This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خرید کردن حیوانات از پتشاپها و دلالان حیوانات، یعنی حمایت از خشونت و بهرهکشی!
در این فیلم میبینید حیواناتی که برای به اصطلاح "تولهکشی" در جهنم نگهداری میشوند...
به سرپرستی بگیریم نه خرید!
"حیوانیت"
در این فیلم میبینید حیواناتی که برای به اصطلاح "تولهکشی" در جهنم نگهداری میشوند...
به سرپرستی بگیریم نه خرید!
"حیوانیت"
"خوک ها"
حدود یک میلیارد خوک پرورشی در دنیا وجود دارد.
خوکهای پرورشیِ صورتیرنگ از نوادگان گراز وحشی هستند که هزاران سال پیش توسط انسان اهلی شدند و عمدتاً برای گوشتشان پرورش داده میشوند. طول عمر طبیعی خوکها ۱۵ سال است ولی اینجا قرار نیست کسی به مرگ طبیعی بمیرد.
خوکهای پرورشی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: خوکهای ماده که برای زاد و ولد به کار میروند و در سن ۳ تا ۵ سالگی به کشتارگاه فرستاده میشوند و خوکهایی که فقط برای گوشت پرورش داده میشوند و در ۶ ماهگی به کشتارگاه فرستاده میشوند.
در دامداریهای صنعتی، زندگی کوتاه هر دو گروه طاقتفرساست. هر دو از سادهترین لذّتهای زندگی مانند حمام آفتاب، حمام گل و لای، رابطهٔ اجتماعی طبیعی با همنوعان، بازی و حرکت و کشف دنیای اطراف، لانهسازی و حتی هوای آزاد محروم هستند. در دامداریهای صنعتی اثری از سبزه و کاه و گل و لای و آفتاب نیست. خوکها در اصطبلهای بتونی که کف آن با آهن یا پلاستیک پوشانده شده است روز را شب و شب را روز میکنند.
کف اصطبل معمولاً مشّبک است طوری که ادرار و مدفوع حیوانات مستقیماً به کانال فضولات میریزد. هوای این اصطبلها چنان بدبو و پر از آمونیاک است که حتی فعالان حقوق حیوانات که به صورت مخفیانه وارد این دامداریها میشوند تا وضعیت خوکها را ثبت کنند، بیشتر از چند دقیقه نمیتوانند در آنجا بمانند.
این اصطبلها برای موجودات باهوشی مانند خوکها چنان خسته کننده هستند که تمام آنها علایم افسردگی و آشفتگی شدید را نشان میدهند و از روی درماندگی مرتب همدیگر را گاز میگیرند (مخصوصاً در قسمت دم).
برای آنکه پیامدهای ناشی از این گاز گرفتگیها را کم کنند، در هفتهٔ اول پس از تولد، دندانهای نیش آنها را میبرند و دم آنها را کوتاه می کنند. علاوه بر این، چون گوشت خوکهای نر بالغ بوی بدی میدهد، در همان هفتهٔ اول بیضههای خوکهای نر را هم میبرند. تمام این عملها بدون بیحسی انجام میشود و درد فیزیکی و روحی ناشی از آنها تا مدتها با خوکها باقی میماند.
#چگونه_حیوانات_اماده_ذبح_میشوند
"حیوانیت"
حدود یک میلیارد خوک پرورشی در دنیا وجود دارد.
خوکهای پرورشیِ صورتیرنگ از نوادگان گراز وحشی هستند که هزاران سال پیش توسط انسان اهلی شدند و عمدتاً برای گوشتشان پرورش داده میشوند. طول عمر طبیعی خوکها ۱۵ سال است ولی اینجا قرار نیست کسی به مرگ طبیعی بمیرد.
خوکهای پرورشی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: خوکهای ماده که برای زاد و ولد به کار میروند و در سن ۳ تا ۵ سالگی به کشتارگاه فرستاده میشوند و خوکهایی که فقط برای گوشت پرورش داده میشوند و در ۶ ماهگی به کشتارگاه فرستاده میشوند.
در دامداریهای صنعتی، زندگی کوتاه هر دو گروه طاقتفرساست. هر دو از سادهترین لذّتهای زندگی مانند حمام آفتاب، حمام گل و لای، رابطهٔ اجتماعی طبیعی با همنوعان، بازی و حرکت و کشف دنیای اطراف، لانهسازی و حتی هوای آزاد محروم هستند. در دامداریهای صنعتی اثری از سبزه و کاه و گل و لای و آفتاب نیست. خوکها در اصطبلهای بتونی که کف آن با آهن یا پلاستیک پوشانده شده است روز را شب و شب را روز میکنند.
کف اصطبل معمولاً مشّبک است طوری که ادرار و مدفوع حیوانات مستقیماً به کانال فضولات میریزد. هوای این اصطبلها چنان بدبو و پر از آمونیاک است که حتی فعالان حقوق حیوانات که به صورت مخفیانه وارد این دامداریها میشوند تا وضعیت خوکها را ثبت کنند، بیشتر از چند دقیقه نمیتوانند در آنجا بمانند.
این اصطبلها برای موجودات باهوشی مانند خوکها چنان خسته کننده هستند که تمام آنها علایم افسردگی و آشفتگی شدید را نشان میدهند و از روی درماندگی مرتب همدیگر را گاز میگیرند (مخصوصاً در قسمت دم).
برای آنکه پیامدهای ناشی از این گاز گرفتگیها را کم کنند، در هفتهٔ اول پس از تولد، دندانهای نیش آنها را میبرند و دم آنها را کوتاه می کنند. علاوه بر این، چون گوشت خوکهای نر بالغ بوی بدی میدهد، در همان هفتهٔ اول بیضههای خوکهای نر را هم میبرند. تمام این عملها بدون بیحسی انجام میشود و درد فیزیکی و روحی ناشی از آنها تا مدتها با خوکها باقی میماند.
#چگونه_حیوانات_اماده_ذبح_میشوند
"حیوانیت"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من یک تکه گوشت نیستم...
من، یک موجود باهوش و باعاطفهام!
من بچهٔ کسی هستم.
مادر و خواهر کسی هستم.
پرم از میل به زندگی
میل به شادی
میل به خوشبختی، درست مثل تو!
از شکنجه و مرگ میترسم، درست مثل تو...
"حیوانیت"
من، یک موجود باهوش و باعاطفهام!
من بچهٔ کسی هستم.
مادر و خواهر کسی هستم.
پرم از میل به زندگی
میل به شادی
میل به خوشبختی، درست مثل تو!
از شکنجه و مرگ میترسم، درست مثل تو...
"حیوانیت"
"چرا خون بعضیها رنگ ندارد"
اگر بز کوهی یا یک غزال شکار شود، همه یکصدا داد میزنند «جنایت! جنایت!»
ولی همان «همه» هر روز پول شکنجه و استثمار و کشتار بزها، گاوها، گوسفندها، شترها، مرغها، بوقلمونها و ماهیهایی را میدهند که از لحظهٔ نخست تولد تا لحظهای که جانشان بیرحمانه گرفته میشود در اسارت و شکنجهاند و در زندگی چیزی جز درد و رنج و تنهایی تجربه نمیکنند و صد البته که همان «همه» اسم این را میگذارند «سنّت»
اسمش را می گذارند «شغل»
اسمش را میگذارند «اقتصاد»
اسمش را میگذارند «تولید و مصرف غذا»
چرا خون بعضیها رنگ ندارد؟
اگر آهوی مادر کشته شود، همه گریبان میدرند که «ای امان! ای هوار! بچهآهو یتیم شد» ولی همان «همه»، صبح و ظهر و شب شیر گاوهای مادری را میخورند که اگر چه هر سال مجبورند کودکی به دنیا بیاورند ولی هرگز لذّت مادری کردن را نمیچشند و بچههایشان هرگز نمیفهمند «مادر» چیست چون روز اول یا به چاقو سپرده میشوند یا به شکنجهگاه.
مشکل کجاست؟
آیا گاو مادر به اندازهٔ آهوی مادر، «مادر» نیست یا گوساله به اندازهٔ بچهآهو «بچه»؟
راستی چرا عواطف بعضیها خریدار ندارد؟
اگر یوز یا ببری کشته شود، همه متاثر میشوند و شبکههای اجتماعی را از داد و فغان پر میکنند ولی همان «همه» روزانه از کنار چندین سگ و گربهٔ بیمار و زخمی بیتفاوت میگذرند، انگار نه انگار که اینها هم جان دارند و جان میدهند.
چرا جان بعضیها ارزش ندارد؟
اگر سنجابی را بکشند، همه فغان سر میدهند که «مخلوق خدا را کشتند» ولی همان «همه» هر سال برای موشها تلههای شکنجهآمیز میگذارند و با دیدن جان دادن یا جنازهٔ تکه پاره شدهشان، حتی خم به ابرو نمیآورند و اگر بیاورند، بیشتر از روی «اَه و وَه» است که «چه دم زشتی دارد» نه همدردی.
چرا؟ چرا؟ چرا خون بعضیها رنگ ندارد؟
-تالین ساهاکیان
#گونه_پرستی
"حیوانیت"
اگر بز کوهی یا یک غزال شکار شود، همه یکصدا داد میزنند «جنایت! جنایت!»
ولی همان «همه» هر روز پول شکنجه و استثمار و کشتار بزها، گاوها، گوسفندها، شترها، مرغها، بوقلمونها و ماهیهایی را میدهند که از لحظهٔ نخست تولد تا لحظهای که جانشان بیرحمانه گرفته میشود در اسارت و شکنجهاند و در زندگی چیزی جز درد و رنج و تنهایی تجربه نمیکنند و صد البته که همان «همه» اسم این را میگذارند «سنّت»
اسمش را می گذارند «شغل»
اسمش را میگذارند «اقتصاد»
اسمش را میگذارند «تولید و مصرف غذا»
چرا خون بعضیها رنگ ندارد؟
اگر آهوی مادر کشته شود، همه گریبان میدرند که «ای امان! ای هوار! بچهآهو یتیم شد» ولی همان «همه»، صبح و ظهر و شب شیر گاوهای مادری را میخورند که اگر چه هر سال مجبورند کودکی به دنیا بیاورند ولی هرگز لذّت مادری کردن را نمیچشند و بچههایشان هرگز نمیفهمند «مادر» چیست چون روز اول یا به چاقو سپرده میشوند یا به شکنجهگاه.
مشکل کجاست؟
آیا گاو مادر به اندازهٔ آهوی مادر، «مادر» نیست یا گوساله به اندازهٔ بچهآهو «بچه»؟
راستی چرا عواطف بعضیها خریدار ندارد؟
اگر یوز یا ببری کشته شود، همه متاثر میشوند و شبکههای اجتماعی را از داد و فغان پر میکنند ولی همان «همه» روزانه از کنار چندین سگ و گربهٔ بیمار و زخمی بیتفاوت میگذرند، انگار نه انگار که اینها هم جان دارند و جان میدهند.
چرا جان بعضیها ارزش ندارد؟
اگر سنجابی را بکشند، همه فغان سر میدهند که «مخلوق خدا را کشتند» ولی همان «همه» هر سال برای موشها تلههای شکنجهآمیز میگذارند و با دیدن جان دادن یا جنازهٔ تکه پاره شدهشان، حتی خم به ابرو نمیآورند و اگر بیاورند، بیشتر از روی «اَه و وَه» است که «چه دم زشتی دارد» نه همدردی.
چرا؟ چرا؟ چرا خون بعضیها رنگ ندارد؟
-تالین ساهاکیان
#گونه_پرستی
"حیوانیت"
گوشتخواری، یکی از عوامل مهم نابودی جنگلهاست.
جنگلها نابود میشوند تا به کشتزار برای غذای دام (علف، غلات و سویا) یا چراگاه برای حیوانات تبدیل شوند.
این، تاثیر مستقیم گوشتخواری بر جنگلهاست ولی علاوه بر اینها، گوشتخواری تاثیرات غیر مستقیم زیادی بر نابودی جنگلها دارد چون با ایجاد آلودگی بیشتر و مصرف انرژی فسیلی بیشتر، به روند گرمایش زمین شتاب میدهد.
اگر آدمها به جای کشاورزی و دامداری، فقط به کشاورزی بپردازند، گازهای گرمایشی کمتری ایجاد میشوند، آلودگی کمتری وارد آب و خاک می شود، آب و خاک کمتری مصرف میشود، فرسایش خاک کمتر میشود...
کسی که گوشت میخورد، نمیتواند ادعای حمایت از محیط زیست بکند...
-تالین ساهاکیان
"حیوانیت"
جنگلها نابود میشوند تا به کشتزار برای غذای دام (علف، غلات و سویا) یا چراگاه برای حیوانات تبدیل شوند.
این، تاثیر مستقیم گوشتخواری بر جنگلهاست ولی علاوه بر اینها، گوشتخواری تاثیرات غیر مستقیم زیادی بر نابودی جنگلها دارد چون با ایجاد آلودگی بیشتر و مصرف انرژی فسیلی بیشتر، به روند گرمایش زمین شتاب میدهد.
اگر آدمها به جای کشاورزی و دامداری، فقط به کشاورزی بپردازند، گازهای گرمایشی کمتری ایجاد میشوند، آلودگی کمتری وارد آب و خاک می شود، آب و خاک کمتری مصرف میشود، فرسایش خاک کمتر میشود...
کسی که گوشت میخورد، نمیتواند ادعای حمایت از محیط زیست بکند...
-تالین ساهاکیان
"حیوانیت"
چرا کالاهای پشمی نخریم؟
قسمت اول:
شرایط بد زندگی حیوانات
استرالیا با داشتن ۸۰ میلیون گوسفند، ۲۵ درصد کل پشم مورد استفاده در دنیا را تولید میکند.
پشم استرالیا به علت نرم بودن، بیشتر در تهیۀ لباس کاربرد دارد.
دو سوم لباسهای پشمی در سراسر دنیا از پشم صادراتی استرالیا درست میشوند.
نیوزلند، دومین تولید کنندۀ پشم در دنیاست. پشم نیوزلند زبرتر است و بیشتر در تهیۀ قالی، پتو، روکش مبلمان و نخ استفاده میشود.
در هر دو کشور، گوسفندها در گلههای چندهزارتایی نگهداری میشوند. تعداد گوسفندان آنقدر زیاد است که توجه کافی به نیازها یا شرایط زندگی آنها مقدور نیست. به همین دلیل آمار مرگ و میر بر اثر سوء تغذیه و بیماریها در گوسفندان و مخصوصاً برهها بالاست.
این در حالی است که گلهداران به جای کم کردن تعداد گوسفندان و توجه به نیازهای آنها، با اصلاح نژادی کاری میکنند که هر گوسفند هر سال به جای یک بره، دو تا سه بره به دنیا آورد تا ضرر مالی ناشی از مرگ و میر بالا خنثی شود.
پشم گوسفندها معمولاً بعد از زایمان در بهار چیده میشود. چون پشم بعضی از نژادها در فصل گرما میریزد، گلهداران از ترس آنکه مقداری از پشم از دست برود، خیلی زود اقدام به چیدن پشم میکنند. به همین دلیل، بعضی از گوسفندان بر اثر سرما میمیرند ولی این بدترین قسمت صنعت پشم نیست...
-ادامه دارد-
"حیوانیت"
قسمت اول:
شرایط بد زندگی حیوانات
استرالیا با داشتن ۸۰ میلیون گوسفند، ۲۵ درصد کل پشم مورد استفاده در دنیا را تولید میکند.
پشم استرالیا به علت نرم بودن، بیشتر در تهیۀ لباس کاربرد دارد.
دو سوم لباسهای پشمی در سراسر دنیا از پشم صادراتی استرالیا درست میشوند.
نیوزلند، دومین تولید کنندۀ پشم در دنیاست. پشم نیوزلند زبرتر است و بیشتر در تهیۀ قالی، پتو، روکش مبلمان و نخ استفاده میشود.
در هر دو کشور، گوسفندها در گلههای چندهزارتایی نگهداری میشوند. تعداد گوسفندان آنقدر زیاد است که توجه کافی به نیازها یا شرایط زندگی آنها مقدور نیست. به همین دلیل آمار مرگ و میر بر اثر سوء تغذیه و بیماریها در گوسفندان و مخصوصاً برهها بالاست.
این در حالی است که گلهداران به جای کم کردن تعداد گوسفندان و توجه به نیازهای آنها، با اصلاح نژادی کاری میکنند که هر گوسفند هر سال به جای یک بره، دو تا سه بره به دنیا آورد تا ضرر مالی ناشی از مرگ و میر بالا خنثی شود.
پشم گوسفندها معمولاً بعد از زایمان در بهار چیده میشود. چون پشم بعضی از نژادها در فصل گرما میریزد، گلهداران از ترس آنکه مقداری از پشم از دست برود، خیلی زود اقدام به چیدن پشم میکنند. به همین دلیل، بعضی از گوسفندان بر اثر سرما میمیرند ولی این بدترین قسمت صنعت پشم نیست...
-ادامه دارد-
"حیوانیت"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بچههای باشهامتی که سعی میکنن حیوانات رو از کشته شدن نجات بدن:>🤍🌱
ما چقدر سعی میکنیم که از بچهها یاد بگیریم؟!
"حیوانیت"
ما چقدر سعی میکنیم که از بچهها یاد بگیریم؟!
"حیوانیت"
مصرف تخممرغ، ریسک مرگومیر را افزایش میدهد!
براساسِ مطالعهای که نتیجه آن، بهتازگی در «نشریه تغذیه اروپا» منتشر شده، مصرف تخممرغ، میزان ریسک کلی مرگومیر (ناشی از همه عوامل) و مرگومیر ناشی از بیماری قلبی-عروقی را افزایش میدهد!
در این مطالعه محققان میزان مصرف تخممرغ را با ریسک مرگومیر در ۲۰۵۶۲(بیستهزاروپانصدوشصتودو نفر) شرکتکننده که علائمی از سرطان یا بیماری قلبی نداشتند، مقایسه کردند.
بعد از مدت زمانی با میانگین تقریبا ۸ سال، در افرادی که بیشتر از چهار تخممرغ در هفته مصرف میکردند، در مقایسه با افرادی که اصلاً تخممرغ مصرف نمیکردند یا یک تخممرغ در هفته مصرف میکردند، ریسک مرگومیرِ ناشی از همه عوامل و مرگومیرِ ناشی از بیماری قلبی و سرطان، بیشتر بود!
حتی میزان مصرفِ کمتر (دو تا چهار تخممرغ در هفته)، ریسک مرگومیرِ ناشی از همه عوامل را به میزان ۲۲درصد و ریسک مرگومیرِ ناشی از بیماری قلبی را به میزان ۴۳درصد افزایش داد.
برای شرکتکنندگانی که فشار خون بالا و چربی خون بالا داشتند، افزایش مصرف حتی یک تخممرغ در هفته، افزایش ریسک مرگومیر را در پی داشت.
مقدار زیاد کلسترول موجود در تخممرغ، عاملِ افزایش ریسک مرگومیر بود.
این نتایج، نشان دهندهی آن است که راهنماهای تغذیهای و پزشکان و متخصصان تغذیه یا هر فرد دیگری، نباید مصرف تخممرغ را توصیه کنند؛ بهخصوص به افرادی که دارای فشار خون یا چربی خون بالا هستند.
ترجمه:علیرضا اسکندری
"حیوانیت"
براساسِ مطالعهای که نتیجه آن، بهتازگی در «نشریه تغذیه اروپا» منتشر شده، مصرف تخممرغ، میزان ریسک کلی مرگومیر (ناشی از همه عوامل) و مرگومیر ناشی از بیماری قلبی-عروقی را افزایش میدهد!
در این مطالعه محققان میزان مصرف تخممرغ را با ریسک مرگومیر در ۲۰۵۶۲(بیستهزاروپانصدوشصتودو نفر) شرکتکننده که علائمی از سرطان یا بیماری قلبی نداشتند، مقایسه کردند.
بعد از مدت زمانی با میانگین تقریبا ۸ سال، در افرادی که بیشتر از چهار تخممرغ در هفته مصرف میکردند، در مقایسه با افرادی که اصلاً تخممرغ مصرف نمیکردند یا یک تخممرغ در هفته مصرف میکردند، ریسک مرگومیرِ ناشی از همه عوامل و مرگومیرِ ناشی از بیماری قلبی و سرطان، بیشتر بود!
حتی میزان مصرفِ کمتر (دو تا چهار تخممرغ در هفته)، ریسک مرگومیرِ ناشی از همه عوامل را به میزان ۲۲درصد و ریسک مرگومیرِ ناشی از بیماری قلبی را به میزان ۴۳درصد افزایش داد.
برای شرکتکنندگانی که فشار خون بالا و چربی خون بالا داشتند، افزایش مصرف حتی یک تخممرغ در هفته، افزایش ریسک مرگومیر را در پی داشت.
مقدار زیاد کلسترول موجود در تخممرغ، عاملِ افزایش ریسک مرگومیر بود.
این نتایج، نشان دهندهی آن است که راهنماهای تغذیهای و پزشکان و متخصصان تغذیه یا هر فرد دیگری، نباید مصرف تخممرغ را توصیه کنند؛ بهخصوص به افرادی که دارای فشار خون یا چربی خون بالا هستند.
ترجمه:علیرضا اسکندری
"حیوانیت"
مجبور شدم غذای غیر وگن بخورم. یعنی دیگه وگن نیستم؟!
•• وگن بودن مثل روزه گرفتن نیست که با خطایی باطل بشه.
همه ما ممکنه در شرایطی قرار بگیریم که برای زنده موندن مجبور بشیم غذای حاوی محصولات حیوانی بخوریم.
••مهم اینه که ما همه تلاشمون رو برای عدم ایجاد تقاضا برای غذای حیوانی یا کشتن حیوانات انجام بدیم. و اگر خطایی سر زد، دوباره با قدرت و ارادهی بیشتری راه خودمون رو از سر بگیریم و ادامه بدیم.
••شکستن گیاهخواری عواقبی نداره.
گیاهخواری یه پیمان اخلاقی بین ما و وجدان ماست! اگه اشتباهی انجام داشته باشیم قرار نیست بخاطرش به جهنم بریم یا محکامه دادگاهی بشیم. تنها قاضی و دادگاه این راه، فقط و فقط وجدان ماست.
••اما یادمون باشه وقتی از شکستن پیمان حرف میزنیم، در شرایطیه که هیچ انتخاب دیگه ای نداشته باشیم و غذای دیگه ای موجود نباشه.
مثلا اگر جایی فقط نون و برنج در دسترس بود نمیشه گفت چون منابع غذایی کمه و محدود، پس خوردن گوشت مجازه. نه! در این شرایط شکستن گیاهخواری از نظر اخلاقی مجاز نیست.
••نتیجه نهایی این که، اگه وسط یه بیابون گیر کرده بودین و تنها غذای موجود، یه بشقاب غذای غیر وگن بود، اخلاق که هیچ، عقل هم حکم میکنه که برای حفظ جونتون موقتا پیمان گیاهخواری رو بشکنید.
#سوالات_متداول
"حیوانیت"
•• وگن بودن مثل روزه گرفتن نیست که با خطایی باطل بشه.
همه ما ممکنه در شرایطی قرار بگیریم که برای زنده موندن مجبور بشیم غذای حاوی محصولات حیوانی بخوریم.
••مهم اینه که ما همه تلاشمون رو برای عدم ایجاد تقاضا برای غذای حیوانی یا کشتن حیوانات انجام بدیم. و اگر خطایی سر زد، دوباره با قدرت و ارادهی بیشتری راه خودمون رو از سر بگیریم و ادامه بدیم.
••شکستن گیاهخواری عواقبی نداره.
گیاهخواری یه پیمان اخلاقی بین ما و وجدان ماست! اگه اشتباهی انجام داشته باشیم قرار نیست بخاطرش به جهنم بریم یا محکامه دادگاهی بشیم. تنها قاضی و دادگاه این راه، فقط و فقط وجدان ماست.
••اما یادمون باشه وقتی از شکستن پیمان حرف میزنیم، در شرایطیه که هیچ انتخاب دیگه ای نداشته باشیم و غذای دیگه ای موجود نباشه.
مثلا اگر جایی فقط نون و برنج در دسترس بود نمیشه گفت چون منابع غذایی کمه و محدود، پس خوردن گوشت مجازه. نه! در این شرایط شکستن گیاهخواری از نظر اخلاقی مجاز نیست.
••نتیجه نهایی این که، اگه وسط یه بیابون گیر کرده بودین و تنها غذای موجود، یه بشقاب غذای غیر وگن بود، اخلاق که هیچ، عقل هم حکم میکنه که برای حفظ جونتون موقتا پیمان گیاهخواری رو بشکنید.
#سوالات_متداول
"حیوانیت"