آخر معشوق را «دلارام» میگویند،
یعنی که دل به وی آرام گیرد. :)
پس به غیر، چون آرام و قرار گیرد؟
- فیه ما فیه، مولانا.
یعنی که دل به وی آرام گیرد. :)
پس به غیر، چون آرام و قرار گیرد؟
- فیه ما فیه، مولانا.
باید کسی باشد
برای دوست داشتن
کسی باشد که وقتی
تمامت را گوشهای
گم میکنی
بیاید،
پیدایت کند...
- عادل دانتیسم
برای دوست داشتن
کسی باشد که وقتی
تمامت را گوشهای
گم میکنی
بیاید،
پیدایت کند...
- عادل دانتیسم
«أنت مِني بمَنزلةِ الحُزنِ مِن الشعر...»
تو برای من
مثلِ اندوهی برای شعر...
- عبدالعظیم فنجان
تو برای من
مثلِ اندوهی برای شعر...
- عبدالعظیم فنجان
«تلاش کردهای. زمین خوردهای. ایرادی ندارد.
باز هم تلاش کن. باز هم زمین بخور.
بهتر زمین بخور…»
• به نقل از ساموئل بکت / برگردان بابک واحدی
باز هم تلاش کن. باز هم زمین بخور.
بهتر زمین بخور…»
• به نقل از ساموئل بکت / برگردان بابک واحدی
مرا دفنِ سراشیبها کنید که تنها
نَمی از باران به من رِسد اما
سیلابهاش از سر گذر کند
مثلِ عمری که داشتم...
- بیژن الهی
نَمی از باران به من رِسد اما
سیلابهاش از سر گذر کند
مثلِ عمری که داشتم...
- بیژن الهی
امیدوارم همیشه جایی برای برگشتن داشتهباشی، و کسی جایی منتظرت باشد، و دلیلی برای ادامهدادن پیدا کنی، و وقتی دلتنگی یاد چشمهایی بیفتی که آشوبت را تسکین میدهد.
- حمید سلیمی
- حمید سلیمی
«در تهران میشد خوش گشت، اما نمیشد عاشق شد، نمیشد عاشق ماند. در تهران تنها میشد غم تهران را داشت، و پس نشست، چرا که هیچچیز کامل نمیماند، همه چیز میشکست.»
تهران به روایت گیتی سروش
تهران به روایت گیتی سروش
«هر طور شده خواهی رفت و من حق ندارم که تو را نگه دارم اما خودت را در من جا بگذار»
• عزیز نسین
• عزیز نسین
او هرگز زيبا به نظر نمیرسید،
او شبیه به هنر بود،
و هنر
قرار نبود زیبا به نظر برسد،
قرار بود
احساسی را
در شما ایجاد کند.
— رینبو راول
او شبیه به هنر بود،
و هنر
قرار نبود زیبا به نظر برسد،
قرار بود
احساسی را
در شما ایجاد کند.
— رینبو راول
به غیر از عشق،
دوستی و زیباییهای هنر،
چیز قابل توجه دیگری نمیبینم
که بتواند به زندگی معنا بدهد...
موریل باربری
دوستی و زیباییهای هنر،
چیز قابل توجه دیگری نمیبینم
که بتواند به زندگی معنا بدهد...
موریل باربری
هر روز ممکناست از کسی که فکر میکنیم درست و حسابی میشناسیم، کاری سر بزند که به ما ثابت میکند شناخت و اطمینان هیچاست.
—هرمان هسه.
—هرمان هسه.
«اولش رنج میکشی، یه خورده بیشتر یا یه خورده کمتر... بعد جداییها برات عادی میشن. زندگی همینه دیگه، جدایی پشت جدایی... زندگی جمع شدن نیست، جداشدنه.»
- آب سوخته؛ کارلوس فوئنتس، فارسیِ علیاکبر فلاحی.
- آب سوخته؛ کارلوس فوئنتس، فارسیِ علیاکبر فلاحی.
«بعد از تو
در سایهی هیچ درختی نخواهم ماند
در ابهام سبز جنگل
و در سرخی گل سرخ
کنار رودی از خطوط لوقا
چیزی در من تمام خواهد شد.»
• بیژن نجدی
در سایهی هیچ درختی نخواهم ماند
در ابهام سبز جنگل
و در سرخی گل سرخ
کنار رودی از خطوط لوقا
چیزی در من تمام خواهد شد.»
• بیژن نجدی
اگر فردای روزی
آنها که ما را با هم دیدهاند
پرسیدند او که بود؛
خیلی دقیق از من نگو
مختصر بگو:
باقیِ عمرِ من است، او...
- جمال ثریا
آنها که ما را با هم دیدهاند
پرسیدند او که بود؛
خیلی دقیق از من نگو
مختصر بگو:
باقیِ عمرِ من است، او...
- جمال ثریا
«میخواهم بنویسم. میخواهم بنویسم و بنویسم و بنویسم. میخواهم آنقدر پول درآورم تا بتوانم هدیههای قشنگ برای استلا بخرم. خواستهی قلبیام این است که هدیههای قشنگی به استلا بدهم، هدیههایی در حد و اندازهی زیبایی او. شک دارم دیگر بتوانم دل استلا به دست بیاورم، اما امیدوارم و دعا میکنم که دست کم بتوانم هدیههای قشنکی به او بدهم تا خوشحالش کنم، حتا اگر من آن کسی نباشم که بتواند خوشبختش کند. تنها چیزی که از زندگی میخواهم.»
• ریچارد براتیگان / نامهای عاشقانه از تیمارستان ایتالیایی
• ریچارد براتیگان / نامهای عاشقانه از تیمارستان ایتالیایی