ادامه ...


سپس به این خاطر جمعی هم رسیدم که برای این منظور ناگزیر باید شناخت خود را از تمامی ریزه کاری های شکل گیری و ساز ودکار تجلى روان کلی مردمی کامل کنم.
با رسیدن به این نتیجه گیری قطعی، بار دیگر به مدت چند روز و به شيوه مأنوس خود کمابیش بدون گسست درباره کار هایی اندیشیدم و اندیشیدم که برای آفریدن شرایط لازم و خرسند کننده این دنیایی برای شدنی کردن مطالعه این مشکل نامنتظره ناگزیر بود.
هنوز برده کامل این اندیشه ها و مراقبه ها بودم که آن خانقاه را ترک گفتم و بار دیگر دوره گردی های خود را این بار با هیچ نقشه ای برای کار از سر گرفتم در جریان این سفر های قند هاری خود از این جا به آن جا همراه با باز اندیشی پیوسته در این باره سرانجام نقشه ای مقدماتی در ذهن کشیدم.
با تعطیل و انحلال تمامی کار و بار های خود و بسیج تمامی امکانات مادی و غیر مادی، خود گردآوری نوشته ها و دانسته های گفتاری در باره شاخه ای از دانش ها را شروع کردم که در دوران باستان بسیار رشد یافته بود و هنوز در میان برخی از اقوام آسیایی باز مانده و به آن مِه کِنِس Mehkeness می گفتند نامی که به معنای «باز کستادن مسئولیت است و تمدن امروز با بخش بسیار ناچیزی از آن با نام «هیپنوتیسم» آشنا است در حالی که برای من تمام نوشته های موجود در این باره به اندازۀ پنج انگشت دستم دیگر آشنا بود.
با گرد آوری هر آن چه می توانستم به خانقاهی رفتم که آن هم در آسیای مرکزی بود و در گذشته هم در آن جا اقامتی داشتم و با مأوا گزیدن در آن جا تمام وقت خود را به مطالعۀ موادی گذراندم که در دسترس داشتم.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 32 و 33

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


پس از دو سال مطالعه نظری همه سویۀ این شاخه از علوم زمانی که لازم شد برخی از ریزه کاری های ضروری را در عمل بسنجم که بیش تر به کارکرد حوزهٔ زیر خود آگاه مردمی مربوط می شد و هنوز به اندازه کافی از لحاظ نظری روشن نبودند، بر آن شدم «درمانگر» بیماری ها و بد سرشتی های گوناگون شوم و نتایج مطالعات نظری خود را روی آن ها به کار برده و البته هم زمان درمانشان هم بکنم.
این به مدت چهار یا پنج سال تنها دل مشغولی و تجلیام بر پایهٔ سوگندی جوهری بود که کار و تكيلفام به من تحميل می کرد و عبارت بود از ارائۀ کمک وجدانانه به دردمندان به کار نبردن دانش و توانایی به درد بخور خود در آن قلمرو از دانش به جز به منظور کندوکاو و پژوهش و به کار نبردن آن برای اهداف شخصی یا خود مدارانه به این ترتیب نه تنها به نتایج به درد بخور بی سابقه ای رسیدم که همتایی تا به امروز نداشته بلکه هر آن چه لازم بود را هم کما بیش روشن کردم.
در مدت کوتاهی، ریزه کاری های زیادی را کشف کردم که می توانست به حل همان پرسش حیاتی و همین طور واقعیت های مسلم کناری یاری رساند که به سختی پ وجودشان را حدس می زد در عين حال خاطر جمع شدم که ریزه کاری های کناری دیگری را
که برای روشن گری نهایی این پرسش لازم بود باید نه تنها در حوزه اندیشه ورزی زیر خودآگاه ، مردمی بلکه در جنبه های گوناگون تجلیات حالت آگاهی بیداری اش جست وجو کنم.


ادامه ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 33

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


با رسیدن به این نتیجه قطعی هر از گاه دوباره اندیشه ها مانند چند سال پیشتر به ذهنام یورش می آورد گاه به شکلی خودکار گاهبا رهبری آگاهی - اندیشه هایی در پیوند با راه های سازگار کردن خود با شرایط زندگی معمولی که برای من وجود داشت با این دید که بتوانم سرانجام این پرسش را که دیگر جزئی ماندگار و جدایی ناپذیر وجودم شده بود به طور قطع برای خود روشن کنم.
این بار باز اندیشی هایم که به شکلی دوره ای هنگام دوسال سرگردانی در قاره های آسیا، اروپا و آفریقا به سراغم می آمد، به ایــن تصمیم گیری رسید که از شناخت و معرفت استثنایی خود در باره دانش های فرا طبیعی و همین طور زبردستی خود در تولید «ترفند های گوناگون در قلمرو این به اصطلاح «دانش ها برای مردمان مدرن سود جویم و در این قلمرو های علم ماب به قول معروف استاد - آموزگار شوم.
باید بگویم که دلیل اصلی برای این تصمیم رسیدن به این واقعیت مسلم بود که در آن زمان، روان پریشی خاصی به شدت در میان مردمان همه گیر بود که همان طور که از مدت ها پیش روشن شده بود به شکلی دوره ای به درجه بالایی می رسید و از سوی کسانی متجلی می شد که خود را به پای انگاره های تأثر انگیز» گوناگونی در این حوزه های مردم مآبانۀ دانش و معرفت می ریختند که در عصر های گوناگون نام های متفاوتی داشته و امروزه «نهان گرایی» «تئوسفی گرایی»، «روح گرایی احضار (روح) و این و آن نامیده می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 33 و 34

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


از لحظه ای که این تصمیم گرفته شد، تمامی گنجایش ها و توجه خود را به پای این گذاشتم تا با افرادی تماس بگیرم که از یکی از این سازمان های گسترده ،بودند و اعضای آن ها می کوشیدند با مطالعه این یا آن یک از دانش های یاد‌ شده به نتایج خاصی دست یابند.
شرایط بعدی زندگی آن قدر برایم جور بود که در کم تر از شش ماه نه تنها با شمار زیادی از این افراد تماس گرفتم، بلکه حتی در مقام یک «استاد» و راهنما در برانگیختن پدیده های فراسو در به قول خودشان «محفلی» بسیار بزرگ پذیرفته شدم.
پس از سازگار کردن خود با آب و هوای رسالت تازه ام در میان اعضای «محفل یاد شده و حتی خانواده های آن ها به «استاد» دانش و معرفت فرا طبیعی پرآوازه شدم در زمان اجرای این به اصطلاح «تجلیات» در قلمرو فراسو که در حضور شمار بالایی از اعضای یکی از سازمان های بی شماری پیش برده می شد که در آن زمان مانند امروز در سراسر زمین یافت میشوند و من به آن ها «کارگاه های تكامل روان پریشی می گویم؛ شروع به مشاهده و مطالعه تجلیات این «خوکچه هندی های « آموزش دیده ای در زمان بیداری شان کردم که آزادانه این جا آن جا می رفتند که تقدیر برای آزمایش به من وا گذاشته بود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 34 و 35

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


هر چند با شروع سومین سال این فعالیت دیگر در میان اعضای سه «کارگاه بزرگ مستقل از این دسته اقتداری به دست آورده بودم که خود دست مایه بزرگی برای مشاهداتم بود و با وجود این واقعیت که می توانستم هر شماری از آن ها را که می خواستم در دسترس داشته باشم با این حال ناگزیر شدم از همۀ آن ها چشم بپوشم و «محفل» خود را بنا به اصولی به کلی تازه با کارکنانی سازمان دهم که خود به ویژه بر می گزیدم.
این تصمیم را بیش تر از آن رو گرفتم که با برخورد با شمار بسیار بالایی از افرادی که به طور معمول چنین محافلی را میسازند به این واقعیت مسلم رسیدم که کسانی که در این انجمن ها گرد می آیند در کل از سه یا چهار «گونه» معین بودند در حالی که - برای مشاهده تجلیات روان مردمی در حالت بیداری لازم بود به نمایندگان 28 مقوله «گونه ها که روی زمین هستی دارند و شمارشان در دوران باستان مشخص شده بود، دسترسی داشته باشم.
با اجرای این نقشه با تلاشی عظیم و فرا مردمی و البته صرف هزینه های بسیار سنگین سه گروه کوچک از گونه های متفاوتی را که توانسته بودم در جریان سه سال گردآوری کنم، در شهر های مختلف سازمان دادم.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 35 و 36

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


در سال دوم هستی این گروه هایی که خود سازماندهی می کردم با رسیدن به این نتیجه که در شرایطی که چیره بود نمی توانستم نمایندگان تمامی گونه ها را برای مدت زمانی در دسترس داشته باشم که برای مشاهداتم لازم بود، در حین ادامه رهبری این گروه ها و
مشاهده و مطالعه موادی که در دسترس داشتم از سویی و از سوی دیگر به رضایت و خشنودی رساندن کسانی که شوق و ذوق کنجکاوی به شدت در روانشان ریشه دوانده بود، آن هم با تمام وجدان و نابود کردن بی طرفانه تمامی توهمات و آرمان های نادرست گذشته در دیگرانی که آمادگی و استعداد دست یافتن به «وجود» واقعی که شایسته تمامی مردمان است به کلی از وجودشان رخت بر نبسته بود و به این ترتیب آماده کردن دستیارانی برای کار های آتی خود، به هر طریقی دوباره به شکلی دوره ای شروع به تأمل کردم تا امکان آفریدن شرایطی را بیابم که به من اجازه دهد تا سرانجام این نیاز خود را که به شکلی خارق العاده و بر حسب تصادف در من پدید آمده بود بر آورده کنم.
این سنجش های دوره ای سرانجام مرا به بنیان گذاری نهادی راهنمایی کرد که دیر تر با نام نهاد تکامل هماهنگ مردمی بنـا بـه سیستم گورجیف هستی یافت.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 36

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


بومی که به اصطلاح زمینۀ این تصمیم شد، این ملاحظه بود که با این سازمان همگانی که برنامۀ بسیار گسترده ای داشت و کمابیش تمامی کنجکاوی های زندگی امروز را در بر می گرفت می توانم - به جز گونه هایی که در گذشته بیش تر دیده بودم - تمامی گونه های دیگر را هم که در مشاهدات پیشین خود در دسترس نداشتم دور هم گرد آورم.
حال با پیش کشیدن انگیزه های خود برای آن تصمیم در این کتاب کوچک که بر بنیان تکانه های درونی بی ریایی و بی طرفی استوار بود لازم است دربارۀ تداعی های ذهنی و عاطفی ای سخن گویم که در سراسر کلیتام جریان داشت و در کل به این تصمیمی شکل بخشید که با وجدانم هماهنگی کامل داشت.
در پایان باز اندیشی های آن زمان خود که در نتیجه شان سرانجام قاطعانه تصمیم به گشایش این نهاد همگانی ،گرفتم، وقتی مانند موارد همانند گذشته آن تکانه غریبی در کلیتام پدید آمد که مناسب فردیت ام است و به طور خودکار من را وا می دارد تا همیشه هر کار و تكليف تازه در زندگی را از دیدگاه دادگری عینی هم کندوکاو کنم خرد ورزی هایی که برای خود می کردم از این قرار بود:
سود جستن از کسانی که علاقه خاصی به نهادی نشان می دادند که بر بنیاد اهداف بسیار شخصی خود نهاده بودم بی تردید از سوی اطرافیان، تجلی خود مداری» دیده میشد اما در عین حال کسانی که با این نهادی که من بنیاد نهاده ،بودم ارتباط داشتند، از جمله کسانی که در گذشته به آن ها اشاره و خاطرنشان کردم که آمادگی و استعداد داده ها و آماده کردن خاکی در وجودشان برای پیدایش تکانه «وجدان عينى و شکل گیری به اصطلاح پروای «جوهری که شایسته تمامی مردمان است - هنوز به کلی از وجودشان رخت بر نبسته بود، تنها از این راه می توانستند از نتایج دانش و معرفتی سود ببرند که من بنا به شرایط استثنایی زندگی خود گرد آورده بودم و تمامی جنبه های واقعیت و حقیقت عینی را در بر می گرفت.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 36 و 37

کانال گرجیف
@Gordjief
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک اردیبهشت ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...


