Telegram Web Link
یه روزی که نمیدونم کیه ولی می‌دونم خیلی نزدیکه استعفا می‌دم و از محل کاری که دوستش داشتم ولی حقمو قرار نیست بده جوری می‌رم که برای یک لحظه بودن و کارکردنم له‌له بزنن.
بزرگترین بدی دیرحقوق گرفتن بعد از مستقل شدن خود مسئله‌ی بی‌پولی نیست، اونجائیه که مجبوری جلوی آدم‌ها عزت نفست رو بشکنی و بهشون توضیح بدی تا گرفتن حقوقت صبرکنن. همونجا، همون لحظه، قلبت وسط بدنت مچاله می‌شه و دیگه به این راحتیا باز نمی‌شه.
سردرد میگرنی به خودی خود سخته، ولی وقتی احساس تنهایی می‌کنی دیگه غیرقابل تحمل می‌شه.
فقط منم که وقتی می‌شنوم به کسی جز من میگه «چشم» حالم ناخوش می‌شه یا شما هم همینید؟
سرکار رفتن فردای روز مسافرت حتی از مدرسه رفتن تو روز دوم مهر هم سخت‌تره.
صبح زیباتون با ۹ روز غیبت بخیر.
ولی واقعا جلوی دوربین اومدن تو اینستاگرام حتی واسه من پر حرف هم سخته ها. عجیبه
کاش الان زمستون سال ۸۹ بود، داشتم اهنگ «وقتی منو داری، یا تو بغلم لمو دادی » تتلو رو گوش می‌دادم و نمونه سوالای ریاضیم رو جواب می‌دادم که واسه امتحان ترمم اماده بشم و به این فکر میکردم چقدر دیگه باید بگذره تا دیگه ادم بزرگ حساب بشم و جای این امتحانا لم بدم بغل یکی.
ازدواج اونقدر قوی و شدید و طوفانی بهت حمله می‌کنه و زیر پوستت خونه می‌کنه که اصلا دیگه درست یادم نمیاد تا یکسال پیش چطور شب‌هام رو به روز می‌رسوندم‌ وقتی تو بغلش نمی‌خوابیدم و تو بغلش بیدار نمی‌شدم، چطور کل هفته‌ر‌و ازش دور بودم و به امید آخر هفته روزهام رو سپری میکردم، چطور به روزی چندساعت صحبت‌مون قانع می‌شدم و برمی‌گشتم به خونه‌ای که اون توش نبود. چطور فقط «قسمتی» از زندگیم بود و نه «همه‌ش؟»
دلم موچی خوشمزه می‌خواد ولی به هر پیجی پیام می‌دم دست رد به سینه‌م می‌زنه و میگه امروز‌برام نمیفرسته. دنیای بی‌رحم.
یکی از طراحی‌های جدیدم رو تو اینستا استوری کردم، تا یک روزش تموم نشده برید ببینید و الکی برام ذوق کنید :)))
امروز اونقدر خسته و آشفته و ازهم پاشیده‌‌م که دلم میخواست چشم‌هام رو ببندم و برگردم به دورانی که تنها دغدغه‌م امتحان شیمی فردا بود.
دارم وارد رژیم کتو می‌شم دوباره و خداشاهده مطمئنم از فردا سی‌وسه بار در روز بهم شکلات و شیرینی و ساندویچای خوشمزه تعارف می‌شه و من باید تو خودم بمیرم ولی حتی انگشت؟ خیر نمیزنم.
هربار یه ویدیو یا استوری از ژینا کلانتری میاد تو اکسپلور اینستام، یه دور از اول به حالش تاسف می‌خورم که اینقدر لوزر و بدون کاراکتر و بدون پرستیژه. آدمی که بدون شادمهر هیچ تعریف و مفهومی از خودش نداره و فقط چون عشق سابق یک ادم معروفه داره شناخته می‌شه.
بابام می‌گفت فقط پنج سال لازمه تا بفهمی آدمی که انتخاب کردی مناسب زندگیت هست یا نه. می‌گفت بدترین دعواها، سخت‌ترین شب‌ها، غمگین ترین روزها، زخم زننده ترین بحث‌ها و مهم‌ترین تصمیم‌ها مال پنج سال اول رابطه‌ست. اگر ازش سالم عبور ‌کنید و هنوز «عاشق» همدیگه باشید، احتمال اینکه سال‌های بعد احساس کنی این آدمِ درست تو نیست خیلی کم می‌شه. می‌گفت حتی اگه احساس کردی اینجا دیگه ته خطه و نمیتونی یک روز دیگه هم دووم بیاری، تا آخرین روز پنجمین سال صبرکن. این روزا که به پنج سال سخت و نفس‌گیر و قشنگی که گذشت فکر می‌کنم، بیشتر از هروقت دیگه‌ای یاد این حرفش می‌افتم و مطمئن‌تر می‌شم آخرین تکه‌ی پازل زندگیم رو پنج سال پیش درست پیدا کردم.
من یکـ دلنویسـ هستمـ
دوم دبیرستان بودم که آخر شبا رو تختم مینشستم و سعی میکردم جسته و گریخته درمورد رشته ی معماری داخلی اطلاعات دربیارم و بفهمم چیه و اصلا تو ایران میشه خوندش یا نه.اینترنت مثل الان پیشرفته و کامل نبود و بزرگترین منبع من، سه تا کتاب کوچیک درمورد رشته های دانشگاهی…
از این پست تقریبا سه سال می‌گذره و تا امروز بیش از بیست، سی تا فضای تجاری، اداری طراحی کردم و به اجرا رسوندم و راستش تا همین دیشب یادم رفته بود آرزوی سالیان دورم رو دارم زندگی می‌کنم. دنیا همیشه همینه، باید یه جا آرزوهات رو یادداشت کنی که وقتی سال‌ها بعد بهش رسیدی بتونی بری سراغش و یادت بیاد آرزوهای امروزت رو مدیون رسیدن به کدوم آرزوی سال‌های گذشته‌تی.
چرا سشوار دایسون باید هم‌قیمت ps5 باشه اخه؟ قلبم گرفت😭
تو پیج اینستا آدم معذبه چرت و پرت بگه، اینجا پاهامو دراز میکنم میشینم انگار :))
2024/06/08 01:06:17
Back to Top
HTML Embed Code: