Telegram Web Link
«یادمان باشد که پلیدی و شر را نه فقط باید افشاء کرد که باید شکست داد»

‏ «هنگامی که فرومایگان در گسترش تباهی و شر با هم متحد می‌شوند، اگر مردمان به یاری یکدیگر نیایند، یک‌به‌یک فرو‌خواهند افتاد و بی‌رحمانه، قربانی تحقیر و شکست رقت‌آوری خواهند شد»



▪️ادموند برک
📕 تأملاتی در باب علت نارضایتی‌های حاضر


@ELDialectico
👍11
برخی هنرمندان جهان را می سازند
برخی دیگر در جهان ایشان زندگی می‌کنند
یکی از این جهان ها را لینچ ساخته بود

@ELDialectico
6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه سینما و نه مهمانی در تاریخ
هجوم کاشفانی با تاخیر حضور
هزار کس می‌آیند و هزار کس می‌روند
و هیچ کس هیچ کس را به خاطر نمی‌آورد
صدا همان که می‌شنوی نیست
سگ از سکوت به وجد می‌آید و دزد بر سر بام بلند سماع می‌کند با ماه
زبان عزیز‌تر است اکنون یا دهان؟
که سنگ راه دهان را هزار بار تمرین کرده است…

▪️شعر و صدای : محمد مختاری
@ELDialectico
11
مرد چیچِکا 1
ابراهیم منصفی
دنیا نه جاى مُندِنِن، شادُن اَتى ناشاد اَرى
مثل یه مرد چىچِكا، بعد اَ دو روز اَیاد اَرى

( دنیا جاى موندن نیست، شاد می آى و ناشاد می رى
مثل مردى تو قصّه ها، بعد از دو روز از یاد می رى )

نِمِك رو زَخمُنُم مَریز، اَ غُصّه دلخونُم مَكُ
اِی مثل لیلى دلفریب، همدرد مجنونُم مَكُ

( نمك رو زخم هام نریز، از غصه دلخونم نكن
اى مثل لیلى دلفریب، همدرد مجنونم نكن )

یاد عزیز دستُنت، از دست خستم پس مَگِه
شهر قدیم چشمُنِت، از چشم بستم پس مَگِه

( یاد عزیز دستات رو از دست خسته ام پس نگیر
شهر قدیم چشمات رو از چشم بسته ام پس نگیر )

درد لطیفى كه تویى، نصیب هیچ كافر نبوت
اى گل كه روى ماه تون، هیچ وقت خدا پرپر نبوت

( درد لطیفى همچون تو نصیب هیچ كافری نشه
روى ماهت كه همچون گل است هیچ وقت پر پر نشه )

حس مِ از وجود تُ، یه عالم مقدسِن
توى تمُم زندگیم، بودن تُ بِی مَ بَسِن

( حس من از وجود تو یك عالم مقدسه
توى تمام زندگى بودن تو برام بسه )


شاعر/خواننده / آهنگساز :
ابراهیم منصفی (۱۳۲۴-۱۳۷۶)

@ELDialectico
3👍3
سکوت همواره شکلی از گفتن باقی خواهد ماند”

‏در جایی از مجموعه مقالات “علیه تفسیر” نوشت:

‏«سکوت، دفاعی است که در برابر مصائب زندگی انتخاب می‌کنیم»

‏سوزان سانتاگ همانجا ادامه داد؛ اما ما باید خودمان این سکوت را بر خود تحمیل کنیم نه آن که اجازه دهیم بر ما تحمیل شود، نه حتی با مرگ!

نوشته بود که غنی‌ترین عناصر یک اثر هنری، سکوت‌های آن‌اند و می‌گفت:

‏«شورانگیزترین زیبایی، ناپایدارترین آن‌هاست»

‏نظیر زندگی خودش، شورانگیز، زیبا و ناپایدار.


@ELDialectico
👍83
وقتی چیزی مرا رنج میداد، در مورد آن با هیچ کس حرفی نمیزدم، خودم در موردش فکر میکردم، به نتیجه میرسیدم و به تنهایی عمل میکردم. نه اینکه واقعا احساس تنهایی بکنم، نه... بلکه فکر میکردم که انسان در آخر، باید خودش، خودش را نجات بدهند...

📕کافکا در کرانه
▪️هاروکی موراکامی

@ELDialectico
👍114
پوسیدگی هر تمدن، خود را با علائم غریبی نشان می‌دهد: مثلا در این حقیقت که دیگر دیوارهای سنگی زندان برای حفاظت جامعه از شر زندانی نیست، بلکه برای حفاظت زندانی از شر جامعه است.



📕گفتگو با مرگ
▪️آرتور کوستلر
▫️خشایار دیهیمی

@ELDialectico
👍82
عشق می‌طلبد، ترس احتراز می‌کند. از این رو است که انسان نمی‌تواند دیگری را هم دوست داشته باشد و هم او را محترم شمارد. زیرا کسی که به دیگری احترام ‌ می‌گذارد به قدرتِ او اعتراف می‌کند و این بدان معنی است که از او می‌ترسد. اما عشق هیچ قدرتی را قبول ندارد، هیچ چیزی را که سببِ جدایی، اختلاف، برتر یا فرو تر شمرده شدن گردد [نمی‌پذیرد]. از آنجا که عشق احترامی در پی ندارد، مردانِ بلند پرواز، مخفیانه یا آشکارا، از دوست داشته شدن گریزان‌اند.



📕انسانی زیاده انسانی
▪️نیچه‌


@ELDialectico
6👍5👎3
📚پیشنهاد مطالعه

📕چرا ملت ها شکست می خورند
(ریشه های قدرت ، ثروت و فقر)
◾️ دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون

🔸چرا ملت‌ها شکست می‌خورند اثر تحسین شده دو استاد اقتصاد دارون عجم اوغلو استاد دانشگاه MIT و جیمز رابینسون استاد دانشگاه شیکاگو است. با نگارشی درخشان و دلپذیر به پرسشی پاسخ می‌دهد كه چرا برخی كشورها ثروتمند و برخی دیگر فقیرند و به واسطه ثروت و فقر، سلامتی و بیماری غذا و قحطی از یكدیگر مجزا می‌شوند؟» آیا این امر ناشی از فرهنگ، آب و هوا یا جغرافیا است؟ شاید جهل و غفلت از سیاست‌های صحیح علت ناكامی است؟
نویسندگان قاطعانه نشان می‌دهند كه این نهادهای اقتصادی و سیاسی ساخته دست بشرند كه شالوده موفقیت اقتصادی (یا فقدان آن) را می‌سازند.
چرا ملت‌ها شکست می‌خورند نشان می‌دهد هرجا شکوفایی اقتصادی به بار می‌نشیند الیگارشی رخت بربسته و هرجا اقتصاد زمین می‌خورد الیگارشی حاکم است.

@ELDialectico
👍51
توی تمام تاریخ نمونه‌ای وجود ندارد که نشان بدهد کشوری زیر سلطهٔ یک مشت اراذل و اوباش مفسده‌ جویِ غاصب، حکومت خردمندانه‌ای در جهت خیر و صلاح مردم تشکیل داده باشد...



📕دن آرام
▪️میخائیل شولوخوف
▪️ترجمه:احمد شاملو


▫️عکس : پناهندگان در انتظار
Bosnia, 1993. by Gilles Peress

@ELDialectico
👍9
ملتی که در زیر یوغ تحمل‌ناپذیر فرمانرواییِ خودکام می‌نالد، آیا وقتی که بالاخره به جوش آمد و زنجیرهای بندگی‌اش را پاره کرد، انصاف است اسم این حرکت او را ضعف بگذاریم؟

طبیعت انسانی مرزهای خود را دارد و شادی و غم و درد را تنها میزانی معین برمی‌تابد و این مرزها که شکست، انسان هم از پا در می‌آید. پس بحث در اساس این نیست که آیا فلان آدم قوی است یا ضعیف؟ بلکه صرف‌نظر از آن‌که رنج روحی باشد یا جسمانی، می‌پرسیم آیا این آدم در حد توان خود تحمل کرده است؟



📕رنج‌های ورتر جوان
▪️یوهان ولفگانک گوته
▪️ترجمه : محمود حدادی

@ELDialectico
5👍3
🔹فراموشی
✍️ نیما رستمی

فراموشی، سرابی است که ذهن در آن به دنبال آرامش می‌گردد، اما هرگز به آن نمی‌رسد. از دست دادن محبوب، زخمی است که با گذر زمان شاید بسته شود، اما جای آن همچنان بر جان باقی می‌ماند. مسئله این نیست که او را فراموش می‌کنیم، بلکه این است که یاد او در روان ما تغییر شکل می‌دهد، پنهان می‌شود، دگرگون می‌شود، اما محو نمی‌شود.

روانکاوی می‌گوید که سوگواری روندی است که اگر کامل طی شود، به ادغام فقدان در شخصیت ما منجر می‌شود. یعنی محبوبِ ازدست‌رفته درون ما جای می‌گیرد، نه به عنوان فقدانی خام و زخم‌خورده، بلکه به عنوان بخشی از ما. در غیر این صورت، یا درگیر مالیخولیای پایان‌ناپذیر می‌شویم، یا به انکار و فراموشی‌ای کاذب پناه می‌بریم که روزی، در شکلی دیگر، بازخواهد گشت.

فلسفه اما می‌پرسد: مگر ما خود، چیزی جز مجموعه‌ای از خاطرات و روابطمان هستیم؟ اگر دیگری را فراموش کنیم، بخشی از خویش را هم فراموش کرده‌ایم. هگل می‌گفت آگاهی، جز در ارتباط با دیگری شکل نمی‌گیرد، و سارتر بر این باور بود که “دیگری، جهنم است”، اما آیا این جهنم را می‌توان محو کرد؟ یا اینکه او همچون سایه‌ای همیشگی، در گوشه‌ی هستی ما باقی می‌ماند، گاهی خاموش، گاهی درخشان؟

ادبیات اما از حقیقتی دیگر سخن می‌گوید. پدرو پارامو در رمان خوان رولفو، سال‌ها پس از مرگ همچنان در گوشه و کنار ذهن زنده است. هیتکلیف در بلندی‌های بادگیر امیلی برونته، پس از مرگ کاترین هم او را با خود حمل می‌کند، چنانکه انگار روحش درون او حلول کرده است. حافظ می‌گوید:

“یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود”

یاد باد، نه فراموش باد. انسان از دست می‌دهد، اما فراموش نمی‌کند؛ بلکه آموخته است که چگونه یاد را در لایه‌ای نرم‌تر از درد بپیچد و آن را در اعماق خود، به سکون و سکوت برساند.

@ELDialectico
8👍3
«راه می‌رفت و اگر راه می‌رفت به سبب آن بود که روح وقتی دستخوش نگرانی است حرکت می‌طلبد، جایی بند نمی‌شود.

‏زیرا زمانی که روح بی‌حرکت بماند درد وحشتناک می‌گردد»

▪️میلان کوندرا
📕جاودانگی
▫️عکس: یواخیم مولر


@ELDialectico
👍111
ما تقریبا همه چیزمان را از دست داده‌ایم؛ فرهنگ، جامعه، اقتصاد و بدتر از همه ارزش‌هایی که ما را به هم پیوند میزد و متحد می‌ساخت.

‏با این همه، این وطن همه چیزش را از کف نداده است؛ هنوز ما مردم عادی هستیم.

‏چیزی نداریم، اما هنوز هستیم»

▪️کارل یاسپرس
@ELDialectico
👍10
آقای فصیح الزمان شیرازی هم گفته اند ....



@ELDialectico
9👍4
آنجا که شاه ستم کند آبادی پدید نیاید.شهریار دادگر بهتراز پربارانی است و شیر درنده به از شاه ستمگر، و شاه ستم پیشه از آشوبی که دوام یابد بهتر است.....خراج، ستون و پایه کشور است،که با داد افزایش گیرد و از ستم، کاهش.


📕سیاست نامه (سیرالملوک)
▪️خواجه نظام الملک

@ELDialectico
👍11
نکبت و خستگی و بیزاری سر تا پایم را گرفته، دیگر بیش از این ممکن نیست. به همین مناسبت نه حوصلهٔ شکایت و چس ناله دارم و نه می‌توانم خود را گول بزنم و نه غیرت خودکشی دارم، فقط یک جور محکومیتِ قِی آلودی است که در محیط گند بی‌شرمِ مادرقحبه‌ای باید طی کنم، همه چیز بن بست است و راه گریزی هم نیست. زیاد پرت و پلا نوشتم، سرتان را درد آوردم. خیلی متأسفم که باعث زحمت شدم. امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید و ما هم این گوشه و کنارها برای خودمان می‌پلکیم.



▪️صادق هدایت
▪️نامه‌ به محمدعلی جمالزاده

@ELDialectico
10
⁠⁣هر کدوم از اجزای بدنم ساز خودشون رو میزنن.
چشمام می بینن، گوشام می شنون، با دهنم حرف میزنم.
اما مثل این که هیچکدوم به هم متصل نیستند و همکاری ندارن.
آدم باید یه احساس واحد داشته باشه،
من انگار چند آدم متفاوتم!

📽️ Pierrot Le Fou (1965)

@ELDialectico
👍43
«بحران» در یک جامعه هنگامی ایجاد می گردد که وضعیت سیاسی کهنه اما ناکارآمد موجود، از بین نمی رود و آرایش سیاسی نوین و کارآمدی در آن قادر به تشکیل یا اصطلاحاً قادر به "متولد شدن" نیست. در چنین بازه زمانی که دوران فترت یک جامعه‌ بشمار می‌رود، نشانه های فراوانی از ناهنجاری و بیماری های اجتماعی ظاهر می شود که به تدریج آن را بسوی سقوط و فروپاشی سوق می دهند.


📕یادداشتهای زندان
▪️آنتونیو گرامشی


@ELDialectico
👍6
2025/10/22 12:03:13
Back to Top
HTML Embed Code: