Telegram Web Link
H.R.A
دائماً بد تا مکن با این دلِ رنجور ما جاودان هرگز نمانَد دوره‌ی بیداد‌ها #حمیدرضا_آب‌روان
پیش چشمت برکه‌ای آرام و خاموشم ولی
سینه‌ام را می‌فشارد بغض‌ها، فریادها

#حمیدرضا_آب‌روان
دلم یک شعر تازه می‌خواهد

شعری که مثل همیشه تو در آن باشی
در آن راه بروی
تو را ببیند و تحسینت کنند
چون تویی، تو!
که به شعر می‌بخشی
زیبایی را
عشق را
نور را

دلم یک شعر تازه می‌خواهد...

#حمیدرضا_آب‌روان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با اینکه هر کسی زده بر صورتش نقاب
شفاف مثل آینه‌ای بی غبار باش

#حمیدرضا_آب‌روان
H.R.A
با اینکه هر کسی زده بر صورتش نقاب شفاف مثل آینه‌ای بی غبار باش #حمیدرضا_آب‌روان
هرچند در اسارتِ پاییز مانده‌ایم
سرسبز و پُر شکوفه‌تر از هر بهار باش

#حمیدرضا_آب‌روان
H.R.A
هرچند در اسارتِ پاییز مانده‌ایم سرسبز و پُر شکوفه‌تر از هر بهار باش #حمیدرضا_آب‌روان
معشوق اگر شکسته تنِ نازکِ تو را
به جای شکوِه با غم خود سازگار باش

آن لحظه‌ای که یکّه و تنها و بی‌کسی
در زیر تازیانه‌ی غم استوار باش

#حمیدرضا_آب‌روان
H.R.A
خیالِ نازنین یاری به رویا می‌برَد ما را به هر جایی که می‌خواهد همانجا می‌برَد ما را #حمیدرضا_آب‌روان
اگرچه چون درختان بسته پاهامان، زمین گیریم
شبی نیروی عشقش تا ثریّا می‌بَرَد ما را

#حمیدرضا_آب‌روان
در وقت ویرانی تو تنها تکیه گاهی
من شانه‌‌های محکمت را دوست دارم

#حمیدرضا_آب‌روان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر از یاد تو غافل بشوم می‌میرم
آه! مجنونم و عاقل بشوم می‌میرم

نورِ خورشیدی و من تاب ندارم چون برف
بر تنِ گرم تو نازل بشوم می‌میرم

#حمیدرضا_آب‌روان
همچنان در رگ من خون تو جریان دارد
از تپش‌های دل توست که دل جان دارد

#حمیدرضا_آب‌روان
H.R.A
در وقت ویرانی تو تنها تکیه گاهی من شانه‌‌های محکمت را دوست دارم #حمیدرضا_آب‌روان
از شانه گفتم شانه بر مویت نزن چون
موهای باز و درهَمَت را دوست دارم

#حمیدرضا_آب‌روان
مدام از تو نوشتم که ماه من بودی
همیشه در همه جا تکیه‌گاه من بودی

سرودمت که تویی عشق آخرین من
نوشتمت که بیا یار بهترین من

#حمیدرضا_آب‌روان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با اینکه غمگینم غمت را دوست دارم
بیماریِ بی مرهمت را دوست دارم

هم عاشق و دلداده هم بیزاری از من
احساس گنگ و مبهمت را دوست دارم

در وقت ویرانی تو تنها تکیه گاهی
من شانه‌‌های محکمت را دوست دارم

از شانه گفتم، شانه بر مویت نزن چون
موهای باز و درهَمَت را دوست دارم

می‌بویمش موی تو را چون دسته‌ای گل
این شاخه‌های مریمت را دوست دارم

با اینکه سهمم از تو چیزی نیست جز غم
دیوانه‌ام حتی غمت را دوست دارم

🎞 #حمیدرضا_آب‌روان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بیا ای عشق همّت کن، مرا با خود ببر امشب
که‌چون مجنون شدم سرگشته در صحرای تکراری

#حمیدرضا_آب‌روان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در پیچ و خم موی تو اسرار نهان است
جز عشق که داند که چنین است و چنان است

روزی گره از موی تو وا کردم و دیدم
صدها دل دیوانه‌ی مشتاق در آن است

در وصف تو ای نوگل محبوب چه گویم
«چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»

دنیا شده از پرتو چشمان تو روشن
با بستنِ هر پلک سرانجامِ جهان است

عمری نگرفتی خبر از حال و هوامان
دیوانه دل ماست که دائم نگران است

احساس زلالم به تو هرگز نشود خشک
چون رود جلو می‌رود و در جریان است

دل زنده به آن است که بیمار تو باشد
بی روی تو چیزی که ندارد ضربان است

#حمیدرضا_آب‌روان
2025/07/04 10:29:06
Back to Top
HTML Embed Code: