"خیلی بیشتر از قبل گریه می‌کنم. دارم تمرین می‌کنم که واقعاً احساساتی که دارم رو حس کنم، اینکه اشکالی نداره حال آدم خوب نباشه، و بتونم اون رو بیان کنم و کنار دوستام احساس امنیت کنم وقتی می‌گم: "امروز حالم خیلی خرابه"

"قبلاً اصلاً آدمی نبودم که مخالفت کنم یا چیزی رو مطرح کنم. برام سخت بود بگم یه چیزی داره اذیتم می‌کنه یا اینکه کسی داره از حدش فراتر می‌ره. ولی الان خیلی راحت‌تر می‌تونم بگم: "هی، این برام جواب نمیده"

کندال جنر، که برای این مصاحبه با ووگ باهاش صحبت شده، هم تأیید می‌کنه:
"من هر روز این تغییر رو توی هیلی می‌بینم… دیدنش واقعاً زیبا بوده"

"این یکی رو خوندم. هر دو روز یه تیتر جدید در میارن که هیچ منطقی نداره. ما قرار نیست از لس‌آنجلس بریم. ما اینجا رو دوست داریم"

"تو زندگیم کارهای احمقانه زیادی انجام دادم" جاستین بیبر در ایمیلی به من نوشت: "اما باهوش‌ترین کاری که تا حالا کردم این بود که با هیلی ازدواج کردم"

یهو اینطوری نگات میکنه که: "زن من یه خداس، یه ابرقهرمانه، من محاله بتونم مثل اون باشم!" هیلی با لبخند میگه: "حداقل واسه من این‌طوری بود"

"هیلی همیشه تو مرکز توجهه چون تو مد، کسب‌وکار، هنر و استایل یه چیز ذاتی و راحت داره. تازه اینکه مادر و همسر بودن رو هم اینقدر راحت و بی‌دردسر نشون میده، خیلی خاصه"

"واقعا خیلی چیزها از جاستین یاد گرفتم. اون از وقتی کودک بوده این مسیر رو طی کرده و بیشتر از هر کسی که من می‌شناسم تحت فشار و نقد بوده"

جاستین به من گفت: "عزیزم، باور کن، من بارها و بارها این مسیر رو رفتم. تو نمی‌تونی پیروز بشی. اصلاً بردی وجود نداره"

"این‌ها واقعیت ندارن"

"من یه زندگی واقعی دارم. زندگی واقعی من اینه که هر روز با خانواده‌ی زیبا، پسرم و دوستام بیدار میشم، آدم‌هایی دارم که منو میشناسن و دوست دارن و منم دوست‌شون دارم"

"ما زیاد جک رو به جاهای مختلف نمی‌بریم. نمی‌خوایم هیچ‌کس… یعنی باید ببینی چقدر همه‌چیز فضولی و مزاحمته. به نظرم ظالمانه‌ست که یه بچه رو تو همچین شرایطی بذاری"

از داخل می‌شه صدای آشنایی رو شنید که داره آواز می‌خونه. هیلی قبل از اینکه در اتاق نشیمن رو باز کنه مکث می‌کنه و میگه: "فراموش کرده بودم جاستین داره ضبط میکنه"