Forwarded from چیزی به نام شعر
من خدا را لابلای موهای تو یافتم
بهشت را در گوشه ای از لبانت
وقتی که به خنده باز می شدند
و هبوط زمانی بود
که از چشمان تو افتادم
تنها در گوشهای از هستی
پیامبران از سر انگشتان تو باریدند
و با نفس هایت
هر یک به اعجاز رسیدند
من در تو
خدا را
خودم را دیدم
با سکوت تو بتها شکستند
و آن لحظه بود که به ایمان رسیدم...
#حمیدرضا_آبروان
بهشت را در گوشه ای از لبانت
وقتی که به خنده باز می شدند
و هبوط زمانی بود
که از چشمان تو افتادم
تنها در گوشهای از هستی
پیامبران از سر انگشتان تو باریدند
و با نفس هایت
هر یک به اعجاز رسیدند
من در تو
خدا را
خودم را دیدم
با سکوت تو بتها شکستند
و آن لحظه بود که به ایمان رسیدم...
#حمیدرضا_آبروان
Dooset Daram
Kasra Zahedi
دوستت دارم
اما این بار ساده نه!
دوست داشتنی همراه با دلتنگی
چون دورماندهای از وطن
که غربت را
با تار و پود تنش
هر روز احساس میکند...
#حمیدرضا_آبروان
اما این بار ساده نه!
دوست داشتنی همراه با دلتنگی
چون دورماندهای از وطن
که غربت را
با تار و پود تنش
هر روز احساس میکند...
#حمیدرضا_آبروان
چون که شب آمد بیا ای ماه بنشین روبرویم
تا برایت از خودم، از درد و دلهایم بگویم
گر نیایی از تو خواهد ماند عمری یادگاری
بغض سنگینی که میمانَد همیشه در گلویم
#حمیدرضا_آبروان
تا برایت از خودم، از درد و دلهایم بگویم
گر نیایی از تو خواهد ماند عمری یادگاری
بغض سنگینی که میمانَد همیشه در گلویم
#حمیدرضا_آبروان
«زاده شدم تا که تو را دوست بدارم»
از غم تو هر شب و هر روز ببارم
زاده شدم با کمک و معجزهی عشق
در دل تاریک زمین نور بکارم
#حمیدرضا_آبروان
تضمین: #محمود_درویش
«انّی وُلدت لکی أحبّک»
زاده شدم تا
تو را دوست بدارم...
از غم تو هر شب و هر روز ببارم
زاده شدم با کمک و معجزهی عشق
در دل تاریک زمین نور بکارم
#حمیدرضا_آبروان
تضمین: #محمود_درویش
«انّی وُلدت لکی أحبّک»
زاده شدم تا
تو را دوست بدارم...
شیشهی عمر دلم در کفِ دستانت هست
چون که با غیرِ تو همدل بشوم میمیرم
نفس و نبض و تپشهای من از دیدن توست
اگر از روی تو غافل بشوم میمیرم
#حمیدرضا_آبروان
چون که با غیرِ تو همدل بشوم میمیرم
نفس و نبض و تپشهای من از دیدن توست
اگر از روی تو غافل بشوم میمیرم
#حمیدرضا_آبروان
تو همان میوهی ممنوعهی هر سال منی
به دلم مانده بگویم که تو هم مال منی
چون که از حافظ شیراز گرفتم مددی
غزل خواجه بگفتا که تو در فال منی
#حمیدرضا_آبروان
به دلم مانده بگویم که تو هم مال منی
چون که از حافظ شیراز گرفتم مددی
غزل خواجه بگفتا که تو در فال منی
#حمیدرضا_آبروان
«ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی»
زخمهای کهنه درمان شد گمان کردم تویی
#حمیدرضا_آبروان
تضمین: #فاضل_نظری
زخمهای کهنه درمان شد گمان کردم تویی
#حمیدرضا_آبروان
تضمین: #فاضل_نظری
ای عشق بگو با دل بیچاره چه کردی؟
میخندی و این خنده خودش عینِ جواب است
هر چند که آرامم و در صبر زبانزد
یک چهرهی بی تاب ولی پشتِ نقاب است
#حمیدرضا_آبروان
میخندی و این خنده خودش عینِ جواب است
هر چند که آرامم و در صبر زبانزد
یک چهرهی بی تاب ولی پشتِ نقاب است
#حمیدرضا_آبروان