زل زده بهم، میدونه حالم از طرزِ نگاه کردنش بهم میخوره ولی باز زل میزنه، میگم نگاه نکن عصبیم میکنی، عصبی ترم میکنی، باز نگاه میکنه زل میزنه، میخواد عصبی ترم کنه، میخواد بره رو مخم، میخواد عصبی تر شم دست بندازم گلوشو بگیرم فشار بدم، اونقدری فشار بدم تا خفه شه، دیگه نفسش درنیاد، بمیره.
دست انداختم گلوشو بگیرم دستم خونی شد، کاش آینه ها از شیشه ساخته نمیشدن که هربار این دستِ لعنتی جِر نمیخورد!
دست انداختم گلوشو بگیرم دستم خونی شد، کاش آینه ها از شیشه ساخته نمیشدن که هربار این دستِ لعنتی جِر نمیخورد!
- گیر دادنامون الکی بود ، ما می خواستیم با چشم ببینیم بخاطرمون از چه چیزاییش میگذره ولی اونی که می خواستیم نشد.
شبایی که خوابت رو میبینم، روزهاش تو یه دنیایِ دیگهم. انگار که بعدِ هر بار تو خواب دیدنت، یه جون به جونام اضافه میشه. تو خواب با هم خوشحالیم، از هم دور نمیشیم، بحث و دعوا نمیکنیم، حرف از جدایی نمیزنیم، کسی ما رو از هم دور نمیکنه، کسی ما رو از هم نمیگیره. تو خواب دیگه گریه نمیکنم، دلتنگ نمیشم، غمگین نیستم، دردی ندارم، نگرانِ هیچی نیستم، چون تو هستی. وقتی تو میای به خوابم، خوشحالم، عینِ یه بچهیِ چهار پنج ساله میشم که کنارت بالا پایین میپره و بازیگوشی میکنه. تو خوابام وقتی تو با منی، احساسِ امنیت میکنم، ترسی از چیزی ندارم، شجاعتر از حالتِ عادیم میشم. میدونم که اینا همش به خاطرِ وجودِ توئه؛ به خاطرِ اینه که تو خوابام مواظبمی، دستمو ول نمیکنی. هرچی که هست، فقط میدونم دیگه بیشتر از اینکه دلم بخواد بیدار باشم و زندگی کنم، دوست دارم بخوابم و تو رو کنارم داشته باشم، تو رو بغل کنم، تو رو ببوسم و نگران نباشم که ممکنه از پیشم بری. کاش توام میدیدی که تو خوابایِ من، ما دوتا چقدر کنارِ هم و با هم قشنگیم، خوشحالیم، همدیگه رو ول نمیکنیم و کنارِ هم حالمون خوبه. کاش میدیدی چقدر دستمو محکم میگیری و چقدر زیاد بغلم میکنی..کاش همیشه خواب بودم.