«زاده شدم تا که تو را دوست بدارم»
از غم تو هر شب و هر روز ببارم

زاده شدم با کمک و معجزه‌ی عشق
در دل تاریک زمین نور بکارم

#حمیدرضا_آب‌روان
تضمین: #محمود_درویش

          «انّی وُلدت لکی أحبّک»

                 زاده شدم تا
          تو را دوست بدارم...

باز مجنون خونِ دل خورد و به لیلا نرسید
آسمان سنگ شد و رود به دریا نرسید

در شبِ تار چنان سوختم از تنهایی
که همان شب دل من مُرد و به فردا نرسید

#حمیدرضا_آب‌روان

و باز آمد بهاران، عید زیبا، تازه شد سالت
زمستان رفت و شد حالا دگرگون حال و احوالت

دعایت می‌کنم پیوسته بر این سفره‌ی نوروز
لبت خندان و دائم خوب باشد بخت و اقبالت

برایت از خدا خواهم شود سالی پر از برکت
به خوشحالی رسد آخر همین امسال و هر سالت

شود سالی پر از نیکی، همان‌هایی که میخواهی
تنت سالم، دلت شادان، فراوان مال و اموالت

بهار آمد بهاری باش و چون گل‌ها شکوفا شو
بیا پرواز کن تا آسمان ها می‌رسد بالت

#حمیدرضا_آب‌روان

سال نو مبارک🌹

شده‌ای دور ز چشمانِ پُر از حسرت من
شده‌ام خیره به راهت که تو پیدا بشوی

#حمیدرضا_آب‌روان

جوانی را فدا کردم که روزی سهم من باشی
من از دنیای بی‌رحمم تو را ای جان طلب‌کارم

#حمیدرضا_آب‌روان

خود خواسته‌ام واله و شیدای تو باشم
گیرم که بمیرم ز غمت، مسئله‌ای نیست

#حمیدرضا_آب‌روان

شب از نیمه گذشت و همچنان بی وقفه بیدارم
که هر شب با خیالت زندگی کردن شده کارم

#حمیدرضا_آب‌روان

تو هم مثل منی یا نه؟ به من دل بسته‌ای یا نه؟
نگویی شاید و اما که از تردید بیزارم

#حمیدرضا_آب‌روان

شبیهِ ارگ بم بودم، قوی، زیبا و مستحکم
ولی امروز ویران و ز هم پاشیده دیوارم

#حمیدرضا_آب‌روان

رنجِ بسیار آورَد دانستنِ اسرار حق
گاه همچون کودکان چیزی نفهمیدن خوش است

در جهانِ خالی از مهر و سقوط عاطفه
فارغ از احوال دنیا عشق ورزیدن خوش است

#حمیدرضا_آب‌روان

و تو بهترین اتفاق زندگی منی
که از راه رسیدی
مثل باران بهاری
پر از طراوت و زیبایی
بی موقع و سرزده...

#حمیدرضا_آب‌روان

رنج و آشوب مکرّر، غم و بی حوصلگی
از همه خسته‌ام و دست به دامان توام

#حمیدرضا_آب‌روان

هزاران بغض را در سینه مدفون میکنم بی تو
پُرم از هق هق و گریه ولی هرگز نمی بارم

#حمیدرضا_آب‌روان

زده‌ای ریشه چنان بر همه اعضای تنم
که شدی جان من و شهر و دیار و وطنم

#حمیدرضا_آب‌روان

دلم می‌خواست دریا خانه‌ام باشد چو ماهی‌ها
ولی حالا درونِ تُنگِ دلگیری گرفتارم

#حمیدرضا_آب‌روان

دلتنگِ حضورت شده‌ام باز کجایی؟
تا کی بگذاری به دلم داغِ جدایی

ای ماه، زمین بی تو دلش سخت گرفته است
تاریک و سیاه است جهان تا تو بیایی

#حمیدرضا_آب‌روان

مرا گویند ترکِ عاشقی کن تا نبینی رنج
چگونه با دلی دیوانه دست از عشق‌ بردارم؟

#حمیدرضا_آب‌روان
🎙 #فاطمه_صالح

هم‌صحبت خوبی شده رویا و خیالت
آن‌گونه که انگار تو در خانه‌ی مایی

#حمیدرضا_آب‌روان

رونق ز دینداری رَوَد، شهری که در آن یار من
با هر قدم هایش کسی، آهسته کافر می‌شود

#حمیدرضا_آب‌روان