H.R.A
آنجا که تویی نابترین جای جهان است اینجا که منم غربت و قلبی نگران است دلتنگترین مرد منم در همه آفاق در هر رگ من خاطرهای در جریان است #حمیدرضا_آبروان
با چشم پر از اشک نوشتم ز تو ای عشق
اشعار تری که همه جا ورد زبان است
تر بودن چشمان مرا اشک مخوانید
سیلی است که از هر مژه پیوسته روان است
#حمیدرضا_آبروان
اشعار تری که همه جا ورد زبان است
تر بودن چشمان مرا اشک مخوانید
سیلی است که از هر مژه پیوسته روان است
#حمیدرضا_آبروان
H.R.A
وابستهایم به هم و هجرت ز هم؟ محال!
مایی که پای رفتنمان لنگ میشود
کی با خبر شوی که شدی مبتلا به عشق؟
آنجا که بین عقل و دلت جنگ میشود
#حمیدرضا_آبروان
مایی که پای رفتنمان لنگ میشود
کی با خبر شوی که شدی مبتلا به عشق؟
آنجا که بین عقل و دلت جنگ میشود
#حمیدرضا_آبروان
H.R.A
آیینه را شکستم و از خود جدا شدم از بندِ هر غرور و مَنیّت رها شدم #حمیدرضا_آبروان
من روح آدمم که شدم رانده از بهشت
راهی این جهانِ سراسر بلا شدم
چون هیچ کس نبود کمی بشنود مرا
مشغول گفتگوی خودم با خدا شدم
#حمیدرضا_آبروان
راهی این جهانِ سراسر بلا شدم
چون هیچ کس نبود کمی بشنود مرا
مشغول گفتگوی خودم با خدا شدم
#حمیدرضا_آبروان
هر جا که تویی فکر منم آن جا هست
بر چهرهی من حال دلم پیدا هست
با اینکه جهان جای بدی هست ولی
هستی و همین بودنِ تو زیبا هست
#حمیدرضا_آبروان
#رباعی
بر چهرهی من حال دلم پیدا هست
با اینکه جهان جای بدی هست ولی
هستی و همین بودنِ تو زیبا هست
#حمیدرضا_آبروان
#رباعی
Ghoroor
Arshiyas
تو را سرودهام شب و روز
تنها
در کوچه های بی عبور
تو را سرودهام
بسیار
در مهمانخانههای سوت و کور
تو را سرودهام زیر نور ماه
با قلبِ بی غرور
با چشم های خیس خود
کردهام تو را مرور...
#حمیدرضا_آبروان
تنها
در کوچه های بی عبور
تو را سرودهام
بسیار
در مهمانخانههای سوت و کور
تو را سرودهام زیر نور ماه
با قلبِ بی غرور
با چشم های خیس خود
کردهام تو را مرور...
#حمیدرضا_آبروان
H.R.A
من روح آدمم که شدم رانده از بهشت راهی این جهانِ سراسر بلا شدم چون هیچ کس نبود کمی بشنود مرا مشغول گفتگوی خودم با خدا شدم #حمیدرضا_آبروان
وقتی که عقل را به کناری گذاشتم
با عارفانِ عشق و جنون آشنا شدم
دیروز مثل کوچهی بنبست بودم و
امروز مثل جادّهی بی انتها شدم
#حمیدرضا_آبروان
با عارفانِ عشق و جنون آشنا شدم
دیروز مثل کوچهی بنبست بودم و
امروز مثل جادّهی بی انتها شدم
#حمیدرضا_آبروان
بگشای لبت تا که از آن شعر بنوشم
حرفی بزن ای جان که سراپا همه گوشم
بی تابم و کم حوصله از بس که نبودی
چون قایق طوفانزده در جوش و خروشم
#حمیدرضا_آبروان
حرفی بزن ای جان که سراپا همه گوشم
بی تابم و کم حوصله از بس که نبودی
چون قایق طوفانزده در جوش و خروشم
#حمیدرضا_آبروان
شدم چون برگِ پاییزی سبکبال و رها امشب
چه آزادانه خواهم رفت تا عرشِ خدا امشب
نبودی در اتاق خود خیالت را بغل کردم
خدا داند نخواهم شد از او یک دم جدا امشب
#حمیدرضا_آبروان
چه آزادانه خواهم رفت تا عرشِ خدا امشب
نبودی در اتاق خود خیالت را بغل کردم
خدا داند نخواهم شد از او یک دم جدا امشب
#حمیدرضا_آبروان
و خدا را صدا میزنی
ولی او را نخواهی یافت
مگر در قلبهای بیپناه و شکسته...
#حمیدرضا_آبروان
* حدیث قدسی: من نزد قلبهای شکستهام.
ولی او را نخواهی یافت
مگر در قلبهای بیپناه و شکسته...
#حمیدرضا_آبروان
* حدیث قدسی: من نزد قلبهای شکستهام.
دل از من برد روزی تارِ موهایت
دل و دین را فدای تارِ مو کردم
همیشه ترسم از دیوانه گشتن بود
خودم را با جنونم روبرو کردم
#حمیدرضا_آبروان
دل و دین را فدای تارِ مو کردم
همیشه ترسم از دیوانه گشتن بود
خودم را با جنونم روبرو کردم
#حمیدرضا_آبروان