Telegram Web Link
می‌گردم در خاطره‌ها
جایی در آن‌ها نداری
در دایره‌المعارف‌ها جستجو می‌کنم
عکسی از تو در آن‌ها نیست
در واژه‌نامه‌ها نگاه می‌کنم
نامی از تو نیست
نگاهی به خود می‌کنم
تو را می‌بینم
جز من جایی برایت نمانده، می‌بینی؟


▪️عزیز نسین
▫️عکس از : زهره رحمانی

@ELDialectico
11👍4
این دشمنان نیستند که انسان را به انزوا و تنهایی محکوم می‌کنند. دوستان چنین می‌کنند.



▪️میلان کوندرا
📕شوخی


Photo: Harimao Lee
(Foundations of the Ouse River Bridge, Sussex, England)
@ELDialectico
👍144
‏⁧ ‏«هیچ گلوله‌ای نمی‌تواند به اندازه یک “نقطه” در انتهای جمله، در زمان مناسب، قلب کسی را سوراخ کند»


▪️ایزاک بابل
📕سواره نظام سرخ
▫️
#نقطه ها/ اثر: ملینا ژاتکوسکی

@ELDialectico
12👍8
برایش از صف طولانی کامیون های پر از حیوان که از مرز می گذشتند حکایت کردم و این‌که چگونه آنها را به کشتارگاه می بردند. از آن فریادهایی که هیچ کس نمی شنید و آن نگاه هایی که برای هیچ کس قابل تحمل نبود.
من در کنار آن فریادها بزرگ شده ام، در کنار آن چشم های خیره، می فهمی؟ ما همگی، با همان معصومیت، سوار بر آن کامیون ها هستیم.
همه چیز مثل یک نمایش کمدی است. می خندیم و می رقصیم و وانمود می کنیم که با هوشیم، اما پشت صحنه، کامیونی آماده است. دیده نمی شود، اما هست. تزئینات صحنه و پرده ها پنهانش کرده اند. کامیون، با موتورهای روشن در انتظار ماست، همواره آماده حرکت. تنها مسیر موجود هم، مسیرِ از اصطبل به کشتارگاه است!



▪️سوزانا تامارو
📕جان جهان
@ELDialectico
👍64
بوسیدمش
دیگر
هراس نداشتم
جهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم.



▪️احمدرضا احمدی
▫️عکس از :
#حمید_جانیپور


@ELDialectico
14
📚پیشنهاد مطالعه


📕مصاحبه‌های اریک رومر
▪️فیونا هندی ساید
▪️ترجمه‌ی زهره رحمانی


مصاحبه‌های این کتاب چشم‌اندازی از جنبه‌های نظری، انتقادی و عملی مجموعه‌ی به‌هم‌پیوسته و درخور تأمل آثار سینمایی اریک رومر به دست می‌دهد. درعین‌حال، مصاحبه‌ها برای رومر مجالی فراهم می‌آورند تا در نقش منتقد خود منظومه‌ای از تلقی مطلوبش از صحنه‌پردازی، فصل‌بندی، رنگ، و روایت ارائه دهد.
مصاحبه‌های رومر، در کنار باریک‌بینی نظری در بررسی فیلم‌هایش به بحث درباره‌ی کارگردانان مختلفی چون ژان-لوک گدار، مارسل کارنه، ژان رنوار، و آلفرد هیچکاک و نیز نسبت بین فیلم و نقاشی، معماری و موسیقی می‌پردازد. این کتاب علاوه‌بر بازنشر مصاحبه‌های نه‌چندان معروف رومر، مباحث تفصیلی برگرفته از «کایه دو سینما» و «پوسیتیف»، شامل مصاحبه‌های بسیاری است که برای نخستین بار نشر می‌یابند.

https://www.instagram.com/zohrehrahmani?igsh=ZWFjMWdod3d4M3Zp

@ELDialectico
👍6
او اصلاً از جنس آدم‌های ذلیل نبود؛ روزگار ممکن بود او را به کلی خرد کند، اما واداشتنِ او به ذلت اخلاقی، یعنی مرعوب ساختنِ او و درهم شکستنِ اراده‌اش، غیرممکن بود.


