی اهل وجود شد و وجودی بود، و با وجود تو ارتباط گرفت، میتواند میوه وجودت را بچیند!
باید و نبایدهای پندار و گفتار و رفتار ما، باید برای "بهبود حال" و دوری از "خرابی جان" باشد.
اهل تمدن میتواند حقیقت خود را، در بیداری و خواب، و آن حقیقت زنده در خواب، و گیرنده رویای صادقه، و آن حقیقتی که ایجاد کننده رویای صادقه در جانش هست را بیابد و کمال اولیه و صورت فعلیه خود و دیگران را از قوه به فعلیت برساند.
حقیقت همیشه بیدار!
در عالم رویا حقیقت ما "حیّ و قیوم" و "لا تاخذه سنته و لانوم" و "مصور" و "خلاق و علیم" است، او قادر به انشاء و صورتگر و تکثیر گر و تدبیر کننده و حاضر است. این حقیقت وقتی خلع بدن کند، مشاهدات متفاوتی را تجربه خواهد کرد.
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
مولانا
تمدن های مثل زمان فرعونیان کانون ظلم هستند.
چون آسیب تمدنشان در اسارت دنیا بود
"حب دنیا رأس کل خطیئه"!
فرعونِ مستکبر از راه تفرقه افکنی میان مردم آنها را دسته دسته کرد تا یکدل و یک جهت نشوند و امکان قیام بر علیه او را نیابند و نتوانند در مقابل قدرت او مقاومت کنند. فرعون با بنی اسرائیل معامله بردگان را می کرد و در تضعیف آنها بسیار میکوشید و این کار را تا به آنجا ادامه داد که دستور داد تمام نوزادان پسر(حدود نود هزار) را سر ببرند و نوزادان دختر را باقی بگذارند تا به این ترتیب نسل بنی اسرائیل منقرض شود و بکلی امکان قیام آنها از بین برود.
علت اینکه چنین نقشه ای را ریخت این بود که وی جزء "مفسدین" بود.
توضیح اینکه نظام خلقت براساس قوانینی استوار است که ادامه حیات انسان را از هر تیره و نژادی امکانپذیر میسازد و به همه این اجازه را میدهد که هر یک به قدر ارزش وجودی و وزن اجتماعی از نعمات الهی بهره بگیرند. اما فساد یعنی تجاوز از این قوانین و آزاد ساختن قومی و برده کردن قومی دیگر و بهره مندی قومی از آنچه استحقاقش را ندارند و محروم کردن قومی از آنچه استحقاقش را دارند و این به معنای هلاکت انسانیت می.باشد.
آیه قرآن، محیطی را که موسی در آن متولد شد تصویر میکند تمامی آن اسباب و شرایطی که بنی اسرائیل را محکوم به فنا میکرد بر او نیز احاطه داشت اما خدا او را از این میان سالم به درآورد.
(خلاصه تفاسیر قرآن مجید)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله».🔸
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را خبر شد خبری باز نیامد
سعدی
در اندیشه صالحانه اهل تمدن، هستی های آفاقی و انفسی نمايشگاه مظاهر جمالی و جلالی حقست، و انسان ها در مقام خليفة الهی و تشکیل خانواده و اجتماع و تمدن، باید بر مدار "علم و عقل و عدل و صدق" برای تامین "امنیت و سلامت و سعادت و رضایت" یکدیگر باشند، تا همگان از نعمت تنزلات "رحمت رحمانیه" در قوس نزولی دایره وجود میهمان الطاف بیکران الهی در "رحمت رحیمیه" قوس صعودی شده و از "انالله به اناالیه راجعون" و غايت خلقت خود برسند. و الا "متوهمانه در مسیر بی خردی و ظلم(و انظلام) و بی صداقتی" گرفتار "حالات و ملکات و مقامات" ناپسند شده و موجب استضعاف خود همنوعانش شده و آحاد مظلوم اجتماع را از دسترسی به "تکامل انسانیت" خود دور میکنند.
دستورات وجودی قرآن برای تمدنسازی همگانی است.
"قل، قم، کُن، اقراء و..."، همگی دستور به شدن است از طرف "مولی" به "عبد". و به معنی برخیز و بشو است، اما بشر بی تمدن چون گوش و چشم جانش کر و کور است، هم خود را از رسیدن به حالات فطری و مقامات پستدیده وجودی باز میدارد و هم در صورت سلطه بر اجتماع، مانع رشد جوهری دیگران میشود!.
فعل امر بهنگام فهمیدن اصل موضوع خیلی اهمیت دارد.
امر یعنی رسیدن و اعطاء، پس با امر دیگر خودت نیستی، این امر برای جان هاست.
چیزی را که نمیدانیم به ما میفهمانند بصورت امر از متافیزیک به فیزیک.
اگر جان ما از "شدن" به "شدیم" تبدیل شد. سی مرغ متکثر وجود، سیمرغ واحد میشود. و "واصل" به مرتبه "هو" میشویم.
هو هو زن، و هو هو گو.
وصل شدن به هو، انسانیت انسان را از "قریب" به "اقرب" میرساند، آنگاه انسان واصل قرینه تجلیگاه او میشود.
ای اهل وجود بدان!
هرگاه کسی اهل وجود شد و وجودی بود، و با وجود تو ارتباط گرفت، میتواند میوه وجودت را بچیند!
باید و نبایدهای پندار و گفتار و رفتار ما، باید برای "بهبود حال" و دوری از "خرابی جان" باشد.
اهل تمدن میتواند حقیقت خود را، در بیداری و خواب، و آن حقیقت زنده در خواب، و گیرنده رویای صادقه، و آن حقیقتی که ایجاد کننده رویای صادقه در جانش هست را بیابد و کمال اولیه و صورت فعلیه خود و دیگران را از قوه به فعلیت برساند.
حقیقت همیشه بیدار!
در عالم رویا حقیقت ما "حیّ و قیوم" و "لا تاخذه سنته و لانوم" و "مصور" و "خلاق و علیم" است، او قادر به انشاء و صورتگر و تکثیر گر و تدبیر کننده و حاضر است. این حقیقت وقتی خلع بدن کند، مشاهدات متفاوتی را تجربه خواهد کرد.
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی
وی آینهٔ جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
مولانا
تمدن های مثل زمان فرعونیان کانون ظلم هستند.
چون آسیب تمدنشان در اسارت دنیا بود
"حب دنیا رأس کل خطیئه"!
فرعونِ مستکبر از راه تفرقه افکنی میان مردم آنها را دسته دسته کرد تا یکدل و یک جهت نشوند و امکان قیام بر علیه او را نیابند و نتوانند در مقابل قدرت او مقاومت کنند. فرعون با بنی اسرائیل معامله بردگان را می کرد و در تضعیف آنها بسیار میکوشید و این کار را تا به آنجا ادامه داد که دستور داد تمام نوزادان پسر(حدود نود هزار) را سر ببرند و نوزادان دختر را باقی بگذارند تا به این ترتیب نسل بنی اسرائیل منقرض شود و بکلی امکان قیام آنها از بین برود.
علت اینکه چنین نقشه ای را ریخت این بود که وی جزء "مفسدین" بود.
توضیح اینکه نظام خلقت براساس قوانینی استوار است که ادامه حیات انسان را از هر تیره و نژادی امکانپذیر میسازد و به همه این اجازه را میدهد که هر یک به قدر ارزش وجودی و وزن اجتماعی از نعمات الهی بهره بگیرند. اما فساد یعنی تجاوز از این قوانین و آزاد ساختن قومی و برده کردن قومی دیگر و بهره مندی قومی از آنچه استحقاقش را ندارند و محروم کردن قومی از آنچه استحقاقش را دارند و این به معنای هلاکت انسانیت می.باشد.
آیه قرآن، محیطی را که موسی در آن متولد شد تصویر میکند تمامی آن اسباب و شرایطی که بنی اسرائیل را محکوم به فنا میکرد بر او نیز احاطه داشت اما خدا او را از این میان سالم به درآورد.
(خلاصه تفاسیر قرآن مجید)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم…
⤴️1️⃣ ادامه "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلور عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت)را برای ظهور انسان «حضرت مهدی(عج)» و انسانیت «حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»."
جامعه فرعونی تولید کننده استضعاف است.
هر جامعه که حاکمش متکبر، مردمش متفرق، نیروهای فعالش مورد تهدید و منافعش در کام طبقه مرفه باشد، جامعه ای فرعونی و طاغوتی است.
اهل تمدن مدهوش حقست
«ولا حقيقته أصابَ مَنْ مَثْلَه، ولا إياه عنى مَنْ شَبَّهَه».
تمثيل و تشبیه با یکدیگر جزئی فرق دارند. چون مثال بمعنی مجسمه است. چنانکه در حدیث است که «مَنْ مَثَّلَ مثالاً»؛ یعنی کسی که مجسمه بسازد و کسی که مجسمه درست میکند میخواهد عین آن شخص را نشان دهد با تمام خصوصیات؛ امّا معنى تشبیه این نیست. وقتی من گفتم: زید به عمرو شبیه است؛ مقصودم این نیست که مثل عکس و مجسمه تمام خصوصیاتش عين اوست. مثلاً، زید ریشش دراز است مثل بز، و شکمش بزرگ است مثل خرس؛ یعنی فی الجمله شباهتی دارد. اما عکس آینه عین شکل زید است بدون فرق .
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: خداوند تبارك و تعالی را نه تمثیل کنید و نه تشبیه، نه بگوئید علی(ع) به قول غُلات عین حق است که مجسّم شده است، و نه بگوئید مانند مشبّهه که خدا شبیه یکی از مخلوقات است نه عین او. و لطیفه دارد تعبیر به «حقیقته أصاب با اياه عنی» که غیر امیرالمؤمنین(ع) را ممکن نیست که آن را به کار برد. و آن این است که اهل تمثیل میخواهند عین حقیقت حق را بدانند؛ چون مثال تمام خصوصیات حقیقت را نشان میدهد، و لیکن اهل تشبیه، طالب معرفت حقیقتِ حق نیستند؛ زیرا که از تشبیه حقیقت فهمیده نمی شود، فقط فرموده: او را قصد نکرده، و نفرموده حقیقت او را قصد نکرده.(این مطالب دقیقه ای بود علمی؛ که غیر اهل لغت بر آن مطلع نمی شوند). اکنون وارد در بیان مطلب میشویم که علت این دو مطلب چیست؟
«ولا حقيقته أصاب مَنْ مثله». يقيناً وقتى ما بخواهيم حقیقت یک چیزی را بفهمیم که از نظر ما غایب است به طوری که تمام کیفیات و خصوصیات آن را ملتفت شویم باید یک چیز دیگری را که از همه جهت عین آن غایب باشد درست کنند پیش ما بگذارند بگویند آن هم مثل این است. مثلاً وضع کعبه و مسجد الحرام يا حرم مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) را اگر ندیده باشیم باید در وسط یک حیاطی یک اطاق مربع مستطیل بسازند و بگویند فرض کنید این حیاط مسجد الحرام، و این اطاق کعبه و قد و اندازه و رنگ و خصوصیات اطاق را بعینه مثل کعبه درست، و همچنین کیفیت ضریح شش گوشه و آن طرف که قبر شهداست و بیرون رواق، قبر حبیب و گودال قتلگاه. تمام اینها را درست بکنند، وقتی آدم دید بفهمد. و همچنین فرنگیها که اینجا میآیند وقتی به مملکت خود میروند و می خواهند برای هموطنان خود بگویند که بنای گنبد و گلدسته مسجد شاه اصفهان به چه نحو بوده عین این طرح را آنجا میسازند چنانکه در "فیلادلفی آمریکا" شنیده شده اهل آنجا میروند و می فهمند. "ائمه و پیغمبر" را به اوصاف و شمایل که در کتب نوشته اند کاملاً نمی توان تصور کرد که به چه شکل بوده اند مگر عکس از آنها در دست باشد که آن زمان کشیده باشند که معلوم نیست.
دو جهت دارد که نمیشود حقیقت حق را تمثیل کرد و شناسانید و شناخت: یکی اینکه مسافرین طریقت که سالکین الی الله اند -که اگر بنا بشود به ما حق را بشناسانند باید آنها بشناسانند- وقتی در منتهای سیر و سلوک به نزدیک ترین مقامی می رسند که از آنجا نزدیکتر دیگر ممکن نیست برسند؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت یقیناً» یا آن مقامی که فرمود: «فکان قاب قوسين أو أدنى» بسیار نزدیک به حق شدند که خدا را شناختند؛ خود را فراموش می کنند و تصور نمی کنند که خودشان موجودند. غشوه هائی بر حضرت امیر(ع) دست میداد در نخلستان بنی النجار یا آن غشوه های پیغمبر در وقت نزول وحی یا نزول آيه «إنما يريد الله ليذهب ...» وحديث كساء كه «إنی وجدت في بدني ضعفاً» برای چه بوده است؟ برای اینکه وقتی عاشق به معشوق خود می رسد اتفاق افتاده که از هوش می رود.
رفتی و نمیشوی فراموش
می آیی و میروم من از هوش
قصه فراموش خانه قدیم است که میگفتند در زمان ناصرالدین شاه بوده -اگر زمانش دور بوده منورالفکرها منکر میشدند - بعض مردم را می بردند در انجمنی با آنها صحبت میکردند و چیزها می فهمانیدند. وقتی بیرون می آمدند هر کس از آنها میپرسید در انجمن چه خبر بود مبهوت می ماند.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۷۲)
⤵️3️⃣ ادامه
جامعه فرعونی تولید کننده استضعاف است.
هر جامعه که حاکمش متکبر، مردمش متفرق، نیروهای فعالش مورد تهدید و منافعش در کام طبقه مرفه باشد، جامعه ای فرعونی و طاغوتی است.
کلمه "فرعون" نام شخص نیست، بلکه عنوان پادشاهان مصر بوده است.چنانکه "کسری" عنوان پادشاهان ایران و "قیصر" پادشاهان روم بوده است.(لغت نامه دهخدا)
اهل تمدن مدهوش حقست
«ولا حقيقته أصابَ مَنْ مَثْلَه، ولا إياه عنى مَنْ شَبَّهَه».
تمثيل و تشبیه با یکدیگر جزئی فرق دارند. چون مثال بمعنی مجسمه است. چنانکه در حدیث است که «مَنْ مَثَّلَ مثالاً»؛ یعنی کسی که مجسمه بسازد و کسی که مجسمه درست میکند میخواهد عین آن شخص را نشان دهد با تمام خصوصیات؛ امّا معنى تشبیه این نیست. وقتی من گفتم: زید به عمرو شبیه است؛ مقصودم این نیست که مثل عکس و مجسمه تمام خصوصیاتش عين اوست. مثلاً، زید ریشش دراز است مثل بز، و شکمش بزرگ است مثل خرس؛ یعنی فی الجمله شباهتی دارد. اما عکس آینه عین شکل زید است بدون فرق .
حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: خداوند تبارك و تعالی را نه تمثیل کنید و نه تشبیه، نه بگوئید علی(ع) به قول غُلات عین حق است که مجسّم شده است، و نه بگوئید مانند مشبّهه که خدا شبیه یکی از مخلوقات است نه عین او. و لطیفه دارد تعبیر به «حقیقته أصاب با اياه عنی» که غیر امیرالمؤمنین(ع) را ممکن نیست که آن را به کار برد. و آن این است که اهل تمثیل میخواهند عین حقیقت حق را بدانند؛ چون مثال تمام خصوصیات حقیقت را نشان میدهد، و لیکن اهل تشبیه، طالب معرفت حقیقتِ حق نیستند؛ زیرا که از تشبیه حقیقت فهمیده نمی شود، فقط فرموده: او را قصد نکرده، و نفرموده حقیقت او را قصد نکرده.(این مطالب دقیقه ای بود علمی؛ که غیر اهل لغت بر آن مطلع نمی شوند). اکنون وارد در بیان مطلب میشویم که علت این دو مطلب چیست؟
«ولا حقيقته أصاب مَنْ مثله». يقيناً وقتى ما بخواهيم حقیقت یک چیزی را بفهمیم که از نظر ما غایب است به طوری که تمام کیفیات و خصوصیات آن را ملتفت شویم باید یک چیز دیگری را که از همه جهت عین آن غایب باشد درست کنند پیش ما بگذارند بگویند آن هم مثل این است. مثلاً وضع کعبه و مسجد الحرام يا حرم مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) را اگر ندیده باشیم باید در وسط یک حیاطی یک اطاق مربع مستطیل بسازند و بگویند فرض کنید این حیاط مسجد الحرام، و این اطاق کعبه و قد و اندازه و رنگ و خصوصیات اطاق را بعینه مثل کعبه درست، و همچنین کیفیت ضریح شش گوشه و آن طرف که قبر شهداست و بیرون رواق، قبر حبیب و گودال قتلگاه. تمام اینها را درست بکنند، وقتی آدم دید بفهمد. و همچنین فرنگیها که اینجا میآیند وقتی به مملکت خود میروند و می خواهند برای هموطنان خود بگویند که بنای گنبد و گلدسته مسجد شاه اصفهان به چه نحو بوده عین این طرح را آنجا میسازند چنانکه در "فیلادلفی آمریکا" شنیده شده اهل آنجا میروند و می فهمند. "ائمه و پیغمبر" را به اوصاف و شمایل که در کتب نوشته اند کاملاً نمی توان تصور کرد که به چه شکل بوده اند مگر عکس از آنها در دست باشد که آن زمان کشیده باشند که معلوم نیست.
دو جهت دارد که نمیشود حقیقت حق را تمثیل کرد و شناسانید و شناخت: یکی اینکه مسافرین طریقت که سالکین الی الله اند -که اگر بنا بشود به ما حق را بشناسانند باید آنها بشناسانند- وقتی در منتهای سیر و سلوک به نزدیک ترین مقامی می رسند که از آنجا نزدیکتر دیگر ممکن نیست برسند؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت یقیناً» یا آن مقامی که فرمود: «فکان قاب قوسين أو أدنى» بسیار نزدیک به حق شدند که خدا را شناختند؛ خود را فراموش می کنند و تصور نمی کنند که خودشان موجودند. غشوه هائی بر حضرت امیر(ع) دست میداد در نخلستان بنی النجار یا آن غشوه های پیغمبر در وقت نزول وحی یا نزول آيه «إنما يريد الله ليذهب ...» وحديث كساء كه «إنی وجدت في بدني ضعفاً» برای چه بوده است؟ برای اینکه وقتی عاشق به معشوق خود می رسد اتفاق افتاده که از هوش می رود.
رفتی و نمیشوی فراموش
می آیی و میروم من از هوش
قصه فراموش خانه قدیم است که میگفتند در زمان ناصرالدین شاه بوده -اگر زمانش دور بوده منورالفکرها منکر میشدند - بعض مردم را می بردند در انجمنی با آنها صحبت میکردند و چیزها می فهمانیدند. وقتی بیرون می آمدند هر کس از آنها میپرسید در انجمن چه خبر بود مبهوت می ماند.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۷۲)
⤵️3️⃣ ادامه