در مورد محل این نهاد ، به دنبال سبک سنگین کردن های بسیار و پس از در نظر گرفتن شرایط موجود زندگی معمولی و تسهیلات رابطه متقابل با ملت های دیگر که برایم بسیار ضروری بود به این نتیجه رسیدم که روسیه که در آن زمان پرمایه بود و در آرامش و صلح به سر می برد، مکان مناسبی بود.
رسیدن به این تصمیم نهایی بلافاصله کار و بار های در جریان» خود را در کشورهای مختلف آسیایی، تعطیل کردم و با جمع آوری تمامی ثروتی که در زندگی در از خود که برای مردم مدرن به شکلی استثنایی توان فرسا ،بود انباشته بودم به قلب روسیه رفتم و در شهر مسکو مأوا گزیدم.
این دو سال پیش از به قول معروف جنگ جهانی اول روی داد.
در این کتاب کوچک، دربارۀ این نهاد که نخست در روسیه بنیاد نهادم و رویداد های نا منتظره و فاجعه آمیز جنگ جهانی که تمامی نتایج به دست آمده را نابود کرد چیز بیش تری نخواهم گفت چیزی هم در باره «وارونه شدن اوضاع یا تلاش هایی که بار ها برای سازماندهی چنین نهادی در دیگر شهر های روسیه و کشورهای دیگر پیش برده شد، نخواهم گفت، تلاش هایی که به دلایل پیامد های گوناگون جنگ هر بار فرو می ریخت و نقش بر آب می شد و در عین حال خسران های مادی و غیر مادی سهمناکی به بار می آورد؛ و در باره بنیان گذاری اساسی و موفقیت آمیز آن در فرانسه شریف که هفت سال بعد پیش آمد و بدون هیچ باز دارنده ای تا انحلال کلی آن به دنبال آن تصادف اتومبیل هستی داشت، سخنی نمی گویم.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن نیکی و خوبی
ص 37 و 38

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


از این رو دربارۀ این رویدادها و تمامی پیامد هایی که به دنبال داشت سخنی نمی گویم چون تا اندازه ای در کتاب سوم سلسلة دوم نوشته هایم و تا اندازه ای در نخستین کتاب نخستین سلسله به اندازه کافی در بارۀ آن ها سخن گفته ام.
از موضوعاتی که به این نهادی مربوط می شود که به دست من بنیاد نهاده شد اینک پاره هایی از «برنامۀ آن را که در روز بازگشایی این نهاد اعلام شد بازگو می کنم.
دلیل بازگویی این پاره ها این است که به طوری که دیر تر با آشنایی با زندگی مردمان اروپا به روشنی دستگیرم شد، این برنامه هر چند به شکل گسترده ای در همه جا پخش شده اما هنوز برای بیش تر مردمان اروپا ناشناخته است و اکثریت حتی فرصت نداشته اند با آن آشنا شوند زیرا به آرای من کار و انگاره هایم از همان آغاز کسانی را به خود علاقه مند کرد که به شدت در چنگال» «روان پریشی خاصی بودند که در گذشته از آن یاد کردم و از دید اطرافیانشان درگیر «مهملات گوناگونی بودند که با نام نهان گرایی»، «تئوسوفیسم»، «آنتروپوسوفیسم»، «روان کاوی» و این و آن هستی داشتند و کسانی هم که هنوز دست خوش تأثیر چنین «مهملاتی» نشده بودند وقتی متوجه می شدند که آقای فلان و فلان علاقه زیادی به این فعالیت نشان می دهد و در تماس با چیزی قرار می گرفتند که به فعالیت من مربوط می شد بی درنگ آن چیزی در روانشان شکل می گرفت که روال روان مردمی در زندگی جمعی است و نیاکانمان از مدت ها پیش آن را ثبت کرده بودند و به آن سپر تعصب و جانبداری می گفتند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 38 و 39

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


با بازگویی آن بخشی از برنامه آغاز می کنم که از جمله دیدی کلی از آموزش و پرورش در تمدن امروز به دست می دهد می گوید:
مردم امروز، به سبب شرایط کمابیش درک و دریافت نشدنی زندگی معمولی که در تمدن مدرن به شدت ریشه دوانده و گویی دیگر در زندگی روزمره گریز ناپذیر» شده، رفته رفته از آن گونه طبیعی دور شده که باید بنا به مجموع تأثيرات مكان و محیطی که در آن به دنیا آمده و بزرگ شده آن را نمایندگی می کرده و در شرایط به هنجار بدون باز دارنده های ساختگی باید مسیر قانون مند رشد و تبدیل شدن او را به آن گونۀ به هنجار نهایی نشان می داده که حتی از سن و سال آمادگی باید به آن تبدیل می شده است.
امروزه تمدن با دامنۀ بی کران گسترش تأثیرش مردم را از شرایط به هنجاری که باید در آن زندگی می کرد، ناکام کرده است.
البته درست است که تمدن مدرن افق های تازه و گسترده تری را در به قول معروف "دانش های فنی" مکانیکی و بسیاری علوم دیگر به روی مردم گشوده است و از این راه درک و دریافت دنیایی او را گسترش بخشیده اما تمدن به جای بالا بردن متوازن مردم به درجه بالا تری از رشد تنها برخی از جنبه های وجود کلی او را به بهای نابودی بخش های دیگر، تکامل بخشیده در حالی که به دلیل نبود آموزش و پرورش هماهنگ، برخی از نیرو های درون زادی مردمی به طور کامل نابود شده و به این ترتیب از برتری های طبیعی گونه اش ناکام شده است. به گفته ای دیگر، با آموزش نا هماهنگ نسل رو به رشد این تمدن که باید بنا به عقل سلیم از هر نظر مانند مادری خوب برای مردم می بوده چیزی را که باید به او ببخشد، از او دریغ می کند و چنین می نماید که امکان تکامل پیش رونده و متوازن به گونه تازه ای را از او باز ستانده که ناگزیر باید با گذشت زمان و بنا به قاتون پیشرفت کلی مردمی، به آن تکامل می یافته است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 39 و 40

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


پیامد تردید نا پذیر آن که می توان به روشنی نشان داد این است که به جای گونه تحقق یافته فردی که بنا به داده های تاریخی هر کس در سده های گذشته با رابطه متقابل به هنجاری که با طبیعت و محیط خود داشته، رفته رفته موجودی گشته که ریشه هایش از خاک بریده شده برای زندگی نا مناسب و با تمامی شرایط به هنجار هستی بیگانه شده یکی از زیان بار ترین نتایج آموزش یک سویه این است که درک و دریافت ها و تجلیات مردم مدرن که سرانجام در سن و سال پختگی شکل می گیرد، بیانگر آگاهانه وجودش به مثابه یک کل نیست، بلکه تنها نمایان گر نتایج بازتاب های خودکار این یا آن بخش از کلیت او است.
روان کلی مردم مدرن به سه کلیت جداگانه و به کلی خودمختار تقسیم شده که هیچ رابطه ای با یکدیگر ندارند و هم از لحاظ کارکرد ها و هم تجلیاتشان از هم جدا هستند در حالی که بنا به داده های تاریخی این سه مایه در بیش تر مردمان حتی در دوران تمدن بابل كل تقسیم ناپذیری را می ساخته که همزمان خزانهٔ تمامی درک و دریافت ها و مرکز پرتو افکنی تجلیات آن ها بوده است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 40 و 41

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


به دلیل این آموزش یک سویه در مردم ،مدرن پس از رسیدن به سن و سال پختگی، این سه مایه یا مرکز به کلی خود مختار زندگی اش یعنی نخست مایه خرد ورزی، زندگی دوم مایۀ احساسی زندگی و سمم غریزه یا مرکز "متحرک اش" به جای هم جوشی به هنجار درونی برای تولید تجلیات مشترک بیرونی به ویژه به تازگی به کارکرد های بیرونی به کلی خود مختاری تبدیل شده و نه تنها روش های آموزش و پرورش این کارکرد ها بلکه همچنین کیفیت تجلیاتشان به شرایط ذهنی فردی بیرونی خاص وابسته شده است.
بنا به نتیجه گیری هایی که بر پایه آزمایش های شخص آقای گورجیف و همچنین کسانی استوار است که به شکلی گران بار دربارهٔ این پرسش به اندیشه نشسته اند هر درک و دریافت و تجلی به راستی آگاهانه مردمی می تواند تنها نتیجه کار هم زمان و هماهنگ این سه مایه یاد شده ای باشد که فردیت کلی او را می سازند و هر یک باید نقش خود را بازی کند، یعنی سهم خود را در تجربه ها داشته باشد.
دستیابی کامل به تجلی لازم و به هنجار در هر نمونه مشخص تنها با هماهنگی فعالیت هر سه مایه شدنی است.


ادامه دارد ‌...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 41

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


در مردم مدرن تا اندازه ای به دلیل آموزش و پرورش نابه هنجار در سن و سال آمادگی و تا اندازه ای به سبب تأثیرات برآمده از برخی علل شرایط در کل جا افتاده زندگی مدرن کار، مراکز روانی، در جریان سن و سال مسئول، کمابیش هیچ پیوندی با هم ندارد، از همین رو، کارکرد های خرد ورزی، عاطفی و غریزی حرکتی او به صورت جزئی کامل کننده و تصحیح کننده برای هم کار نمی کنند، بلکه به عکس در جاده های متفاوتی سیر می کنند که به ندرت از روی هم می گذرند و از همین رو این امتیاز را به مردم نمی دهد که بتواند به چیزی دست یابد که در واقع باید با واژهٔ "آگاهی" که امروزه مردمان به اشتباه به کار می برند، فهمیده شود.
در نتیجه نبود فعالیت هماهنگ این سه بخش روان کلی مردمی که به شکلی جدا از هم رشد می کنند و جداگانه آموزش می بینند چنین شده که مردم مدرن سه تن متفاوت در یک تن را نمایندگی می کند؛ نخستین آن ها در انزوای کامل از بخش های دیگر می اندیشد دومی تنها احساس می کند و سومی تنها به شکلی اتوماتیک و خودکار بنا به بازتاب های جا افتاده یا تصادفی کار کرد های ارگانیک خود کار می کند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 41 و 42

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


بنا به دور اندیشی طبیعت بزرگ، وقتی این سه تن در یک تن در سن وسال مسئول، با هم در نظر گرفته شوند نمایانگر کسی اند که باید باشد مردمی بدون علامت نقل قول (گیومه) یعنی مردم واقعی.
این سه که نیت مندانه از سوی طبیعت طورى شكل داده شده اند که کل کاملی را بسازند در نتیجه عادت نکردن به موقع به فهم و دریافت و کمک متقابل به یکدیگر که برخاسته از خود مردمان و آموزش و پرورش نادرست آن ها است به آن جا می رسند که در دوره تجلیات مسئولانه مردم مدرن نه تنها کمکی به یکدیگر نمی کنند، بلکه به عکس به شکلی خودکار ناگزیر می شوند در برنامه ها و نیت های یکدیگر کار شکنی کنند؛ از این گذشته در لحظات فعالیت شدید و فشرده، هر کدام با چیرگی بر دو مرکز دیگر از قرار ارباب وضعیت می شود و به این ترتیب به شكل دروغینی مسئولیت های «من» واقعی را بر دوش می گیرد.
بازشناسی فعالیت گسسته و پرستیز مراکزی که در اصل باید روان آدمی را نمایندگی کنند و بازشناسی هم زمان نبود دریافت نظری ضرورت آموزش مناسب این بخش های جدا و به نسبت خود مختار بدون در نظر گرفتن نا آگاهی از کاربرد عملی آن باید ناگزیر به این نتیجه گیری برسد که مردم ارباب حتی خودش هم نیست.
نمی تواند ارباب خودش باشد زیرا نه تنها این مراکز را که باید با پیروی کامل از آگاهی او کار کنند کنترل نمی کند بلکه حتی نمـــی دانــد کدام مرکز چیره است.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 42 و 43

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


سیستمی که در نهاد تکامل هماهنگ مردمی برای مشاهده فعالیت های روانی آدمی به کار می رفت به روشنی نشان داد که مردم مدرن هرگز به حساب خود رفتار نمی کند بلکه تنها کردار هایی را متجلی می سازد که نا آرامی های بیرونی بر انگیزاننده آن ها است.
آدم مدرن نمی اندیشد بلکه چیزی برای او می اندیشد؛ کار نمی کند بلکه چیزی از راه او کار می کند نمی آفریند، بلکه چیزی از راه او آفریده می شود او به چیزی دست نمی یابد بلکه چیزی از راه او به دست می آید.
در نوزاد این سه بخش متفاوت روان کلی مردمی را می توان با صفحات خالی گرامافون مقایسه کرد که از نخستین روز پیدایشش در این دنیا، معنا واهمیت اشیای بیرونی و دریافت ذهنی فردی معنا و اهمیت درونی آن ها، یا حس و معنای نتایج کل کردار هایی که در دنیای بیرونی و دنیای در حال شکل گیری درونی روی می دهند، روی آن ها ضبط می شود و این همه بنا به هم خوانی سرشتِ این کنش ها با سرشت آن سیستم های متمایزی که در مردم شکل می گیرند ضبط می شوند.
همه گونه نتایج کُنش های پیرامونی که در هر کدام از این «خزانه ها» ضبط می شود، بدون هیچ تغییری با همان ترتیب و توالی و با همان هم بستگی با تأثیراتی که در گذشته درک و دریافت و ضبط شده برای همیشه در آن ها باقی می مانند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 43 و 44

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


تمام تأثیراتی که روی این سه بخش به نسبت خود مختاری ضبط شده که روان کلی آدمی را می سازند دیر تر در دوره سن وسال مسئول همه گونه تداعی را با آمیزه های گوناگون تولید می کنند آن چه در مردم و گذشته از آن در تمامی شکل های بیرونی دیگر زندگی «عقل و خرد نامیده می شود چیزی نیست جز کانونمندی نتایج تأثيراتی که با کیفیت متفاوت در گذشته درک و دریافت شده و بر انگیختن و تکرار آن ها تداعی هایی متفاوتی را در موجود بر می انگیزاند.
تأثیرات ضبط شده، سه مایه یا سر چشمه دارند و پیرو سه گونه تأثيرات قانون پذیر متفاوت است.
مقوله ای از تداعی ها از تأثیراتی شکل می گیرد که بی اختیار درک و دریافت می شود و یک راست از دنیای بیرونی می آید و یا از دنیای درونی هر کس سرچشمه می گیرد و نتیجه تداعی های پایدار گذشته است که به شکلی خودکار تکرار می شود.
مقولۀ دوم از تأثیراتی شکل می گیرد که به اختیار درک و دریافت می شود و یا از جهان بیرون برخاسته و یا به یاری اندیشیدن ارادی کنش گرایانه و سنجش درستی و نادرستی واقعیت در دنیای درونی هر کس بلوری می شود.
و مقولۀ سوم تنها و تنها از روند به اصطلاح "ژرف اندیشی _ دگرگون شده" سر چشمه می گیرد یعنی از رویارویی تأثیرات هم شکل از تمامی سرچشمه هایی که دیگر جا افتاده در حالی که تماس میان مراکز درونی و جداگانۀ آن ها پیوسته نگاه داشته می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 44

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


به حافظه سپاردن سه مقوله متمايز تأثيرات بر شمرده در بالا در کلیت هر کس برای تجلیات بعدی روان کلی او، گوناگونی واقعی سه حالت تعیین کننده آگاهی مردمی را از جمله تأیید و کیفیت و اهمیت آن ها را تعریف می کند.
به یاری روش های نهاد تکامل هماهنگ مردمی به روشنی و بدون کم ترین تردید می توان مشخص کرد که آگاهی مردمی از سه گنجایش معین تجلی ساخته می شود و این گنجایش ها با تداعی های تأثیراتی شکل می گیرند و تعیین می شوند که از یکی از مقوله های یاد شده سرچشمه می گیرند.
یکی از سه حالت آگاهی که برای هر کس عالی ترین و خواستنی ترین به مفهوم عینی است، تنها و تنها به تداعی های تأثیرات مقولۀ سوم که در گذشته درک و دریافت شده اند متکی است.
دومین حالت آگاهی از تداعی های تأثیراتی ساخته میشود که به نظم دومی که در بالا به آن اشاره شد یعنی از تأثیراتی که به شکلی اختیاری درک و دریافت شده اند.
سومین حالت آگاهی مردمی را میتوان بدون هیچ مشکلی به گونه ای آگاهی نسبت داد که مردم مدرن با خواست خود برای تأکید بر اهمیت عظیم آن و نداشتن هیچ تردیدی به نام گذاری خود اصطلاح حالت بیداری آگاهی را برای آن به کار می برد.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 44 و 45

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


این حالت آگاهی که مردم مدرن بالا ترین مرتبه را به آن می دهد، بنا به روشن گری های آزمایشی که به شکلی علمی سازمان یافته و به دقت سنجیده شده، فرآورده تأثیراتی است که پیوسته تکرار و به شکلی غیر ارادی و تصادفی درک و دریافت و به شکلی ساختگی آفریده و «طوطی وار نگاه داشته می شوند.»
امروزه بیش تر مردمان در نتیجه شرایط پیوسته رو به وخامت هستی به هنجارشان، عادت کرده اند که به این آگاهی که با تأثیرات یاد شده به دست می آید برتری ببخشند، یعنی به آگاهی بر آمده از درک و دریافت های غیر ارادی تأثیرات تصادفی پیرامون مان که
«طوطی وار - فرا گرفته شده است.
در کسی که با تداعی هایی به عالی ترین درجه آگاهی خود دست می یابد که از تأثیرات گونۀ اول ساخته می شود روند های خیال پردازی، حافظه داوری خرد ورزی و اندیشمندی، چیزی بیش از بلوری شدن خودکاری نیست که از تلاش های به اصطلاح «کانونمند» او سرچشمه می گیرد روندی که او آن را با نام دهان پرکن «توجه» توصیف می کند در حالی که این تأثیراتی که دیگر بلوری و به شکلی خودکار درک و دریافت شده و تمامی تجلیات یاد شده، چیزی بیش از نتيجه تأثيرات تصادفى تكرار شده در گذشته نیست، به گفته ای دیگر تمامی روند های دنیای درونی چنین شخصی تنها بازبینی خودکار آمیزه های گوناگون تجربه های اغلب تکراری تأثیرات به اصطلاح عتیقه شده است و تمامی تجلیاتش در زندگی معمولی تمامی تکانه ها، پندار ها احساس ها، گفته ها خاطر جمعی ها، باور ها و کردار هایش تنها و تنها از مواد این تأثیرات عتیقه ای» ساخته شده که در آمیزه های گوناگون در کلیت او بلوری شده اند.
و این آمیزه ها تحت تأثیر شوک های تصادفی شکل می گیرند که با شدت کما بیش زیادی این یا آن گروه از تأثیراتی را به جنبش در می آورد که در گذشته درک و دریافت شده و مرکز تداعی ها در هر مورد می شود.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 45 و 46

کانال گرجیف
@Gordjief
ادامه ...


هر شوک تازه یا هر شوکی که درجۀ شدت آن متفاوت باشـد، بـاز تداعی دیگری و در نتیجه رشته اندیشه ها، احساس ها و کردار های دیگری را بر می انگیزاند و هیچ مرکزی در کسی که دارای این گونه آگاهی است نمی تواند چیزی از خودش یا چیزی تازه به آمیزه هایی که به این ترتیب شکل گرفته اند بیافزاید و هیچ مرکزی حتی در اوج شدت کار خود نمی تواند موادی را که در مراکز دیگر شکل گرفته اند به کار گیرد.
از این جا می توان نتیجه گرفت که چون درک و دریافت این دنیایی در کسی که دارای این گونه آگاهی است همیشه با یک بخش از او به دست می آید یا به گفته ای دیگر چون دارندۀ این آگاهی سه روند متفاوت درک و دریافت دارد که چیز مشترک زیادی با هم ندارند یا تنها بر حسب تصادف و آن هم تا اندازه ای باهم پیوند برقرار می کنند، تمامی داوری هایش که فراورده تنها یک بخش روان و جلوه های بخشی از مواد در دسترس اوست ناگزیر یکسویه و در نتیجه ناگزیر اشتباه اند. از آن چه گفته شد باید برای هر شخصی با اندیشمندی - سالم روشن شده باشد که نخستین كار و تكليف ناگزير برای آموزش و پرورش واقعی مردم این است که این نیاز را در هر مرکز جدا شکل گرفته خود رشد دهد که کارکرد های یک بخش را هم زمان با
کارکرد های بخش های دیگر در هم آمیزد تا تجلیات این سه بخش که به طور جداگانه بنا به قوانین طبیعت در روان کلی مردمی شکل گرفته و ناگزیر نیازمند آموزش و پرورش جداگانه ای است به شکلی هماهنگ با هم یکی شوند و در دورۀ زندگی مسئول بنا به گنجایش های به هنجارشان با یکدیگر کار کنند.


ادامه دارد ...

گرجیف
نوید فرا رسیدن خوبی و نیکی
ص 46 و 47

کانال گرجیف
@Gordjief
2024/05/04 08:00:03
Back to Top
HTML Embed Code: