Telegram Web Link
Skylarks on a String

Larks on a Thread

Larks on a String

• Director Jirí Menzel

• Czechoslovakia 1969
----------------‐------
@Film_Quarterly
سرود انسانیت و ناسازگاری

چکاوک‌ها در بَند

چکاوک‌ها در بَند، به کارگردانی یِرژی مِنزِل، سومین فیلم از شش فیلمی است که مِنزِل از آثار بوهومیل هرابال و با همکاری او در مقام فیلمنامه‌نویس ساخته است. هرابال که به زعم بسیاری بزرگترین نویسنده چک در قرن بیستم به شمار می‌آید، فیلمنامه را بر مبنای موتیف‌های مجموعه داستان کوتاهش به نام "آگهی برای خانه‌ای که دیگر در آن زندگی نمی‌کنم" نوشت که این مجموعه داستان در سال 1965 قبل از اینکه به چاپ برسد توقیف می‌شود. همین سرنوشت برای فیلم رقم می‌خورد، زمانی که در سال 1969 آماده نمایش بود؛ یعنی درست یک سال پس از حمله تانک‌های پیمان ورشو به پراگ پایتخت چکسلواکی و برچیده شدن بساط آزادی‌های موقتی‌ای که توسط دبیر کل حزب کمونیست وقت الکساندر دوبچک اعمال شده بود. فیلم بیست سال در محاق توقیف می‌ماند و مِنزِل (از بزرگان موج نوی چکسلواکی) به مدت 5 سال از فیلمسازی محروم می‌شود. اما در سال 1990 درست یکسال پس از به پیروزی رسیدنِ انقلاب مخملی در چکسلواکی و سقوط حزب کمونیست، فیلم در جشنواره برلین به نمایش در می‌آید و موفق به دریافت خرس طلای بهترین فیلم می‌شود.
مِنزِل و هرابال تلاش می‌کنند با نگاهی انسان‌محور و به دور از ایدئولوژی در این فیلم با مایه‌های کمدی که نگاتیوهای آن به گفته مدیر فیلمبرداری‌اش، ظرف این مدتِ توقیف بیست ساله داخل زیرزمین نگهداری می‌شد و عده‌ای سعی در نابودی آن را داشتند، به این سوالات پاسخ  دهند:

مسئولیت اجتماعی انسان تحت سلطه نظام‌های توتالیتر و تمامیت‌خواه، یعنی تحتِ حکومت استالینیستی‌ای که پس از فوریه 1948 (فوریه‌یِ پیروز) در چکسواکی مستقر شد و وقایع داستان فیلم در آن دوره (اوایل دهه 50 میلادی) می‌گذرد، چه می‌تواند باشد؟

چه معنایی در زندگی می‌توان جست هنگامی که فرد در بندِ یک نظام سلطه‌طلب و تمامیت‌خواه قرار دارد؟

فلسفیدن، عشق، وجدان، آزادی، مقاومت و مفاهیمی از این دست در این نظام‌ها چه معنایی دارند؟

و بالاخره آیا کنش‌های کوچکِ ایستادگی می‌توانند معنویت را به زندگیِ نکبت‌بار و پوچِ تحت سلطه‌ی نظام‌های دیکتاتوری، ببخشند؟


آرمان رازقندی


Larks on a String (1969) • Movie

Skylarks on a String
-------------------------
---

📥 BrRip 1080p Persian SoftSub


-----------------------
@Film_Quarterly
In the Name of the Father

Nel nome del padre

• Director Marco Bellocchio

• Italy 1971
-----------------------
@Film_Quarterly
به نام پدر

اگر یک سینه‌فیل کارکشته باشید، بی‌شک فیلم‌هایی چون «نمره‌ی اخلاق صفر» ساخته‌ی ژان ویگو و «اگر….» ساخته‌ی لیندسی اندرسون را دیده‌اید. با این وجود اما برای تماشای «به نام پدر» (۱۹۷۱) مارکو بلوکیو باید عمده‌ی داشته‌های‌تان از آثار قبلی را دور بریزید. باید بیش‌ترِ آن‌ چه دیده‌اید را به دست فراموشی بسپارید و با دیدی کاملا گشوده با قراردادهای تازه‌ی این سبک از فیلم‌ها مواجه شوید. حرکت پن ابتدایی فیلم از راهروی مدرسه به سمت چپ و حرکت به سمت پنجره در همان آغاز، مدرسه‌ای رو به ویرانی و از پسِ آن آزادی و آزادگی فیلم و مولفش را برای‌مان تبیین می‌کند. این‌جا اتفاق دیگری درحال رخ دادن است. طغیان داریم، اما از جنس دیگری. این مدرسه، کارکنان و دانش‌آموزان‌اش با همه جا فرق می‌کنند. از پسِ صدای زنگ‌های تفریح، هیاهوی بچه‌ها و دادوبیدادهای مدیر و ناظم قرار است خبری ویژه سر بر بیاورد. خبری که هیچ جای دیگر نمی‌توان یافت.

نخستین نکته‌ای که «به نام پدر» را از نمونه‌های مشابه‌اش متمایز می‌کند، همان چیزی‌ست که همیشه به عنوان مولفه‌ی اصلی سینمای بلوکیو مطرح بوده. کلیدواژه‌ی «سیاست» که انگار وصله‌ی جوری برای تمام آثار بلوکیو است این‌جا هم نقشی پررنگ - اگر نگوییم اصلی - دارد. نخستین جرقه‌ی این کلیدواژه در سکانسی دیده می‌شود که همراه با صحبت‌های ناظم مدرسه که در حال بیان چگونگی تربیت دانش‌آموزان است، تصاویر ظاهرا آرشیویِ سیاه‌وسفیدی از مراسم خاکسپاری یک کشیش مسیحی نمایش داده می‌شود و اوضاع سیاسی آشفته‌ی آن دوران ایتالیا را توامان با این تصاویر خبری بازگو می‌کند. ناظم به دانش‌آموزان، که در حال تحصیل در یک مدرسه‌ی خصوصی مذهبی هستند می‌گوید که آن‌ها بی‌آن‌که بدانند توسط این مدرسه برای فضای بیرون از آن آموزش داده شده‌اند، اما به هرحال مشخص است که دانش‌آموزان و به ویژه فرد مستبد تازه‌وارد، نظری مخالف آن‌چه بازگو شده دارند.

آرام‌آرام موضع فیلم‌ساز آشکار می‌شود. سکانسی که ناظم پس از بستن درهای اتاق‌های بچه‌ها که به سلول‌های انفرادی زندان می‌مانند، برمی‌گردد تا از سالن خارج شود؛ در محل درِ خروجی تماما ضدنور شده است و در عمق میدان، محوطه‌ی سالن نمایان است. دوربین با او به عقب ترکینگ می‌کند، اما تا لحظه‌ی خروجِ کامل او با او همراه نیست. دوربین لحظه‌ای می‌ایستد تا عنصر مزاحم یعنی ناظم از کنارش گذر کند و پس از کنار رفتن او به جلو ترکینگ می‌کند تا وارد محوطه‌ی اتاق دانش‌آموزان شود. بلوکیو با دانش‌آموزان است. با تک‌تک‌شان؛ از آن دوقلوهای چاق ساده‌لوح بگیر تا آن جوان مذهبی و معتقد و حتی آن تازه‌وارد مغرور و مرموز. فیلم‌ساز همه را در کنار هم می‌نشاند تا علیه نظم حاکم شورش کنند و در این مسیر از هیچ ترفند فرمالی هم دریغ نمی‌کند.

بلوکیو حتی پا را از این دیالکتیک انقلابی فراتر گذاشته و متوسل به روان‌کاوی می‌شود تا از دل آن، موقعیت و شخصیت بیرون بکشد. سکانسی در فیلم هست که کاملا مبین این نکته است. در روز تعطیلی مدرسه پسر تازه‌وارد مرموز به همراه یکی دیگر از دانش‌آموزان در خانه‌ی پسر مذهبی گرد هم آمده‌اند. در بین صحبت‌های‌شان دائما مادر پسر دم در اتاق می‌آید و از آن‌ها می‌خواهد که در را به رویش باز کرده و توضیح دهند که در حال چه کاری هستند. این حرکت مادر چندین‌بار تکرار می‌شود تا سرانجام پسر مذهبی اسلحه‌ای که دوستش به همراه دارد را از او می‌گیرد و به دنبال مادرش می‌رود تا به او شلیک کند. در ادامه به نمای پسر که اسلحه را به طرف مادر گرفته و آماده‌ی شلیک است می‌رسیم. کات به نمای کلوزآپ مادر که تلفن به دست درحال صحبت با کسی‌ست. سرانجام پسر شلیک می‌کند. در آن لحظه ما متوجه این حقیقت می‌شویم که آن‌چه به عنوان کلوزآپ چهره‌ی مادر دیده‌ایم در واقع انعکاسی در آینه بوده است؛ چون شلیک گلوله تنها آینه را می‌شکند. اما این لحظات و کنش‌ها در لایه‌های زیرین خود مسئله‌ی عقده‌ی ادیپ و لحظه‌ی آینه‌ای لکان را مطرح می‌کند. با این تفاوت که بلوکیو با این شلیک به نوعی با این مفاهیم بازی کرده و از آنها آشنایی‌زدایی می‌کند. به بیان دیگر بلوکیو این مسئله را مطرح می‌کند که پسران، دیگر نه وقعی به مادران‌شان و آن ترس از اختگی می‌نهند و نه توجهی به فرامین پدر و دیگریِ بزرگ دارند (به یاد آورید سکانس کتک خوردن پدر را به دست فرزندش). آن‌ها آمده‌اند که شورش کنند. حتی مذهبی‌ترین‌شان هم چشم امیدی به معلمین کشیش‌مسلک‌اش ندارد و تنها کورسوی امیدش به تنها کشیش همیشه در تابوت خفته است. در نهایت این‌که آن‌ها از نمایش خودِ واقعی‌شان و برون‌ریزی درونیاتِ عریان‌شان واهمه‌ای ندارند.
در همین حین که دانش‌آموزان در حال گذراندن روز تعطیلی خود هستند، در مدرسه هم جشن عیش‌ونوشی برپاست. مسئولین و معلمین مدرسه برای مستخدمان آن‌جا مراسم غذایی تدارک دیده‌اند که در آن نمایشی آکنده از جنون و فساد به چشم می‌خورد. گویی در این تدوین موازی، هرچه قدر که دانش‌آموزان در مسیر تلاش برای خودشناسی، شخصیت‌شان را قوام می‌دهند، مدرسه در حال فرورفتن در منجلاب ابتذال است. در ادامه و با بازگشت دانش‌آموزان به مدرسه، آن محل بدل به تیمارستان می‌شود. سکانس اجرای جنون‌آمیز آن تئاتر خونین برای بچه‌های کوچک‌تر مدرسه و ایضا معلمین و مسئولین‌اش، حسن مطلع شکل‌گیری آن تعقیب و گریزهای هراسناک ادامه‌ی فیلم است. تئاتری که البته در راه رسیدن به مرحله‌ی اجرا از اعمالی چون آدم‌فروشی مصون نبوده است. کما این‌که می‌بینیم جوان مرموز که حال به نوعی رهبر گروه شده است یکی از مستخدمان را برای گرفتن مجوز اجرا به ناظم می‌فروشد.

به هر روی نمی‌توان این واقعیت را کتمان کرد که فیلم بلوکیو از اثر سترگ لیندسی اندرسون تاثیر پذیرفته است. به خصوص که «به نام پدر» سه سال بعد از «اگر….» ساخته شده و مشخص است که بلوکیو نگاهی به آن فیلم داشته است. این‌که نگارنده در پاراگراف اول از تفاوت فیلم بلوکیو با تمام آثار پیش‌تر ساخته شده در این کانسپت می‌گوید به علت نگاه ویژه‌ی سیاسی و تصادم انواع شیوه‌های فرمال او، چه به لحاظ تکنیکی و چه به لحاظ انتقال مضمون، است. این‌که چگونه آدم‌های داستان در جایگاه‌های مختلف‌شان به مثابه‌ی تیپ‌های اجتماعی عرض اندام می‌کنند و دیدگاه سیاسی فیلم را بازتاب می‌دهند. اما به‌واقع نمی‌توان از تاثیر فرم سوررئال «اگر….» در برخی از بخش‌های فیلم بلوکیو ساده عبور کرد. قریب به ابتدای فیلم، جایی که یکی از دبیران در مذمت خودارضایی از کتاب مقدس آیه می‌خواند، ناگهان مجسمه‌ی مریم مقدس را می‌بینیم که از نقطه‌نظر یکی از دانش‌آموزان جان می‌گیرد و به سمتش می‌آید. این تاثیر را اما به شکل جدی در سکانس‌های بعد از آن تئاتر خونین شاهدش هستیم. جایی که کشیشِ همیشه در تابوت، این‌بار دیگر واقعا برای همیشه چشمانش را از جهان فروبست و یکی از دانش‌آموزان در لباس عروسکی سگ در مدرسه‌ای رو به ویرانی به این سو و آن سو می‌دود و فلسفه‌ی کلبی‌مسلکانه‌ی آن مدرسه و مسئولین مذهبی‌اش را به سخره می‌گیرد.

در نهایت هدف چیست؟ به‌ راستی این همه هیاهو قرار است به کجا برسد؟ دانش‌آموزان شورش‌گر به مثابه‌ی یک تیپ اجتماعی، چه گروهی را نمایندگی می‌کنند؟ پاسخ در گره‌گشایی نهایی فیلم است و سکانس پایانی آن. هدف دانش‌آموزان ایجاد یک رنسانس است. آن‌ها می‌خواهند شمایل قرون وسطایی حاکم بر جامعه‌شان (در این‌جا مدرسه) را درهم شکنند و به یک جور اتوماسیون و دیدگاه پوزیتیویستیِ مدرن دست یابند. سکانس پایانی فیلم ما را از تمام آن‌چه در طول فیلم دیده‌ایم جدا می‌کند و یک‌باره به درون خودرویی می‌برد که دو سرنشین‌اش یکی رهبر دانش‌آموزان است و دیگری از کارکنان بهلول‌مسلک مدرسه. جهان فیلم از آن فضای کهنه و قدیمی مدرسه به فضای شهری مملو از ماشین تغییر می‌کند. انتخاب این دوسرنشین هم از سوی فیلم‌ساز بنیان‌های دیالکتیکی جدید و جالبی را ایجاد می‌کند. مرد بهلول‌مسلک که به نظر می‌رسد در عین ساده‌لوح بودن یکی از بزرگ‌ترین متفکرین آن جمع است، به شرایط به وجود آمده از اتوماسیون و مدرنیته انتقاد دارد و راهی که دانش‌آموزان می‌پیمایند را در قالب شوخی و لفافه معیوب می‌شمارد. به نظر می‌رسد که بلوکیو در لحظات پایانی فیلم‌اش اندکی خود را از آرمان‌های جوانان که سرانجام‌اش عقلانیت ابزاری است، جدا می‌کند. شاید حتی بتوان ادعا کرد که آن آدم بهلول‌مسلک که کنار دست راننده نشسته خودِ بلوکیو است که در حالی که دارد دانش‌آموزان را همراهی می‌کند، در عین حال آن‌ها را از برده‌ی ماشین‌ها شدن بر حذر می‌دارد. و شاید به‌ خاطر همین دوگانگی است که فیلم پایانی باز دارد. شاید باید رد نتیجه‌ی این جنبش انقلابی را در فیلم‌های بعدی بلوکیو جست‌وجو کرد...

امیرحسین بهروز
#علیه_عقلانیت_ابزاری_مدرن
#سینما_چشم


Nel nome del padre (1971) • Movie

In the Name of the Father
-----------------------------------


📥 DVDRip Persian SoftSub


-----------------------
@Film_Quarterly
Giordano Bruno

• Director Giuliano Montaldo

• Italy 1973
-----------------------
@Film_Quarterly
جوردانو برونو

جوردانو برونو از شر دشمنانش به ونیز پناه برده است اما در آنجا هم از قدرت کلیسا و مذهب در امان نمی‌ماند.

فیلم واپسین سال‌های زندگی جوردانو برونو را به تصویر می‌کشد. همه‌ی تلاش و کوشش جوردانو برونو بر آن است که نشان دهد دین به آدمی کمک کرده تا همنوع خود را به زیر سلطه بکشاند، کاری که جزو اعمالِ روزانه‌ی کاردینال‌ها شده است (جوردانو برونو با مشاهده قطع سر یکی از مخالفان کلیسا می‌پرسد: «چه کسی حقِ کشتن دیگری را به شما داده است؟»). محاکمه‌ی جوردانو برونو هم مثل همه محاکماتی از این دست، که دیگر نخ‌نما شده است، اعتراف‌گیری با زور و تهدید و یا تطمیع است. در انتهای فیلم و زمانی که فهرست تمام نشدنی اتهامات و جرم‌های او را می‌شمرند، با خونسردی و زیر لب می‌گوید: «شماها از من بیشتر ترسیده‌اید.»

چهره‌هایی از قبیل جوردانو برونو از زمانِ خود بسیار جلوتر بودند. جوردانو برونو گمان برده بود که کائنات نامتناهی است و به این ترتیب جهان کائنات بیکران، جاودانه، و باروری خلاقانه دارد که آن را تا زمانِ او، البته، فقط و فقط مخصوص به خدا می‌دانستند. جوردانو برونو با ادغام زمین در آسمان‌ها آغاز کرد، و با ادغام خدا و جهان در هم، کارِ خود را پایان داد. جهانِ هستی‌، از دیدِ جوردانو برونو، تنها و یگانه وجود لاهوتی مجسم خدا بود، و کلیه‌ی تصورات این یا آن وحیِ محلی و مداخله‌ی آسمانی زیادی و نابجا است.

از سخنان جوردانو برونو در فیلم:

«انسان شبیه مورچه و زنبور نیست، که عملی یکسان را تکرار کند. انسان‌ها پایگاهی از دانش خود می‌سازند، و اختراعاتی می‌کنند و آن اختراعات و دانسته‌ها را با یکدیگر در میان می‌گذارند. خاطره، برای آدمی‌، فقط تکرار نیست بلکه بدست آوردن دانش و آگهی نوین (هم) است.»

«زمانی که گفتم فلسفه‌ی من پژوهش را تشویق می‌کند و نه تعصب را، اشتباه نمی‌کردم.

من زمانی در اشتباه بودم که می‌اندیشیدم می‌توانم تقاضای نبرد با سیستم یکپارچه بنا شده بر خرافات، بی‌توجهی و جهل، و خشونت را از کلیسا بکنم.

من در اشتباه بودم زمانی که فکر می‌کردم می‌توانم روی کمک یک اشراف‌زاده، برای اصلاح وضعیت بشر، حساب کنم.

چه توقعِ بیجایی! که از قدرتمندان توقع اصلاحِ قدرت را داشته باشی‌! من بی‌اندازه ساده و خام بودم:

همگی منتظرِ اعترافِ من بودید. هم اکنون اعترافِ مرا بشنوید؛ این اعترافِ من است؛ اعتراف یک شکست.»


Giordano Bruno (1973) • Movie
---------‐--------------------------------
-

📥
DVDRip Persian SoftSub

📥 DVDRip Farsi Dubbed


-----------------------
@Film_Quarterly
2025/10/21 09:52:31
Back to Top
HTML Embed Code: