Telegram Web Link
بدون ‌شک
آن دسته از کشورهایی که
به خشونت‌های جمعی دست‌زده‌اند
یا باعث رنج‌های‌ فراوان شده‌اند،
در مقایسه با دیگر کشورها
با تندریسِ‌درد جمعیِ سنگین‌تری
دست به گریبان هستند.

برای نمونه در خاورمیانه،
تندیس دردِ جمعی
به اندازه‌ای شدید است که
بخش قابل ملاحظه‌ای از جمعیت
مجبور به مشاهدهٔ
صحنه‌های پایان‌ناپذیری از دیوانگی
کشتار و انتقام شده‌اند.

اگر
توجه کرده باشید
در میان این ملت‌ها،
تندیس‌‌دردِجمعی پیوسته خود را
به شکل‌های مختلف
و از نو به نمایش می‌گذارد.

#اکهارت_تله جهانی نو
فردا وجود ندارد
دیروز هم وجود ندارد
آنچه در دستان ماست فقط لحظه حال است
اینک...اینجا....

اشو

   ما ممکن است نسبت به قبل، از لحاظ تکنولوژی پیشرفت کرده باشیم، به لحاظ ارتباطات بهتر شده باشیم، سیستم حمل و نقل بهتری داشته باشیم، سیستم بهداشتی بهتری داشته باشیم و مانند اینها، اما دروناً ما کم و بیش همان هستیم، ناخوشبخت، متزلزل، تنها، حامل بی‌وقفهٔ بار غم. و هر انسانی که جدیت داشته باشد و با این چالش روبرو شده باشد، باید پاسخ دهد؛ نمی‌تواند سرسری از آن بگذرد، پشت به آن کند. به همین دلیل است که این گردهم‌آیی‌ها خیلی خیلی جدی هستند.  به این دلیل است که ما باید ذهن‌هایمان و دل‌هایمان را بدهیم تا درک کنیم که آیا امکان جهشی بنیانی در إشعارمان هست یا نیست، و نتیجتاً در عمل و رفتارمان این تغییر بنیانی امکان‌پذیر هست یا نیست.

جیدو کریشنامورتی
زندگی بسیار اسرارآمیز است، 
هیچ قانون ریاضی قادر به توصیف آن نیست. 
هیچ رقمی، هیچ آماری قادر به حل زندگی نیست. 
ولی ذهن وجود هیچ رازی را نمی‌پذیرد، ذهن فکر می‌کند همه چيز ساده و مستقيم مانند 4=2 + 2 است.
همین رویکرد غیر رازگونه و بی احساس ذهن به زندگی است که زندگی را چيزی مکانیکی کرده است. 
انسان روز به روز بیشتر شبیه يک ماشین می شود. 
ولی وقتی انسان يک ماشین شود، او را کارآمد و ماهر می خوانیم. 
يک ماشین همیشه از يک انسان کارآمدتر است. 
و اگر تاکید ما فقط روی کارآیی باقی بماند، يک روز انسان همچون ماشین کارآمد می شود، ولی روحش را از دست خواهد داد. 
انسان خطا می‌کند، ماشین خطا نمی کند. ما در پی انسانی هستیم که خطا نکند، کسی که مطلقاً کارآمد است، کسی که در خطوط بی تردید ریاضیات حرکت کند. حرکت در میان خطوط بی تردید ریاضی، مانند قطاری است که روی ریل‌ها حرکت می‌کند. 
ولی رودخانه‌های زندگی روی ریل‌ها جاری نیستند، 
زندگی در جاده‌های ناشناس و راه‌های ناشناخته جریان دارند. 
رودخانه‌ی زندگی چنان آزاد است که نمی تواند در ساختار ثابت عقل بگنجد،

ولی این کاری است که ما تا به امروز انجام داده ایم.
بنابراین نخستین چيزی که مایلم به شما بگویم این است که:
آموزش دادن به ذهن، نه هوشمندانه است و نه خردمندانه.
زندگی جنبه‌های دیگر نیز دارد ،
انسان فقط با ذهن زنده نیست.
منابع حیات انسان بسیار ژرف‌تر از ذهن هستند.

#اشو

@hooshmandy
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد

اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم
وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد

چه زَهره دارد اندیشه که گِرد شهر من گردد
که قصد مُلک من دارد چو او خاقان من باشد

نبیند روی من زردی به اقبال لب لعلش
بمیرد پیش من رُستم چو او دَستان من باشد

بِدَرَم زَهره زُهره خراشم ماه را چهره
بَرَم از آسمان مُهره چو او کیوان من باشد

بِدَرَم جُبه مَه را بریزم ساغر شَه را
وگر خواهند تاوانم همو تاوان من باشد

چراغ چرخ گردونم چو اِجری خوار خورشیدم
امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد

منم مصر و شکرخانه چو یوسف در بَرَم گیرد
چه جویم ملک کنعان را؟ چو او کنعان من باشد

زهی حاضر زهی ناظر زهی حافظ زهی ناصر
زهی الزام هر منکر چو او برهان من باشد

یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد

سر ما هست و من مجنون مجنبانید زنجیرم
مرا هر دم سر مه شد چو مه بر خوان من باشد

سخن بخش زبان من چو باشد شمس تبریزی
تو خامُش تا زبان‌ها خود چو دل جنبان من باشد

مولانا
دیوان شمس
@hooshmandy
 
شعر :عباس کیارستمی
@hooshmandy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مولانا #غزلیات :

خوشی آخر بگو ای یار چونی
از این ایام ناهموار چونی

به روز و شب مرا اندیشه توست
کز این روز و شب خون خوار چونی
---------------
رفتیم بقیه را بقا باد
لابد برود هر آنک او زاد

گر بد بودیم بد ببردیم
ور نیک بدیم یادتان باد
@hooshmandy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از فسونِ او عدمها زودْ زود

خوش معلق می‌زند سوی وجود

#مولانا

@hooshmandy
همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد

حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز رویِ تو عکسی به جامِ ما افتد

شبی که ماهِ مراد از افق شود طالع
بُوَد که پرتوِ نوری به بامِ ما افتد

به بارگاهِ تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاقِ مجالِ سلامِ ما افتد

چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم
که قطره‌ای ز زلالش به کامِ ما افتد

خیالِ زلفِ تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار، فراوان به دامِ ما افتد

به ناامیدی از این در مرو، بزن فالی
بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد

ز خاکِ کوی تو هر گَه که دَم زند حافظ
نسیمِ گلشن جان در مشامِ ما افتد
 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@hooshmandy
دایره مینا
داریوش مهرجویی
"آنی که از افکار رنج می‌کشد نیز خودش یک فکر است"

افکاری که برایت بی‌معنی و خنثی باشند نمی‌توانند تو را به دردسر بیندازند و مزاحمت ایجاد کنند. چنین افکاری نمی‌توانند درون شما زنده بمانند و درنتیجه هیچ ردی هم در آگاهی باقی نمی‌گذارند. پس چه افکاری ما را به دردسر میندازند؟
فقط افکاری که نیروی روانی و هویت شخصی را با خودشان حمل می‌کنند میتوانند شما را به خاطر انرژی‌ای که روی آن‌ها صرف کرده‌اید، آزار ‌دهند.
بدان که تو آگاهی بی فرم و غیرشخصی هستی.
هیچ فکری نمی‌تواند جدا از تو وجود داشته باشد.
هیچ فکری به‌تنهایی استقلالی از خودش ندارد. فکرها نیازمند توجه و انرژی شما هستند. اشتیاق و باور شماست که آن‌ها را حفظ می‌کند. شما با فکر کردن به افکار و باور کردنشان به آنها جان میبخشید.
در حقیقت فقط عده کمی آگاهند که آنی که از افکار رنج می‌کشد نیز خودش یک فکر است؛ اما چه کسی واقعاً آماده‌ی چنین درکی است؟
رنج و رنج کشنده دو روی یک سکه‌اند.
هر دو افکاری هستند که بر صفحه آگاهی پدیدار می‌شوند.
آنی که شاهد این نمایش است همان خویش حقیقی است.
جایگاه حقیقی‌ات همان شاهد نامتغیر و بی فرم است.
#موجی
"هرگز تحصیلات را با هوشمندی قاطی نکن: می‌توانی درجه دکترا داشته باشی و هنوز هم یک احمق باشی....."

@hooshmandy
2024/05/14 11:33:34
Back to Top
HTML Embed Code: