💠💠💠 2 آذر سالروز درگذشت مرحوم استاد علیاصغر فقیهی (1292ـ1383 ش) است. فقیهی تاریخپژوه معاصر و از معلّمان پژوهشگر و نویسندگان سترگ بود که تا سال 1350، در دبیرستانهای حکیمنظامی، دین و دانش و... در شهر قم به تدریس ادبیّات پرداخت و پس از آن به تهران آمد و توسّط علّامه کرباسچیان برای تدریس به مدرسهی علوی و نیکان دعوت شد. وی علاوه بر تحصیلات حوزوی در مقطع خارج فقه و اصول، دارای مدرک کارشناسیارشد ادبیّات فارسی بود و از استادان بنامی مانند بدیعالزّمان فروزانفر بهره برده بود. او همچنین تألیفات و تحقیقات مفصّلی در حوزههای تاریخ اسلام و ادبیّات داشت. ترجمهی محقّقانهی نهجالبلاغه نیز از آثار ارزشمند اوست.
در ادامه، بخشی از مصاحبه با او را با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻 #تجربه_نگاری
🔻 #علی_اصغر_فقیهی
🔻 #رضا_روزبه
🔻 #علی_اصغر_کرباسچیان
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#2_آذر
☘️ سال 1350، آقای علّامه کرباسچیان، مؤسّس دبیرستان علوی تهران، و یکی دو تن دیگر به منزل ما در قم آمدند و از من برای تدریس در آن دبیرستان دعوت کردند. من هم چون آوازهی آن دبیرستان را از مدّتها پیش شنیده بودم، قبول کردم و تقاضای بازنشستگی دادم. رئیس فرهنگ قم اوّل موافقت نمیکرد و میگفت: «زود است شما بازنسته بشوید؛ حیف است!»
امّا وقتی با اصرار من مواجه شد، پذیرفت. من به تهران آمدم و به دبیرستان علوی رفتم که مدرسهی واقعاً پرباری بود. کمکم خانواده هم به تهران آمدند. شوهر خواهری داشتم که بساز و بفروش بود. ساختمان محقّری ساخت و پولش را هم قسطی از ما گرفت و صاحب خانه شدیم.
مدیر دبیرستان علوی در آن وقت، مرحوم روزبه بود. من آدم باکیفیّت و پرهیزگاری مثل ایشان کم دیدهام. واقعاً از نظر معلومات و تقوا یک آدم استثنایی بود. هر وقت هر دبیری به هر دلیلی غیبت میکرد، ایشان خودش می رفت سر کلاس او و درسش را میداد. خیلی جدّی، کامل و دقیق! آدم بسیار پاک و بیریایی بود. بعد از آن بیماری که به خاطرش رفت لندن و برگشت و بستری شد، یک روز آمد مدرسه و گفت: «آمدهام برای تسویه حساب و خداحافظی. حلالم کنید! چون فردا خواهم رفت.» همینطور هم شد. فردا از دنیا رفت. جنازهاش را با تجلیل فراوان به قم آوردند و در قبرستان نو دفن کردند. ایشان جزء نخستین فارغالتّحصیلان فیزیک در ایران بود. از نظر فقهی هم در حدّ اجتهاد بود. در فلسفه هم آدم فوقالعادهای به حساب میآمد. اهل ذوق و طرّاحی هم بود. برخی از تصاویر ترجمهی کتاب «توحید مفضّل» کار ایشان است. بهراستی سلمان زمانش بود.
در سال 58 که مدارس ملّی موقّتاً تعطیل شد، بچّههای علوی هم پراکنده شدند. عدّهای از آنها به مدرسهی نیکان در قلهک رفتند که من هم به آنجا منتقل شدم. همانجا بودم که شورای عالی فرهنگ، دبیرستانهای غیرانتفاعی را تصویب کرد. اینها هم دوباره ثبتنام کردند و من هم برای تدریس در کلاسهایی که داشتند، میرفتم. خلاصه بعد از انقلاب، سیزده سالی دبیر دبیرستان نیکان بودم. دو سه سالی است که تدریس رسمی ندارم. ولی باز هم گاهی برای دیدن دوستان و همکاران خدمتشان میرسم. مجموعاً بیست و یک سال در این مدارس تدریس کردهام؛ سی و یک سال هم در مدارس قم. یعنی بیش از نیم قرن درس دادهام!
📚 منبع: رشد معلّم؛ مصاحبهی جواد محقّق با استاد علیاصغر فقیهی: «بهعنوان یک معلّم تاریخ و مدرّس جغرافیا، 4 قارّه از 5 قارّهی دنیا را گشته ام»؛شمارهی 130، دی 1376.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
در ادامه، بخشی از مصاحبه با او را با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻 #تجربه_نگاری
🔻 #علی_اصغر_فقیهی
🔻 #رضا_روزبه
🔻 #علی_اصغر_کرباسچیان
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#2_آذر
☘️ سال 1350، آقای علّامه کرباسچیان، مؤسّس دبیرستان علوی تهران، و یکی دو تن دیگر به منزل ما در قم آمدند و از من برای تدریس در آن دبیرستان دعوت کردند. من هم چون آوازهی آن دبیرستان را از مدّتها پیش شنیده بودم، قبول کردم و تقاضای بازنشستگی دادم. رئیس فرهنگ قم اوّل موافقت نمیکرد و میگفت: «زود است شما بازنسته بشوید؛ حیف است!»
امّا وقتی با اصرار من مواجه شد، پذیرفت. من به تهران آمدم و به دبیرستان علوی رفتم که مدرسهی واقعاً پرباری بود. کمکم خانواده هم به تهران آمدند. شوهر خواهری داشتم که بساز و بفروش بود. ساختمان محقّری ساخت و پولش را هم قسطی از ما گرفت و صاحب خانه شدیم.
مدیر دبیرستان علوی در آن وقت، مرحوم روزبه بود. من آدم باکیفیّت و پرهیزگاری مثل ایشان کم دیدهام. واقعاً از نظر معلومات و تقوا یک آدم استثنایی بود. هر وقت هر دبیری به هر دلیلی غیبت میکرد، ایشان خودش می رفت سر کلاس او و درسش را میداد. خیلی جدّی، کامل و دقیق! آدم بسیار پاک و بیریایی بود. بعد از آن بیماری که به خاطرش رفت لندن و برگشت و بستری شد، یک روز آمد مدرسه و گفت: «آمدهام برای تسویه حساب و خداحافظی. حلالم کنید! چون فردا خواهم رفت.» همینطور هم شد. فردا از دنیا رفت. جنازهاش را با تجلیل فراوان به قم آوردند و در قبرستان نو دفن کردند. ایشان جزء نخستین فارغالتّحصیلان فیزیک در ایران بود. از نظر فقهی هم در حدّ اجتهاد بود. در فلسفه هم آدم فوقالعادهای به حساب میآمد. اهل ذوق و طرّاحی هم بود. برخی از تصاویر ترجمهی کتاب «توحید مفضّل» کار ایشان است. بهراستی سلمان زمانش بود.
در سال 58 که مدارس ملّی موقّتاً تعطیل شد، بچّههای علوی هم پراکنده شدند. عدّهای از آنها به مدرسهی نیکان در قلهک رفتند که من هم به آنجا منتقل شدم. همانجا بودم که شورای عالی فرهنگ، دبیرستانهای غیرانتفاعی را تصویب کرد. اینها هم دوباره ثبتنام کردند و من هم برای تدریس در کلاسهایی که داشتند، میرفتم. خلاصه بعد از انقلاب، سیزده سالی دبیر دبیرستان نیکان بودم. دو سه سالی است که تدریس رسمی ندارم. ولی باز هم گاهی برای دیدن دوستان و همکاران خدمتشان میرسم. مجموعاً بیست و یک سال در این مدارس تدریس کردهام؛ سی و یک سال هم در مدارس قم. یعنی بیش از نیم قرن درس دادهام!
📚 منبع: رشد معلّم؛ مصاحبهی جواد محقّق با استاد علیاصغر فقیهی: «بهعنوان یک معلّم تاریخ و مدرّس جغرافیا، 4 قارّه از 5 قارّهی دنیا را گشته ام»؛شمارهی 130، دی 1376.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 دکتر علی سرزعیم در یادداشتی در سایت جامعهی خبریتحلیلی الف ، کتاب «گفتوگو با استاد محسن کاشانیوحید» را معرّفی کرده است.
علی سرزعیم متولّد 1354 ش است؛ راهنمایی را در مدرسهی شاهد «کمیل» و دبیرستان را در مدرسهی «مفید 1» گذرانده است؛ کارشناس مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف، کارشناسارشد برنامهریزی اقتصادی از مؤسّسهی آموزش و پژوهش و دکتر اقتصاد مالی از دانشگاه کالجو کارلو آلبرتو (میلان ایتالیا) است. وی علاوه بر دغدغهها و پژوهشهای حوزهی اقتصاد، کتابهایی را که میخواند، در سایت الف معرّفی میکند. در ادامه، بخشی از مقالهی او را دربارهی این کتاب، با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#معرفی_کتاب
🔻#گفت_و_گو_با_استاد_محسن_کاشانی_وحید
🔻#محسن_کاشانی_وحید
🔻#علی_سرزعیم
☘️ خوشبختانه، «مؤسّسهی مطالعاتی تعالی نسل (متن)» آستین همّت بالا زده تا مدارس اسلامی را در اتاق شیشهای قرار دهد و تجربیّات آنها را مکتوب کند و آن را در اختیار دیگران قرار دهد. یکی از اوّلین محصولات تلاشهای دستاندرکاران این مؤسّسه، کتاب «گفتوگو با استاد محسن کاشانیوحید» است. آقای کاشانیوحید مدیر دبیرستان نیکان است که تقریباً از ابتدای مدرسه تا زمان حال، در این مدرسه حضور داشته و ناظر و بازیگر و از ابتدای انقلاب تصمیمگیر اصلی تحوّلات و همهی نشیب و فرازهای ادارهی این مدرسه بوده است. در کتاب مشخّص میشود که ایشان علاوه بر تجربهی عملی، تحصیلات تکمیلی خود را در حوزهی مدیریّت آموزشی طی کرده است. همین امر موجب شده تا روح حاکم بر کلّ کتاب، از این منظر باشد.
مهمترین نکتهای که در این کتاب مطرح میشود، نحوهی مدیریّت و سازماندهی امور مدرسه است. شرح مفصّل و مبسوط نحوهی تنظیم روابط در درون سازمان مدرسه و مسائل مرتبط با منابع انسانی و امور انگیزشی، نقطهی قوّت و وجه تمایز این کتاب است که آن را از یک کتاب خاطرهگویی صرف متفاوت میکند. اتّفاقاً این کتاب، یک کتاب جدّی در حوزهی مدیریّت آموزشی است که خاطرات و بیان نمونههایی از تجربیّات گذشته، بر آن مبانی روح میبخشد و نکات کلّی را معنا میدهد.
📖 بخشهای دیگری از این معرّفی کتاب را میتوانید از اینجا و اینجا در کانال دکتر علی سرزعیم با نام «دوستدار سقراط» بخوانید.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
علی سرزعیم متولّد 1354 ش است؛ راهنمایی را در مدرسهی شاهد «کمیل» و دبیرستان را در مدرسهی «مفید 1» گذرانده است؛ کارشناس مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف، کارشناسارشد برنامهریزی اقتصادی از مؤسّسهی آموزش و پژوهش و دکتر اقتصاد مالی از دانشگاه کالجو کارلو آلبرتو (میلان ایتالیا) است. وی علاوه بر دغدغهها و پژوهشهای حوزهی اقتصاد، کتابهایی را که میخواند، در سایت الف معرّفی میکند. در ادامه، بخشی از مقالهی او را دربارهی این کتاب، با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#معرفی_کتاب
🔻#گفت_و_گو_با_استاد_محسن_کاشانی_وحید
🔻#محسن_کاشانی_وحید
🔻#علی_سرزعیم
☘️ خوشبختانه، «مؤسّسهی مطالعاتی تعالی نسل (متن)» آستین همّت بالا زده تا مدارس اسلامی را در اتاق شیشهای قرار دهد و تجربیّات آنها را مکتوب کند و آن را در اختیار دیگران قرار دهد. یکی از اوّلین محصولات تلاشهای دستاندرکاران این مؤسّسه، کتاب «گفتوگو با استاد محسن کاشانیوحید» است. آقای کاشانیوحید مدیر دبیرستان نیکان است که تقریباً از ابتدای مدرسه تا زمان حال، در این مدرسه حضور داشته و ناظر و بازیگر و از ابتدای انقلاب تصمیمگیر اصلی تحوّلات و همهی نشیب و فرازهای ادارهی این مدرسه بوده است. در کتاب مشخّص میشود که ایشان علاوه بر تجربهی عملی، تحصیلات تکمیلی خود را در حوزهی مدیریّت آموزشی طی کرده است. همین امر موجب شده تا روح حاکم بر کلّ کتاب، از این منظر باشد.
مهمترین نکتهای که در این کتاب مطرح میشود، نحوهی مدیریّت و سازماندهی امور مدرسه است. شرح مفصّل و مبسوط نحوهی تنظیم روابط در درون سازمان مدرسه و مسائل مرتبط با منابع انسانی و امور انگیزشی، نقطهی قوّت و وجه تمایز این کتاب است که آن را از یک کتاب خاطرهگویی صرف متفاوت میکند. اتّفاقاً این کتاب، یک کتاب جدّی در حوزهی مدیریّت آموزشی است که خاطرات و بیان نمونههایی از تجربیّات گذشته، بر آن مبانی روح میبخشد و نکات کلّی را معنا میدهد.
📖 بخشهای دیگری از این معرّفی کتاب را میتوانید از اینجا و اینجا در کانال دکتر علی سرزعیم با نام «دوستدار سقراط» بخوانید.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
Forwarded from Rabnews.ir
دانشگاه فرهنگیان، اسفند1396، همایشهای آموزش و جشنوارههای تجربیات برتر آموزشیتربیتی استادان و معلمان را در زمینه دانشِ آموزشِ محتوا در رشتههای تخصصی برگزار میکند.
http://1o2.ir/022gx
@Rabnews
http://1o2.ir/022gx
@Rabnews
💠💠💠 مهندس محسن صنایعپسند، فارغالتّحصیل دورهی 28 مدرسهی علوی، چنین مینویسد:
🔻#تجربه_نگاری
🔻#خاطره_ارسالی
🔻#محسن_صنایع_پسند
🔻#محمدرضا_خسروی
🔻#دبیرستان_علوی
☘️ هیچ وقت او را اینگونه ندیده بودیم. مثل امروزی بود؛ حدود سه دهه قبل، یک روز مانده به هفده ربیع. ششهفت نفر بیشتر نبودیم. ظهر در یکی از کلاسهای ساختمان شمالی نشسته بودیم. آفتاب از لای کرکرهها به کلاس میتابید و حسّ زندگی میداد. با همان صلابت همیشگی، وارد شد و ایستادیم. بیدرنگ برگههایی را پخش کرد. زیر لب گفتیم: «ای وای! امتحان!»
امانمان نداد؛ شروع کرد به خواندن:
زمين و آسمان مكّه آن شب، نورباران بود
و موج عطر گل در پرنيان باد میپيچيد
اميد زندگي در جان موجودات میجوشيد
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
شبی مرموز و رؤيايی
به شهر مكّه، مهد پاكجانان، دختر مهتاب میخنديد...
با هر بندی که میخواند، چهرهاش برافروختهتر میشد و آهنگ صدایش آسمانیتر!
دل سيّارهها در آسمان، حال تپيدن داشت
و دست باغبان آفرينش در چنان حالت
سرِ «گل آفريدن» داشت...
به اینجا که رسید، از خود بیخود شده بود و گواه آن، قطرات اشکی بود که رازِ چشمانش را آشکار میساخت. ما هم مبهوت و سرگشته، طعم شیرین محبّتی را که به پیامآور مهر داشت، در کام میریختیم و به پای بزرگیاش، احساس خُردی میکردیم.
... زمين ويرانه باد و سرنگون باد آسمان پير
اگر بينيم روزي در جهان نام «محمّد» نيست!
هیچ وقت او را اینگونه ندیده بودیم؛ بعدها هم ندیدیم. خدایش بیامرزاد!
مرحوم دکتر محمّدرضا خسروی عزیز که اگرچه بسیار از او آموختیم، امّا یادمان نداد قدر استاد را نکو دانستن!
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#خاطره_ارسالی
🔻#محسن_صنایع_پسند
🔻#محمدرضا_خسروی
🔻#دبیرستان_علوی
☘️ هیچ وقت او را اینگونه ندیده بودیم. مثل امروزی بود؛ حدود سه دهه قبل، یک روز مانده به هفده ربیع. ششهفت نفر بیشتر نبودیم. ظهر در یکی از کلاسهای ساختمان شمالی نشسته بودیم. آفتاب از لای کرکرهها به کلاس میتابید و حسّ زندگی میداد. با همان صلابت همیشگی، وارد شد و ایستادیم. بیدرنگ برگههایی را پخش کرد. زیر لب گفتیم: «ای وای! امتحان!»
امانمان نداد؛ شروع کرد به خواندن:
زمين و آسمان مكّه آن شب، نورباران بود
و موج عطر گل در پرنيان باد میپيچيد
اميد زندگي در جان موجودات میجوشيد
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
شبی مرموز و رؤيايی
به شهر مكّه، مهد پاكجانان، دختر مهتاب میخنديد...
با هر بندی که میخواند، چهرهاش برافروختهتر میشد و آهنگ صدایش آسمانیتر!
دل سيّارهها در آسمان، حال تپيدن داشت
و دست باغبان آفرينش در چنان حالت
سرِ «گل آفريدن» داشت...
به اینجا که رسید، از خود بیخود شده بود و گواه آن، قطرات اشکی بود که رازِ چشمانش را آشکار میساخت. ما هم مبهوت و سرگشته، طعم شیرین محبّتی را که به پیامآور مهر داشت، در کام میریختیم و به پای بزرگیاش، احساس خُردی میکردیم.
... زمين ويرانه باد و سرنگون باد آسمان پير
اگر بينيم روزي در جهان نام «محمّد» نيست!
هیچ وقت او را اینگونه ندیده بودیم؛ بعدها هم ندیدیم. خدایش بیامرزاد!
مرحوم دکتر محمّدرضا خسروی عزیز که اگرچه بسیار از او آموختیم، امّا یادمان نداد قدر استاد را نکو دانستن!
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
Forwarded from رویداد نوآوریهای آموزشی چهارسوق
🌿🌸🇮🇷🌿🌸🇮🇷🌿🌸🇮🇷🌿🌸🇮🇷🌿🌸
✏️ دهمین رویداد نوآوریهای آموزشی چهارسوق
🙋🏻♂️ چهارسوق، گردهمایی سالانه معلمان، مدیران مدارس، دانشجویان، اساتید، کارشناسان آموزشی و نیز عموم افرادی است که دغدغۀ رشد و تعلیم و تربیت دارند.
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
💁🏻♂️ با ارائههایی از آقایان:
🔹 احمدرضا اعلایی؛ موسسه حسینیه کودک شهید چمران
🔸 رضا امیرخانی؛ نویسنده
🔹 محمدمهدی باقری؛ همبنیانگذار موسسه ویراستاران
🔸 علی زرافشان؛ معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش
🔹 محمد ساعتچی؛ همبنیانگذار بازی Quiz of kings
🔸 اردوان مجیدی؛ موسس مدرسه حکمت بابلسر
🔹 سیدمحسن میرمحمدصادقی؛ مدیرعامل موسسه نیکزیست فردا
🔸 مهدی نادری؛ معلم مدرسه روستایی
🔹 محمد نیرو؛ معاون پژوهشی مجتمع آموزشی صلحا
➕🎞 بهعلاوه ارائه غیرحضوری تیم دانشآموزی مستند «مرثیهای برای یک رویا»
☕️🍜به همراه پذیرایی صبحانه و ناهار
✨ و همراه با فعالیتهای جذاب دیگر! ✨
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
🗓 جمعه، ۲۴ آذرماه ۱۳۹۶
🕗 از ساعت ۸
🕔 تا ساعت ۱۷
📌 تهران، خیابان حجاب، مرکز آفرینشهای فرهنگی، هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
🔥 تخفیف ثبتنام تا پایان روز یکشنبه، 19 آذر:
🔥 بلیت معلمی و دانشجویی: 35.000 تومان -> 25.000 تومان
🔥 بلیت عمومی: 75.000 تومان -> 50.000 تومان
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
❓ درصورت داشتن سوال یا نیاز به راهنمایی با دبیرخانه چهارسوق تماس بگیرید:
📌 @chsoogh
☎️ 02188177687
☘️ کانال چهارسوق:
📌 @chaharsoogh_edu
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
yon.ir/LoRbC
✏️ دهمین رویداد نوآوریهای آموزشی چهارسوق
🙋🏻♂️ چهارسوق، گردهمایی سالانه معلمان، مدیران مدارس، دانشجویان، اساتید، کارشناسان آموزشی و نیز عموم افرادی است که دغدغۀ رشد و تعلیم و تربیت دارند.
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
💁🏻♂️ با ارائههایی از آقایان:
🔹 احمدرضا اعلایی؛ موسسه حسینیه کودک شهید چمران
🔸 رضا امیرخانی؛ نویسنده
🔹 محمدمهدی باقری؛ همبنیانگذار موسسه ویراستاران
🔸 علی زرافشان؛ معاون متوسطه وزیر آموزش و پرورش
🔹 محمد ساعتچی؛ همبنیانگذار بازی Quiz of kings
🔸 اردوان مجیدی؛ موسس مدرسه حکمت بابلسر
🔹 سیدمحسن میرمحمدصادقی؛ مدیرعامل موسسه نیکزیست فردا
🔸 مهدی نادری؛ معلم مدرسه روستایی
🔹 محمد نیرو؛ معاون پژوهشی مجتمع آموزشی صلحا
➕🎞 بهعلاوه ارائه غیرحضوری تیم دانشآموزی مستند «مرثیهای برای یک رویا»
☕️🍜به همراه پذیرایی صبحانه و ناهار
✨ و همراه با فعالیتهای جذاب دیگر! ✨
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
🗓 جمعه، ۲۴ آذرماه ۱۳۹۶
🕗 از ساعت ۸
🕔 تا ساعت ۱۷
📌 تهران، خیابان حجاب، مرکز آفرینشهای فرهنگی، هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
🔥 تخفیف ثبتنام تا پایان روز یکشنبه، 19 آذر:
🔥 بلیت معلمی و دانشجویی: 35.000 تومان -> 25.000 تومان
🔥 بلیت عمومی: 75.000 تومان -> 50.000 تومان
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸➖🔹➖🔸
❓ درصورت داشتن سوال یا نیاز به راهنمایی با دبیرخانه چهارسوق تماس بگیرید:
📌 @chsoogh
☎️ 02188177687
☘️ کانال چهارسوق:
📌 @chaharsoogh_edu
🎯 اطلاعات بیشتر و ثبتنام:
✅ chaharsoogh.ir/event/ch10
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
yon.ir/LoRbC
💠💠💠 گزیدهای از مصاحبه با آقای اکبر خواجهپیری (فارغالتّحصیل دورهی 4 دبیرستان علوی و مدیر دبستان علوی شمارهی 2) که بهزودی توسّط مؤسّسهی متن به چاپ خواهد رسید.
🔻#تجربه_نگاری
🔻#مصاحبه_با_مدیران
🔻#دبستان_علوی2
🔻#استاد_اکبر_خواجه_پیری
☘️ قسمت 23:
به اصرار مرحوم آقای علّامه، قرار بود سر چهارراه مسعود در خیابان 17 شهریور، زمینی را برای اردوگاه مدرسه بخریم. مبلغی هم جمع شده بود. یک روز من پیش ایشان رفتم و گفتم: «برای این اردوگاه، فردی را بهعنوان ستون خیمه دارید بگذارید؟» گفتند: «نه!» گفتم: «پس چرا میخواهید این زمین را بخرید؟» گفتند: «بگذار من چند روز فکر کنم.»
اینکه میگفتند «میخواهم فکر کنم»، میخواستند با چند نفر مشورت کنند. یکی از خصوصیّات مدیریّتی آقای علّامه مشورت با دیگران بود؛ خودرأی عمل نمیکردند. ممکن بود در کارهای کوچک رأساً عمل کنند؛ ولی در کارهای اساسی که به مشورتهایی نیاز داشت، تنها اقدام نمیکردند.
بعد از چند روز که خدمت ایشان رفتم، گفتند: «آن مسألهای را که گفتی، دوباره بگو!» من دوباره گفتم. گفتند: «جونم! ما که نداریم.» گفتم: «اگر نداریم، پس چرا میخواهیم شروع کنیم؟! درد ما نداشتن اردوگاه نیست؛ درد ما نداشتن اردوگاه منظّم است.» گفتند: «پس پولها را پس میدهیم.» گفتم: «چرا پولها را پس بدهیم؟» گفتند: «مردم به ما اعتماد کردند و برای اردوگاه پول گرفتیم. حالا که نمیتوانیم اردوگاه تهیّه کنیم، پولها را پس میدهیم و این ایجاد اعتماد و اطمینان میکند و اگر دفعهی بعد هم دعوتشان بکنیم و پول بخواهیم، میدهند.»
آن زمان در سال 58، حدود 15 میلیون تومان جمع شده بود. افراد را جمع کردند و پولها را پس دادند.
📷 توضیح عکس: اکبر خواجهپیری در کنار دانشآموزان دورهی 38 علوی در مسجد مدرسه ـ سال 1371
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#مصاحبه_با_مدیران
🔻#دبستان_علوی2
🔻#استاد_اکبر_خواجه_پیری
☘️ قسمت 23:
به اصرار مرحوم آقای علّامه، قرار بود سر چهارراه مسعود در خیابان 17 شهریور، زمینی را برای اردوگاه مدرسه بخریم. مبلغی هم جمع شده بود. یک روز من پیش ایشان رفتم و گفتم: «برای این اردوگاه، فردی را بهعنوان ستون خیمه دارید بگذارید؟» گفتند: «نه!» گفتم: «پس چرا میخواهید این زمین را بخرید؟» گفتند: «بگذار من چند روز فکر کنم.»
اینکه میگفتند «میخواهم فکر کنم»، میخواستند با چند نفر مشورت کنند. یکی از خصوصیّات مدیریّتی آقای علّامه مشورت با دیگران بود؛ خودرأی عمل نمیکردند. ممکن بود در کارهای کوچک رأساً عمل کنند؛ ولی در کارهای اساسی که به مشورتهایی نیاز داشت، تنها اقدام نمیکردند.
بعد از چند روز که خدمت ایشان رفتم، گفتند: «آن مسألهای را که گفتی، دوباره بگو!» من دوباره گفتم. گفتند: «جونم! ما که نداریم.» گفتم: «اگر نداریم، پس چرا میخواهیم شروع کنیم؟! درد ما نداشتن اردوگاه نیست؛ درد ما نداشتن اردوگاه منظّم است.» گفتند: «پس پولها را پس میدهیم.» گفتم: «چرا پولها را پس بدهیم؟» گفتند: «مردم به ما اعتماد کردند و برای اردوگاه پول گرفتیم. حالا که نمیتوانیم اردوگاه تهیّه کنیم، پولها را پس میدهیم و این ایجاد اعتماد و اطمینان میکند و اگر دفعهی بعد هم دعوتشان بکنیم و پول بخواهیم، میدهند.»
آن زمان در سال 58، حدود 15 میلیون تومان جمع شده بود. افراد را جمع کردند و پولها را پس دادند.
📷 توضیح عکس: اکبر خواجهپیری در کنار دانشآموزان دورهی 38 علوی در مسجد مدرسه ـ سال 1371
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 دکتر رحیم دولتی در خاطرات خود مینویسد (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#گزیده_کتاب
🔻#رحیم_دولتی
🔻#دور_دنیا_با_هشتاد_تومان
🔻#استاد_رضا_روزبه
🔻#دبستان_توفیق_زنجان
☘️ هوا گرم بود و ما در صفهای منظّم، به طرف «مسجد سرچشمه» به راه افتادیم. هرچند سر و وضعمان محقّر و کودکانه بود، اهل محلّ و کسبه، احترام خاصّی برای مدرسه (توفیق زنجان) و معلّمان ما و دانشآموزان قائل بودند.
صحنهای قشنگ و دیدنی بود: بچّههایی کوچک، با موهای تراشیده و سرهای لخت ـبهطوری که عرق از سر و صورتشان سرازیر بودـ برای راز و نیاز و عبادت، با نظم خاصّ و هدفی مشترک. 20 دقیقه راه رفتیم تا به مسجد رسیدیم. بلافاصله نماز ظهر را به امامت آقای قائمی خواندیم. بین نماز ظهر و عصر، آقای روزبه جلوی منبر آمد و با حالتی محزون گفت:
«بچّههای عزیز! میدانید که در این روزها، همهی ما در فشار هستیم. پدر و مادرهای شما نیز در بدترین وضعیّت زندگی میکنند. به اندازهی کافی آذوقه نداریم تا جلوی ضعف شکمهایمان را بگیریم. عدّهای از مردم محترم شهر، دست به دامان مدرسهی ما شدهاند تا یک کار معنوی انجام دهیم. آنها خواستهاند شما عزیزان بیگناه، بین دو نماز، به خدا متوسّل شوید و از او مدد بگیرید و طلب باران کنید. برای خداوند کاری ندارد که در زمستان آفتاب بفرستد و در تابستان باران!»
او در پایان، از ما خواست که دستها را به سوی آسمان بلند کنیم و آیهی «أمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ...» را آنقدر به دعا بخوانیم تا باران رحمت خدا نازل شود! سپس آن را برای ما ترجمه کرد و افزود: «باید بدانید چه میگویید و از خدا چه میخواهید.»
توضیحات آن بزرگوار چنان در دل ما کودکانِ بیخبر از رمز و راز و نیاز اثر گذاشته بود که همه به این باور رسیدیم که هر آنچه را از خدا بخواهیم، عنایت میکند. وی دعا را شروع کرد و ما نیز تکرار میکردیم. در همان لحظات اوّل، برخی از بچّهها بیاختیار به گریه افتادند... نالهها بیشتر شد و در فاصلهی کمی، تمامی بچّهها ضمن خواندن دعا، گریه میکردند.
بهراستی، چهقدر زیباست وقتی انسانها خود را در مقابل دریای بیکران رحمت الاهی، همانند قطرهای ناچیز میبینند و همه یک صدا، معبود خویش را میخوانند تا او نیز به مصداق «إنّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» قدرت خود را به همه نشان دهد و رحمتش را نازل کند!
قطرات اشک بچّهها به اقیانوس بیکران الاهی پیوست. ناگهان فضای مسجد تاریک شد و لکّههای ابر آسمان را فرا گرفت. ابرها در هم نوردیدند و یک باره، خورشید ناپدید شد و آفتاب روی زمین رنگ باخت. تنها یک رعد و برق شدید ظاهر شد و به دنبال آن، باران سیل آسا سطح زمین را پوشاند.
هنوز ما دعا میخواندیم و بلندتر میگریستیم؛ امّا این گریه با گریهی قبلی فرق داشت. اکنون از شدّت خوشحالی گریه میکردیم. خداوند به محض درخواست عاجزانهی ما، رحمتش را نازل فرموده بود. در این لحظه، مرحوم حاج صادق ـکه اشک در چشمانش جاری بودـ رو به بچّهها کرد و آنها را به سکوت دعوت کرد. وقتی همه ساکت شدیم، آن بزرگوار در حالی که هنوز اشک میریخت، گفت:
«بچّههای خوبم! رحمت به شیر پاکی که خوردهاید! خداوند دعای شما بیگناهان را اجابت کرد.»
خیلی خوشحال بودیم و از اینکه میدیدیم خداوند مهربان، به خواستههای ما جواب مثبت داده است، بسیار احساس غرور میکردیم. الآن که فکرش را میکنم، میبینم از اینگونه معجزات در تاریخ کم نبوده و هرگاه مردمی با خلوص نیّت ولی ناامید از هر کس و هر چیز دیگر، فقط به خالق توانایشان مستمسک شده و دست نیاز به سویش دراز کردهاند، به هدف و خواست خود رسیدهاند.
در آن لحظات باشکوه ـکه بهوضوح خدا را در میانمان حس میکردیمـ سراپا شور و نشاط بودیم. از سوی دیگر نیز، بهخاطر ریزش باران و جریان سیل، تا ساعت 3 بعدازظهر نتوانستیم از مسجد بیرون برویم و سر کلاسهایمان حاضر شویم. بعد که باران بند آمد و دوباره آفتاب ظاهر شد، به مدرسه آمدیم. کتابهایمان را برداشتیم و به خانه برگشتیم. در بین راه، تمام اهل محل خوشحال بودند و با چهرههای خندان ما را تماشا میکردند و برای سلامتیمان دعا میکردند.
📚 منبع: دور دنیا با هشتاد تومان؛ رحیم دولتی؛ تهران: سیمای فرهنگ، دوم، 1394 ش.
📷 توضیح عکس: آقای دکتر رحیم دولتی (ردیف اول، نفر دوم از سمت راست) در همایش سیامین سال آشنایی دورهی 10 با نیکان.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#گزیده_کتاب
🔻#رحیم_دولتی
🔻#دور_دنیا_با_هشتاد_تومان
🔻#استاد_رضا_روزبه
🔻#دبستان_توفیق_زنجان
☘️ هوا گرم بود و ما در صفهای منظّم، به طرف «مسجد سرچشمه» به راه افتادیم. هرچند سر و وضعمان محقّر و کودکانه بود، اهل محلّ و کسبه، احترام خاصّی برای مدرسه (توفیق زنجان) و معلّمان ما و دانشآموزان قائل بودند.
صحنهای قشنگ و دیدنی بود: بچّههایی کوچک، با موهای تراشیده و سرهای لخت ـبهطوری که عرق از سر و صورتشان سرازیر بودـ برای راز و نیاز و عبادت، با نظم خاصّ و هدفی مشترک. 20 دقیقه راه رفتیم تا به مسجد رسیدیم. بلافاصله نماز ظهر را به امامت آقای قائمی خواندیم. بین نماز ظهر و عصر، آقای روزبه جلوی منبر آمد و با حالتی محزون گفت:
«بچّههای عزیز! میدانید که در این روزها، همهی ما در فشار هستیم. پدر و مادرهای شما نیز در بدترین وضعیّت زندگی میکنند. به اندازهی کافی آذوقه نداریم تا جلوی ضعف شکمهایمان را بگیریم. عدّهای از مردم محترم شهر، دست به دامان مدرسهی ما شدهاند تا یک کار معنوی انجام دهیم. آنها خواستهاند شما عزیزان بیگناه، بین دو نماز، به خدا متوسّل شوید و از او مدد بگیرید و طلب باران کنید. برای خداوند کاری ندارد که در زمستان آفتاب بفرستد و در تابستان باران!»
او در پایان، از ما خواست که دستها را به سوی آسمان بلند کنیم و آیهی «أمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ...» را آنقدر به دعا بخوانیم تا باران رحمت خدا نازل شود! سپس آن را برای ما ترجمه کرد و افزود: «باید بدانید چه میگویید و از خدا چه میخواهید.»
توضیحات آن بزرگوار چنان در دل ما کودکانِ بیخبر از رمز و راز و نیاز اثر گذاشته بود که همه به این باور رسیدیم که هر آنچه را از خدا بخواهیم، عنایت میکند. وی دعا را شروع کرد و ما نیز تکرار میکردیم. در همان لحظات اوّل، برخی از بچّهها بیاختیار به گریه افتادند... نالهها بیشتر شد و در فاصلهی کمی، تمامی بچّهها ضمن خواندن دعا، گریه میکردند.
بهراستی، چهقدر زیباست وقتی انسانها خود را در مقابل دریای بیکران رحمت الاهی، همانند قطرهای ناچیز میبینند و همه یک صدا، معبود خویش را میخوانند تا او نیز به مصداق «إنّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ» قدرت خود را به همه نشان دهد و رحمتش را نازل کند!
قطرات اشک بچّهها به اقیانوس بیکران الاهی پیوست. ناگهان فضای مسجد تاریک شد و لکّههای ابر آسمان را فرا گرفت. ابرها در هم نوردیدند و یک باره، خورشید ناپدید شد و آفتاب روی زمین رنگ باخت. تنها یک رعد و برق شدید ظاهر شد و به دنبال آن، باران سیل آسا سطح زمین را پوشاند.
هنوز ما دعا میخواندیم و بلندتر میگریستیم؛ امّا این گریه با گریهی قبلی فرق داشت. اکنون از شدّت خوشحالی گریه میکردیم. خداوند به محض درخواست عاجزانهی ما، رحمتش را نازل فرموده بود. در این لحظه، مرحوم حاج صادق ـکه اشک در چشمانش جاری بودـ رو به بچّهها کرد و آنها را به سکوت دعوت کرد. وقتی همه ساکت شدیم، آن بزرگوار در حالی که هنوز اشک میریخت، گفت:
«بچّههای خوبم! رحمت به شیر پاکی که خوردهاید! خداوند دعای شما بیگناهان را اجابت کرد.»
خیلی خوشحال بودیم و از اینکه میدیدیم خداوند مهربان، به خواستههای ما جواب مثبت داده است، بسیار احساس غرور میکردیم. الآن که فکرش را میکنم، میبینم از اینگونه معجزات در تاریخ کم نبوده و هرگاه مردمی با خلوص نیّت ولی ناامید از هر کس و هر چیز دیگر، فقط به خالق توانایشان مستمسک شده و دست نیاز به سویش دراز کردهاند، به هدف و خواست خود رسیدهاند.
در آن لحظات باشکوه ـکه بهوضوح خدا را در میانمان حس میکردیمـ سراپا شور و نشاط بودیم. از سوی دیگر نیز، بهخاطر ریزش باران و جریان سیل، تا ساعت 3 بعدازظهر نتوانستیم از مسجد بیرون برویم و سر کلاسهایمان حاضر شویم. بعد که باران بند آمد و دوباره آفتاب ظاهر شد، به مدرسه آمدیم. کتابهایمان را برداشتیم و به خانه برگشتیم. در بین راه، تمام اهل محل خوشحال بودند و با چهرههای خندان ما را تماشا میکردند و برای سلامتیمان دعا میکردند.
📚 منبع: دور دنیا با هشتاد تومان؛ رحیم دولتی؛ تهران: سیمای فرهنگ، دوم، 1394 ش.
📷 توضیح عکس: آقای دکتر رحیم دولتی (ردیف اول، نفر دوم از سمت راست) در همایش سیامین سال آشنایی دورهی 10 با نیکان.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 امروز 6 دی ماه سالگرد درگذشت استاد سیّد علیاکبر پرورش (1321ـ1392 ش) است. وی از فعّالان فرهنگی و مذهبی پیش و پس از انقلاب اسلامی است که وزارت آموزشوپرورش در چندین دولت، عضویّت در شورای مرکزی و قائممقامی دبیرکلّ جمعیّت مؤتلفهی اسلامی، عضویّت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویّت در شورای عالی دفاع و نمایندگی دو دورهی مجلس شورای اسلامی از فعّالیّتهای اوست.
پرورش در دوران نوجوانی با روحانیانی چون آیتالله دکتر سیّد محمّد بهشتی، آیتالله سیّد مصطفی بهشتینژاد و آیتالله سیّد حسین خادمی ارتباط داشت و از کودکی به شعر و ادبیّات علاقه داشت و سرانجام، لیسانس ادبیّات خود را از دانشگاه اصفهان و فوقلیسانس کارآموزی دبیری را از دانشسرای عالی تهران دریافت کرد. پس از آن، به تدریس در مدرسه روی آورد (دهههای 40 و 50) و همزمان، به فعّالیّتهای مذهبی مانند سخنرانی در مدارس و محافل مذهبی مشغول شد. همچنین در تأسیس برخی مراکز و مدارس مذهبی اصفهان نیز فعّال بود.
در ادامه، بخشی از مصاحبه با فرزند وی، سیّد صالح پرورش را با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#سید_علی_اکبر_پرورش
🔻#سید_صالح_پرورش
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#6_دی
☘️ حاج آقا در مقایسه با دیگر مسئولیّتهای شغلی، بیشتر به شغل معلّمی خود علاقهمند بود و به آن افتخار میکرد. خاطرهای که از دوران کودکی خود به یاد دارم، این است که در سالهایی که حاج آقا وزیر آموزشوپرورش بود، من کلاس اوّل یا دوم دبستان بودم.
منزل ما داخل وزارتخانهی آموزشوپرورش در بهارستان بود. وسط ساختمان وزارتخانه، استخر بزرگ امّا کمعمقی وجود داشت که دایرهشکل بود؛ درست یادم نیست چه کار کرده بودم؛ ولی بهدلیل شیطنتی که کرده بودم، حاج آقا دنبال من دوید که مرا بگیرد و من هم فرار کردم و آمدم داخل محوّطهی وزارتخانه و همانطور که دور استخر میدویدم حاج آقا هم به دنبال من میدوید و نمیتوانست مرا بگیرد.
حال تصوّر کنید کودکی بازیگوش در محوّطهی وزارتخانه درحال دویدن است و وزیر آموزشوپرورش هم به دنبال او گرداگرد استخر میدود... ناگهان، حاج آقا ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن. من هم خیال کردم ایشان از اینکه نتوانسته مرا بگیرد، ناراحت شده و گریه میکند و به همین دلیل برگشتم به سمت ایشان.
سالها بعد، حاج آقا در مورد علّت گریه کردن خود اینگونه تعریف میکرد: آن روز، یک لحظه به خود آمدم و گفتم: «خدایا! وقتی من از عهدهی فرزند خود بر نمیآیم و قادر به کنترلش نیستم، اگر تو مرا کمک نکنی، چگونه میتوانم 11 میلیون دانشآموز را تربیت و کنترل کنم؟!»
🎙منبع: گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با سید صالح پرورش
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
پرورش در دوران نوجوانی با روحانیانی چون آیتالله دکتر سیّد محمّد بهشتی، آیتالله سیّد مصطفی بهشتینژاد و آیتالله سیّد حسین خادمی ارتباط داشت و از کودکی به شعر و ادبیّات علاقه داشت و سرانجام، لیسانس ادبیّات خود را از دانشگاه اصفهان و فوقلیسانس کارآموزی دبیری را از دانشسرای عالی تهران دریافت کرد. پس از آن، به تدریس در مدرسه روی آورد (دهههای 40 و 50) و همزمان، به فعّالیّتهای مذهبی مانند سخنرانی در مدارس و محافل مذهبی مشغول شد. همچنین در تأسیس برخی مراکز و مدارس مذهبی اصفهان نیز فعّال بود.
در ادامه، بخشی از مصاحبه با فرزند وی، سیّد صالح پرورش را با هم میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#سید_علی_اکبر_پرورش
🔻#سید_صالح_پرورش
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#6_دی
☘️ حاج آقا در مقایسه با دیگر مسئولیّتهای شغلی، بیشتر به شغل معلّمی خود علاقهمند بود و به آن افتخار میکرد. خاطرهای که از دوران کودکی خود به یاد دارم، این است که در سالهایی که حاج آقا وزیر آموزشوپرورش بود، من کلاس اوّل یا دوم دبستان بودم.
منزل ما داخل وزارتخانهی آموزشوپرورش در بهارستان بود. وسط ساختمان وزارتخانه، استخر بزرگ امّا کمعمقی وجود داشت که دایرهشکل بود؛ درست یادم نیست چه کار کرده بودم؛ ولی بهدلیل شیطنتی که کرده بودم، حاج آقا دنبال من دوید که مرا بگیرد و من هم فرار کردم و آمدم داخل محوّطهی وزارتخانه و همانطور که دور استخر میدویدم حاج آقا هم به دنبال من میدوید و نمیتوانست مرا بگیرد.
حال تصوّر کنید کودکی بازیگوش در محوّطهی وزارتخانه درحال دویدن است و وزیر آموزشوپرورش هم به دنبال او گرداگرد استخر میدود... ناگهان، حاج آقا ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن. من هم خیال کردم ایشان از اینکه نتوانسته مرا بگیرد، ناراحت شده و گریه میکند و به همین دلیل برگشتم به سمت ایشان.
سالها بعد، حاج آقا در مورد علّت گریه کردن خود اینگونه تعریف میکرد: آن روز، یک لحظه به خود آمدم و گفتم: «خدایا! وقتی من از عهدهی فرزند خود بر نمیآیم و قادر به کنترلش نیستم، اگر تو مرا کمک نکنی، چگونه میتوانم 11 میلیون دانشآموز را تربیت و کنترل کنم؟!»
🎙منبع: گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با سید صالح پرورش
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 امروز 11 دیماه سالگرد درگذشت علی گلزادهغفوری (1302ـ1388) است. او حقوقدان، نویسنده و استاد دانشگاه بود که تحصیلات دینی خود را در نجف و قم به اتمام رساند و در کنار آن، کارشناسیارشد حقوق را از دانشگاه تهران و دکتری حقوق قضایی خود را نیز از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. همچنین به همراه شهید بهشتی، شهید باهنر و سیّد رضا برقعی، نگارش کتابهای تعلیمات دینی آموزش و پرورش را به عهده داشت. وی در دوران طلبگی در قم، از دوستان آقای علّامه بود و در دبیرستان علوی، دروس زبان انگلیسی، عربی، قرآن، فقه، فلسفه و منطق تدریس میکرد (1335ـ1357). در ادامه، خاطراتی از تلاشهای تربیتی وی را میخوانیم (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#علی_گلزاده_غفوری
🔻#علی_دوایی
🔻#جوادـمنصوری
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#11_دی
1️⃣ خلاصهی حرف این است که آنها سعی نمیکردند با زور، استبداد، بیمنطقی و بدون عاطفه ما را اداره کنند و در رأس این بزرگواران، از نظر ایجاد چنین فضایی که به ما بها و ارزش داده شود و ما را بزرگ ببینند، آقای غفوری بود.
مرحوم آقای غفوری این جمله را بارها میفرمود: «ما به امید سی سال آیندهی شما هستیم!» با تکرار مدام این جمله، ضمن اینکه به ما میآموخت که برنامهریزی سیساله باید کرد و سی سال آینده را باید دید، از این سو هم به ما القای بزرگ بودن میکرد؛ به این معنا که توجّه داشته باشیم که خیلی امیدها به ماست. ایشان میگفت، «حریفهای شما در سی سال آینده، در اروپا و... دارند تربیت میشوند و شما هم باید حدّاقل همتراز آنها تربیت شوید یا جلوتر از آنها باشید.»
2️⃣ وقتی سال سوم دبیرستان در مدرسهی علوی تحصیل میکردیم، مرحوم گلزادهغفوری در کلاسهایش خیلی آه می کشید و افسوس میخورد که چرا در کشور یک بانک اسلامی وجود ندارد تا وام بدون بهره بدهد. تذکّرات و آموزههای این مرد باعث شد تا به همراه تعدادی از دوستان برای این امر چارهاندیشی کنیم. به دنبال بحث حرمت ربا و آثار آن در جامعه، فکر بانکداری بدون ربا برای ما ایجاد شد و به اتّفاق چند نفر از همکلاسیها، طرح تشکیل «صندوق تعاونی» برای جمع آوری پساندازهای کوچک و اعطای قرضالحسنه در کلاس مطرح شد و مورد استقبال قرار گرفت. این طرح با طلّاب مدرسهی «ملّا محمّدجعفر» (حوزهی مرحوم آیتالله مجتهدی) در میان گذاشته شد و آنان نیز استقبال کردند.
بنابراین، صندوق قرضالحسنهای راه انداختیم و برای ثبت آن اقدام کردیم. ادارهی ثبت بهدلیل وجود بندی در اساسنامه مبنی بر ارائهی وام بدون بهره، نمیتوانست آن را ثبت کند؛ تا آنکه پس از اصرار ما، مسئله را در هیئت دولت مطرح کردند و دولت وام بدون بهره را برای این قبیل مؤسّسات تصویب کرد. اساسنامهی «صندوق تعاونی اسلامی» تدوین و تعدادی دفترچه چاپ و توزیع شد. هر یک از اعضای مؤسّس، تعدادی را به عضویّت صندوق درآوردند و بهتدریج، سرمایهی صندوق افزایش یافت. بدین وسیله، وامهای زیادی برای رفع نیازهای مردم داده شد. در ابتدا، تصوّر نمیشد که این طرح با استقبال زیادی روبهرو شود؛ ولی خوشبختانه بهتدریج و بر اساس الگوی اوّلیّه، در مساجد مختلف (حتّی در شهرستانها) تعداد زیادی صندوق قرضالحسنه تشکیل شد و تا زمان پیروزی انقلاب و پس از آن، فعّالیّتهای مردمی خوبی داشتند و به بعضی خانوادههای زندانیان، مجروحین و شهدای انقلاب کمکهایی کردند.
📚 منبع:
1️⃣ مصاحبهی مؤسّسهی متن با آقای علی دوایی (در دست انتشار)؛
2️⃣سالهای بی قرار: خاطرات جواد منصوری ؛ تحقیق و تدوین: محسن کاظمی؛ تهران: شرکت انتشارات سورهی مهر، 1391 ش.
📷 توضیح عکس: مرحوم علی گلزادهغفوری در میان جمعی از دانشآموزان دبیرستان علوی
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#علی_گلزاده_غفوری
🔻#علی_دوایی
🔻#جوادـمنصوری
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#11_دی
1️⃣ خلاصهی حرف این است که آنها سعی نمیکردند با زور، استبداد، بیمنطقی و بدون عاطفه ما را اداره کنند و در رأس این بزرگواران، از نظر ایجاد چنین فضایی که به ما بها و ارزش داده شود و ما را بزرگ ببینند، آقای غفوری بود.
مرحوم آقای غفوری این جمله را بارها میفرمود: «ما به امید سی سال آیندهی شما هستیم!» با تکرار مدام این جمله، ضمن اینکه به ما میآموخت که برنامهریزی سیساله باید کرد و سی سال آینده را باید دید، از این سو هم به ما القای بزرگ بودن میکرد؛ به این معنا که توجّه داشته باشیم که خیلی امیدها به ماست. ایشان میگفت، «حریفهای شما در سی سال آینده، در اروپا و... دارند تربیت میشوند و شما هم باید حدّاقل همتراز آنها تربیت شوید یا جلوتر از آنها باشید.»
2️⃣ وقتی سال سوم دبیرستان در مدرسهی علوی تحصیل میکردیم، مرحوم گلزادهغفوری در کلاسهایش خیلی آه می کشید و افسوس میخورد که چرا در کشور یک بانک اسلامی وجود ندارد تا وام بدون بهره بدهد. تذکّرات و آموزههای این مرد باعث شد تا به همراه تعدادی از دوستان برای این امر چارهاندیشی کنیم. به دنبال بحث حرمت ربا و آثار آن در جامعه، فکر بانکداری بدون ربا برای ما ایجاد شد و به اتّفاق چند نفر از همکلاسیها، طرح تشکیل «صندوق تعاونی» برای جمع آوری پساندازهای کوچک و اعطای قرضالحسنه در کلاس مطرح شد و مورد استقبال قرار گرفت. این طرح با طلّاب مدرسهی «ملّا محمّدجعفر» (حوزهی مرحوم آیتالله مجتهدی) در میان گذاشته شد و آنان نیز استقبال کردند.
بنابراین، صندوق قرضالحسنهای راه انداختیم و برای ثبت آن اقدام کردیم. ادارهی ثبت بهدلیل وجود بندی در اساسنامه مبنی بر ارائهی وام بدون بهره، نمیتوانست آن را ثبت کند؛ تا آنکه پس از اصرار ما، مسئله را در هیئت دولت مطرح کردند و دولت وام بدون بهره را برای این قبیل مؤسّسات تصویب کرد. اساسنامهی «صندوق تعاونی اسلامی» تدوین و تعدادی دفترچه چاپ و توزیع شد. هر یک از اعضای مؤسّس، تعدادی را به عضویّت صندوق درآوردند و بهتدریج، سرمایهی صندوق افزایش یافت. بدین وسیله، وامهای زیادی برای رفع نیازهای مردم داده شد. در ابتدا، تصوّر نمیشد که این طرح با استقبال زیادی روبهرو شود؛ ولی خوشبختانه بهتدریج و بر اساس الگوی اوّلیّه، در مساجد مختلف (حتّی در شهرستانها) تعداد زیادی صندوق قرضالحسنه تشکیل شد و تا زمان پیروزی انقلاب و پس از آن، فعّالیّتهای مردمی خوبی داشتند و به بعضی خانوادههای زندانیان، مجروحین و شهدای انقلاب کمکهایی کردند.
📚 منبع:
1️⃣ مصاحبهی مؤسّسهی متن با آقای علی دوایی (در دست انتشار)؛
2️⃣سالهای بی قرار: خاطرات جواد منصوری ؛ تحقیق و تدوین: محسن کاظمی؛ تهران: شرکت انتشارات سورهی مهر، 1391 ش.
📷 توضیح عکس: مرحوم علی گلزادهغفوری در میان جمعی از دانشآموزان دبیرستان علوی
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 روز بیست و یکم دی ماه سالگرد درگذشت آیتالله محمّد آلاسحاق (1303ـ1394) است. وی در 23 سالگی از زنجان به تهران آمد و به کار فرهنگی مشغول شد. مدّتی در دبستان علوی به تدریس پرداخت و بعد از آن، گروه فرهنگی قدس را تأسیس کرد (1343). بعد از آن نیز مدیریّت دبستان محبّان الحسین علیه السّلام را به عهده گرفت و پس از سالها کوشش در تعلیم و تربیت کشور، سال 1356 به قم رفت و مشغول تحصیل و تدریس شد. پس از انقلاب اسلامی نیز در دستگاه قضایی کشور مشغول به کار شد. وی علاوه بر تمام فعّالیّتها، یکی از پژوهشگران برتر طبّ سنتی به شمار میرود و مؤسّسهی «پژوهشگران طبّ گیاهی بوعلی سینا» را تأسیس کرد که بعدها به «بوعلی دارو» تبدیل شد.
مهدی یزدانیان، تجربهی همکاری با مرحوم آیتالله آلاسحاق را اینگونه نقل میکند (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#محمد_آل_اسحاق
🔻#مهدی_یزدانیان
🔻#ناگهان_معلم_شدم
🔻#مدرسه_قدس
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#21_دی
☘️قصّههای قرآنی که حاج آقا آلاسحق (مدیر تربیتی دبستان قدس) در بین دو نماز ظهر و عصر هر روز برای بچّهها میگفت، مرا به این نکته متوجّه کرد که میشود به جای افسانهها ـکه قصّههای بافتنی و غیرواقعیاندـ از قصّههای الاهی که ناقل آن خداست، استفاده کرد. این نیز دریچهی عنایت دیگری بود که باز کردند و تقریباً از سمت و سوی غیر واقعها، به سوی واقعیّتها کشیده شده؛ که خدا را بسی از این نظر شاکرم. البتّه اکنون نیز که بعد از چهل و چند سال، بعضی از شاگردان آن زمان (شنوندههای آن قصّهها) را میبینم، میشنوم که همان قصّههای قرآنی، از بهترین خاطرههای آنها از آن روزگار است که برایشان همیشه نو و تازه بوده است. اینک که سالها از آن روزها گذشته، از این باب که خدای بزرگ فرموده «و أمّا بنعمة ربّک فحدّث»، این حدیث کردن نعمت را وظیفهی خود میدانم و در بقیّهی نوشتار هم هرجا نعمت سزاوار ذکر و اشارهای از این قبیل باشد، حتماً جزء ناسپاسان نخواهم بود.
📚 منبع: و ناگهان معلّم شدم؛ مهدی یزدانیان؛ تهران: ابصار، 1386 ش.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
مهدی یزدانیان، تجربهی همکاری با مرحوم آیتالله آلاسحاق را اینگونه نقل میکند (با اندکی ویرایش):
🔻#تجربه_نگاری
🔻#محمد_آل_اسحاق
🔻#مهدی_یزدانیان
🔻#ناگهان_معلم_شدم
🔻#مدرسه_قدس
🔻#برگی_از_تاریخ_تعلیم_و_تربیت
🔻#21_دی
☘️قصّههای قرآنی که حاج آقا آلاسحق (مدیر تربیتی دبستان قدس) در بین دو نماز ظهر و عصر هر روز برای بچّهها میگفت، مرا به این نکته متوجّه کرد که میشود به جای افسانهها ـکه قصّههای بافتنی و غیرواقعیاندـ از قصّههای الاهی که ناقل آن خداست، استفاده کرد. این نیز دریچهی عنایت دیگری بود که باز کردند و تقریباً از سمت و سوی غیر واقعها، به سوی واقعیّتها کشیده شده؛ که خدا را بسی از این نظر شاکرم. البتّه اکنون نیز که بعد از چهل و چند سال، بعضی از شاگردان آن زمان (شنوندههای آن قصّهها) را میبینم، میشنوم که همان قصّههای قرآنی، از بهترین خاطرههای آنها از آن روزگار است که برایشان همیشه نو و تازه بوده است. اینک که سالها از آن روزها گذشته، از این باب که خدای بزرگ فرموده «و أمّا بنعمة ربّک فحدّث»، این حدیث کردن نعمت را وظیفهی خود میدانم و در بقیّهی نوشتار هم هرجا نعمت سزاوار ذکر و اشارهای از این قبیل باشد، حتماً جزء ناسپاسان نخواهم بود.
📚 منبع: و ناگهان معلّم شدم؛ مهدی یزدانیان؛ تهران: ابصار، 1386 ش.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 گزیدهای از مصاحبه با جناب آقای محمّدمهدی حسینزاده که بهزودی توسّط مؤسّسهی متن منتشر خواهد شد.
🔻#تجربه_نگاری
🔻#راهنمایی_علوی
🔻#مصاحبه_با_معلمان_دینی
🔻#محمد_مهدی_حسینزاده
☘️ معلّمی موفّق است که طرح درس داشته باشد؛ امّا زمانی که سر کلاس میرود طرح درس نداشته باشد؛ یعنی از قبل برنامهریزیهایش را کرده باشد امّا وقتی به کلاس میرود، کاملاً فراموش کند که چه طرح درسی دارد. اگر بخواهد طبق همان طرح درس جلو برود، کلاس مصنوعی میشود و به درد نمیخورد. کلاس زمانی موفّق است که روح معلّم با روح بچّه ارتباط برقرار کند؛ امّا اگر بخواهد با علم و دانش وی مرتبط شود، کلاس موفّقی نخواهد بود و بچّه حس نمیکند که در این کلاس کیف میکند. اگر معلّم موفّق شود روحش را با روح بچّه متحّد کند، در آن کلاس یادگیری اتّفاق خواهد افتاد. اعتقاد دارم که روح انسانها بهشدّت بر هم مؤثّرند و یکدیگر را تغییر میدهند.
📸 توضیح عکس: آقای محمّدمهدی حسینزاده در جمع دانشآموزان دورهی 44 مدرسهی علوی ـ سال 1379
@Experiography
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#راهنمایی_علوی
🔻#مصاحبه_با_معلمان_دینی
🔻#محمد_مهدی_حسینزاده
☘️ معلّمی موفّق است که طرح درس داشته باشد؛ امّا زمانی که سر کلاس میرود طرح درس نداشته باشد؛ یعنی از قبل برنامهریزیهایش را کرده باشد امّا وقتی به کلاس میرود، کاملاً فراموش کند که چه طرح درسی دارد. اگر بخواهد طبق همان طرح درس جلو برود، کلاس مصنوعی میشود و به درد نمیخورد. کلاس زمانی موفّق است که روح معلّم با روح بچّه ارتباط برقرار کند؛ امّا اگر بخواهد با علم و دانش وی مرتبط شود، کلاس موفّقی نخواهد بود و بچّه حس نمیکند که در این کلاس کیف میکند. اگر معلّم موفّق شود روحش را با روح بچّه متحّد کند، در آن کلاس یادگیری اتّفاق خواهد افتاد. اعتقاد دارم که روح انسانها بهشدّت بر هم مؤثّرند و یکدیگر را تغییر میدهند.
📸 توضیح عکس: آقای محمّدمهدی حسینزاده در جمع دانشآموزان دورهی 44 مدرسهی علوی ـ سال 1379
@Experiography
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
📣📣📣 با همّت و پشتکار فراوان، تصمیم گرفته شده است تا در بزرگداشت مرحوم حاج احمد اشرف اسلامی، کتابی تهیّه شود. دستاندرکاران تهیّهی این کتاب، از شاگردان، همدورهایها و همکاران آن مرحوم تقاضا دارند که خاطرات (چه مثبت و چه منفی)، مصاحبهها، نکات آموزشی و تربیتی و هر نکتهی دیگری را که به ذهنشان میرسد، برای آنها ارسال کنند تا انشاءالله کتاب جامع و پرمحتوایی آماده شود.
👈👈👈 لطفاً مطالب ارسالی خود را به یکی از دو روش زیر برای ما ارسال کنید: 1️⃣ آدرس الکترونیک 2️⃣ آیدی تلگرام
🌺🌺🌺 پیشاپیش از همه دوستانی با ارسال مطالب خود در ثواب این کار ارزشمند، شریک میشوند، سپاسگزاری میکنیم.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
👈👈👈 لطفاً مطالب ارسالی خود را به یکی از دو روش زیر برای ما ارسال کنید: 1️⃣ آدرس الکترونیک 2️⃣ آیدی تلگرام
🌺🌺🌺 پیشاپیش از همه دوستانی با ارسال مطالب خود در ثواب این کار ارزشمند، شریک میشوند، سپاسگزاری میکنیم.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 صبح روز جمعه 27 بهمن ماه، در همایش «تربیت دینی در فرصت طلایی دوران دبستان» از کتاب «دبستان شماره دو» رونمایی شد. این کتاب دومین اثر از مجموعهکتابهای «تجربهنگاری مدیران مدارس اسلامی» است.
🔻#تجربه_نگاری
🔻#همایش
🔻#تربیت_دین_در_فرصت_طلایی_دوران_دبستان
🔻#رونمایی
🔻#دبستان_شماره_دو
🔻#اکبر_خواجه_پیری
🔻#حمید_رحیمیان
🔻#مدلی_برای_ارزیابی_مدرسه
🔻#سید_ناصر_مجاب
🔻#سید_عبدالحمید_ابطحی
☘️ دبستان شمارهی دو همان دبستان پسرانهی علوی در خیابان ایران است که محلّ اقامت امام خمینی (ره) در ابتدای ورود به ایران بوده و دیدار تاریخی همافران نیروی هوایی با امام، عکس قسمت سرپوشیدهی مدرسه را تاریخی کرده است.
همایش «تربیت دینی در فرصت طلایی دوران دبستان» پس از قرائت قرآن و خوشامدگویی مجری برنامه، کار خود را آغاز کرد. در ابتدای این مراسم، آقای دکتر حمید رحیمیان، استاد دانشگاه علّامه طباطبایی، با موضوع سخنرانیِ «دبستان و تربیت، از راهبرد تا کاربرد» به اهمّیّت مقطع ابتدایی و پیشدبستانی در تکوین شخصیّت افراد پرداخت و اشاره کرد: «تربیت دینی منحصر به کلاسها و آموزش دینی نیست. دانشآموز باید با این مفاهیم زندگی کند و در اطراف خود، مربّیانی عامل و باورمند را ببیند تا بتواند شیوهی زندگی آنها را الگوی عمل و رفتار خود قرار دهد.»
او به مدیران حاضر در جلسه توصیه کرد که جداول موجود در صفحات 137ـ151 کتاب «مدلی برای ارزیابی مدرسه» را تکمیل کنند تا مطمئن شوند که دانشآموزان مدارس آنها از رشد متناسبی در زمینههای شناختی، اجتماعی، احساسی، جسمی، زیباییشناختی، فنّی و اخلاقی برخوردار باشند. او نتایج پژوهشی را ارائه کرد که نشان میداد دانشآموزان در رشد شناختی ضعیفاند و برنامههای مذهبی عمدتاً معطوف به رشد احساسی آنها بوده است.
☘️ در بخش دیگری از برنامهی رونمایی، فیلمی از فعّالیّتهای تربیتی مدرسه به نمایش گذاشته شد و آقای سیّد ناصر مجاب، یکی از مسئولان مدرسه، به توضیح نحوهی فعّالیّت دانشآموزان در این برنامهها پرداخت.
☘️ در ادامه، سرود زیبای دانشآموزان دبستانی با موضوع ایّام فاطمیّه، مخاطبان را تحت تأثیر قرار داد. مشخّص بود که برای آمادهسازی چنین سرودی زحمت فراوانی کشیده شده بود و حاضران بهصورت عملی، نمونهای از تأثیرگذاری برنامههای دینی را تجربه کردند.
پایانبخش این همایش، گفتوگوی دکتر سیّد عبدالحمید ابطحی با اکبر خواجهپیری، مدیر دبستان علوی شمارهی 2 بود؛ مدیری که بیش از نیمقرن از عمر خود را در دبستان علوی گذرانده است. وقتی که او به این عمر سپریشده در مدرسه نگاه میکند، میگوید: «عمر ابتدا و انتهایی دارد و میانهای. ممکن است سپری کردن دوران میانی عمر با معلّمی مشکل باشد؛ امّا امیدمان این است که چنین عمری پایان خوشی داشته باشد.» این سخنان آقای خواجهپیری در پایان این همایش بود.
در بخش دیگری، او اشاره داشت: «امروزه، مدرسه رقبای جدّی و مهمّی مثل رسانهها پیدا کرده است. با وجود این مشکلات، هنوز تربیت دینی امکانپذیر است.» «آگاهی دادن و همراه کردن خانوادهها» و «توانمند ساختن معلّمان» از راهکارهایی بود که این مدیر و معلّم باتجربه به آن اشاره کرد.
☘️ در پایان همایش نیز از کتاب «دبستان شماره دو» رونمایی شد و در اختیار حاضران در همایش قرار گرفت. این کتاب حاصل شش جلسه گفتوگو با آقای اکبر خواجهپیری است که در شش فصل و پیوستی از تصاویر تنظیم شده و به مخاطبان عرضه شده است.
☘️ در حاشیهی این مراسم، نمایشگاهی از تاریخچه و تجربهی زیستهی دبستان علوی شمارهی 2 در زمینههای مختلف تربیت دینی برپا بود؛ نمایشگاهی که حاصل تلاش چند روزهی گروهی از معلّمان بود و جا دارد از تمام دستاندرکاران و مسئولان آن تشکّر و قدردانی شود. همچنین دیگر محصولات مؤسّسهی مطالعات تعالی نسل (متن) به مخاطبان عرضه شد.
📞 علاقهمندان میتوانند برای تهیّهی این کتاب و دیگر محصولات مؤسّسهی متن، با تلفن 22226150ـ021 تماس بگیرند.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#همایش
🔻#تربیت_دین_در_فرصت_طلایی_دوران_دبستان
🔻#رونمایی
🔻#دبستان_شماره_دو
🔻#اکبر_خواجه_پیری
🔻#حمید_رحیمیان
🔻#مدلی_برای_ارزیابی_مدرسه
🔻#سید_ناصر_مجاب
🔻#سید_عبدالحمید_ابطحی
☘️ دبستان شمارهی دو همان دبستان پسرانهی علوی در خیابان ایران است که محلّ اقامت امام خمینی (ره) در ابتدای ورود به ایران بوده و دیدار تاریخی همافران نیروی هوایی با امام، عکس قسمت سرپوشیدهی مدرسه را تاریخی کرده است.
همایش «تربیت دینی در فرصت طلایی دوران دبستان» پس از قرائت قرآن و خوشامدگویی مجری برنامه، کار خود را آغاز کرد. در ابتدای این مراسم، آقای دکتر حمید رحیمیان، استاد دانشگاه علّامه طباطبایی، با موضوع سخنرانیِ «دبستان و تربیت، از راهبرد تا کاربرد» به اهمّیّت مقطع ابتدایی و پیشدبستانی در تکوین شخصیّت افراد پرداخت و اشاره کرد: «تربیت دینی منحصر به کلاسها و آموزش دینی نیست. دانشآموز باید با این مفاهیم زندگی کند و در اطراف خود، مربّیانی عامل و باورمند را ببیند تا بتواند شیوهی زندگی آنها را الگوی عمل و رفتار خود قرار دهد.»
او به مدیران حاضر در جلسه توصیه کرد که جداول موجود در صفحات 137ـ151 کتاب «مدلی برای ارزیابی مدرسه» را تکمیل کنند تا مطمئن شوند که دانشآموزان مدارس آنها از رشد متناسبی در زمینههای شناختی، اجتماعی، احساسی، جسمی، زیباییشناختی، فنّی و اخلاقی برخوردار باشند. او نتایج پژوهشی را ارائه کرد که نشان میداد دانشآموزان در رشد شناختی ضعیفاند و برنامههای مذهبی عمدتاً معطوف به رشد احساسی آنها بوده است.
☘️ در بخش دیگری از برنامهی رونمایی، فیلمی از فعّالیّتهای تربیتی مدرسه به نمایش گذاشته شد و آقای سیّد ناصر مجاب، یکی از مسئولان مدرسه، به توضیح نحوهی فعّالیّت دانشآموزان در این برنامهها پرداخت.
☘️ در ادامه، سرود زیبای دانشآموزان دبستانی با موضوع ایّام فاطمیّه، مخاطبان را تحت تأثیر قرار داد. مشخّص بود که برای آمادهسازی چنین سرودی زحمت فراوانی کشیده شده بود و حاضران بهصورت عملی، نمونهای از تأثیرگذاری برنامههای دینی را تجربه کردند.
پایانبخش این همایش، گفتوگوی دکتر سیّد عبدالحمید ابطحی با اکبر خواجهپیری، مدیر دبستان علوی شمارهی 2 بود؛ مدیری که بیش از نیمقرن از عمر خود را در دبستان علوی گذرانده است. وقتی که او به این عمر سپریشده در مدرسه نگاه میکند، میگوید: «عمر ابتدا و انتهایی دارد و میانهای. ممکن است سپری کردن دوران میانی عمر با معلّمی مشکل باشد؛ امّا امیدمان این است که چنین عمری پایان خوشی داشته باشد.» این سخنان آقای خواجهپیری در پایان این همایش بود.
در بخش دیگری، او اشاره داشت: «امروزه، مدرسه رقبای جدّی و مهمّی مثل رسانهها پیدا کرده است. با وجود این مشکلات، هنوز تربیت دینی امکانپذیر است.» «آگاهی دادن و همراه کردن خانوادهها» و «توانمند ساختن معلّمان» از راهکارهایی بود که این مدیر و معلّم باتجربه به آن اشاره کرد.
☘️ در پایان همایش نیز از کتاب «دبستان شماره دو» رونمایی شد و در اختیار حاضران در همایش قرار گرفت. این کتاب حاصل شش جلسه گفتوگو با آقای اکبر خواجهپیری است که در شش فصل و پیوستی از تصاویر تنظیم شده و به مخاطبان عرضه شده است.
☘️ در حاشیهی این مراسم، نمایشگاهی از تاریخچه و تجربهی زیستهی دبستان علوی شمارهی 2 در زمینههای مختلف تربیت دینی برپا بود؛ نمایشگاهی که حاصل تلاش چند روزهی گروهی از معلّمان بود و جا دارد از تمام دستاندرکاران و مسئولان آن تشکّر و قدردانی شود. همچنین دیگر محصولات مؤسّسهی مطالعات تعالی نسل (متن) به مخاطبان عرضه شد.
📞 علاقهمندان میتوانند برای تهیّهی این کتاب و دیگر محصولات مؤسّسهی متن، با تلفن 22226150ـ021 تماس بگیرند.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
💠💠💠 آیت الله سید محمّدجواد علویبروجردی (متولد 1330) دانشآموختهی دورهی 7 مدرسهی علوی است. وی هماکنون از محققان و استادان حوزهی علمیه است. او از استادانی چون آیات عظام سید محمّد روحانی، سید محمّدرضا گلپایگانی، شیخ مرتضی حائرییزدی، میرزا جواد تبریزی، شیخ حسین وحیدخراسانی و ... بهره برد. وی پیش از ورود به حوزهی علمیهی قم، مدتِ کوتاهی نیز در رشتهی حقوق در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل کرد. در ذیل بخشی از مصاحبهی تصویری وی با پایگاه مباحثات را با یکدیگر میبینیم که به شرح دوران تحصیلش در مدرسهی علوی میپردازد و فرآیند کشف استعداد سخنوری خود توسّط مرحوم علی گلزاده غفوری(1302-1388) را توضیح میدهد.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
🔻#تجربه_نگاری
🔻#سید_محمد_جواد_علوی_بروجردی
🔻#مدرسه_علوی
🔻#سید_مجید_حاج_سید_جوادی
🔻#علی_گلزاده_غفوری
🔻#سید_علی_اکبر_حسینی
🔻#علی_اصغر_کرباسچیان
🔻#رضا_روزبه
🔻#دبستان_محمدی
✅@Experiography
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
🔻#تجربه_نگاری
🔻#سید_محمد_جواد_علوی_بروجردی
🔻#مدرسه_علوی
🔻#سید_مجید_حاج_سید_جوادی
🔻#علی_گلزاده_غفوری
🔻#سید_علی_اکبر_حسینی
🔻#علی_اصغر_کرباسچیان
🔻#رضا_روزبه
🔻#دبستان_محمدی
✅@Experiography
Telegram
attach 📎
💠💠💠 انجمن پیروان قرآن یکی از مراکز تأثیرگذار فرهنگی در ایران معاصر و منطقهی خراسان است. که افراد زیادی را در آن خطه تربیت کرده و تلاش زیادی در راستای فعالیّتهای فرهنگی و مذهبی داشتهاست. این نهاد دیرپا از ثمرات تلاشهای مرحوم علیاصغر عابدزاده است. در ذیل بخشی از خاطرات دانشآموزان مدارس انجمن پیروان قرآن و تجارب تربیتی آنها را با یکدیگر میخوانیم:
🔻#تجربه_نگاری
🔻#انجمن_پیروان_قرآن
🔻#مدارس_انجمن_پیروان_قرآن
🔻#محمد_هادی_میلانی
🔻#احمد_سعیدی_نجات
🔻#علی_اصغر_عابدزاده
🔻#محمد_نظرزاده
🔸عابدزاده با الهام از این سخن حضرت علی علیهالسلام که: «پیش از اینکه حساب کنند، حسابت را بکن»، تأکید زیادی بر بررسی گفتار و اعمال افراد در برابر گناه داشت. بنابراین، دفترچهای را در انجمن تهیّه کرد و مرامنامهِ عقیدتی را در سیصد موضوع در آن نوشت.
🔸 قبل از چاپ، آن را با مسائل دینی تطبیق و به آیتالله میلانی نشان داد. ایشان ضمن تأیید موضوعهای نوشته شده، دو مورد هم بر آن افزود. دفترچه توسط عابدزاده چاپ شد و میان اعضای انجمن توزیع گردید.
🔸 احمد سعیدینجات درباره این دفترچهها نقل میکند که: در رابطه با رعایت اخلاق و شرعیّات، عابدزاده دفترچههای خودکنترلی چاپ کرده بود که وظایف مذهبی افراد را در هر روز و تا پایان عمر با رعایت یکسری مسائل شرعی مشخص میکرد.
🔸 به طور مثال، اگر شخصی در طی روز اعمالی همچون غیبت، دروغ، امربه معروف و... انجام داده بود، در دفترچه علامت میزد. سپس در پایان روز و هنگام شب، یک ساعت وقت میگذاشت و اعمال خوب و بدش را بررسی میکرد. از آن پس، او سعی میکرد، از کارهای بد و ناپسند دوری کند و کارهای خوب را ادامه دهد.
📚منبع: انجمن پیروان قرآن مشهد: فعالیتهای مذهبی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی با تأکید بر کارهای علیاصغر عابدزاده؛ محمد نظرزاده؛ مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، اول، 1394 ش.
📷 توضیح عکس: مرحوم حاج علیاصغر عابدزاده در کنار مرحوم آیتاللهالعظمی سیّد محمّدهادی میلانی.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
🔻#تجربه_نگاری
🔻#انجمن_پیروان_قرآن
🔻#مدارس_انجمن_پیروان_قرآن
🔻#محمد_هادی_میلانی
🔻#احمد_سعیدی_نجات
🔻#علی_اصغر_عابدزاده
🔻#محمد_نظرزاده
🔸عابدزاده با الهام از این سخن حضرت علی علیهالسلام که: «پیش از اینکه حساب کنند، حسابت را بکن»، تأکید زیادی بر بررسی گفتار و اعمال افراد در برابر گناه داشت. بنابراین، دفترچهای را در انجمن تهیّه کرد و مرامنامهِ عقیدتی را در سیصد موضوع در آن نوشت.
🔸 قبل از چاپ، آن را با مسائل دینی تطبیق و به آیتالله میلانی نشان داد. ایشان ضمن تأیید موضوعهای نوشته شده، دو مورد هم بر آن افزود. دفترچه توسط عابدزاده چاپ شد و میان اعضای انجمن توزیع گردید.
🔸 احمد سعیدینجات درباره این دفترچهها نقل میکند که: در رابطه با رعایت اخلاق و شرعیّات، عابدزاده دفترچههای خودکنترلی چاپ کرده بود که وظایف مذهبی افراد را در هر روز و تا پایان عمر با رعایت یکسری مسائل شرعی مشخص میکرد.
🔸 به طور مثال، اگر شخصی در طی روز اعمالی همچون غیبت، دروغ، امربه معروف و... انجام داده بود، در دفترچه علامت میزد. سپس در پایان روز و هنگام شب، یک ساعت وقت میگذاشت و اعمال خوب و بدش را بررسی میکرد. از آن پس، او سعی میکرد، از کارهای بد و ناپسند دوری کند و کارهای خوب را ادامه دهد.
📚منبع: انجمن پیروان قرآن مشهد: فعالیتهای مذهبی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی با تأکید بر کارهای علیاصغر عابدزاده؛ محمد نظرزاده؛ مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، اول، 1394 ش.
📷 توضیح عکس: مرحوم حاج علیاصغر عابدزاده در کنار مرحوم آیتاللهالعظمی سیّد محمّدهادی میلانی.
📣 با کلیک بر «تجربهنگاری مدارس اسلامی» به ما بپیوندید.
✅@Experiography
Forwarded from فقه مدرسه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from فقه مدرسه
♨️ فقه مدرسه در شبکه های اجتماعی
🔰 با ما همراه باشید!
💼 #فقه_مدرسه
☑️ @SchoolFiqh
☑️ http://SchoolFiqh.ir
♨️ فقه مدرسه در شبکه های اجتماعی
🔰 با ما همراه باشید!
💼 #فقه_مدرسه
☑️ @SchoolFiqh
☑️ http://SchoolFiqh.ir
Forwarded from Rabnews.ir
دومین دورۀ «خاطرههای معلمی رشد» با هدف نشر تجربههای زیستۀ حرفهای معلمان به عنوان راهنمایی برای حل مسائل تربیتی و آموزشی دانشآموزان فراخوان داد.
http://yon.ir/kMjCt
@Rabnews
http://yon.ir/kMjCt
@Rabnews