📕جنایات و‌ مکافات
▪️فیودور داستایوفسکی

@ELDialectico
8👍8
وقتی حواست نیست زیباترینی
وقتی حواست هست
فقط زیبایی
حالا حواست هست ؟

وقتی حواست نیست
در من مانده ‌ای
وقتی حواست هست
با من مانده ‌ای
حالا حواست هست ؟

وقتی حواست هست
به خاطره راه می ‌دهی
وقتی حواست نیست
به راه خاطره می ‌دهی
حالا حواست هست ؟

از تو به تو می ‌گریزم
و حواسم نیست
که تیرگی در من است
از دور می ‌آیم
نزدیک می ‌شوم
و حواسم نیست
که نزدیکی دور است

تنهایی ‌ات غم‌ آور است
و حواسم نیست
که نگاهت به تنهایی ‌ام نیست

میان حواست و بی‌ حواسی‌ ات
خط لرزانی ‌ست حواس من
به راهی رسیده ‌ام
که دیرزمانی ‌ست از آن گذشته ‌ای
و حواسم نیست
که عمری ‌ست در راهم
در آستان هزار در
به انتظار توام و
حواسم نیست
که تنی هزار پاره دارم

نرم می ‌بارم
بر چتری بی ‌عاشق و
حواسم نیست
که جای دیگر سیل می ‌شوم



▪️سعید عقیقی
📕از سر بی حواسی

@ELDialectico
9👍2
در شوروی نویسنده منتقد را به دیوانه‌خانه می‌برند، در ایالات متحده به مصاحبه تلویزیونی.

‏آن‌ها باید با مأموران کا.گ.ب کلنجار بروند و ما با مجریان ابله و جنایتکار تلویزیونی که به نظرم به مراتب ترسناک‌تر است.

در ادامه از گفتگوی تلویزیونی‌اش می‌گوید که وقتی با همسرش، سیلویا به خانه برمی‌گردند، خانم مستخدم می‌گوید:
‏«فوق‌العاده بود حرف نداشت»

‏گفتم: «نه، افتضاح بود اصلا از حرف‌هایی که زدم راضی نیستم»
‏او گفت: «اما آقای فوئنتس من هیچ کدام از چیزهایی که گفتید را نشنیدم. فقط شما را دیدم»

▪️کارلوس فوئنتس با پاریس ریویو (شماره 82، زمستان 1981)

@ELDialectico
👍91👎1
انگار چاره‌ای جز انتخاب میان این دو گزینه نداریم؛ یا تحقیر شویم یا مجازات


▪️ آلبر کامو
📕یادداشت‌ها

@ELDialectico
👍65👎2
🔘 نکات اصلی در ساخت سیاسی ایران

از یک جهت رانت نفتی، عواید ناشی از مصادرات (مثل کارخانجات، موسسات و ...)، انفال، قراردادهای همراه با ترک تشریفات مناقصه و غیره که مجموعه اینها را پاتروناژ [در اصل به معنی «ارثیه پدری»] می‌نامیم، ابزار اصلی دست نظام سلطانی است که آنها را به صورت هبه یا تیول و یا سور و سات به هر که بخواهد عطا و از هر که بخواهد دریغ می‌کند. پایین‌تر از سلطان، تعدادی پاترون [حامی] قرار دارند که هر پاترون دارای شبکه‌ای از کلاینت‌ها [تحت‌الحمایه‌ها] است و سلطان، پاتروناژ را به حسب گستردگی شبکه‌ی کلاینت‌های هر پاترون بین آنها توزیع می‌کند و در عوض، بسیج توده‌ای و سایر امور لازم را از آنها طلب می‌کند مانند: تخلف در انتخابات، سرکوب مردم، مشارکت در آیین‌های مختلف ... پس رژیم ما علی‌الاغلب ترکیب سه ویژگی مهم است: دولت رانتی، سلطانیسم (ویژگی‌ها: شخصی بودن امر سیاست، تقرّب، غیررسمی بودن، ستیز موازنه شده، لیاقت نظامی‌گری و توجیه دینی) و کلاینتاریسم (بنده‌نوازی).


📕تقدیر ما، تدبیر ما
▪️#مصطفی_ملکیان و #سعید_حجاریان

@ELDialectico
👍7
من شخصاً بابت همه‌چیز افسوس می‌خورم. هیچ کلامی، هیچ کرداری. هیچ فکری، هیچ نیازی، هیچ غصه‌ای، هیچ‌ شادی‌ای، هیچ دختری، هیچ پسری، هیچ تردیدی، هیچ تحقیری، هیچ وثوقی، هیچ شهوتی، هیچ امیدی، هیچ هراسی، هیچ لبخندی، هیچ اشکی، هیچ نامی، هیچ صورتی، هیچ زمانی، و هیچ مکانی نیست که بابتش افسوس نخورم، افسوسی به غایت عمیق.

همه‌ش مدفوع و کثافت، از اول تا آخر.




📕وات
▪️ساموئل بکت
▫️عکس از : زهره رحمانی

@ELDialectico
12
آنچنان خسته ام که خواهم خوابید
هزاران شب و
هزاران روز
آنچنان خسته ام که خواهم خوابید
بدون هیچ بستر و بدون هیچ رواندازی.

بی کوچکترین اهمیتی برای جای خواب
تنها می خوابم و
می خوابم.
بگذار بگویند او زنی ست
که می خوابد و هرگزبیدار نخواهد شد.




▪️سهراب شهیدثالث
(۷تیر ۱۳۲۳ - ۱۰تیر ۱۳۷۷)

▫️عکس از : آزاده اخلاقی
(بازسازی صحنه مرگ استاد در خانه اش )

@ELDialectico
10👍3👎1
شاهرخ مسکوب، تیرماه ۱۳۵۸:

«در هواپیما هستم. دارم دور می‌شوم. از وطنی که مثل غولی، هیولایی قفس را شکسته و له کرده و زخمگین و خونین بیرون آمده. قلب بزرگ اما چشم‌های نابینایی دارد. نمی‌داند کجا می‌رود و در رفتن کشتزار خودش را زیر پاهایش ویران می‌کند؛ وطنی که به نام اسلام از خود بیرون آمد. اسلام جهان‌بینی بود، بدل به ایدئولوژی شد و هیچ‌کدام این‌ها «وطن» ندارند. مثل مارکسیسم؛ هم‌وطن یکی مسلمین و هم‌وطن دیگری زحمتکشان است.»

«ایران عزیزم، ایران جاهل ظالم، ایران ِ کوه‌های بلند، بیابان‌های سوخته و آفتاب وحشی و رفتگان و ماندگان عزیز! دلم برایت تنگ شده؛ ای بی‌وفای ناکس ِ دور! با این بی‌داد ِ تبه‌کاران وای به حال آیندگان.»

@ELDialectico
👍115
رقصم گرفته بود
مثل درختکی در باد
آنجا کسی نبود
غیر از من و خیال و تنهایی

رقصم گرفته بود
پیرانه سر، دیوانه وار
تنها
تنها، تنها رقصیدم



▪️سهیل نفیسی
▫️عکس از:
#حمید_جانیپور


@ELDialectico
12👍5
«هرچه جلوتر می‌روید تنهاتر می‌شوید. هرچه در دانستن پیش‌تر می‌شوید دیگران بیش‌تر دور می‌شوند.
‏قدیمی‌ترین دوستان ترک‌تان می‌کنند و بهترین همراهان به مرور می‌میرند»


و این‌گونه است که درد تنهایی و رنج نوشتن بهم می‌آمیزد…ارنست همینگوی

دو روز پیش‌تر دوره روان‌درمانی‌اش تمام شده بود و روانپزشکان گفتند حالش خوب است.
‏دو روز بعد، ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ به اتاق کارش رفت، طلوع آفتاب را با نوشیدن جرعه‌ای کنیاک همراه کرد، تفنگ مورد علاقه‌اش را برداشت و راس ساعت ۷ صبح به خودش شلیک کرد…

@ELDialectico
5👍5
عاقل در وقت اضطرار از خوردن مردار در حد حفظ حیات، اجتناب نمی کند. امّا این، بقدر ذره ای مردار را شریف نمی سازد….

بدون شرح

#برای_ایران
@ELDialectico
👍98
همرنگ جماعت نشدن به ناتوانی اقتصادی و ضعف معنوی ترجمه می‌شود. بدین ترتیب، برای این که صنعت فرهنگ درست عمل کند، نیازی نیست مردم حقیقتا دروغ‌ها و گزافه گویی هایش را بپذیرند؛ همین کافی است که به جای محرومیت اجتماعی، سرگرم شدن را ترجیح دهند. همانطور که آدورنو بعدها می‌گوید، اگر صنعت فرهنگ تضمین دهد که اوقات خوشی را برای مصرف کنندگان فرهنگی، حتی اگر زود گذر باشد رقم بزند، آنان فریبی را که به هر حال بر آن‌ها آشکار است دوست خواهند داشت. به این معنا، صنعت فرهنگ مصرف کنندگان خود را تولید می‌کند. این صنعت انسان‌ها را به صورتی قالب ریزی می‌کند که به شکلی بی‌وقفه در هر محصولی بازتولید شوند.



آدورنو و هورکهایمر
📕فیلسوفان سینما
▪️مهرداد پارسا، ص53.

@ELDialectico
3👍3
2025/10/26 13:19:43
Back to Top
HTML Embed Code: